حدیث منزلت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
[[مولوی محمد مبینی]] در باب [[فضایل امام علی]] {{ع}} گفته است: “اکثر [[احادیث]] مذکور در این باب متواترند؛ مانند حدیث {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى }} و حدیث {{متن حدیث|أَنَا مِنْ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ مِنِّي}} و {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ}} و حدیث {{متن حدیث|لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ}} و غیرها<ref>وسیلة النجاة، ص۷۱، باب دوم.</ref>. | [[مولوی محمد مبینی]] در باب [[فضایل امام علی]] {{ع}} گفته است: “اکثر [[احادیث]] مذکور در این باب متواترند؛ مانند حدیث {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى }} و حدیث {{متن حدیث|أَنَا مِنْ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ مِنِّي}} و {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ}} و حدیث {{متن حدیث|لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ}} و غیرها<ref>وسیلة النجاة، ص۷۱، باب دوم.</ref>. | ||
[[محدثان]] [[اهلسنت]]، این حدیث را از بیش از بیست [[صحابی]] [[روایت]] کردهاند که عدهای از آنان عبارتاند از: [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، [[عمر بن خطاب]]، [[ابنعباس]]، [[ابوهریره]]، [[جابر بن عبدالله]]، [[ابوسعید خدری]]، [[براء بن عازب]]، [[جابر بن سمرة]]، [[انس بن مالک]]، [[زید بن ابیاوفی]]، [[زید بن ارقم]]، [[معاویه]]، [[مالک بن حویرث]]، [[بنیط بن شریط]]، [[سعد بن ابیوقاص]]، [[اسماء بنت عمیس]]، [[فاطمه بنت حمزه]]، [[حبیش بن جناده]]، [[عبدالله بن جعفر]]، [[ابوالفیل]]، [[امسلمه]]<ref>ر. ک: تاریخ ابن کثیر، ج۷، ص۳۴۱، ص۳۴۱-۳۴۲؛ کفایة الطالب، ص۲۸۵؛ نفحات الأزهار، ج۱۷، ص۱۵۱-۱۵۸.</ref>. | [[محدثان]] [[اهلسنت]]، این حدیث را از بیش از بیست [[صحابی]] [[روایت]] کردهاند که عدهای از آنان عبارتاند از: [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، [[عمر بن خطاب]]، [[ابنعباس]]، [[ابوهریره]]، [[جابر بن عبدالله]]، [[ابوسعید خدری]]، [[براء بن عازب]]، [[جابر بن سمرة]]، [[انس بن مالک]]، [[زید بن ابیاوفی]]، [[زید بن ارقم]]، [[معاویه]]، [[مالک بن حویرث]]، [[بنیط بن شریط]]، [[سعد بن ابیوقاص]]، [[اسماء بنت عمیس]]، [[فاطمه بنت حمزه]]، [[حبیش بن جناده]]، [[عبدالله بن جعفر]]، [[ابوالفیل]]، [[امسلمه]]<ref>ر.ک: تاریخ ابن کثیر، ج۷، ص۳۴۱، ص۳۴۱-۳۴۲؛ کفایة الطالب، ص۲۸۵؛ نفحات الأزهار، ج۱۷، ص۱۵۱-۱۵۸.</ref>. | ||
[[محدث]] [[بحرانی]] در “غایه المرام” درباره [[حدیث منزلت]] از طریق [[اهلسنت]] یکصد [[روایت]] و از طریق [[شیعه]] هفتاد روایت [[نقل]] کرده است<ref>غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۲۱-۱۴۳.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۲۸؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref> | [[محدث]] [[بحرانی]] در “غایه المرام” درباره [[حدیث منزلت]] از طریق [[اهلسنت]] یکصد [[روایت]] و از طریق [[شیعه]] هفتاد روایت [[نقل]] کرده است<ref>غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۲۱-۱۴۳.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۲۸؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref> | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
یکی از موارد صدور [[حدیث منزلت]]، جریان [[سفر]] [[پیامبر]] به [[غزوه تبوک]] است که در آن تردیدی نیست، ولی [[صدور حدیث]] به این مورد اختصاص ندارد و در موارد بسیار دیگری نیز وارد شده است. موارد صدور یا ورود حدیث منزلت عبارت است از: | یکی از موارد صدور [[حدیث منزلت]]، جریان [[سفر]] [[پیامبر]] به [[غزوه تبوک]] است که در آن تردیدی نیست، ولی [[صدور حدیث]] به این مورد اختصاص ندارد و در موارد بسیار دیگری نیز وارد شده است. موارد صدور یا ورود حدیث منزلت عبارت است از: | ||
# غزوه تبوک که معروفترین آن است: زمانی که [[پیامبر]] {{صل}} از احتمال [[هجوم]] [[سپاه]] [[روم]] به [[مدینه]] باخبر شد، [[مسلمانان]] را فراخواند و [[فرمان]] داد برای حرکت به سوی [[سپاه]] [[روم]] آماده شوند، از سوی دیگر میدانست [[منافقان]] ممکن است در غیاب او دسیسه کنند و [[مدینه]] را به [[آشوب]] کشند از این رو، [[تصمیم]] گرفت [[امام علی]] {{ع}} را با خود نَبَرَد و در [[مدینه]] بگذارد. چون [[منافقان]] از [[تصمیم پیامبر]] {{صل}} [[آگاه]] شدند، [[شایعه]] انداختند [[پیامبر]] {{صل}} به [[علی]] {{ع}} [[بیمهری]] کرده و او را با خود نمیبرد، [[امام]] خود را به [[پیامبر]] رساند و جوّ شایعه را گزارش داد. [[پیامبر]] {{صل}} نیز برای روشن ساختن [[هدف]] خویش از همراه نکردن [[علی]] {{ع}} با [[سپاه]]، از [[مقام]] و [[منزلت]] والای او نزد خویش پرده برداشت و همۀ مسؤولیتهای خود را (به جز [[نبوت]]) بر دوش او نهاد و [[زعامت]] و [[رهبری]] پس از خود را به او سپرد و بدینسان، کوشش [[منافقان]] را بدون نتیجه گذاشت<ref>ارشاد مفید، ص ۱۵۶ـ ۱۵۴؛ سیرۀ ابن هشام، ج۲، ص۵۲۰.</ref>. این [[حدیث]] در [[صد]] حدیثِ [[اهل سنت]] و هفتاد [[حدیث]] [[شیعه]] آمده است<ref>غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۱۴۴ـ ۲۳؛ المراجعات، نامۀ ۱۱۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۶ـ۲۲۷؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۹.</ref> | # غزوه تبوک که معروفترین آن است: زمانی که [[پیامبر]] {{صل}} از احتمال [[هجوم]] [[سپاه]] [[روم]] به [[مدینه]] باخبر شد، [[مسلمانان]] را فراخواند و [[فرمان]] داد برای حرکت به سوی [[سپاه]] [[روم]] آماده شوند، از سوی دیگر میدانست [[منافقان]] ممکن است در غیاب او دسیسه کنند و [[مدینه]] را به [[آشوب]] کشند از این رو، [[تصمیم]] گرفت [[امام علی]] {{ع}} را با خود نَبَرَد و در [[مدینه]] بگذارد. چون [[منافقان]] از [[تصمیم پیامبر]] {{صل}} [[آگاه]] شدند، [[شایعه]] انداختند [[پیامبر]] {{صل}} به [[علی]] {{ع}} [[بیمهری]] کرده و او را با خود نمیبرد، [[امام]] خود را به [[پیامبر]] رساند و جوّ شایعه را گزارش داد. [[پیامبر]] {{صل}} نیز برای روشن ساختن [[هدف]] خویش از همراه نکردن [[علی]] {{ع}} با [[سپاه]]، از [[مقام]] و [[منزلت]] والای او نزد خویش پرده برداشت و همۀ مسؤولیتهای خود را (به جز [[نبوت]]) بر دوش او نهاد و [[زعامت]] و [[رهبری]] پس از خود را به او سپرد و بدینسان، کوشش [[منافقان]] را بدون نتیجه گذاشت<ref>ارشاد مفید، ص ۱۵۶ـ ۱۵۴؛ سیرۀ ابن هشام، ج۲، ص۵۲۰.</ref>. این [[حدیث]] در [[صد]] حدیثِ [[اهل سنت]] و هفتاد [[حدیث]] [[شیعه]] آمده است<ref>غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۱۴۴ـ ۲۳؛ المراجعات، نامۀ ۱۱۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۶ـ۲۲۷؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۹.</ref> | ||
# در جریان [[عقد اخوت]] میان [[مسلمانان]] که پیامبر {{صل}} میان خود و [[علی]] {{ع}} عقد اخوت برقرار کرد: [[پیامبر خدا]]، میان [[مسلمانان]]، [[برادری]] ایجاد کرد. سپس گفت: "ای [[علی]]! تو [[برادر]] [[منی]] و تو برای من، به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] هستی، جز آنکه [[پیامبری]] پس از من نیست"<ref>فضائل الصحابة، ابن حنبل، ج ۲، ص ۶۶۳، ح ۱۱۳۱.</ref>. | # در جریان [[عقد اخوت]] میان [[مسلمانان]] که پیامبر {{صل}} میان خود و [[علی]] {{ع}} عقد اخوت برقرار کرد: [[پیامبر خدا]]، میان [[مسلمانان]]، [[برادری]] ایجاد کرد. سپس گفت: "ای [[علی]]! تو [[برادر]] [[منی]] و تو برای من، به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] هستی، جز آنکه [[پیامبری]] پس از من نیست"<ref>فضائل الصحابة، ابن حنبل، ج ۲، ص ۶۶۳، ح ۱۱۳۱.</ref>. | ||
# در جریان [[جنگ خیبر]]: زمانی که [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} از [[فتح خیبر]] برگشت، [[پیامبر]] {{صل}} به او فرمودند: «ای [[علی]]! اگر بیم این نبود که گروهی از امتم، دربارۀ تو چیزی را بگویند که نصرانیها دربارۀ [[عیسی]] گفتند، در [[شأن]] تو سخنی میگفتم که به هر گروهی از [[مسلمانان]] بر میخوردی، [[خاک]] زیر پایت و باقی ماندۀ آب وضویت را بر میگرفتند و به آن دو، [[شفا]] میجستند؛ اما تو را همین بس که برای من به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]] هستی، جز آنکه [[پیامبری]] پس از من نیست»<ref>المناقب، ابن مغازلی، ص ۲۳۷، ح ۲۸۵.</ref>. | # در جریان [[جنگ خیبر]]: زمانی که [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} از [[فتح خیبر]] برگشت، [[پیامبر]] {{صل}} به او فرمودند: «ای [[علی]]! اگر بیم این نبود که گروهی از امتم، دربارۀ تو چیزی را بگویند که نصرانیها دربارۀ [[عیسی]] گفتند، در [[شأن]] تو سخنی میگفتم که به هر گروهی از [[مسلمانان]] بر میخوردی، [[خاک]] زیر پایت و باقی ماندۀ آب وضویت را بر میگرفتند و به آن دو، [[شفا]] میجستند؛ اما تو را همین بس که برای من به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]] هستی، جز آنکه [[پیامبری]] پس از من نیست»<ref>المناقب، ابن مغازلی، ص ۲۳۷، ح ۲۸۵.</ref>. | ||
# هنگام [[سد الابواب]] (بسته شدن درب منازل افراد به [[مسجد النبی]]): [[پیامبر خدا]] {{صل}} فرمودند: "برخی [[مردم]] از من دلآزرده شدهاند که چرا [[علی]] را در [[مسجد]] جای دادهام به [[خدا]] [[سوگند]]، من [[علی]] را به [[مسجد]] داخل و آنان را از [[مسجد]] بیرون نکردهام. [[خدای عزوجل]] به [[موسی]] {{ع}} و برادرش [[وحی]] کرد: «[[قوم]] خود را در [[مصر]] در خانههایی سکنی دهید و خانههایتان را رو به [[قبله]] قرار دهید و [[نماز]] بخوانید"<ref>سورۀ یونس، آیۀ ۸۷.</ref> و به [[موسی]] [[فرمان]] داد کسی در مسجدش سکنی نگزیند و در آن آمیزش نشود و جز [[هارون]] و فرزندانش را به آن راه ندهد. [[علی]] نیز برای من به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]] است در میان خانوادهام تنها او [[برادر]] من است و برای هیچ کس روا نیست در مسجدم با [[زنان]] بیامیزد، جز [[علی]] و [[فرزندان]] او، پس هر که ناخشنود است به آنجا برود و با دستش به سوی [[شام]] اشاره کرد<ref>رسول الله {{صل}}: {{متن حدیث|إن رِجالًا یجِدونَ فی أنفُسِهِم فی أنی أسکنتُ عَلِیاً فِی المَسجِدِ، وَاللهِ ما أخرَجتُهُم، ولا أسکنتُهُ، إن اللهَ عزوجل أوحی إلی موسی وأخیهِ: «أَن تَبَوءَا لِقَوْمِکمَا بِمِصْرَ بُیوتًا وَ اجْعَلُواْ بُیوتَکمْ قِبْلَةً وَ أَقِیمُواْ الصلَوةَ»؛ ، وأمَرَ موسی ألا یسکنَ مَسجِدَهُ، ولا ینکحَ فیهِ، ولا یدخُلَهُ إلاهارونُ وذُریتُهُ، وإن عَلِیاً مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی، وهُوَ أخی دونَ أهلی، ولا یحِل مَسجِدی لِأَحَدٍ ینکحُ فیهِ النساءَ إلاعَلِی وذُریتُهُ، فَمَن ساءَهُ فَهاهُناـ وأومَأَ بِیدِهِ نَحوَ الشامِ}}؛ المناقب، ابن مغازلی، ص ۲۵۵، ح ۳۰۳.</ref>. | # هنگام [[سد الابواب]] (بسته شدن درب منازل افراد به [[مسجد النبی]]): [[پیامبر خدا]] {{صل}} فرمودند: "برخی [[مردم]] از من دلآزرده شدهاند که چرا [[علی]] را در [[مسجد]] جای دادهام به [[خدا]] [[سوگند]]، من [[علی]] را به [[مسجد]] داخل و آنان را از [[مسجد]] بیرون نکردهام. [[خدای عزوجل]] به [[موسی]] {{ع}} و برادرش [[وحی]] کرد: «[[قوم]] خود را در [[مصر]] در خانههایی سکنی دهید و خانههایتان را رو به [[قبله]] قرار دهید و [[نماز]] بخوانید"<ref>سورۀ یونس، آیۀ ۸۷.</ref> و به [[موسی]] [[فرمان]] داد کسی در مسجدش سکنی نگزیند و در آن آمیزش نشود و جز [[هارون]] و فرزندانش را به آن راه ندهد. [[علی]] نیز برای من به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]] است در میان خانوادهام تنها او [[برادر]] من است و برای هیچ کس روا نیست در مسجدم با [[زنان]] بیامیزد، جز [[علی]] و [[فرزندان]] او، پس هر که ناخشنود است به آنجا برود و با دستش به سوی [[شام]] اشاره کرد<ref>رسول الله {{صل}}: {{متن حدیث|إن رِجالًا یجِدونَ فی أنفُسِهِم فی أنی أسکنتُ عَلِیاً فِی المَسجِدِ، وَاللهِ ما أخرَجتُهُم، ولا أسکنتُهُ، إن اللهَ عزوجل أوحی إلی موسی وأخیهِ: «أَن تَبَوءَا لِقَوْمِکمَا بِمِصْرَ بُیوتًا وَ اجْعَلُواْ بُیوتَکمْ قِبْلَةً وَ أَقِیمُواْ الصلَوةَ»؛ ، وأمَرَ موسی ألا یسکنَ مَسجِدَهُ، ولا ینکحَ فیهِ، ولا یدخُلَهُ إلاهارونُ وذُریتُهُ، وإن عَلِیاً مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی، وهُوَ أخی دونَ أهلی، ولا یحِل مَسجِدی لِأَحَدٍ ینکحُ فیهِ النساءَ إلاعَلِی وذُریتُهُ، فَمَن ساءَهُ فَهاهُناـ وأومَأَ بِیدِهِ نَحوَ الشامِ}}؛ المناقب، ابن مغازلی، ص ۲۵۵، ح ۳۰۳.</ref>. | ||
# [[روز هشدار]]: [[پیامبر]] {{صل}} [[بنی عبدالمطلب]] را در [[شعب ابو طالب]] گرد آورد و فرمودند: "[[خدای عزوجل]] به من [[فرمان]] داده [[خویشان]] نزدیک و [[اقوام]] مُخلصم را هشدار دهم: [[خداوند متعال]]، [[پیامبری]] برنینگیخت، مگر آنکه از خاندانش [[برادر]]، [[وارث]]، [[وزیر]]، [[وصی]] و [[جانشینی]] در میان خانوادهاش قرار داد. حال کدام یک از شما با من [[بیعت]] میکند به این شرط که در میان خاندانم، تنها او [[برادر]] من، [[وزیر]] من و [[وارث]] من و برایم به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]] باشد، جز آنکه پس از من [[پیامبری]] نیست؟» همه ساکت ماندند. [[پیامبر]] {{صل}} سه بار سخن خود را برای آنان تکرار کرد و فرمودند: «به [[خدا]] [[سوگند]]، یا کسی از میانتان بر میخیزد یا این که غیر شما به این [[منزلت]] میرسد و مورد [[نکوهش]] قرار میگیرید". پس [[علی]] {{ع}} برخاست و در حالی که همه به او مینگریستند با [[پیامبر]] {{صل}} [[بیعت]] کرد و او را در آنچه بدان فرامیخوانْد، [[اجابت]] نمود<ref>کنز الفوائد، ج ۲، ص ۱۷۷.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref> | # [[روز هشدار]]: [[پیامبر]] {{صل}} [[بنی عبدالمطلب]] را در [[شعب ابو طالب]] گرد آورد و فرمودند: "[[خدای عزوجل]] به من [[فرمان]] داده [[خویشان]] نزدیک و [[اقوام]] مُخلصم را هشدار دهم: [[خداوند متعال]]، [[پیامبری]] برنینگیخت، مگر آنکه از خاندانش [[برادر]]، [[وارث]]، [[وزیر]]، [[وصی]] و [[جانشینی]] در میان خانوادهاش قرار داد. حال کدام یک از شما با من [[بیعت]] میکند به این شرط که در میان خاندانم، تنها او [[برادر]] من، [[وزیر]] من و [[وارث]] من و برایم به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]] باشد، جز آنکه پس از من [[پیامبری]] نیست؟» همه ساکت ماندند. [[پیامبر]] {{صل}} سه بار سخن خود را برای آنان تکرار کرد و فرمودند: «به [[خدا]] [[سوگند]]، یا کسی از میانتان بر میخیزد یا این که غیر شما به این [[منزلت]] میرسد و مورد [[نکوهش]] قرار میگیرید". پس [[علی]] {{ع}} برخاست و در حالی که همه به او مینگریستند با [[پیامبر]] {{صل}} [[بیعت]] کرد و او را در آنچه بدان فرامیخوانْد، [[اجابت]] نمود<ref>کنز الفوائد، ج ۲، ص ۱۷۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref> | ||
# هنگام [[تولد]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]]. | # هنگام [[تولد]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]]. | ||
# در [[غدیر خم]]. | # در [[غدیر خم]]. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
با توجه به ورود [[حدیث منزلت]] در موارد یاد شده بیپایگی سخن [[ابن تیمیه]] روشن شد که گفته است: "حدیث منزلت تنها در جریان [[غزوه تبوک]] وارد شده است"<ref>{{متن حدیث|ان النبی لم یخاطب علیا بهذا الخطاب الا ذالک الیوم فی غزوه تبوک}}؛ منهاج السنة ج ۷ ص ۱۸۴</ref>. برای روشنتر شدن بیپایگی ادعای ابن تیمیه نام عدهای از محدثانی را یادآور میشویم که ورود حدیث منزلت را در غیر [[تبوک]] [[نقل]] کردهاند: | با توجه به ورود [[حدیث منزلت]] در موارد یاد شده بیپایگی سخن [[ابن تیمیه]] روشن شد که گفته است: "حدیث منزلت تنها در جریان [[غزوه تبوک]] وارد شده است"<ref>{{متن حدیث|ان النبی لم یخاطب علیا بهذا الخطاب الا ذالک الیوم فی غزوه تبوک}}؛ منهاج السنة ج ۷ ص ۱۸۴</ref>. برای روشنتر شدن بیپایگی ادعای ابن تیمیه نام عدهای از محدثانی را یادآور میشویم که ورود حدیث منزلت را در غیر [[تبوک]] [[نقل]] کردهاند: | ||
۱. [[احمد بن حنبل]]؛ ۲. [[ابوحاتم محمد بن حبان]]؛ ۳. [[سلیمان بن احمد طبرانی]]؛ ۴. [[ابوعبدالله حاکم نیشابوری]]؛ ۵. [[ابوبکر جعفر بن محمد مطیری]]؛ ۶. [[عبدالملک بن محمد بن ابراهیم خرگوشی]]؛ ۷. [[احمد بن موسی بن مردویه اصفهانی]]؛ ۸ [[ابونعیم اصفهانی]]؛ ۹. [[ابن سمان]]؛ ۱۰. [[خطیب بغدادی]]؛ ۱۱. [[ابنالمغازلی]]؛ ۱۲. [[ابنعساکر]]؛ ۱۳. [[ابنخلّکان]]؛ ۱۶. [[محبالدین طبری]]؛ ۱۵. [[ابنصباغ مالکی]]؛ ۱۹. [[جلالالدین سیوطی]]؛ ۱۷. [[خطیب خوارزمی]]؛ ۱۸. [[سبط ابنجوزی]]؛ ۱۹. [[شهابالدین همدانی]]؛ ۲۰. [[شمسالدین دولت آبادی]] و افراد بسیار دیگری<ref>ر. ک: نفحات الازهار، ج۱۷، ص۲۸۹-۲۹۱.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۳۰؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref> | ۱. [[احمد بن حنبل]]؛ ۲. [[ابوحاتم محمد بن حبان]]؛ ۳. [[سلیمان بن احمد طبرانی]]؛ ۴. [[ابوعبدالله حاکم نیشابوری]]؛ ۵. [[ابوبکر جعفر بن محمد مطیری]]؛ ۶. [[عبدالملک بن محمد بن ابراهیم خرگوشی]]؛ ۷. [[احمد بن موسی بن مردویه اصفهانی]]؛ ۸ [[ابونعیم اصفهانی]]؛ ۹. [[ابن سمان]]؛ ۱۰. [[خطیب بغدادی]]؛ ۱۱. [[ابنالمغازلی]]؛ ۱۲. [[ابنعساکر]]؛ ۱۳. [[ابنخلّکان]]؛ ۱۶. [[محبالدین طبری]]؛ ۱۵. [[ابنصباغ مالکی]]؛ ۱۹. [[جلالالدین سیوطی]]؛ ۱۷. [[خطیب خوارزمی]]؛ ۱۸. [[سبط ابنجوزی]]؛ ۱۹. [[شهابالدین همدانی]]؛ ۲۰. [[شمسالدین دولت آبادی]] و افراد بسیار دیگری<ref>ر.ک: نفحات الازهار، ج۱۷، ص۲۸۹-۲۹۱.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۳۰؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref> | ||
== مقام [[هارون]] در [[قرآن]] == | == مقام [[هارون]] در [[قرآن]] == | ||
در [[قرآن کریم]]، مقامهای [[هارون]] چنین بیان داشته شده است: {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي}}<ref>«و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار، هارون برادرم را، پشتم را به او استوار دار و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۹ ـ ۳۲</ref>؛ {{متن قرآن|لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا}}<ref>«و به راستی ما به موسی کتاب دادیم و برادرش هارون را وزیری همراه او گرداندیم» سوره فرقان، آیه ۳۵.</ref>؛ [[هارون]] {{ع}} در غیاب [[موسی]] {{ع}} [[جانشین]] او نیز بوده است<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۸.</ref>. | در [[قرآن کریم]]، مقامهای [[هارون]] چنین بیان داشته شده است: {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي}}<ref>«و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار، هارون برادرم را، پشتم را به او استوار دار و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۹ ـ ۳۲</ref>؛ {{متن قرآن|لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا}}<ref>«و به راستی ما به موسی کتاب دادیم و برادرش هارون را وزیری همراه او گرداندیم» سوره فرقان، آیه ۳۵.</ref>؛ [[هارون]] {{ع}} در غیاب [[موسی]] {{ع}} [[جانشین]] او نیز بوده است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۸.</ref>. | ||
== [[احادیث]] متمایز بودن [[علی]] {{ع}} از دیگر [[اصحاب]] == | == [[احادیث]] متمایز بودن [[علی]] {{ع}} از دیگر [[اصحاب]] == | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
برخی از [[اصحاب]] هم دربارۀ این تمایز صحبت کردهاند مانند: | برخی از [[اصحاب]] هم دربارۀ این تمایز صحبت کردهاند مانند: | ||
# [[ابو هارون عبدی]] میگوید: از [[جابر بن عبدالله انصاری]] پرسیدم: معنای گفتۀ [[پیامبر]] {{صل}} به [[علی]] {{ع}} که: «تو برای من به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]] {{ع}} هستی، جز آنکه [[پیامبری]] پس از من نیست» چیست؟ گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] با آن گفته او را [[جانشین]] خود بر امتش کرد در [[حیات]] و پس از وفاتش و طاعتش را بر آنان [[واجب]] ساخت. پس هر کس پس از این گفته به [[خلافت]] او [[گواهی]] ندهد از [[ستمکاران]] است<ref>معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۱.</ref>. | # [[ابو هارون عبدی]] میگوید: از [[جابر بن عبدالله انصاری]] پرسیدم: معنای گفتۀ [[پیامبر]] {{صل}} به [[علی]] {{ع}} که: «تو برای من به منزلۀ [[هارون]] برای [[موسی]] {{ع}} هستی، جز آنکه [[پیامبری]] پس از من نیست» چیست؟ گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] با آن گفته او را [[جانشین]] خود بر امتش کرد در [[حیات]] و پس از وفاتش و طاعتش را بر آنان [[واجب]] ساخت. پس هر کس پس از این گفته به [[خلافت]] او [[گواهی]] ندهد از [[ستمکاران]] است<ref>معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۱.</ref>. | ||
# [[سلم بن وضاح]] میگوید: در نزد [[محمد بن عبد الله]] بودیم که [[معلی بن سلیمان]] از او پرسید: مقصود [[پیامبر]] {{صل}} از این گفته: «تو برای من به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] {{ع}} هستی» چه بوده است؟ گفت: مقصودش [[اطاعت]] از [[علی]] {{ع}} پس از [[پیامبر]] {{صل}}، همچون [[اطاعت از پیامبر]] در زمان حیاتش بوده است<ref>المناقب، کوفی، ج ۱، ص ۵۱۰، ح ۴۲۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref> | # [[سلم بن وضاح]] میگوید: در نزد [[محمد بن عبد الله]] بودیم که [[معلی بن سلیمان]] از او پرسید: مقصود [[پیامبر]] {{صل}} از این گفته: «تو برای من به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] {{ع}} هستی» چه بوده است؟ گفت: مقصودش [[اطاعت]] از [[علی]] {{ع}} پس از [[پیامبر]] {{صل}}، همچون [[اطاعت از پیامبر]] در زمان حیاتش بوده است<ref>المناقب، کوفی، ج ۱، ص ۵۱۰، ح ۴۲۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref> | ||
== دلالت [[حدیث منزلت]] بر [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} == | == دلالت [[حدیث منزلت]] بر [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} == | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
در [[حدیثی]] حتی بیش از نسبت [[موسی]] و [[هارون]] مطرح شده است. [[رسول]] {{صل}} به [[علی]] {{ع}} فرمودند: «ای [[علی]]! تو نسبت به من همانند [[هبة الله]] نسبت به [[آدم]] و همانند سام نسبت به [[نوح]] و همانند [[اسحاق]] نسبت به [[ابراهیم]] و همانند [[هارون]] نسبت به [[موسی]] و همانند [[شمعون]] نسبت به [[عیسی]] هستی، جز اینکه پس از من [[پیامبری]] نیست، ای [[علی]]! تو [[وصی]] و [[جانشین]] من هستی، پس هر کس با [[وصی]] بودن و [[جانشینی]] تو بجنگد از من نیست و من از او نیستم و من [[دشمن]] او در [[روز قیامت]] هستم، ای [[علی]]! تو [[برترین]] افراد [[امت]] من و قدیمیترین ایشان در [[اسلام]] هستی و عالمترین ایشان و [[بردبارترین]] آنها و [[شجاعترین]] ایشان و [[بخشندهترین]] ایشان هستی، ای [[علی]]! تو [[امام]] و [[امیر]] پس از من و [[وزیر]] و [[رئیس]] بعد از من هستی و همانند تو در [[امت]] من نیست»<ref>{{متن حدیث|یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هِبَةِ اللَّهِ مِنْ آدَمَ وَ بِمَنْزِلَةِ سَامٍ مِنْ نُوحٍ وَ بِمَنْزِلَةِ إِسْحَاقَ مِنْ إِبْرَاهِیمَ وَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَ بِمَنْزِلَةِ شَمْعُونَ مِنْ عِیسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فَمَنْ جَحَدَ وَصِیَّتَکَ وَ خِلَافَتَکَ فَلَیْسَ مِنِّی وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ أَنَا خَصْمُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَفْضَلُ أُمَّتِی فَضْلًا وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَکْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَوْفَرُهُمْ حِلْماً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَسْخَاهُمْ کَفّاً یَا عَلِیُّ أَنْتَ الْإِمَامُ بَعْدِی وَ الْأَمِیرُ وَ أَنْتَ الصَّاحِبُ بَعْدِی وَ الْوَزِیرُ وَ مَا لَکَ فِی أُمَّتِی مِنْ نَظِیرٍ..}}؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۳۷، ص ۲۵۴.</ref>. | در [[حدیثی]] حتی بیش از نسبت [[موسی]] و [[هارون]] مطرح شده است. [[رسول]] {{صل}} به [[علی]] {{ع}} فرمودند: «ای [[علی]]! تو نسبت به من همانند [[هبة الله]] نسبت به [[آدم]] و همانند سام نسبت به [[نوح]] و همانند [[اسحاق]] نسبت به [[ابراهیم]] و همانند [[هارون]] نسبت به [[موسی]] و همانند [[شمعون]] نسبت به [[عیسی]] هستی، جز اینکه پس از من [[پیامبری]] نیست، ای [[علی]]! تو [[وصی]] و [[جانشین]] من هستی، پس هر کس با [[وصی]] بودن و [[جانشینی]] تو بجنگد از من نیست و من از او نیستم و من [[دشمن]] او در [[روز قیامت]] هستم، ای [[علی]]! تو [[برترین]] افراد [[امت]] من و قدیمیترین ایشان در [[اسلام]] هستی و عالمترین ایشان و [[بردبارترین]] آنها و [[شجاعترین]] ایشان و [[بخشندهترین]] ایشان هستی، ای [[علی]]! تو [[امام]] و [[امیر]] پس از من و [[وزیر]] و [[رئیس]] بعد از من هستی و همانند تو در [[امت]] من نیست»<ref>{{متن حدیث|یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هِبَةِ اللَّهِ مِنْ آدَمَ وَ بِمَنْزِلَةِ سَامٍ مِنْ نُوحٍ وَ بِمَنْزِلَةِ إِسْحَاقَ مِنْ إِبْرَاهِیمَ وَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَ بِمَنْزِلَةِ شَمْعُونَ مِنْ عِیسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فَمَنْ جَحَدَ وَصِیَّتَکَ وَ خِلَافَتَکَ فَلَیْسَ مِنِّی وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ أَنَا خَصْمُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَفْضَلُ أُمَّتِی فَضْلًا وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَکْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَوْفَرُهُمْ حِلْماً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَسْخَاهُمْ کَفّاً یَا عَلِیُّ أَنْتَ الْإِمَامُ بَعْدِی وَ الْأَمِیرُ وَ أَنْتَ الصَّاحِبُ بَعْدِی وَ الْوَزِیرُ وَ مَا لَکَ فِی أُمَّتِی مِنْ نَظِیرٍ..}}؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۳۷، ص ۲۵۴.</ref>. | ||
[[حدیث منزلت]] عام است و همۀ [[شؤون]] [[پیامبر]] غیر از [[نبوت]] را در بر میگیرد و در کنار طرح [[منزلت]]، [[خلیفه]] بودن نیز مطرح شده است<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۹.</ref>؛ بنابراین هم بر [[منزلت امام]] [[علی]] {{ع}} [[گواهی]] میدهد که [[برترین]] و استوارترین [[یاور]] [[پیامبر]] {{صل}} در امر [[تبلیغ]] بوده و نزد [[پیامبر]] {{صل}} جایگاهی داشته است که هیچ یک از [[صحابه]] یارای رسیدن به آن را نداشتهاند از جمله: خوابیدن در بستر [[پیامبر]] {{صل}} در [[لیلة المبیت]]؛ جانبازی و [[فداکاری]] شگفتش در [[نبرد]] [[بدر]]؛ [[حمایت]] سترگش از [[پیامبر]] {{صل}} در [[جنگ احد]]، آن هنگام که بسیاری از مدعیان گریختند؛ مبارزهاش با عمرو بن عبدِود در [[پیکار]] [[خندق]] پس از محاصره ترسناک [[مشرکان]] و جلوۀ قدرتش در [[خیبر]] در حالی که [[پیامبر خدا]] و اصحابش پشت دیوارها و دژهای آن متوقف شده بودند و اینها همه نشانۀ آن است کمک او به [[پیامبر]] {{صل}} سرنوشتساز بوده است<ref>ر. ک: [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref> و هم به [[عصمت]]، [[خلافت]] و [[امامت علی]] {{ع}} اشاره دارد؛ زیرا [[پیامبر]] {{صل}} همۀ [[فضایل]] و خصایص و [[مناصب]] [[هارون]] {{ع}} را برای [[امام]] {{ع}} ثابت کرده است مگر [[نبوت]]. استثنای [[مقام نبوت]] در پایان [[حدیث]] بر این [[تأیید]] میکند [[امام علی]] {{ع}} از همۀ [[مناصب]] دیگر {{ع}} برخوردار بوده است و به همین جهت [[خدای متعال]]، [[علی]] {{ع}} را برای [[پیامبر]] {{صل}} همچون [[هارون]] برای [[موسی]] {{ع}} قرار داد. [[استدلال]] به این [[حدیث]] برای [[اثبات]] [[خلافت امام علی]] {{ع}} بدان اندازه روشن است که [[مأمون]] خلیفۀ [[عباسی]] در [[مناظره]] با علمای عصرش با استفاده از همین [[حدیث]] [[خلافت امام علی]] {{ع}} را ثابت میکند<ref>العقد الفرید، ج۵، ص ۳۵۸.</ref>.<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۸.</ref> | [[حدیث منزلت]] عام است و همۀ [[شؤون]] [[پیامبر]] غیر از [[نبوت]] را در بر میگیرد و در کنار طرح [[منزلت]]، [[خلیفه]] بودن نیز مطرح شده است<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۹.</ref>؛ بنابراین هم بر [[منزلت امام]] [[علی]] {{ع}} [[گواهی]] میدهد که [[برترین]] و استوارترین [[یاور]] [[پیامبر]] {{صل}} در امر [[تبلیغ]] بوده و نزد [[پیامبر]] {{صل}} جایگاهی داشته است که هیچ یک از [[صحابه]] یارای رسیدن به آن را نداشتهاند از جمله: خوابیدن در بستر [[پیامبر]] {{صل}} در [[لیلة المبیت]]؛ جانبازی و [[فداکاری]] شگفتش در [[نبرد]] [[بدر]]؛ [[حمایت]] سترگش از [[پیامبر]] {{صل}} در [[جنگ احد]]، آن هنگام که بسیاری از مدعیان گریختند؛ مبارزهاش با عمرو بن عبدِود در [[پیکار]] [[خندق]] پس از محاصره ترسناک [[مشرکان]] و جلوۀ قدرتش در [[خیبر]] در حالی که [[پیامبر خدا]] و اصحابش پشت دیوارها و دژهای آن متوقف شده بودند و اینها همه نشانۀ آن است کمک او به [[پیامبر]] {{صل}} سرنوشتساز بوده است<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.</ref> و هم به [[عصمت]]، [[خلافت]] و [[امامت علی]] {{ع}} اشاره دارد؛ زیرا [[پیامبر]] {{صل}} همۀ [[فضایل]] و خصایص و [[مناصب]] [[هارون]] {{ع}} را برای [[امام]] {{ع}} ثابت کرده است مگر [[نبوت]]. استثنای [[مقام نبوت]] در پایان [[حدیث]] بر این [[تأیید]] میکند [[امام علی]] {{ع}} از همۀ [[مناصب]] دیگر {{ع}} برخوردار بوده است و به همین جهت [[خدای متعال]]، [[علی]] {{ع}} را برای [[پیامبر]] {{صل}} همچون [[هارون]] برای [[موسی]] {{ع}} قرار داد. [[استدلال]] به این [[حدیث]] برای [[اثبات]] [[خلافت امام علی]] {{ع}} بدان اندازه روشن است که [[مأمون]] خلیفۀ [[عباسی]] در [[مناظره]] با علمای عصرش با استفاده از همین [[حدیث]] [[خلافت امام علی]] {{ع}} را ثابت میکند<ref>العقد الفرید، ج۵، ص ۳۵۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۸.</ref> | ||
=== چگونگی استدلال === | === چگونگی استدلال === | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
[[بیضاوی]] در "منهاج الوصول" گفته است: "جواز استثنا معیار عمومیت است، زیرا استثنا چیزی را از مستثنا منه خارج میکند که اگر استثنا نمیشد، در مستثنا منه مندرج بود". [[عبری فرغانی]] در شرح سخن بیضاوی گفته است: “مصنف پس از اینکه صیغههای عموم را بیان کرد به [[استدلال]] بر دلالت آنها بر عموم پرداخته و در این باره وجوهی را بیان کرده است که جواز استثنا از وجوهی است که دلالت همه صیغههای عموم بر عمومیت را [[اثبات]] میکند، زیرا استثناء، چیزی را از مدلول لفظ خارج میکند که اگر نبود، مندرج در مدلول آن بود”<ref>شرح منهاج الوصول، باب سوم، فصل. اول، مسئله دوم.</ref>. | [[بیضاوی]] در "منهاج الوصول" گفته است: "جواز استثنا معیار عمومیت است، زیرا استثنا چیزی را از مستثنا منه خارج میکند که اگر استثنا نمیشد، در مستثنا منه مندرج بود". [[عبری فرغانی]] در شرح سخن بیضاوی گفته است: “مصنف پس از اینکه صیغههای عموم را بیان کرد به [[استدلال]] بر دلالت آنها بر عموم پرداخته و در این باره وجوهی را بیان کرده است که جواز استثنا از وجوهی است که دلالت همه صیغههای عموم بر عمومیت را [[اثبات]] میکند، زیرا استثناء، چیزی را از مدلول لفظ خارج میکند که اگر نبود، مندرج در مدلول آن بود”<ref>شرح منهاج الوصول، باب سوم، فصل. اول، مسئله دوم.</ref>. | ||
"کمالالدین بن امام الکاملیه" نیز در شرح [[منهاج]] الوصول این مطلب را یادآور شده است<ref>شرح منهاج الوصول، ابن امام الکاملیه.</ref>. جلالالدین محلّی در شرح جمع الجوامع تاجالدین سبکی نیز بر این مطلب تصریح کرده است<ref>شرح جمع الجوامع، بحوث العموم و الخصوص.</ref>. دیگر [[مشایخ]] و استادان [[علم اصول]] و [[ادب]] نیز این مطلب را بیان کردهاند<ref>ر. ک: فواتح الرحموت، ج۱، ص۲۹۱.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۳۳.</ref> | "کمالالدین بن امام الکاملیه" نیز در شرح [[منهاج]] الوصول این مطلب را یادآور شده است<ref>شرح منهاج الوصول، ابن امام الکاملیه.</ref>. جلالالدین محلّی در شرح جمع الجوامع تاجالدین سبکی نیز بر این مطلب تصریح کرده است<ref>شرح جمع الجوامع، بحوث العموم و الخصوص.</ref>. دیگر [[مشایخ]] و استادان [[علم اصول]] و [[ادب]] نیز این مطلب را بیان کردهاند<ref>ر.ک: فواتح الرحموت، ج۱، ص۲۹۱.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۳۳.</ref> | ||
==== اشکال بیاساس ==== | ==== اشکال بیاساس ==== | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
# دلالت نکردن {{عربی|غلام زید}} و مانند آن که قرینه بر عهد وجود دارد، [[دلیل]] بر این نیست که اسم جنس مضاف در جایی که قرینه بر عهد وجود نداشته باشد، نیز بر عموم دلالت نمیکند. | # دلالت نکردن {{عربی|غلام زید}} و مانند آن که قرینه بر عهد وجود دارد، [[دلیل]] بر این نیست که اسم جنس مضاف در جایی که قرینه بر عهد وجود نداشته باشد، نیز بر عموم دلالت نمیکند. | ||
# جمله {{متن حدیث|تُخَلِّفُنِي فِي النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ}}، در صورتی قرینه بر عهد خواهد بود که مورد را مخصِّص بدانیم، در حالی که این مطلب [[نادرست]] است، زیرا قاعده مورد قبول [[عالمان]] اصول، این است که {{عربی|العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص المورد}} ملاک در دلالت [[کلام]] بر عمومیت، این است که لفظ بر عمومیت دلالت کند و خصوصیت مورد ملاک نیست. برخی در نقد [[استدلال]] [[شیعه]] گفتهاند: [[پیامبر]] {{صل}} این مطلب را هنگامی بیان کرد که [[منافقان]] در [[مقام]] [[تحقیر]] و توهین نسبت به [[علی]] {{ع}} برآمدند و گفتند: پیامبر {{صل}} چون از همراه شدن علی {{ع}} با او در [[سفر]] [[تبوک]] [[خشنود]] نبود، وی را در [[مدینه]] باقی گذاشت تا [[کودکان]] و [[زنان]] را [[سرپرستی]] کند. این سخن منافقان بر علی {{ع}} گران آمد و با پیامبر {{صل}} در این باره گفتوگو کرد. پیامبر {{صل}} برای [[دلجویی]] از او فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي }} [[تفتازانی]] در نقد این سخن] گفته است که چه بسا این سخن با قاعده {{عربی|العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص السبب}} دفع شود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۵-۲۷۶.</ref>. | # جمله {{متن حدیث|تُخَلِّفُنِي فِي النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ}}، در صورتی قرینه بر عهد خواهد بود که مورد را مخصِّص بدانیم، در حالی که این مطلب [[نادرست]] است، زیرا قاعده مورد قبول [[عالمان]] اصول، این است که {{عربی|العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص المورد}} ملاک در دلالت [[کلام]] بر عمومیت، این است که لفظ بر عمومیت دلالت کند و خصوصیت مورد ملاک نیست. برخی در نقد [[استدلال]] [[شیعه]] گفتهاند: [[پیامبر]] {{صل}} این مطلب را هنگامی بیان کرد که [[منافقان]] در [[مقام]] [[تحقیر]] و توهین نسبت به [[علی]] {{ع}} برآمدند و گفتند: پیامبر {{صل}} چون از همراه شدن علی {{ع}} با او در [[سفر]] [[تبوک]] [[خشنود]] نبود، وی را در [[مدینه]] باقی گذاشت تا [[کودکان]] و [[زنان]] را [[سرپرستی]] کند. این سخن منافقان بر علی {{ع}} گران آمد و با پیامبر {{صل}} در این باره گفتوگو کرد. پیامبر {{صل}} برای [[دلجویی]] از او فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي }} [[تفتازانی]] در نقد این سخن] گفته است که چه بسا این سخن با قاعده {{عربی|العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص السبب}} دفع شود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۵-۲۷۶.</ref>. | ||
# [[حدیث منزلت]] به جریان مربوط به سفر تبوک اختصاص ندارد، بلکه در موارد بسیار دیگری نیز وارد شده است<ref>ر. ک: نفحات الازهار، ج۱۷، ص۲۸۱-۲۸۶.</ref>. | # [[حدیث منزلت]] به جریان مربوط به سفر تبوک اختصاص ندارد، بلکه در موارد بسیار دیگری نیز وارد شده است<ref>ر.ک: نفحات الازهار، ج۱۷، ص۲۸۱-۲۸۶.</ref>. | ||
==== نادرستی احتمال تقیید در [[خلافت]] [[هارون]] ==== | ==== نادرستی احتمال تقیید در [[خلافت]] [[هارون]] ==== | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
وجه دوم در [[کلام]] [[دهلوی]] نیز بیاساس است، زیرا منزلتهایی چون [[برادری]] نسبی، بزرگتری در سن و مانند آنها در [[حکم]]، مستثنا هستند و عدم ذکر آنها به [[دلیل]] روشن بودن مطلب در نظر عرف است، چنانکه [[تفتازانی]] و قوشجی متوجه این نکته شده و یادآور شدهاند که برادری نسبی در حکم مستثناست، زیرا انتفای آنها روشن است. | وجه دوم در [[کلام]] [[دهلوی]] نیز بیاساس است، زیرا منزلتهایی چون [[برادری]] نسبی، بزرگتری در سن و مانند آنها در [[حکم]]، مستثنا هستند و عدم ذکر آنها به [[دلیل]] روشن بودن مطلب در نظر عرف است، چنانکه [[تفتازانی]] و قوشجی متوجه این نکته شده و یادآور شدهاند که برادری نسبی در حکم مستثناست، زیرا انتفای آنها روشن است. | ||
نکته دیگر اینکه در کلمات بسیاری از [[عالمان]] [[اهلسنت]]، متصل بودن استثناء در حدیث منزلت مورد قبول واقع شده است که از آن جمله است [[محمد بن طلحه شافعی]]<ref>مطالب السؤول، ص۵۳-۵۴.</ref>، [[ابنصباغ مالکی]]<ref>الفصول المهمة، ص۴۳-۴۴.</ref>، [[محمد بن اسماعیل الأمیر]]<ref>الروضة الندیة فی شرح التحفة العلویة، ص۵۴.</ref>، الطیّبی<ref>شرح المصابیح، باب مناقب علی من کتاب المناقب، مخطوط.</ref>، [[قسطلانی]]<ref>ارشاد الساری، ج۶، ص۴۵۱.</ref>، [[مناوی]]<ref>التیسیر فی شرح الجامع الصغیر، حرف العین.</ref> و عزیزی<ref>السراج المنیر فی شرح الجامع الصغیر، حرف العین؛ ر. ک: نفحات الازهار، ج۱۷، ص۳۲۴-۳۲۸.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۳۸.</ref> | نکته دیگر اینکه در کلمات بسیاری از [[عالمان]] [[اهلسنت]]، متصل بودن استثناء در حدیث منزلت مورد قبول واقع شده است که از آن جمله است [[محمد بن طلحه شافعی]]<ref>مطالب السؤول، ص۵۳-۵۴.</ref>، [[ابنصباغ مالکی]]<ref>الفصول المهمة، ص۴۳-۴۴.</ref>، [[محمد بن اسماعیل الأمیر]]<ref>الروضة الندیة فی شرح التحفة العلویة، ص۵۴.</ref>، الطیّبی<ref>شرح المصابیح، باب مناقب علی من کتاب المناقب، مخطوط.</ref>، [[قسطلانی]]<ref>ارشاد الساری، ج۶، ص۴۵۱.</ref>، [[مناوی]]<ref>التیسیر فی شرح الجامع الصغیر، حرف العین.</ref> و عزیزی<ref>السراج المنیر فی شرح الجامع الصغیر، حرف العین؛ ر.ک: نفحات الازهار، ج۱۷، ص۳۲۴-۳۲۸.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۳۸.</ref> | ||
== تقریرهای چهارگانه بر دلالت حدیث منزلت == | == تقریرهای چهارگانه بر دلالت حدیث منزلت == | ||
خط ۱۷۹: | خط ۱۷۹: | ||
'''اشکال: [[ولایت]] [[ابوبکر]] در زمان پیامبر {{صل}}''': اگر مقصود پیامبر {{صل}} از حدیث منزلت [[اثبات امامت]] علی {{ع}} بود، نمیبایست در زمان خود به فرد دیگری [[مقام ولایت]] و امامت بدهد، به گونهای که ولایت او علی {{ع}} را نیز شامل میشود، در حالی که پیامبر {{صل}} در مواردی ابوبکر را بر علی {{ع}} ولایت داد، یکی در [[سفر]] [[حج]] قبل از [[حجةالوداع]] و دیگری در [[امامت نماز]] هنگام [[بیماری]] منتهی به [[رحلت]] آن حضرت<ref>المغنی، ج۲۰، قسمت اول، ص۱۷۷.</ref>. | '''اشکال: [[ولایت]] [[ابوبکر]] در زمان پیامبر {{صل}}''': اگر مقصود پیامبر {{صل}} از حدیث منزلت [[اثبات امامت]] علی {{ع}} بود، نمیبایست در زمان خود به فرد دیگری [[مقام ولایت]] و امامت بدهد، به گونهای که ولایت او علی {{ع}} را نیز شامل میشود، در حالی که پیامبر {{صل}} در مواردی ابوبکر را بر علی {{ع}} ولایت داد، یکی در [[سفر]] [[حج]] قبل از [[حجةالوداع]] و دیگری در [[امامت نماز]] هنگام [[بیماری]] منتهی به [[رحلت]] آن حضرت<ref>المغنی، ج۲۰، قسمت اول، ص۱۷۷.</ref>. | ||
'''پاسخ''': [[روایات]] درباره ولایت و [[امامت ابوبکر]] در سفر حج، مختلف است، براساس برخی از روایات، پیامبر {{صل}} علی {{ع}} را فرستاد تا [[سوره]] [[برائت]] را از ابوبکر که قبلاً [[مأموریت]] این کار را یافته بود بگیرد و آن را بر [[مشرکان]] در [[مکه]] بخواند، و علی {{ع}} [[رهبری]] کاروان را عهدهدار شد و بر پایه روایاتی دیگر، ابوبکر، رهبری کاروان را ادامه داد و [[امیر الحاج]] بود<ref>ر. ک: تفسیر طبری، ج۱۰، ص۷۶؛ مجمع البیان، ج۵-۶، ص۳.</ref>. در این صورت، این روایات با یکدیگر ناسازگارند، و این مسئله به صورت [[علمی]] [[ثابت]] نخواهد شد، و معارض مدلول حدیث منزلت درباره [[خلافت علی]] {{ع}} نخواهد بود، زیرا مفاد آن این است که در [[زمان غیبت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} علی {{ع}} رهبری [[مسلمانان]] را بر عهده خواهد داشت. | '''پاسخ''': [[روایات]] درباره ولایت و [[امامت ابوبکر]] در سفر حج، مختلف است، براساس برخی از روایات، پیامبر {{صل}} علی {{ع}} را فرستاد تا [[سوره]] [[برائت]] را از ابوبکر که قبلاً [[مأموریت]] این کار را یافته بود بگیرد و آن را بر [[مشرکان]] در [[مکه]] بخواند، و علی {{ع}} [[رهبری]] کاروان را عهدهدار شد و بر پایه روایاتی دیگر، ابوبکر، رهبری کاروان را ادامه داد و [[امیر الحاج]] بود<ref>ر.ک: تفسیر طبری، ج۱۰، ص۷۶؛ مجمع البیان، ج۵-۶، ص۳.</ref>. در این صورت، این روایات با یکدیگر ناسازگارند، و این مسئله به صورت [[علمی]] [[ثابت]] نخواهد شد، و معارض مدلول حدیث منزلت درباره [[خلافت علی]] {{ع}} نخواهد بود، زیرا مفاد آن این است که در [[زمان غیبت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} علی {{ع}} رهبری [[مسلمانان]] را بر عهده خواهد داشت. | ||
ثانیاً: بر فرض که ابوبکر پس از گرفته شدن [[آیات برائت]] از او، همچنان [[رهبر]] کاروان بوده باشد، [[دلیل]] بر این نخواهد بود که بر علی {{ع}} نیز ولایت داشته است، زیرا دلالت حدیث منزلت بر [[امامت علی]] {{ع}} اطلاق دارد و همه زمانها و همه افراد را شامل میشود، ولی [[سرپرستی]] ابوبکر بر کاروان حج به زمان و افراد خاص اختصاص دارد، به ویژه آنکه علی {{ع}} از آغاز در جمع کاروان حج نبود، و برای [[ابلاغ آیات برائت]] به [[مشرکان]] اعزام شد و [[مأموریت]] ویژهای داشت<ref>الشافی، ج۳، ص۶۲-۶۳.</ref>. | ثانیاً: بر فرض که ابوبکر پس از گرفته شدن [[آیات برائت]] از او، همچنان [[رهبر]] کاروان بوده باشد، [[دلیل]] بر این نخواهد بود که بر علی {{ع}} نیز ولایت داشته است، زیرا دلالت حدیث منزلت بر [[امامت علی]] {{ع}} اطلاق دارد و همه زمانها و همه افراد را شامل میشود، ولی [[سرپرستی]] ابوبکر بر کاروان حج به زمان و افراد خاص اختصاص دارد، به ویژه آنکه علی {{ع}} از آغاز در جمع کاروان حج نبود، و برای [[ابلاغ آیات برائت]] به [[مشرکان]] اعزام شد و [[مأموریت]] ویژهای داشت<ref>الشافی، ج۳، ص۶۲-۶۳.</ref>. | ||
ثالثاً: درباره امامت ابوبکر در نماز دقیقاً معلوم نیست که امامت ابوبکر در نماز به [[دستور پیامبر]] {{صل}} بوده است، بلکه احتمال دارد این کار به [[دستور]] [[عایشه]] انجام شده باشد. آنچه این احتمال را تقویت میکند این است که وقتی [[پیامبر]] {{صل}} متوجه شد [[ابوبکر]] به [[امامت]] [[نماز جماعت]] [[ایستاده]] است، خطاب به عایشه فرمود: {{متن حدیث|إِنَّكُنَ كَصُوَيْحِبَاتِ يُوسُفَ}}<ref>الصواعق المحرقة، ص۲۱؛ الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۴؛ سیرة ابن هشام، ج۲، ص۶۵۲.</ref>؛ شما مانند زنانی هستید که فریفته [[یوسف]] {{ع}} شده بودند”. مفاد این [[تشبیه]] آن است که عایشه به [[دلیل]] علاقهای که به پدرش داشت، وقتی دید پیامبر {{صل}} به دلیل [[بیماری]] شدید نمیتواند به [[مسجد]] برود، او را به [[امامت نماز]] برانگیخت. | ثالثاً: درباره امامت ابوبکر در نماز دقیقاً معلوم نیست که امامت ابوبکر در نماز به [[دستور پیامبر]] {{صل}} بوده است، بلکه احتمال دارد این کار به [[دستور]] [[عایشه]] انجام شده باشد. آنچه این احتمال را تقویت میکند این است که وقتی [[پیامبر]] {{صل}} متوجه شد [[ابوبکر]] به [[امامت]] [[نماز جماعت]] [[ایستاده]] است، خطاب به عایشه فرمود: {{متن حدیث|إِنَّكُنَ كَصُوَيْحِبَاتِ يُوسُفَ}}<ref>الصواعق المحرقة، ص۲۱؛ الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۴؛ سیرة ابن هشام، ج۲، ص۶۵۲.</ref>؛ شما مانند زنانی هستید که فریفته [[یوسف]] {{ع}} شده بودند”. مفاد این [[تشبیه]] آن است که عایشه به [[دلیل]] علاقهای که به پدرش داشت، وقتی دید پیامبر {{صل}} به دلیل [[بیماری]] شدید نمیتواند به [[مسجد]] برود، او را به [[امامت نماز]] برانگیخت. | ||
خط ۱۸۹: | خط ۱۸۹: | ||
این توجیه، پذیرفته نیست؛ زیرا تشبیه پیامبر {{صل}} دقیق و طبق با واقع بوده است. درباره یوسف {{ع}} وی هیچگونه رجوعی به [[زنان]] دلباخته او نداشت و آنان در هیچ امری با او [[مخالفت]] نکردند و تنها دلباخته و فریفته وی بودند. بنابراین، مقتضای واقعنگری در [[تشبیه]] [[پیامبر]] {{صل}} این است که [[عایشه]] درباره [[امامت نماز]] نسبت به [[پدر]] خود علاقهمند و [[مشتاق]] بود و میخواست با این کار، افتخاری را برای خود و پدرش کسب کند. | این توجیه، پذیرفته نیست؛ زیرا تشبیه پیامبر {{صل}} دقیق و طبق با واقع بوده است. درباره یوسف {{ع}} وی هیچگونه رجوعی به [[زنان]] دلباخته او نداشت و آنان در هیچ امری با او [[مخالفت]] نکردند و تنها دلباخته و فریفته وی بودند. بنابراین، مقتضای واقعنگری در [[تشبیه]] [[پیامبر]] {{صل}} این است که [[عایشه]] درباره [[امامت نماز]] نسبت به [[پدر]] خود علاقهمند و [[مشتاق]] بود و میخواست با این کار، افتخاری را برای خود و پدرش کسب کند. | ||
درباره قرینه دوم برای [[تأیید]] احتمال یاد شده گفته شده است: پیامبر {{صل}} [[ابوبکر]] را از [[نماز]] برکنار نکرد، بلکه نماز را به [[امامت ابوبکر]] انجام داد. این سخن، بیپایه است، زیرا با [[احادیث صحیح]] نزد [[اهل سنت]] معارض است. در احادیث صحیح تصریح شده است که وقتی پیامبر {{صل}} وارد [[مسجد]] شد، خود [[امامت جماعت]] را بر عهده گرفت و ابوبکر به ایشان [[اقتدا]] کرد<ref>صحیح مسلم، ج۱، ص۳۱۴، نیز ر. ک: صحیح بخاری، ج۴، {{عربی|باب الرجل یأتم بالامام و یأتم الناس بالمأموم }}.</ref>. مضافاً بر اینکه این امر با امامت مطلق پیامبر {{صل}} بر همه افراد و در همه حالات منافات دارد. فرضیه متعدد بودن امامت ابوبکر در نماز و اینکه در موردی او نسبت به پیامبر {{صل}} [[امام]] بود و در مورد دیگر، [[مأموم]]؛ [[باطل]] است، زیرا همانگونه که [[امام شافعی]] تصریح کرده است، امامت ابوبکر در نماز در [[زمان]] [[بیماری پیامبر]] {{صل}} در پایان [[عمر]]، یک بار بوده، و در آن مورد نیز پس از آنکه پیامبر {{صل}} وارد مسجد شد، امامت جماعت را بر عهده گرفت و ابوبکر به او اقتدا کرد<ref>فتح الباری، ج۲، ص۱۳۸، از دقت در روایات اهلسنت نیز همین مطلب به دست میآید. ر. ک: دلائل الصدق، ج۲، ص۶۳۲-۳۶۳.</ref>. | درباره قرینه دوم برای [[تأیید]] احتمال یاد شده گفته شده است: پیامبر {{صل}} [[ابوبکر]] را از [[نماز]] برکنار نکرد، بلکه نماز را به [[امامت ابوبکر]] انجام داد. این سخن، بیپایه است، زیرا با [[احادیث صحیح]] نزد [[اهل سنت]] معارض است. در احادیث صحیح تصریح شده است که وقتی پیامبر {{صل}} وارد [[مسجد]] شد، خود [[امامت جماعت]] را بر عهده گرفت و ابوبکر به ایشان [[اقتدا]] کرد<ref>صحیح مسلم، ج۱، ص۳۱۴، نیز ر.ک: صحیح بخاری، ج۴، {{عربی|باب الرجل یأتم بالامام و یأتم الناس بالمأموم }}.</ref>. مضافاً بر اینکه این امر با امامت مطلق پیامبر {{صل}} بر همه افراد و در همه حالات منافات دارد. فرضیه متعدد بودن امامت ابوبکر در نماز و اینکه در موردی او نسبت به پیامبر {{صل}} [[امام]] بود و در مورد دیگر، [[مأموم]]؛ [[باطل]] است، زیرا همانگونه که [[امام شافعی]] تصریح کرده است، امامت ابوبکر در نماز در [[زمان]] [[بیماری پیامبر]] {{صل}} در پایان [[عمر]]، یک بار بوده، و در آن مورد نیز پس از آنکه پیامبر {{صل}} وارد مسجد شد، امامت جماعت را بر عهده گرفت و ابوبکر به او اقتدا کرد<ref>فتح الباری، ج۲، ص۱۳۸، از دقت در روایات اهلسنت نیز همین مطلب به دست میآید. ر.ک: دلائل الصدق، ج۲، ص۶۳۲-۳۶۳.</ref>. | ||
'''اشکال: عمومیت نداشتن [[خلافت علی]] {{ع}}''': پیامبر {{صل}} در [[سفر]] [[حجةالوداع]]، [[علی]] {{ع}} را به [[یمن]] فرستاد، و فرد دیگری را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] کرد. این [[عمل]] پیامبر {{صل}} بیانگر آن است که خلافت علی {{ع}} در مدینه در زمان پیامبر {{صل}} به جریان سفر به [[تبوک]] اختصاص داشته، و عمومیت نداشته است، به گونهای که با [[غیبت پیامبر]] {{صل}}، علی {{ع}} [[رهبر]] [[مسلمانان]] در مدینه بوده باشد<ref>المغنی، ج۲۰، قسمت اول، ص۱۷۷.</ref>. | '''اشکال: عمومیت نداشتن [[خلافت علی]] {{ع}}''': پیامبر {{صل}} در [[سفر]] [[حجةالوداع]]، [[علی]] {{ع}} را به [[یمن]] فرستاد، و فرد دیگری را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] کرد. این [[عمل]] پیامبر {{صل}} بیانگر آن است که خلافت علی {{ع}} در مدینه در زمان پیامبر {{صل}} به جریان سفر به [[تبوک]] اختصاص داشته، و عمومیت نداشته است، به گونهای که با [[غیبت پیامبر]] {{صل}}، علی {{ع}} [[رهبر]] [[مسلمانان]] در مدینه بوده باشد<ref>المغنی، ج۲۰، قسمت اول، ص۱۷۷.</ref>. |