آیه صادقین در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
== | == مقدمه == | ||
{{اصلی|شأن نزول آیه صادقین}} | {{اصلی|شأن نزول آیه صادقین}} | ||
[[خداوند]] در [[آیه]] ۱۱۹ [[سوره توبه]] فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>، ای کسانی که به [[آیین اسلام]] [[ایمان]] آوردهاید، از [[مخالفت]] با [[دستورات]] خداوند بپرهیزید و با [[صادقین]] همراه باشید [از صادیقین [[پیروی]] کنید]. این آیه معروف به آیه صادقین است و | [[خداوند]] در [[آیه]] ۱۱۹ [[سوره توبه]] فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>، ای کسانی که به [[آیین اسلام]] [[ایمان]] آوردهاید، از [[مخالفت]] با [[دستورات]] خداوند بپرهیزید و با [[صادقین]] همراه باشید [از صادیقین [[پیروی]] کنید]. این آیه معروف به آیه صادقین است و متکلمان شیعه با استناد به این آیه بر [[امامت اهلبیت]] {{عم}} [[استدلال]] کردهاند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۱.</ref>. | ||
این [[آیه]] در | این [[آیه]] در سیاق آیات [[جنگ تبوک]] است که طی آن، سه نفر از [[فرمان]] [[رسول خدا]] {{صل}} تخلف کردند و از شرکت در [[جنگ]] خودداری نمودند. آنها سپس [[توبه]] کردند و توبهشان پذیرفته شد. در ادامه، [[خداوند]] به [[مؤمنین]] [[دستور]] به [[تقوا]] و همراهی با صادقین میدهد<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص ۱۸۳.</ref>. | ||
== معناشناسی صدق== | == معناشناسی == | ||
=== صدق === | |||
{{اصلی|صدق}} | {{اصلی|صدق}} | ||
[[صدق]] در لغت به معنای مطابقت [[حکم]] با واقع است<ref>جرجانی، سید شریف، التعریفات، ص۹۵.</ref>. صدق در برابر [[کذب]] در اصل، وصف سخن است؛ خواه آن سخن مربوط به گذشته باشد یا [[آینده]]، به صورت [[وعده]] باشد یا به گونهای دیگر. همچنین در اصل، وصف خبر است و انواع دیگر سخن، مانند [[امر و نهی]] و استفهام اگر به صدق یا کذب توصیف شوند؛ به لحاظ خبری است که مدلول ضمنی یا التزامی آنهاست؛ مثلاً کسی که میپرسد آیا [[زید]] در [[خانه]] است یا نه، مدلول ضمنی یا التزامی [[کلام]] او این است که او از [[جهل]] خود نسبت به بودن زید در خانه خبر میدهد. [[زمخشری]] گفته است: [[صادقین]] کسانیاند که در [[دین خدا]] از نظر [[عقیده]]، گفتار و [[رفتار]] صادق میباشند<ref>زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۲۰.</ref>. | [[صدق]] در لغت به معنای مطابقت [[حکم]] با واقع است<ref>جرجانی، سید شریف، التعریفات، ص۹۵.</ref>. صدق در برابر [[کذب]] در اصل، وصف سخن است؛ خواه آن سخن مربوط به گذشته باشد یا [[آینده]]، به صورت [[وعده]] باشد یا به گونهای دیگر. همچنین در اصل، وصف خبر است و انواع دیگر سخن، مانند [[امر و نهی]] و استفهام اگر به صدق یا کذب توصیف شوند؛ به لحاظ خبری است که مدلول ضمنی یا التزامی آنهاست؛ مثلاً کسی که میپرسد آیا [[زید]] در [[خانه]] است یا نه، مدلول ضمنی یا التزامی [[کلام]] او این است که او از [[جهل]] خود نسبت به بودن زید در خانه خبر میدهد. [[زمخشری]] گفته است: [[صادقین]] کسانیاند که در [[دین خدا]] از نظر [[عقیده]]، گفتار و [[رفتار]] صادق میباشند<ref>زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۲۰.</ref>. | ||
در توصیف خبر به صدق، دو مطلب را میتوان مقیاس گرفت: یکی | در توصیف خبر به صدق، دو مطلب را میتوان مقیاس گرفت: یکی واقعیت خارجی و دیگری [[اعتقاد]] گوینده. بر این اساس، اگر فرد [[مسلمان]] بگوید: «محمد {{صل}} [[آخرین پیامبر]] [[الهی]] است”، [[سخن]] او از هر دو جهت صادق است، ولی اگر فرد [[کافر]] این سخن را بگوید، تنها از نظر مطابقت سخن او با عالم واقع و نفس الامر صادق است؛ نه از نظر اعتقاد درونی. از این رو [[خداوند]]، [[منافقان]] را در این گفتار که: {{متن قرآن|نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ}}<ref>«گواهی میدهیم که بیگمان تو فرستاده خدایی» سوره منافقون، آیه ۱.</ref> [[تکذیب]] کرده است: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«و خداوند گواهی میدهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.</ref>. پس صدق و کذب، وصف اعتقاد نیز واقع میشوند و گفته میشود فلان فرد در اعتقاداتش صادق یا کاذب است. | ||
[[افعال]] نیز به صدق و کذب توصیف میشوند، چنان که فرموده است: {{متن قرآن|رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref>: یعنی افعال آنان [[گواه]] بر صدق [[عهد]] و [[پیمان]] آنان است و نیز فرموده است: {{متن قرآن|لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ}}<ref>«تا (به فرجام، خداوند) از راستی راستگویان بپرسد و برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۸.</ref> یعنی کسانی که در [[زبان]] راست گفتند، از [[راستی]] فعل آنان سؤال خواهد شد. به عبارت دیگر، گفتار منهای [[کردار]] ارزشی ندارد و نیز در [[آیه]]: {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است» سوره فتح، آیه ۲۷.</ref> مقصود این است که [[درستی]] رؤیای [[پیامبر]] {{صل}} در عمل تحقق یافت<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷، کلمه صدق.</ref>. | [[افعال]] نیز به صدق و کذب توصیف میشوند، چنان که فرموده است: {{متن قرآن|رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref>: یعنی افعال آنان [[گواه]] بر صدق [[عهد]] و [[پیمان]] آنان است و نیز فرموده است: {{متن قرآن|لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ}}<ref>«تا (به فرجام، خداوند) از راستی راستگویان بپرسد و برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۸.</ref> یعنی کسانی که در [[زبان]] راست گفتند، از [[راستی]] فعل آنان سؤال خواهد شد. به عبارت دیگر، گفتار منهای [[کردار]] ارزشی ندارد و نیز در [[آیه]]: {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است» سوره فتح، آیه ۲۷.</ref> مقصود این است که [[درستی]] رؤیای [[پیامبر]] {{صل}} در عمل تحقق یافت<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷، کلمه صدق.</ref>. | ||
[[جرجانی]] گفته است: «صدق در لغت عبارت است از مطابقت [[حکم]] با واقع و در اصطلاح [[اهل]] [[حقیقت]]، گفتار [[حق]] است در | [[جرجانی]] گفته است: «صدق در لغت عبارت است از مطابقت [[حکم]] با واقع و در اصطلاح [[اهل]] [[حقیقت]]، گفتار [[حق]] است در جایگاه خطر. قشیری گفته است: [[صدق]] آن است که در احوال تو ناخالصی و در [[اعتقاد]] تو تردید و در [[اعمال]] تو عیبی راه نیابد”<ref>التعریفات، ص۹۵.</ref>. | ||
نتیجه آنکه «صدق” در اصل، وصفِ گفتاری است که با | نتیجه آنکه «صدق” در اصل، وصفِ گفتاری است که با واقعیت خارجی مطابقت دارد، ولی از آنجا که بر [[عقیده]]، [[نیت]] و [[عزم]] و [[اراده]] نیز قول اطلاق میگردد، آنها نیز به صفت صدق و [[راستی]] توصیف میشوند و گفته میشود عقیده یا نیت یا اراده راست. بر این اساس، کسی که عقیدهاش با نفسالامر مطابقت داشته باشد یا ظاهر و باطنش هماهنگ باشد یا به اراده خویش [[جامه]] عمل بپوشاند، صادق در عقیده و نیت و اراده نامیده میشود<ref>{{عربی|"الصدق بحسب الأصل مطابقة القول و الخبر الخارج، و یوصف به الإنسان إذا طابق خبره الخارج، ثم لما عد کل من الاعتقاد و العزم- الإرادة - قولا، توسع فی معنی الصدق فعد الإنسان صادقا إذا طابق خبره الخارج و صادقا إذا عمل بما اعتقده، و صادقا إذا أتی بما یریده و یعزم علیه علی الجدّ"}}؛ المیزان، ج۹، ص۴۰۲.</ref>. | ||
به عبارت دیگر، | به عبارت دیگر، صادق بودن [[انسان]] در سه حوزه عقیده، قول و [[عمل]] تجلی مییابد. هر گاه عقیده، قول و عمل انسان با معیارهای حق هم آهنگ باشد، او صادق است. [[زمخشری]] در تبیین [[صادقین]] در آیه مورد بحث گفته است: {{عربی|"هم الذین صدقوا فی دین الله نیة و قولا و عملا"}}<ref>الکشاف، ج۲، ص۳۲۰.</ref>؛ صادقین کسانیاند که در [[دین خدا]] از نظر عقیده، گفتار و [[رفتار]] صادق بودهاند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۱ و [[آیه صادقین (مقاله)|مقاله «آیه صادقین»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۱۰۳.</ref>. | ||
== مصداقشناسی صادقین == | == مصداقشناسی صادقین == | ||
خط ۳۲: | خط ۳۳: | ||
## [[ایمان به خدا]]، [[روز قیامت]]، [[فرشتگان]]، [[کتابهای آسمانی]] و [[پیامبران]]: {{متن قرآن|مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ}}<ref>«بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. | ## [[ایمان به خدا]]، [[روز قیامت]]، [[فرشتگان]]، [[کتابهای آسمانی]] و [[پیامبران]]: {{متن قرآن|مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ}}<ref>«بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. | ||
## [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] به [[خویشاوندان]]، [[یتیمان]]، بینوایان، [[در راه ماندگان]]، گدایان و برای [[آزاد]] کردن بردگان: {{متن قرآن|وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ}}<ref>«و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. | ## [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] به [[خویشاوندان]]، [[یتیمان]]، بینوایان، [[در راه ماندگان]]، گدایان و برای [[آزاد]] کردن بردگان: {{متن قرآن|وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ}}<ref>«و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. | ||
## | ## اقامه نماز: {{متن قرآن|وَأَقَامَ الصَّلَاةَ}}<ref>«و نماز برپا دارد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. | ||
## پرداختن زکات: {{متن قرآن|وَآتَى الزَّكَاةَ}}<ref>«و زکات پردازد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. | ## پرداختن زکات: {{متن قرآن|وَآتَى الزَّكَاةَ}}<ref>«و زکات پردازد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. | ||
## [[وفای به عهد]] و [[پیمان]]: {{متن قرآن|وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا}}<ref>«و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. | ## [[وفای به عهد]] و [[پیمان]]: {{متن قرآن|وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا}}<ref>«و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. | ||
## [[صبر]] و [[شکیبایی]] در [[ناملایمات]] [[زندگی]] و در [[مبارزه]] با [[دشمن]]: {{متن قرآن|وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ}}<ref>«و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. [[خداوند سبحان]] پس از بیان اوصاف یاد شده فرموده است: کسانی که دارای اوصاف یاد شده باشند صادق و | ## [[صبر]] و [[شکیبایی]] در [[ناملایمات]] [[زندگی]] و در [[مبارزه]] با [[دشمن]]: {{متن قرآن|وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ}}<ref>«و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. [[خداوند سبحان]] پس از بیان اوصاف یاد شده فرموده است: کسانی که دارای اوصاف یاد شده باشند صادق و پرهیز کارند: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ}}<ref>«آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.</ref>. در آیه ۲۳ [[سوره احزاب]] نیز آمده است: {{متن قرآن|مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref>. برخی از [[مؤمنان]] مردانیاند که به [[عهد]] خود با [[خداوند]] صادقانه عمل کردند، عدهای از آنها به [[شهادت]] رسیدند و عدهای دیگر [[منتظر]] شهادتاند. آنان هرگز عهد و [[پیمان]] خود با خداوند را مبدل نساختند. مطابق [[روایات]]، جمله: {{متن قرآن|فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى}} به [[حمزه]] و [[جعفر بن ابی طالب]] اشاره دارد و جمله: {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ}} ناظر به [[علی ابن ابی طالب]] {{ع}} است<ref>البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۰۱.</ref>. در [[آیه]] ۸ [[سوره حشر]] نیز از [[مهاجران]] صدر اسلام به عنوان [[صادقین]] یاد شده است: {{متن قرآن|لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«(بخشی از این غنیمتها) برای مستمندان مهاجری است که از خانهها و داراییهای خود، رانده شدهاند در حالی که بخشش و خشنودییی از خداوند را میجویند و خداوند و پیامبرش را یاری میکنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.</ref>. از جمله موارد مصرف فیئ ([[اموال]] و سرزمینهای [[مشرکان]] که بدون [[جنگ]] در تصرف [[مسلمانان]] قرار میگرفت) تهی دستان مهاجری هستند که از سرزمین و اموال خود بیرون رانده شدند و طالب [[فضل]] و [[رضوان]] خداوند میباشند و [[خدا]] و [[رسول]] او را [[یاری]] میدهند، آنان همانا راستگویانند. | ||
# برخی مقصود از [[صادقین]] را به افرادی که در [[آیه]] ۲۳ احزاب{{متن قرآن|مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا}}<ref> «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref> از آنان یاد شده، [[تفسیر]] کردهاند. ترجمه [[آیه]] چنین است: برخی از [[مؤمنان]] مردانیاند که به [[عهد]] خود با [[خداوند]] صادقانه عمل کردند، عدهای از آنها به [[شهادت]] رسیدند و عدهای دیگر [[منتظر]] شهادتاند، آنان هرگز [[عهد]] و [[پیمان]] خود با [[خداوند]] را مبدل نساختند<ref>طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۵، ص۳۱۸.</ref>. | # برخی مقصود از [[صادقین]] را به افرادی که در [[آیه]] ۲۳ احزاب{{متن قرآن|مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا}}<ref> «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref> از آنان یاد شده، [[تفسیر]] کردهاند. ترجمه [[آیه]] چنین است: برخی از [[مؤمنان]] مردانیاند که به [[عهد]] خود با [[خداوند]] صادقانه عمل کردند، عدهای از آنها به [[شهادت]] رسیدند و عدهای دیگر [[منتظر]] شهادتاند، آنان هرگز [[عهد]] و [[پیمان]] خود با [[خداوند]] را مبدل نساختند<ref>طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۵، ص۳۱۸.</ref>. | ||
# مقصود از [[صادقین]] [[مهاجران]] هستند که در [[سوره]] [[حشر]] [[آیه]] ۸: {{متن قرآن|لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref> «(بخشی از این غنیمتها) برای مستمندان مهاجری است که از خانهها و داراییهای خود، رانده شدهاند در حالی که بخشش و خشنودییی از خداوند را میجویند و خداوند و پیامبرش را یاری میکنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.</ref> از آنها به عنوان [[صادقین]] یاد شده است<ref>قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۸، ص۲۸۸.</ref>. | # مقصود از [[صادقین]] [[مهاجران]] هستند که در [[سوره]] [[حشر]] [[آیه]] ۸: {{متن قرآن|لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref> «(بخشی از این غنیمتها) برای مستمندان مهاجری است که از خانهها و داراییهای خود، رانده شدهاند در حالی که بخشش و خشنودییی از خداوند را میجویند و خداوند و پیامبرش را یاری میکنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.</ref> از آنها به عنوان [[صادقین]] یاد شده است<ref>قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۸، ص۲۸۸.</ref>. | ||
# مقصود، سه فردی<ref>آنان عبارت بودند از: کعب بن مالک از بنی سلمه؛ مرارة بن ربیعه از بنی عمرو بن عوف و هلال بن امیه از بنی واقف.</ref> هستند که از رفتن به [[غزوه تبوک]] | # مقصود، سه فردی<ref>آنان عبارت بودند از: کعب بن مالک از بنی سلمه؛ مرارة بن ربیعه از بنی عمرو بن عوف و هلال بن امیه از بنی واقف.</ref> هستند که از رفتن به [[غزوه تبوک]] تخلف کردند، ولی بعداً به [[گناه]] خود اعتراف نمودند و منافقانه به توجیه [[عمل]] نادرست خود نپرداختند. در آیه قبل از [[آیه]] مورد بحث به آنان اشاره شده است: {{متن قرآن|وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توبه پذیر است» سوره توبه، آیه ۱۱۸.</ref><ref>زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۳۲۱.</ref> | ||
# عدهای دیگر [[صادقین]] را به [[پیامبر]] {{صل}} و [[اصحاب]] او [[تفسیر]] کردهاند و عبارت {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در آغاز [[آیه]] مورد بحث را بر سه فرد متخلف از [[غزوه تبوک]] | # عدهای دیگر [[صادقین]] را به [[پیامبر]] {{صل}} و [[اصحاب]] او [[تفسیر]] کردهاند و عبارت {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در آغاز [[آیه]] مورد بحث را بر سه فرد متخلف از [[غزوه تبوک]] تطبیق کردهاند<ref>طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۱، ص۴۶؛ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۳۲۱.</ref>. | ||
# برخی، با استناد به [[قرائت]] [[عبدالله بن مسعود]] کلمه {{متن قرآن|مَعَ}} در [[آیه]] را به معنای من [[تفسیر]] کردهاند؛ یعنی [[مؤمنان]] باید [[پرهیزکار]] و [[راستگو]] باشند<ref>رشید رضا، محمد، المنار، ج۱۱، ص۷۲؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۵، ص۳۱۸.</ref>. | # برخی، با استناد به [[قرائت]] [[عبدالله بن مسعود]] کلمه {{متن قرآن|مَعَ}} در [[آیه]] را به معنای من [[تفسیر]] کردهاند؛ یعنی [[مؤمنان]] باید [[پرهیزکار]] و [[راستگو]] باشند<ref>رشید رضا، محمد، المنار، ج۱۱، ص۷۲؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۵، ص۳۱۸.</ref>. | ||
# در برخی از احادیثی که | # در برخی از احادیثی که محدثان [[شیعه]] و [[سنی]] [[نقل]] کردهاند، [[صادقین]] را بر [[علی]] {{ع}} و گاهی بر [[علی]] و [[اصحاب]] او یا بر [[علی]] و [[اهل بیت]] او [[تفسیر]] کردهاند<ref>سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۴، ص۲۸۷؛ آمدی، سیف الدین، غایة المرام، ج۳، ص۵۰- ۵۱؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۲، ص۳۰۶.</ref>. | ||
# در برخی دیگر از [[روایات]] [[صادقین]] بر [[محمد و آل محمد | # در برخی دیگر از [[روایات]] [[صادقین]] بر [[محمد و آل محمد {{ع}} تطبیق شده است<ref>حاکم حسکانی، عبدالله بن احمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶۲.</ref>. | ||
# در مجامع [[روایی]] [[شیعه]] [[احادیث]] زیادی [[صادقین]] را بر [[ائمه اهل بیت]] {{عم}} [[تفسیر]] کرده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۲۰۸؛ آمدی، سیف الدین، غایة المرام، ج۳، ص۵۲.</ref>. چنان که [[شیخ صدوق]] از [[امیرمؤمنان]] [[روایت]] کرده که وقتی [[آیه صادقین]] نازل گردید، فردی از [[پیامبر]] {{صل}} پرسید: آیا [[صادقین]] عام است یا خاص؟ [[پیامبر]] {{صل}} پاسخ داد: مأموران به [[همراهی]] با [[صادقین]] عام است و همه [[مؤمنان]] را شامل میشود، ولی [[صادقون]]، خاص است و به برادرم [[علی]] {{ع}} و دیگر [[جانشینان]] من تا [[روز قیامت]] اختصاص دارد<ref> ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، ص۲۶۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۴۹؛ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ص۱۱۵.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه صادقین (مقاله)|مقاله «آیه صادقین»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، | # در مجامع [[روایی]] [[شیعه]] [[احادیث]] زیادی [[صادقین]] را بر [[ائمه اهل بیت]] {{عم}} [[تفسیر]] کرده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۲۰۸؛ آمدی، سیف الدین، غایة المرام، ج۳، ص۵۲.</ref>. چنان که [[شیخ صدوق]] از [[امیرمؤمنان]] [[روایت]] کرده که وقتی [[آیه صادقین]] نازل گردید، فردی از [[پیامبر]] {{صل}} پرسید: آیا [[صادقین]] عام است یا خاص؟ [[پیامبر]] {{صل}} پاسخ داد: مأموران به [[همراهی]] با [[صادقین]] عام است و همه [[مؤمنان]] را شامل میشود، ولی [[صادقون]]، خاص است و به برادرم [[علی]] {{ع}} و دیگر [[جانشینان]] من تا [[روز قیامت]] اختصاص دارد<ref> ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، ص۲۶۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۴۹؛ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه صادقین (مقاله)|مقاله «آیه صادقین»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۱۰۳-۱۰۴ و [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۳.</ref> | ||
=== ارزیابی اقوال === | === ارزیابی اقوال === | ||
در نقد چهار نظریه اول باید گفت: اینکه در برخی از [[آیات]] برای بعضی از [[مؤمنان]] عنوان [[صادقین]] اطلاق شده است، تردیدی نیست، ولی این بدان معنا نیست که مراد از [[صادقین]] در [[آیه]] مورد بحث آنها باشند، چون بعداً اثبات میشود که مقصود از [[صادقین]] کسانی هستند که عالیترین مرتبه [[صدق]] را دارا باشند و این | در نقد چهار نظریه اول باید گفت: اینکه در برخی از [[آیات]] برای بعضی از [[مؤمنان]] عنوان [[صادقین]] اطلاق شده است، تردیدی نیست، ولی این بدان معنا نیست که مراد از [[صادقین]] در [[آیه]] مورد بحث آنها باشند، چون بعداً اثبات میشود که مقصود از [[صادقین]] کسانی هستند که عالیترین مرتبه [[صدق]] را دارا باشند و این مقام تنها بر افراد [[معصوم]] قابل تطبیق است. | ||
نظریه پنجم نیز مخدوش است، چون {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} عام بوده و اختصاص آن به سه فرد متخلف [[دلیل]] نداشت. | نظریه پنجم نیز مخدوش است، چون {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} عام بوده و اختصاص آن به سه فرد متخلف [[دلیل]] نداشت. | ||
اما در نظریه ششم بر فرض که کلمه مع در | اما در نظریه ششم بر فرض که کلمه مع در ادبیات عرب به معنای من به کار رفته باشد، لکن چنین کاربردی غیر رایج بوده و در مورد بحث [[نیازمند]] [[دلیل]] است، در حالی که چنین دلیلی وجود ندارد. [[قرائت]] [[عبدالله بن مسعود]] در این باره نیز شاذ و غیر قابل اعتماد است<ref>طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، ج۱۱، ص۷۶.</ref>. | ||
اما سه قول اخیر کاملاً با همدیگر هماهنگ، و مفادش آن است که مقصود از [[صادقین]] در [[آیه]] مورد بحث [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امامان معصوم]] از [[اهل بیت]] آن | اما سه قول اخیر کاملاً با همدیگر هماهنگ، و مفادش آن است که مقصود از [[صادقین]] در [[آیه]] مورد بحث [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امامان معصوم]] از [[اهل بیت]] آن حضرت میباشند و اگر در برخی [[روایات]] فقط [[علی]] {{ع}}[[ذکر]] شده است بدان جهت است که او نخستین [[پیشوای معصوم]] [[مسلمانان]] پس از [[رسول اکرم]] {{صل}} است. | ||
بنابراین مراد از [[صادقین]] | بنابراین مراد از [[صادقین]] کاملترین مرتبه [[صدق]]، یعنی کسانی که از [[مقام عصمت]] برخوردارند، است در این زمینه دو تقریر ارائه شده است: | ||
# تقریر [[علامه حلی]]: وی در شرح [[کلام]] [[محقق طوسی]] که [[آیه]] {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} را از [[دلایل امامت]] [[علی]] {{ع}} دانسته، گفته است: [[خداوند متعال]] به بودن با [[صادقین]] [[امر]] کرده است و مقصود از [[صادقین]] کسانیاند که | # تقریر [[علامه حلی]]: وی در شرح [[کلام]] [[محقق طوسی]] که [[آیه]] {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} را از [[دلایل امامت]] [[علی]] {{ع}} دانسته، گفته است: [[خداوند متعال]] به بودن با [[صادقین]] [[امر]] کرده است و مقصود از [[صادقین]] کسانیاند که صادق بودن آنها معلوم است و این ویژگی جز در مورد [[معصوم]] تحقق نمییابد، زیرا نمیتوان از صادق بودن غیر [[معصوم]] [[آگاه]] شد، و به [[اجماع]] [[مسلمانان]] از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} غیر از [[علی]] {{ع}} کسی [[معصوم]] نیست<ref>حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۵۰۳.</ref>. | ||
# تقریر [[فخر رازی]]: او [[آیه]] مورد بحث را [[دلیل]] | # تقریر [[فخر رازی]]: او [[آیه]] مورد بحث را [[دلیل]] عصمت صادقین دانسته و گفته است: جمله {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ}} [[مؤمنان]] را به رعایت [[تقوای الهی]] [[دستور]] داده و از آنان خواسته که با [[صادقین]] باشند. از این جا معلوم میشود که [[مؤمنان]] [[معصوم]] نیستند و جهت صیانت از [[خطا]] باید از کسانی [[پیروی]] کنند که از [[خطا]] مصون باشند و آنان [[صادقین]] هستند، و چون این مطلب ([[مؤمنان]] خطاپذیر) در همه زمانها تحقق دارد، پس در همه زمانها نیز باید [[معصوم]] وجود داشته باشد تا [[مؤمنان]] از او [[پیروی]] کنند. آن گاه گفته است: پیروی از معصوم در صورتی ممکن است که [[انسان]] به او عالم باشد، در غیر این صورت [[دستور]] به پیروی از او [[تکلیف]] به مالایطاق خواهد بود، و چون ما انسان معینی را به عنوان [[معصوم]] نمیشناسیم، بنابراین تنها مجموع [[امت]] باقی میماند که مصداق [[صادقین]] باشند و [[مؤمنان]] باید از آنها [[پیروی]] کنند<ref>رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۲۲۱.</ref>. | ||
سخن [[فخر رازی]] در اینکه مقصود از [[صادقین]] را افراد [[معصوم]] دانسته، [[استوار]] است، اما این که مصداق آن را | سخن [[فخر رازی]] در اینکه مقصود از [[صادقین]] را افراد [[معصوم]] دانسته، [[استوار]] است، اما این که مصداق آن را اجماع امت بیان کرده نادرست است، زیرا | ||
# مسائل مورد [[اجماع امت]] اندک است و نمیتواند راهگشای [[مسلمانان]] در | # مسائل مورد [[اجماع امت]] اندک است و نمیتواند راهگشای [[مسلمانان]] در احکام دینی باشد؛ | ||
# اگر | # اگر اجماع امت مشتمل بر فرد [[معصوم]] نباشد، همچنان احتمال [[خطا]] در مورد آن وجود دارد؛ | ||
# با مراجعه به [[قرآن]] ([[آیه تطهیر]]) و [[سنت نبوی]] ([[حدیث ثقلین]]، [[حدیث سفینه]] و...) به روشنی میتوان [[معصوم]] بودن [[اهل بیت پیامبر]] اکرم {{صل}} را [[شناخت]]. | # با مراجعه به [[قرآن]] ([[آیه تطهیر]]) و [[سنت نبوی]] ([[حدیث ثقلین]]، [[حدیث سفینه]] و...) به روشنی میتوان [[معصوم]] بودن [[اهل بیت پیامبر]] اکرم {{صل}} را [[شناخت]]. | ||
با توجه به دو تقریر یاد شده میتوان [[استدلال]] به [[آیه صادقین]] را بر [[لزوم]] [[پیروی]] [[مسلمانان]] از [[امامان معصوم]] چنین بیان کرد: [[خداوند]] در [[آیه صادقین]] [[مؤمنان]] را به [[پرهیزگاری]] و هماهنگی با [[صادقین]] [[دستور]] داده است. و مفاد {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} این است که باید [[مؤمنان]] با [[صادقین]] هماهنگ بوده و پیرو آنان باشند. از سوی دیگر در امر [[خداوند]] به [[پیروی]] از [[صادقین]] هیچگونه قید و شرطی به کار نرفته است، از این اطلاق دو نکته استفاده میشود: یکی این که [[صادقین]] کسانیاند که در همه زمینههای مربوط به [[حیات]] اِرادی خود اعم از [[عقیده]]، [[اخلاق]]، گفتار و [[رفتار]]، صادقاند (اطلاق موردی) و دیگری این که آنان در زمینههای یادشده در همه حالات صادقاند (اطلاق احوالی). بدون [[شک]]، | با توجه به دو تقریر یاد شده میتوان [[استدلال]] به [[آیه صادقین]] را بر [[لزوم]] [[پیروی]] [[مسلمانان]] از [[امامان معصوم]] چنین بیان کرد: [[خداوند]] در [[آیه صادقین]] [[مؤمنان]] را به [[پرهیزگاری]] و هماهنگی با [[صادقین]] [[دستور]] داده است. و مفاد {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} این است که باید [[مؤمنان]] با [[صادقین]] هماهنگ بوده و پیرو آنان باشند. از سوی دیگر در امر [[خداوند]] به [[پیروی]] از [[صادقین]] هیچگونه قید و شرطی به کار نرفته است، از این اطلاق دو نکته استفاده میشود: یکی این که [[صادقین]] کسانیاند که در همه زمینههای مربوط به [[حیات]] اِرادی خود اعم از [[عقیده]]، [[اخلاق]]، گفتار و [[رفتار]]، صادقاند (اطلاق موردی) و دیگری این که آنان در زمینههای یادشده در همه حالات صادقاند (اطلاق احوالی). بدون [[شک]]، صادق بودن به گونه یادشده با [[عصمت]] ملازمه دارد. در نتیجه، [[صادقین]] معصوماند و [[مؤمنان]] باید از آنان [[پیروی]] کنند. | ||
نکته پایانی اینکه [[صادقین]] در [[آیه]] مورد بحث همان [[صدیقین]] در [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> هستند<ref>عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۶.</ref>. | نکته پایانی اینکه [[صادقین]] در [[آیه]] مورد بحث همان [[صدیقین]] در [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> هستند<ref>عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۶.</ref>. | ||
بنابراین، دستاورد {{متن قرآن|مَعَ الصَّادِقِينَ}} در [[دنیا]] {{عربی|مَعَ الصِّدِّيقِينَ}} در [[آخرت]] است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه صادقین (مقاله)|مقاله «آیه صادقین»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، | بنابراین، دستاورد {{متن قرآن|مَعَ الصَّادِقِينَ}} در [[دنیا]] {{عربی|"مَعَ الصِّدِّيقِينَ"}} در [[آخرت]] است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه صادقین (مقاله)|مقاله «آیه صادقین»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۱۰۴-۱۰۵.</ref>. | ||
در مجموع با توجه به اینکه تقوا یعنی [[حفظ]] خود از [[سخط]] [[الهی]] و به عبارت دیگر، حفظ | در مجموع با توجه به اینکه تقوا یعنی [[حفظ]] خود از [[سخط]] [[الهی]] و به عبارت دیگر، حفظ حریم [[ادب]] [[بندگی]] در محضر الهی، طبعاً این سؤال پیش میآید که راه و رسم [[رستگاری]] و حفظ حریم ادب بندگی در برابر [[پروردگار]] چگونه است؟ پاسخ این سؤال بنا بر [[آیه شریفه]]، معیت و [[همراهی]] و [[تبعیّت]] از «[[صادقین]]» است. از آنجا که امر به تبعیّت از صادقین به طور مطلق آمده و از آنجا که خداوند هرگز امر به [[فساد]] و [[فحشا]] نمیکند، بنابراین، صادقین میباید [[معصوم از خطا]] و در عالیترین مرتبه از تقوا و [[صداقت]] در پیمان بندگی با خدای خود باشند؛ تا [[اسوه]] [[متقین]] و [[رهبر]] و [[امیرمؤمنان]] به سوی [[فلاح]] و رستگاری قرار گیرند. با این توصیفات، در سرتاسر [[تاریخ]] نمیتوان برای این افراد مصداقی جز کسانی که در [[مقام عصمت]] و طهارت الهی هستند پیدا کرد که به تصریح [[قرآن]] و روایات اهل بیت {{عم}}، این مقام منحصر در [[نبی مکرم اسلام]] {{صل}} و [[ائمه طاهرین]] {{عم}} است<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص ۱۸۳.</ref>. | ||
== عصمت صادقین == | == عصمت صادقین == | ||
درباره دلالت [[آیه]] بر عصمت صادقین سه تقریر ارائه شده است: | درباره دلالت [[آیه]] بر عصمت صادقین سه تقریر ارائه شده است: | ||
'''تلازم | '''تلازم پیروی مطلق با [[عصمت]]''': مفاد [[آیه شریفه]] [[پیروی]] مطلق از [[صادقین]] است و پیروی مطلق از فرد یا افرادی ملازم با عصمت آنان است<ref>{{عربی|"إن الأمر ورد باتباعهم على الإطلاق، و ذلك يوجب عصمتهم و براءة ساحتهم و الأمان من زللهم؛ بدلالة إطلاق الأمر باتباعهم"}}، الفصول المختارة، ص۱۳۸، نیز ر. ک: تقریب المعارف، ص۱۲۴؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۳۳؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۲۱۵.</ref>. این تقریر همانند تقریر اول [[آیه اولیالامر]] است و همه مطالب مذکور در مورد آن آیه از نظر اشکال و جواب در مورد این آیه جاری است و نیاز به تکرار نخواهد بود. | ||
'''تلازم [[علم]] به | '''تلازم [[علم]] به صادق بودن صادقین با عصمت''': [[علامه حلی]] در شرح [[کلام]] [[محقق طوسی]] که آیه {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} را از دلایل امامت امام علی {{ع}} دانسته، گفته است: «[[خداوند متعال]] به بودن با صادقین (پیروی از آنان و [[همراهی]] با آنان) [[امر]] کرده است و مقصود از «صادقین” کسانیاند که صادق بودن آنها معلوم است و این ویژگی جز در مورد [[معصوم]] تحقق نمییابد؛ زیرا نمیتوان از صادق بودن غیر معصوم [[آگاه]] شد و به [[اجماع]] [[مسلمانان]]، از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} غیر از [[علی]] {{ع}} کسی معصوم نیست. بنابراین، علی {{ع}} معصوم است، پس باید از او پیروی کرد”<ref>کشف المراد، ص۵۰۳.</ref>. | ||
فاضل قوشجی نیز در شرح کلام محقق طوسی گفته است: «مضمون [[آیه کریمه]] امر به پیروی از [[معصومین]] است؛ زیرا «صادقین” همان معصوماناند و به اتفاق مسلمانان، از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} غیر علی {{ع}}، کسی معصوم نیست، پس علی {{ع}} کسی است که به پیروی از او امر شده است”. وی آنگاه مقدمات این [[استدلال]] را نپذیرفته و گفته است: {{عربی|"و أجیب بمنع المقدمات"}}<ref>شرح التجرید، ص۳۷۱.</ref>. وی مقدمات استدلال و مناقشه در آنها را باز نگفته است، ولی مناقشههای او، چنان که [[مقدس اردبیلی]]<ref>الحاشیة علی الهیات الشرح الجدید علی التجرید، ص۲۴۳.</ref> گفته است، به مطالب زیر باز میگردد: | |||
# غیر از علی {{ع}} از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} فرد یا افراد دیگری [[معصوم]] بودند. این احتمال قطعاً مردود است؛ زیرا برای کسی جز [[علی]] {{ع}} ادعای [[عصمت]] نشده است. | # غیر از علی {{ع}} از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} فرد یا افراد دیگری [[معصوم]] بودند. این احتمال قطعاً مردود است؛ زیرا برای کسی جز [[علی]] {{ع}} ادعای [[عصمت]] نشده است. | ||
# لازم نیست که | # لازم نیست که صادق بودن کسی که باید از او [[پیروی]] شود، به صورت [[یقینی]] معلوم گردد، بلکه [[ظن]] به صادق بودن او نیز کافی است. این احتمال نیز نادرست است؛ زیرا [[قرآن کریم]] آشکارا فرموده است: {{متن قرآن|وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا}}<ref>«و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.</ref>. | ||
# در اینجا گزینه دیگری مطرح است و آن اینکه هیچ یک از افراد [[امّت]] معصوم نیستند، ولی | # در اینجا گزینه دیگری مطرح است و آن اینکه هیچ یک از افراد [[امّت]] معصوم نیستند، ولی اجماع امت، معصوم است و [[مسلمانان]] باید از [[اجماع]] پیروی کنند. این همان نظریهای است که فخرالدین رازی برگزیده است. این [[تفسیر]] با ظاهر [[آیه]] [[سازگاری]] ندارد؛ زیرا مفاد ظاهر آیه این است که مؤمنانی که باید از [[صادقین]] پیروی کنند غیر از صادقین هستند چون که تابع غیر از متبوع است<ref>{{عربی|"لا يخفى على عاقل أن الظاهر من الآية أن المأمورين بالكون غير من أمروا بالكون معهم و على ما ذكر يلزم اتحادهما"}} (مرآة العقول، ج۲، ص۴۲۰؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۷)؛ شیخ مفید فرموده است: {{عربی|"ان المنادي به يجب ان يكون غير المنادي إليه، لاستحالة أن يدعى الإنسان إلى الكون مع نفسه و اتباعها"}} (الفصول المختاره، ص۱۳۷).</ref>، مضافاً بر اینکه اجماع امت یا [[اجماع اهل حل و عقد]] با عصمت ملازمه ندارد. | ||
'''[[پرهیزگاری]] و | '''[[پرهیزگاری]] و نیاز به پیشوای معصوم''': فخرالدین رازی در تقریر [[استدلال]] به این آیه بر عصمت صادقین گفته است: «جمله {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ}} [[مؤمنان]] را به رعایت [[تقوای الهی]] [[دستور]] داده است و از آنان خواسته است که با صادقین باشند؛ یعنی از آنان [[الگو]] بگیرند و پیروی نمایند. از اینجا روشن میشود که مؤمنان، معصوم نیستند و احتمال [[خطا]] در آنان میرود. بدین جهت برای آنکه از خطا مصون بمانند باید از کسانی [[پیروی]] کنند که از خطا مصون باشند و آنان همان [[صادقین]] هستند و چون این مطلب ([[مؤمنان]] خطاپذیر) در همه زمانها موجود است پس در همه زمانها نیز باید [[معصوم]] وجود داشته باشد تا مؤمنان از او پیروی کنند”. آنگاه گفته است: «پیروی از معصوم در صورتی ممکن است که [[انسان]] به او عالم باشد و او را بشناسد. اما اگر راهی برای [[شناخت]] او وجود نداشته باشد، [[دستور]] به پیروی از او، [[تکلیف]] به مالا یطاق خواهد بود و چون ما انسان معیّنی را به عنوان معصوم نمیشناسیم، بنابراین، [[آیه]] ما را به پیروی از فردی خاص دستور نمیدهد. در این جا فرض دیگری جز مجموع [[امت]] باقی نمیماند. بر این اساس، مجموع امت مصداق صادقین و معصوم است و مؤمنان باید پیرو آن باشند”<ref>مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۲۲۱.</ref>. | ||
سخن [[فخرالدین رازی]] در اینکه مقصود از صادقین در آیه، افراد معصوم است، [[استوار]] است، ولی این گفتار وی که ما فرد یا افراد معینی را نمیشناسیم که از ویژگی [[عصمت]] برخوردار باشند و بدین [[دلیل]] باید مصداق آن را | سخن [[فخرالدین رازی]] در اینکه مقصود از صادقین در آیه، افراد معصوم است، [[استوار]] است، ولی این گفتار وی که ما فرد یا افراد معینی را نمیشناسیم که از ویژگی [[عصمت]] برخوردار باشند و بدین [[دلیل]] باید مصداق آن را اجماع امت یا [[اجماع]] [[اهل حلّ و عقد]] بدانیم، نادرست میباشد؛ زیرا: | ||
# اولاً: مسائل مورد [[اجماع امّت]]، اندک است و نمیتواند راهگشای [[مسلمانان]] در | # اولاً: مسائل مورد [[اجماع امّت]]، اندک است و نمیتواند راهگشای [[مسلمانان]] در احکام دینی باشد. | ||
# ثانیاً: اجماع امّت اگر مشتمل بر فرد معصوم نباشد، به عصمت نمیانجامد و هم چنان احتمال خطا در مورد آن وجود دارد. | # ثانیاً: اجماع امّت اگر مشتمل بر فرد معصوم نباشد، به عصمت نمیانجامد و هم چنان احتمال خطا در مورد آن وجود دارد. | ||
# و ثالثاً: با | # و ثالثاً: با رجوع به [[قرآن]] و [[سنت نبوی]] میتوان [[معصومان]] را شناخت. از [[آیه تطهیر]]، [[حدیث ثقلین]]، [[حدیث سفینه]] و نظائر آنها به روشنی معصوم بودن [[اهل بیت پیامبر]] اکرم {{صل}} به دست میآید و در نتیجه آنان همان صادقینی هستند که [[خداوند]]، مسلمانان را به پیروی از آنان دستور داده و فرموده است: {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} چنانکه در برخی [[روایات]]، صادقین در این آیه به [[پیامبر]] {{صل}} و [[اهلبیت]] او، به ویژه [[علی]] {{ع}} [[تفسیر]] شده است<ref>الدر المنثور، ج۴، ص۲۸۶.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۸-۸۵.</ref> | ||
== دلیل معصوم بودن صادقین == | == دلیل معصوم بودن صادقین == | ||
خط ۹۸: | خط ۹۹: | ||
ثانیاً، [[امتثال امر]] واجب، نیازمند اسوه و [[الگو]] است. | ثانیاً، [[امتثال امر]] واجب، نیازمند اسوه و [[الگو]] است. | ||
نتیجه آنکه: [[حفظ]] تقوا و | نتیجه آنکه: [[حفظ]] تقوا و امتثال امر الهی در رعایت تقوا، نیازمند اسوه است. | ||
=== صادقین در آیه، [[معصوم]] و عالم به [[علوم الهی]] هستند === | === صادقین در آیه، [[معصوم]] و عالم به [[علوم الهی]] هستند === | ||
با بهرهگیری از نتیجه | با بهرهگیری از نتیجه قیاس قبل، میتوانیم [[عصمت]] و [[علم الهی]] صادقین مذکور در آیه را اثبات نماییم؛ به این ترتیب که بگوییم: [[دستور]] [[آیه شریفه]] مبنی بر [[ضرورت]] معیّت دائمی با صادقین، اسوه بودن دائمی آنان را ثابت مینماید. بنابراین میگوییم: | ||
اوّلاً، صادقین اسوۀ [[مؤمنان]] در امتثال امر وجوبی [[پروردگار]] در حفظ تقوا هستند. | اوّلاً، صادقین اسوۀ [[مؤمنان]] در امتثال امر وجوبی [[پروردگار]] در حفظ تقوا هستند. | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۱۰: | ||
نتیجه آنکه: صادقین مذکور در آیه شریفه (عده خاصی از [[مؤمنین]] هستند که هرگز تخطی از [[فرامین الهی]] ننموده اند) معصوم به عصمت الهی و عالم به علوم ربّانی هستند. | نتیجه آنکه: صادقین مذکور در آیه شریفه (عده خاصی از [[مؤمنین]] هستند که هرگز تخطی از [[فرامین الهی]] ننموده اند) معصوم به عصمت الهی و عالم به علوم ربّانی هستند. | ||
همین [[سیر]] برهان در ضرورت وجود دائمی [[اولیای الهی]] در میان [[مردم]] و اثبات سایر | همین [[سیر]] برهان در ضرورت وجود دائمی [[اولیای الهی]] در میان [[مردم]] و اثبات سایر مقامات امام را میتوان با استفاده از [[روایات]] وارده نیز برداشت نمود. | ||
=== [[ضرورت وجود دائمی امام]] در میان مردم === | === [[ضرورت وجود دائمی امام]] در میان مردم === | ||
با | با عنایت به اینکه امر الهی در حفظ تقوا دائمی است و عقلاً امر به شیء، امر به مقدمات و ملازمات آن است، پس [[ضرورت]] وجود [[اسوه]]، به عنوان لازمه [[تقوا]]، دائماً در میان [[مردم]] ضروری است. همان طور که بارها در طی براهین عقلی اشاره شد، وجود [[قرآن]] و یا بیانات [[نبوی]] {{صل}} در میان مردم تا زمانی که مبیّنی [[الهی]] در کنار آن وجود نداشته باشد، [[رافع]] [[اختلاف]] در برداشتهای گوناگون و قرائتهای مختلف از آن دو نیست؛ لذا [[امت]] دائماً محتاج [[مقام عصمت]] است تا [[امام]] آنان در [[حفظ]] [[تقوای الهی]] باشد. استفاده دیگری که از [[آیه]] مورد [[استدلال]] میتوان نمود، ضرورت مهتدی بودن بلاواسطه امام به [[هدایت الهی]] است؛ زیرا بنا بر آنکه [[صادقین]] درآیه اسوهای الهی در ارائه [[فرامین]] [[پروردگار]] هستند، میباید حجّتی الهی در ارائه ملاک و [[میزان]] تقوا برای امت باشند و [[حجت الهی]] عقلاً لازم است که خود مستقیماً مهتدی به هدایت الهی باشد<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص۲۰۵ ـ ۲۰۷.</ref>. | ||
== [[صادقین]] و صدّیقین == | == [[صادقین]] و صدّیقین == | ||
در پایان این نکته را نیز یادآور میشویم که «صادقین” در [[آیه]] مورد بحث، در [[حقیقت]]، همان [[صدیقین]] در آیه دیگر [[قرآن]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref>. | در پایان این نکته را نیز یادآور میشویم که «صادقین” در [[آیه]] مورد بحث، در [[حقیقت]]، همان [[صدیقین]] در آیه دیگر [[قرآن]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref>. | ||
صدیق کسی است که ملازم با [[صدق]] است<ref>معجم مقاییس اللغة، ص۵۸۸.</ref>، یعنی در همه حالات و امور با صدق همراه است و کسی است که رفتارش تصدیقکننده گفتار اوست و همواره تصدیق کننده [[حق]] است<ref>لسان العرب، ج۸، ص۲۱۴.</ref>. در تعبیری دیگر، صدیق کسی است که در [[عقیده]] و گفتارش صادق است و [[رفتار]] او حقانیت صدق او را [[اثبات]] میکند<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷.</ref>. | |||
[[اطاعت از خدا]] و [[رسول خدا]] به این است که [[انسان]] از قرآن و [[سنت]] [[پیروی]] کند و پیروی از قرآن و سنت در گرو این است که از [[پیشوایان معصوم]] [[اطاعت]] نماید؛ کسانی که قرآن و سنت را به خوبی میشناسند و در رعایت آن، کمترین لغزشی ندارند و آنان همان [[پیشوایان]] معصوماند که در آیه مورد بحث از آنان به عنوان «صادقین” و در [[آیه ۵۹ سوره نساء]] با عنوان «اولی الامر» یاد شده است. | [[اطاعت از خدا]] و [[رسول خدا]] به این است که [[انسان]] از قرآن و [[سنت]] [[پیروی]] کند و پیروی از قرآن و سنت در گرو این است که از [[پیشوایان معصوم]] [[اطاعت]] نماید؛ کسانی که قرآن و سنت را به خوبی میشناسند و در رعایت آن، کمترین لغزشی ندارند و آنان همان [[پیشوایان]] معصوماند که در آیه مورد بحث از آنان به عنوان «صادقین” و در [[آیه ۵۹ سوره نساء]] با عنوان «اولی الامر» یاد شده است. | ||
بدیهی است هر کسی در [[دنیا]] پیرو [[پیامبر]] و پیشوایان معصوم باشد، در [[آخرت]] نیز با آنان [[محشور]] خواهد بود. بنابراین نتیجه عمل به آیه: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> همان است که در آیه {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> بیان شده است و دستآورد {{متن قرآن|مَعَ الصَّادِقِينَ}} در دنیا، {{عربی|"مع الصدیقین"}} در [[قیامت]] است. | |||
[[گواه]] بر این مطلب آن است که در | [[گواه]] بر این مطلب آن است که در روایات اهل بیت {{عم}}، همانگونه که «صادقین” در آیه ۱۱۹ [[سوره توبه]] بر [[امامان معصوم]] {{عم}} تطبیق شده است، «صدیقین” در [[آیه]] ۶۹ [[سوره نساء]] نیز بر آنان تطبیق گردیده است، چنان که [[ابوبصیر]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کرده است که پس از [[تلاوت]] آیه یاد شده فرمود: {{متن حدیث|رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فِي هَذَا الْمَوْضِعِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ نَحْنُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ وَ أَنْتُمُ الصَّالِحُونَ فَتَسَمَّوْا بِالصَّلَاحِ كَمَا سَمَّاكُمُ اللَّهُ}}<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۶؛ بحار الانوار، ج۲۴، ص۳۳.</ref>؛ [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مصداق نبیین است و ما مصداق [[صدیقین]] و [[شهداء]] هستیم و شما مصداق [[صالحان]] هستید. پس همانگونه که [[خداوند]] شما را [[صالح]] نامیده است، به نشانههای [[صلاح]] آراسته گردید<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۸۷.</ref>. | ||
صدیق مراتب و مصادیق سهگانهای دارد: | صدیق مراتب و مصادیق سهگانهای دارد: | ||
# [[پیامبر الهی]]؛ | # [[پیامبر الهی]]؛ | ||
# [[امام]] و [[جانشین پیامبر]] [[الهی]]؛ | # [[امام]] و [[جانشین پیامبر]] [[الهی]]؛ | ||
# | # عبد صالح خداوند غیر از [[پیامبر]] و امام. | ||
درباره مصداق اول فرموده است: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> و نیز فرموده است: {{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ}}<ref>«یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref>. | درباره مصداق اول فرموده است: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> و نیز فرموده است: {{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ}}<ref>«یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref>. | ||
[[صدیقین]]، در آیه ۶۹ سوره نساء، مربوط به مصداق دوم آن است؛ زیرا صدیقین پس از [[پیامبران]] ذکر شدهاند و امام نزدیکترین فرد به پیامبر است، چنان که پیامبر {{صل}} فرموده است: «سرآمدان صدیقین سه فرد بودهاند: [[مؤمن]] | [[صدیقین]]، در آیه ۶۹ سوره نساء، مربوط به مصداق دوم آن است؛ زیرا صدیقین پس از [[پیامبران]] ذکر شدهاند و امام نزدیکترین فرد به پیامبر است، چنان که پیامبر {{صل}} فرموده است: «سرآمدان صدیقین سه فرد بودهاند: [[مؤمن]] آل یس، [[مؤمن آل فرعون]] و [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، و او [[برترین]] آنان است”<ref>{{متن حدیث|الصِّدِّيقُونَ ثَلَاثَةٌ حَبِيبٌ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يس وَ خِرْبِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ يُرْوَى خِرْقِيلُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ}} (بحارالانوار، ج۳۵، ص۴۱۳، به نقل از العمدة، علامه ابن بطریق حلی، ص۱۱۳-۱۱۴).</ref>. [[افضل]] بودن [[علی]] {{ع}} بر مؤمن آل یس و [[آل فرعون]] بیانگر این است که جایگاه امام بر غیر امام [[برتری]] دارد و نیز علی {{ع}} به صورت مکرر فرموده است: {{متن حدیث|أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَذَّابٌ}}<ref>جهت آگاهی از مصادر این حدیث از منابع اهل سنت، ر. ک: الغدیر: ج۲، ص۴۴۳.</ref>. من صدیق بزرگترم و پس از من جز فرد [[دروغگو]] آن را ادعا نخواهد کرد. واقعیتهای [[تاریخی]] نیز بیانگر این است که [[علی]] {{ع}} مصداق کامل صدیق پس از [[پیامبر]] {{صل}} است؛ زیرا او از کودکی تحت تربیت پیامبر {{صل}} قرار گرفت، لحظهای به [[خدا]] شرکت نورزید، و مرتکب هیچ گناهی نشد، و رفتارش مصدق گفتارش بود. | ||
در [[روایات]]، شواهد دیگری نیز بر این مطلب وجود دارد: | در [[روایات]]، شواهد دیگری نیز بر این مطلب وجود دارد: | ||
# [[ابوالفتح کراجکی]] از [[شیخ طوسی]] [[نقل]] کرده که وی در کتاب «مصباح الانوار” به طور | # [[ابوالفتح کراجکی]] از [[شیخ طوسی]] [[نقل]] کرده که وی در کتاب «مصباح الانوار” به طور مسند از [[انس]] [[روایت]] کرده که گفته است: روزی پیامبر {{صل}} نماز صبح را به جماعت به جای آورد. سپس روی به سوی ما کرد. من از او درخواست کردم که [[آیه]]: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> را برایمان [[تفسیر]] کند. پیامبر {{صل}} فرمود: من [مصداق] نبیین و برادرم علی [مصداق] [[صدیقین]] است<ref>بحارالأنوار، ج۲، ص۳۱.</ref>. | ||
# [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]] {{ع}} روایت کرده که فرمود: «مقصود از صدیقین و [[شهداء]] در این آیه ما هستیم، و مقصود از [[صالحین]] شمایید، پس همانگونه که [[خداوند]] شما را به [[صلاح]] نشانهگذاری کرده است، به صلاح آراسته باشید”<ref>تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۱۴؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۲-۳۳.</ref>. | # [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]] {{ع}} روایت کرده که فرمود: «مقصود از صدیقین و [[شهداء]] در این آیه ما هستیم، و مقصود از [[صالحین]] شمایید، پس همانگونه که [[خداوند]] شما را به [[صلاح]] نشانهگذاری کرده است، به صلاح آراسته باشید”<ref>تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۱۴؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۲-۳۳.</ref>. | ||
# [[امام رضا]] {{ع}} [[صادقین]] در آیه {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> را به «صدیقین” تفسیر کرده است: {{متن حدیث|الصَّادِقُونَ الْأَئِمَّةُ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ}}<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۰۸، ح۲؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۱.</ref>: [[صادقان]] [[ائمه]] [[اهل بیت]] {{عم}} میباشند که به واسطه [[اطاعت]] [کامل خداوند] صدیقیناند. | # [[امام رضا]] {{ع}} [[صادقین]] در آیه {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> را به «صدیقین” تفسیر کرده است: {{متن حدیث|الصَّادِقُونَ الْأَئِمَّةُ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ}}<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۰۸، ح۲؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۱.</ref>: [[صادقان]] [[ائمه]] [[اهل بیت]] {{عم}} میباشند که به واسطه [[اطاعت]] [کامل خداوند] صدیقیناند. |