پرش به محتوا

آیه ابتلا در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۲۹: خط ۲۲۹:


با وجود تمام این ملاحظات، بیان این نکته ضروری است که حتی اگر [[امامت]] [[پیامبران بنی اسرائیل]] یا [[حضرت اسحاق]] و [[یعقوب]] {{ع}} را همان [[امامت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بدانیم، تفکیک [[مقام نبوت]] از [[امامت]]، از راه تفکیک میان هدایت باطنی و [[هدایت تشریعی]] مدعایی بی [[دلیل]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۷۹-۹۵.</ref>.
با وجود تمام این ملاحظات، بیان این نکته ضروری است که حتی اگر [[امامت]] [[پیامبران بنی اسرائیل]] یا [[حضرت اسحاق]] و [[یعقوب]] {{ع}} را همان [[امامت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بدانیم، تفکیک [[مقام نبوت]] از [[امامت]]، از راه تفکیک میان هدایت باطنی و [[هدایت تشریعی]] مدعایی بی [[دلیل]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۷۹-۹۵.</ref>.
=== دیدگاه برگزیده ===
دیدگاه برگزیده در چند محور عرضه می‌شود:<ref>یادآوری این نکته ضروری است که اگرچه ممکن است ایراداتی به نظریه برگزیده وارد باشد، به نظر می‌رسد، در مجموع، از دیگر نظریات مطرح راجع به مفهوم امام، وجیه‌تر است.</ref>
ممکن است یک واژه معنایی خاص داشته باشد، اما آن‌گاه که در موارد مختلف به کار می‌رود، [[صدق]] آن واژه بر آن موارد مختلف، [[نیازمند]] ملاک‌هایی ویژه باشد؛ برای نمونه، واژه "رئیس" در زبان فارسی، هنگامی که برای [[رئیس]] یک [[کشور]] به کار می‌رود، ملاک‌هایی ویژه دارد که برای اطلاق همین واژه، با همان معنای لغوی، بر رئیس یک استان، [[شهر]]، اداره، مدرسه و یک [[خانواده]] نیازی به آن ملاک‌ها نیست. واژه [[امام]] نیز آن‌گاه که بر افراد متفاوت اطلاق می‌شود، با [[حفظ]] معنای اصلی خود، یعنی همان [[پیشوا]] و [[مقتدا]]، کاربرد خاصی به خود می‌گیرد؛ چنان‌که گاه از کسی با عنوان [[امام]] یاد می‌کنیم، اما مقصود ما «امام جماعت” است یا گاه کسی را امام می‌نامیم و مقصود ما [[زعیم]] [[سیاسی]] یک [[جامعه]] است.
به نظر می‌رسد، چنین حقیقتی راجع به واژه [[امام در قرآن]] نیز وجود دارد، بدین معنا که آن‌گاه که از [[امام]] در [[آیه ابتلا]] سخن به میان می‌آید، می‌توانیم شأنی را برای او در نظر بگیریم که با [[شأن]] و [[مقام امام]] در دیگر [[آیات]] متفاوت باشد<ref>جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج۵، ص۲۴۳-۲۴۴. گفتنی است، روح کلی دیدگاه نگارنده از کتاب استاد سبحانی گرفته شده است، اگرچه در استنادات، قرائن و شواهد عرضه شده، نتیجه‌گیری و نیز برخی تطبیقات، اختلافاتی با استاد داریم.</ref>. [[شاهد]] این مدعا، برخی آیاتی است که نظریه پردازانی که تلاش می‌کنند کاربردهای واژه امام در قرآن را به یک معنا و مصداق برگردانند، چندان به آنها توجه نکرده‌اند؛ برای نمونه، به [[آیه]] زیر، که امام در آن به معنای پیشوای [[صالح]] به کار رفته است<ref>چنان‌که پیش‌تر اشاره شد، واژه امام در برخی آیات برای پیشوایان ظالم نیز به کار رفته است: {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}} «با پیشگامان کفر کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲. اما از آنجا که نزاع در باب امامت به معنای پیشوایی صالحان است. از بیان آیات یاد شده صرف نظر کرده‌ایم.</ref>، دقت کنید: {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref>. برای تحلیل معناشناختی واژه [[امام]] در این [[آیه]]، لازم است به [[آیات]] پیش از این نیز توجه شود. در [[آیات]] پیشین، از [[ظلم و ستم]] [[فرعون]] بر [[بنی اسرائیل]] [[سخن]] به میان رفته است<ref>{{متن قرآن|إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ}} «بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد. دسته‌ای از آنان را به ناتوانی می‌کشاند، پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را زنده وا می‌نهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.</ref> و در این [[آیه]]، [[خداوند متعال]] از [[پیشوایی]] آنان در [[آینده]] خبر می‌دهد. این [[آیه]]، چنان‌که مرحوم [[علامه طباطبایی]] بیان می‌کند، در مقام خبر دادن خارج شدن [[بنی اسرائیل]] از یوغ [[فرعون]] و به دست گرفتن سرنوشتشان است و روایاتی که درصدد حمل آن بر ائمّه [[اهل بیت]] {{عم}} و [[حکومت جهانی]] [[امام زمان]] {{ع}} است، از باب جری و تطبیق است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۹ و ۱۵؛ و نیز ر.ک: محمد بن حسین طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۲۹. گفتنی است، برخی مفسران شیعه و اهل سنت نیز گفته‌اند که منظور از امام در این آیه پیشوای مردم در امور دین و دنیا و راهنمای آنها در رسیدن به خیر است. ر.ک: محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۳، ص۳۹۲؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۴، ص۵۷۸-۵۷۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۷۵؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۲۰۸؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۲۴۹؛ محمد بن یوسف اندلسی، البحر المحیط، ج۸، ص۲۸۶؛ ملافتح الله کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ج۷، ص۴۷-۴۸؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۴۵۲؛ اسماعیل حقی برسوی، تفسیر روح البیان، ج۶، ص۳۸۲؛ سید عبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۳۷۰؛ علی بن حسین عاملی، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، ج۲، ص۴۶۸؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱۰، ص۲۵۴؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲، ص۳۴؛ سید عبدالاعلی سبزواری، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۳۹۰؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۶۴؛ برخی دیگر نیز آن را بر پیامبران و اوصیای بنی اسرائیل منطبق کرده‌اند. محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۶، ص۴۹.</ref>. گفتنی است که ایشان از این [[آیات]] جهت ایضاح مفهومی واژه [[امام]] در [[آیه ابتلا]] استفاده نکرده‌اند. روشن است که نمی‌توان ملتزم شد که [[امام]] در این [[آیه]]، همان شأنی را دارد که برای [[امامت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} در [[آیه ابتلا]] می‌توان به تصویر کشید. از سوی دیگر، [[خداوند متعال]] از دیگر [[پیامبران]]، دست کم برخی از آنها، با عنوان امام یاد کرده است<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}} «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>. با توجه به آنچه گذشت، می‌توان تصور کرد که مرتبه [[امامت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} در آیه ابتلا، امری فراتر از امامت دیگر پیامبرانی است که [[قرآن کریم]] از آنها یاد کرده است. شاهد چنین مدعایی، نوع برخورد [[قرآن کریم]] با مسئله [[امامت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} و امامت دیگر [[پیامبران]] است. در خصوص [[آیه ابتلا]]، با رهیافت از [[کلام]] صحیح مرحوم [[علامه طباطبایی]] و دیگر [[مفسران]]، می‌توان گفت، امامت [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} در اواخر [[عمر]] ایشان، آن هم پس از موفقیت در آزمون‌های متعدد بوده است؛ از این‌رو، روشن است که چنین آزمون‌هایی پس از رسیدن ایشان به [[مقام نبوت]] بوده و در نتیجه، [[مقام امامت]] غیر از مقام نبوت است. عظمتی که این [[آیه]] از امامت [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} به تصویر می‌کشد، چنان‌که گذشت، برای خواننده این توقع را به دنبال می‌آورد که باید اندکی از [[پیامبران]] شأنیت دریافت این مقام را داشته باشند. اینک باید دید مفهوم [[امام در قرآن کریم]]، آن‌گاه که بر سایر [[پیامبران]] اطلاق می‌شود، چیست؟
در دو [[آیه]] از [[آیات قرآن کریم]]، از برخی [[پیامبران]] با عنوان [[امام]] یاد شده است؛ یکی از آن دو، آیه‌ای است که در ضمن آن، به [[امامت]] جمعی از [[بنی اسرائیل]] اشاره شده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ...}}<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ * وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}} «و به راستی ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم- بنابراین در لقای او (با خداوند) تردیدی مکن- و ما آن (کتاب) را رهنمودی برای بنی اسرائیل قرار دادیم * و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۳-۲۴.</ref>. این [[آیه]]، همان [[هدایتی]] را برای آن [[امامان]] در نظر می‌گیرد که برای خود [[حضرت موسی]] {{ع}} نیز قائل شده است. به نظر می‌رسد، بر اساس ظاهر [[آیه]]، مقصود از [[هدایتگری]] [[حضرت موسی]] {{ع}} همان هدایتی است که برخاسته از [[مقام نبوت]] او و برای همگان است. اساساً از همگانی بودن [[هدایت]] [[حضرت موسی]] {{ع}} می‌توان فهمید که [[هدایت]] یاد شده، [[هدایت]] به گونه ارائه طریق و [[تشریعی]] است؛ از این‌رو، دلیلی برای جدایی این دو مقام از یکدیگر وجود ندارد، چنان‌که راجع به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} وجود داشت. به دیگر سخن، پس از آنکه دانستیم [[هدایت]] مربوط به [[حضرت موسی]] {{ع}} در این [[آیه]]، [[هدایت تشریعی]] و به گونه ارائه طریق است، چنانچه [[هدایت]] مربوط به [[امامان]] [[بنی اسرائیل]] نیز دارای اجمال باشد، این اجمال به وسیله مفهوم [[هدایت]] مربوط به [[حضرت موسی]] {{ع}} برطرف می‌شود.
به عبارت روشن‌تر، می‌توان گفت [[آیه کریمه]] یاد شده [[حضرت موسی]] {{ع}} را مایه [[هدایت تشریعی]] [[بنی اسرائیل]] معرفی می‌کند؛ آن‌گاه [[خداوند]] در ادامه می‌فرماید که از همین [[بنی اسرائیل]] گروهی را برمی‌گزینیم تا به [[فرمان]] ما [[هدایت]] کنند. در [[حقیقت]]، آنها ادامه دهنده راه [[حضرت موسی]] {{ع}} هستند<ref>برخی مفسران نیز مقصود از {{متن قرآن|أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} را پیامبران بنی اسرائیل دانسته‌اند که با فرمان تشریعی خداوند، مأمور به هدایت انسان‌ها بودند. برخی دیگر نیز تنها بر این نکته تأکید کرده‌اند که مقصود از «امر» همان «امر» تشریعی است؛ برای نمونه ر.ک: ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۷، ص۲۴۳؛ ملامحسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۱۶۰؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر المعین، ج۲، ص۱۱۰۴؛ محمد جواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۶، ص۱۸۶ و ج۱، ص۵۴۷؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۶۷؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۱۰، ص۴۶۶؛ سیدمحمد حسینی شیرازی، تبیین القرآن، ج۱، ص۴۲۹؛ سیدعلی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج۸، ص۲۹۹.</ref>. چنان‌که پیش‌تر نیز بیان شد، می‌توان گفت [[پیشوایان]] یاد شده در این [[آیه]]، همان کسان یا پیامبرانی هستند که [[خداوند متعال]] در [[آیه]] زیر از آنها به [[نیکی]] یاد می‌کند و ایشان را [[راهنمایان]] [[قوم]] می‌خواند: {{متن قرآن|وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}}<ref>«و از قوم موسی گروهی هستند که به حق راهنمایی می‌کنند و به حق دادگری می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۵۹.</ref>.
همچنین با تتبع بیشتر در [[آیات قرآن کریم]] می‌توان چنین حدسی زد که این [[هدایت]]، همان [[هدایتی]] است که در هر قومی بر عهده یک نفر گذاشته شده است: {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref>. از این‌رو، می‌توان گفت بر اساس این اصطلاح تمام [[پیامبران]] امام‌اند.
دومین آیه‌ای که در آن مفهوم [[امام]] بر [[پیامبران]] یا دست کم برخی از آنها، اطلاق شده، [[آیه امامت]] [[حضرت اسحاق]] و [[یعقوب]] {{ع}} است. این [[آیه]] پس از آن آمده است که [[خداوند]] از سختی‌های وارد شده بر [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} [[سخن]] به میان آورده است؛ [[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ}}<ref>{{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}} «و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم * و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.</ref>.
در این دو [[آیه]]، از [[امامت]] [[حضرت ابراهیم]]، [[اسحاق]] و [[یعقوب]] {{عم}} [[سخن]] به میان آمده است. اگر واژه [[امام]] را به معنای لغوی آن در نظر بگیریم، همان مفهوم [[نبوت]] را می‌رساند و اگر معنایی غیر از آن مقصود باشد، باید با قرائن و شواهد روشن شود و [[اثبات]] گردد. به نظر می‌رسد، قرینه یا شاهدی بر اینکه معنای [[امام]]، چیزی غیر از معنای لغوی آن باشد، در میان نیست.
نکته دیگر آن که، [[خداوند متعال]] پیش از آنکه [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[حضرت اسحاق]] و [[یعقوب]] {{ع}} را مطرح کند، بخشیده شدن آن دو را به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بیان کرده است. فرض را بر این بگیریم که مقصود از امامت در این [[آیه]] مجمل است. [[آیات]] دیگری وجود دارد که با همین سیاق بخشیده شدن [[حضرت اسحاق]] و [[یعقوب]] {{عم}} به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} [[سخن]] به میان آورده است: {{متن قرآن|فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا}}<ref>«پس چون از آنان و آنچه به جای خداوند می‌پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بدو بخشیدیم و همه را پیامبر کردیم» سوره مریم، آیه ۴۹.</ref>.
در جایی دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و ما به او اسحاق و (نوه‌اش) یعقوب را بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب (آسمانی) را نهادیم و پاداش وی را در این جهان دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره عنکبوت، آیه ۲۷.</ref>.
چنان چه ملاحظه می‌شود، در این [[آیات]] نیز، بخشیده شدن [[حضرت اسحاق]] و [[یعقوب]] {{عم}} به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} مطرح شده و به صراحت از اینکه [[خداوند]] آنها را به [[مقام نبوت]] منصوب کرده، [[سخن]] به میان آمده است. ممکن است چنین آیاتی، به نوعی مؤید این نظریه باشند که مقصود از [[امامت]] در [[آیه]] {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۲.</ref> نیز، چیزی جز [[نبوت]] نیست. به هر حال، آنچه روشن است، این است که اگر مقصود از [[امام]]، چیزی غیر از [[پیشوا]] باشد، [[نیازمند]] به [[شاهد]] و قرینه است.
با توجه به آنچه گذشت، روشن می‌شود که [[امامت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} ملاک‌هایی دارد که فراتر از ملاک‌های [[امامت]] [[پیامبران]] یاد شده است. نتیجه آن که، مرتبه و عظمت [[امامت]] آن حضرت نیز از مرتبه [[امامت]] [[پیامبران]] یاد شده برتر و رفیع‌تر است<ref>گفتنی است امام رضا {{ع}} در روایتی، امامت مطرح شده در آیه ابتلا را بر امامت در آیه {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} منطبق کرده‌اند. مضمون این حدیث اگرچه در منابع فراوانی آمده و موهم نقض مدعای نگارنده، مبنی بر افتراق مصداقی امامت در دو آیه یاد شده است باید یادآور شد، روایت یاد شده خبر واحدی است که محمد بن یعقوب کلینی (الکافی، ج۱، ص۱۹۲) و حسن بن شعبه حرانی (تحف العقول، ص۴۳۷) آن را به صورت مرفوعه نقل کرده‌اند. کلینی این حدیث را در باب «نوادر» کتاب خود آورده و محمد بن ابراهیم نعمانی (الغیبة، ص۲۱۶) نیز آن را از خود کلینی نقل کرده است؛ شیخ صدوق این روایت را در کتاب‌هایی همچون امالی (ص۶۷۵)، عیون اخبار الرضا {{ع}} (ج۱، ص۲۱۶)، کمال الدین (ج۲، ص۶۷۵) و معانی الاخبار (ص۹۶) نقل می‌کند. با وجود این، اسناد ذکر شده این روایت در تمام منابع یاد شده، همگی مخدوش است. به سندی که در کتاب امالی آمده است، توجه کنید: {{متن حدیث|حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْجَلِيلُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: كُنَّا فِي أَيَّامِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا بِمَرْوَ}}. عبدالعزیز بن مسلم شخصیتی مجهول است (سیدابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۳۹)؛ ضمن آنکه قاسم بن علاء از مشایخ کلینی است و نمی‌تواند از عبدالعزیز بن مسلم روایت نقل کند؛ از این‌رو، کلینی خود آن را به صورت مرفوعه نقل کرده است. سند کتاب‌های عیون اخبار الرضا {{ع}}، معانی الاخبار و کمال الدین نیز با اندکی تفاوت چنین است: {{متن حدیث|حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْهَارُونِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو حَامِدٍ عِمْرَانُ بْنُ مُوسَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْقَاسِمِ الرَّقَّامِ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَخِيهِ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: كُنَّا فِي أَيَّامِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا {{ع}}بِمَرْوَ}}. در این سند نیز قاسم بن قاسم، برادر عبدالعزیز بن مسلم، حسن بن قاسم رقام و عمران بن موسی بن ابراهیم افرادی مهمل هستند.</ref>. حال باید دید، مقصود از [[امامت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} چیست و چه تفاوتی با [[مقام نبوت]] دارد؟<ref>چنان‌که پیش‌تر بیان شد، حتی اگر امامت پیامبران بنی اسرائیل یا حضرت اسحاق و یعقوب {{عم}} را نیز همان امامت حضرت ابراهیم {{ع}} بدانیم، تفکیک مقام نبوت از امامت، از راه تفکیک میان هدایت تشریعی و هدایت باطنی مدعایی بی دلیل است؛ از این‌رو، پرسش از وجه تمایز میان نبوت و امامت، پرسشی است که با فرض اشتراک ملاک امامت حضرت ابراهیم {{ع}} با دیگر پیامبرانی که قرآن از آنها با عنوان امام یاد می‌کند نیز باید پاسخ داده شود.</ref> ممکن است واکاوی و تحلیل مفهوم نبوت و رسالت و تعیین وظایف نبی و رسول، ما را در رسیدن به این مقصود کمک کند. بر اساس معنای لغوی، اگر «نبی” از ماده «نبأ” به معنای کسی است که خبری دارد<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۳۸۲؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۱۶۲.</ref> یا به گفته برخی از ارباب لغت، دارای خبر مهمی است<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۷۸۸.</ref> و اگر از ماده «نبو” باشد، به معنای کسی است که دارای مقامی رفیع است<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۷۹۰.</ref>؛ برخی نیز را به معنای طریق دانسته‌اند<ref>مسعود بن عمر سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۵.</ref>. «رسول” هم بر اساس معنای لغوی آن، به معنای شخص فرستاده شده است؛ از این‌رو، [[نبی]] و [[رسول]] به لحاظ مفهومی متباین هستند<ref>در این باره، ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج۲، ص۷۲-۷۳، درس بیست و نهم؛ محمد سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص۱۲.</ref>. در باب تفاوت میان [[رسول]] و [[نبی]]، نظریات متعددی بیان شده است<ref>برخی محققان در این باره، شش وجه تفاوت را بیان و بررسی کرده‌اند. ر.ک: عبدالله نصری، مبانی رسالت انبیاء در قرآن، ص۳۳-۳۴۳.</ref>؛ با وجود این، [[قرآن کریم]] در [[آیات]] فراوانی، به گونه‌ای درباره این دو مقام سخن گفته که نمی‌توان تفاوتی میانشان قائل شد؛ بدین معنا که [[وظیفه]] صاحب هر یک از این دو مقام را ابلاغ وحی معرفی کرده است؛ چنان‌که راجع به [[رسولان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«و مشرکان گفتند: اگر خداوند می‌خواست نه ما و نه پدرانمان به جای او چیزی را نمی‌پرستیدیم و چیزی را بی (فرمان) وی حرام نمی‌شمردیم؛ پیشینیان ایشان نیز بدین‌گونه رفتار می‌کردند و آیا جز پیام‌رسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟» سوره نحل، آیه ۳۵.</ref>.
در آیه‌ای دیگر راجع به [[انبیا]] می‌فرماید: {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. [[قرآن کریم]] از [[حضرت محمد]] {{صل}} نیز با وصف [[نبی]] یاد می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا}}<ref>«و او را پگاه و دیرگاه عصر به پاکی بستأیید» سوره احزاب، آیه ۴۲.</ref>.
در این [[آیات]]، از فرستادن رسولان و [[پیامبر]] [[سخن]] به میان آمده است و در [[حقیقت]]، به مأموریت آنها، یعنی [[تبلیغ]]، تصریح شده است. با توجه به آن چه گذشت، [[سخن]] کسانی<ref>ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۴۰.</ref> که بر این باورند که [[انبیا]] تنها حامل اخباری از جانب [[خداوند]] هستند که اگر [[مردم]] بخواهند، باید آن [[اخبار]] را در اختیارشان بگذارند، در حالی که [[رسول]] موظف به ابلاغ وحی و نشر [[احکام]] [[خداوند]] است، صحیح به نظر نمی‌رسد؛ زیرا برای این وجه تفاوت میان [[رسول]] و [[نبی]]، [[دلیل]] عرضه نشده است.
با وجود، این آیاتی از [[قرآن کریم]] بیانگر این مطلب است که میان این دو مقام، تفاوت وجود دارد: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>.
همچنین راجع به [[حضرت موسی]] و [[اسماعیل]] {{عم}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>. در جای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.</ref>.
با توجه به آنچه گذشت، می‌توان گفت براساس اصطلاح [[قرآنی]]، [[وظیفه]] [[رسول]] و [[نبی]] یکسان است و تمام [[پیامبران]] مقام [[تبلیغ]] به همگان را دارند. با وجود این، به استناد روایاتی که [[تعداد پیامبران]] را ۱۲۴۰۰۰ نفر و تعداد [[رسولان]] از آنها را ۳۱۳ نفر معرفی می‌کند<ref>در این‌باره، ابوذر از حضرت رسول {{صل}} پرسید: {{متن حدیث|يَا رَسُولَ اللَّهِ كَمِ النَّبِيُّونَ قَالَ مِائَةُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِيٍّ قُلْتُ كَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ}}. شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۳۳۳؛ الخصال، ج۲، ص۵۲۴.</ref>، می‌توان گفت برخی از آنها مقامی بالاتر داشته‌اند که از آن، به [[مقام رسالت]] تعبیر می‌شود؛ چنان چه روایاتی که مقاماتی همچون دیدن [[فرشته]] را به [[رسولان]]، نه تمام [[پیامبران]]، اختصاص می‌دهد، به نوعی به برتری [[مقام رسالت]] بر [[نبوت]] دلالت می‌کند<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۶؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۶، ص۷۴.</ref>.
با توجه به آنچه که گفته شد، [[پیامبر]] و [[رسول خدا]] را [[ابلاغ]] می‌کنند و [[مردم]] نیز که مخاطبان پیام‌های [[الهی]] هستند، لازم است با عمل به آنها [[خدا]] را [[اطاعت]] کنند به دیگر بیان، در این عرصه، [[لزوم]] [[اطاعت از پیامبر]]، جدا از [[لزوم]] [[اطاعت از خداوند]] نیست و [[پیامبر]] سخنی مستقل از [[خداوند]] ندارد که اطاعتش [[واجب]] باشد: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>. در [[حقیقت]] در این جایگاه، [[پیامبر]] همان [[امام]] و [[پیشوایی]] است که [[مردم]] برای رسیدن به کمال لازم است، به او [[اقتدا]] کنند؛ از این نظر که [[پیامبر]] حامل پیام‌های [[وحیانی]] [[خداوند]] برای رسیدن به [[سعادت]] است.
گاه [[خداوند متعال]] به برخی [[پیامبران]] خود مقامی را عطا می‌کند که ایشان بر اساس آن مقام، شأنیت تشکیل حکومت را خواهند داشت. در این صورت، این نوع خاص از [[پیامبران]]، پیشوای مطلق [[مردم]] در تمام امورند و از تمام سخنان آنها، جدا از پیام‌های [[وحیانی]]، باید [[اطاعت]] شود. به بیان دیگر، این نوع از [[پیامبران]] با تشکیل حکومت به [[اذن]] [[خداوند متعال]]، ریاستی عام بر امور [[دین]] و دنیای [[مردم]] خواهند داشت، تا از این طریق [[احکام]] [[خداوند]] به مرحله اجرا در آید. در این صورت لازم است [[مردم]] به طور مطلق، به او [[اقتدا]] کنند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۹۵-۱۰۹.</ref>.


== دلالت آیه ==
== دلالت آیه ==
۱۱٬۳۷۲

ویرایش