پرش به محتوا

صدق در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[صدق]] در اصل، وصف گفتار مطابق با واقع است؛ ولی به معنای عام، [[افعال]] را نیز می‌توان با آن وصف کرد. مثلاً وقتی گفته می‌شود «او در [[جهاد]] صادق بود» یعنی آن عمل (جهاد) را به نحو احسن و کامل به جا آورد<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده صدق.</ref>.
[[صدق]] در اصل، وصف گفتار مطابق با واقع است؛ ولی به معنای عام، [[افعال]] را نیز می‌توان با آن وصف کرد. مثلاً وقتی گفته می‌شود «او در [[جهاد]] صادق بود» یعنی آن عمل (جهاد) را به نحو احسن و کامل به جا آورد<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده صدق.</ref>. صدق به معنای اصلی خود، [[فضیلت اخلاقی]] است که در برابر [[کذب]]، سرچشمه [[رذیلت‌های اخلاقی]]، قرار می‌گیرد. اما صدق به معنای عام، از جهت [[فضیلت]]، تابع موصوف خود است؛ یعنی اگر عملی [[اخلاقی]] باشد، نوع صادقانه آن فضیلتی دیگر به حساب می‌آید. جهاد در راه [[خداوند]]، کاری ستوده است، ولی صورت کامل و بی‌عیب و [[نقص]] آن، فضیلت دیگری دارد. [[امام علی]] {{ع}} می‌فرمایند: «صدق و [[راست‌گویی]] [[آدمی]] را [[رستگار]] می‌کند، و [[دروغ]] او را [[خوار]] و نگون‌بخت»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۶.</ref>.
صدق به معنای اصلی خود، [[فضیلت اخلاقی]] است که در برابر [[کذب]]، سرچشمه [[رذیلت‌های اخلاقی]]، قرار می‌گیرد. اما صدق به معنای عام، از جهت [[فضیلت]]، تابع موصوف خود است؛ یعنی اگر عملی [[اخلاقی]] باشد، نوع صادقانه آن فضیلتی دیگر به حساب می‌آید. جهاد در راه [[خداوند]]، کاری ستوده است، ولی صورت کامل و بی‌عیب و [[نقص]] آن، فضیلت دیگری دارد. [[امام علی]] {{ع}} می‌فرمایند: «صدق و [[راست‌گویی]] [[آدمی]] را [[رستگار]] می‌کند، و [[دروغ]] او را [[خوار]] و نگون‌بخت»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۶.</ref>.


تنها از رهگذر صدق است که می‌توان [[نجات]] یافت و بر ساحل [[رستگاری]] آرمید: {{متن حدیث|بِالصِّدْقِ تَكُونُ النَّجَاةُ}}<ref>غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۳۳۱.</ref>، و هرچه آدمی صادق‌تر باشد، رستگارتر است: {{متن حدیث|أَنْجَحُكُمْ أَصْدَقُكُمْ‌}}<ref>غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۱۷۴.</ref>.
تنها از رهگذر صدق است که می‌توان [[نجات]] یافت و بر ساحل [[رستگاری]] آرمید: {{متن حدیث|بِالصِّدْقِ تَكُونُ النَّجَاةُ}}<ref>غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۳۳۱.</ref>، و هرچه آدمی صادق‌تر باشد، رستگارتر است: {{متن حدیث|أَنْجَحُكُمْ أَصْدَقُكُمْ‌}}<ref>غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۱۷۴.</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[سعادت (مقاله)| مقاله «سعادت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۴]]، ص ۲۳۱.</ref>


اینها نمونه‌هایی کم‌شمار و اندک از نقش [[فضایل اخلاقی]] در [[سعادت انسان]]، در [[تعالیم]] امام علی {{ع}} بود. نیز می‌توان به روایاتی اشاره کرد که نقش [[رذایل اخلاقی]] را در [[شقاوت]] و [[بدبختی]] [[انسان]]، گوشزد می‌کنند. پاره‌ای از آنها بدین قرار است:
== راست‌گویی از ویژگی‌های مدیریت ==
[[حسد]]، [[حیات انسان]] را به [[تباهی]] می‌کشاند<ref>{{متن حدیث|الْحَسَدُ يُنَكِّدُ الْعَيْشَ‌}}، {{متن حدیث|ثَمَرَةُ الْحَسَدِ شَقَاءُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}} (ر. ک: خوانساری، جمال الدین محمد، شرح غررالحکم، ج۳، ص۳۳۰؛ ج۱، ص۲۰۳).</ref>؛ [[حرص]] و [[آزمندی]]، مایه [[خواری]] و شقاوت است<ref>ر. ک: خوانساری، جمال الدین محمد، شرح غررالحکم، ج۵، ص۳۳۰.</ref>؛ [[غرور]] و [[اسارت]] در دام هوا و هوس‌های [[سرکش]]، بدبختی است<ref>{{متن حدیث|الشَّقِيُّ مَنِ اغْتَرَّ بِحَالِهِ وَ انْخَدَعَ بِغُرُورِ آمَالِهِ}}؛ (غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۷۳).</ref>.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[سعادت (مقاله)| مقاله «سعادت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۴، ص ۲۳۱.</ref>
یکی از معیارهای شایستگی «راست‌گویی» است. این ویژگی در آیات بسیاری از [[قرآن کریم]] آمده است. برای مثال، در مورد [[حضرت موسی]] آمده است که وقتی آن حضرت نزد [[فرعون]] آمد و او را [[دعوت]] به [[حق]] کرد، برای اینکه به عنوان یک [[مدیر]] اعتماد دیگران را به خود جلب کند، می‌فرماید: من «راستگو» هستم؛ از این رو، شما به عنوان یکی از اعضای [[سازمان]] من، باید سخنم را بپذیرید و دعوتم را [[اجابت]] کنید. یا خداوند خطاب به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌فرماید: اگر تو به عنوان یک مدیر میانی سخنم را درست به زیر مجموعه‌هایت نرسانی و چیزی را بگویی که من آن را نگفته‌ام؛ یعنی «راستگو» نباشی، من رگ‌های قلبت را می‌زنم و سرت را از تنت جدا می‌کنم: {{متن قرآن|وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ * فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ}}<ref>«و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را می‌بست * دست راستش را می‌گرفتیم * سپس شاهرگش را می‌بریدیم * آنگاه هیچ یک از شما (آن را) از وی بازدارنده نبود» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۷.</ref>.


==راست‌گویی==
[[حضرت علی]]{{ع}} [[پیامبر]] را توصیف به [[صدق]] کرده می‌فرماید: {{متن حدیث|قَدْ قَالَ الرَّسُولُ الصَّادِقُ فَهُوَ أَمِينُكَ الْمَأْمُونُ‌}}<ref>حکیمی، محمدرضا، الحیاة، ج۲، ص۳۰۲.</ref>؛ پیامبر راستگو که [[امانتدار]] تو، و مورد [[وثوق]] تو می‌باشد، گفته است. نیز [[امیرالمؤمنین]] به عنوان مدیر پس از پیامبر{{صل}} درباره خود خطاب به افراد تحت مدیریتش می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ وَ اصْطَفَاهُ عَلَى الْخَلْقِ مَا أَنْطِقُ إِلَّا صَادِقاً}}<ref>حکیمی، محمدرضا، الحیاة، ج۲، ص۳۰۲.</ref>؛ «[[سوگند]] به آنکه او را به [[حق]] برانگیخت و بر [[آفریدگان]] برگزید، که جز به [[راستی]] سخن نمی‌گویم».
یکی از معیارهای شایستگی «راست‌گویی» است. این ویژگی در آیات بسیاری از [[قرآن کریم]] آمده است. برای مثال، در مورد [[حضرت موسی]] آمده است که وقتی آن حضرت نزد [[فرعون]] آمد و او را [[دعوت]] به [[حق]] کرد، برای اینکه به عنوان یک [[مدیر]] [[اعتماد دیگران]] را به خود جلب کند، می‌فرماید: من «راستگو» هستم؛ از این رو، شما به عنوان یکی از اعضای [[سازمان]] من، باید سخنم را بپذیرید و دعوتم را [[اجابت]] کنید. یا خداوند خطاب به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌فرماید: اگر تو به عنوان یک مدیر میانی سخنم را درست به زیر مجموعه‌هایت نرسانی و چیزی را بگویی که من آن را نگفته‌ام؛ یعنی «راستگو» نباشی، من رگ‌های قلبت را می‌زنم و سرت را از تنت جدا می‌کنم: {{متن قرآن|وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ * فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ}}<ref>«و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را می‌بست * دست راستش را می‌گرفتیم * سپس شاهرگش را می‌بریدیم * آنگاه هیچ یک از شما (آن را) از وی بازدارنده نبود» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۷.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} [[پیامبر]] را توصیف به [[صدق]] کرده می‌فرماید: {{متن حدیث|قَدْ قَالَ الرَّسُولُ الصَّادِقُ فَهُوَ أَمِينُكَ الْمَأْمُونُ‌}}<ref>حکیمی، محمدرضا، الحیاة، ج۲، ص۳۰۲.</ref>؛ پیامبر راستگو که [[امانتدار]] تو، و مورد [[وثوق]] تو می‌باشد، گفته است. نیز [[امیرالمؤمنین]] به عنوان مدیر پس از پیامبر{{صل}} درباره خود خطاب به افراد تحت مدیریتش می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ وَ اصْطَفَاهُ عَلَى الْخَلْقِ مَا أَنْطِقُ إِلَّا صَادِقاً}}<ref>حکیمی، محمدرضا، الحیاة، ج۲، ص۳۰۲.</ref>؛ «[[سوگند]] به آنکه او را به [[حق]] برانگیخت و بر [[آفریدگان]] برگزید، که جز به [[راستی]] سخن نمی‌گویم».
از مجموع این [[آیات]] و [[روایات]] این [[حقیقت]] به دست می‌آید که شایسته است یک [[مدیر]] در گفتار و [[کردار]] خود [[صداقت]] داشته باشد تا هم آنانی که از نظر سلسله مراتب در مافوق او قرار دارند و هم افرادی که زیر نظر او فعالیت می‌کنند، به او [[اعتماد]] کنند. بدیهی است که اعتماد متقابل شرط اساسی [[موفقیت]] در هر کار جمعی و [[اداری]] می‌باشد.<ref>[[امید چناری|چناری، امید]]، [[وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی (کتاب)|وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی]] ص ۱۴۳.</ref>


==راستگویی و راست‌کرداری در سیره سیاسی==
شایسته است یک [[مدیر]] در گفتار و [[کردار]] خود [[صداقت]] داشته باشد تا هم آنانی که از نظر سلسله مراتب در مافوق او قرار دارند و هم افرادی که زیر نظر او فعالیت می‌کنند، به او [[اعتماد]] کنند. بدیهی است که اعتماد متقابل شرط اساسی [[موفقیت]] در هر کار جمعی و [[اداری]] می‌باشد<ref>[[امید چناری|چناری، امید]]، [[وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی (کتاب)|وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی]] ص ۱۴۳.</ref>.
 
== راستگویی و راست‌کرداری در سیره سیاسی ==
{{همچنین|سیره سیاسی امام علی}}
{{همچنین|سیره سیاسی امام علی}}
بسیاری از [[سیاستمداران]] برای رسیدن به [[حکومت]] و [[قدرت]]، به [[مردم]] وعده‌های [[دروغ]] می‌دهند و از این راه مردم را می‌فریبند و به قدرت می‌رسند. این افراد در [[تاریخ]] [[بشر]] و [[تاریخ اسلام]] فراوانند؛ کسانی مانند [[عثمان]] که در [[شورای شش نفره]]، [[وعده]] می‌دهد به [[سنت پیامبر]] و [[سیره]] [[شیخین]] عمل کند، اما بعد که به [[خلافت]] رسید، همه وعده‌های خویش را زیر پا می‌گذارد. او نه تنها به سنت پیامبر عمل نکرد که به سیره [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز [[وفادار]] نماند؛ ولی امام علی{{ع}} هیچ‌گاه و عده‌های دروغ نداد و حتی در همان شورای شش نفره، با [[قاطعیت]] گفت: من به سنت پیامبر و سیره خود عمل می‌کنم. او نیز چون عثمان می‌توانست چنین وعده‌ای دهد و بعد عمل نکند؛ ولی چنین نکرد. حتی در [[زمان]] [[بیعت مردم]] با او نیز با صراحت بیان داشت که برای رسیدن به خلافت دروغ نخواهد گفت و از جاده [[حق]] [[منحرف]] نخواهد شد. در همان روزی که قرار بود با وی بیعت کنند، فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! به اندازه سر سوزنی [[حقیقت]] را پنهان نکردم و هیچ نوع دروغی نگفتم.
بسیاری از [[سیاستمداران]] برای رسیدن به [[حکومت]] و [[قدرت]]، به [[مردم]] وعده‌های [[دروغ]] می‌دهند و از این راه مردم را می‌فریبند و به قدرت می‌رسند. این افراد در [[تاریخ]] [[بشر]] و [[تاریخ اسلام]] فراوانند؛ کسانی مانند [[عثمان]] که در [[شورای شش نفره]]، [[وعده]] می‌دهد به [[سنت پیامبر]] و [[سیره]] [[شیخین]] عمل کند، اما بعد که به [[خلافت]] رسید، همه وعده‌های خویش را زیر پا می‌گذارد. او نه تنها به سنت پیامبر عمل نکرد که به سیره [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز [[وفادار]] نماند؛ ولی امام علی{{ع}} هیچ‌گاه و عده‌های دروغ نداد و حتی در همان شورای شش نفره، با [[قاطعیت]] گفت: من به سنت پیامبر و سیره خود عمل می‌کنم. او نیز چون عثمان می‌توانست چنین وعده‌ای دهد و بعد عمل نکند؛ ولی چنین نکرد. حتی در [[زمان]] [[بیعت مردم]] با او نیز با صراحت بیان داشت که برای رسیدن به خلافت دروغ نخواهد گفت و از جاده [[حق]] [[منحرف]] نخواهد شد. در همان روزی که قرار بود با وی بیعت کنند، فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! به اندازه سر سوزنی [[حقیقت]] را پنهان نکردم و هیچ نوع دروغی نگفتم. حضرت با [[شجاعت]] تمام، همه اموری را که به قطع، مخالفت‌های بسیاری را بر می‌انگیخت، در همان آغاز بیعت مردم با خود، بیان داشت و برای رسیدن به خلافت و به دست آوردن [[دل]] مخالفان خویش، حتی دروغ مصلحت‌آمیز نگفت.
حضرت با [[شجاعت]] تمام، همه اموری را که به قطع، مخالفت‌های بسیاری را بر می‌انگیخت، در همان آغاز بیعت مردم با خود، بیان داشت و برای رسیدن به خلافت و به دست آوردن [[دل]] مخالفان خویش، حتی دروغ مصلحت‌آمیز نگفت.


علی{{ع}} که در کوره حوادث و [[جنگ‌ها]] پخته شده بود، به خوبی می‌دانست اگر به [[نیرنگ]] [[متوسل]] شود، به ظاهر می‌تواند [[جهان اسلام]] را [[مطیع]] خویش سازد و با سابقه‌ای که داشت، هیچ مخالفی نمی‌توانست در برابرش قد [[علم]] کند؛ اما به این کار تن نداد و می‌فرمود: {{متن حدیث|لَوْ لَا التُّقَى لَكُنْتُ أَدْهَى الْعَرَبِ‌}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۲۴.</ref>؛ «اگر [[تقوای الهی]] مانعم نبود، از همه [[اعراب]]، زیرک‌تر و سیاستمدار‌تر بودم». یا می‌فرمود: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ كُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۳۸.</ref>؛ «ای [[مردم]]، اگر [[زشتی]] [[نیرنگ]] نبود، من از همه مردم زیرک‌تر بودم» و درباره تفاوت خود با [[معاویه]] می‌فرمود:
علی{{ع}} که در کوره حوادث و [[جنگ‌ها]] پخته شده بود، به خوبی می‌دانست اگر به [[نیرنگ]] [[متوسل]] شود، به ظاهر می‌تواند [[جهان اسلام]] را [[مطیع]] خویش سازد و با سابقه‌ای که داشت، هیچ مخالفی نمی‌توانست در برابرش قد [[علم]] کند؛ اما به این کار تن نداد و می‌فرمود: {{متن حدیث|لَوْ لَا التُّقَى لَكُنْتُ أَدْهَى الْعَرَبِ‌}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۲۴.</ref>؛ «اگر [[تقوای الهی]] مانعم نبود، از همه [[اعراب]]، زیرک‌تر و سیاستمدار‌تر بودم». یا می‌فرمود: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ كُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۳۸.</ref>؛ «ای [[مردم]]، اگر [[زشتی]] [[نیرنگ]] نبود، من از همه مردم زیرک‌تر بودم» و درباره تفاوت خود با [[معاویه]] می‌فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! معاویه زیرک‌تر از من نیست؛ اما او [[فریب‌کاری]] و زشت‌کاری می‌کند و اگر زشتی [[مکر]] و نیرنگ نبود، من از همه مردم زیرک‌تر بودم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰؛ اسکافی، ابوجعفر، المعیار و الموازنه، ص۱۶۶.</ref>.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[سیره امام علی (مقاله)| مقاله «سیره امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۵۵.</ref>
به [[خدا]] [[سوگند]]! معاویه زیرک‌تر از من نیست؛ اما او [[فریب‌کاری]] و زشت‌کاری می‌کند و اگر زشتی [[مکر]] و نیرنگ نبود، من از همه مردم زیرک‌تر بودم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰؛ اسکافی، ابوجعفر، المعیار و الموازنه، ص۱۶۶.</ref>.<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[سیره امام علی (مقاله)| مقاله «سیره امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۵۵.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1368102.jpg|22px]] [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[سعادت (مقاله)| مقاله «سعادت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۴''']]
# [[پرونده:1368102.jpg|22px]] [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[سعادت (مقاله)| مقاله «سعادت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۴''']]
# [[پرونده:1368108.jpg|22px]] [[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[سیره امام علی (مقاله)|مقاله «سیره امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۱۰''']]
# [[پرونده:IM010641.jpg|22px]] [[امید چناری|چناری، امید]]، [[وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی (کتاب)|'''وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی''']]
# [[پرونده:IM010641.jpg|22px]] [[امید چناری|چناری، امید]]، [[وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی (کتاب)|'''وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی''']]
# [[پرونده:1368108.jpg|22px]] [[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[سیره امام علی (مقاله)|مقاله «سیره امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۱۰''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۱۱۲٬۹۹۵

ویرایش