بیت المال در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۱: خط ۴۱:
پنج موضوعی که نشانه شیوه تقسیم بیت المال توسط علی{{ع}} است، عبارت‌اند از:
پنج موضوعی که نشانه شیوه تقسیم بیت المال توسط علی{{ع}} است، عبارت‌اند از:
# '''رؤسای اسباع:''' کوفه را [[سعد بن ابی وقاص]] در سال هفدهم هجری به شهر تبدیل کرد و مقر سپاه [[اسلام]] گردید. حدود پنج سال طول کشید تا ساختمان‌ها در آنجا ساخته شد و حالت یک شهر پیدا کرد<ref>تاریخ الکوفه، ص١٠١.</ref>. [[شهر کوفه]] بر اساس [[سازمان]] نظامی سپاه اسلام به هفت دسته تقسیم شد و در هر منطقه، قبایلی مستقر شدند. به هر یک از این دسته‌ها «سبع» گفته می‌‌شد<ref>تاریخ الکوفه، ص۱۴۱-۱۴۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۴.</ref>. هر یک از این هفت گروه، یک فرمانده داشت که از آنان به «رؤسای اسباع» یا «أمراء الأسباع» و یا «أمراء الأجناد» یاد شده است<ref>تاریخ الکوفه، ص۴۳.</ref>.
# '''رؤسای اسباع:''' کوفه را [[سعد بن ابی وقاص]] در سال هفدهم هجری به شهر تبدیل کرد و مقر سپاه [[اسلام]] گردید. حدود پنج سال طول کشید تا ساختمان‌ها در آنجا ساخته شد و حالت یک شهر پیدا کرد<ref>تاریخ الکوفه، ص١٠١.</ref>. [[شهر کوفه]] بر اساس [[سازمان]] نظامی سپاه اسلام به هفت دسته تقسیم شد و در هر منطقه، قبایلی مستقر شدند. به هر یک از این دسته‌ها «سبع» گفته می‌‌شد<ref>تاریخ الکوفه، ص۱۴۱-۱۴۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۴.</ref>. هر یک از این هفت گروه، یک فرمانده داشت که از آنان به «رؤسای اسباع» یا «أمراء الأسباع» و یا «أمراء الأجناد» یاد شده است<ref>تاریخ الکوفه، ص۴۳.</ref>.
# '''عرفا:''' عرفا جمع [[عریف]] است و عریف [[مسئول]] امور [[قبیله]] یا [[ریاست]] بر کارهای گروهی از [[مردم]] است. [[امیر]] از طریق وی با کارهای آنان آشنا می‌شود و در واقع وی پاسخگوی امیر است. هنگامی که سعد در سال ۱۷ هجری [[شهر کوفه]] را بنیان‌گذاری کرد و [[مردم]] آن [[شهر]] را به هفت بخش و شبع تقسیم نمود و سازماندهی عرفا را به گونه‌ای دیگر پی ریزی کرد. در این سازماندهی جدید، ملاک، شمار افراد تحت [[سرپرستی]] هر عریف بود که باید مجموع دریافتی جنگجویان، [[همسران]] آنها و فرزندانشان به صد هزار درهم می‌رسید<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۴.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} هنگامی که به [[حکومت]] می‌رسد، همه این تقسیمات را به هم می‌زند و تمام [[طوایف]] و [[قبایل]] و مردان [[جنگجو]] و [[زنان]] را سهم یکسانی می‌دهد.
# '''عرفا:''' عرفا جمع [[عریف]] است و عریف [[مسئول]] امور [[قبیله]] یا [[ریاست]] بر کارهای گروهی از [[مردم]] است. [[امیر]] از طریق وی با کارهای آنان آشنا می‌شود و در واقع وی پاسخگوی امیر است. هنگامی که سعد در سال ۱۷ هجری [[شهر کوفه]] را بنیان‌گذاری کرد و [[مردم]] آن [[شهر]] را به هفت بخش و شبع تقسیم نمود و سازماندهی عرفا را به گونه‌ای دیگر پی ریزی کرد. در این سازماندهی جدید، ملاک، شمار افراد تحت [[سرپرستی]] هر عریف بود که باید مجموع دریافتی جنگجویان، [[همسران]] آنها و فرزندانشان به صد هزار درهم می‌رسید<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۴.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} هنگامی که به [[حکومت]] می‌رسد، همه این تقسیمات را به هم می‌زند و تمام طوایف و [[قبایل]] و مردان [[جنگجو]] و [[زنان]] را سهم یکسانی می‌دهد.
# '''[[موالی]] و [[ایرانیان]]:''' موالی جمع مولاست و مولا هم به معنای آقا و [[سرور]] می‌آید و هم به معنای [[غلام]]. از آنجا که تقسیم‌بندی جنگجویان بر پایه [[قبایل]] بوده و غیر [[عرب‌ها]] که عموماً [[اسیر]] و سپس [[آزاد]] می‌شدند انتساب خود را به یکی از قبایل عربی قرار می‌دادند؛ مانند ابورافع که به او و فرزندش گفته می‌شود [[مولا]] [[بنی هاشم]]. بنابراین، همه [[مسلمانان]] [[غیر عرب]] از نظر مورخان جزو موالی هستند. هنگامی که علی{{ع}} به [[حکومت]] رسید نسبت به [[موالیان]]، همان عطا را می‌داد که به عرب‌های [[مسلمان]] می‌پرداخت و [[مساوات]] میان همه [[مسلمانان]] برقرار کرد.
# '''[[موالی]] و [[ایرانیان]]:''' موالی جمع مولاست و مولا هم به معنای آقا و [[سرور]] می‌آید و هم به معنای [[غلام]]. از آنجا که تقسیم‌بندی جنگجویان بر پایه [[قبایل]] بوده و غیر [[عرب‌ها]] که عموماً [[اسیر]] و سپس [[آزاد]] می‌شدند انتساب خود را به یکی از قبایل عربی قرار می‌دادند؛ مانند ابورافع که به او و فرزندش گفته می‌شود [[مولا]] [[بنی هاشم]]. بنابراین، همه [[مسلمانان]] [[غیر عرب]] از نظر مورخان جزو موالی هستند. هنگامی که علی{{ع}} به [[حکومت]] رسید نسبت به [[موالیان]]، همان عطا را می‌داد که به عرب‌های [[مسلمان]] می‌پرداخت و [[مساوات]] میان همه [[مسلمانان]] برقرار کرد.
# '''عطا و [[رزق]]:''' درباره تقسیم اموال [[بیت المال]] در [[اخبار]] و [[روایات]] دو عنوان می‌‌بینیم: عطا و رزق؛ عطاء سهمیه سالیانه‌ای بود که [[حاکم اسلامی]] به [[مردم]] می‌داد و رزق به اجناسی گفته می‌شود که ماهیانه به [[خانواده‌ها]] داده می‌‌شد. هنگامی که علی{{ع}} به [[خلافت]] رسید [[مالی]] را در بیت المال ذخیره نمی‌کرد و آنچه در بیت المال گرد می‌آمد به گونه برابر میان مردم تقسیم می‌نمود.
# '''عطا و [[رزق]]:''' درباره تقسیم اموال [[بیت المال]] در [[اخبار]] و [[روایات]] دو عنوان می‌‌بینیم: عطا و رزق؛ عطاء سهمیه سالیانه‌ای بود که [[حاکم اسلامی]] به [[مردم]] می‌داد و رزق به اجناسی گفته می‌شود که ماهیانه به [[خانواده‌ها]] داده می‌‌شد. هنگامی که علی{{ع}} به [[خلافت]] رسید [[مالی]] را در بیت المال ذخیره نمی‌کرد و آنچه در بیت المال گرد می‌آمد به گونه برابر میان مردم تقسیم می‌نمود.
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
[[حضرت علی]] {{ع}} همان‌گونه که در ابتدا اعلام فرمود، هدفش [[احیای سنت پیامبر]] و از بین بردن [[بدعت‌ها]] بود؛ از این رو، در تقسیم بیت المال نیز به [[پیامبر]] [[اقتدا]] و [[صدقات]] را صرف اصناف خاصی که در [[قرآن]] ذکر شده، و فیء را به طور مساوی بین [[مردم]] تقسیم می‌کرد. در [[روز]] دوم [[خلافت]] خود، ضمن خطبه‌ای که خواند، فرمود: [[آگاه]] باشید! هر مردی از [[مهاجران]] و [[انصار]] از [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} که خود را به سبب همراهی‌اش با پیامبر [[برتر]] از دیگران می‌بیند، بداند که [[برتری]] روشن در روز [[آخرت]] نزد خدا و [[ثواب]] و [[پاداش]] آن بر عهده او است. هر مردی که [[دعوت]] خدا و رسولش را پذیرفته و روش ما را تصدیق و به [[دین]] ما وارد شده و به [[قبله]] ما رو کرده است، همانا [[حقوق]] و [[حدود الهی]] بر او [[واجب]] می‌شود؛ بنابراین، شما [[بندگان]] خدایید و این [[دارایی‌ها]] نیز از آن خدا است که بین شما به طور مساوی تقسیم می‌شود. هیچ کس را بر دیگری برتری نیست. [[تقوا]] پیشه‌گان نزد [[خداوند]]، بهترین پاداش و [[برترین]] [[ثواب]] را دارند. [[خداوند]] [[دنیا]] را [[پاداش]] و ثواب [[پرهیزگاران]] قرار نداده است و آن‌چه نزد [[خدا]] است، برای [[نیکوکاران]] بهتر است. فردا صبح بیایید تا [[مالی]] را که نزد ما قرار دارد، بین شما تقسیم کنیم و هیچ کس غایب نشود. [[مسلمان]] حر، چه [[عرب]] باشد و چه [[عجم]]، چه قبلاً مشمول عطای [[خلیفه]] بوده و چه نبوده است، حاضر شود...<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۷، ح۷؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۷۲۷، ح۱۵۳۰.</ref>.
[[حضرت علی]] {{ع}} همان‌گونه که در ابتدا اعلام فرمود، هدفش [[احیای سنت پیامبر]] و از بین بردن [[بدعت‌ها]] بود؛ از این رو، در تقسیم بیت المال نیز به [[پیامبر]] [[اقتدا]] و [[صدقات]] را صرف اصناف خاصی که در [[قرآن]] ذکر شده، و فیء را به طور مساوی بین [[مردم]] تقسیم می‌کرد. در [[روز]] دوم [[خلافت]] خود، ضمن خطبه‌ای که خواند، فرمود: [[آگاه]] باشید! هر مردی از [[مهاجران]] و [[انصار]] از [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} که خود را به سبب همراهی‌اش با پیامبر [[برتر]] از دیگران می‌بیند، بداند که [[برتری]] روشن در روز [[آخرت]] نزد خدا و [[ثواب]] و [[پاداش]] آن بر عهده او است. هر مردی که [[دعوت]] خدا و رسولش را پذیرفته و روش ما را تصدیق و به [[دین]] ما وارد شده و به [[قبله]] ما رو کرده است، همانا [[حقوق]] و [[حدود الهی]] بر او [[واجب]] می‌شود؛ بنابراین، شما [[بندگان]] خدایید و این [[دارایی‌ها]] نیز از آن خدا است که بین شما به طور مساوی تقسیم می‌شود. هیچ کس را بر دیگری برتری نیست. [[تقوا]] پیشه‌گان نزد [[خداوند]]، بهترین پاداش و [[برترین]] [[ثواب]] را دارند. [[خداوند]] [[دنیا]] را [[پاداش]] و ثواب [[پرهیزگاران]] قرار نداده است و آن‌چه نزد [[خدا]] است، برای [[نیکوکاران]] بهتر است. فردا صبح بیایید تا [[مالی]] را که نزد ما قرار دارد، بین شما تقسیم کنیم و هیچ کس غایب نشود. [[مسلمان]] حر، چه [[عرب]] باشد و چه [[عجم]]، چه قبلاً مشمول عطای [[خلیفه]] بوده و چه نبوده است، حاضر شود...<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۷، ح۷؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۷۲۷، ح۱۵۳۰.</ref>.


فردای آن [[روز]] همه حاضر شدند و به هر فرد سه دینار رسید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷.</ref>.
فردای آن [[روز]] همه حاضر شدند و به هر فرد سه دینار رسید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷.</ref>. بسیاری از [[اصحاب]] مانند [[سهل بن حنیف]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالله بن عمر]]، سعد بن عاص، [[مروان بن حکم]] و دیگران که در زمان عمر و [[عثمان]] از بخشش‌های ویژه برخوردار بودند، به روش حضرت [[اعتراض]] کردند. او در پاسخ فرمود: «اما در این فیء هیچ کس را بر دیگری ترجیحی نیست، و خداوند پیش از این، آن را تقسیم کرده است»<ref>اشاره به سوره حشر، آیه ۷: {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}} «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است».</ref>؛ پس فیء [[مال]] خداست و شما [[بندگان]] مسلمان خدایید و این [[کتاب خدا]] است که به آن [[اقرار]] کرده و [[تسلیم]] شده‌اید<ref>اشاره به سوره حجرات، آیه ۱۳: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}} «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است».</ref>، و [[سیره پیامبر]] نیز بین ما روشن است؛ پس هر کس [[راضی]] نیست، هر چه می‌خواهد بکند. همانا کسی که به دستورهای [[خداوند]] عمل، و به [[حکم خدا]] [[حکم]] می‌کند، از چیزی نمی‌هراسد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۷، ح۷؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۷۲۷، ح۱۵۳۰.</ref>.
بسیاری از [[اصحاب]] مانند [[سهل بن حنیف]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالله بن عمر]]، [[سعد بن عاص]]، [[مروان بن حکم]] و دیگران که در زمان عمر و [[عثمان]] از بخشش‌های ویژه برخوردار بودند، به روش حضرت [[اعتراض]] کردند. او در پاسخ فرمود: «اما در این فیء هیچ کس را بر دیگری ترجیحی نیست، و خداوند پیش از این، آن را تقسیم کرده است»<ref>اشاره به سوره حشر، آیه ۷: {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}} «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است».</ref>؛ پس فیء [[مال]] خداست و شما [[بندگان]] مسلمان خدایید و این [[کتاب خدا]] است که به آن [[اقرار]] کرده و [[تسلیم]] شده‌اید<ref>اشاره به سوره حجرات، آیه ۱۳: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}} «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است».</ref>، و [[سیره پیامبر]] نیز بین ما روشن است؛ پس هر کس [[راضی]] نیست، هر چه می‌خواهد بکند. همانا کسی که به دستورهای [[خداوند]] عمل، و به [[حکم خدا]] [[حکم]] می‌کند، از چیزی نمی‌هراسد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۷، ح۷؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۷۲۷، ح۱۵۳۰.</ref>.


[[حضرت علی]] {{ع}} به دنبال [[طلحه]] و [[زبیر]] فرستاد و از آنها پرسید: چرا از کار من [[کراهت]] دارید و بر خلاف آن رأی می‌دهید؟ آن دو در پاسخ گفتند: برای اینکه خلاف [[عمر بن خطاب]] در [[تقسیم بیت المال]] عمل می‌کنی. تو [[حق]] ما را مانند دیگران قرار دادی و [[اموال]] و زمین‌هایی را که خداوند متعال به وسیله شمشیرها، نیزه‌ها و تاخت و تاز ما با اسب‌ها و پاهایمان نصیب [[مسلمانان]] کرد و [[تبلیغات]] ما در آنجا واقع شد و آنها را به [[زور]] و فشار از کسانی که [[اسلام]] را فقط با زور پذیرفتند گرفتیم، ستاندی و بین ما و کسانی که با ما برابر نیستند، به طور مساوی تقسیم کردی.
[[حضرت علی]] {{ع}} به دنبال [[طلحه]] و [[زبیر]] فرستاد و از آنها پرسید: چرا از کار من [[کراهت]] دارید و بر خلاف آن رأی می‌دهید؟ آن دو در پاسخ گفتند: برای اینکه خلاف [[عمر بن خطاب]] در [[تقسیم بیت المال]] عمل می‌کنی. تو [[حق]] ما را مانند دیگران قرار دادی و [[اموال]] و زمین‌هایی را که خداوند متعال به وسیله شمشیرها، نیزه‌ها و تاخت و تاز ما با اسب‌ها و پاهایمان نصیب [[مسلمانان]] کرد و [[تبلیغات]] ما در آنجا واقع شد و آنها را به [[زور]] و فشار از کسانی که [[اسلام]] را فقط با زور پذیرفتند گرفتیم، ستاندی و بین ما و کسانی که با ما برابر نیستند، به طور مساوی تقسیم کردی.
خط ۱۲۸: خط ۱۲۷:
حضرت در پاسخ فرمود: پیش از این قومی به اسلام پیشی گرفته، آن را با شمشیرها و نیزه‌های خود [[یاری]] کردند؛ ولی [[رسول خدا]](صر) سهم بیش‌تری به آنها نداد و آنها را به سبب [[سبقت]] در اسلام [[برتری]] نداد. [[خداوند سبحان]] [[پاداش]] پیشی گیرندگان و [[مجاهدان]] را در [[روز قیامت]] خواهد داد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷.</ref>.
حضرت در پاسخ فرمود: پیش از این قومی به اسلام پیشی گرفته، آن را با شمشیرها و نیزه‌های خود [[یاری]] کردند؛ ولی [[رسول خدا]](صر) سهم بیش‌تری به آنها نداد و آنها را به سبب [[سبقت]] در اسلام [[برتری]] نداد. [[خداوند سبحان]] [[پاداش]] پیشی گیرندگان و [[مجاهدان]] را در [[روز قیامت]] خواهد داد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷.</ref>.


[[امام]] در گفت‌وگوی دیگری در پاسخ این دو می‌فرماید: من نمی‌توانم در [[بیت المال]] [[تصرف]] کنم. بیت المال متعلق به مسلمانان است و من نگاهبان و [[امین]] آنها هستم. اگر می‌خواهید به [[منبر]] [[روم]] و آن‌چه را از [[بیت المال]] می‌خواهید، از [[مردم]] درخواست کنم. اگر اجازه دادند، به شما می‌دهم<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۸۸.</ref>.
[[امام]] در گفت‌وگوی دیگری در پاسخ این دو می‌فرماید: من نمی‌توانم در [[بیت المال]] تصرف کنم. بیت المال متعلق به مسلمانان است و من نگاهبان و [[امین]] آنها هستم. اگر می‌خواهید به [[منبر]] روم و آن‌چه را از [[بیت المال]] می‌خواهید، از [[مردم]] درخواست کنم. اگر اجازه دادند، به شما می‌دهم<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۸۸.</ref>.


وی به والیان خود نیز دستور می‌داد تا بیت المال را به طور مساوی بین مردم تقسیم کنند<ref>نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۲، نامه ۴۳، ص۳۱۳.</ref>. در [[احتجاجات]] حضرت دو نکته مهم به چشم می‌خورد. او با کسانی رو به رو بود که [[دنیا]] را [[هدف]] قرار داده، پیشی گرفتن در [[دین]] و [[مجاهدت]] در [[راه خدا]] را ملاک سهم‌بری از بیت المال می‌دانستند و حضرت که بر اساس [[بینش]] [[قرآنی]]، [[آخرت]] را هدف، و دنیا را وسیله می‌دانست می‌فرمود: [[خداوند]] [[پاداش]] این امتیازها را در آخرت خواهد داد؛ اما این امتیازها ملاک سهم‌بری از بیت المال نیست. ملاک سهم‌بری به بعد مادی و [[دنیایی]] [[انسان‌ها]] مربوط است که در این بعد، همه برابرند.
وی به والیان خود نیز دستور می‌داد تا بیت المال را به طور مساوی بین مردم تقسیم کنند<ref>نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۲، نامه ۴۳، ص۳۱۳.</ref>. در [[احتجاجات]] حضرت دو نکته مهم به چشم می‌خورد. او با کسانی رو به رو بود که [[دنیا]] را [[هدف]] قرار داده، پیشی گرفتن در [[دین]] و [[مجاهدت]] در [[راه خدا]] را ملاک سهم‌بری از بیت المال می‌دانستند و حضرت که بر اساس [[بینش]] [[قرآنی]]، [[آخرت]] را هدف، و دنیا را وسیله می‌دانست می‌فرمود: [[خداوند]] [[پاداش]] این امتیازها را در آخرت خواهد داد؛ اما این امتیازها ملاک سهم‌بری از بیت المال نیست. ملاک سهم‌بری به بعد مادی و [[دنیایی]] [[انسان‌ها]] مربوط است که در این بعد، همه برابرند.
خط ۱۴۱: خط ۱۴۰:
همان‌گونه که پیش‌تر یادآور شدیم، تعجیل در تقسیم بیت المال موجب پخش و تداول تدریجی [[دارایی‌ها]] در [[جامعه]] و تسریع در رفع نیاز [[نیازمندان]] و مردم می‌شود؛ و لذا به رفع فقر کمک شایانی می‌نماید<ref>[[سید حسین میرمعزی|میرمعزی، سید حسین]]، [[اصلاحات اقتصادی (مقاله)| مقاله «اصلاحات اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۴۸۶.</ref>.
همان‌گونه که پیش‌تر یادآور شدیم، تعجیل در تقسیم بیت المال موجب پخش و تداول تدریجی [[دارایی‌ها]] در [[جامعه]] و تسریع در رفع نیاز [[نیازمندان]] و مردم می‌شود؛ و لذا به رفع فقر کمک شایانی می‌نماید<ref>[[سید حسین میرمعزی|میرمعزی، سید حسین]]، [[اصلاحات اقتصادی (مقاله)| مقاله «اصلاحات اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۴۸۶.</ref>.


== تقویت و [[حفظ]] [[بیت‌المال]] ==
== سامان‌بخشی به نظام مالیاتی ==
بیت‌المال، اموالی است که به صورت [[امانت]] در [[اختیار]] [[حکومت اسلامی]] قرار می‌گیرد، تا در راستای تأمین [[مصالح]] و برآوردن نیاز‌های عمومی [[مسلمانان]] مورد [[مصرف]] واقع شود. درآمدهای [[جزیه]] و [[خراج]] نمونه‌هایی از چنین اموالی هستند<ref>ر.ک: سید رضا حسینی، دانشنامه امام علی{{ع}}، ج۷، ص۳۸۸.</ref>. بررسی جامع [[روایات]] مربوط به بیت‌المال نشان می‌دهد که از این [[اموال]] به دو گونه استفاده می‌شد:
 
=== مصارف خاص ===
نظیر [[آموزش]]، [[عمران]] و آبادی، تأمین [[فقرا]] و [[مستمندان]]، از کار افتادگان، خانواده‌های [[شهدا]]، تأمین حقوق کارگزاران بیت‌المال، قُضات، سربازان، مخارج [[زندانیان]]، بدهی بدهکاران، دیه مقتولانی که ضامن شخصی ندارند و مانند این امور.
 
===مصارف عام===
مازاد بیت‌المال میان عموم مسلمانان تقسیم می‌گردید، که در متون [[روایی]] از این نوع مصرف به عنوان [[حق]] عام افراد در بیت‌المال یاد می‌شود<ref>موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب{{ع}}، ج۴، ص۲۰۱.</ref>. بیت‌المال، این سرمایه ملی که از اهمیت و [[ارزش]] فوق‌العاده‌ای برای [[امت]] و [[نظام اسلامی]] برخوردار است، بعد از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} به ویژه در دوران [[خلیفه سوم]]، مورد سوءاستفاده‌ها و بهره‌جویی‌های برخی رؤسا و صاحبان نفوذ [[قوم]] قرار گرفت، به گونه‌ای که خود را صاحب اختیار و مالک این اموال دانسته و به هر نحو که می‌خواستند از آن بهره می‌بردند. لیست [[دارایی‌ها]] و [[املاک]] این افراد بعد از [[قتل عثمان]]، [[شاهد]] این واقع می‌باشد<ref>موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب{{ع}}، ج۳، ص۱۴۴ - ۱۵۰؛ و ر.ک: فصل دوم، مبحث اول.</ref>. اما بعد از ۲۵ سال آنگاه که [[ولایت]] امور در اختیار صاحب اصلی آن [[امام علی]]{{ع}} قرار گرفت، نحوه [[اداره جامعه]] به شیوه [[زمان پیامبر]]{{صل}} بازگشت و [[امام]] در همان روزهای نخست [[خلافت]]، برنامه خود را درباره دارایی‌ها و [[ثروت عمومی]] مسلمانان اعلام کرد.
 
در بخشی از [[خطبه]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} که در [[روز]] دوم خلافت در [[مدینه]]، راجع به بیت‌المال ایراد کرد، آماده است: همانا هر قطیعه که [[عثمان]] داده و آن‌چه از اموال [[خدا]] به دیگران بخشیده شده، به بیت‌المال برگردانده خواهد شد و حق قدیمی را چیزی [[باطل]] نمی‌کند [و مشمول مرور [[زمان]] نمی‌شود و حتی] اگر آن [[اموال]] را در حالی بیابم که کابین [[زنان]] قرار داده‌اند و در [[سرزمین‌ها]] پراکنده باشند، به حال خود برخواهم گرداند<ref>ر.ک: ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۹.</ref>.
 
[[امام]] تصمیم [[قاطع]] خود را در بهره‌مندی برابر [[آحاد]] [[مردم]] از [[بیت‌المال]] اعلام کرده و در برابر [[اعتراض]] برخی، از آن به عنوان [[سیره رسول خدا]]{{صل}} معرفی کرده و فرمود: {{متن حدیث|أَ لَيْسَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَقْسِمُ بِالسَّوِيَّةِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ‌}}<ref>محمدرضا حکیمی، الحیاة، ترجمه احمد آرام، ج۴، ص۴۹۵.</ref>؛ آیا [[رسول خدا]]{{صل}} [[غنایم]] را میان [[مسلمانان]]، به صورت مساوی تقسیم نمی‌کردند؟ [[طلحه]] و [[زبیر]] از جمله افرادی بودند که در عصر خلفای پیشین، بهره‌های کلان از [[ثروت عمومی]] به دست آورده بودند. در بخشش‌های [[عثمان]] آمده است که وی به طلحه، دویست هزار دینار و ۳۲.۲۰۰.۰۰۰ درهم و به زبیر ۵.۹۸۰.۰۰۰ درهم بخشیده بود<ref>عبدالحسین الأمینی النجفی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج۸، ص۳۴۴.</ref>. آن دو طبق [[عادت]] خود [[انتظار]] داشتند که [[مولا علی]]{{ع}} نیز برای آنان سهم ویژه‌ای مقرر کند و از اینکه امام{{ع}} میان آن دو و دیگران هیچ تفاوتی نمی‌گذارد به شدت معترض بودند. امام خطاب به آنان فرمود: اعتراض شما که چرا با همه به [[تساوی]] [[رفتار]] کردم، [بدانید] این روشی نبود که به [[رأی]] خود و یا با خواسته [[دل]] خود انجام داده باشم، بلکه من و شما این گونه رفتار را از دستورالعمل‌های [[پیامبر اسلام]]{{صل}} آموختیم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵.</ref>. از این رو، حضرت در برابر زیاده‌خواهی‌های آنان در بهره‌مندی ویژه از بیت‌المال، هیچ نرمشی از خود نشان نداد و به صراحت فرمود: شما در برداشتن سهم از غنایم چون خود من خواهید بود و من برای خودم نه تنها نسبت به شما، بلکه نسبت به برده [[حبشی]] درهمی و یا کمتر از آن زیادی برنخواهم داشت و این دو پسر من همچنین خواهند بود.
 
امام درباره بیت‌المال بسیار دقیق بودند و حتی برای کارهای شخصی و غیرحکومتی، از چراغ [[بیت‌المال]] استفاده نمی‌کردند<ref>موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب{{ع}}، ج۲، ص۲۲۱.</ref>. گاه شمشیرش را به فروش می‌گذاردند، تا مخارج [[خانواده]] را تأمین کنند، یا هنگامی که بسیار نیاز به [[لباس]] داشتند، چیزی از بیت‌المال حتی به [[قرض]] برنمی‌داشتند<ref>موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب{{ع}}، ج۲، ص۲۲۲.</ref>.
 
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} در مورد بیت‌المال هرگز کسی را به سبب داشتن برخی امتیازات و خصوصیات بر دیگران مقدم نمی‌داشتند. آن حضرت در مورد برادرش [[عقیل]] می‌گوید: برادرم عقیل را دیدم که به شدت [[فقیر]] شده بود و از من می‌خواست که یک مَن از گندم‌های شما را به او ببخشم. کودکانش را دیدم که از [[گرسنگی]] موهای‌شان ژولیده و رنگ‌شان بر اثر [[فقر]] دگرگون گشته... عقیل [[اصرار]] کرد و چند بار خواسته خود را تکرار کرد، من به او گوش فرادادم! [[خیال]] کرد من دینم را به او می‌فروشم [اما من برای [[بیداری]] و هشداری‌اش] آهنی گداختم. سپس به بدنش نزدیک ساختم، تا با حرارت آن [[عبرت]] گیرد... به او گفتم: ای عقیل! از آهن تفتیده‌ای که [[انسانی]] آن را به [[بازی]] گداخته چنین می‌نالی! اما مرا به سوی آتشی می‌کشانی که [[خداوند]] [[جبار]] با شعله [[خشم]] و غضبش بر افروخته است! تو از این [[رنج]] می‌نالی و من از [[آتش]] سوزان، نالان نشوم؟!<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.</ref>
 
عقیل بعدها به دربار [[معاویه]] رفت. معاویه به او صد هزار درهم بخشید و خواست بر [[منبر]] [[شام]] رفته، از عطایای معاویه سخن گوید و درباره برادرش [[بدگویی]] کند. عقیل بر منبر رفت و گفت: برادرم برای [[حفظ]] دینِ خود مرا رها کرد؛ اما معاویه مرا بر [[دین]] خود مقدم داشت<ref>محمد دشتی، امام علی{{ع}} و اقتصاد اسلامی، ص۱۵۹.</ref>.
 
برخی رؤسا و بزرگان [[قوم]]، وقتی که با چنین سیر‌ه‌ای روبه‌رو شدند، نه تنها امیدشان برای بهره‌برداری‌های شخصی از بیت‌المال به [[یأس]] تبدیل شد، بلکه اندوخته‌های چند ساله خود را بر باد رفته دیدند؛ لذا دست از [[حمایت]] حضرت برداشتند و با [[بیعت‌شکنی]] به [[اعتراض]] و [[شورش]] پرداختند؛ اما این فشارها هیچ‌گاه [[امام]] را وادار نکرد که کوچک‌ترین حرکتی برخلاف [[مصالح]] [[توده]] [[مردم]]، به ویژه در خصوص [[بیت‌المال]]، انجام دهد.
 
در [[منطق]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} هیچ‌گاه انتفاع شخصی از بیت‌المال توجیه‌پذیر نبود و امام با هرگونه بهره‌جویی یک جانبه از [[اموال عمومی]] به شدت برخورد می‌کرد.
 
قنبر، یکی از [[کارگران]] [[منزل]] امام بود. وی دید که هر چه به منزل حضرت می‌آورند، او به [[مسلمانان]] بخشیده، [[اموال]] را عادلانه تقسیم می‌کند و چیزی را برای خود ذخیره نمی‌کند. وی خواست [[خیرخواهی]] کند؛ از این رو در فرصتی مقداری از ظروف طلا و [[نقره]] را در کیسه‌ای جمع و آن را پنهان کرد که به هنگام نیاز در [[اختیار]] امام بگذارد. روزی [[خدمت]] امیرمؤمنان{{ع}} رسید و عرض کرد: چون دیدم همه چیز را تقسیم می‌کنید و برای خود اموالی ذخیره نمی‌کنید، اینها را پنهان نمودم تا موقع نیاز استفاده شود. امام در پاسخ فرمود: [[دوست]] داشتم به جای این اموال، [[آتش]] عظیمی به خانه‌ام می‌آوردی! سپس دستور داد تا همه آنها را بین مسلمانان تقسیم کردند؛ آن‌گاه فرمود: [[سوگند]] به خدایی که جانم در دست [[قدرت]] اوست که به خوب و بدش [[مؤاخذه]] می‌شویم!<ref>موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب{{ع}}، ج۴، ص۲۲۳.</ref>
 
امیرمؤمنان{{ع}} در قبال خیانت‌های [[مالی]] انعطاف‌ناپذیر بود و با هرگونه سوءاستفاده و [[اختلاس]]، قاطعانه برخورد می‌کرد و هیچ‌گاه چنین رفتارهایی را برنمی‌تابید. حضرت به یکی از [[کارگزاران]] خود می‌نویسد: خدای را سوگند، سوگندی مؤکد و راست! اگر گزارش رسد که از [[غنایم]] و بیت‌المال [[مسلمین]] چیزی کم یا زیاد به [[خیانت]] برداشته‌ای، آن‌چنان بر تو سخت گیرم که در [[زندگی]] کم‌بهره و [[بینوا]] و حقیر و [[ضعیف]] شوی<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۰.</ref>.
 
[[امام علی]]{{ع}} در نامه‌ای خطاب به «[[مصقلة بن هبیره شیبانی]]» نوشت: گزارشی رسیده که تو غنایم مربوط به مسلمانان که به وسیله [[اسلحه]] و اسب‌هایشان به دست آمده و خون‌هایشان در این راه ریخته شده، در بین افرادی از [[بادیه‌نشینان]] قبیله‌ات که خود برگزیده‌ای تقسیم می‌کنی. [[سوگند]] به کسی که دانه را زیر خاک شکافت و [[روح انسانی]] را آفرید! اگر این گزارش صحیح باشد، تو در نزد من [[خوار]] خواهی شد و [[ارزش]] و مقدارت کم خواهد بود. [[حق]] پروردگارت را سبک مشمار و دنیای خود را با نابودی دینت [[اصلاح]] مکن که از زیان‌کارترین افراد خواهی بود<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۳.</ref>.
 
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[توبیخ]] خیانت‌های [[مالی]] یکی دیگر از کارگزارانش می‌نویسد: خدای را سوگند! که اگر حسن و حسین کاری همانند تو می‌کردند، با آنان کمتر سازشی نمی‌کردم و در [[اراده]] من هیچ اثری نمی‌گذاردند، تا اینکه حق را از آنان باز می‌ستاندم و باطلی را که از [[ستم]] آنان پدید آمده بود، ناپدید می‌کردم.
 
آری، در [[حکومت علوی]] [[بیت‌المال]] از اهمیت و جایگاهی رفیع برخوردار است و در آن هرگونه [[مسامحه]] و [[اغماض]] مصلحت‌اندیشانه، [[ناشایست]] و ناروا تلقی می‌شود. در سیاست‌گذاری‌ها، احتمال اتلاف و به هدر رفتن بیت‌المال وجود نداشت و هرگونه [[خیانت]] درباره این مهم [[مؤاخذه]] و توبیخی شدید در پی می‌داشت. به طور مسلّم، چنین روشی بیانگر [[وظیفه]] خطیر [[رهبران]] و [[مدیران]] [[حکومت اسلامی]] در قبال این [[سرمایه ملی]] است، تا با نظارتی دقیق بر چگونگی بهره‌برداری و [[مصرف بیت‌المال]]، از هرگونه سوءاستفاده‌های احتمالی یا برنامه‌ریزی‌های ناکارآمد و نادرست جلوگیری کرده، ترتیبی دهند که [[آحاد]] [[ملت]] از [[حقوق]] مسلّم خود در بیت‌المال بهره‌مند شوند.
 
از دیگر سیره‌های امیرمؤمنان{{ع}} در مورد بیت‌المال، این بود که برای [[پرهیز]] از هرگونه شائبه اتلاف یا خیانت، از انباشت آن جلوگیری می‌کردند. «هلال بن مسلم» از پدرش نقل می‌کند که گفت: [[خدمت]] [[امام علی]]{{ع}} بودیم، شبانگاه اموالی را آوردند و حضرت دستور تقسیم آن [[اموال]] را دادند. همه گفتند: یا امیرمؤمنان{{ع}}! اکنون شب است، آن را به فردا واگذارید. حضرت فرمود: آیا ضمانت می‌کنید که تا فردا زنده باشم (و بر تخصیص این اموال [[نظارت]] کنم)؟ عرض کردیم: از چنین ضمانتی ناتوانیم. پس حضرت فرمود: این اموال را تقسیم کنید و به تأخیر نیندازید. شمعی فراهم شد و شبانه مال‌ها را تقسیم کردیم (و [[موارد مصرف]] و صاحبان آن مشخص گردید)<ref>موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب{{ع}}، ج۴، ص۱۹۱.</ref>.
 
این شیوه [[حضرت پیامبر]]{{صل}} بود که هیچ‌گاه [[اجاره]] نمی‌داد [[اموال عمومی]] جمع شده و بدون اینکه در [[اختیار]] صاحبانش قرار گیرد در [[بیت‌المال]] انباشته شود<ref>ر.ک: موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب{{ع}}، ج۴، ص۱۹۱.</ref>. از این رو، به [[تأسی]] از آن [[سیره]]، یعنی جمع نکردن اموال عمومی و تسریع در [[انفاق]] آن، لازم است که [[حکومت اسلامی]] با [[برنامه‌ریزی‌ها]] و سیاست‌گذاری‌های به موقع، [[ثروت‌های عمومی]] را در موارد لازم به [[مصرف]] برساند. تا از این طریق نیازهای [[جامعه]] را به سرعت برآورده سازد و از هرگونه طمع‌ورزی‌ها یا تصمیم‌گیری‌های غیر مسئولانه که موجب اتلاف و از بین رفتن اموال عمومی می‌شود - ممانعت به عمل آورد<ref>[[محمد رضا کریمی والا|کریمی والا، محمد رضا]]، [[وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی (کتاب)|وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی]]، ص ۱۶۳.</ref>.
 
==سامان‌بخشی به نظام مالیاتی==
[[مالیات]] از منابع مهم درآمد، برای تأمین نیازهای مالی [[دولت اسلامی]] است که یا به طور مستقیم از درآمد افراد اخذ می‌شود یا به صورت غیر مستقیم از کالاها و خدمات ارائه شده از جانب [[دولت]]، تأمین می‌گردد<ref>ر.ک: دنی می‌پرز و دیگران، دوره کامل علم اقتصاد، ترجمه مهدوی و عبدالله کوثری، ج۲، ص۳۶۲.</ref>. مالیات‌های اسلامی در دو بخش طبقه‌بندی می‌شوند:
[[مالیات]] از منابع مهم درآمد، برای تأمین نیازهای مالی [[دولت اسلامی]] است که یا به طور مستقیم از درآمد افراد اخذ می‌شود یا به صورت غیر مستقیم از کالاها و خدمات ارائه شده از جانب [[دولت]]، تأمین می‌گردد<ref>ر.ک: دنی می‌پرز و دیگران، دوره کامل علم اقتصاد، ترجمه مهدوی و عبدالله کوثری، ج۲، ص۳۶۲.</ref>. مالیات‌های اسلامی در دو بخش طبقه‌بندی می‌شوند:


خط ۱۸۴: خط ۱۴۶:
مالیات‌هایی است که مقدار، نسبت و مورد وضع آنها به طور مستقیم از طرف شارع مقدس مشخص گردیده است، مانند [[خمس]] و [[زکات]] یا [[خراج]] و [[جزیه]].
مالیات‌هایی است که مقدار، نسبت و مورد وضع آنها به طور مستقیم از طرف شارع مقدس مشخص گردیده است، مانند [[خمس]] و [[زکات]] یا [[خراج]] و [[جزیه]].


===مالیات‌های متغیر ([[حکومتی]])<ref>از راه‌های ذیل می‌توان مشروعیت اخذ مالیات‌های حکومتی را از نظر فقهی ثابت کرد: الف) استفاده از حق ولایت امری: ب) وجود برخی شواهد و امارات بر امکان اخذ مالیات حکومتی، از سیره پیشوایان؛ ج) استفاده از وجوب کفایی؛ ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، تلخیص و تکمیل غلامرضا مصباحی و سید هادی عربی، ص۱۱۹ - ۱۲۲.</ref>===
=== مالیات‌های متغیر ([[حکومتی]])<ref>از راه‌های ذیل می‌توان مشروعیت اخذ مالیات‌های حکومتی را از نظر فقهی ثابت کرد: الف) استفاده از حق ولایت امری: ب) وجود برخی شواهد و امارات بر امکان اخذ مالیات حکومتی، از سیره پیشوایان؛ ج) استفاده از وجوب کفایی؛ ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، تلخیص و تکمیل غلامرضا مصباحی و سید هادی عربی، ص۱۱۹ - ۱۲۲.</ref> ===
مالیات‌هایی است که [[حاکم اسلامی]] می‌تواند در شرایط خاصی وضع کند و موارد، مقدار و نسبت خاصی برای آنها در [[شرع]] [[مقدس]] در نظر گرفته نشده است، بلکه تابع هزینه‌های ضروری و مصالحی است که [[حاکم اسلامی]] در نظر دارد<ref>دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، تلخیص و تکمیل غلامرضا مصباحی و سید هادی عربی، ص۱۱۴ – ۱۱۸.</ref>.
مالیات‌هایی است که [[حاکم اسلامی]] می‌تواند در شرایط خاصی وضع کند و موارد، مقدار و نسبت خاصی برای آنها در [[شرع]] [[مقدس]] در نظر گرفته نشده است، بلکه تابع هزینه‌های ضروری و مصالحی است که [[حاکم اسلامی]] در نظر دارد<ref>دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، تلخیص و تکمیل غلامرضا مصباحی و سید هادی عربی، ص۱۱۴ – ۱۱۸.</ref>.


[[مالیات]] در واقع فرایند مشارکت [[آحاد]] [[ملت]] دربرآورده ساختن نیازهای عمومی و تأمین امکانات عام‌المنفعه است که [[دولت]] عهده‌دار [[هدایت]] و [[مدیریت]] آن در مراحل اخذ، [[توزیع]] و [[مصرف]] می‌باشد؛ از این رو بسیار ضروری است که این [[مسئولیت]] به نحو مطلوبی صورت پذیرد، تا [[پیشرفت]] و بهبودی هر چه سریع‌تر اوضاع [[اجتماعی]] را در پی داشته باشد.
[[مالیات]] در واقع فرایند مشارکت آحاد [[ملت]] دربرآورده ساختن نیازهای عمومی و تأمین امکانات عام‌المنفعه است که [[دولت]] عهده‌دار [[هدایت]] و [[مدیریت]] آن در مراحل اخذ، توزیع و [[مصرف]] می‌باشد؛ از این رو بسیار ضروری است که این [[مسئولیت]] به نحو مطلوبی صورت پذیرد، تا [[پیشرفت]] و بهبودی هر چه سریع‌تر اوضاع [[اجتماعی]] را در پی داشته باشد.


با توجه به اینکه بیشتر [[مالیات‌ها]] به صورت مستقیم از درآمد افراد اخذ می‌شود و [[تمایل]] و [[همکاری]] مالیات‌دهندگان در وصول این وجوه به [[میزان]] لازم و در [[زمان]] مقتضی، نقش مؤثری دارد؛ لذا لازم است نوع [[رفتار]] و برخورد با مردم درگرفتن مالیات، با صحیح‌ترین و کامل‌ترین شیوه‌ها صورت گیرد.
با توجه به اینکه بیشتر [[مالیات‌ها]] به صورت مستقیم از درآمد افراد اخذ می‌شود و [[تمایل]] و [[همکاری]] مالیات‌دهندگان در وصول این وجوه به [[میزان]] لازم و در [[زمان]] مقتضی، نقش مؤثری دارد؛ لذا لازم است نوع [[رفتار]] و برخورد با مردم درگرفتن مالیات، با صحیح‌ترین و کامل‌ترین شیوه‌ها صورت گیرد.


[[امیرمؤمنان]]{{ع}} در مورد نحوه اخذ مالیات، سفارش‌های بسیاری به مأموران مالیاتی فرموده‌اند که در همه آنها بر [[ضرورت]] [[احترام]] به [[شخصیت]] و [[حفظ]] [[عزت نفس]] افراد و رعایت [[انصاف]] تأکید زیادی شده است. آن امام همام{{ع}} [[آداب]] برخورد با مردم در گرفتن مالیات را برای مأموران مالیاتی این‌گونه بیان فرموده است:
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} در مورد نحوه اخذ مالیات، سفارش‌های بسیاری به مأموران مالیاتی فرموده‌اند که در همه آنها بر [[ضرورت]] [[احترام]] به [[شخصیت]] و [[حفظ]] [[عزت نفس]] افراد و رعایت [[انصاف]] تأکید زیادی شده است. آن امام همام{{ع}} [[آداب]] برخورد با مردم در گرفتن مالیات را برای مأموران مالیاتی این‌گونه بیان فرموده است:
#با رعایت [[تقوا]] و [[احساس مسئولیت]] در پیشگاه [[خدای یگانه]] [[اقدام]] نماید<ref>{{متن حدیث|انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>؛
# با رعایت [[تقوا]] و [[احساس مسئولیت]] در پیشگاه [[خدای یگانه]] [[اقدام]] نماید<ref>{{متن حدیث|انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>؛
#از بیمناک نمودن [[مردم]] و ایجاد [[رعب]] و [[ترس]] بپرهیزد<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تُرَوِّعَنَ مُسْلِماً}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>؛
# از بیمناک نمودن [[مردم]] و ایجاد [[رعب]] و [[ترس]] بپرهیزد<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تُرَوِّعَنَ مُسْلِماً}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>؛
#بدون [[رضایت]] و [[اجازه]] مالکان وارد [[زمین]] آنها نشود<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تَجْتَازَنَّ عَلَيْهِ كَارِهاً}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>؛
# بدون [[رضایت]] و [[اجازه]] مالکان وارد [[زمین]] آنها نشود<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تَجْتَازَنَّ عَلَيْهِ كَارِهاً}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>؛
# انصاف را رعایت کند و از اخذ بیش از مقدار لازم بپرهیزد<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَكْثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّه في مَالِه}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>؛
# انصاف را رعایت کند و از اخذ بیش از مقدار لازم بپرهیزد<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَكْثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّه في مَالِه}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>؛
#بعد از آن‌که با [[متانت]] و وقارِ تمام به حضورشان رسید، [[سلام]] کند و این گونه سخن خویش را آغاز نماید: مرا [[ولی خدا]] و خلیفه‌اش به سوی شما فرستاده تا [[حق خدا]] را که در اموالتان است بگیرم، آیا در [[اموال]] شما حقی است که آن را به نماینده‌اش بپردازید؟<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ امْضِ إِلَيْهِمْ بِالسَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ حَتَّى تَقُومَ بَيْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِيَّةِ لَهُمْ ثُمَّ تَقُولَ عِبَادَ اللَّهِ أَرْسَلَنِي إِلَيْكُمْ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ لِآخُذَ مِنْكُمْ حَقَّ اللَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ فَهَلْ لِلَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَى وَلِيِّهِ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>
# بعد از آنکه با متانت و وقارِ تمام به حضورشان رسید، [[سلام]] کند و این گونه سخن خویش را آغاز نماید: مرا [[ولی خدا]] و خلیفه‌اش به سوی شما فرستاده تا [[حق خدا]] را که در اموالتان است بگیرم، آیا در [[اموال]] شما حقی است که آن را به نماینده‌اش بپردازید؟<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ امْضِ إِلَيْهِمْ بِالسَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ حَتَّى تَقُومَ بَيْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِيَّةِ لَهُمْ ثُمَّ تَقُولَ عِبَادَ اللَّهِ أَرْسَلَنِي إِلَيْكُمْ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ لِآخُذَ مِنْكُمْ حَقَّ اللَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ فَهَلْ لِلَّهِ فِي أَمْوَالِكُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَى وَلِيِّهِ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>
#اگر کسی پاسخ منفی دهد، دیگر با او کاری نداشته باشد<ref>{{متن حدیث|فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ: لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ‌}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>؛
# اگر کسی پاسخ منفی دهد، دیگر با او کاری نداشته باشد<ref>{{متن حدیث|فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ: لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ‌}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>؛
#اگر [[توانگری]] پاسخ مثبت دهد، با [[پرهیز]] از هرگونه [[تهدید]]، [[سخت‌گیری]] و [[تحمیل]]، هر مقدار که بپردازد آن را اخذ کند؛ زیرا [[مالیات]] سهمی اندک است در اموال بیشتری که در [[ملک]] مالیات‌دهندگان است و تعلق به آنها دارد<ref>{{متن حدیث|وَ إِنْ أَنْعَمَ لَكَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ أَوْ تُرْهِقَهُ فَخُذْ مَا أَعْطَاكَ... فَإِنَّ أَكْثَرَهَا لَهُ‌}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>.
# اگر [[توانگری]] پاسخ مثبت دهد، با پرهیز از هرگونه [[تهدید]]، سخت‌گیری و [[تحمیل]]، هر مقدار که بپردازد آن را اخذ کند؛ زیرا [[مالیات]] سهمی اندک است در اموال بیشتری که در [[ملک]] مالیات‌دهندگان است و تعلق به آنها دارد<ref>{{متن حدیث|وَ إِنْ أَنْعَمَ لَكَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ أَوْ تُرْهِقَهُ فَخُذْ مَا أَعْطَاكَ... فَإِنَّ أَكْثَرَهَا لَهُ‌}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>.
#در چگونگی پرداخت [[مال]]، [[اختیار]] را به صاحب مال بدهد و اگر بعد از [[انتخاب]] پشیمان شود، اموال را در هم آمیزد و دوباره جدا کند، تابدین ترتیب [[رضایت]] خاطر او را جلب نماید<ref>{{متن حدیث|... ثُمَّ خَيِّرْهُ فَإِذَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ... فَإِنِ اسْتَقَالَكَ فَأَقِلْهُ ثُمَّ اخْلِطْهُمَا ثُمَّ اصْنَعْ مِثْلَ الَّذِي صَنَعْتَ أَوَّلًا حَتَّى تَأْخُذَ حَقَّ اللَّهِ فِي مَالِهِ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>؛
# در چگونگی پرداخت [[مال]]، [[اختیار]] را به صاحب مال بدهد و اگر بعد از [[انتخاب]] پشیمان شود، اموال را در هم آمیزد و دوباره جدا کند، تابدین ترتیب [[رضایت]] خاطر او را جلب نماید<ref>{{متن حدیث|... ثُمَّ خَيِّرْهُ فَإِذَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ... فَإِنِ اسْتَقَالَكَ فَأَقِلْهُ ثُمَّ اخْلِطْهُمَا ثُمَّ اصْنَعْ مِثْلَ الَّذِي صَنَعْتَ أَوَّلًا حَتَّى تَأْخُذَ حَقَّ اللَّهِ فِي مَالِهِ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۲۵.</ref>؛
#از اخذ کالاها و لوازمی که مورد نیاز آنها می‌باشد، بپرهیزد<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تُحْشِمُوا أَحَداً عَنْ حَاجَتِهِ، ولا تَحْبِسُوهُ عَنْ طَلِبَتِهِ، ولا تَبِيعُنَّ لِلنَّاسِ فِي الْخَرَاجِ كِسْوَةَ شِتَاءٍ ولا صَيْفٍ، ولا دَابَّةً يَعْتَمِلُونَ عَلَيْهَا، ولا عَبْداً}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۱.</ref>؛
# از اخذ کالاها و لوازمی که مورد نیاز آنها می‌باشد، بپرهیزد<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تُحْشِمُوا أَحَداً عَنْ حَاجَتِهِ، ولا تَحْبِسُوهُ عَنْ طَلِبَتِهِ، ولا تَبِيعُنَّ لِلنَّاسِ فِي الْخَرَاجِ كِسْوَةَ شِتَاءٍ ولا صَيْفٍ، ولا دَابَّةً يَعْتَمِلُونَ عَلَيْهَا، ولا عَبْداً}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۱.</ref>؛
#[در هر حال] از هرگونه [[اعمال]] [[خشونت‌بار]] و توهین‌آمیز کاملاً دوری نماید<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تَضْرِبُنَ أَحَداً سَوْطاً لِمَكَانِ دِرْهَمٍ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۱.</ref>.
# [در هر حال] از هرگونه [[اعمال]] [[خشونت‌بار]] و توهین‌آمیز کاملاً دوری نماید<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تَضْرِبُنَ أَحَداً سَوْطاً لِمَكَانِ دِرْهَمٍ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۱.</ref>.


توصیه‌های [[مکتب علوی]] در تمامی ابعاد برای [[حفظ]] [[ارزش]] و مقام والای [[انسان]] و ارج نهادن به [[شخصیت]] افراد است، تا با ارتقای سطح [[بینش]] و [[شناخت]] افراد، آنها را [[متعهد]] و مسئولیت‌پذیر بار آورد و با اینکه در همه حال آماده همکاری با حکومت [[حق]] بوده، داوطلبانه در صحنه‌ها حضور داشته باشند. از جمله موارد این [[همکاری]] و حضور، مشارکت و مساعدت در سامان بخشیدن به امور اجتماعی و حل مشکلات با پرداخت مالیات است.
توصیه‌های [[مکتب علوی]] در تمامی ابعاد برای [[حفظ]] [[ارزش]] و مقام والای [[انسان]] و ارج نهادن به [[شخصیت]] افراد است، تا با ارتقای سطح [[بینش]] و [[شناخت]] افراد، آنها را [[متعهد]] و مسئولیت‌پذیر بار آورد و با اینکه در همه حال آماده همکاری با حکومت [[حق]] بوده، داوطلبانه در صحنه‌ها حضور داشته باشند. از جمله موارد این [[همکاری]] و حضور، مشارکت و مساعدت در سامان بخشیدن به امور اجتماعی و حل مشکلات با پرداخت مالیات است.
خط ۲۰۷: خط ۱۶۹:
همان‌گونه که بیان کردیم، [[مالیات]] نقش به سزایی در تأمین [[بودجه]] [[کشور]] و توان اجرایی [[دولت]] در بخش‌های گوناگون دارد؛ و لذا [[حکومت اسلامی]] موظف است با اجرای سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های اصولی، امکان وصول به موقع مالیات مورد نیاز را فراهم آورد.
همان‌گونه که بیان کردیم، [[مالیات]] نقش به سزایی در تأمین [[بودجه]] [[کشور]] و توان اجرایی [[دولت]] در بخش‌های گوناگون دارد؛ و لذا [[حکومت اسلامی]] موظف است با اجرای سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های اصولی، امکان وصول به موقع مالیات مورد نیاز را فراهم آورد.


[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} برای سامان بخشیدن به نظام مالیاتی و ایجاد شرایط لازم برای جلب مالیات مورد نیاز به «مالک» چنین سفارش فرمود: سزاوار است که بیشتر از گردآوری [[خراج]] به عمران زمین بیندیشی؛ زیرا خراج جز از راه [[عمران]] به دست نمی‌آید و هرکه بدون عمران خراج بگیرد، کشور را ویران و [[ملت]] را نابود می‌کند و فرمانروایی‌اش چندانی نمی‌پاید. اگر [[مردم]] از سنگینی مالیات و یا رسیدن آفات یا خشک شدن آب چشمه‌ها و یا کمی [[باران]] و یا دگرگونی [[زمین]] در اثر آب گرفتن و [[فساد]] بذرها... به تو [[شکایت]] آوردند، مالیات را به مقداری که حال آنها بهبود یابد، [[تخفیف]] بده و هرگز بار [[مالی]] تخفیفی که برای خراج دهندگان قائل شوی بر تو گران نیاید؛ زیرا آن مقدار ذخیره‌ای است که آنها بالاخره در عمران و [[آبادی]] کشور به کار می‌بندند<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} برای سامان بخشیدن به نظام مالیاتی و ایجاد شرایط لازم برای جلب مالیات مورد نیاز به «مالک» چنین سفارش فرمود: سزاوار است که بیشتر از گردآوری [[خراج]] به عمران زمین بیندیشی؛ زیرا خراج جز از راه [[عمران]] به دست نمی‌آید و هرکه بدون عمران خراج بگیرد، کشور را ویران و [[ملت]] را نابود می‌کند و فرمانروایی‌اش چندانی نمی‌پاید. اگر [[مردم]] از سنگینی مالیات و یا رسیدن آفات یا خشک شدن آب چشمه‌ها و یا کمی [[باران]] و یا دگرگونی [[زمین]] در اثر آب گرفتن و [[فساد]] بذرها... به تو [[شکایت]] آوردند، مالیات را به مقداری که حال آنها بهبود یابد، [[تخفیف]] بده و هرگز بار [[مالی]] تخفیفی که برای خراج دهندگان قائل شوی بر تو گران نیاید؛ زیرا آن مقدار ذخیره‌ای است که آنها بالاخره در عمران و آبادی کشور به کار می‌بندند<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.


حاصل چنین رفتارهای اصولی و توأم با [[منطق]] و [[متانت]]، [[محبت]] و [[دلسوزی]] و [[اشتیاق]] مردم در پرداخت وجوه مالیاتی و نیز هرگونه [[فداکاری]] در راه کشور و [[حمایت]] از سیاست‌های حکومت اسلامی را در پی خواهد داشت. برخی [[مورخان]]، همین رفتارهای عادلانه و مشفقانه در گرفتن [[مالیات‌ها]] را از عوامل مهم در [[پیشرفت]] سریع [[اسلام]] معرفی می‌کنند.
حاصل چنین رفتارهای اصولی و توأم با منطق و متانت، [[محبت]] و دلسوزی و [[اشتیاق]] مردم در پرداخت وجوه مالیاتی و نیز هرگونه [[فداکاری]] در راه کشور و حمایت از سیاست‌های حکومت اسلامی را در پی خواهد داشت. برخی مورخان، همین رفتارهای عادلانه و مشفقانه در گرفتن [[مالیات‌ها]] را از عوامل مهم در [[پیشرفت]] سریع [[اسلام]] معرفی می‌کنند.


«منتسکیو» از نویسندگان به نام فرانسوی می‌گوید: وجود این باج‌های گزاف بود که سهولت عجیبی را به [[مسلمین]] در [[فتوحات]] خود اعطا نمود؛ زیرا ملت‌های [[تسخیر]] شده از طرف [[اعراب]] می‌دیدند به جای یک سلسله تعدیاتی که در اثر [[لئامت]] امپراتوران به آنها می‌شد، با یک [[مالیات]] [[ساده]] که به سهولت می‌دهند و به سهولت گرفته می‌شود، مواجه و تابع شده‌اند. این بود که فتوحات [[مسلمانان]] به آسانی پیش می‌رفت و [[ملت‌ها]] خوشبخت‌تر بودند و ترجیح می‌دادند به یک [[ملت]] [[صحرانشین]] [[مطیع]] شوند؛ تا به یک [[حکومت فاسد]] که در آن از تمام معایب و از تمام وحشت‌ها و دهشت‌های [[بندگی]] و نبودن [[آزادی]] در [[عذاب]] بودند. در مورد اخذ باج‌های گزافِ [[افراطی]] و نزدیک به [[جنون]]، در [[تاریخ]] [[مشاهده]] کنید: آناستاز<ref>آناستاز اول (۴۹۱ - ۵۱۸م) و آناستاز دوم (۷۱۳ - ۷۱۵م) امپراتوران روم شرقی بودند. محمد معین، فرهنگ فارسی، ج۵، ص۶۲.</ref> مالیاتی برای استنشاق هوا وضع کرده بود<ref>منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی اکبر محمدی، ص۳۸۴.</ref>.
«منتسکیو» از نویسندگان به نام فرانسوی می‌گوید: وجود این باج‌های گزاف بود که سهولت عجیبی را به [[مسلمین]] در فتوحات خود اعطا نمود؛ زیرا ملت‌های [[تسخیر]] شده از طرف [[اعراب]] می‌دیدند به جای یک سلسله تعدیاتی که در اثر [[لئامت]] امپراتوران به آنها می‌شد، با یک [[مالیات]] [[ساده]] که به سهولت می‌دهند و به سهولت گرفته می‌شود، مواجه و تابع شده‌اند. این بود که فتوحات [[مسلمانان]] به آسانی پیش می‌رفت و [[ملت‌ها]] خوشبخت‌تر بودند و ترجیح می‌دادند به یک [[ملت]] [[صحرانشین]] [[مطیع]] شوند؛ تا به یک [[حکومت فاسد]] که در آن از تمام معایب و از تمام وحشت‌ها و دهشت‌های [[بندگی]] و نبودن [[آزادی]] در [[عذاب]] بودند. در مورد اخذ باج‌های گزافِ [[افراطی]] و نزدیک به [[جنون]]، در [[تاریخ]] [[مشاهده]] کنید: آناستاز<ref>آناستاز اول (۴۹۱ - ۵۱۸م) و آناستاز دوم (۷۱۳ - ۷۱۵م) امپراتوران روم شرقی بودند. محمد معین، فرهنگ فارسی، ج۵، ص۶۲.</ref> مالیاتی برای استنشاق هوا وضع کرده بود<ref>منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی اکبر محمدی، ص۳۸۴.</ref>.


در نتیجه اگر بنا باشد که [[مردم]] در [[مشکلات]] و [[بحران‌های سیاسی]] - [[اجتماعی]] [[یاور]] و مددکار [[حکومت]] باشند و با [[دفاع]] از [[حاکمیت]] آن، از هر عاملی که باعث [[ضعف]] و زوال حکومت می‌شود جلوگیری نموده و در همه حال مشتاقانه آماده [[حمایت]] از کیان [[نظام اسلامی]] باشند، لازم است [[دولت]] مردانِ [[حکومت اسلامی]] خود را خدمتگزار مردم دانسته و تلاش کنند که اصل و محور در [[برنامه‌ریزی‌ها]]، جز [[آسایش]] و خیر و [[صلاح]] مردم نباشد. همچنین آنان باید در ساختار مالیاتی شرایطی به وجود آورند که مردم مشارکت خود در پرداخت درست مالیات را امری [[عبادی]] و خداپسندانه تلقی کنند. در این راستا لازم است از برخوردهای اصولی و [[انسانی]]، پرداختن به [[عمران]] و آبادی [[کشور]] و نیز از سبک نمودن بار مالیاتی [[غافل]] نباشند که بنا به فرموده [[امام علی]]{{ع}} این‌گونه [[رفتارها]] باعث [[نشاط]] و شور و [[اشتیاق]] مردم در آبادی بیشتر سرزمین‌ها و پشتیبانی از حکومت خواهد بود<ref>[[محمد رضا کریمی والا|کریمی والا، محمد رضا]]، [[وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی (کتاب)|وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی]] ص ۱۶۹.</ref>.
در نتیجه اگر بنا باشد که [[مردم]] در [[مشکلات]] و بحران‌های سیاسی ـ [[اجتماعی]] [[یاور]] و مددکار [[حکومت]] باشند و با [[دفاع]] از [[حاکمیت]] آن، از هر عاملی که باعث [[ضعف]] و زوال حکومت می‌شود جلوگیری نموده و در همه حال مشتاقانه آماده حمایت از کیان [[نظام اسلامی]] باشند، لازم است [[دولت]] مردانِ [[حکومت اسلامی]] خود را خدمتگزار مردم دانسته و تلاش کنند که اصل و محور در [[برنامه‌ریزی‌ها]]، جز [[آسایش]] و خیر و [[صلاح]] مردم نباشد. همچنین آنان باید در ساختار مالیاتی شرایطی به وجود آورند که مردم مشارکت خود در پرداخت درست مالیات را امری [[عبادی]] و خداپسندانه تلقی کنند. در این راستا لازم است از برخوردهای اصولی و [[انسانی]]، پرداختن به [[عمران]] و آبادی [[کشور]] و نیز از سبک نمودن بار مالیاتی [[غافل]] نباشند که بنا به فرموده [[امام علی]]{{ع}} این‌گونه [[رفتارها]] باعث [[نشاط]] و شور و [[اشتیاق]] مردم در آبادی بیشتر سرزمین‌ها و پشتیبانی از حکومت خواهد بود<ref>[[محمد رضا کریمی والا|کریمی والا، محمد رضا]]، [[وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی (کتاب)|وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی]]، ص ۱۶۹.</ref>.


==[[سیره]] عادلانه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[مصرف بیت‌المال]]==
== [[سیره]] عادلانه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[مصرف بیت‌المال]] ==
برابر آنچه بیان شد، درآمدهای [[بیت‌المال]] گسترده بوده است. تنوع درآمدها مصرف‌ها‌ی متنوعی داشته است. مصارف هشتگانه [[زکات]] در [[قرآن]] آمده است و چون مورد [[مصرف]] آن مشخص بوده، چندان مورد [[اختلاف]] قرار نگرفته است. آنچه [[سیره امیرالمؤمنین]]{{ع}} را با دیگران متفاوت ساخته و جنبه [[اصلاحی]] دارد، دو مورد است: مورد اول تقسیم عادلانه و مساوی درآمد [[خراج]] و بیت‌المال و مورد دوم [[تقسیم غنایم]] است. درباره [[غنایم]] دو موضوع مطرح بوده است: موضوع اول دریافت غنایم از [[مسلمانان]] [[باغی]] که حضرت شیوه و سیره جدیدی را [[ابداع]] کرد که سابقه نداشت و به همین جهت این مسئله یکی دیگر از مسائل پرچالش دوران [[حکومت]] حضرت بوده است. درباره این موضوع در [[سیره نظامی]] سخن گفته‌ایم. موضوع دوم مصرف آن در موارد تعیین‌شده در قرآن و سهم [[ذوی‌القربی]] است که در [[زمان]] [[خلفا]] تخلفاتی از آن صورت گرفت که در ادامه بیان خواهد شد.
برابر آنچه بیان شد، درآمدهای [[بیت‌المال]] گسترده بوده است. تنوع درآمدها مصرف‌ها‌ی متنوعی داشته است. مصارف هشتگانه [[زکات]] در [[قرآن]] آمده است و چون مورد [[مصرف]] آن مشخص بوده، چندان مورد [[اختلاف]] قرار نگرفته است. آنچه [[سیره امیرالمؤمنین]]{{ع}} را با دیگران متفاوت ساخته و جنبه [[اصلاحی]] دارد، دو مورد است: مورد اول تقسیم عادلانه و مساوی درآمد [[خراج]] و بیت‌المال و مورد دوم [[تقسیم غنایم]] است. درباره [[غنایم]] دو موضوع مطرح بوده است: موضوع اول دریافت غنایم از [[مسلمانان]] [[باغی]] که حضرت شیوه و سیره جدیدی را [[ابداع]] کرد که سابقه نداشت و به همین جهت این مسئله یکی دیگر از مسائل پرچالش دوران [[حکومت]] حضرت بوده است. درباره این موضوع در [[سیره نظامی]] سخن گفته‌ایم. موضوع دوم مصرف آن در موارد تعیین‌شده در قرآن و سهم [[ذوی‌القربی]] است که در [[زمان]] [[خلفا]] تخلفاتی از آن صورت گرفت که در ادامه بیان خواهد شد.
اکنون به بیان سیره [[حضرت امیر]] در [[تقسیم عادلانه بیت‌المال]] می‌پردازیم که از روزهای آغازین [[خلافت]] ایشان آغاز شد و مورد [[مخالفت]] زیاده‌خواهان قرار گرفت.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۸۵.</ref>.


===[[تساوی]] در [[تقسیم بیت‌المال]]===
اکنون به بیان سیره [[حضرت امیر]] در [[تقسیم عادلانه بیت‌المال]] می‌پردازیم که از روزهای آغازین [[خلافت]] ایشان آغاز شد و مورد [[مخالفت]] زیاده‌خواهان قرار گرفت<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۸۵.</ref>.
 
=== [[تساوی]] در [[تقسیم بیت‌المال]] ===
[[رسول خدا]]{{صل}} درآمد بیت‌المال را بین [[مجاهدان]] به‌طور مساوی تقسیم می‌کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۶۰: {{متن حدیث|كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يُعْطِي بِالسَّوِيَّةِ}}.</ref>. هر کس از آنان سهمی مانند دیگران از بیت‌المال داشت. این روش را [[ابوبکر]] نیز پی گرفت<ref>ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۳؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل‌الرسول، ج۲۶، ص۳۴۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۸، ص۳۲۶.</ref>. در زمان [[عمر بن خطاب]] که [[دیوان]] [[سپاه]] ایجاد شد، اولین تقسیم را وی بر اساس [[خویشاوندی]]، امتیازات و سابقه افراد قرار داد<ref>ابن‌عبدالبر، الإستیعاب، ج۳، ص‌۱۱۴۵: {{عربی|و هو دوّن الدواوين في العطاء، و رتّب الناس فيه على سوابقهم}}.</ref>. او برای [[خویشاوندان پیامبر]]{{صل}} [[امتیاز]] قایل شد. او از [[عباس بن عبدالمطلب]] شروع کرد و برای وی، ۲۵ یا ۱۲ هزار درهم مقرر کرد. برای [[اهل]] [[بدر]]، پنج‌هزار درهم مقرر کرد و در [[اهل]] بدر به [[نقلی]] حسن، حسین، [[ابوذر]] و [[سلمان]] را وارد کرد. برای بعد از [[بدریان]] تا [[صلح حدیبیه]]، چهارهزار درهم قرار داد و برای بعد از [[صلح]] تا [[زمان]] ردّه سه‌هزار درهم تعیین کرد<ref>ابن‌جوزی، المنتظم، ج۴، ص۱۹۴.</ref>. سهم [[همسران پیامبر]]{{صل}} نیز شش‌هزار درهم مقرر شد. برای [[عایشه]] و [[حفصه]] هر یک دوازده‌هزار درهم و برای [[صفیه]] و [[جویریه]] پنج‌هزار درهم تعیین کرد<ref>احمد بن ابی‌یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵۳.</ref>. به همین صورت [[خلیفه دوم]] برای افراد دیگر سهم‌ها‌ی متفاوتی قرار داد.
[[رسول خدا]]{{صل}} درآمد بیت‌المال را بین [[مجاهدان]] به‌طور مساوی تقسیم می‌کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۶۰: {{متن حدیث|كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يُعْطِي بِالسَّوِيَّةِ}}.</ref>. هر کس از آنان سهمی مانند دیگران از بیت‌المال داشت. این روش را [[ابوبکر]] نیز پی گرفت<ref>ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۳؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل‌الرسول، ج۲۶، ص۳۴۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۸، ص۳۲۶.</ref>. در زمان [[عمر بن خطاب]] که [[دیوان]] [[سپاه]] ایجاد شد، اولین تقسیم را وی بر اساس [[خویشاوندی]]، امتیازات و سابقه افراد قرار داد<ref>ابن‌عبدالبر، الإستیعاب، ج۳، ص‌۱۱۴۵: {{عربی|و هو دوّن الدواوين في العطاء، و رتّب الناس فيه على سوابقهم}}.</ref>. او برای [[خویشاوندان پیامبر]]{{صل}} [[امتیاز]] قایل شد. او از [[عباس بن عبدالمطلب]] شروع کرد و برای وی، ۲۵ یا ۱۲ هزار درهم مقرر کرد. برای [[اهل]] [[بدر]]، پنج‌هزار درهم مقرر کرد و در [[اهل]] بدر به [[نقلی]] حسن، حسین، [[ابوذر]] و [[سلمان]] را وارد کرد. برای بعد از [[بدریان]] تا [[صلح حدیبیه]]، چهارهزار درهم قرار داد و برای بعد از [[صلح]] تا [[زمان]] ردّه سه‌هزار درهم تعیین کرد<ref>ابن‌جوزی، المنتظم، ج۴، ص۱۹۴.</ref>. سهم [[همسران پیامبر]]{{صل}} نیز شش‌هزار درهم مقرر شد. برای [[عایشه]] و [[حفصه]] هر یک دوازده‌هزار درهم و برای [[صفیه]] و [[جویریه]] پنج‌هزار درهم تعیین کرد<ref>احمد بن ابی‌یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵۳.</ref>. به همین صورت [[خلیفه دوم]] برای افراد دیگر سهم‌ها‌ی متفاوتی قرار داد.


خط ۲۲۶: خط ۱۸۹:
وقتی امیرالمؤمنین علی بن [[ابی‌طالب]]{{ع}} به [[خلافت]] رسید، در [[مدینه]] برای مردم [[سخنرانی]] کرد و فرمود: ای گروه [[مهاجر]] و [[انصار]]، ای گروه [[قریش]]، بدانید به [[خدا]] [[سوگند]] من چیزی از فیء شما برای خود قرار نمی‌دهم تا زمانی که [[نخل]] خرمایی در [[مدینه]] داشته باشم. آیا تصور می‌کنید که خودم و فرزندانم را از [[بیت‌المال]] باز می‌دارم و به شما می‌دهم؟ من در [[تقسیم بیت‌المال]] بین سیاه و سفید [[مساوات]] برقرار می‌کنم. [[عقیل بن ابی‌طالب]] [[حرکت]] کرد و گفت: مرا و مرد سیاه سودانی را یکی قرار می‌دهی؟ حضرت فرمود: بنشین؛ [[خداوند]] تو را [[رحمت]] کند، آیا کسی جز تو نبود که سخن بگوید؟ [[برتری]] بر آنان جز به سابقه در [[اسلام]] و [[تقوا]] نیست<ref>شیخ مفید، الإختصاص، ص۱۵۱.</ref>. [[اعتراض]] [[عقیل]] نشان می‌دهد که تقسیم بیت‌المال بر اساس امتیازات یک [[فرهنگ]] مقبول در [[جامعه]] بوده که اکنون مورد اعتراض [[برادر]] [[خلیفه]] قرار گرفته است.
وقتی امیرالمؤمنین علی بن [[ابی‌طالب]]{{ع}} به [[خلافت]] رسید، در [[مدینه]] برای مردم [[سخنرانی]] کرد و فرمود: ای گروه [[مهاجر]] و [[انصار]]، ای گروه [[قریش]]، بدانید به [[خدا]] [[سوگند]] من چیزی از فیء شما برای خود قرار نمی‌دهم تا زمانی که [[نخل]] خرمایی در [[مدینه]] داشته باشم. آیا تصور می‌کنید که خودم و فرزندانم را از [[بیت‌المال]] باز می‌دارم و به شما می‌دهم؟ من در [[تقسیم بیت‌المال]] بین سیاه و سفید [[مساوات]] برقرار می‌کنم. [[عقیل بن ابی‌طالب]] [[حرکت]] کرد و گفت: مرا و مرد سیاه سودانی را یکی قرار می‌دهی؟ حضرت فرمود: بنشین؛ [[خداوند]] تو را [[رحمت]] کند، آیا کسی جز تو نبود که سخن بگوید؟ [[برتری]] بر آنان جز به سابقه در [[اسلام]] و [[تقوا]] نیست<ref>شیخ مفید، الإختصاص، ص۱۵۱.</ref>. [[اعتراض]] [[عقیل]] نشان می‌دهد که تقسیم بیت‌المال بر اساس امتیازات یک [[فرهنگ]] مقبول در [[جامعه]] بوده که اکنون مورد اعتراض [[برادر]] [[خلیفه]] قرار گرفته است.


حضرت بعد دستور داد آنچه در بیت‌المال وجود دارد به‌طور مساوی بین افراد تقسیم شود<ref>شیخ مفید، الإختصاص، ص۱۵۱.</ref>. خود حضرت در خطبه‌ای بیان می‌کند دیوان‌های عطا را که بر اساس امتیازات بود از بین بردم و آن‌گونه عمل کردم که [[رسول خدا]]{{صل}} عمل می‌کرد تا [[اموال]] در میان [[ثروتمندان]] در گردش نباشد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۶۰: {{متن حدیث|وَ مَحَوْتُ دَوَاوِينَ الْعَطَايَا وَ أَعْطَيْتُ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يُعْطِي بِالسَّوِيَّةِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ}}.</ref>. [[عاصم بن ضمره]] گوید: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[عطاء]] را به‌طور مساوی بین افراد تقسیم می‌کرد<ref>ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ص۴۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۰۷: {{متن حدیث|أَنَّ عَلِيّاً{{ع}} قَسَمَ قَسْماً فَسَوَّى بَيْنَ النَّاسِ}}.</ref>. امیرالمؤمنین{{ع}} در [[روز]] سوم خلافتش به [[عمار یاسر]]، [[ابو‌الهیثم بن تیهان]] و [[عبیدالله بن ابی‌رافع]] دستور داد به هر شخصی از افراد [[مسلمان]] که سهمی از بیت‌المال داشتند، سه دینار که معادل سی درهم بود بدهند و خود حضرت به مزرعه‌اش در بیرون مدینه رفت. نامبردگان فوق، طبق دستور حضرت عمل کردند و به هر شخص سی درهم دادند. این تقسیم مورد [[مخالفت]] [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[مروان]] قرار گرفت و آنان زمزمه‌هایی از مخالفت را در [[مسجد]] آغاز کردند. [[مسئولان]] بیت‌المال حضرت نزد ایشان رفتند و موضوع را با حضرت در میان گذاشتند. معترضان در [[گفتگو]] با حضرت خواستار توجه به سابقه خود در دریافت [[بیت‌المال]] شدند<ref>شیخ مفید، الإختصاص، ص۱۵۱.</ref>. حضرت به [[طلحه]] و [[زبیر]] فرمود: شما در [[اسلام]] بیشتر سابقه دارید یا من؟ گفتند: تو. پرسید: شما بیشتر با [[رسول خدا]]{{صل}} [[خویشاوندی]] دارید یا من؟ گفتند: تو. پرسید سابقه [[جهاد]] شما بیشتر است یا من؟ گفتند: تو. فرمود: سهم من مانند سهم این [[کارگر]] اجیری است که برای من کار می‌کند<ref>قاضی نعمان، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار{{عم}}، ج۱، ص‌۳۷۴.</ref>. آنان مدعی بودند عمر، [[خلیفه دوم]]، به آنان سهم بیشتری می‌داده است. حضرت پرسید: رسول خدا{{صل}} چگونه سهم می‌داد؟ ساکت ماندند. پرسید: آیا [[پیروی]] از [[سنت پیامبر]]{{صل}} شایسته‌تر است یا [[سنت]] عمر؟ گفتند: [[سنت رسول خدا]]{{صل}}...<ref>قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۸۴.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[شبهات]] آنان در این زمینه پاسخ داد؛ ولی آنان باز هم [[انتظار]] سهم بیشتری داشتند و به بهانه [[سفر]] [[عمره]]، [[مدینه]] را ترک کردند<ref>قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۸۴.</ref>. همین روش عادلانه حضرت مخالفت‌های جدی در پی داشت و باعث [[گرایش]] [[دنیاطلبان]] به معاویه بود که اشاره خواهد شد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۸۶.</ref>.
حضرت بعد دستور داد آنچه در بیت‌المال وجود دارد به‌طور مساوی بین افراد تقسیم شود<ref>شیخ مفید، الإختصاص، ص۱۵۱.</ref>. خود حضرت در خطبه‌ای بیان می‌کند دیوان‌های عطا را که بر اساس امتیازات بود از بین بردم و آن‌گونه عمل کردم که [[رسول خدا]]{{صل}} عمل می‌کرد تا [[اموال]] در میان [[ثروتمندان]] در گردش نباشد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۶۰: {{متن حدیث|وَ مَحَوْتُ دَوَاوِينَ الْعَطَايَا وَ أَعْطَيْتُ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يُعْطِي بِالسَّوِيَّةِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ}}.</ref>. [[عاصم بن ضمره]] گوید: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[عطاء]] را به‌طور مساوی بین افراد تقسیم می‌کرد<ref>ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ص۴۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۰۷: {{متن حدیث|أَنَّ عَلِيّاً{{ع}} قَسَمَ قَسْماً فَسَوَّى بَيْنَ النَّاسِ}}.</ref>. امیرالمؤمنین{{ع}} در [[روز]] سوم خلافتش به [[عمار یاسر]]، [[ابو‌الهیثم بن تیهان]] و [[عبیدالله بن ابی‌رافع]] دستور داد به هر شخصی از افراد [[مسلمان]] که سهمی از بیت‌المال داشتند، سه دینار که معادل سی درهم بود بدهند و خود حضرت به مزرعه‌اش در بیرون مدینه رفت. نامبردگان فوق، طبق دستور حضرت عمل کردند و به هر شخص سی درهم دادند. این تقسیم مورد [[مخالفت]] [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[مروان]] قرار گرفت و آنان زمزمه‌هایی از مخالفت را در [[مسجد]] آغاز کردند. [[مسئولان]] بیت‌المال حضرت نزد ایشان رفتند و موضوع را با حضرت در میان گذاشتند. معترضان در [[گفتگو]] با حضرت خواستار توجه به سابقه خود در دریافت [[بیت‌المال]] شدند<ref>شیخ مفید، الإختصاص، ص۱۵۱.</ref>. حضرت به [[طلحه]] و [[زبیر]] فرمود: شما در [[اسلام]] بیشتر سابقه دارید یا من؟ گفتند: تو. پرسید: شما بیشتر با [[رسول خدا]]{{صل}} [[خویشاوندی]] دارید یا من؟ گفتند: تو. پرسید سابقه [[جهاد]] شما بیشتر است یا من؟ گفتند: تو. فرمود: سهم من مانند سهم این [[کارگر]] اجیری است که برای من کار می‌کند<ref>قاضی نعمان، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار{{عم}}، ج۱، ص‌۳۷۴.</ref>. آنان مدعی بودند عمر، [[خلیفه دوم]]، به آنان سهم بیشتری می‌داده است. حضرت پرسید: رسول خدا{{صل}} چگونه سهم می‌داد؟ ساکت ماندند. پرسید: آیا [[پیروی]] از [[سنت پیامبر]]{{صل}} شایسته‌تر است یا [[سنت]] عمر؟ گفتند: [[سنت رسول خدا]]{{صل}}...<ref>قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۸۴.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[شبهات]] آنان در این زمینه پاسخ داد؛ ولی آنان باز هم [[انتظار]] سهم بیشتری داشتند و به بهانه [[سفر]] [[عمره]]، [[مدینه]] را ترک کردند<ref>قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۸۴.</ref>. همین روش عادلانه حضرت مخالفت‌های جدی در پی داشت و باعث [[گرایش]] [[دنیاطلبان]] به معاویه بود که اشاره خواهد شد<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۸۶.</ref>.


===مخالفت‌ها با [[تقسیم مساوی]] بیت‌المال===
=== مخالفت‌ها با تقسیم مساوی بیت‌المال ===
[[مخالفت]] با این روش حضرت به این افراد سرشناس منحصر نبود؛ بلکه دیگران نیز از این‌گونه تقسیم ناخرسند بودند یا انتظار چنین تقسیمی را درباره خود نداشتند. برخی [[نزدیکان]] و آشنایان حضرت انتظار داشتند با به‌قدرت‌رسیدن امیرالمؤمنین{{ع}} و دراختیار‌گرفتن بیت‌المال، به [[مال]] و نوایی برسند. به چند نمونه دیگر از مخالفت اشخاص با [[سیره]] حضرت اشاره می‌کنیم.
[[مخالفت]] با این روش حضرت به این افراد سرشناس منحصر نبود؛ بلکه دیگران نیز از این‌گونه تقسیم ناخرسند بودند یا انتظار چنین تقسیمی را درباره خود نداشتند. برخی [[نزدیکان]] و آشنایان حضرت انتظار داشتند با به‌قدرت‌رسیدن امیرالمؤمنین{{ع}} و دراختیار‌گرفتن بیت‌المال، به [[مال]] و نوایی برسند. به چند نمونه دیگر از مخالفت اشخاص با [[سیره]] حضرت اشاره می‌کنیم.


۱. [[کلینی]] دیدگاه حضرت در [[تساوی]] بیت‌المال و [[اعتراض]] مردی از [[انصار]] را این‌گونه نقل کرده است؛ امیرالمؤمنین{{ع}} [[سخنرانی]] کرد و بعد از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] فرمود: «ای [[مردم]]، به‌درستی که [[آدم]] کسی را نه [[بنده]] و نه کنیززاده است. تمام مردم [[آزاد]] هستند؛ ولی [[خداوند]] برخی را بر برخی [[برتری]] داده است؛ پس هر کس دچار [[بلاء]] شده و [[صبر]] کرده در [[راه خدا]]، به خاطر آن به [[خدا]] [[منت]] ننهد. [[آگاه]] باشید چیزی آماده شده و ما در تقسیم آن بین سیاه و سفید [[مساوات]] برقرار می‌کنیم»<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ آدَمَ لَمْ يَلِدْ عَبْداً وَ لَا أَمَةً وَ إِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ أَحْرَارٌ وَ لَكِنَّ اللَّهَ خَوَّلَ بَعْضَكُمْ بَعْضاً فَمَنْ كَانَ لَهُ بَلَاءٌ فَصَبَرَ فِي الْخَيْرِ فَلَا يَمُنَّ بِهِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلَا وَ قَدْ حَضَرَ شَيْ‌ءٌ وَ نَحْنُ مُسَوُّونَ فِيهِ بَيْنَ الْأَسْوَدِ وَ الْأَحْمَرِ}}.</ref>.
۱. [[کلینی]] دیدگاه حضرت در [[تساوی]] بیت‌المال و [[اعتراض]] مردی از [[انصار]] را این‌گونه نقل کرده است؛ امیرالمؤمنین{{ع}} سخنرانی کرد و بعد از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] فرمود: «ای [[مردم]]، به‌درستی که [[آدم]] کسی را نه [[بنده]] و نه کنیززاده است. تمام مردم [[آزاد]] هستند؛ ولی [[خداوند]] برخی را بر برخی [[برتری]] داده است؛ پس هر کس دچار [[بلاء]] شده و [[صبر]] کرده در [[راه خدا]]، به خاطر آن به [[خدا]] [[منت]] ننهد. [[آگاه]] باشید چیزی آماده شده و ما در تقسیم آن بین سیاه و سفید [[مساوات]] برقرار می‌کنیم»<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ آدَمَ لَمْ يَلِدْ عَبْداً وَ لَا أَمَةً وَ إِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ أَحْرَارٌ وَ لَكِنَّ اللَّهَ خَوَّلَ بَعْضَكُمْ بَعْضاً فَمَنْ كَانَ لَهُ بَلَاءٌ فَصَبَرَ فِي الْخَيْرِ فَلَا يَمُنَّ بِهِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلَا وَ قَدْ حَضَرَ شَيْ‌ءٌ وَ نَحْنُ مُسَوُّونَ فِيهِ بَيْنَ الْأَسْوَدِ وَ الْأَحْمَرِ}}.</ref>.
 
[[مروان]] به [[طلحه]] و [[زبیر]] گفت: علی{{ع}} جز شما را در نظر نداشته است. پس به هر نفری سه دینار داد. به مردی از [[انصار]] نیز سه دینار داد. بعد [[غلام]] سیاهی آمد؛ به او نیز سه دینار داد. [[مرد]] [[انصاری]] گفت: این غلام من است که دیروز [[آزاد]] کرده‌ام. او و مرا یکسان قرار می‌دهی؟ حضرت فرمود: {{متن حدیث|إِنِّي نَظَرْتُ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَلَمْ أَجِدْ لِوُلْدِ إِسْمَاعِيلَ عَلَى وُلْدِ إِسْحَاقَ فَضْلًا}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۸، ص‌۶۹.</ref>: «من به [[کتاب خدا]] نگریستم؛ برتری‌ای برای [[فرزندان]] اسماعیل بر فرزندان اسحاق ندیدم».
[[مروان]] به [[طلحه]] و [[زبیر]] گفت: علی{{ع}} جز شما را در نظر نداشته است. پس به هر نفری سه دینار داد. به مردی از [[انصار]] نیز سه دینار داد. بعد [[غلام]] سیاهی آمد؛ به او نیز سه دینار داد. [[مرد]] [[انصاری]] گفت: این غلام من است که دیروز [[آزاد]] کرده‌ام. او و مرا یکسان قرار می‌دهی؟ حضرت فرمود: {{متن حدیث|إِنِّي نَظَرْتُ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَلَمْ أَجِدْ لِوُلْدِ إِسْمَاعِيلَ عَلَى وُلْدِ إِسْحَاقَ فَضْلًا}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۸، ص‌۶۹.</ref>: «من به [[کتاب خدا]] نگریستم؛ برتری‌ای برای [[فرزندان]] اسماعیل بر فرزندان اسحاق ندیدم».


[[شیخ طوسی]] این خبر را در کتاب [[امالی]] آورده و مرد معترض انصاری را [[سهل بن حنیف]]، از [[یاران مخلص]] حضرت، دانسته است. وی نقل کرده علی{{ع}} [[روز]] بعد از [[بیعت]] وارد [[خزانه]] [[بیت‌المال]] شد. اموالی را که در آن جمع شده بود خواست و آنها را بین [[مردم]] سه‌دینار سه‌دینار تقسیم کرد. سهل بن حنیف [[حرکت]] کرد و گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} این غلام را من آزاد کرده‌ام. حضرت به او سه دینار داد مانند آنچه به سهل بن حنیف داده بود<ref>شیخ طوسی، الأمالی، ص‌۶۸۶.</ref>.
[[شیخ طوسی]] این خبر را در کتاب [[امالی]] آورده و مرد معترض انصاری را [[سهل بن حنیف]]، از یاران مخلص حضرت، دانسته است. وی نقل کرده علی{{ع}} [[روز]] بعد از [[بیعت]] وارد [[خزانه]] [[بیت‌المال]] شد. اموالی را که در آن جمع شده بود خواست و آنها را بین [[مردم]] سه‌دینار سه‌دینار تقسیم کرد. سهل بن حنیف [[حرکت]] کرد و گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} این غلام را من آزاد کرده‌ام. حضرت به او سه دینار داد مانند آنچه به سهل بن حنیف داده بود<ref>شیخ طوسی، الأمالی، ص‌۶۸۶.</ref>.


۲. دو [[زن]] هنگام [[تقسیم بیت‌المال]] نزد [[امام علی]]{{ع}} آمدند؛ یکی از آنها [[عرب]] و دیگری غیرعرب بود؛ [[امام]] به هر یک از ایشان ۲۵ درهم و پیمانه‌ای بزرگ گندم داد. زن عرب گفت: ای امیرالمؤمنین{{ع}} من زنی از عربم و این زنی از [[عجم]] است. علی{{ع}} فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] که من در این [[مال]] عمومی ([[بیت‌المال]]) هیچ برتری‌ای برای [[فرزندان]] اسماعیل نسبت به فرزندان اسحاق نمی‌بینم<ref>ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ص۴۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۰۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۴، ص۳۵۰ و ج۴۱، ص‌۱۳۷؛ محمدرضا، محمد و علی حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۱۹۰: {{متن حدیث|إِنِّي لَا أَجِدُ لِبَنِي إِسْمَاعِيلَ فِي هَذَا الْفَيْ‌ءِ فَضْلًا عَلَى بَنِي إِسْحَاقَ}}.</ref>.
۲. دو [[زن]] هنگام [[تقسیم بیت‌المال]] نزد [[امام علی]]{{ع}} آمدند؛ یکی از آنها [[عرب]] و دیگری غیرعرب بود؛ [[امام]] به هر یک از ایشان ۲۵ درهم و پیمانه‌ای بزرگ گندم داد. زن عرب گفت: ای امیرالمؤمنین{{ع}} من زنی از عربم و این زنی از [[عجم]] است. علی{{ع}} فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] که من در این [[مال]] عمومی ([[بیت‌المال]]) هیچ برتری‌ای برای [[فرزندان]] اسماعیل نسبت به فرزندان اسحاق نمی‌بینم<ref>ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ص۴۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۰۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۴، ص۳۵۰ و ج۴۱، ص‌۱۳۷؛ محمدرضا، محمد و علی حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۱۹۰: {{متن حدیث|إِنِّي لَا أَجِدُ لِبَنِي إِسْمَاعِيلَ فِي هَذَا الْفَيْ‌ءِ فَضْلًا عَلَى بَنِي إِسْحَاقَ}}.</ref>.


۳. [[اعتراض]] و [[مخالفت]] با [[سیره امیرالمؤمنین]]{{ع}} به همین‌جا ختم نمی‌شود. جمعی از [[کارگزاران]] حضرت نیز تصور می‌کردند که هرگونه بخواهند می‌توانند در بیت‌المال [[تصرف]] کنند؛ ولی به [[اختلاس]] و برداشت غیرقانونی از بیت‌المال متهم شدند و [[فرار]] کردند و به معاویه پیوستند<ref>ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ص‌۴۶.</ref>. موضوع [[تقسیم عادلانه بیت‌المال]] آن‌قدر غیرمنتظر تلقی می‌شد که غلامی از [[غلامان]] حضرت نیز در خواست سهم بیشتری از بیت‌المال کرد که با اعتراض [[امام]]، روبرو شد.
۳. [[اعتراض]] و [[مخالفت]] با [[سیره امیرالمؤمنین]]{{ع}} به همین‌جا ختم نمی‌شود. جمعی از [[کارگزاران]] حضرت نیز تصور می‌کردند که هرگونه بخواهند می‌توانند در بیت‌المال [[تصرف]] کنند؛ ولی به [[اختلاس]] و برداشت غیرقانونی از بیت‌المال متهم شدند و [[فرار]] کردند و به معاویه پیوستند<ref>ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ص‌۴۶.</ref>. موضوع [[تقسیم عادلانه بیت‌المال]] آن‌قدر غیرمنتظر تلقی می‌شد که غلامی از [[غلامان]] حضرت نیز در خواست سهم بیشتری از بیت‌المال کرد که با اعتراض [[امام]]، روبرو شد.
غلامی از غلامان حضرت از ایشان درخواست [[مالی]] کرد. حضرت پاسخ داد وقتی عطای من را دادند، آن را با تو تقسیم خواهم کرد. گفت: آن مقدار مال برای من کافی نیست. او به سوی معاویه فرار کرد و معاویه به او کمک نمود. [[غلام]] نامه‌ای به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نوشت و به حضرت از مالی که به دست آورده، خبر داد. امیرالمؤمنین{{ع}} در پاسخ وی نوشت: مالی که اکنون در دست توست، قبل از تو صاحبی داشته و بعد از تو به [[اهل]] آن می‌رسد و فقط آنچه برای توست چیزی است که برای خودت آماده کرده‌ای؛ پس [[امید به رحمت خدا]] داشته باش درباره آنچه گذشته و [[اطمینان]] به [[رزق]] خدا داشته باش درباره آنچه باقیمانده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۸، ص‌۷۲؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب{{عم}}، ج۲، ص‌۱۱۱: {{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَا فِي يَدِكَ مِنَ الْمَالِ قَدْ كَانَ لَهُ أَهْلٌ قَبْلَكَ وَ هُوَ صَائِرٌ إِلَى أَهْلِهِ بَعْدَكَ وَ إِنَّمَا لَكَ مِنْهُ مَا مَهَّدْتَ لِنَفْسِكَ... فَارْجُ لِمَنْ مَضَى رَحْمَةَ اللَّهِ وَ ثِقْ لِمَنْ بَقِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ}}.</ref>.
مشابه این سخنان در [[نهج البلاغه]] آمده که مخاطب آن متفاوت است<ref>نهج البلاغه، ص‌۵۴۹، ح۴۲۳.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۸۹.</ref>.


===رد پیشنهاد [[عدول]] از [[مساوات در تقسیم بیت‌المال]]===
غلامی از غلامان حضرت از ایشان درخواست [[مالی]] کرد. حضرت پاسخ داد وقتی عطای من را دادند، آن را با تو تقسیم خواهم کرد. گفت: آن مقدار مال برای من کافی نیست. او به سوی معاویه فرار کرد و معاویه به او کمک نمود. [[غلام]] نامه‌ای به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نوشت و به حضرت از مالی که به دست آورده، خبر داد. امیرالمؤمنین{{ع}} در پاسخ وی نوشت: مالی که اکنون در دست توست، قبل از تو صاحبی داشته و بعد از تو به [[اهل]] آن می‌رسد و فقط آنچه برای توست چیزی است که برای خودت آماده کرده‌ای؛ پس [[امید به رحمت خدا]] داشته باش درباره آنچه گذشته و [[اطمینان]] به [[رزق]] خدا داشته باش درباره آنچه باقیمانده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۸، ص‌۷۲؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب{{عم}}، ج۲، ص‌۱۱۱: {{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَا فِي يَدِكَ مِنَ الْمَالِ قَدْ كَانَ لَهُ أَهْلٌ قَبْلَكَ وَ هُوَ صَائِرٌ إِلَى أَهْلِهِ بَعْدَكَ وَ إِنَّمَا لَكَ مِنْهُ مَا مَهَّدْتَ لِنَفْسِكَ... فَارْجُ لِمَنْ مَضَى رَحْمَةَ اللَّهِ وَ ثِقْ لِمَنْ بَقِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ}}.</ref>. مشابه این سخنان در [[نهج البلاغه]] آمده که مخاطب آن متفاوت است<ref>نهج البلاغه، ص‌۵۴۹، ح۴۲۳.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۸۹.</ref>
[[نارضایتی]] جمعی از [[یاران]] حضرت از [[تقسیم عادلانه بیت‌المال]] و تعقیب [[کارگزاران]] متخلفی که از [[بیت‌المال]] [[سوءاستفاده]] کرده بودند و [[فرار]] آنان و جمعی از اشراف به سوی معاویه که با استقبال وی روبرو می‌شدند و [[کمک مالی]] زیادی به آنان می‌کرد و [[وعده]] [[مقام]] به آنان می‌داد، باعث شد که جمعی از یاران [[امیر مؤمنان]] به فکریافتن چاره و راه حل بیفتند. آنان راه حل جلو‌گیری از [[گرایش]] به معاویه در [[شام]] را این دانستند که حضرت از اصلی که به آن پایبند بود و در [[مدینه]] و [[کوفه]] رسماً اعلام کرد که همه در سهم از بیت‌المال یکسان هستند، عدول کند و به اشراف و سران [[قبایل]] و افراد باسابقه، سهم بیشتری از بیت‌المال بدهد و بعد از [[استحکام]] پایه‌ها‌ی قدرتش، به روش مساوات در تقسیم بیت‌المال برگردد. حضرت به‌شدت با این پیشنهاد یاران خود [[مخالفت]] کرد. گزارش [[کلینی]] و دیگران را دراین‌باره با هم مطالعه می‌کنیم. این خبر را کلینی با یک سند و ثقفی در [[الغارات]]، [[شیخ مفید]] و [[شیخ طوسی]] با سندی دیگر با تفاوتی اندک نقل کرده‌اند. در [[تحف العقول]] و نهج البلاغه نیز این پیشنهاد و پاسخ حضرت آمده است. متن گزارش را [[کتاب کافی]] قرار می‌دهیم و برخی تفاوت‌ها و اضافات در دیگر منابع و نیز گاهی نسخه‌بدل‌ها را نیز نقل می‌کنیم:


جمعی از [[شیعیان]] و طرفداران [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} وقتی جدایی [[مردم]] را از حضرت دیدند که جمع زیادی از آنان به خاطر [[دنیا]]، به جانب معاویه فرار می‌کردند، نزد حضرت آمدند<ref>شیخ مفید، الأمالی، ص۱۷۵؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص۱۹۴؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۰۳.</ref> و گفتند: ای امیر مؤمنان، (بهتر است) این [[اموال]] را بیرون آوری و بین رؤسا و اشراف تقسیم کنی و آنان را بر ما [[برتری]] دهی<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۳۱.</ref> و اشراف [[عرب]] و [[قریش]] را بر [[موالی]] و [[عجم]] برتری دهی و کسانی که [[ترس]] از [[مخالفت]] آنها و فرارشان را نزد معاویه داری (برتری دهی)، چون معاویه با آنان چنین عمل می‌کند<ref>ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ص۴۸.</ref>. تا زمانی که کارها برایت [[استحکام]] یافت، برگردی به [[برترین]] راهی که [[خداوند]] تو را بر آن قرار داده، از [[تقسیم مساوی]] و عادلانه در میان [[رعیت]]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۳۱.</ref>. حضرت در پاسخ آنان فرمود: {{متن حدیث|أَ تَأْمُرُونِّي وَيْحَكُمْ أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ لَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ ذَلِكَ مَا سَمَرَ السَّمِيرُ<ref>در الغارات (ص۴۸)، أمالی شیخ مفید (ص۱۷۵) و أمالی شیخ طوسی (ص۱۹۴) به جای این عبارت، چنین آمده: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَا أَفْعَلُ مَا طَلَعَتْ شَمْسٌ}}: «به خدا سوگند انجام نمی‌دهم تا زمانی که خورشید طلوع می‌کند».</ref> وَ مَا رَأَيْتُ فِي السَّمَاءِ نَجْماً وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ أَمْوَالُهُمْ مَالِي لَسَاوَيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا هِيَ أَمْوَالُهُمْ}}: «وای بر شما، آیا به من [[فرمان]] می‌دهید که [[یاری]] را با [[ستم]]، به کسانی از [[اهل]] [[اسلام]] که بر آنان [[ولایت]] داده شده‌ام، بخواهم؟ نه به [[خدا]] [[سوگند]]، هرگز چنین نخواهد شد، تا زمانی که [[روزگار]] ادامه دارد و تا زمانی که در [[آسمان]] ستاره‌ای ببینم. به خدا سوگند اگر این [[اموال]] آنان، [[مال]] شخصی خودم بود، بین [[مردم]] در تقسیم آن [[مساوات]] برقرار می‌کردم، درحالی‌که این اموال از آنِ آنان است.
=== رد پیشنهاد عدول از [[مساوات در تقسیم بیت‌المال]] ===
نارضایتی جمعی از [[یاران]] حضرت از [[تقسیم عادلانه بیت‌المال]] و تعقیب [[کارگزاران]] متخلفی که از [[بیت‌المال]] سوءاستفاده کرده بودند و فرار آنان و جمعی از اشراف به سوی معاویه که با استقبال وی روبرو می‌شدند و کمک مالی زیادی به آنان می‌کرد و [[وعده]] مقام به آنان می‌داد، باعث شد که جمعی از یاران [[امیر مؤمنان]] به فکریافتن چاره و راه حل بیفتند. آنان راه حل جلو‌گیری از [[گرایش]] به معاویه در [[شام]] را این دانستند که حضرت از اصلی که به آن پایبند بود و در [[مدینه]] و [[کوفه]] رسماً اعلام کرد که همه در سهم از بیت‌المال یکسان هستند، عدول کند و به اشراف و سران [[قبایل]] و افراد باسابقه، سهم بیشتری از بیت‌المال بدهد و بعد از [[استحکام]] پایه‌ها‌ی قدرتش، به روش مساوات در تقسیم بیت‌المال برگردد. حضرت به‌شدت با این پیشنهاد یاران خود [[مخالفت]] کرد. گزارش [[کلینی]] و دیگران را دراین‌باره با هم مطالعه می‌کنیم. این خبر را کلینی با یک سند و ثقفی در [[الغارات]]، [[شیخ مفید]] و [[شیخ طوسی]] با سندی دیگر با تفاوتی اندک نقل کرده‌اند. در [[تحف العقول]] و نهج البلاغه نیز این پیشنهاد و پاسخ حضرت آمده است. متن گزارش را [[کتاب کافی]] قرار می‌دهیم و برخی تفاوت‌ها و اضافات در دیگر منابع و نیز گاهی نسخه‌بدل‌ها را نیز نقل می‌کنیم:


سپس مقدار زیادی ساکت ماند و بعد سرش را بلند کرد و فرمود:
جمعی از [[شیعیان]] و طرفداران [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} وقتی جدایی [[مردم]] را از حضرت دیدند که جمع زیادی از آنان به خاطر [[دنیا]]، به جانب معاویه فرار می‌کردند، نزد حضرت آمدند<ref>شیخ مفید، الأمالی، ص۱۷۵؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص۱۹۴؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۰۳.</ref> و گفتند: ای امیر مؤمنان، (بهتر است) این [[اموال]] را بیرون آوری و بین رؤسا و اشراف تقسیم کنی و آنان را بر ما [[برتری]] دهی<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۳۱.</ref> و اشراف [[عرب]] و [[قریش]] را بر [[موالی]] و [[عجم]] برتری دهی و کسانی که [[ترس]] از [[مخالفت]] آنها و فرارشان را نزد معاویه داری (برتری دهی)، چون معاویه با آنان چنین عمل می‌کند<ref>ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ص۴۸.</ref>. تا زمانی که کارها برایت استحکام یافت، برگردی به [[برترین]] راهی که [[خداوند]] تو را بر آن قرار داده، از تقسیم مساوی و عادلانه در میان رعیت<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۳۱.</ref>. حضرت در پاسخ آنان فرمود: {{متن حدیث|أَ تَأْمُرُونِّي وَيْحَكُمْ أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ لَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ ذَلِكَ مَا سَمَرَ السَّمِيرُ<ref>در الغارات (ص۴۸)، أمالی شیخ مفید (ص۱۷۵) و أمالی شیخ طوسی (ص۱۹۴) به جای این عبارت، چنین آمده: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَا أَفْعَلُ مَا طَلَعَتْ شَمْسٌ}}: «به خدا سوگند انجام نمی‌دهم تا زمانی که خورشید طلوع می‌کند».</ref> وَ مَا رَأَيْتُ فِي السَّمَاءِ نَجْماً وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ أَمْوَالُهُمْ مَالِي لَسَاوَيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا هِيَ أَمْوَالُهُمْ}}: «وای بر شما، آیا به من [[فرمان]] می‌دهید که [[یاری]] را با [[ستم]]، به کسانی از [[اهل]] [[اسلام]] که بر آنان [[ولایت]] داده شده‌ام، بخواهم؟ نه به [[خدا]] [[سوگند]]، هرگز چنین نخواهد شد، تا زمانی که [[روزگار]] ادامه دارد و تا زمانی که در [[آسمان]] ستاره‌ای ببینم. به خدا سوگند اگر این [[اموال]] آنان، [[مال]] شخصی خودم بود، بین [[مردم]] در تقسیم آن [[مساوات]] برقرار می‌کردم، درحالی‌که این اموال از آنِ آنان است.
هر کس در میان شما [[مالی]] دارد، از [[فساد]] بپرهیزد. به‌درستی که دادن مال به‌ناحق [[تبذیر]] و [[اسراف]] است؛ گرچه نامِ دهنده آن را در میان مردم بلند می‌کند، در نزد خدا پایین می‌آورد و هیچ مردی مالش را در مورد ناحق و نزد غیرشایسته قرار نمی‌دهد جز اینکه [[خداوند]] او را از [[شکر]] دریافت‌کنندگان [[محروم]] می‌کند و [[دوستی]] آنان برای دیگران است. اگر همراه او جمعی باقی بماند که [او را [[دوست]] دارد و]<ref>شیخ مفید، الأمالی، ص‌۱۷۶؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص‌۱۹۵‌.</ref> به او اظهار [[امتنان]] و تشکر کند و [[خیرخواهی]] خود را به او نشان دهد، این فقط [[چاپلوسی]] و [[دروغ]] است؛ زیرا اگر به مقدار لنگ کفشی بلغزد و نیاز به کمک آنان و جبران آنچه انجام داده نیاز پیدا کند، پس [[سرزنش]] کننده‌ترین [[دوست]] و بدترین [[رفیق]] خواهند بود<ref>{{متن حدیث|مَنْ كَانَ مِنكُمْ لَهُ مَالٌ، فَإِيَّاهُ وَ الْفَسَادَ؛ فَإِنَّ إِعْطَاءَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ، وَ هُوَ يَرْفَعُ ذِكْرَ صَاحِبِهِ فِي النَّاسِ، وَ يَضَعُهُ عِنْدَ اللَّهِ، وَ لَمْ يَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ إِلَّا حَرَمَهُ اللَّهُ شُكْرَهُمْ، وَ كَانَ لِغَيْرِهِ وُدُّهُمْ، فَإِنْ بَقِيَ مَعَهُ مِنْهُمْ بَقِيَّةٌ مِمَّنْ [يَوَدُّهُ وَ] يُظْهِرُ الشُّكْرَ لَهُ وَ يُرِيهِ النُّصْحَ، فَإِنَّمَا ذلِكَ مَلَقٌ مِنْهُ وَ كَذِبٌ، فَإِنْ زَلَّتْ بِصَاحِبِهِمُ النَّعْلُ، ثُمَّ احْتَاجَ إِلى مَعُونَتِهِمْ وَ مُكَافَأَتِهِمْ، فَأَلْأَمُ خَلِيلٍ، وَ شَرُّ خَدِينٍ}}. نقل نهج البلاغه، ص۱۸۳، خ‌۱۲۶ تا اینجاست. آنچه در قلاب آمده، نسخه‌بدل‌ها و اضافاتی است که منبعش در ترجمه و متن مشخص شده است.</ref>. و مرد مالش را در مورد ناحق و نزد نااهل قرار ندهد، جز اینکه برای او بهره‌ای نباشد، جز [[ستایش]] انسان‌های [[پست]] و افرار نابکار تا زمانی که به آنها انعام کند و کمک نماید و سخن [[جاهل]] که چقدر [[بخشنده]] است؛ درحالی‌که وی نزد [[خدا]] [[بخیل]] است؛ پس چه بهره‌ای ناپایدارتر و خسران‌آورتر از این بهره است و کدام فایدۀ شناخته‌شده کمتر از این فایده است؟ پس هر کس [[مالی]] دارد، [[صله رحم]] انجام دهد و خوب [[مهمان‌داری]] نماید و برده و [[اسیر]] [[آزاد]] کند [و [[قرض‌داران]] را [[یاری]] نماید]<ref>ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ص۴۹؛ شیخ مفید، الأمالی، ص‌۱۷۶؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص‌۱۹۵‌؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص‌۱۸۶.</ref> و مشکل درراه‌مانده‌ای را برطرف کند [و [[فقیران]] [[مهاجران]] یا [[مجاهدان]] را کمک کند و نفس خود را به [[صبر]] بر [[ثواب]] و [[حقوق]] وا دارد]<ref>ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ص۴۹؛ فاضل آبی در نثر الدرر (ج۱، ص‌۲۱۶) و تذکرة الحمدونیه ابن‌حمدون (ج۱، ص‌۱۰۰) این سخنان با تفاوت‌هایی اندک نقل شده است. و به جای «المهاجرین»، «المجاهدین» آمده است، با این عبارت: {{عربی|وليفكّ به العاني و الأسير و ليعط منه الغارم و ابن السبيل و الفقراء و المجاهدين و ليصبر نفسه على الحقوق و ابتغاء الثّواب}}.</ref>. به‌درستی که رسیدن به این [[خصلت‌ها]] باعث دستیابی به مکارم [[دنیوی]] و [[شرف]] [[اخروی]] است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص۳۱؛ ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ص۴۹؛ شیخ مفید، الأمالی، ص۱۷۶؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص‌۱۹۵‌؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص‌۱۸۶: {{متن حدیث|وَ لَمْ يَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ إِلَّا لَمْ يَكُنْ لَهُ مِنَ الْحَظِّ فِيمَا أُتِيَ إِلَّا مَحْمَدَةُ اللِّئَامِ وَ ثَنَاءُ الْأَشْرَارِ مَا دَامَ عَلَيْهِ مُنْعِماً مُفْضِلًا وَ مَقَالَةُ الْجَاهِلِ مَا أَجْوَدَهُ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ بَخِيلٌ فَأَيُّ حَظٍّ أَبْوَرُ وَ أَخْسَرُ مِنْ هَذَا الْحَظِّ وَ أَيُّ فَائِدَةِ مَعْرُوفٍ أَقَلُّ مِنْ هَذَا الْمَعْرُوفِ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ لَهُ مَالٌ فَلْيَصِلْ بِهِ الْقَرَابَةَ وَ لْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيَافَةَ وَ لْيَفُكَّ بِهِ الْعَانِيَ وَ الْأَسِيرَ [وَ لْيُعِنْ بِهِ الْغَارِمِينَ] وَ ابْنَ السَّبِيلِ [وَ الْفُقَرَاءَ وَ الْمُهَاجِرِينَ وَ لْيُصَبِّرْ نَفْسَهُ عَلَى الثَّوَابِ وَ الْحُقُوقِ] فَإِنَّ الْفَوْزَ بِهَذِهِ الْخِصَالِ مَكَارِمُ الدُّنْيَا وَ شَرَفُ الْآخِرَةِ [إنْ شاءَ اللهُ]}}.</ref> [اگر [[خدا]] بخواهد]»<ref>ابوسعد منصور بن حسین فاضل آبی، نثر الدرر، ج۱، ص‌۲۱۶؛ ابن‌حمدون، التذکرة الحمدونیه، ج۱، ص‌۱۰۱.</ref>.
 
سپس مقدار زیادی ساکت ماند و بعد سرش را بلند کرد و فرمود: هر کس در میان شما [[مالی]] دارد، از [[فساد]] بپرهیزد. به‌درستی که دادن مال به‌ناحق [[تبذیر]] و [[اسراف]] است؛ گرچه نامِ دهنده آن را در میان مردم بلند می‌کند، در نزد خدا پایین می‌آورد و هیچ مردی مالش را در مورد ناحق و نزد غیرشایسته قرار نمی‌دهد جز اینکه [[خداوند]] او را از [[شکر]] دریافت‌کنندگان [[محروم]] می‌کند و [[دوستی]] آنان برای دیگران است. اگر همراه او جمعی باقی بماند که [او را [[دوست]] دارد و]<ref>شیخ مفید، الأمالی، ص‌۱۷۶؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص‌۱۹۵‌.</ref> به او اظهار [[امتنان]] و تشکر کند و [[خیرخواهی]] خود را به او نشان دهد، این فقط [[چاپلوسی]] و [[دروغ]] است؛ زیرا اگر به مقدار لنگ کفشی بلغزد و نیاز به کمک آنان و جبران آنچه انجام داده نیاز پیدا کند، پس [[سرزنش]] کننده‌ترین [[دوست]] و بدترین [[رفیق]] خواهند بود<ref>{{متن حدیث|مَنْ كَانَ مِنكُمْ لَهُ مَالٌ، فَإِيَّاهُ وَ الْفَسَادَ؛ فَإِنَّ إِعْطَاءَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ، وَ هُوَ يَرْفَعُ ذِكْرَ صَاحِبِهِ فِي النَّاسِ، وَ يَضَعُهُ عِنْدَ اللَّهِ، وَ لَمْ يَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ إِلَّا حَرَمَهُ اللَّهُ شُكْرَهُمْ، وَ كَانَ لِغَيْرِهِ وُدُّهُمْ، فَإِنْ بَقِيَ مَعَهُ مِنْهُمْ بَقِيَّةٌ مِمَّنْ [يَوَدُّهُ وَ] يُظْهِرُ الشُّكْرَ لَهُ وَ يُرِيهِ النُّصْحَ، فَإِنَّمَا ذلِكَ مَلَقٌ مِنْهُ وَ كَذِبٌ، فَإِنْ زَلَّتْ بِصَاحِبِهِمُ النَّعْلُ، ثُمَّ احْتَاجَ إِلى مَعُونَتِهِمْ وَ مُكَافَأَتِهِمْ، فَأَلْأَمُ خَلِيلٍ، وَ شَرُّ خَدِينٍ}}. نقل نهج البلاغه، ص۱۸۳، خ‌۱۲۶ تا اینجاست. آنچه در قلاب آمده، نسخه‌بدل‌ها و اضافاتی است که منبعش در ترجمه و متن مشخص شده است.</ref>. و مرد مالش را در مورد ناحق و نزد نااهل قرار ندهد، جز اینکه برای او بهره‌ای نباشد، جز [[ستایش]] انسان‌های [[پست]] و افرار نابکار تا زمانی که به آنها انعام کند و کمک نماید و سخن [[جاهل]] که چقدر [[بخشنده]] است؛ درحالی‌که وی نزد [[خدا]] [[بخیل]] است؛ پس چه بهره‌ای ناپایدارتر و خسران‌آورتر از این بهره است و کدام فایدۀ شناخته‌شده کمتر از این فایده است؟ پس هر کس [[مالی]] دارد، [[صله رحم]] انجام دهد و خوب [[مهمان‌داری]] نماید و برده و [[اسیر]] [[آزاد]] کند [و [[قرض‌داران]] را [[یاری]] نماید]<ref>ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ص۴۹؛ شیخ مفید، الأمالی، ص‌۱۷۶؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص‌۱۹۵‌؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص‌۱۸۶.</ref> و مشکل درراه‌مانده‌ای را برطرف کند [و [[فقیران]] [[مهاجران]] یا [[مجاهدان]] را کمک کند و نفس خود را به [[صبر]] بر [[ثواب]] و [[حقوق]] وا دارد]<ref>ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ص۴۹؛ فاضل آبی در نثر الدرر (ج۱، ص‌۲۱۶) و تذکرة الحمدونیه ابن‌حمدون (ج۱، ص‌۱۰۰) این سخنان با تفاوت‌هایی اندک نقل شده است. و به جای «المهاجرین»، «المجاهدین» آمده است، با این عبارت: {{عربی|وليفكّ به العاني و الأسير و ليعط منه الغارم و ابن السبيل و الفقراء و المجاهدين و ليصبر نفسه على الحقوق و ابتغاء الثّواب}}.</ref>. به‌درستی که رسیدن به این [[خصلت‌ها]] باعث دستیابی به مکارم [[دنیوی]] و [[شرف]] [[اخروی]] است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص۳۱؛ ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ص۴۹؛ شیخ مفید، الأمالی، ص۱۷۶؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص‌۱۹۵‌؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص‌۱۸۶: {{متن حدیث|وَ لَمْ يَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ إِلَّا لَمْ يَكُنْ لَهُ مِنَ الْحَظِّ فِيمَا أُتِيَ إِلَّا مَحْمَدَةُ اللِّئَامِ وَ ثَنَاءُ الْأَشْرَارِ مَا دَامَ عَلَيْهِ مُنْعِماً مُفْضِلًا وَ مَقَالَةُ الْجَاهِلِ مَا أَجْوَدَهُ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ بَخِيلٌ فَأَيُّ حَظٍّ أَبْوَرُ وَ أَخْسَرُ مِنْ هَذَا الْحَظِّ وَ أَيُّ فَائِدَةِ مَعْرُوفٍ أَقَلُّ مِنْ هَذَا الْمَعْرُوفِ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ لَهُ مَالٌ فَلْيَصِلْ بِهِ الْقَرَابَةَ وَ لْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيَافَةَ وَ لْيَفُكَّ بِهِ الْعَانِيَ وَ الْأَسِيرَ [وَ لْيُعِنْ بِهِ الْغَارِمِينَ] وَ ابْنَ السَّبِيلِ [وَ الْفُقَرَاءَ وَ الْمُهَاجِرِينَ وَ لْيُصَبِّرْ نَفْسَهُ عَلَى الثَّوَابِ وَ الْحُقُوقِ] فَإِنَّ الْفَوْزَ بِهَذِهِ الْخِصَالِ مَكَارِمُ الدُّنْيَا وَ شَرَفُ الْآخِرَةِ [إنْ شاءَ اللهُ]}}.</ref> [اگر [[خدا]] بخواهد]»<ref>ابوسعد منصور بن حسین فاضل آبی، نثر الدرر، ج۱، ص‌۲۱۶؛ ابن‌حمدون، التذکرة الحمدونیه، ج۱، ص‌۱۰۱.</ref>.


[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این سخنان نکات بسیار مهمی را بیان فرموده است:
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این سخنان نکات بسیار مهمی را بیان فرموده است:
# امیرالمؤمنین{{ع}} برای [[کسب قدرت]] یا [[حفظ]] آن حاضر نیست کار خلافی انجام دهد و به عموم [[مردم]] [[ستم]] نماید. او حاضر نیست برای به‌دست‌آوردن [[رأی]] و نظر اشراف و [[بزرگان قریش]] و [[عرب]]، اصول خود را زیر پا [[نهد]] تا پایه‌ها‌ی قدرتش مستحکم شود. حتی اگر [[مال]] شخصی وی باشد، بر [[مساوات]] در تقسیم آن [[اصرار]] دارد. این نکته‌ای است که حضرت به [[مالک اشتر]] فرمود که [[رضایت]] عموم [[مردم]] [[ناراحتی]] [[خواص]] را جبران می‌کند<ref>ابن‌شبه حرانی، تحف العقول، ص۱۲۸؛ نهج البلاغه، ص۴۲۹: {{متن حدیث|إِنَّ سَخَطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَا الْعَامَّةِ}}.</ref> و به همین جهت در برابر پیشنهاد ابقای معاویه ایستاد و او را با رعایت تمام جوانب [[سیاسی]] در [[شام]] ابقا نکرد؛ گرچه بعداً باعث دردسر و مشکل برای حضرت شد<ref>أبوبکر محمد بن محمد ولید مالکی طرطوشی، سراج الملوک، ص۱۱۳.</ref>.
# امیرالمؤمنین{{ع}} برای کسب قدرت یا [[حفظ]] آن حاضر نیست کار خلافی انجام دهد و به عموم [[مردم]] [[ستم]] نماید. او حاضر نیست برای به‌دست‌آوردن رأی و نظر اشراف و بزرگان قریش و [[عرب]]، اصول خود را زیر پا نهد تا پایه‌ها‌ی قدرتش مستحکم شود. حتی اگر [[مال]] شخصی وی باشد، بر [[مساوات]] در تقسیم آن اصرار دارد. این نکته‌ای است که حضرت به [[مالک اشتر]] فرمود که [[رضایت]] عموم [[مردم]] [[ناراحتی]] [[خواص]] را جبران می‌کند<ref>ابن‌شبه حرانی، تحف العقول، ص۱۲۸؛ نهج البلاغه، ص۴۲۹: {{متن حدیث|إِنَّ سَخَطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَا الْعَامَّةِ}}.</ref> و به همین جهت در برابر پیشنهاد ابقای معاویه ایستاد و او را با رعایت تمام جوانب [[سیاسی]] در [[شام]] ابقا نکرد؛ گرچه بعداً باعث دردسر و مشکل برای حضرت شد<ref>أبوبکر محمد بن محمد ولید مالکی طرطوشی، سراج الملوک، ص۱۱۳.</ref>.
# حضرت [[واقعیت]] بسیار [[زیبایی]] را مطرح می‌کند که کمک به افراد از [[بیت‌المال]] [[قدردانی]] آنان را در پی ندارد؛ بلکه آنان ممکن است تا مدتی به تعریف و [[چاپلوسی]] بپردازند، اما در وقت نیاز، کمکی به تو نخواهند کرد. این واقعیت است که این‌گونه افراد خواهند گفت: مگر از مال پدرش به ما داده؟ مال بیت‌المال بوده؛ حقمان است؛ درحالی‌که چنین حقی نداشته و خود می‌داند این مال را به‌ناحق دریافت کرده است.
# حضرت واقعیت بسیار [[زیبایی]] را مطرح می‌کند که کمک به افراد از [[بیت‌المال]] [[قدردانی]] آنان را در پی ندارد؛ بلکه آنان ممکن است تا مدتی به تعریف و [[چاپلوسی]] بپردازند، اما در وقت نیاز، کمکی به تو نخواهند کرد. این واقعیت است که این‌گونه افراد خواهند گفت: مگر از مال پدرش به ما داده؟ مال بیت‌المال بوده؛ حقمان است؛ درحالی‌که چنین حقی نداشته و خود می‌داند این مال را به‌ناحق دریافت کرده است.
# حضرت در بخش پایانی، [[شیوه مصرف]] مال را بیان فرموده که شخصی که [[مالی]] دارد، به [[آزادی برده]] و به [[اسیر]] کمک کند، به [[درمانده]] در راه و [[فقرا]] [[یاری]] رساند و به نیروهایی کمک کند که از کمال ویژه‌ای برخوردارند و [[اهل]] [[هجرت]] یا [[جهاد]] هستند؛ یعنی فرد به [[ثواب الهی]] [[امید]] داشته باشد، نه قدردانی افراد.
# حضرت در بخش پایانی، شیوه مصرف مال را بیان فرموده که شخصی که [[مالی]] دارد، به آزادی برده و به [[اسیر]] کمک کند، به درمانده در راه و [[فقرا]] [[یاری]] رساند و به نیروهایی کمک کند که از کمال ویژه‌ای برخوردارند و [[اهل]] [[هجرت]] یا [[جهاد]] هستند؛ یعنی فرد به [[ثواب الهی]] [[امید]] داشته باشد، نه قدردانی افراد.
# حضرت افراد را از توجه به [[مدح]] و [[ستایش]] دیگران بر [[حذر]] می‌دارد. طرطوشی در [[سراج]] الملوک در بابی که شرایط معتبر [[والی]] را بیان می‌کند، جایگاه [[کارگزاران]] را برای والی مانند [[سلاح]] برای [[جنگجو]] می‌داند، در نتیجه والی باید تمام تلاشش را به کار بگیرد تا شخص شایسته‌ای را به کار بگمارد. وی در ادامه به این سخنان حضرت اشاره می‌کند و با استناد به آن، خطری را که از ناحیه اظهارات چاپلوسانه و خوش‌زبانی متوجه [[کارگزار]] می‌شود، گوشزد می‌کند و یادآوری می‌کند که افراد [[چاپلوس]] کارگزار را وسیله‌ای برای رسیدن به خواسته‌ها‌ی خود قرار می‌دهند؛ در پایان نیز آنان را از این‌گونه [[دوستی‌ها]] باز می‌دارد<ref>أبوبکر محمد بن محمد ولید مالکی طرطوشی، سراج الملوک، ص۱۱۳-۱۱۴.</ref>.
# حضرت افراد را از توجه به [[مدح]] و [[ستایش]] دیگران بر [[حذر]] می‌دارد. طرطوشی در [[سراج]] الملوک در بابی که شرایط معتبر [[والی]] را بیان می‌کند، جایگاه [[کارگزاران]] را برای والی مانند [[سلاح]] برای [[جنگجو]] می‌داند، در نتیجه والی باید تمام تلاشش را به کار بگیرد تا شخص شایسته‌ای را به کار بگمارد. وی در ادامه به این سخنان حضرت اشاره می‌کند و با استناد به آن، خطری را که از ناحیه اظهارات چاپلوسانه و خوش‌زبانی متوجه [[کارگزار]] می‌شود، گوشزد می‌کند و یادآوری می‌کند که افراد [[چاپلوس]] کارگزار را وسیله‌ای برای رسیدن به خواسته‌ها‌ی خود قرار می‌دهند؛ در پایان نیز آنان را از این‌گونه دوستی‌ها باز می‌دارد<ref>أبوبکر محمد بن محمد ولید مالکی طرطوشی، سراج الملوک، ص۱۱۳-۱۱۴.</ref>.
به هر [[حال]] این روش [[اصلاحی]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} از مهم‌ترین [[مسائل مالی]] حضرت بود که در طول [[تاریخ]] مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است. برخی آن را دلیل بر [[عدالت امام علی]]{{ع}} دانسته‌اند و جمعی [[اعمال]] آن را در آغازین روزهای [[خلافت]]، [[ضعف]] در [[سیاست‌مداری]] و ملک‌داری حضرت به‌شمار آورده‌اند. [[طلحه]] و [[زبیر]] به این [[تساوی]] معترض بودند<ref>ابن‌عقده کوفی، فضائل أمیرالمؤمنین{{ع}}، ص‌۹۵؛ نهج البلاغه، ص‌۳۲۲، خ‌۲۰۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۲، ص‌۵۰.</ref> که پاسخ حضرت نقل شد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۹۲.</ref>.
 
به هر حال این روش [[اصلاحی]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} از مهم‌ترین [[مسائل مالی]] حضرت بود که در طول [[تاریخ]] مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است. برخی آن را دلیل بر [[عدالت امام علی]]{{ع}} دانسته‌اند و جمعی [[اعمال]] آن را در آغازین روزهای [[خلافت]]، [[ضعف]] در سیاست‌مداری و ملک‌داری حضرت به‌شمار آورده‌اند. [[طلحه]] و [[زبیر]] به این [[تساوی]] معترض بودند<ref>ابن‌عقده کوفی، فضائل أمیرالمؤمنین{{ع}}، ص‌۹۵؛ نهج البلاغه، ص‌۳۲۲، خ‌۲۰۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۲، ص‌۵۰.</ref> که پاسخ حضرت نقل شد<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۹۲.</ref>.


===پاسخ به [[پرسش]] از [[آینده]] [[مسلمانان]]===
===پاسخ به [[پرسش]] از [[آینده]] [[مسلمانان]]===
ابن‌قتیبه بخش اول این سخنان حضرت را تا عبارت «اموالکم» نقل کرده و بعد می‌افزاید: مردی [[حرکت]] کرد و دربارۀ [[جانشین]] حضرت پرسید. [[حضرت امیر]]{{ع}}، [[امام حسن]]{{ع}} را با ویژگی [[کرامت]] و [[بخشش]] ستود و از [[عبدالله بن جعفر]] و [[امام حسین]]{{ع}} و [[محمد بن حنفیه]] سخن گفت و درباره معاویه و [[شامیان]] که در اینجا مطرح هستند فرمود:
ابن‌قتیبه بخش اول این سخنان حضرت را تا عبارت «اموالکم» نقل کرده و بعد می‌افزاید: مردی حرکت کرد و دربارۀ [[جانشین]] حضرت پرسید. [[حضرت امیر]]{{ع}}، [[امام حسن]]{{ع}} را با ویژگی [[کرامت]] و [[بخشش]] ستود و از [[عبدالله بن جعفر]] و [[امام حسین]]{{ع}} و [[محمد بن حنفیه]] سخن گفت و درباره معاویه و [[شامیان]] که در اینجا مطرح هستند فرمود:
به [[خدا]] [[سوگند]]، دوست دارم این [[مردمان]] بر شما [[حاکم]] باشند که در [[سرزمین]] خود به [[اصلاح]] [[رفتار]] می‌کنند و شما در سرزمین‌تان [[فساد]] می‌کنید و آنان [[امانت]] را به معاویه برمی‌گردانند، در‌حالی‌که شما (در امانت) [[خیانت]] می‌کنید و آنان از معاویه [[پیروی]] می‌کنند، درحالی‌که شما از من [[نافرمانی]] می‌کنید و آنان بر [[باطل]] خود جمع‌اند و شما در [[حق]] خود پراکنده‌اید. به خدا سوگند هیچ حرامی رها نمی‌کنند جز اینکه [[حلال]] می‌نمایند. بدانید هیچ [[خانه]] ای باقی نمی‌ماند مگر اینکه [[ظلم]] و ستمشان را وارد آن می‌کنند... تا [[گریه‌کنندگان]] شما یکی برای دینش [[گریه]] می‌کند و یکی برای دنیایش تا جایی که [[یاری]] شما همچون یاری [[بنده]] باشد به آقایش؛ اگر حاضر باشد، او را [[اطاعت]] می‌کند و اگر حضور نداشته باشد، او را [[دشنام]] می‌دهد<ref>ابن‌قتیبه، الإمامة و السیاسه، ج۱، ص‌۱۷۴: {{متن حدیث|و الله لقد أحببت أن يدال هؤلاء القوم عليكم، بإصلاحهم في أرضهم و فسادكم في أرضكم و أدائهم الأمانة لمعاوية و خيانتكم و بطاعتهم له و معصيتكم لي و اجتماعهم على باطلهم و تفرّقكم عن حقّكم و ايم الله لا يدعون بعدي محرّما إلّا استحلوه و لا يبقى بيت وبر و لا مدر إلّا أدخلوه ظلمهم، حتى يقوم الباكيان منكم، باك لدينه و باك لدنياه و حتى تكون نصرة أحدكم كنصرة العبد لسيده، إذا شهد أطاعه و إذا غاب سبّه}}.</ref>.
به [[خدا]] [[سوگند]]، دوست دارم این [[مردمان]] بر شما [[حاکم]] باشند که در سرزمین خود به [[اصلاح]] [[رفتار]] می‌کنند و شما در سرزمین‌تان [[فساد]] می‌کنید و آنان [[امانت]] را به معاویه برمی‌گردانند، در‌حالی‌که شما (در امانت) [[خیانت]] می‌کنید و آنان از معاویه [[پیروی]] می‌کنند، درحالی‌که شما از من [[نافرمانی]] می‌کنید و آنان بر [[باطل]] خود جمع‌اند و شما در [[حق]] خود پراکنده‌اید. به خدا سوگند هیچ حرامی رها نمی‌کنند جز اینکه [[حلال]] می‌نمایند. بدانید هیچ [[خانه]] ای باقی نمی‌ماند مگر اینکه [[ظلم]] و ستمشان را وارد آن می‌کنند... تا گریه‌کنندگان شما یکی برای دینش [[گریه]] می‌کند و یکی برای دنیایش تا جایی که [[یاری]] شما همچون یاری [[بنده]] باشد به آقایش؛ اگر حاضر باشد، او را [[اطاعت]] می‌کند و اگر حضور نداشته باشد، او را [[دشنام]] می‌دهد<ref>ابن‌قتیبه، الإمامة و السیاسه، ج۱، ص‌۱۷۴: {{متن حدیث|و الله لقد أحببت أن يدال هؤلاء القوم عليكم، بإصلاحهم في أرضهم و فسادكم في أرضكم و أدائهم الأمانة لمعاوية و خيانتكم و بطاعتهم له و معصيتكم لي و اجتماعهم على باطلهم و تفرّقكم عن حقّكم و ايم الله لا يدعون بعدي محرّما إلّا استحلوه و لا يبقى بيت وبر و لا مدر إلّا أدخلوه ظلمهم، حتى يقوم الباكيان منكم، باك لدينه و باك لدنياه و حتى تكون نصرة أحدكم كنصرة العبد لسيده، إذا شهد أطاعه و إذا غاب سبّه}}.</ref>.
مردی گفت: آیا [[گمان]] می‌کنی چنین شود؟ علی{{ع}} گفت: گفته‌هایم گمان نیست [[یقین]] است<ref>ابن‌قتیبه، الإمامة و السیاسه، ج۱، ص‌۱۷۴.</ref>.
 
این سخنان حضرت اشاره به این نکته است که این مشکل به اشراف محدود نمی‌شود؛ بلکه این [[وضعیت نابسامان]] [[مردم]] است که از دستورهای [[حق]] حضرت [[پیروی]] نمی‌کنند، ازاین‌رو باید در [[انتظار]] [[حاکمان ستمگر]] [[بنی‌امیه]] باشند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۹۷.</ref>.
مردی گفت: آیا [[گمان]] می‌کنی چنین شود؟ علی{{ع}} گفت: گفته‌هایم گمان نیست [[یقین]] است<ref>ابن‌قتیبه، الإمامة و السیاسه، ج۱، ص‌۱۷۴.</ref>. این سخنان حضرت اشاره به این نکته است که این مشکل به اشراف محدود نمی‌شود؛ بلکه این وضعیت نابسامان [[مردم]] است که از دستورهای [[حق]] حضرت [[پیروی]] نمی‌کنند، ازاین‌رو باید در [[انتظار]] [[حاکمان ستمگر]] [[بنی‌امیه]] باشند<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۹۷.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۴٬۰۳۶

ویرایش