آیه ابتلا در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۰۸: خط ۳۰۸:
=== دلالت بر نصب الهی امام ===
=== دلالت بر نصب الهی امام ===
{{اصلی|نصب الهی امام}}
{{اصلی|نصب الهی امام}}
[[امامت]] مقامی است که باید از جانب [[خداوند]] معین و وضع گردد و به [[اختیار]] [[مردم]] نهاده نشده است. «اصل [[انتصابی]] بودن [[مقام امامت]] از سوی خداوند» به قدری از طریق [[ادله]] قطعیه، ثابت و حتمی است که محکم‌ترین دلیل بر [[امامت ائمه اطهار]] {{عم}} از سوی [[پیروان]] [[مکتب]] [[اهل]] بیت‌{{عم}} می‌باشد و با [[اعتقادات]] و نظریات [[مذهب امامیه]] که منشأ امامت را [[وحی]] و مؤید به تأییدات الهی می‌دانند، همخوان است.
در این راستا [[آیه ابتلا]]، یکی از ادله مطرح در باب [[لزوم]] [[انتصاب امام]] از سوی خداوند دارای اهمیت فراوانی بوده و می‌توان با استناد به آن افزون بر [[نفی]] عملکرد «[[سقیفه]]» و «[[شورا]]»، جانشینی بلافصل علی {{ع}} را نیز به [[اثبات]] رساند؛ چراکه تنها [[شیعه]] به [[انتصاب]] [[امامان]] خویش به وسیله [[نص]] و [[نصب از سوی خداوند]] [[معتقد]] است<ref>افزون بر آیه مورد بحث، [[آیات]] دیگری نیز بر انتصابی بودن مقام امامت از جانب خداوند دلالت می‌کند از جمله: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا...}} «و آنان را پیشوایانی کردیم که به [[فرمان]] ما راهبری می‌کردند» [[سوره انبیاء]]، آیه ۷۳؛ {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ...}} «ای [[داود]]! ما تو را در [[زمین]] [[خلیفه]] (خویش) کرده‌ایم» [[سوره ص]]، آیه ۲۶.</ref>. قرائن و شواهد موجود در [[آیه شریفه]] بر لزوم انتصاب امام از سوی خداوند، به اختصار چنین است<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۹۴.</ref>.
'''یکم: دلالت منطوق آیه شریفه'''
دلالت منطوق و بیان صریح [[آیه امامت]]، دلیلی محکم و غیر قابل رد بر لزوم انتصاب امام از سوی خداوند است آنجا که خداوند به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|...إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا...}}<ref>«من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. در این آیه خداوند آشکارا اعطا و جعل مقام امامت را از جانب خود به [[خلیل]] {{ع}} یادآور شده و به خود نسبت می‌دهد و آن را امری انحصاری از جانب خویش بیان می‌کند. بنابراین [[منصب امامت]]، مقامی انتصابی از سوی خداوند است.
این دلالت حتی نزد افراد غیر متخصص در [[علوم قرآنی]] نیز به قدری روشن است که اساساً نیازی به تشریح ندارد. در حالی که خلفای سه‌گانه پس از [[پیامبر]] {{صل}} از جانب [[خداوند]] ـ و از طریق [[رسول خدا]] {{صل}} ـ به [[خلافت]] برگزیده و نصب نشدند<ref>محمد الصادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۲۶ و ۱۳۲.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۹۵.</ref>
'''دوم: نسبت دادن [[عهد]] به خداوند در [[آیه شریفه]]'''
خداوند در آیه شریفه [[امامت]] را عهد و [[پیمان]] خویش بیان می‌کند. آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. این معنا به خوبی از سیاق و منطوق [[آیه]] استفاده می‌شود که امامت [[پیمان الهی]] است و به [[اختیار]] [[مردم]] واگذار نشده است؛ زیرا خداوند در آیه یاد شده مقام امامت را عهد و پیمان خویش خوانده است. بنابراین [[امام]] را باید خداوند تعیین کند؛ چراکه خداوند است که طرف پیمان با امام است<ref>الامامة و الولایة فی القرآن الکریم، ص۳۴.</ref>.
حال برخی چگونه و بر چه اساس و مدرکی، عهد و [[وظیفه]] خداوند در جعل امام را به [[بندگان]] واگذار کرده و به [[حکم خداوند]] گردن ننهاده‌اند. این پرسشی است که خداوند به آن پاسخ داده است: {{متن قرآن|...مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|...بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ...}}<ref>«و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است» سوره انعام، آیه ۱۵۲.</ref>، {{متن قرآن|كَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْئُولًا}}<ref>«و بی‌گمان اینان پیش‌تر با خداوند پیمان بسته بودند که (در جنگ به دشمن) پشت نکنند و پیمان خداوند بازخواست می‌گردد» سوره احزاب، آیه ۱۵.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۹۶.</ref>
'''سوم: [[علم]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} به [[انتصابی]] بودن مقام امامت'''
از آنجایی که حضرت ابراهیم {{ع}} در آیه شریفه از خداوند برای [[ذریه]] خویش درخواست مقام امامت می‌کند: {{متن قرآن|قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}}<ref>«(ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> در می‌یابیم که حضرت ابراهیم {{ع}} علم به انحصاری بودن جعل [[مقام امامت]] از جانب [[خداوند]] داشته و آن را متوقف به [[اختیار]] خداوند می‌داند نه اختیار [[مردم]]؛ زیرا اگر جعل مقام امامت به اختیار دیگران سپرده شده بود، [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} آن را از [[خدا]] نمی‌خواست و خود از [[ذریه]] خویش امامی را برمی‌گزید.
بنابراین در حالی که حضرت ابراهیم {{ع}} با آن همه امتیازات برجسته در جعل امام اختیار نداشت، پس چگونه می‌توان جعل امام را از سوی دیگر [[انسان‌ها]] [[مشروع]] دانست؛ پس [[امامت]] جز با [[نص]] و [[نصب]] خداوند محقق نمی‌شود<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۹۶.</ref>.
'''چهارم: اختصاص خداوند به [[آگاهی]] از [[عصمت]] افراد'''
این مطلب از دلالت [[آیه شریفه]] بر [[لزوم عصمت امام]] و دلالت جمله {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} استفاده می‌شود. مراد آیه شریفه از عدم [[ظلم]]، عصمت می‌باشد؛ زیرا افزون بر اینکه خداوند به دلیل [[آیه]] یاد شده جعل [[منصب امامت]] را در [[حق]] [[ظالمان]] [[نفی]] می‌کند، مطلق بودن کلمه {{متن قرآن|الظَّالِمِينَ}} در آیه شریفه، انجام ندادن هر گناهی هر چند کوچک را اقتضا می‌کند. از این رو تنها شخص [[معصوم]] که پیراسته و به دور از ظلم است و شایستگی امامت را دارد.
ویژگی‌هایی مانند عصمت ـ و [[علم]] مخصوص ـ در [[امام]] شدن معتبر است و کسی جز خدا از آن [[آگاه]] نیست، از این‌رو اجماع امت یا [[انتصاب]] از سوی افراد عادی در رسیدن انسان‌ها به مقام امامت نقشی ندارد. در واقع پس از [[اثبات]] لزوم عصمت امام، اختصاص انتصاب وی از سوی خداوند گریزناپذیر بوده و راهی برای [[تعیین امام]] جز از طریق [[انتصاب الهی]] باقی نخواهد ماند؛ زیرا تنها خداوند است که آگاه به عصمت اشخاص می‌باشد<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref>.
[[علامه حلی]] در این زمینه می‌نویسد: «آشکار گردید که عصمت در امام [[واجب]] است و عصمت امری پنهان است و کسی غیر از خدا به آن آگاهی ندارد. پس واجب است [[نصب امام]] از سوی خداوند باشد؛ زیرا تنها اوست که آگاه به شرط عصمت است و نه دیگری»<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۹۲-۳۹۳.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۹۷.</ref>
=== دلیل کلامی قرآنی نصب الهی امام ===
==== تقریر اول ====
[[خداوند]] در [[آیات]] آغازین [[سوره بقره]]، به یک اصل مسلم و مشترک میان همه [[انسان‌ها]] اشاره می‌نماید؛ اینکه همه انسان‌ها، مانند سایر خلایق، دائماً طالب رسیدن به کمال خود هستند و اگر در این باره اختلافی دارند، در سه بخش تعریف کمال، مصداق کمال انسانی و راه نائل شدن به آن است. خداوند با عباراتی کوتاه و پرمغز، چنان که روش همیشگی [[قرآن]] است، در [[آیه]] دوم، کمال انسانی را [[تقوا]] معرفی می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.</ref>. بنابراین، سیر به سوی کمال، با تحصیل [[تقوی]] حاصل می‌شود. خداوند سپس [[متقین]] را با بیان سه صفت بارز آنان توصیف می‌فرماید که عبارت است از: [[ایمان به غیب]]، [[امتثال]] [[فرامین الهی]] در [[عبادت]] و نیز حساسیت نسبت به امور اجتماعی، یعنی رسیگی به [[فقرا]]: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ}}<ref>«همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشند» سوره بقره، آیه ۳.</ref>.
خداوند در آیه بعد، راه نائل شدن به کمال تقوا را [[ایمان]] و [[عمل به قرآن]] و [[کتب آسمانی]] که در حقانیت آنها هیچ [[عقل]] سلیمی تردید ندارد و نیز [[یقین]] به [[آخرت]] و [[عوالم غیب]] بیان می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ}}<ref>«و کسانی که به آنچه بر تو و به آنچه پیش از تو فرو فرستاده‌اند، ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند» سوره بقره، آیه ۴.</ref>.
در عین حال، سیاق آیه اخیر اشاره به نکته ظریف دیگری نیز دارد و آن، شرط لازم برای بهره‌مندی از [[تعالیم]] [[الهی]] و [[هدایت]] خداوند به تقوی است و اینکه قرآن، هدایت برای کسانی است که [[حریم]] [[حدود الهی]] را با [[ادب]] [[بندگی]] [[حفظ]] نمایند.
سیر [[برهان]] در چهار آیه اول، قیاسی منطقی را تشکیل می‌دهد؛ به این ترتیب که:
اولاً، همه [[انسان‌ها]] به لحاظ [[فطری]] طالب کمال خویش هستند.
ثانیاً، [[کمال انسانی]] منحصر در [[ایمان به غیب]] و عمل به [[فرامین الهی]] است.
نتیجه آنکه، در فرهنگ قرآن، همه انسان‌ها از جهت فطری، طالب [[آگاهی]] و ایمان به غیب و [[عمل صالح]] هستند.
[[آیه]] پنجم اشاره به نتیجه قیاس دومی دارد که صغرای آن، نتیجه قیاس اول است که از چهار آیه اول [[سوره بقره]] به دست آمد؛ به این ترتیب که: اگر همه انسان‌ها طالب آگاهی از عالم غیب و [[ایمان]] به آن هستند و راه رسیدن به آن نیز از طریق [[علم]] و آگاهی از [[کتب آسمانی]] و عمل به آنها است، [[کشف]] این امور، منحصر در برخورداری از [[هدایت]] هادیان الهی {{عم}} است: {{متن قرآن|أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«آنان از (سوی) پروردگارشان به رهنمودی رسیده‌اند و آنانند که رستگارند» سوره بقره، آیه ۵.</ref>.
نکات آیه پنجم، با ظرافت خاصی، بیانگر [[سیر]] برهانی است که [[ضرورت]] وجود دائمی هادیان الهی {{عم}} را در طی مقدمات ذکر شده بیان می‌دارد؛ به این ترتیب که:
اولاً، حکمت بالغه [[پروردگار]] ایجاب می‌کند که همه انسان‌ها دائماً از [[فیض]] [[رحمت]] هدایت الهی (رحمت رحیمیه [[خداوند]]) برخوردار باشند.
ثانیاً، چون [[انسان]] موجودی [[عاقل]] است، رحمت هدایت الهی از طریق دو [[حجت]] [[باطن]] و ظاهر بر او سرازیر می‌گردد. مراد از حجت باطن، [[عقل انسان]] است که راه [[صلاح]] و [[فساد]] و [[خیر و شر]] را به طور کلی ابراز می‌دارد؛ اما این [[حجّت]]، در عین ضرورت و نیازی که به آن است، دو [[نقص]] در هدایت [[آدمی]] دارد: اولاً، تنها می‌تواند در حد کلّی [[هدایت‌گر]] انسان به [[فلاح]] و [[رستگاری]] باشد؛ ثانیاً، همیشه احتمال [[خطا]] در هدایت او وجود دارد. در نتیجه، برای تکمیل نقص [[حجت باطنی]]، همه انسان‌ها دائماً نیازمند حجت ظاهر و [[منصوص]] از طرف خداوند هستند.
از این دو مقدمه روشن می‌گردد که هادیان الهی {{عم}} کسانی هستند که اولاً، هدایت آنان مستقیماً از طرف [[پروردگار]] است و ثانیاً، امکان [[خطا]] و [[جهل]] و [[نسیان]] در آنان وجود ندارد. از این رو، ایشان می‌توانند از یک سو، نقص [[عقل]] را در خطاها جبران نمایند و از سوی دیگر، جزئیات [[راه هدایت]] وفلاح [[انسانی]] را به طور کامل و جامع، برای [[انسان‌ها]] بیان نمایند.
نتیجه آنکه: [[فلاح]] و [[رستگاری]] [[حقیقی]] [[انسان]]، به معنای شکافتن و عبور از ظاهر [[حیات]] [[دنیا]] و وصول به [[باطن]] عالم است و به تعبیر [[قرآن]]، [[درک]] [[حقیقت]] آیات آفاقی و [[معرفت]] به [[توحید]] است. در [[سیر]] آیات انفسی نیز، فلاح به معنای عبور از [[حجاب]] جسمانیت و مرتبه مادی انسان و معرفت به مقام [[ولایت]] و [[خلافت]] انسانی است. بر این اساس، هر چند مراتبی از این [[هدایت]] به مدد عقل امکان‌پذیر است، ولی طیّ همه راه، منحصر در هدایت [[هادیان الهی]] {{عم}} است؛ آنان که هدایت‌شان مستقیماً از طرف [[خداوند]] است؛ چنان‌که این سیر برهانی در [[سوره مبارکه بقره]]، در [[سوره لقمان]] نیز بیان شده است: {{متن قرآن|الم * تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ * هُدًى وَرَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ * الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ * أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«الف، لام، میم * این آیات کتاب حکیم است * در حالی که رهنمود و بخشایشی است برای نیکوکاران * آنان که نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به جهان واپسین یقین دارند * آنان از (سوی) پروردگارشان به رهنمودی رسیده‌اند و آنانند که رستگارند» سوره لقمان، آیه ۱-۵</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳]]، ص ۲۲.</ref>
==== تقریر دوم ====
اگر [[هادی]] [[معصوم]] و برخوردار از [[علم الهی]] است، لازم است [[منصوص]] از جانب [[خداوند]] باشد؛ چرا که [[مردم]] نمی‌توانند این دو صفت را تشخیص دهند. از سوی دیگر نیز، می‌توان گفت که پیامبرِ [[هادی]]، از جانب [[خداوند]] مأموریت دارد که به [[هدایت مردم]] بپردازد. به دیگر سخن، [[رسالت]] او برای [[هدایت]] انسان‌هاست. [[قرآن کریم]] بارها بر این نکته تأکید کرده است؛ چنان‌که راجع به [[پیامبران الهی]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>.
اگر [[هادی]] [[معصوم]] و برخوردار از [[علم الهی]] است، لازم است [[منصوص]] از جانب [[خداوند]] باشد؛ چرا که [[مردم]] نمی‌توانند این دو صفت را تشخیص دهند. از سوی دیگر نیز، می‌توان گفت که پیامبرِ [[هادی]]، از جانب [[خداوند]] مأموریت دارد که به [[هدایت مردم]] بپردازد. به دیگر سخن، [[رسالت]] او برای [[هدایت]] انسان‌هاست. [[قرآن کریم]] بارها بر این نکته تأکید کرده است؛ چنان‌که راجع به [[پیامبران الهی]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>.


۱۱٬۳۴۶

ویرایش