پرش به محتوا

آداب جهاد در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۵۰: خط ۵۰:
در این عهدنامه، فواید صلح را آرامش و [[آسایش]] لشکر، خلاص [[حکومت]] و [[حاکم]] از آفات و اندوه جنگ، و امنیت شهرها و [[کشور]] ذکر می‌کند؛ اما در ادامه [[کلام]] خویش، به حاکم خود درباره [[سوء]] استفاده دشمن از صلح، هشدار می‌دهد که مبادا دشمن در پشت پرده صلح، [[شکست]] [[جبهه]] اسلام را در نظر داشته باشد:
در این عهدنامه، فواید صلح را آرامش و [[آسایش]] لشکر، خلاص [[حکومت]] و [[حاکم]] از آفات و اندوه جنگ، و امنیت شهرها و [[کشور]] ذکر می‌کند؛ اما در ادامه [[کلام]] خویش، به حاکم خود درباره [[سوء]] استفاده دشمن از صلح، هشدار می‌دهد که مبادا دشمن در پشت پرده صلح، [[شکست]] [[جبهه]] اسلام را در نظر داشته باشد:
{{متن حدیث|وَ لَكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[جهاد (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۴۳۵.</ref>
{{متن حدیث|وَ لَكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِي ذَلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[جهاد (مقاله)| مقاله «جهاد»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۴۳۵.</ref>
==توصیه‌های خاص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در آستانه [[جهاد]]==
امیرالمؤمنین{{ع}} هنگام حضور در [[نبرد]] افراد را به نکاتی توصیه می‌کرد. ایشان اول از اهمیت [[نماز]] سخن می‌گفت، بعد از اهمیت [[زکات]] و سپس از اهمیت [[جهاد در راه خدا]]. ایشان دراین‌باره می‌فرمود:
[[متعهد]] و [[مقید]] به نماز باشید و زیاد آن را انجام دهید و به آن [[تقرب]] بجویید؛ زیرا آن «بر [[مؤمنان]] در وقت خاصی نوشته شده است»<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا}} «و چون نماز را به پایان بردید خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد کنید و چون آرام یافتید نماز را برپا دارید که نماز بر مؤمنان فریضه‌ای است که زمان معیّن دارد» سوره نساء، آیه ۱۰۳.</ref> و این را [[کفار]] می‌دانستند؛ وقتی از آنان پرسیده شد: «چه چیز شما را به [[جهنم]] آورده، گفتند: ما از [[نمازگزاران]] نبودیم»...<ref>{{متن قرآن|مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ}} «چه شما را به دوزخ درآورد؟ * گویند: ما از نمازگزاران نبودیم» سوره مدثر، آیه ۴۲-۴۳.</ref>. به‌درستی که زکات با نماز هر دو برای تقرب [[اهل]] [[اسلام]] بر اهل اسلام قرارد داده شده است. هر کس از روی رضایتِ نفس آن را بپردازد و [[امید]] [[پاداش]] [[برتر]] داشته باشد، [[جاهل]] به [[سنت]] است.... سپس [[ترس]] و [[خوف]] از [[جهادی]] با کسی که شایسته است با او جهاد شود و [[همراهی]] با [[گمراهی]]، گمراهی در [[دین]] و ازدست‌دادن [[دنیا]] با [[ذلت]] و [[خواری]] است و با [[فرار از جهاد]] در هنگام [[نبرد]]، (شخص) مستوجب [[آتش]] می‌شود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۳۶: {{متن حدیث|تَعَاهَدُوا الصَّلَاةَ وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا وَ اسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً وَ قَدْ عَلِمَ ذَلِكَ الْكُفَّارُ حِينَ سُئِلُوا ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ عَلَى أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ مَنْ لَمْ يُعْطِهَا طَيِّبَ النَّفْسِ بِهَا يَرْجُو بِهَا مِنَ الثَّمَنِ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا فَإِنَّهُ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ مَغْبُونُ الْأَجْرِ ضَالُّ الْعُمُرِ طَوِيلُ النَّدَمِ بِتَرْكِ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الرَّغْبَةِ عَمَّا عَلَيْهِ صَالِحُو عِبَادِ اللَّهِ... ثُمَّ إِنَّ الرُّعْبَ وَ الْخَوْفَ مِنْ جِهَادِ الْمُسْتَحِقِ لِلْجِهَادِ وَ الْمُتَوَازِرِينَ عَلَى الضَّلَالِ ضَلَالٌ فِي الدِّينِ وَ سَلْبٌ لِلدُّنْيَا مَعَ الذُّلِّ وَ الصَّغَارِ وَ فِيهِ اسْتِيجَابُ النَّارِ بِالْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ عِنْدَ حَضْرَةِ الْقِتَالِ...}}.</ref>.
'''دعای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} قبل از نبرد''': [[امام علی]]{{ع}} وقتی می‌خواست [[جنگ]] کند، دست به [[دعا]] می‌شد. به بخشی از آن [[دعاها]] اشاره می‌کنیم. این دعای حضرت نشان می‌دهد که ایشان در [[جهاد]] خود، جز رضای [[حق]] را در نظر نمی‌گرفت و کشتن را برای [[خداوند]] انجام می‌داد و [[آرزوی شهادت]] داشت:
بارالها، تو راهی از راه‌هایت را بیان کردی که در آن [[رضایت]] توست و دوستانت را به آن [[تشویق]] کردی و آن را شریف‌ترین راهت از جهت [[ثواب]] قرار دادی و گرامی‌ترین آنان از جهت فرجام و دوست‌داشتنی‌ترین روش؛ سپس از [[مؤمنان]] خریدی [[جان]] و [[مال]] آنان را به اینکه برای آنان [[بهشت]] باشد؛ در [[راه خدا]] جهاد کنند؛ پس بکشند و کشته شوند. این وعده‌ای حق از جانب توست؛ پس مرا از جمله کسانی قرار ده که جانش را به تو فروخته، سپس برابر [[معامله]] خود عمل کرده است. کسی که [[بیعت]] کرده با تو بدون اینکه آن را بشکند یا [[عهد]] خود را نقض نماید یا تبدیل کند؛ بلکه پاسخ داده به [[محبت]] و [[دوستی]] تو و به تو [[تقرب]] جسته است؛ پس آن را پایان عمل من قرار ده و نابودی عمرم را در آن قرار ده<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۴۶: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمْتَ سَبِيلًا مِنْ سُبُلِكَ جَعَلْتَ فِيهِ رِضَاكَ وَ نَدَبْتَ إِلَيْهِ أَوْلِيَاءَكَ وَ جَعَلْتَهُ أَشْرَفَ سُبُلِكَ عِنْدَكَ ثَوَاباً وَ أَكْرَمَهَا لَدَيْكَ مَآباً وَ أَحَبَّهَا إِلَيْكَ مَسْلَكاً ثُمَّ اشْتَرَيْتَ فِيهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْكَ حَقّاً فَاجْعَلْنِي مِمَّنْ اشْتَرَى فِيهِ مِنْكَ نَفْسَهُ ثُمَّ وَفَى لَكَ بِبَيْعِهِ الَّذِي بَايَعَكَ عَلَيْهِ غَيْرَ نَاكِثٍ وَ لَا نَاقِضٍ عَهْداً وَ لَا مُبَدِّلًا تَبْدِيلًا بَلِ اسْتِيجَاباً لِمَحَبَّتِكَ وَ تَقَرُّباً بِهِ إِلَيْكَ فَاجْعَلْهُ خَاتِمَةَ عَمَلِي وَ صَيِّرْ فِيهِ فَنَاءَ عُمُرِي...}}.</ref>.
'''[[شعار]] در [[جنگ‌های پیامبر]]{{صل}}''': شعار در [[جنگ]] [[هدف]] عالی [[نبرد]] هر گروه را مشخص می‌کند و نشان می‌دهد چه چیزی برای وی اهمیت دارد و به چه ارزش‌هایی تکیه می‌کند. از روایتی استفاده می‌شود که [[پیامبر]]{{صل}} در هر [[جنگی]] شعاری را بر می‌گزیده است. [[امام صادق]]{{ع}} شعارهای پیامبر را در جنگ‌های مختلف چنین بیان می‌فرماید:
{{متن حدیث|شِعَارُنَا يَا مُحَمَّدُ يَا مُحَمَّدُ وَ شِعَارُنَا يَوْمَ بَدْرٍ يَا نَصْرَ اللَّهِ اقْتَرِبْ اقْتَرِبْ}}: شعار امروز ما «یا محمد یا محمد» است و شعار ما در هنگام [[جنگ بدر]] «ای [[پیروزی]] [[الهی]] نزدیک شو، نزدیک شو» بود و شعار [[مسلمانان]] در [[جنگ احد]] نیز مشابه (این) بود و در [[روز]] نبرد بنی‌‌‌‌‌‌‌نضیر {{متن حدیث|يَا رُوحَ الْقُدُسِ أَرِحْ}} و در نبرد بنی‌‌‌‌‌‌‌قینقاع «ای [[پروردگار]] ما، تو را مغلوب نکنند»، در جنگ [[طائف]] «ای [[رضوان]]»، در [[جنگ حنین]] «یا [[فرزندان]] [[خدا]]»، در [[جنگ احزاب]] «حم لاینصرون»، در نبرد با بنی‌‌‌‌‌‌‌قریظه «ای [[سلام]]، آنان را [[تسلیم]] نما»، در نبرد [[مریسیع]] که همان بنی‌‌‌‌‌‌‌المصطلق است «[[آگاه]] باشید که امور به خدا منتهی می‌شود»، در روز [[حدیبیه]] «آگاه باشید که [[لعنت خدا]] شامل [[ستمگران]] می‌شود»، در [[خیبر]] در نبرد [[قموص]] «ای علی بر آنان از بلندی فرود آی»، در [[فتح مکه]] «ما به حقیقیت [[بندگان خدا]] هستیم»، [[روز]] [[جنگ تبوک]] «ای خدای [[احد]] یا [[صمد]]» و در روز بنی‌‌‌‌‌‌‌ملوح<ref>سریه‌ای به دستور پیامبر{{صل}} به فرماندهی عبدالله بن غالب لیثی برای نبرد با بنی‌ملوح در کدید انجام گرفت که ممکن است شعار در این نبرد مراد باشد. (ابوداود سلیمان بن اشعث سجستانی ازدی، سنن أبی‌داوود، ج۳، ص‌۵۶؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص‌۱۲۴)</ref> «بمیر بمیر»،
روز [[صفین]] «یا [[پیروز]] [[الهی]]» و [[شعار]] [[امام حسین]]{{ع}} «یا محمد» و شعار ما نیز «یا محمد» است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۴۷.</ref>.
نقل است که شعار [[مسلمانان]] در [[جنگ بدر]] «[[یا منصور أمت]]: ای یاری‌کننده بمیران» بود و در جنگ بدر شعار [[مهاجران]] «یا [[فرزندان]] عبدالله یا فرزندان عبدالرحمان» و شعار [[اوس]] «یا فرزندان عبدالله» بود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۴۷.</ref>. در خبری ذکر شده که در [[جنگ احد]] شعار «یا بنی‌‌‌‌‌‌‌عبدالله» شعارِ مهاجران بوده و شعار [[خزرج]] «یا بنی‌‌‌‌‌‌‌عبدالرحمان» و شعار اوس «یا بنی‌‌‌‌‌‌‌عبیدالله» بوده است<ref>ابن‌اشعث، الجعفریات، ص۸۴؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۷۰.</ref> که دقیق‌تر به نظر می‌رسد. در [[سیر]] [[الکبیر]] [[شیبانی]] که دربارۀ [[جهاد]] است، شعارهای مشابهی برای [[جنگ‌های پیامبر]]{{صل}} نقل شده است که در آن تفاوت‌هایی دیده می‌شود<ref>شمس‌الدین سرخسی، شرح کتاب السیر الکبیر، ج۱، ص۷۳۷۴.</ref>.
'''بازداشتن از [[مبارزه‌طلبی]]''': از [[روایات]] استفاده می‌شود که مبارزه‌طلبیدن و هماوردخواستن در [[جنگ]] کار [[درستی]] نیست؛ بلکه نوعی [[بغی]] و [[تجاوز]] محسوب می‌شود؛ امّا در صورتی که با [[اجازه امام]] و [[رهبر]] مسلمانان باشد اشکال ندارد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۳۴: {{متن حدیث|أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْمُبَارَزَةِ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ بَعْدَ إِذْنِ الْإِمَامِ{{ع}} قَالَ لَا بَأْسَ وَ لَكِنْ لَا يُطْلَبُ إِلَّا بِإِذْنِ الْإِمَامِ‌}}.</ref>.
در [[جنگ صفین]] مردی یکی از افراد [[بنی‌هاشم]] را به [[مبارزه]] [[دعوت]] کرد. [[مرد]] [[هاشمی]] نپذیرفت. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به وی فرمود: چه چیزی مانع تو از مبارزه شده است؟ پاسخ داد: او از سواران [[عرب]] است و ترسیدم بر من [[پیروز]] شود.
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: او به تو [[تجاوز]] کرده است و اگر با وی [[مبارزه]] می‌کردی، بر او پیروز می‌شدی و اگر کوهی بر کوهی دیگر [[ستم]] و تجاوز کند، منهدم خواهد شد. [[امام صادق]]{{ع}} افزود: [[حسین بن علی]]{{ع}} مردی را به مبارزه [[دعوت]] کرد. امیرالمؤمنین{{ع}} از آن [[آگاه]] شد و فرمود: اگر تکرار شود، تو را [[مجازات]] خواهم کرد؛ اما اگر کسی تو را به مانند آن (مبارزه) دعوت کرد و پاسخ ندادی، باز تو را مجازات می‌کنم. آیا نمی‌دانی که به مبارزه‌طلبیدن نوعی تجاوز و ستم است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۳۴.</ref>.
'''حیله‌های [[جنگی]]''': فریب‌دادن افراد و [[خدعه]] و نیرنگ‌کردن برای گرفتارکردن دیگران در [[شرع]] جایز نیست؛ امّا [[جنگ]] از این [[قانون]] استثنا شده و خدعه در آن رواست؛ البته خدعه به معنای عمل بر خلاف [[تعهد]] پذیرفته‌شده نیست؛ بلکه به این معناست که شخص روشی را به کار گیرد که باعث [[فریب]] [[دشمن]] شود. این مسئله نکته‌ای است که در [[اخبار]] و [[سیره نبوی]] و [[علوی]] قابل [[مشاهده]] است. امروزه این موضوع در جنگ از مسائل بسیار مهم است. نبردهای اطلاعاتی برای فریب دشمن امروزه امری پذیرفته‌شده و مورد اتفاق همه [[ملل]] است.
امام صادق{{ع}} از پدرش از علی{{ع}} نقل می‌کند که حضرت می‌گفت: اگر پرنده‌ای مرا برباید، دوست‌داشتنی‌تر است برای من از اینکه از قول [[رسول خدا]]{{صل}} سخنی را نقل کنم که نفرموده است. در [[روز]] [[جنگ خندق]] شنیدم [[پیامبر]]{{صل}} می‌فرمود: {{متن حدیث|الْحَرْبُ خُدْعَةٌ، وَ قَالَ: تَكَلَّمُوا بِمَا أَرَدْتُمْ‌}}<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۶۲.</ref>: «جنگ خدعه و فریب است در هنگام جنگ آن‌گونه که می‌خواهید سخن بگویید».
به نظر می‌رسد، این [[سخن پیامبر]]{{صل}} مربوط به زمانی است که [[نُعیم بن مسعود]] [[مسلمان]] شده بود و [[کفار]] [[قریش]] و [[یهود]] [[مدینه]] از [[اسلام]] وی آگاه نبودند. نعیم نزد پیامبر{{صل}} آمد و پیشنهاد کرد اگر [[اجازه]] دهد می‌تواند بین کفار قریش و یهود بنی‌‌‌‌‌‌‌قریظه که در آستانه [[اتحاد]] با هم و [[نبرد]] متحدانه ضد [[مسلمانان]] بودند، [[اختلاف]] ایجاد کند. [[پیامبر]]{{صل}} پذیرفت. نعیم گفت: ممکن است [[دروغ]] بگویم<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص‌۱۸۱.</ref>. ظاهراً در چنین موقعیتی پیامبر{{صل}} فرموده: «[[جنگ]] [[خدعه]] و [[فریب]] است» و دروغ در نبرد برای [[شکست]] و فریب [[دشمن]] اشکال ندارد. [[قرب]] الإسناد سخن حضرت را با اضافاتی نقل کرده و آن را مربوط به [[همکاری]] [[ابو‌سفیان]] با بنی‌‌‌‌‌‌‌قریظه دانسته است<ref>ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۳۳.</ref> و [[قاضی]] نعمان بعد از این، نقل می‌کند: پیامبر{{صل}} به [[نعیم بن مسعود]] که سه [[روز]] قبل از [[نبرد خندق]] [[ایمان]] آورده بود، [[اجازه]] داد هرگونه که می‌خواهد سخن بگوید و افراد قبیله‌اش از [[غطفان]] را از مسلمانان باز بدارد و افزود: «نبرد فریب است»<ref>قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۱، ص۲۹۷: {{عربی|و لكن انصرف إلى قومك و اخذلهم عنّا ما استطعت فإنّ الحربَ خُدعة}}.</ref>.
'''پذیرش [[تعهد]] کوچک‌ترین افراد''': ازآنجاکه [[هدف]] [[اسلام]] [[دعوت]] افراد به اسلام و [[حق]] و [[رهایی]] از [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] است نه کشتن [[مردم]]، اگر برده‌ای به یکی از [[کافران]] یا جنگجویانِ دشمن [[پناه]] دهد، اسلام و مسلمانان [[احترام]] به تعهد وی را لازم دانسته‌اند و لازم است [[حاکم]] و [[فرمانده]] جنگ این تعهد را بپذیرد و چنین فردی کشته نمی‌شود.
[[سکونی]] از [[امام صادق]]{{ع}} می‌پرسد: معنای [[سخن پیامبر]]{{صل}} چیست که فرمود: «سعی در انجام تعهد کمترین آنان می‌شود»؟ فرمود: اگر سپاهی از مسلمانان گروهی از [[مشرکان]] را محاصره نمایند و مردی اعلام کند به من [[امان]] دهید تا با [[رئیس]] شما دیدار کنم و با او [[مناظره]] نمایم، پس یکی از افراد [[مسلمان]] که دارای کمترین [[موقعیت اجتماعی]] است. به وی امان بدهد، بر مهم‌ترین [[مقام]] نظامی است که امان وی را بپذیرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۴۰.</ref>.
این خبر اهتمام به [[امان‌دادن]] به افراد را می‌رساند و کشتن کسی که به او امان داده شده، در [[شرع]] [[نیرنگ]] و [[زشت]] شمرده شده است. در این [[حدیث]] از معنای خبر مشهور [[نبوی]] می‌پرسد که در کافی به عنوان بخشی از [[خطبه]] [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مسجد خیف]] نقل شده که فرمود: {{متن حدیث|‌الْمُؤْمِنُونَ [الْمُسْلِمُونَ‌]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۳؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۷۸ و ج۲، ص۴۰۴؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۱: {{متن حدیث|الْمُسْلِمُونَ إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَ يَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ‌}}.</ref> إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ يَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ يَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۴؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۳.</ref>: «[[مؤمنان]] [[[مسلمانان]]] [[برادر]] هستند؛ [[خون]] آنان مانند هم است و آنان یک دست بر ضد دیگران هستند. سعی در انجام [[تعهد]] کمترین آنان می‌شود».
'''[[مقام شهادت]] و شیهد''': مردانی که در [[جهاد]] بر ضد [[دشمن]] شرکت می‌کردند می‌دانستند با خطر مواجه می‌شوند، ولی از [[نبرد]] نمی‌هراسیدند. آنان [[آرزوی شهادت]] داشتند و از رسول خدا{{صل}} می‌خواستند در [[حق]] آنان [[دعا]] کند تا [[توفیق]] [[شهادت]] بیابند. یکی از این نیکمردان [[حارثة بن مالک]] بن نعمان [[انصاری]] بود. او روزی گفتگویی با [[پیامبر]]{{صل}} داشت و به پیامبر گفت: یا [[رسول الله]]{{صل}}، از [[خدا]] بخواه به من شهادت در راه تو را [[عنایت]] فرماید. پیامبر دعا کرد و فرمود: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ حَارِثَةَ الشَّهَادَةَ: بار الها، [[حارثه]] را شهادت روزی فرما». چند روزی نگذشت که پیامبر{{صل}} گروهی را اعزام کرد و حارثه با آنها بود. او به نبرد با دشمن پرداخت و هفت یا هشت نفر را کشت، سپس به شهادت رسید<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۲، ص‌۵۴‌.</ref>.
در [[کتب اربعه]] از [[شهیدان]] یاد شده و بر [[ارزش]] کار آنان تأکید گردیده است. شهیدان بعد از اوصیای [[پیامبران]]، [[برترین]] [[خلق]] معرفی شده‌اند که این مقامی بسیار بزرگ است. [[اصبغ بن نباته]] گوید: روزی که [[بصره]] گشوده شد، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را دیدم که بر مرکب رسول خدا{{صل}} سوار شد، سپس فرمود: ای [[مردم]]، آیا شما را خبر دهم از بهترین [[مردم]] وقتی که [[خداوند]] همه را جمع کند؟ [[ابو‌ایوب انصاری]] [[حرکت]] کرد و گفت: آری ای [[امیر مؤمنان]]، به ما خبر بده؛ زیرا تو حاضر بودی (در محضر [[پیامبر]]) و ما غایب بودیم. فرمود: [[برترین]] [[خلق]] روزی که خداوند همه را جمع می‌کند، هفت نفر از [[فرزندان عبدالمطلب]] هستند که جز [[کافر]] منکر فضل آنان نیست و (آن را) [[انکار]] نمی‌کند جز افرادی که انکارکننده هستند و دنبال [[حق]] نیستند. [[عمار یاسر]] رحمه الله بلند شد و گفت: ای امیر مؤمنان{{ع}}، آنان را برای ما نام ببر تا ایشان را بشناسیم. حضرت فرمود: برترین خلق [[خدا]] در [[روز قیامت]] که همه، جمع‌اند پیامبران‌اند و برترین [[فرستاده الهی]] محمد{{صل}} است و برترین هر امتی بعد از پیامبر آنان، [[وصی]] پیامبرشان است تا پیامبر دیگری برسد. [[آگاه]] باشید برترین وصی‌ها، وصی محمد{{صل}} است و افزود:
{{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّ أَفْضَلَ الْخَلْقِ بَعْدَ الْأَوْصِيَاءِ الشَّهَدَاءُ، أَلَا وَ إِنَّ أَفْضَلَ الشُّهَدَاءِ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ لَهُ جَنَاحَانِ خَضِيبَانِ يَطِيرُ بِهِمَا فِي الْجَنَّةِ، لَمْ يُنْحَلْ أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ جَنَاحَانِ غَيْرُهُ، شَيْ‌ءٌ كَرَّمَ اللَّهُ بِهِ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ شَرَّفَهُ وَ السِّبْطَانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، يَجْعَلُهُ اللَّهُ مَنْ شَاءَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ{{عم}}...}}؛ «آگاه باشید برترین خلق پس از [[اوصیای الهی]] [[شهدا]] هستند و برترین [[شهداء]]؛ [[حمزة بن عبدالمطلب]] و [[جعفر بن ابی‌طالب]] هستند. برای او (جعفر) دو بال آغشته به [[خون]] است که در [[بهشت]] با آنها پرواز می‌کند. به هیچ‌کس از [[امت اسلامی]] دو بال داده نشده است جز جعفر، این چیزی است که خداوند به آن محمد{{صل}} را [[کرامت]] و [[شرافت]] بخشیده است و دوسبط، حسن و [[حسین و مهدی]]: که خداوند او را هر کس که از [[اهل‌بیت]]{{عم}} ما بخواهد، قرار می‌دهد.
سپس این [[آیه]] را خواند: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا * ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ عَلِيمًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند * این بخشش از سوی خداوند است و خداوند به دانایی بسنده است» سوره نساء، آیه ۶۹-۷۰.</ref><ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۱، ص‌۴۵۰‌.</ref>؛ در نتیجه هفت نفر [[برترین]] [[خلق]] عبارت‌اند از: محمد [[رسول خدا]]{{صل}}، علی{{ع}} [[وصی پیامبر]]، حمزۀ [[سیدالشهداء]]، [[جعفر طیار]]، حسن و [[حسین و مهدی]]{{عم}}.
[[برتری]] [[پنج تن]] از آنان به جهت موقعیتی است که نزد [[خداوند]] داشتند؛ ولی موقعیت [[حمزه]] و جعفر به جهت [[نبرد]] و [[شهادت]] آن دو می‌باشد. در [[روایات]] از این دو نیز و تلاششان به بزرگی یاد شده است. [[امام صادق]]{{ع}} درباره جعفر می‌فرماید: در [[روز]] [[جنگ مؤته]] جعفر سوار اسب بود. در هنگام روبروشدن با [[دشمن]] از اسب پایین آمد و آن را با [[شمشیر]] پی کرد و به نبرد ادامه داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۴۹.</ref>. گویا وی [[مهارت]] لازم را در نبرد سواره نداشته یا به علت [[اشتیاق]] به شهادت این‌گونه عمل کرده است. جعفر جنگید و بعد نفر به نفر به شهادت رسیدند؛ او نفر دهم بود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۲، ص‌۵۴‌.</ref>.
موقعیت و [[مقام شهید]] نزد خداوند آن‌قدر بالاست که [[شهید]] نیاز به [[غسل]] و [[کفن]] ندارد و با همان لباسی که در معرکه نبرد به شهادت رسیده، [[دفن]] می‌شود. درباره [[عمار یاسر]] و هاشم بن عتبۀ مرقال، در چندین [[روایت]] بیان شده که [[امام علی]]{{ع}} آنان را غسل نداده و با همان لباس‌های خونین دفنشان کرده است<ref>شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۱۵۸؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۱، صص‌۲۱۴ و ۴۶۹؛ همو، تهذیب الأحکام، ج‌۱، ص‌۳۳۱؛ ج‌۳، ص‌۳۳۲؛ ج‌۶، ص‌۱۶۸: {{متن حدیث|إِنَّ عَلِيّاً{{ع}} لَمْ يُغَسِّلْ- عَمَّارَ بْنَ يَاسِرٍ وَ لَا هَاشِمَ بْنَ عُتْبَةَ وَ هُوَ الْمِرْقَالُ وَ دَفَنَهُمَا فِي ثِيَابِهِمَا بِدِمَائِهِمَا}}.</ref>. [[ارزش]] [[شهید]] آن‌قدر بالاست که بدن ظاهری آنان از [[روح]] و روان بلندشان کسب [[طهارت]] می‌کند و خونی که [[نجس]] است، نیاز به [[تطهیر]] ندارد؛ البته در این [[اخبار]] ذکر شده که حضرت بر آن دو [[نماز]] هم نخواند؛ امّا [[شیخ صدوق]] و [[شیخ طوسی]] این قسمت را سخن [[راوی]] می‌دانند نه از اصل خبر<ref>شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۱۵۸؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۱، صص‌۲۱۴ و ۴۶۹.</ref>. بر این نظر، خبر [[قرب]] الإسناد دلالت دارد که ذکر شده: {{متن حدیث|وَ صَلَّى عَلَيْهِمَا}}<ref>ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص‌۱۳۸. برابر این عبارت حدیث تصحیف شده است.</ref>: «و بر آن دو نماز خواند».
'''[[بزرگداشت]] [[شهدا]]''': [[روایات]] فراوانی در بزرگداشت شهید و [[تجلیل]] و یادکردن از [[شهیدان]] نقل شده که از میان آنها دو [[روایت]] را ذکر می‌کنیم:
۱. در بزرگداشت [[حمزه]] نقل شده که وقتی [[پیامبر]]{{صل}} بعد از [[جنگ احد]] به [[مدینه]] آمد و شنید از هر منزلی که کشته‌ای دارند، صدایی به [[گریه]] بلند است و از [[منزل]] حمزه صدایی نمی‌آید فرمود: «لَکِنَّ حَمْزَةَ لَا بَوَاکِیَ لَهُ: ولی حمزه گریه‌کننده‌ای ندارد». این [[کلام]] حضرت باعث شد که [[مردم مدینه]] بر مرده‌ای [[نوحه]] و گریه نکنند مگر بعد از اینکه برای حمزه نوحه و گریه نمایند و این [[سنت]] امروز ([[زمان]] شیخ صدوق) نیز ادامه دارد<ref>شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۱۸۳.</ref>؛ البته اکنون [[وهابیت]] هرگونه [[عزاداری]] را در [[حجاز]] منع کرده است.
۲. در روایتی [[امام صادق]]{{ع}} به [[زیارت]] [[شهدای احد]] توصیه می‌کند. [[عقبة بن خالد]] از امام صادق{{ع}} می‌پرسد: ما به [[مساجد]] اطراف مدینه می‌رویم؛ دیدارهای خود را از کدام [[مسجد]] آغاز کنیم؟ حضرت فرمود: اول از [[قبا]] شروع کن و در آن زیاد نماز بخوان؛ زیرا مسجدی است که [[رسول خدا]]{{صل}} در آنجا نماز خوانده است؛ سپس به [[مشربه ام‌ابراهیم]] برو و در آن نماز بخوان؛ زیرا [[مسکن]] و محل نماز پیامبر{{صل}} بوده؛ آن‌گاه به [[مسجد]] فضیخ برو و در آن [[نماز]] بخوان؛ چون [[پیامبر]]{{صل}} در آن نماز خوانده است. وقتی این منطقه را به پایان رساندی، به سوی [[احد]] برو و در مسجد آن نماز بخوان؛ سپس بر سر [[قبر]] [[حمزة بن عبدالمطلب]] برو و بر او [[سلام]] بده، آن‌گاه نزد دیگر [[قبور]] [[شهداء]] برو و بگو: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ الدِّيَارِ أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ وَ إِنَّا بِكُمْ لَاحِقُونَ...}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۵۶۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۶، ص‌۱۷.</ref>.
در این [[روایت]] [[پرسش]] از دیدار از [[مساجد]] [[مدینه]] بود، ولی [[امام صادق]]{{ع}} به [[زیارت]] [[حمزه]] و [[شهدای احد]] هم توصیه می‌کند. این واقعه نشان می‌دهد که همیشه باید به یاد [[شهیدان]] بود و به آنان [[احترام]] گذاشت و یاد آنان را گرامی داشت.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۵۶-۶۶</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1368104.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[جهاد - قدردان قراملکی (مقاله)| '''جهاد''']]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]
# [[پرونده:1368104.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[جهاد - قدردان قراملکی (مقاله)| '''جهاد''']]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]
# [[پرونده:1100521.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|'''سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۷۳٬۳۵۲

ویرایش