پرش به محتوا

تربیت فرزند در معارف و سیره معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶۲۲: خط ۶۲۲:


===[[انتخاب]] [[شغل]]===
===[[انتخاب]] [[شغل]]===
از مسائل مهم و اساسی [[جوان]]، شغل و [[اشتغال]] اوست. اشتغال جوان از چند جهت اهمیت ویژه دارد: از سویی کار و اشتغال در [[اسلام]] یک [[ارزش]] به شمار می‌رود و [[بیکاری]] و [[تنبلی]] به شدت نکوهش شده است. اشتغال و نوع آن در [[جامعه]]، مایه اعتبار [[اجتماعی]] جوان است. از سوی دیگر اشتغال، وسیله [[تأمین معیشت]] است و [[فقر اقتصادی]]، تا حدودی [[فقر فرهنگی]] و [[اخلاقی]] را برای جوان به همراه دارد. بنابراین ایجاد شغل، از [[حقوق]] لازم فرزند جوان بر والدین معرفی شده است.
از مسائل مهم و اساسی [[جوان]]، شغل و [[اشتغال]] اوست. اشتغال جوان از چند جهت اهمیت ویژه دارد: از سویی کار و اشتغال در [[اسلام]] یک [[ارزش]] به شمار می‌رود و بیکاری و [[تنبلی]] به شدت نکوهش شده است. اشتغال و نوع آن در [[جامعه]]، مایه اعتبار [[اجتماعی]] جوان است. از سوی دیگر اشتغال، وسیله [[تأمین معیشت]] است و [[فقر اقتصادی]]، تا حدودی فقر فرهنگی و [[اخلاقی]] را برای جوان به همراه دارد. بنابراین ایجاد شغل، از [[حقوق]] لازم فرزند جوان بر والدین معرفی شده است.


بدین سبب در [[مکتب اهل بیت]]{{عم}} تأکید بسیاری بر اصل کار و اشتغال و نوع آنکه متناسب و آبرومندانه باشد، شده است. در [[سیره]] بزرگان [[دینی]] نیز مشاهده می‌شود که ضمن توجه به سایر امور [[فرزندان]] خود، به شغل آنها نیز [[عنایت]] داشتند. آن بزرگواران در این زمینه توصیه‌هایی نیز کرده‌اند. [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} فرمود: شخصی خدمت [[پیامبر]] رسید و گفت: یا [[رسول الله]] من فرزندم را [[خواندن و نوشتن]] و یا [[قرآن]] آموختم اکنون به کدام شغلش بگمارم. فرمود: «[[رحمت خدا]] بر پدرت، او را به کار بگمار اما مواظب باش که همکار این پنج کس نشود سیاء، صائغ، قصاب، حناط، نحاس، پرسیدم: سیاء کیست؟ فرمود: آن [کس] که کار او کفن‌فروشی است، چون همواره [[انتظار]] مردن [[امت]] مرا دارد، و من یک طفل نوزاد امتم را از آنچه [[آفتاب]] بر آن می‌تابد بیشتر دوست دارم. و اما صائغ (یعنی زرگر)، که کارش مغبون کردن امت من است، (زیرا هنگام خرید، مزد ساخت کم می‌کند و هنگام فروش می‌افزاید) و اما قصاب، آنقدر [[حیوان]] می‌کشد که به کلی [[رحمت]] از دلش بیرون می‌رود. و اما حناط (یعنی گندم فروش)، [[ارزاق]] [[مردم]] را [[احتکار]] می‌کند و نزد من اگر بنده‌ای [[خداوند]] را [[ملاقات]] کند (مرگش فرا رسد)، در حالی که دزد باشد بهتر است از اینکه بمیرد و چهل [[روز]] [[ارزاق]] عمومی را [[احتکار]] کرده باشد. و اما نخاس (یعنی برده فروش)، از این جهت است که [[جبرئیل]]{{ع}} نزد من آمد و گفت: ای محمد! به [[راستی]] که شریرترین و [[فساد]] کننده‌ترین [[مردم]] از [[امت]] تو، کسانی هستند که [[انسان]] [[خرید و فروش]] می‌کنند»<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تُسْلِمْهُ فِي خَمْسٍ لَا تُسْلِمْهُ سَيَّاءً وَ لَا صَائِغاً وَ لَا قَصَّاباً وَ لَا حَنَّاطاً وَ لَا نَخَّاساً فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا السَّيَّاءُ قَالَ الَّذِي يَبِيعُ الْأَكْفَانَ وَ يَتَمَنَّى مَوْتَ أُمَّتِي وَ لَلْمَوْلُودُ مِنْ أُمَّتِي أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ أَمَّا الصَّائِغُ فَإِنَّهُ يُعَالِجُ غَبْنَ أُمَّتِي وَ أَمَّا الْقَصَّابُ فَإِنَّهُ يَذْبَحُ حَتَّى تَذْهَبَ الرَّحْمَةُ مِنْ قَلْبِهِ وَ أَمَّا الْحَنَّاطُ فَإِنَّهُ يَحْتَكِرُ الطَّعَامَ عَلَى أُمَّتِي وَ لَأَنْ يَلْقَى اللَّهَ الْعَبْدُ سَارِقاً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يَلْقَاهُ قَدِ احْتَكَرَ طَعَاماً أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ أَمَّا النَّخَّاسُ فَإِنَّهُ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ{{ع}} فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ شَرَّ أُمَّتِكَ الَّذِينَ يَبِيعُونَ النَّاسَ‌}}؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵۸.</ref>.
بدین سبب در مکتب اهل بیت{{عم}} تأکید بسیاری بر اصل کار و اشتغال و نوع آنکه متناسب و آبرومندانه باشد، شده است. در [[سیره]] بزرگان [[دینی]] نیز مشاهده می‌شود که ضمن توجه به سایر امور [[فرزندان]] خود، به شغل آنها نیز عنایت داشتند. آن بزرگواران در این زمینه توصیه‌هایی نیز کرده‌اند. [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} فرمود: شخصی خدمت [[پیامبر]] رسید و گفت: یا [[رسول الله]] من فرزندم را خواندن و نوشتن و یا [[قرآن]] آموختم اکنون به کدام شغلش بگمارم. فرمود: «[[رحمت خدا]] بر پدرت، او را به کار بگمار اما مواظب باش که همکار این پنج کس نشود سیاء، صائغ، قصاب، حناط، نحاس، پرسیدم: سیاء کیست؟ فرمود: آن [کس] که کار او کفن‌فروشی است، چون همواره [[انتظار]] مردن [[امت]] مرا دارد، و من یک طفل نوزاد امتم را از آنچه [[آفتاب]] بر آن می‌تابد بیشتر دوست دارم. و اما صائغ (یعنی زرگر)، که کارش مغبون کردن امت من است، (زیرا هنگام خرید، مزد ساخت کم می‌کند و هنگام فروش می‌افزاید) و اما قصاب، آنقدر حیوان می‌کشد که به کلی [[رحمت]] از دلش بیرون می‌رود. و اما حناط (یعنی گندم فروش)، [[ارزاق]] [[مردم]] را [[احتکار]] می‌کند و نزد من اگر بنده‌ای [[خداوند]] را [[ملاقات]] کند (مرگش فرا رسد)، در حالی که دزد باشد بهتر است از اینکه بمیرد و چهل [[روز]] [[ارزاق]] عمومی را [[احتکار]] کرده باشد. و اما نخاس (یعنی برده فروش)، از این جهت است که [[جبرئیل]]{{ع}} نزد من آمد و گفت: ای محمد! به [[راستی]] که شریرترین و [[فساد]] کننده‌ترین [[مردم]] از [[امت]] تو، کسانی هستند که [[انسان]] [[خرید و فروش]] می‌کنند»<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تُسْلِمْهُ فِي خَمْسٍ لَا تُسْلِمْهُ سَيَّاءً وَ لَا صَائِغاً وَ لَا قَصَّاباً وَ لَا حَنَّاطاً وَ لَا نَخَّاساً فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا السَّيَّاءُ قَالَ الَّذِي يَبِيعُ الْأَكْفَانَ وَ يَتَمَنَّى مَوْتَ أُمَّتِي وَ لَلْمَوْلُودُ مِنْ أُمَّتِي أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ أَمَّا الصَّائِغُ فَإِنَّهُ يُعَالِجُ غَبْنَ أُمَّتِي وَ أَمَّا الْقَصَّابُ فَإِنَّهُ يَذْبَحُ حَتَّى تَذْهَبَ الرَّحْمَةُ مِنْ قَلْبِهِ وَ أَمَّا الْحَنَّاطُ فَإِنَّهُ يَحْتَكِرُ الطَّعَامَ عَلَى أُمَّتِي وَ لَأَنْ يَلْقَى اللَّهَ الْعَبْدُ سَارِقاً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يَلْقَاهُ قَدِ احْتَكَرَ طَعَاماً أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ أَمَّا النَّخَّاسُ فَإِنَّهُ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ{{ع}} فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ شَرَّ أُمَّتِكَ الَّذِينَ يَبِيعُونَ النَّاسَ‌}}؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵۸.</ref>.


در روایتی مشابه [[اسحاق بن عمار]] می‌گوید: به محضر [[امام صادق]]{{ع}} شرفیاب شدم و به آن حضرت اطلاع دادم که صاحب [[فرزندی]] شده‌ام. سپس به [[امام]] عرض کردم که وقتی فرزندم بزرگ شد، چه شغلی برایش انتخاب کنم؟ حضرت فرمودند: فرزندت را از پنج شغل برحذر بدار و به هر شغل دیگری که خواستی بگمار. او را نزد صراف مفرست؛ زیرا صراف از [[ربا]] در [[امان]] نیست. او را نزد [[کفن]] فروش مفرست؛ زیرا کفن فروش بسیار [[خرسند]] می‌شود که وبا [و [[بیماری‌ها]]] بیشتر شود [تا [[مرگ و میر]] زیاد گردد و کفن‌های بیشتری بفروشد]. فرزندت را نزد فروشنده مواد غذایی مفرست؛ زیرا فروشنده مواد غذایی از [[احتکار]] ایمن نخواهد بود. همچنین نزد قصاب مفرست؛ زیرا [بر اثر سر بریدن مکرر حیوانات]رحم و [[عاطفه]] از او رخت بربسته است و نیز نزد برده فروش مگذار؛ زیرا [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: «[[پست‌ترین]] [[مردم]] کسی است که [[انسان‌ها]] را [[خرید و فروش]] کند»<ref>{{متن حدیث|إِذَا عَدَلْتَهُ عَنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ فَضَعْهُ حَيْثُ شِئْتَ لَا تُسْلِمْهُ صَيْرَفِيّاً فَإِنَّ الصَّيْرَفِيَّ لَا يَسْلَمُ مِنَ الرِّبَا وَ لَا تُسْلِمْهُ بَيَّاعَ الْأَكْفَانِ فَإِنَّ صَاحِبَ الْأَكْفَانِ يَسُرُّهُ الْوَبَاءُ إِذَا كَانَ وَ لَا تُسْلِمْهُ بَيَّاعَ الطَّعَامِ فَإِنَّهُ لَا يَسْلَمُ مِنَ الِاحْتِكَارِ وَ لَا تُسْلِمْهُ جَزَّاراً فَإِنَّ الْجَزَّارَ تُسْلَبُ مِنْهُ الرَّحْمَةُ وَ لَا تُسْلِمْهُ نَخَّاساً فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صقَالَ شَرُّ النَّاسِ مَنْ بَاعَ النَّاسَ}}؛ الکافی، ج۵، ص۱۱۴؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۹۷.</ref>.
در روایتی مشابه [[اسحاق بن عمار]] می‌گوید: به محضر [[امام صادق]]{{ع}} شرفیاب شدم و به آن حضرت اطلاع دادم که صاحب [[فرزندی]] شده‌ام. سپس به [[امام]] عرض کردم که وقتی فرزندم بزرگ شد، چه شغلی برایش انتخاب کنم؟ حضرت فرمودند: فرزندت را از پنج شغل برحذر بدار و به هر شغل دیگری که خواستی بگمار. او را نزد صراف مفرست؛ زیرا صراف از [[ربا]] در [[امان]] نیست. او را نزد کفن فروش مفرست؛ زیرا کفن فروش بسیار [[خرسند]] می‌شود که وبا [و [[بیماری‌ها]]] بیشتر شود [تا مرگ و میر زیاد گردد و کفن‌های بیشتری بفروشد]. فرزندت را نزد فروشنده مواد غذایی مفرست؛ زیرا فروشنده مواد غذایی از [[احتکار]] ایمن نخواهد بود. همچنین نزد قصاب مفرست؛ زیرا [بر اثر سر بریدن مکرر حیوانات]رحم و [[عاطفه]] از او رخت بربسته است و نیز نزد برده فروش مگذار؛ زیرا [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: «پست‌ترین [[مردم]] کسی است که [[انسان‌ها]] را [[خرید و فروش]] کند»<ref>{{متن حدیث|إِذَا عَدَلْتَهُ عَنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ فَضَعْهُ حَيْثُ شِئْتَ لَا تُسْلِمْهُ صَيْرَفِيّاً فَإِنَّ الصَّيْرَفِيَّ لَا يَسْلَمُ مِنَ الرِّبَا وَ لَا تُسْلِمْهُ بَيَّاعَ الْأَكْفَانِ فَإِنَّ صَاحِبَ الْأَكْفَانِ يَسُرُّهُ الْوَبَاءُ إِذَا كَانَ وَ لَا تُسْلِمْهُ بَيَّاعَ الطَّعَامِ فَإِنَّهُ لَا يَسْلَمُ مِنَ الِاحْتِكَارِ وَ لَا تُسْلِمْهُ جَزَّاراً فَإِنَّ الْجَزَّارَ تُسْلَبُ مِنْهُ الرَّحْمَةُ وَ لَا تُسْلِمْهُ نَخَّاساً فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صقَالَ شَرُّ النَّاسِ مَنْ بَاعَ النَّاسَ}}؛ الکافی، ج۵، ص۱۱۴؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۹۷.</ref>.


بنابراین باید توجه داشت که تمام این مشاغلی که مورد [[نهی]] کراهتی [[معصومین]]{{عم}} قرار گرفته، به [[یقین]] دارای آثار وضعی است و به نوعی بر [[انسان]] اثر منفی می‌گذارد؛ اما [[اشتغال]] به این [[مشاغل]]، [[حرمت]] و منع [[شرعی]] ندارد؛ مگر اینکه خود شخص درباره برخی از مشاغل، مانند صرافی، یقین کند که به دام [[رباخواری]] خواهد افتاد که در این صورت [[انتخاب]] آن [[شغل]]، [[حرام]] خواهد بود؛ چون مقدمه [[تجارت]] حرام و رباخواری است<ref>طبسی، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، ص۳۱۰.</ref>.<ref>[[ابوالفضل سلمانی گواری|سلمانی گواری، ابوالفضل]]، [[سیره خانوادگی ائمه معصوم (کتاب)|سیره خانوادگی ائمه معصوم]]، ص ۱۶۲.</ref>
بنابراین باید توجه داشت که تمام این مشاغلی که مورد [[نهی]] کراهتی [[معصومین]]{{عم}} قرار گرفته، به [[یقین]] دارای آثار وضعی است و به نوعی بر [[انسان]] اثر منفی می‌گذارد؛ اما [[اشتغال]] به این [[مشاغل]]، [[حرمت]] و منع [[شرعی]] ندارد؛ مگر اینکه خود شخص درباره برخی از مشاغل، مانند صرافی، یقین کند که به دام [[رباخواری]] خواهد افتاد که در این صورت [[انتخاب]] آن [[شغل]]، [[حرام]] خواهد بود؛ چون مقدمه [[تجارت]] حرام و رباخواری است<ref>طبسی، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت، ص۳۱۰.</ref>.<ref>[[ابوالفضل سلمانی گواری|سلمانی گواری، ابوالفضل]]، [[سیره خانوادگی ائمه معصوم (کتاب)|سیره خانوادگی ائمه معصوم]]، ص ۱۶۲.</ref>
خط ۶۳۲: خط ۶۳۲:
بزرگان [[دین]]، همواره به [[جوانان]] توجه ویژه‌ای داشته‌اند و انجام مسئولیت‌های مهم و حساس [[اجتماعی]] را به آنان واگذار می‌کرده‌اند؛ از جمله:
بزرگان [[دین]]، همواره به [[جوانان]] توجه ویژه‌ای داشته‌اند و انجام مسئولیت‌های مهم و حساس [[اجتماعی]] را به آنان واگذار می‌کرده‌اند؛ از جمله:


الف) '''نخستین [[نماینده پیامبر]]''': «[[مصعب بن عمیر]]»، [[جوانی]] نورسته، نزد پدر و مادرش در [[رفاه]] بود و او را گرامی می‌داشتند و بر دیگر [[فرزندان]] خود [[برتری]] می‌دادند. وی از [[مکه]] خارج نشده بود. پس چون [[اسلام]] آورد پدر و مادرش به وی [[جفا]] کردند و با [[رسول خدا]]{{صل}} در [[شعب ابی طالب]] در محاصره بود، چهره‌اش دگرگون شد و [[سختی]] بر او فشار آورد. در همین روزها [[اسعد بن زراره]] و [[ذکوان بن قیس]] برای [[عمره]] رجبیه به مکه آمدند و نزد [[پیامبر]]{{صل}} [[مسلمان]] شدند و از آن حضرت خواستند تا نماینده‌ای به [[مدینه]] بفرستند و اسلام را به آنان بیاموزد. پیامبر{{صل}} به [[مصعب]] -که [[قرآن]] را بسیار فرا گرفته بود - [[فرمان]] داد به همراه [[اسعد]] از مکه خارج گردد (و به مدینه [[مهاجرت]] کند). او نیز رفت و جوانان زیادی را به اسلام [[دعوت]] کرد<ref>اعلام الوری باعلام الهدی، ص۵۷.</ref>.
الف) '''نخستین نماینده پیامبر''': «[[مصعب بن عمیر]]»، [[جوانی]] نورسته، نزد پدر و مادرش در [[رفاه]] بود و او را گرامی می‌داشتند و بر دیگر [[فرزندان]] خود [[برتری]] می‌دادند. وی از [[مکه]] خارج نشده بود. پس چون [[اسلام]] آورد پدر و مادرش به وی جفا کردند و با [[رسول خدا]]{{صل}} در [[شعب ابی طالب]] در محاصره بود، چهره‌اش دگرگون شد و [[سختی]] بر او فشار آورد. در همین روزها [[اسعد بن زراره]] و ذکوان بن قیس برای [[عمره]] رجبیه به مکه آمدند و نزد [[پیامبر]]{{صل}} [[مسلمان]] شدند و از آن حضرت خواستند تا نماینده‌ای به [[مدینه]] بفرستند و اسلام را به آنان بیاموزد. پیامبر{{صل}} به مصعب ـ که [[قرآن]] را بسیار فرا گرفته بود ـ [[فرمان]] داد به همراه اسعد از مکه خارج گردد (و به مدینه [[مهاجرت]] کند). او نیز رفت و جوانان زیادی را به اسلام [[دعوت]] کرد<ref>اعلام الوری باعلام الهدی، ص۵۷.</ref>.


ب) '''نخستین [[فرماندار مکه]]''': [[پیامبر خدا]]{{صل}} بعد از [[فتح مکه]] از میان تمام بزرگان مکه و مدینه [[جوان]] هجده ساله‌ای به نام «[[عتاب بن اسید]]» را به عنوان [[امیر]] برای [[همسایگان]] [[خانه خدا]] برگزید و در [[حمایت]] از این جوان در کاری چنین بزرگ نکته‌ای کلیدی برای [[هدایت]] [[افکار]] [[مردم]] فرمودند: «کسی در [[نافرمانی]] از او، به کمی سنش [[استدلال]] نکند؛ زیرا بزرگ‌تر شایسته نیست؛ بلکه شایسته‌تر بزرگ‌تر است و او در [[دوستی]] ما و دوستی با [[دوستان]] ما و [[دشمنی]] با [[دشمنان]] ما بزرگ‌تر است؛ از این رو او را بر شما امیرو [[رئیس]] قرار دادیم»<ref>{{متن حدیث|وَ لَا يَحْتَجُّ مُحْتَجٌّ مِنْكُمْ فِي مُخَالَفَتِهِ بِصِغَرِ سِنِّهِ، فَلَيْسَ الْأَكْبَرُ هُوَ الْأَفْضَلَ بَلِ الْأَفْضَلُ هُوَ الْأَكْبَرُ، وَ هُوَ الْأَكْبَرُ فِي مُوَالاتِنَا- وَ مُوَالاةِ أَوْلِيَائِنَا، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِنَا فَلِذَلِكَ جَعَلْنَاهُ الْأَمِيرَ لَكُمْ وَ الرَّئِيسَ عَلَيْكُمْ}}؛ تفسیر الإمام العسکری، ص۵۵۴؛ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۱۲۱، ح۲۰.</ref>.
ب) '''نخستین فرماندار مکه''': [[پیامبر خدا]]{{صل}} بعد از [[فتح مکه]] از میان تمام بزرگان مکه و مدینه [[جوان]] هجده ساله‌ای به نام «[[عتاب بن اسید]]» را به عنوان [[امیر]] برای [[همسایگان]] [[خانه خدا]] برگزید و در حمایت از این جوان در کاری چنین بزرگ نکته‌ای کلیدی برای [[هدایت]] [[افکار]] [[مردم]] فرمودند: «کسی در [[نافرمانی]] از او، به کمی سنش [[استدلال]] نکند؛ زیرا بزرگ‌تر شایسته نیست؛ بلکه شایسته‌تر بزرگ‌تر است و او در [[دوستی]] ما و دوستی با [[دوستان]] ما و [[دشمنی]] با [[دشمنان]] ما بزرگ‌تر است؛ از این رو او را بر شما امیرو [[رئیس]] قرار دادیم»<ref>{{متن حدیث|وَ لَا يَحْتَجُّ مُحْتَجٌّ مِنْكُمْ فِي مُخَالَفَتِهِ بِصِغَرِ سِنِّهِ، فَلَيْسَ الْأَكْبَرُ هُوَ الْأَفْضَلَ بَلِ الْأَفْضَلُ هُوَ الْأَكْبَرُ، وَ هُوَ الْأَكْبَرُ فِي مُوَالاتِنَا- وَ مُوَالاةِ أَوْلِيَائِنَا، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِنَا فَلِذَلِكَ جَعَلْنَاهُ الْأَمِيرَ لَكُمْ وَ الرَّئِيسَ عَلَيْكُمْ}}؛ تفسیر الإمام العسکری، ص۵۵۴؛ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۱۲۱، ح۲۰.</ref>.


ج) '''[[فرمانده]] [[نبرد با رومیان]]''': [[پیامبر خدا]]{{صل}} در آخرین روزهای [[زندگی]] پر خیر و برکتشان [[فرمان]] آماده شدن [[سپاهیان اسلام]] را برای [[رویارویی]] با [[لشکر]] [[روم]] به [[فرماندهی]] [[جوانی]] به نام [[اسامة بن زید]] که کمتر از بیست سال سن داشت داشت را صادر کرد<ref>بحار الأنوار، ج۳۰، ص۴۲۸.</ref>.<ref>[[حامد ولی‌زاده|ولی‌زاده، حامد]]، [[سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۵۶.</ref>
ج) '''فرمانده نبرد با رومیان''': [[پیامبر خدا]]{{صل}} در آخرین روزهای [[زندگی]] پر خیر و برکتشان [[فرمان]] آماده شدن سپاهیان اسلام را برای رویارویی با [[لشکر]] [[روم]] به [[فرماندهی]] [[جوانی]] به نام [[اسامة بن زید]] که کمتر از بیست سال سن داشت داشت را صادر کرد<ref>بحار الأنوار، ج۳۰، ص۴۲۸.</ref>.<ref>[[حامد ولی‌زاده|ولی‌زاده، حامد]]، [[سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره خانوادگی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۲۵۶.</ref>


===[[ازدواج]] [[فرزندان]]===
===[[ازدواج]] [[فرزندان]]===
۱۱۴٬۱۱۴

ویرایش