آیه تبلیغ در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←شبهات کلامی آیه تبلیغ
(۱۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳: | خط ۳: | ||
| موضوع مرتبط = آیه تبلیغ | | موضوع مرتبط = آیه تبلیغ | ||
| عنوان مدخل = آیه تبلیغ | | عنوان مدخل = آیه تبلیغ | ||
| مداخل مرتبط = [[آیه تبلیغ در تفسیر و علوم قرآنی]] - [[آیه تبلیغ در حدیث]] - [[آیه تبلیغ در کلام اسلامی]] - [[آیه تبلیغ در معارف و سیره رضوی | | مداخل مرتبط = [[آیه تبلیغ در تفسیر و علوم قرآنی]] - [[آیه تبلیغ در حدیث]] - [[آیه تبلیغ در کلام اسلامی]] - [[آیه تبلیغ در معارف و سیره رضوی]] - [[آیه تبلیغ از دیدگاه اهل سنت]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
=== بررسی و نقد اقوال و احتمالات دیگر === | === بررسی و نقد اقوال و احتمالات دیگر === | ||
برخی از [[علمای اهل سنت]] در صدد توجیه دیگری برای [[آیه]] برآمدهاند تا ربطی به مسألۀ [[غدیر]] نداشته و از مؤيّدات [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}}، به [[حساب]] نیاید اینک این توجیهات را مورد نقد و بررسی قرار میدهیم | برخی از [[علمای اهل سنت]] در صدد توجیه دیگری برای [[آیه]] برآمدهاند تا ربطی به مسألۀ [[غدیر]] نداشته و از مؤيّدات [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}}، به [[حساب]] نیاید اینک این توجیهات را مورد نقد و بررسی قرار میدهیم | ||
==== '''[[نزول آیه]] در قضیه [[محافظت]] [[پیامبر]] در [[مدینه]]''' ==== | |||
[[اهل سنت]] بر اساس برخی از [[روایات]] میگویند: پیش از [[نزول]] این آیه از پیامبر محافظت میشد ولی پس از نزول آن و تضمین [[خداوند]] بر [[حفظ جان]] ایشان عذر | |||
[[نگهبانان]] را خواستند و فرمودند: «بروید، خداوند من را [[حفظ]] خواهد کرد.». | [[نگهبانان]] را خواستند و فرمودند: «بروید، خداوند من را [[حفظ]] خواهد کرد.». | ||
'''پاسخ:''' | |||
# اولاً این روایات بر فرض احراز صدور، در صدد بیان مورد نزول آیه نیست و با آن منافاتی ندارد بلکه در آنها تنها استناد [[پیامبر خدا]]{{صل}} را به بخشی از این آیه نشان میدهد و چون در متن برخی از روایات تصریح شده این ترخیص از ناحیهٔ [[رسول خدا]]{{صل}} در مدینه بوده است احتمال دارد در فاصله [[غدیر خم]] تا [[وفات پیامبر]] [[خدا]] باشد. | |||
# ثانياً: اساساً [[مفسّران]] اهل سنت این روایات را [[غریب]] دانسته و بر این قول متفقند که چون آیۀ مذکور [[مدنی]] و در اواخر [[بعثت]] نازل شده است با [[حراست]] [[ابو طالب]] در [[مکه]] پیوندی ندارد. <ref>تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹.</ref>. | |||
# نزول آیه در مورد | # ثالثاً قول به اینکه آیه فوق دو بار یکی در اوائل بعثت و دیگری در مدینه در اواخر بعثت نازل شده باشد نمیتواند مشکلی را حل کند؛ زیرا بر فرض که آیه در اوائل بعثت نازل شده باشد و در آن تضمین خداوند بر حفظ پیامبر{{صل}} باشد ولی نیازی به [[نگهبانی]] رسول خدا، در مدینه توسط یارانش نخواهد بود. | ||
==== [[نزول آیه]] در قضیه [[حراست]] در [[مکه]] ==== | |||
[[سیوطی]] از [[ابن عباس]] نقل میکند که از [[رسول خدا]]{{صل}} سؤال شد کدام [[آیه]] بر شما گران آمد؟ حضرت فرمود: در ایام [[موسم حج]] در [[منا]] بودم و [[مشرکان]] [[عرب]] و سایر [[مردم]] در آنجا بودند؛[[ جبرئیل]] بر من نازل شد و گفت {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان..». سوره مائده، آیه 67.</ref>.... من برخاستم و ندا دادم ای مردم چه کسی مرا [[یاری]] میکند تا [[پیام]] پروردگارم را برسانم و برای او [[بهشت]] باشد؟ ای مردم! بگویید: {{{عربی|لا اله الا الله}} و من [[رسول]] خدایم تا [[رستگار]] شده و [[نجات]] یابید و به بهشت روید. پس هیچ کس از مرد وزن و [[کودک]] نبود جز آنکه مرا با خاک و سنگ [[هدف]] قرار دادند و در صورتم آب دهان انداختند و گفتند: [[دروغگو]] است... تا اینکه عموی ایشان آمد و آن حضرت را از دست آنان نجات داد و آنان را به عقب راند». <ref>سیوطی، الدر المنثور، ج3، ص17؛ آلوسی، روح المعانی، ج4، ص290؛ فتح القدیر، ج2، ص61.</ref>. | |||
'''پاسخ:''' | |||
این [[حدیث]] از موضوعات و جعلیات [[بنی العباس]] بوده تا در برابر [[علویان]] فضیلتی بسازند زیرا: | |||
# اولا: [[آیه]] مذکور به اتفاق [[شیعه]] و [[سنی]] در اوائل [[بعثت]] در [[مکه]] نازل نشده است و تکرار [[نزول]] هم وجهی ندارد. | |||
# ثانیا: این حدیث، [[خبر واحد]] است و با تمام احادیثی که مخالف با این مضمون است، منافات دارد. | |||
==== [[نزول آیه]] در [[جنگ]] با [[بنی انمار]] ==== | |||
[[ابن ابیحاتم]] به نقل از [[جابر بن عبدالله انصاری]] میگوید در [[جنگ]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} با [[بنی انمار]]، حضرت بر سر چاهی نشستند. مردی به نام [[وارث]] یا غورث بن حارث از [[بنی نجار]] قصد کشتن حضرت را کرد. وی نزد [[پیامبر]] آمد و گفت شمشیرت را بده تا ببویم. حضرت آن را به وی داد، آنگاه از دستش لیز خورده و افتاد. پیامبر به او فرمود: [[خداوند]] بین تو و آنچه میخواستی انجام دهی، مانع شد. آنگاه این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.<ref>ابن کثیر، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۴</ref>. | |||
'''پاسخ:''' | |||
#اوّلاً: [[ابن کثیر]] بعد از نقل این [[حدیث]] میگوید: «[[حدیث جابر]] بدین صورت [[غریب]] است. <ref>تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹.</ref>. | |||
# ثانیاً: در نقل این داستان [[اختلاف]] است؛ زیرا [[ابوهریره]] آن را به نحو دیگری نقل میکند.<ref>سیوطی، درالمنثور، ج۳، ص۱۱۹؛ تفسير ابن كثير، ج۲، ص۷۹</ref> و اختلاف در نقل، سبب وهن [[روایت]] است. | |||
==== [[نزول آیه]] درباره [[رجم]] و [[قصاص]] ==== | |||
برخی از [[اهل سنت]] در [[شأن نزول آیه]] میگویند: «[[خداوند]] به پیامبرش دستور داد تا آنچه را که درباره [[حکم]] رجم و قصاص بر وی نازل شده [[اعلان]] کند. در واقع ایــن اعلان برخوردی در برابر موضع [[یهود]] بود که میخواستند به نحوی از حکم رجم زنای محصنه و قصاص که در [[تورات]] آمده است، [[فرار]] کنند. از این رو افرادی را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستادند تا از ایشان دربارۀ این دو موضوع سؤال کنند،[[ جبرئیل]] نازل شد و حکم رجم و قصاص را آورد». <ref>بدرالدین عینی، عمدة القارى، ج۱۸، ص۲۰۶؛ بغوی، تفسیر معالم التنزيل، ج۲، ص۵۱؛ فخر رازی، مفاتيح الغيب، ج۱۲، ص۴۸</ref>. ایشان بر این باورند که [[آیات]] ۴۱ تا ۴۳ که پیش از [[آیه]] مورد بحث در همین [[سوره مائده]] است در این باره است. | |||
'''پاسخ:''' | |||
# اوّلاً: این قول بدون دلیل و مخالف با اقوال تمام [[صحابه]] است. | |||
# ثانیاً: متن این آیات در رد این قول کافی است، چون یهود در [[زمان]] [[نزول]] این [[سوره]] در اواخر [[بعثت]] تار و مار شده و سر جایشان نشسته بودند و در موقعیتی قرار نداشتند که بتوانند به حضرت زیانی برسانند تا خداوند وعدۀ [[حفظ]] به آن حضرت دهد. | |||
==== [[نزول آیه]] درباره [[مکر]] [[یهود]] ==== | |||
اولین کسی که [[آیه تبلیغ]] را در قضیه مکر یهود [[تفسیر]] کرد، [[مقاتل]] بن سلیمان است. <ref>تفسير مقاتل بن سلیمان، ج۱، ص۴۹۱ و ۴۹۲</ref> و پس از وی [[طبری]] و [[بغوی]] و [[محمد بن ابی بکر]] رازی این قول و تفسیر را [[اختیار]] کردهاند. <ref>طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۷؛ بغوی، تفسير معالم التنزيل، ج۲، ص۵۱؛ رازی، تفسير اسألة القرآن المجيد و اجوبتها، ص۷۴</ref>. [[فخر رازی]] نیز پس از احتمالات فراوان در مورد نزول آیه مورد بحث، همین قول را برگزیده و تنها دلیل آن را نیز [[سیاق]] یا تناسب [[آیات]] قبل و بعد دانسته که جملگی دربارهٔ [[یهودیان]] است. <ref>رازی، مفاتيح الغيب، ج ۱۲، ص۵۰.</ref>. | |||
'''پاسخ:''' | |||
# اولاً: [[سوره مائده]] آخرین سورهای است که بر [[پیامبر]] در [[حجة الوداع]] نازل شده است و در آن موقع یهود شوکتی نداشتهاند تا پیامبر از آنها [[خوف]] داشته باشد و احتیاج به [[محافظت]] و [[عصمت]] و [[نگهبانی]] از آنها داشته باشد. | |||
# ثانياً: [[قرآن]] موجود بر اساس [[ترتیب نزول]] آن نبوده تا بتوان به [[سیاق آیات]] آن بر ظهور یک معنا [[تمسک]] کرد. | |||
# ثالثاً: سیاق بر فرض ظهور داشتن قرینۀ مقامی است و در برابر [[نص]] [[روایات]] و قرینههای دیگر، ظهوری نخواهد داشت. | |||
# رابعاً: بنا بر گفته فخر رازی، حکمی که [[خداوند]] دربارهٔ یهود نازل کرد و به قدری بر آنان گران تمام شد که موجب تأخیر در [[ابلاغ]] آن از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} گردید، این بود:{{متن قرآن|ْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ}}<ref>«بگو: ای اهل کتاب! تا تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است بر پا ندارید، بر حق نیستید..». سوره مائده، آیه 68.</ref>. در حالی که قرآن پیش از این [[آیه]] در آیه ۶۴ همین [[سوره]] خطاب تندتری به يهود دارد: {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا}}<ref>«و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفتهاند لعنت بر ایشان باد..». سوره مائده، آیه 64.</ref>. | |||
# خامساً: وجود این [[آیه]] در بین [[آیات]] [[یهود]]، ممکن است اشاره به این نکته باشد که منافقانی که [[پیامبر]]{{صل}} از آنها [[خوف]] داشت، به منزلهٔ یهود و از سنخ آنان در [[کفر]] | |||
و ضلالتند. <ref>علی اصغر رضوانی، امامت در قرآن، ص258-262.</ref>. | |||
== مفردات آیه == | == مفردات آیه == | ||
خط ۵۸: | خط ۹۵: | ||
##"[[حافظ]] ابوجعفر [[محمد بن جریر طبری]]" با [[اسناد]] خود در کتاب "الولایة فی طریق [[حدیث]] [[الغدیر]]" از [[زید بن ارقم]] نقل مىکند: وقتی [[پیامبر]]{{صل}} در بازگشت از [[حجةالوداع]]، در [[غدیر خم]]، هنگام ظهر و در هوای بسیار گرم، [[منزل]] کرد و دستور داد، چادرها را افراشتند و امر به [[نماز جماعت]] کرد، همگی جمع شدیم و حضرت، [[خطبه]] بلیغی خواند و سپس فرمود: "[[خدای تعالی]] بر من این آیه را نازل کرده است: اى پیامبر! آنچه از سوى پروردگارت [درباره [[ولایت]] و رهبرى [[علی بن ابی طالب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر تو نازل شده، [[ابلاغ]] کن و اگر انجام ندهى [[پیام]] [[خدا]] را نرساندهاى و خدا تو را از آسیب و گزند [[مردم]] نگه مىدارد. و [[جبرئیل]] از طرف پروردگارم به من امر کرده است که در این مکان بایستم و هر سفید و سیاهی را از این امر [[آگاه]] سازم که: علی بن ابی طالب، [[برادر]]، [[وصی]]، [[خلیفه]] و [[امام]] پس از من است. تا آنجا که فرمود: ای مردم! بدانید که خدا او را به عنوان ولی و امام شما منصّوب کرده است و [[اطاعت]] از او را بر همگان [[واجب]] فرموده است؛ پس [[حکم]] او لازم الاجرا و [[کلام]] او نافذ است، هرکس با او مخالفت کند، [[ملعون]] و هر که او را [[تصدیق]] نماید مرحوم است. بشنوید و اطاعت کنید که [[الله]]، مولای شما و علی، امامتان است و پس از او، [[امامت]] در [[فرزندان]] من از صلب اوست تا [[روز قیامت]]. حلالی نیست جز آنچه خدا و رسولش [[حلال]] کردهاند و حرامی نیست جز آنچه خدا و رسولش [[حرام]] کردهاند... [[محکمات]] [[قرآن]] را بشناسید و از [[متشابهات]] آن [[پیروی]] نکنید و آن متشابهات را برای شما [[تفسیر]] نخواهد کرد مگر کسی که اکنون من دستش را گرفتهام و بازویش را بالا بردهام و بدانید: هر که من مولای اویم، این علی نیز مولای اوست و [[موالات]] او از جانب [[خدای عزّوجلّ]] واجب شده است که این موالات را نازل فرمود. آگاه باشید که من تکلیفام را ادا کردم، آگاه باشید که من [[تبلیغ]] کردم، آگاه باشید که من به گوش همگان رساندم، آگاه باشید که من این امر را آشکار کردم، بعد از من امارت بر [[مؤمنان]] برای احدی غیر از او حلال نیست". سپس علی را آنقدر به طرف [[آسمان]] بلند کرد که پاهایش به زانوهای [[پیامبر]] رسید و گفت: "ای [[مردم]]! این علی [[برادر]] و [[وصی]] و دارنده [[علم]] من، و [[جانشین]] من در میان کسانی است که به من [[ایمان]] آوردهاند و [[مفسر]] کتاب پروردگارم پس از من است و..."<ref>ر.ک: الغدیر؛ ج۱، ص۲۱۴-۲۱۶.</ref>. | ##"[[حافظ]] ابوجعفر [[محمد بن جریر طبری]]" با [[اسناد]] خود در کتاب "الولایة فی طریق [[حدیث]] [[الغدیر]]" از [[زید بن ارقم]] نقل مىکند: وقتی [[پیامبر]]{{صل}} در بازگشت از [[حجةالوداع]]، در [[غدیر خم]]، هنگام ظهر و در هوای بسیار گرم، [[منزل]] کرد و دستور داد، چادرها را افراشتند و امر به [[نماز جماعت]] کرد، همگی جمع شدیم و حضرت، [[خطبه]] بلیغی خواند و سپس فرمود: "[[خدای تعالی]] بر من این آیه را نازل کرده است: اى پیامبر! آنچه از سوى پروردگارت [درباره [[ولایت]] و رهبرى [[علی بن ابی طالب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر تو نازل شده، [[ابلاغ]] کن و اگر انجام ندهى [[پیام]] [[خدا]] را نرساندهاى و خدا تو را از آسیب و گزند [[مردم]] نگه مىدارد. و [[جبرئیل]] از طرف پروردگارم به من امر کرده است که در این مکان بایستم و هر سفید و سیاهی را از این امر [[آگاه]] سازم که: علی بن ابی طالب، [[برادر]]، [[وصی]]، [[خلیفه]] و [[امام]] پس از من است. تا آنجا که فرمود: ای مردم! بدانید که خدا او را به عنوان ولی و امام شما منصّوب کرده است و [[اطاعت]] از او را بر همگان [[واجب]] فرموده است؛ پس [[حکم]] او لازم الاجرا و [[کلام]] او نافذ است، هرکس با او مخالفت کند، [[ملعون]] و هر که او را [[تصدیق]] نماید مرحوم است. بشنوید و اطاعت کنید که [[الله]]، مولای شما و علی، امامتان است و پس از او، [[امامت]] در [[فرزندان]] من از صلب اوست تا [[روز قیامت]]. حلالی نیست جز آنچه خدا و رسولش [[حلال]] کردهاند و حرامی نیست جز آنچه خدا و رسولش [[حرام]] کردهاند... [[محکمات]] [[قرآن]] را بشناسید و از [[متشابهات]] آن [[پیروی]] نکنید و آن متشابهات را برای شما [[تفسیر]] نخواهد کرد مگر کسی که اکنون من دستش را گرفتهام و بازویش را بالا بردهام و بدانید: هر که من مولای اویم، این علی نیز مولای اوست و [[موالات]] او از جانب [[خدای عزّوجلّ]] واجب شده است که این موالات را نازل فرمود. آگاه باشید که من تکلیفام را ادا کردم، آگاه باشید که من [[تبلیغ]] کردم، آگاه باشید که من به گوش همگان رساندم، آگاه باشید که من این امر را آشکار کردم، بعد از من امارت بر [[مؤمنان]] برای احدی غیر از او حلال نیست". سپس علی را آنقدر به طرف [[آسمان]] بلند کرد که پاهایش به زانوهای [[پیامبر]] رسید و گفت: "ای [[مردم]]! این علی [[برادر]] و [[وصی]] و دارنده [[علم]] من، و [[جانشین]] من در میان کسانی است که به من [[ایمان]] آوردهاند و [[مفسر]] کتاب پروردگارم پس از من است و..."<ref>ر.ک: الغدیر؛ ج۱، ص۲۱۴-۲۱۶.</ref>. | ||
##"[[ابو اسحاق ثعلبی]]" نیز در کتاب تفسیرش ([[الکبیر]]) در [[تفسیر]] [[سوره معارج]] نقل کرده است: "وقتی [[رسول خدا]] در [[غدیر خم]] بود، همه مردم را فراخواند، زمانی که همگی جمع شدند، [[دست]] علی را گرفت و گفت: هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست. این مسئله در همه جا انتشار یافت تا اینکه به [[گوش]]"[[حارث بن نعمان]] فهری" رسید. او سوار بر شترش شد و به محضر رسول خدا{{صل}} آمد و شترش را خوابانید و از آن پیاده شد و به حضرت گفت: ای محمد! به ما امر کردی [[شهادت]] بدهیم خدایی جز [[الله]] نیست و تو فرستاده او هستی، ما هم از تو قبول کردیم، [[امر]] کردی پنج بار در [[روز]] [[نماز]] بگزاریم، قبول کردیم، به [[زکات]] امر کردی، گردن نهادیم، دستور دادی [[رمضان]] را [[روزه]] بگیریم، پذیرفتیم، به [[حج]] امر کردی، قبول کردیم. سپس، از این همه [[راضی]] نشدی تا اینکه بازوان پسر عمویت را بالا بُردی و او را بر ما [[برتری]] دادی و گفتی که هر کس من مولای اویم، علی هم مولای اوست؟! آیا این اعلام [[جانشینی]] او از طرف توست یا از طرف [[خدا]]؟ حضرت فرمود: به خدایی که خدایی جز او نیست، [[سوگند]] که این امر از جانب خداست. پس حارث به سوی مرکبش بازگشت و اینچنین مىگفت: خدایا اگر آنچه محمد مىگوید [[حق]] است، پس بر ما سنگی از [[آسمان]] فرو بفرست یا عذابی دردناک بر ما نازل کن. پس هنوز به مرکبش نرسیده بود که خدا، سنگی به سوی او فرو فرستاد که به سرش اصابت کرد و از مخرجش خارج شد و سپس [[خدای متعال]] این [[آیه]] را نازل نمود: تقاضا کنندهاى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد. این [[عذاب]] مخصوص [[کافران]] است، و هیچ کس نمىتواند آن را دفع کند، از سوى [[خداوند]] ذى المعارج [خداوندى که فرشتگانش بر [[آسمانها]] صعود و [[عروج]] مىکنند<ref>{{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ}} «خواهندهای عذابی رخدهنده را خواست» سوره معارج، آیه ۱-۳.</ref>.<ref>این حدیث را علامه شبلنجی در کتاب «نور الابصار فی احوال علی» صفحه ۷۱ از ثعلبی نقل کرده است، حلبی نیز در جلد سوم «السیرة الحلبیة»، صفحه ۲۷۴ در ضمن روایات «حجة الوداع»، این روایت را نقل کرده است.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۹۳-۹۶</ref>. | ##"[[ابو اسحاق ثعلبی]]" نیز در کتاب تفسیرش ([[الکبیر]]) در [[تفسیر]] [[سوره معارج]] نقل کرده است: "وقتی [[رسول خدا]] در [[غدیر خم]] بود، همه مردم را فراخواند، زمانی که همگی جمع شدند، [[دست]] علی را گرفت و گفت: هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست. این مسئله در همه جا انتشار یافت تا اینکه به [[گوش]]"[[حارث بن نعمان]] فهری" رسید. او سوار بر شترش شد و به محضر رسول خدا{{صل}} آمد و شترش را خوابانید و از آن پیاده شد و به حضرت گفت: ای محمد! به ما امر کردی [[شهادت]] بدهیم خدایی جز [[الله]] نیست و تو فرستاده او هستی، ما هم از تو قبول کردیم، [[امر]] کردی پنج بار در [[روز]] [[نماز]] بگزاریم، قبول کردیم، به [[زکات]] امر کردی، گردن نهادیم، دستور دادی [[رمضان]] را [[روزه]] بگیریم، پذیرفتیم، به [[حج]] امر کردی، قبول کردیم. سپس، از این همه [[راضی]] نشدی تا اینکه بازوان پسر عمویت را بالا بُردی و او را بر ما [[برتری]] دادی و گفتی که هر کس من مولای اویم، علی هم مولای اوست؟! آیا این اعلام [[جانشینی]] او از طرف توست یا از طرف [[خدا]]؟ حضرت فرمود: به خدایی که خدایی جز او نیست، [[سوگند]] که این امر از جانب خداست. پس حارث به سوی مرکبش بازگشت و اینچنین مىگفت: خدایا اگر آنچه محمد مىگوید [[حق]] است، پس بر ما سنگی از [[آسمان]] فرو بفرست یا عذابی دردناک بر ما نازل کن. پس هنوز به مرکبش نرسیده بود که خدا، سنگی به سوی او فرو فرستاد که به سرش اصابت کرد و از مخرجش خارج شد و سپس [[خدای متعال]] این [[آیه]] را نازل نمود: تقاضا کنندهاى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد. این [[عذاب]] مخصوص [[کافران]] است، و هیچ کس نمىتواند آن را دفع کند، از سوى [[خداوند]] ذى المعارج [خداوندى که فرشتگانش بر [[آسمانها]] صعود و [[عروج]] مىکنند<ref>{{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ}} «خواهندهای عذابی رخدهنده را خواست» سوره معارج، آیه ۱-۳.</ref>.<ref>این حدیث را علامه شبلنجی در کتاب «نور الابصار فی احوال علی» صفحه ۷۱ از ثعلبی نقل کرده است، حلبی نیز در جلد سوم «السیرة الحلبیة»، صفحه ۲۷۴ در ضمن روایات «حجة الوداع»، این روایت را نقل کرده است.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۹۳-۹۶</ref>. | ||
=== دلالت بر [[الهی بودن امامت]] === | |||
از منظر [[متکلمان شیعه]]،[[ امامت]] امری [[انتصابی]] است و [[نصب امام]] توسط [[خدای متعال]] و به واسطه [[جعل]] مستقیم او به این [[مقام]] میرسد و از این رو [[مردم]] هیچ [[اختیار]] یا نقشی در [[انتخاب]] یا [[تعیین امام]] ندارند. [[متکلمان امامیه]] بر این باورند که در این خصوص حتی [[پیامبراکرم]]{{صل}} نیز نقشی نداشته و بلکه تنها [[وظیفه]] آن حضرت معرفی آن کسی است که خدای متعال او را به عنوان [[خلیفه]] خود در [[زمین]] و [[امام]] یا [[رهبر جامعه اسلامی]] انتخاب و تعیین کرده است. بر خلاف [[اهل سنت]] که انتخاب و تعیین امام را امری انتخابی دانسته و بر این باورند که [[رسول خدا]]{{صل}} نه کسی را به عنوان [[جانشین]] بعد از خود معرفی کرده و نه بر این مسأله [[وصیت]] نموده است بلکه انتخاب یا تعیین امام را به عهده مردم واگذاشته است. | |||
یکی از [[ادله]] انتصابی بودن یا [[الهی بودن امر امامت]] که دیدگاه [[شیعه]] را [[تأیید]] مینماید، [[آیه تبلیغ]] است. آنجا که به صراحت میفرماید {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>سوره مائده، آیه 67.</ref>. بدین معنا که «ای [[پیامبر]]! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی [[پیام]] او را نرساندهای؛ و [[خداوند]] تو را از (گزند) مردم در [[پناه]] میگیرد، خداوند گروه [[کافران]] را [[راهنمایی]] نمیکند». | |||
با توجه به آنکه [[روایات اهل بیت]]{{عم}}، [[شأن نزول]] این [[آیه]] را [[ولایت]] و [[امامت امیرمؤمنان]]{{ع}} میدانند، روشن میشود که مراد خدای از این سخن که میفرماید: ای [[رسول]] ما، آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده را به مردم [[ابلاغ]] کن، همان [[امامت]] و [[ولایت امیرمؤمنان]]{{ع}} است که توسط خدای متعال برای [[تصدی]] این مقام انتخاب و تعیین شده و به همین جهت است که هنگام خطاب به پیامبراکرم{{صل}} در اینجا از تعبیر «رسول» استفاده شده تا ما را به این نکته مهم رهنمون کند که [[وظیفه]] [[رسول]] منحصرا [[ابلاغ]] یا رساندن آنچیزی است که [[خدای متعال]] به او امر نموده است و از آنجا که [[امامت]] نیز در زمره اموری است که مختص خدای متعال بوده و [[مردم]] در آن اختیاری ندارند؛ لذا [[وظیفه پیامبر]] تنها ابلاغ [[امام]] تعیین شده توسط [[خدا]] به مردم است. چنانچه از ادامه [[آیه]] نیز همین مسأله قابل برداشت است؛ آنجا که میفرماید: اگر چنین نکنی،[[ رسالت]] خدا را انجام ندادهای. این بدان معناست که امامت [[عهد]] و منصبی [[الهی]] است که از ابتدای [[خلقت]] نیز [[رسالت]] خدای متعال بر آن قرار گرفته و [[امیرمؤمنان]] را برای این امر [[انتخاب]] نموده و از همه [[انبیا]] بر آن [[پیمان]] گرفته بود. | |||
با توجه به آنچه گذشت میتوان گفت: [[غدیر]] آخرین جایگاه [[اعلان]] عمومی امامت و [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}} و معرفی [[خلیفه خدا در زمین]] به مردم توسط [[پیامبراکرم]]{{صل}} بود. <ref>مکاتبه اختصاص دانشنامه امامت و ولایت با محمد هادی فرقانی.</ref>. | |||
=== دلالت بر [[اصل دین بودن امامت]] === | |||
[[متکلمان شیعه]] معتقدند مسأله [[امامت]] و [[ولایت]] در [[اسلام]] تا آن حد حائز اهمیت است که بر اساس برخی [[آیات]] و [[روایات]]، باید آن را از [[اصول دین]] برشمرد نه به عنوان فرعی از [[فروع]]. بر خلاف [[اهل سنت]] که امامت را به عنوان یک مسأله فرعی [[فقهی]] -در صورتی که به [[امام]] به عنوان [[رهبر سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] و [[حاکم]] بنگریم- یا [[کلامی]] -در صورتی که [[ریاست]] عمومی امام را علاوه بر [[سیاست]] و [[امور دنیوی]] در [[امور دینی]] [[مردم]] نیز بپذیریم- مطرح مینمایند. از منظر متکلمان شیعه یکی از ادلهای که بر اصل بودن امامت در اسلام، دلالت دارد، [[آیه تبلیغ]] است. آنها بر این باورند که لسان [[آیه]] و لحن آن چنان است که چیزی غیر از اصل انگاری امامت از آن قابل استفاده نیست. چه اینکه [[خدای متعال]] خطاب به [[پیامبر]] خود میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>سوره مائده، آیه 67.</ref>. بدین معنا که «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی [[پیام]] او را نرساندهای...» | |||
چنین خطابی که با یک هشدار جدی به [[رسول خدا]]{{صل}} همراه شده است، به روشنی بر این مسأله دلالت دارد که کوتاهی پیامبر در انجام آن [[مأموریت]]، نه تنها موجب تضییع تمام زحمات آن حضرت در دوران رسالتش میشود بلکه موجب تضییع [[رسالت الهی]] و به هدر رفتن زحمات سایر انبیای قبل نیز خواهد شد. این بدان معناست که آن مسأله در بالاترین درجه اهمیت نزد خدای متعال قرار دارد و بدیهی است که چنین امری نمیتواند در شمار مسائل فرعی [[دین]] باشد بلکه حتما اصلی از اصول دین محسوب میگردد و از آنجا که [[روایات اهل بیت]]{{عم}} [[شان نزول]] این آیه را امامت و [[ولایت امیرمؤمنان]]{{ع}} میدانند، میتوان گفت:[[ امامت]] از جمله مهمترین [[اصول دین]] در [[اسلام]] است. <ref>مکاتبه اختصاصی [[دانشنامه]] [[ امامت]] و [[ولایت]] با [[محمد هادی فرقانی]].</ref>. | |||
=== دلالت بر [[ضرورت امامت]] === | |||
لسان [[آیه تبلیغ]] و هشداری که در آن خطاب به [[رسول خدا]]{{صل}} آمده حاکی از آن است که مسأله [[امامت]]، امری مهم و ضروری برای ادامه [[زندگی]][[ بشر]] پس از [[خاتم انبیا]]{{صل}} است. مسألهای که اگر مورد توجه قرار نگرفته یا رسول خدا{{صل}} نسبت به [[ابلاغ]] آن به [[مردم]]، کوتاهی نمایند، به اصل [[رسالت الهی]] و [[هدف]] [[خدای متعال]] از ارسال [[انبیا]] و [[رسل]] خلل وارد میکند. این مسأله نشان میدهد که نمیتوان [[جامعه]] را بعد از [[پیامبراکرم]]{{صل}} بدون [[رهبر]] رها نمود بلکه معرفی [[خلیفه الهی]] توسط آن حضرت برای بعد از خود که به [[حقیقت]]، [[خلیفه]] و [[جانشین]] او در انجام [[وظایف رهبری]] و از جمله به عنوان [[مرجعیت دینی]]، [[سیاسی]] و [[علمی]] [[امت]] باشد، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است. <ref>مکاتبه اختصاصی دانشنامه امامت و ولایت با محمد هادی فرقانی.</ref>. | |||
== [[شبهات]] [[کلامی]] [[آیه تبلیغ]] == | |||
[[استدلال]] [[شیعه]] به [[آیه تبلیغ]] با توجه به آنچه گذشت، روشن است. با این حال شبهاتى را متوجه این استدلال کردهاند که اکنون به بررسى آنها مىپردازیم. | |||
در یک تقسیم بندى کلى این [[شبهات]] را مىتوان در چند محور یاد کرد: | |||
===[[ سخن]] نگفتن [[پیامبر]] در [[غدیر]] از [[جانشین]] خود === | |||
=== فقدان [[نص بر امامت]] === | |||
=== محذور همزمانی [[امامت]] پیامبر و [[امام علی]] === | |||
== پانویس == | == پانویس == |