آیه ابتلا در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←هدایت باطنی
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
چنانکه روشن شد، این دیدگاه بر دو محور [[استوار]] است که در ادامه آنها را بررسی میکنیم. | چنانکه روشن شد، این دیدگاه بر دو محور [[استوار]] است که در ادامه آنها را بررسی میکنیم. | ||
الف) '''بررسی اصل تفکیک [[مقام نبوت]] از [[امامت]]''': چنانکه گذشت، به طور کلی میتوان از سخن قائلان به این دیدگاه، سه [[دلیل]] برای [[اثبات]] تفکیک [[مقام نبوت]] از [[امامت]] در این [[آیه]]، به دست آورد. درباره این [[ادله]] میتوان گفت: اولاً اینکه [[وحی]] تنها بر [[پیامبران]] نازل میشود، در نگاه نخست با این اشکال رو به رو میشود که وقتی کسی برای نخستین بار قرار است به او وحی شود تا پیامبریاش اعلام شود، آیا در آن هنگام [[پیامبر]] است یا خیر؟ برای نمونه، وقتی به [[حضرت موسی]] {{ع}} وحی شد که {{متن قرآن|إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى * وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى}}<ref>«بیگمان این منم پروردگار تو، پایپوشهای خویش را درآور که تو در سرزمین مقدس «طوی» یی * و من تو را برگزیدهام پس به آنچه وحی میشود گوش فرا ده» سوره طه، آیه ۱۲-۱۳.</ref>، آیا ایشان پیش از این [[وحی]]، [[پیامبر]] بود یا پس از آن به [[پیامبری]] برگزیده شد؟ ممکن است گفته شود که وی نزد [[خداوند]] جایگاه [[پیامبری]] داشته است و [[وحی]]، تنها به منزله اعلام جایگاه [[پیامبری]] به او بوده است. در برابر این پاسخ، [[خصم]] نیز مدعی میشود که [[امامت]] در [[آیه ابتلا]] به معنای [[نبوت]] است؛ و [[ابراهیم]] {{ع}} نیز که پیش از این نزد [[خداوند]] [[پیامبر]] بوده است، با این [[وحی]] رسماً صاحب جایگاه [[پیامبری]] میشود. ثانیاً اینکه [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} در آخرِ [[عمر]] خود از فرزنددار شدن [[ناامید]] بوده و به آن [[علم]] نداشته است، [[سخن]] درستی است؛ اما چه مانعی دارد که حکایت اعطای [[مقام امامت]]، مربوط به دوره جوانی یا میانسالی آن حضرت بوده باشد که در آن دوران، به فرزنددار شدن [[امید]] داشته است و به اعتبار [[فرزندان]] آیندهاش تقاضای اعطای مقام امامت به آنها را کرده باشد؟ چنانکه بقیه [[انسانها]] نیز پیش از فرزنددار شدن یا حتی پیش از [[ازدواج]]، برای نسل خود [[دعای خیر]] میکنند. ثالثاً | الف) '''بررسی اصل تفکیک [[مقام نبوت]] از [[امامت]]''': چنانکه گذشت، به طور کلی میتوان از سخن قائلان به این دیدگاه، سه [[دلیل]] برای [[اثبات]] تفکیک [[مقام نبوت]] از [[امامت]] در این [[آیه]]، به دست آورد. درباره این [[ادله]] میتوان گفت: اولاً اینکه [[وحی]] تنها بر [[پیامبران]] نازل میشود، در نگاه نخست با این اشکال رو به رو میشود که وقتی کسی برای نخستین بار قرار است به او وحی شود تا پیامبریاش اعلام شود، آیا در آن هنگام [[پیامبر]] است یا خیر؟ برای نمونه، وقتی به [[حضرت موسی]] {{ع}} وحی شد که {{متن قرآن|إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى * وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى}}<ref>«بیگمان این منم پروردگار تو، پایپوشهای خویش را درآور که تو در سرزمین مقدس «طوی» یی * و من تو را برگزیدهام پس به آنچه وحی میشود گوش فرا ده» سوره طه، آیه ۱۲-۱۳.</ref>، آیا ایشان پیش از این [[وحی]]، [[پیامبر]] بود یا پس از آن به [[پیامبری]] برگزیده شد؟ ممکن است گفته شود که وی نزد [[خداوند]] جایگاه [[پیامبری]] داشته است و [[وحی]]، تنها به منزله اعلام جایگاه [[پیامبری]] به او بوده است. در برابر این پاسخ، [[خصم]] نیز مدعی میشود که [[امامت]] در [[آیه ابتلا]] به معنای [[نبوت]] است؛ و [[ابراهیم]] {{ع}} نیز که پیش از این نزد [[خداوند]] [[پیامبر]] بوده است، با این [[وحی]] رسماً صاحب جایگاه [[پیامبری]] میشود. ثانیاً اینکه [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} در آخرِ [[عمر]] خود از فرزنددار شدن [[ناامید]] بوده و به آن [[علم]] نداشته است، [[سخن]] درستی است؛ اما چه مانعی دارد که حکایت اعطای [[مقام امامت]]، مربوط به دوره جوانی یا میانسالی آن حضرت بوده باشد که در آن دوران، به فرزنددار شدن [[امید]] داشته است و به اعتبار [[فرزندان]] آیندهاش تقاضای اعطای مقام امامت به آنها را کرده باشد؟ چنانکه بقیه [[انسانها]] نیز پیش از فرزنددار شدن یا حتی پیش از [[ازدواج]]، برای نسل خود [[دعای خیر]] میکنند. ثالثاً علامه طباطبایی که صاحب اصلی این نظریه است با تکیه بر روش [[تفسیری]] [[قرآن]] به [[قرآن]] بر این [[باور]] است که امتحاناتی که به سبب آنها مقام امامت به حضرت ابراهیم {{ع}} داده شد، امتحاناتی است که [[قرآن]] از آنها سخن به میان آورده است که یکی از آنها ماجرای به قربانگاه بردن [[حضرت اسماعیل]] {{ع}} است. این سخن اگرچه در نگاه نخست و به لحاظ [[عقلی]] خدشه پذیر مینماید، [[تدبر]] و [[تأمل]] بیشتر ما را به صحت و [[اتقان]] این [[استدلال]] رهنمون میسازد. توضیح آنکه ممکن است کسی بگوید اینکه [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} [[مبتلا]] به امتحاناتی شد که یکی از آنها همان ماجرای [[ذبح]] [[اسماعیل]] {{ع}} بود، سخنی ترددناپذیر است؛ اما برای تطبیق آنها بر امتحانات یاد شده در [[آیه ابتلا]]، شاهدی وجود ندارد، بلکه امتحانات یاد شده در [[آیه ابتلا]] میتواند امتحانات قبل از [[نبوت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بوده باشد که پس از موفقیت در آنها، حضرت به [[مقام نبوت]] رسیده باشد<ref>سید محمد آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۳۴۷.</ref>. | ||
به نظر میرسد اشکال اول و دوم بدون پاسخ باشند، اما اشکال سوم چنین برطرف میشود که اوّلاً، [[خداوند متعال]] مقامی عظیم به نام [[امامت]] را به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} داده و این مقام را به سبب موفقیت در امتحاناتی، که از آنها یاد نکرده، به ایشان اعطا کرده است. از سوی دیگر، امتحانات فراوانی برای آن حضرت، در [[قرآن کریم]] بیان شده که یکی از آنها [[ذبح]] [[حضرت اسماعیل]] {{ع}} است. استظهار عرفی از مجموع [[آیات]]، [[هادی]] این نکته است که [[خداوند متعال]] درصدد تبیین این مطلب است که موفقیت در همین امتحانات بود که موجب اعطای [[مقام امامت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} شد و این امتحانات، از جمله [[فرمان]] به [[ذبح]] [[اسماعیل]] {{ع}} پس از رسیدن ایشان به [[مقام نبوت]] بوده است، بنابراین و بر اساس نکته یاد شده، میتوان این دیدگاه را که [[امامت]] در [[آیه]] "[[ابتلا]]" غیر از [[نبوت]] است، صحیح دانست. | به نظر میرسد اشکال اول و دوم بدون پاسخ باشند، اما اشکال سوم چنین برطرف میشود که اوّلاً، [[خداوند متعال]] مقامی عظیم به نام [[امامت]] را به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} داده و این مقام را به سبب موفقیت در امتحاناتی، که از آنها یاد نکرده، به ایشان اعطا کرده است. از سوی دیگر، امتحانات فراوانی برای آن حضرت، در [[قرآن کریم]] بیان شده که یکی از آنها [[ذبح]] [[حضرت اسماعیل]] {{ع}} است. استظهار عرفی از مجموع [[آیات]]، [[هادی]] این نکته است که [[خداوند متعال]] درصدد تبیین این مطلب است که موفقیت در همین امتحانات بود که موجب اعطای [[مقام امامت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} شد و این امتحانات، از جمله [[فرمان]] به [[ذبح]] [[اسماعیل]] {{ع}} پس از رسیدن ایشان به [[مقام نبوت]] بوده است، بنابراین و بر اساس نکته یاد شده، میتوان این دیدگاه را که [[امامت]] در [[آیه]] "[[ابتلا]]" غیر از [[نبوت]] است، صحیح دانست. | ||
خط ۱۷۶: | خط ۱۷۶: | ||
بر اساس ظاهر این [[آیه]]، چنانکه [[مفسران]] [[عقیده]] دارند، مقصود از "امر" چیزی جز [[فرمان خداوند]] [[متعال]] نیست که میتوان آن را [[اطاعت]] یا از آن [[عصیان]] کرد<ref>برای نمونه ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۲۴۱؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۲، ص۱۳۵؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۳، ص۲۲۰؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر لاهیجی، ج۳، ص۱۱۳.</ref>. همچنین در آیهای دیگر میفرماید: {{متن قرآن|وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.</ref>. | بر اساس ظاهر این [[آیه]]، چنانکه [[مفسران]] [[عقیده]] دارند، مقصود از "امر" چیزی جز [[فرمان خداوند]] [[متعال]] نیست که میتوان آن را [[اطاعت]] یا از آن [[عصیان]] کرد<ref>برای نمونه ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۲۴۱؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۲، ص۱۳۵؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱۳، ص۲۲۰؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر لاهیجی، ج۳، ص۱۱۳.</ref>. همچنین در آیهای دیگر میفرماید: {{متن قرآن|وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.</ref>. | ||
به گفته بسیاری از مفسران صدر اسلام، همچون [[ابن عباس]]، [[سدی]] [[ربیع]] و [[قتاده]]<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ص۴۰۷.</ref> و نیز مفسران متأخر، مقصود از "امر" در این [[آیه]]، [[جهاد]] است<ref>برای نمونه، ر.ک: محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۱۷۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۵۴؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۷۱؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۱۰۰؛ عبدالله عمر بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج۱، ص۱۰۰؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۳۵۷؛ سید عبدالله سبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۵۶؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۲۱۲؛ سید محمدحسین فضل الله، منم وحی القرآن، ج۲، ص۱۶۸. ممکن است چنین تصور شود که احتمال دارد مقصود از «بأمره» در این آیه عذاب الهی باشد که مساوق با امر تکوینی است؛ با وجود این، باید توجه داشت مخاطبان در این آیه مسلمانانی هستند که چون ایمان به خدا و پیامبر {{صل}} آورده بودند، اهل کتاب به آنها حسادت و شیطنت کردند. خداوند متعال به مؤمنان دستور میدهد که آرامش داشته باشند و گذشت کنند تا فرمان و امر او صادر شود. به دیگر بیان، گذشت و چشم پوشی (برخورد فیزیکی یا همان جنگ و قتال نکردن) نسبت به اهل کتاب، مقید به آمدن امر خداوند شده است؛ یعنی آن هنگام که فرمان خدا صادر گردد، فرمان به گذشت و چشم پوشی لغو میشود. اگر مقصود از امر خداوند عذاب باشد، تقیید عفو و گذشت با آمدن عذاب الهی، چندان معنادار به نظر نخواهد رسید؛ افزون بر آن، اساساً فرمان به عذاب صادر نشده است.</ref> که امری [[تشریعی]] به شمار میرود و [[مؤمنان]] از آن بازداشته شدهاند. این [[آیه]] بعدها به وسیله [[آیات]] [[جهاد]] [[نسخ]] شده است<ref>مانند آیه {{متن قرآن|فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ}} «و چون ماههای حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید» سوره توبه، آیه ۵؛ یا آیه {{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ}} «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند، جنگ کنید» سوره توبه، آیه ۲۹. در این باره، ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۹۰؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۳، ص۶۵۲؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲، ص۷۱؛ دمشقی، اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۲۶۵؛ محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۵۷؛ محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۱، ص۱۷۴.</ref>. جالب آنکه خود علامه نیز در این باره مینویسد: {{عربی|قوله تعالى:}} {{متن قرآن|حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ}}<ref>«تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد» سوره بقره، آیه ۱۰۹.</ref>{{عربی|، فيه كما مر إيماء إلى حكم سيشرعه الله تعالى في حقهم}}<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۵۷.</ref>. | به گفته بسیاری از مفسران صدر اسلام، همچون [[ابن عباس]]، [[سدی]] [[ربیع]] و [[قتاده]]<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ص۴۰۷.</ref> و نیز مفسران متأخر، مقصود از "امر" در این [[آیه]]، [[جهاد]] است<ref>برای نمونه، ر.ک: محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۱۷۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۵۴؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۷۱؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۱۰۰؛ عبدالله عمر بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج۱، ص۱۰۰؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۳۵۷؛ سید عبدالله سبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۵۶؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۲۱۲؛ سید محمدحسین فضل الله، منم وحی القرآن، ج۲، ص۱۶۸. ممکن است چنین تصور شود که احتمال دارد مقصود از «بأمره» در این آیه عذاب الهی باشد که مساوق با امر تکوینی است؛ با وجود این، باید توجه داشت مخاطبان در این آیه مسلمانانی هستند که چون ایمان به خدا و پیامبر {{صل}} آورده بودند، اهل کتاب به آنها حسادت و شیطنت کردند. خداوند متعال به مؤمنان دستور میدهد که آرامش داشته باشند و گذشت کنند تا فرمان و امر او صادر شود. به دیگر بیان، گذشت و چشم پوشی (برخورد فیزیکی یا همان جنگ و قتال نکردن) نسبت به اهل کتاب، مقید به آمدن امر خداوند شده است؛ یعنی آن هنگام که فرمان خدا صادر گردد، فرمان به گذشت و چشم پوشی لغو میشود. اگر مقصود از امر خداوند عذاب باشد، تقیید عفو و گذشت با آمدن عذاب الهی، چندان معنادار به نظر نخواهد رسید؛ افزون بر آن، اساساً فرمان به عذاب صادر نشده است.</ref> که امری [[تشریعی]] به شمار میرود و [[مؤمنان]] از آن بازداشته شدهاند. این [[آیه]] بعدها به وسیله [[آیات]] [[جهاد]] [[نسخ]] شده است<ref>مانند آیه {{متن قرآن|فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ}} «و چون ماههای حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید» سوره توبه، آیه ۵؛ یا آیه {{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ}} «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند، جنگ کنید» سوره توبه، آیه ۲۹. در این باره، ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۹۰؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۳، ص۶۵۲؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲، ص۷۱؛ دمشقی، اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۲۶۵؛ محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۵۷؛ محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۱، ص۱۷۴.</ref>. جالب آنکه خود علامه طباطبایی نیز در این باره مینویسد: {{عربی|قوله تعالى:}} {{متن قرآن|حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ}}<ref>«تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد» سوره بقره، آیه ۱۰۹.</ref>{{عربی|، فيه كما مر إيماء إلى حكم سيشرعه الله تعالى في حقهم}}<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۵۷.</ref>. | ||
بنابراین واژه "امر"، خود دلالتی ندارد بر اینکه مقصود، [[امر تکوینی]] است، از اینرو، باید در موارد متعدد، قرائن و شواهد را در نظر گرفت. علامه شاهدی بر اینکه مقصود از {{متن قرآن|بِأَمْرِنَا}} امری [[تکوینی]] است، ارائه نمیکند؛ ضمن آنکه دقت در برخی قرائن آیاتی که [[علامه طباطبایی]] به آنها [[استدلال]] میکند، خلاف نظریه ایشان را ثابت میکند؛ به طور مثال، توجه به [[آیه]] [[پیشوایی]] ائمّه [[بنی اسرائیل]]، قرینه دیگری را با خود به همراه دارد. [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ * وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و به راستی ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم -بنابراین در لقای او (با خداوند) تردیدی مکن- و ما آن (کتاب) را رهنمودی برای بنی اسرائیل قرار دادیم * و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۳-۲۴.</ref>. | بنابراین واژه "امر"، خود دلالتی ندارد بر اینکه مقصود، [[امر تکوینی]] است، از اینرو، باید در موارد متعدد، قرائن و شواهد را در نظر گرفت. علامه طباطبایی شاهدی بر اینکه مقصود از {{متن قرآن|بِأَمْرِنَا}} امری [[تکوینی]] است، ارائه نمیکند؛ ضمن آنکه دقت در برخی قرائن آیاتی که [[علامه طباطبایی]] به آنها [[استدلال]] میکند، خلاف نظریه ایشان را ثابت میکند؛ به طور مثال، توجه به [[آیه]] [[پیشوایی]] ائمّه [[بنی اسرائیل]]، قرینه دیگری را با خود به همراه دارد. [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ * وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و به راستی ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم -بنابراین در لقای او (با خداوند) تردیدی مکن- و ما آن (کتاب) را رهنمودی برای بنی اسرائیل قرار دادیم * و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۳-۲۴.</ref>. | ||
در این [[آیه]]، ابتدا از [[حضرت موسی]] {{ع}} سخن به میان میآید و او را مایه [[هدایت]] تمام [[بنی اسرائیل]] میخواند. مقصود از این هدایت در روشنترین صورت، همان هدایت به معنای ارائه طریق است که تمام [[بندگان]] از آن برخوردارند؛ آنگاه بلافاصله [[خداوند متعال]] تصریح میکند که جز حضرت موسی {{ع}}، کسان دیگری از همین بنی اسرائیل نیز به عنوان پیشوای [[مردم]] برگزیده شدند تا مردم را هدایت کنند، به دیگر بیان، هدایت این [[پیشوایان]] دنباله هدایت [[حضرت موسی]] {{ع}} است که [[هدایتی]] [[تشریعی]] بود؛ از اینرو، اگر در معنای هدایت [[پیشوایان]] یاد شده ابهامی نیز باشد، با توجه به صدر [[آیه]]، چنین ابهامی رفع میشود و میتوان گفت هدایت ایشان نیز هدایتی [[تشریعی]] و به [[فرمان خداوند]] و مربوط به [[مقام نبوت]] است<ref>در ادامه نوشتار و به هنگام دیدگاه برگزیده، قرائن محکمتری برای استظهار خود عرضه خواهیم کرد.</ref>. | در این [[آیه]]، ابتدا از [[حضرت موسی]] {{ع}} سخن به میان میآید و او را مایه [[هدایت]] تمام [[بنی اسرائیل]] میخواند. مقصود از این هدایت در روشنترین صورت، همان هدایت به معنای ارائه طریق است که تمام [[بندگان]] از آن برخوردارند؛ آنگاه بلافاصله [[خداوند متعال]] تصریح میکند که جز حضرت موسی {{ع}}، کسان دیگری از همین بنی اسرائیل نیز به عنوان پیشوای [[مردم]] برگزیده شدند تا مردم را هدایت کنند، به دیگر بیان، هدایت این [[پیشوایان]] دنباله هدایت [[حضرت موسی]] {{ع}} است که [[هدایتی]] [[تشریعی]] بود؛ از اینرو، اگر در معنای هدایت [[پیشوایان]] یاد شده ابهامی نیز باشد، با توجه به صدر [[آیه]]، چنین ابهامی رفع میشود و میتوان گفت هدایت ایشان نیز هدایتی [[تشریعی]] و به [[فرمان خداوند]] و مربوط به [[مقام نبوت]] است<ref>در ادامه نوشتار و به هنگام دیدگاه برگزیده، قرائن محکمتری برای استظهار خود عرضه خواهیم کرد.</ref>. | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۸۴: | ||
در [[حقیقت]] میتوان گفت، [[پیشوایان]] یاد شده در این [[آیه]]، همان کسان یا پیامبرانی هستند که [[خداوند متعال]] در [[آیه]] زیر از آنها به [[نیکی]] یاد میکند و آنها را [[راهنمایان]] [[قوم]] معرفی میکند: {{متن قرآن|وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}}<ref>«و از قوم موسی گروهی هستند که به حق راهنمایی میکنند و به حق دادگری میورزند» سوره اعراف، آیه ۱۵۹.</ref>. | در [[حقیقت]] میتوان گفت، [[پیشوایان]] یاد شده در این [[آیه]]، همان کسان یا پیامبرانی هستند که [[خداوند متعال]] در [[آیه]] زیر از آنها به [[نیکی]] یاد میکند و آنها را [[راهنمایان]] [[قوم]] معرفی میکند: {{متن قرآن|وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}}<ref>«و از قوم موسی گروهی هستند که به حق راهنمایی میکنند و به حق دادگری میورزند» سوره اعراف، آیه ۱۵۹.</ref>. | ||
هدایتی که در این [[آیه]] از آن یاد هدایتی به [[حق]] است و از [[فرمان خداوند]] ناشی شده است؛ چنانکه علامه | هدایتی که در این [[آیه]] از آن یاد شده، هدایتی به [[حق]] است و از [[فرمان خداوند]] ناشی شده است؛ چنانکه علامه طباطبایی نیز خود احتمال میدهد که مقصود از امتی که به [[حق]] [[هدایت]] میکنند، همان امامانی باشند که [[خداوند]] در [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ * وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و به راستی ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم -بنابراین در لقای او (با خداوند) تردیدی مکن- و ما آن (کتاب) را رهنمودی برای بنی اسرائیل قرار دادیم * و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۳-۲۴.</ref>، از آنها یاد کرده است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۸۵.</ref>. | ||
افزون بر آن، در برخی [[روایات تفسیری]] نیز نکاتی وجود دارد که دست کم مؤید این استظهار ـ [[تشریعی]] بودن [[امر خداوند]] در مفهوم {{متن قرآن|بِأَمْرِنَا}} ـ است؛ چنانکه [[امام صادق]] {{ع}} در این باره فرمودهاند: {{متن حدیث|إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref> يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ...<ref>محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۱۷۱- ۱۷۲؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۶. شایان ذکر است، برخی از مفسران نیز ظاهر از «امر» در آیه مزبور را امر تشریعی دانستهاند؛ برای نمونه ر.ک: ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۷، ص۲۴۳؛ ملا محسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۱۶۰؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر المعین، ج۲، ص۱۱۰۴؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۶۰۳؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۶۷.</ref>؛ "همانا ائمّه در [[کتاب]] [[خدای عزوجل]] دو [[امام]] هستند؛ [[خداوند]] تبارک و تعالی فرمود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} نه به امر [[مردم]]؛ آنها امر و [[حکم خداوند]] را بر امر و [[حکم]] خودشان مقم میدارند. [[خداوند]] فرمود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}؛ آنها امر خودشان را بر امر [[خدا]] مقدم میدارند". | افزون بر آن، در برخی [[روایات تفسیری]] نیز نکاتی وجود دارد که دست کم مؤید این استظهار ـ [[تشریعی]] بودن [[امر خداوند]] در مفهوم {{متن قرآن|بِأَمْرِنَا}} ـ است؛ چنانکه [[امام صادق]] {{ع}} در این باره فرمودهاند: {{متن حدیث|إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref> يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ...<ref>محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۱۷۱- ۱۷۲؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۶. شایان ذکر است، برخی از مفسران نیز ظاهر از «امر» در آیه مزبور را امر تشریعی دانستهاند؛ برای نمونه ر.ک: ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۷، ص۲۴۳؛ ملا محسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۱۶۰؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر المعین، ج۲، ص۱۱۰۴؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۶۰۳؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۶۷.</ref>؛ "همانا ائمّه در [[کتاب]] [[خدای عزوجل]] دو [[امام]] هستند؛ [[خداوند]] تبارک و تعالی فرمود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} نه به امر [[مردم]]؛ آنها امر و [[حکم خداوند]] را بر امر و [[حکم]] خودشان مقم میدارند. [[خداوند]] فرمود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}؛ آنها امر خودشان را بر امر [[خدا]] مقدم میدارند". | ||
خط ۱۹۲: | خط ۱۹۲: | ||
'''اشکال دوم''': درباره احادیثی که [[علامه طباطبایی]] به آنها استناد میکند، باید گفت دست کم چهار [[روایت]] وجود دارد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۵ و ۱۹۹.</ref> که همگی با مشکل ضعف سند رو به رو هستند سه [[روایت]] از این چهار روایت از [[امام صادق]] {{ع}} و روایت چهارم نیز از [[امام رضا]] {{ع}} صادر شده است. در سند این روایات، افرادی همچون محمد بن سنان<ref>احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۲۸.</ref>، سهل بن زیاد<ref>احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۸۵.</ref>، ضعیفاند و نیز کسانی همانند [[درست بن ابی منصور]]<ref>احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۶۲.</ref> و زید شحام غیر موثقاند. همچنین راویانی چون ابو یحیی واسطی<ref>احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۹۲.</ref> [[واقفی]] [[مذهب]] و برخی از راویان مانند محمد بن یحیی نیز اساساً مهملاند. در ضمن [[روایت]] [[امام رضا]] {{ع}} روایتی مرفوعه است و مرحوم [[کلینی]] نیز این [[روایت]] را در بخش "نوادر" کتاب خود آورده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۹.</ref>. گفتنی است که حتی اگر این [[روایات]] از لحاظ سندی نیز پذیرفته باشند، باید توجه داشت که مدلول این [[روایات]] تنها میتواند بیانگر تأخر [[مقام امامت]] نسبت به [[مقام نبوت]] باشد و بیانگر کیفیت تفاوت میان این دو مقام نیست. | '''اشکال دوم''': درباره احادیثی که [[علامه طباطبایی]] به آنها استناد میکند، باید گفت دست کم چهار [[روایت]] وجود دارد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۵ و ۱۹۹.</ref> که همگی با مشکل ضعف سند رو به رو هستند سه [[روایت]] از این چهار روایت از [[امام صادق]] {{ع}} و روایت چهارم نیز از [[امام رضا]] {{ع}} صادر شده است. در سند این روایات، افرادی همچون محمد بن سنان<ref>احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۲۸.</ref>، سهل بن زیاد<ref>احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۸۵.</ref>، ضعیفاند و نیز کسانی همانند [[درست بن ابی منصور]]<ref>احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۶۲.</ref> و زید شحام غیر موثقاند. همچنین راویانی چون ابو یحیی واسطی<ref>احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۹۲.</ref> [[واقفی]] [[مذهب]] و برخی از راویان مانند محمد بن یحیی نیز اساساً مهملاند. در ضمن [[روایت]] [[امام رضا]] {{ع}} روایتی مرفوعه است و مرحوم [[کلینی]] نیز این [[روایت]] را در بخش "نوادر" کتاب خود آورده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۹.</ref>. گفتنی است که حتی اگر این [[روایات]] از لحاظ سندی نیز پذیرفته باشند، باید توجه داشت که مدلول این [[روایات]] تنها میتواند بیانگر تأخر [[مقام امامت]] نسبت به [[مقام نبوت]] باشد و بیانگر کیفیت تفاوت میان این دو مقام نیست. | ||
برای نمونه، به روایتی که علامه آن را آورده است، توجه کنید: [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: "[[خداوند متعال]] [[ابراهیم]] {{ع}} را به عنوان [[بنده]] خود برگزید، پیش از آنکه به او منصب [[نبوت]] را بدهد؛ و [[خداوند متعال]] او را به عنوان [[پیامبر]] برگزید، پیش از آنکه منصب [[رسالت]] را به او بدهد؛ و [[خداوند متعال]] او را به عنوان [[رسول]] برگزید، پیش از آنکه او را به عنوان [[خلیل]] برگزیند؛ و [[خداوند متعال]] او را به عنوان [[خلیل]] برگزید، پیش از آنکه او را [[امام]] قرار دهد؛ پس هنگامی که تمام این امور برای او جمع شد، [[خداوند]] فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۵.</ref>. | برای نمونه، به روایتی که علامه طباطبایی آن را آورده است، توجه کنید: [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: "[[خداوند متعال]] [[ابراهیم]] {{ع}} را به عنوان [[بنده]] خود برگزید، پیش از آنکه به او منصب [[نبوت]] را بدهد؛ و [[خداوند متعال]] او را به عنوان [[پیامبر]] برگزید، پیش از آنکه منصب [[رسالت]] را به او بدهد؛ و [[خداوند متعال]] او را به عنوان [[رسول]] برگزید، پیش از آنکه او را به عنوان [[خلیل]] برگزیند؛ و [[خداوند متعال]] او را به عنوان [[خلیل]] برگزید، پیش از آنکه او را [[امام]] قرار دهد؛ پس هنگامی که تمام این امور برای او جمع شد، [[خداوند]] فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۵.</ref>. | ||
بر اساس مضمون [[روایات]] یاد شده، [[مقام امامت]] مقامی بسیار بالاست که [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} پس از دریافت [[مقام نبوت]]، [[رسالت]] و [[دوستی]] [[خداوند]]، به آن مقام دست یافت؛ به دیگر بیان، آخرین مقامی که [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} آن را دریافت کرد، مقام امامت بود. گذشته از [[روایات]]، [[آیات]] نیز، بنابر این [[تفسیر]] که این مقام در اواخر دوران زندگانی [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بدو داده شده، بیانگر والایی این مقام و [[برتری]] آن بر مقام نبوت است. بنابراین بر اساس مضمون [[آیات]] و [[روایات]]، هنگامی که [[پیامبری]] چون [[ابراهیم خلیل]] [[الله]] {{ع}} که [[قرآن کریم]] بیاناتی بلند درباره جایگاه او دارد<ref>{{متن قرآن|وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}} «و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی میگرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیدهایم و بیگمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.</ref> که این بیانات برتری او بر بسیاری از [[پیامبران]] را به ذهن [[القا]] میکند، در اواخر عمر خود به این مقام نائل میشود، [[انتظار]] میرود تعداد اندکی از [[پیامبران]]، جز او، [[لیاقت]] برخورداری از این منصب را داشته باشند؛ حال آنکه بر اساس [[آیات قرآن کریم]]، چنانکه اشاره شد [[حضرت اسحاق]] و [[یعقوب]] {{عم}} که [[فرزندان]] و نوادگان [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} هستند و نیز جمعی از [[بنی اسرائیل]]، این مقام را داشتهاند. بر اساس آنچه که گفته شد، در فرض کردن [[مقام امامت]] برای [[حضرت اسحاق]]، [[یعقوب]] {{عم}} و جمعی از [[بنی اسرائیل]]، به هممان معنایی که برای [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} وجود دارد، باید کمی احتیاط کنیم. | بر اساس مضمون [[روایات]] یاد شده، [[مقام امامت]] مقامی بسیار بالاست که [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} پس از دریافت [[مقام نبوت]]، [[رسالت]] و [[دوستی]] [[خداوند]]، به آن مقام دست یافت؛ به دیگر بیان، آخرین مقامی که [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} آن را دریافت کرد، مقام امامت بود. گذشته از [[روایات]]، [[آیات]] نیز، بنابر این [[تفسیر]] که این مقام در اواخر دوران زندگانی [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بدو داده شده، بیانگر والایی این مقام و [[برتری]] آن بر مقام نبوت است. بنابراین بر اساس مضمون [[آیات]] و [[روایات]]، هنگامی که [[پیامبری]] چون [[ابراهیم خلیل]] [[الله]] {{ع}} که [[قرآن کریم]] بیاناتی بلند درباره جایگاه او دارد<ref>{{متن قرآن|وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}} «و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی میگرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیدهایم و بیگمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.</ref> که این بیانات برتری او بر بسیاری از [[پیامبران]] را به ذهن [[القا]] میکند، در اواخر عمر خود به این مقام نائل میشود، [[انتظار]] میرود تعداد اندکی از [[پیامبران]]، جز او، [[لیاقت]] برخورداری از این منصب را داشته باشند؛ حال آنکه بر اساس [[آیات قرآن کریم]]، چنانکه اشاره شد [[حضرت اسحاق]] و [[یعقوب]] {{عم}} که [[فرزندان]] و نوادگان [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} هستند و نیز جمعی از [[بنی اسرائیل]]، این مقام را داشتهاند. بر اساس آنچه که گفته شد، در فرض کردن [[مقام امامت]] برای [[حضرت اسحاق]]، [[یعقوب]] {{عم}} و جمعی از [[بنی اسرائیل]]، به هممان معنایی که برای [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} وجود دارد، باید کمی احتیاط کنیم. |