قضاوت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*واژگان "[[قضا]]" و " | *واژگان "[[قضا]]" و "قضاوت" معانی متعددی دارند که [[حقیقت]] همه آن معانی، [[انقطاع]] و تمامیت است؛ مشهورترین معنای [[قضا]]، [[حکم]] و [[فرمان]]، و معنای لغوی [[قضا]] با معنای اصطلاحی آن متحد است<ref>محمد حسن النجفی، جواهر الکلام، ج ۴، ص ۸.</ref>. فقهای فرق مختلف [[اسلامی]] مانند حنبلیها، مالکیها، شافعیها و حنفیها و نیز فقهای [[امامیه]]، تعابیر مختلفی را برای [[قضا]] بیان کردهاند؛ بنابر تعریف فقهای [[امامیه]]، "[[قضا]] نوعی [[ولایت]] شرعی برای کسانی است که اهلیت دارند درباره جزئیات [[قوانین]] مربوط به اشخاص [[فتوا]] دهند تا حقی را ثابت کرده، آنچه را که [[مستحق]] است، به طور کامل دریافت کنند"<ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۵۹.</ref>. | ||
*[[جنگها]]، خونریزیها، کشتارهای کوچک و بزرگ، دعواهای [[خانوادگی]] و... بخشی از رویدادهای [[دنیا]]، و آشکارا بیانگر این حقیقتاند که [[انسانها]] به [[دلیل]] داشتن [[قوه]] [[اختیار]] و نیز غرایز و تمایلات گوناگون، گاه با همنوع خود [[اختلاف]] پیدا میکنند، و هرکدام برای خود [[حقوقی]] قایلاند و به گاهِ [[اختلاف]]، دیگری را محکوم میکنند. وجود [[قانون]] و کسانی که [[توانایی]] [[فهم]] و [[استنباط]] صحیح آن را داشته باشند، از ضروریات هر [[جامعه بشری]] است. بیگمان [[خداوند متعال]] نیز که [[انسان]] را آفریده، نیازهای فردی و [[اجتماعی]] او را بهتر از هر کسی میداند. برنامه [[خداوند]] برای [[تکامل]] [[بشر]]، بهگونهای است که [[التزام عملی]] به آن موجب جلوگیری از بسیاری [[اختلافات]] کوچک و بزرگ است. با وجود این، [[خداوند]] [[حکیم]] با [[شناخت]] [[انسان]]، قوانینی را بهطور ویژه برای رفع خصومتها نیز [[تشریع]] کرده است. [[بهترین]] [[قانون]] برای رفع [[خصومت]] میان [[انسانها]] همان قانونی است که [[خداوند متعال]] [[شارع]] آن است؛ همو که [[انسان]] را آفریده و میشناسد. ازاینروست که [[قرآن کریم]]، پیامبرش را ملزم میکند تا براساس آنچه بر او نازل کرده، قضاوت کند: {{متن قرآن|وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ...}}.<ref>«و این کتاب [قرآن] را بهحق بر تو نازل کردیم؛ در حالی که کتب پیشین را تصدیق میکند و حافظ و نگاهبان آنهاست. پس بر طبق احکامی که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن..». (مائده، ۴۸).</ref> | *[[جنگها]]، خونریزیها، کشتارهای کوچک و بزرگ، دعواهای [[خانوادگی]] و... بخشی از رویدادهای [[دنیا]]، و آشکارا بیانگر این حقیقتاند که [[انسانها]] به [[دلیل]] داشتن [[قوه]] [[اختیار]] و نیز غرایز و تمایلات گوناگون، گاه با همنوع خود [[اختلاف]] پیدا میکنند، و هرکدام برای خود [[حقوقی]] قایلاند و به گاهِ [[اختلاف]]، دیگری را محکوم میکنند. وجود [[قانون]] و کسانی که [[توانایی]] [[فهم]] و [[استنباط]] صحیح آن را داشته باشند، از ضروریات هر [[جامعه بشری]] است. بیگمان [[خداوند متعال]] نیز که [[انسان]] را آفریده، نیازهای فردی و [[اجتماعی]] او را بهتر از هر کسی میداند. برنامه [[خداوند]] برای [[تکامل]] [[بشر]]، بهگونهای است که [[التزام عملی]] به آن موجب جلوگیری از بسیاری [[اختلافات]] کوچک و بزرگ است. با وجود این، [[خداوند]] [[حکیم]] با [[شناخت]] [[انسان]]، قوانینی را بهطور ویژه برای رفع خصومتها نیز [[تشریع]] کرده است. [[بهترین]] [[قانون]] برای رفع [[خصومت]] میان [[انسانها]] همان قانونی است که [[خداوند متعال]] [[شارع]] آن است؛ همو که [[انسان]] را آفریده و میشناسد. ازاینروست که [[قرآن کریم]]، پیامبرش را ملزم میکند تا براساس آنچه بر او نازل کرده، قضاوت کند: {{متن قرآن|وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ...}}.<ref>«و این کتاب [قرآن] را بهحق بر تو نازل کردیم؛ در حالی که کتب پیشین را تصدیق میکند و حافظ و نگاهبان آنهاست. پس بر طبق احکامی که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن..». (مائده، ۴۸).</ref> | ||
*[[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[پیشوایان دین]]، آکنده از احکامی [[قضایی]] است که برای رفع [[خصومت]] میان [[انسانها]] تعبیه شده است. روشن است این [[گمان]] که صِرف وجود همین [[احکام]] برای روشن شدن [[تکلیف]] [[اختلافات]] پیشآمده کافی است، [[نادرست]] خواهد بود؛ چه، در این صورت، هر کسی در [[اختلاف]] خود با دیگران، با مراجعه به آن [[قوانین]] مدعی استحقاق [[حق]] برای خود میشود؛ چنانکه این [[حق]] برای طرف مقابل او نیز محفوظ است. با توجه به چنین حقیقتی، [[اختلافات]] در اغلب موارد حل نخواهد شد. ازاینرو [[عقل]] نیز وجود کسانی را که متصدی امر قضاوت میان [[انسانها]] بوده، براساس [[قوانین]] به [[حکم]] میان ایشان بپردازند، به خوبی [[درک]] میکند. چنین افرادی همان قاضیانی هستند که [[اسلام]] برای آنها شرایطی خاص در نظر گرفته است که پرداختن به آنها از چهارچوب این نوشتار خارج است. در این نوشتار به دنبال آن هستیم تا با استفاده از [[آیات قرآن]] و [[روایات]] این مدعا را اثبات کنیم که [[امامان معصوم]]{{عم}} چنین شأنی را داشتهاند. | *[[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[پیشوایان دین]]، آکنده از احکامی [[قضایی]] است که برای رفع [[خصومت]] میان [[انسانها]] تعبیه شده است. روشن است این [[گمان]] که صِرف وجود همین [[احکام]] برای روشن شدن [[تکلیف]] [[اختلافات]] پیشآمده کافی است، [[نادرست]] خواهد بود؛ چه، در این صورت، هر کسی در [[اختلاف]] خود با دیگران، با مراجعه به آن [[قوانین]] مدعی استحقاق [[حق]] برای خود میشود؛ چنانکه این [[حق]] برای طرف مقابل او نیز محفوظ است. با توجه به چنین حقیقتی، [[اختلافات]] در اغلب موارد حل نخواهد شد. ازاینرو [[عقل]] نیز وجود کسانی را که متصدی امر قضاوت میان [[انسانها]] بوده، براساس [[قوانین]] به [[حکم]] میان ایشان بپردازند، به خوبی [[درک]] میکند. چنین افرادی همان قاضیانی هستند که [[اسلام]] برای آنها شرایطی خاص در نظر گرفته است که پرداختن به آنها از چهارچوب این نوشتار خارج است. در این نوشتار به دنبال آن هستیم تا با استفاده از [[آیات قرآن]] و [[روایات]] این مدعا را اثبات کنیم که [[امامان معصوم]]{{عم}} چنین شأنی را داشتهاند. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
*کعب [[روایت]] میکند زمانی که [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[قیام]] کند به [[غار انطاکیه]] رفته و کتاب [[تورات]] و [[انجیل]] را از غاری در آن [[شهر]] بیرون میآورد و در میان [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] با کتاب خودشان (و [[احکام]] آن) قضاوت میکند<ref>ملاحم، ص ۶۷.</ref>. در [[حدیثی]] [[امام باقر]]{{ع}} به [[ابوحمزه ثمالی]] فرمودند: زمانی که [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[قیام]] کند، امری نو پدیدار میشود و [[سنت]] تازه میشود و قضاوتی [[جدید]] خواهد کرد و [[تحمل]] این کار بر [[اعراب]] بسیار دشوار خواهد بود<ref>یأتی، ص ۵۵۰.</ref>. در روایتی [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: زمانی که [[حضرت قائم]]{{ع}} [[ظهور]] نماید به [[انطاکیه]] رفته و [[کتابهای آسمانی]] را از آن غار خارج مینماید و در میان [[پیروان]] [[موسی]]{{ع}} با [[احکام]] [[تورات]] و در بین [[مسیحیان]] با [[دستورات]] [[انجیل]] و بر [[اهل زبور]] (که [[پیروان]] [[حضرت داود]]{{ع}} هستند) با [[آیات]] [[زبور]] قضاوت خواهد نمود و بر [[مسلمانان]] نیز با [[قرآن]] [[حکم]] خواهد کرد<ref>غیبت نعمانی، ص ۲۳۷.</ref>. | *کعب [[روایت]] میکند زمانی که [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[قیام]] کند به [[غار انطاکیه]] رفته و کتاب [[تورات]] و [[انجیل]] را از غاری در آن [[شهر]] بیرون میآورد و در میان [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] با کتاب خودشان (و [[احکام]] آن) قضاوت میکند<ref>ملاحم، ص ۶۷.</ref>. در [[حدیثی]] [[امام باقر]]{{ع}} به [[ابوحمزه ثمالی]] فرمودند: زمانی که [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[قیام]] کند، امری نو پدیدار میشود و [[سنت]] تازه میشود و قضاوتی [[جدید]] خواهد کرد و [[تحمل]] این کار بر [[اعراب]] بسیار دشوار خواهد بود<ref>یأتی، ص ۵۵۰.</ref>. در روایتی [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: زمانی که [[حضرت قائم]]{{ع}} [[ظهور]] نماید به [[انطاکیه]] رفته و [[کتابهای آسمانی]] را از آن غار خارج مینماید و در میان [[پیروان]] [[موسی]]{{ع}} با [[احکام]] [[تورات]] و در بین [[مسیحیان]] با [[دستورات]] [[انجیل]] و بر [[اهل زبور]] (که [[پیروان]] [[حضرت داود]]{{ع}} هستند) با [[آیات]] [[زبور]] قضاوت خواهد نمود و بر [[مسلمانان]] نیز با [[قرآن]] [[حکم]] خواهد کرد<ref>غیبت نعمانی، ص ۲۳۷.</ref>. | ||
*[[امام باقر]]{{ع}} فرمود زمانی که [[حضرت قائم]]{{ع}} [[ظهور]] مینماید به گونهای قضاوت میکند که حتی برخی از [[یاران]] پا در رکابش نیز [[تحمل]] آن را ندارند و رویگردان میشود و [[اعتراض]] میکنند. زمانی که [[حضرت]] به روش [[حضرت آدم]]{{ع}} قضاوت مینماید، برخی منکر میشوند و [[حضرت]] آنان را مجازات نموده و میکشد. سپس به روش [[حضرت داود]]{{ع}} قضاوت میکند و باز هم گروهی [[کافر]] میشوند و کشته میشوند. [[حضرت]] قضاوتی نیز به [[سیره]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} میکند، برخی رویگردان میشوند و کشته میشوند. آنگاه [[حضرت]] به روش [[حضرت محمد]]{{صل}} [[داوری]] مینماید و دیگر کسی لب به [[اعتراض]] نمیگشاید<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۵.</ref><ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]. ص ۵۰۱.</ref> | *[[امام باقر]]{{ع}} فرمود زمانی که [[حضرت قائم]]{{ع}} [[ظهور]] مینماید به گونهای قضاوت میکند که حتی برخی از [[یاران]] پا در رکابش نیز [[تحمل]] آن را ندارند و رویگردان میشود و [[اعتراض]] میکنند. زمانی که [[حضرت]] به روش [[حضرت آدم]]{{ع}} قضاوت مینماید، برخی منکر میشوند و [[حضرت]] آنان را مجازات نموده و میکشد. سپس به روش [[حضرت داود]]{{ع}} قضاوت میکند و باز هم گروهی [[کافر]] میشوند و کشته میشوند. [[حضرت]] قضاوتی نیز به [[سیره]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} میکند، برخی رویگردان میشوند و کشته میشوند. آنگاه [[حضرت]] به روش [[حضرت محمد]]{{صل}} [[داوری]] مینماید و دیگر کسی لب به [[اعتراض]] نمیگشاید<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۵.</ref><ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]. ص ۵۰۱.</ref> | ||
== | ==قضاوت؛ در [[روایات]] و [[گفتار پیامبر اکرم]]{{صل}}== | ||
*[[پیامبر]]{{صل}} [[عدالت]] را از اصول | *[[پیامبر]]{{صل}} [[عدالت]] را از اصول قضاوت برشمرده و فرموده است: "هرکس عهدهدار قضاوتی شد، پس باید بین [[مردم]] [[عدالت]] ورزد"<ref>الدار قطنی، سنن، ج ۴، ص ۱۳۱؛ البیهقی، السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۱۳۵؛ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲۳، ص ۲۸۵ و جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۴۹.</ref>. آن [[حضرت]] به [[قضات]] چنین هشدار داده است: "زبان [[قاضی]] میان دو شعله [[آتش]] است؛ تا اینکه قضاوتش او را یا به سوی [[بهشت]] [[هدایت]] میکند و یا به سوی [[آتش جهنم]] میکشاند"<ref>شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۹۲؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۱۴؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۴۰۳ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۶، ص ۹۴.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۵۹.</ref>. | ||
*همچنین ایشان [[قضات]] را از [[ظلم]] به شاکیان برحذر داشته، فرموده است: "هر که درباره دو درهم، ظالمانه، [[حکم]] و آن را به [[اجبار]] [[اجرا]] کند، مشمول این [[آیه]] خواهد بود که: {{متن قرآن|مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>"<ref>کلینی، الکافی، ج ۷، ص ۴۰۸؛ عیاشی، تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۲۳ و وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۳۲.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۵۹-۵۶۰.</ref>. | *همچنین ایشان [[قضات]] را از [[ظلم]] به شاکیان برحذر داشته، فرموده است: "هر که درباره دو درهم، ظالمانه، [[حکم]] و آن را به [[اجبار]] [[اجرا]] کند، مشمول این [[آیه]] خواهد بود که: {{متن قرآن|مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>"<ref>کلینی، الکافی، ج ۷، ص ۴۰۸؛ عیاشی، تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۲۳ و وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۳۲.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۵۹-۵۶۰.</ref>. | ||
*[[رسول خدا]]{{صل}} [[قضات]] را به سه گروه تقسیم کرده و فرموده است: "قاضیان سه دستهاند: دو گروه در آتشاند و یک گروه در [[بهشت]]. [[داوری]] که [[حقیقت]] را میشناسد و به آن [[حکم]] میدهد، او در [[بهشت]] است؛ آن [[قاضی]] که جاهلانه میان [[مردم]] | *[[رسول خدا]]{{صل}} [[قضات]] را به سه گروه تقسیم کرده و فرموده است: "قاضیان سه دستهاند: دو گروه در آتشاند و یک گروه در [[بهشت]]. [[داوری]] که [[حقیقت]] را میشناسد و به آن [[حکم]] میدهد، او در [[بهشت]] است؛ آن [[قاضی]] که جاهلانه میان [[مردم]] قضاوت میکند، او در [[آتش]] است و آن [[قاضی]] که [[حق]] و [[حقیقت]] را میشناسد؛ اما [[حکم]] ناروا صادر میکند، او نیز در [[آتش]] است"<ref>ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۲، ص ۳۴۲؛ محمد بن یزید القزوینی، سنن ابنماجه، ج ۲، ص ۷۷۶؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۴، ص ۹۰ و بیهقی، السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۱۱۶ – ۱۱۷.</ref>. آن [[حضرت]] در [[روایت]] دیگری فرموده است: "در [[قیامت]] [[قاضی]] [[دادگری]] را میآورند و چنان به [[سختی]] از او حساب میکشند که [[آرزو]] میکند کاش هرگز حتی درباره یک خرما نیز میان دو نفر [[داوری]] نکرده بود"<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۶، ص ۷۵؛ الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۱۹۲، الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۳۱۹ و کنزالعمال، ج ۶، ص ۹۳.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۰.</ref> | ||
==[[آداب]] | ==[[آداب]] قضاوت در لسان [[نبوی]]{{صل}}== | ||
*[[رسول خدا]]{{صل}} رهنمودهایی را درباره [[آداب]] قضاوت برای قاضیان برشمرده است تا برای اجرای هر چه بهتر [[عدالت]] از آنها [[بهره]] گیرند. در ادامه به برخی از این رهنمودها میپردازیم: | *[[رسول خدا]]{{صل}} رهنمودهایی را درباره [[آداب]] قضاوت برای قاضیان برشمرده است تا برای اجرای هر چه بهتر [[عدالت]] از آنها [[بهره]] گیرند. در ادامه به برخی از این رهنمودها میپردازیم: | ||
#'''پرهیز از | #'''پرهیز از قضاوت در شرایط نامناسب:''' [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از پرداختن به قضاوت در حالت [[گرسنگی]]، [[عصبانیت]] و یا خوابآلودگی [[نهی]] فرمود<ref>نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۵۳۷ و المستدرک، ج ۱۷، ص ۳۴۹ و با اندکی اختلاف در: ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج ۱۷، ص ۶۱.</ref>. از [[امام صادق]]{{ع}} نیز [[روایت]] شده است که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "کسی که عهدهدار قضاوتی شد، در حال [[خشم]] قضاوت نکند"<ref>المعجم الکبیر، ج ۲۳، ص ۲۸۴؛ سنن الدارقطنی، ج ۴، ص ۱۳۱؛ کنزالعمال، ج ۶، ص ۱۰۳ و مسند احمد، ج ۵، ص ۳۷.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۰.</ref>. | ||
#'''شنیدن سخنان دو طرف:''' شنیدن کامل سخنان هر یک از طرفهای دعوا از توصیههای مهم [[رسول خدا]]{{صل}} به [[قضات]] بود. آن [[حضرت]] در سفارشهای خود به امیرالمؤمنین علی{{ع}} به ایشان فرمود: "هرگاه در [[مقام]] | #'''شنیدن سخنان دو طرف:''' شنیدن کامل سخنان هر یک از طرفهای دعوا از توصیههای مهم [[رسول خدا]]{{صل}} به [[قضات]] بود. آن [[حضرت]] در سفارشهای خود به امیرالمؤمنین علی{{ع}} به ایشان فرمود: "هرگاه در [[مقام]] قضاوت میان دو نفر قرار گرفتی، با شنیدن سخنان نفر نخست، قضاوت نکن تا سخنان دیگری را نیز بشنوی که اگر چنین کنی، قضاوت برای تو روشن خواهد شد"<ref>ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج۷، ص۱۳؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۴۳؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۳؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۲۸ و وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۱۶.</ref>. در [[حدیثی]] دیگر از [[علی]]{{ع}} آمده است: "وقتی [[پیامبر]]{{صل}} مرا به [[یمن]] میفرستاد، فرمود: "آنگاه که برای [[محاکمه]] به نزد تو آمدند، به سود هیچ یک از دو طرف [[حکم]] نکن تا آنکه از دیگری نیز بپرسی"<ref>بیهقی، السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۱۳۵؛ المعجم الکبیر، ج ۲۳، ص ۲۸۵،، سنن الدارقطنی، ج ۴، ص ۱۳۱؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۴۹؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۱۷؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۵۱ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۲۷۵.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۱.</ref>. | ||
#'''رعایت [[عدالت]] در نگاه کردن و سخن گفتن با دو طرف [[نزاع]]:''' از [[امسلمه]] [[روایت]] شده است که [[رسول خدا]]{{صل}} میفرمود: "کسی که [[مسئولیت]] | #'''رعایت [[عدالت]] در نگاه کردن و سخن گفتن با دو طرف [[نزاع]]:''' از [[امسلمه]] [[روایت]] شده است که [[رسول خدا]]{{صل}} میفرمود: "کسی که [[مسئولیت]] قضاوت میان [[مسلمانان]] را پذیرفت، باید در نگاه و [[جایگاه]] نشستن و اشاره میان آنان [[مساوات]] را رعایت و نباید صدای خود را بر یک طرف [[نزاع]] نسبت به دیگری بلندتر کند"<ref>اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج ۴، ص ۸۳؛ ابویعلی الموصلی، مسند، ج ۱۰، ص ۲۶۵ و محمد بن خلف بن حبان، اخبار القضاة، ج۱، ص۳۱.</ref>. آن [[حضرت]] قضاوت را از نگاههای مستمر به یکی از دو طرف [[نزاع]] و جانبداری از او با توجه و نگاه [خاص به او] و از تلقین کردن به [[گواهان]] برحذر میداشت<ref>دعائم الاسلام، ج۲، ص۵۳۳ و المستدرک، ج۱۷، ص۳۵۰.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۱.</ref>. | ||
#'''تلاش برای تبرئه متهم در زمان بروز [[شبهه]] :''' [[رسول خدا]]{{صل}} داوران را از اجرای [[حکم]] در زمان بروز [[شبهه]] برحذر میداشت و میفرمود: "کیفرها را با [[شبهات]] دور کنید<ref>ذهبی، سیراعلام النبلاء ج۸، ص۴۰؛ ابنحزم، الاحکام، ج۷، ص۱۰۱۷؛ الغزالی، المستصفی، ص۳۸۲ و کوفی، المصنّف، ج۶، ص۵۱۵.</ref> (با پیش آمدن [[شبهه]] و تردید، در [[لزوم]] [[کیفر]] کسی برای [[اجرای حد]] درباره خوداری کنید)". و در [[حدیثی]] دیگر فرمود: "میتوانید گریزگاهی بیابید که از جاری ساختن حدود بر [[بندگان خدا]] خودداری ورزید"<ref>سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۸۵۰؛ المبارکفوزی، تحفة الأحوذی، ج ۴، ص ۵۷۳؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۵۲ و کنزالعمال، ج ۵، ص ۳۰۹.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۱-۵۶۲.</ref>. | #'''تلاش برای تبرئه متهم در زمان بروز [[شبهه]] :''' [[رسول خدا]]{{صل}} داوران را از اجرای [[حکم]] در زمان بروز [[شبهه]] برحذر میداشت و میفرمود: "کیفرها را با [[شبهات]] دور کنید<ref>ذهبی، سیراعلام النبلاء ج۸، ص۴۰؛ ابنحزم، الاحکام، ج۷، ص۱۰۱۷؛ الغزالی، المستصفی، ص۳۸۲ و کوفی، المصنّف، ج۶، ص۵۱۵.</ref> (با پیش آمدن [[شبهه]] و تردید، در [[لزوم]] [[کیفر]] کسی برای [[اجرای حد]] درباره خوداری کنید)". و در [[حدیثی]] دیگر فرمود: "میتوانید گریزگاهی بیابید که از جاری ساختن حدود بر [[بندگان خدا]] خودداری ورزید"<ref>سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۸۵۰؛ المبارکفوزی، تحفة الأحوذی، ج ۴، ص ۵۷۳؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۵۲ و کنزالعمال، ج ۵، ص ۳۰۹.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۱-۵۶۲.</ref>. | ||
#'''[[نهی]] از مهمان کردن یکی از متهمان:''' [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[قضات]] را از مهمان کردن یکی از طرفهای [[نزاع]] بدون حضور و [[همراهی]] طرف دیگر دعوا منع کرده است<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۱۴ - ۲۱۵؛ الکافی، ج ۷، ص ۴۱۳ و من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۲ - ۱۳.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۲.</ref>. | #'''[[نهی]] از مهمان کردن یکی از متهمان:''' [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[قضات]] را از مهمان کردن یکی از طرفهای [[نزاع]] بدون حضور و [[همراهی]] طرف دیگر دعوا منع کرده است<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۱۴ - ۲۱۵؛ الکافی، ج ۷، ص ۴۱۳ و من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۲ - ۱۳.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۲.</ref>. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
*در [[روایت]] دیگری آمده است: روزی زنی [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید که از طریق [[نامشروع]] باردار شده بود و به آن [[حضرت]] گفت: "ای [[پیامبر خدا]]{{صل}} من سزاوار حد شدهام، آن را بر من جاری کن!" [[پیامبر]]{{صل}} [[سرپرست]] آن [[زن]] را احضار کرد و فرمود: "با او [[مدارا]] کن تا [[فرزند]] خود را به [[دنیا]] بیاورد؛ آن گاه او را نزد من بیاور!" آن مرد چنین کرد. پس، [[رسول اکرم]]{{صل}} [[دستور]] داد جامه آن [[زن]] را بر رویش کشیدند و او را پوشاندند، سپس او را سنگسار کردند و آن گاه بر وی [[نماز]] خواندند. سپس، [[عمر]] گفت: "ای [[پیامبر خدا]]{{صل}}! بر این [[زن]] زناکار [[نماز]] میخوانی؟" آن [[حضرت]] فرمود: "هر آینه او چنان توبهای کرد که اگر توبهاش میان هفتاد نفر از [[مردم مدینه]] تقسیم شود، همه را دربر میگیرد؛ آیا توبهای [[برتر]] از این دیدهای؟ او خود را برای [[خداوند متعال]] [[فدا]] کرد"<ref>کوفی، المصنّف، ج ۶، ص ۵۵۸؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۴۳۵؛ الدارمی، سنن، ج ۲، ص ۱۸ - ۱۹ و مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۵، ص ۱۲۰ - ۱۲۱ و با اختلاف در: عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۴۳ و مستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص ۷۶.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۳.</ref>. | *در [[روایت]] دیگری آمده است: روزی زنی [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید که از طریق [[نامشروع]] باردار شده بود و به آن [[حضرت]] گفت: "ای [[پیامبر خدا]]{{صل}} من سزاوار حد شدهام، آن را بر من جاری کن!" [[پیامبر]]{{صل}} [[سرپرست]] آن [[زن]] را احضار کرد و فرمود: "با او [[مدارا]] کن تا [[فرزند]] خود را به [[دنیا]] بیاورد؛ آن گاه او را نزد من بیاور!" آن مرد چنین کرد. پس، [[رسول اکرم]]{{صل}} [[دستور]] داد جامه آن [[زن]] را بر رویش کشیدند و او را پوشاندند، سپس او را سنگسار کردند و آن گاه بر وی [[نماز]] خواندند. سپس، [[عمر]] گفت: "ای [[پیامبر خدا]]{{صل}}! بر این [[زن]] زناکار [[نماز]] میخوانی؟" آن [[حضرت]] فرمود: "هر آینه او چنان توبهای کرد که اگر توبهاش میان هفتاد نفر از [[مردم مدینه]] تقسیم شود، همه را دربر میگیرد؛ آیا توبهای [[برتر]] از این دیدهای؟ او خود را برای [[خداوند متعال]] [[فدا]] کرد"<ref>کوفی، المصنّف، ج ۶، ص ۵۵۸؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۴۳۵؛ الدارمی، سنن، ج ۲، ص ۱۸ - ۱۹ و مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۵، ص ۱۲۰ - ۱۲۱ و با اختلاف در: عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۴۳ و مستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص ۷۶.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۳.</ref>. | ||
== | ==قضاوت در [[سیره پیامبر]]{{صل}}== | ||
*در برخی [[منابع روایی]] و [[فقهی]] قضاوتهایی از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] شده که از معروفترین آنها | *در برخی [[منابع روایی]] و [[فقهی]] قضاوتهایی از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] شده که از معروفترین آنها قضاوت [[پیامبر]]{{صل}} بین "[[سمرة بن جندب]]" و مردی [[انصاری]] و دیگری قضاوت بین "[[زبیر بن عوام]]" و مرد [[انصاری]] درباره آبیاری درختان است. [[رسول خدا]]{{صل}} علاوه بر اینکه خود بر [[مسند]] [[قضا]] نشسته، به [[داوری]] و بسط [[عدالت]] میپرداخت، برخی از [[اصحاب]] و [[یاران]] خود را نیز عهدهدار امر قضاوت بین [[قبیله]] و [[عشیره]] خود میکرد. [[نقل]] شده است، روزی ایشان به یکی از [[یاران]] خود به نام معقل بن یسار [[دستور]] داد تا در میان قومش به قضاوت بپردازد<ref>المستدرک، ج ۲، ص ۵۷۸؛ الطبرانی، المعجم الاوسط، ج ۶، ص ۳۱۶ و المعجم الکبیر، ج ۲۰، ص ۲۳۰.</ref>. همچنین [[حضرت]]{{صل}} یکی از مأموریتهای [[زمامداران]] اعزامی خود به مناطق مختلف را قضاوت قرار داد و در زمان فرستادن [[علی]]{{ع}} به [[یمن]] به ایشان در این باره توصیههایی بیان فرمود<ref>کوفی، المصنّف، ج ۷، ص ۱۳؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۴۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۳؛ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۲۸؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۱۷ - ۲۱۶ و مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۵۱.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۴.</ref>. | ||
==نمونههایی از قضاوتهای [[پیامبر اکرم]]{{صل}}== | ==نمونههایی از قضاوتهای [[پیامبر اکرم]]{{صل}}== | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
*در روایتی دیگر آمده است که روزی مردی از [[انصار]] با [[زبیر بن عوام]] درباره جوی [[آب]] حرّه که نخلها را از آن [[آب]] میدادند، [[اختلاف]] پیدا کرد. او به [[زبیر]] گفت: "جلو [[آب]] را رها کن تا برود؛ امّا [[زبیر]] امتناع کرد؛ پس برای [[داوری]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفتند و [[رسول اکرم]]{{صل}} به [[زبیر]] فرمود: "ای [[زبیر]]! نخلهایت را [[آب]] بده و آن گاه [[آب]] را به طرف [[زمین]] همسایهات رها کن!" مرد [[انصاری]] عصبانی شد و گفت: "ای [[پیامبر خدا]]{{صل}}! چون پسر عمهات بود این گونه [[داوری]] کردی؟!" پس، رنگ رخسار [[پیامبر]]{{صل}} از [[خشم]] تغییر کرد، آنگاه فرمود: "ای [[زبیر]]! نخلهایت را [[آب]] بده و سپس جلو [[آب]] را ببند تا به طرف دیوارها برگردد"<ref>محمد بن حسن طوسی، المبسوط، ج۳، ص۲۸۳؛ البخاری، صحیح، ج۳، ص ۷۶؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۹۱ و صحیح ابن حبان، ج ۱، ص ۲۰۳ - ۲۰۴.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۵.</ref>. | *در روایتی دیگر آمده است که روزی مردی از [[انصار]] با [[زبیر بن عوام]] درباره جوی [[آب]] حرّه که نخلها را از آن [[آب]] میدادند، [[اختلاف]] پیدا کرد. او به [[زبیر]] گفت: "جلو [[آب]] را رها کن تا برود؛ امّا [[زبیر]] امتناع کرد؛ پس برای [[داوری]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفتند و [[رسول اکرم]]{{صل}} به [[زبیر]] فرمود: "ای [[زبیر]]! نخلهایت را [[آب]] بده و آن گاه [[آب]] را به طرف [[زمین]] همسایهات رها کن!" مرد [[انصاری]] عصبانی شد و گفت: "ای [[پیامبر خدا]]{{صل}}! چون پسر عمهات بود این گونه [[داوری]] کردی؟!" پس، رنگ رخسار [[پیامبر]]{{صل}} از [[خشم]] تغییر کرد، آنگاه فرمود: "ای [[زبیر]]! نخلهایت را [[آب]] بده و سپس جلو [[آب]] را ببند تا به طرف دیوارها برگردد"<ref>محمد بن حسن طوسی، المبسوط، ج۳، ص۲۸۳؛ البخاری، صحیح، ج۳، ص ۷۶؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۹۱ و صحیح ابن حبان، ج ۱، ص ۲۰۳ - ۲۰۴.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۵.</ref>. | ||
*همچنین ابنسعد با سلسله اسنادش [[روایت]] کرده است که "روزی در [[مصر]] به سوی مردی [[راهنمایی]] شدم که میگفتند از [[یاران]] [[رسول خدا]]{{صل}} است. پس نزد او رفتم و گفتم: [[خدا]] تو را بیامرزد. تو کیستی؟ گفت: "من سرّقام (به معنی دزد ورزیده)!" من با شگفتی به او گفتم: آیا برای تو که مردی از [[اصحاب]] [[رسول]] خدایی، [[شایسته]] است که چنین نامی داشته باشی؟ گفت: چون [[رسول خدا]]{{صل}} این نام را بر من نهاده است، هرگز آن را رها نمی کنم "؛ گفتم: برای چه آن [[حضرت]] این نام را بر تو نهادهاند؟ گفت: "روزی مردی بادیهنشین دو شتر خود را برای فروش به [[مدینه]] آورده بود و من آن دو را از او خریدم و به او گفتم: برویم تا بهای آن را بپردازم، پس من به خانه وارد شدم و از دری که پشت خانه بود، بیرون رفتم و آنها را فروختم و با بهای آن دو شتر، قسمتی از نیازهای خود را برطرف ساختم و در خانه خود [[پنهان]] شدم و آنقدر بیرون نیامدم که پنداشتم مرد صحرانشین از [[مدینه]] بیرون رفته است. اما چون از خانه بیرون آمدم، آن مرد همچنان در [[مدینه]] بود، پس مرا گرفت و به حضور [[پیامبر]]{{صل}} برد و موضوع را به ایشان اطلاع داد؛ [[پیامبر]]{{صل}} از من پرسید: "چه چیزی تو را به این کار واداشت؟" گفتم: با بهای آن دو شتر، [[نیاز]] خود را برطرف کردم؛ فرمود: هماکنون بهایش را به او بپرداز!"؛ گفتم: چیزی ندارم؛ فرمود: " تو سرق (دزد ورزیده) هستی". سپس به [[اعرابی]] گفت: "او را با خود ببر و به [[بردگی]] بفروش تا به [[حق]] خود برسی!" پس [[مردم]] در پی من و [[اعرابی]] به راه افتادند و [[اعرابی]] به ایشان نگریست و گفت: "چه میخواهید؟" گفتند: "میخواهی چه کنی؟ ما میخواهیم تاوان او را بپردازیم و او را آزاد کنیم"؛ آن [[اعرابی]] گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]]! هیچ یک از شما به [[لطف خداوند]] از خود من شایستهتر نیستید" و به من رو کرد و گفت: "برو که تو را آزاد کردم"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۷، ص ۳۴۹.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۵-۵۶۶.</ref>. | *همچنین ابنسعد با سلسله اسنادش [[روایت]] کرده است که "روزی در [[مصر]] به سوی مردی [[راهنمایی]] شدم که میگفتند از [[یاران]] [[رسول خدا]]{{صل}} است. پس نزد او رفتم و گفتم: [[خدا]] تو را بیامرزد. تو کیستی؟ گفت: "من سرّقام (به معنی دزد ورزیده)!" من با شگفتی به او گفتم: آیا برای تو که مردی از [[اصحاب]] [[رسول]] خدایی، [[شایسته]] است که چنین نامی داشته باشی؟ گفت: چون [[رسول خدا]]{{صل}} این نام را بر من نهاده است، هرگز آن را رها نمی کنم "؛ گفتم: برای چه آن [[حضرت]] این نام را بر تو نهادهاند؟ گفت: "روزی مردی بادیهنشین دو شتر خود را برای فروش به [[مدینه]] آورده بود و من آن دو را از او خریدم و به او گفتم: برویم تا بهای آن را بپردازم، پس من به خانه وارد شدم و از دری که پشت خانه بود، بیرون رفتم و آنها را فروختم و با بهای آن دو شتر، قسمتی از نیازهای خود را برطرف ساختم و در خانه خود [[پنهان]] شدم و آنقدر بیرون نیامدم که پنداشتم مرد صحرانشین از [[مدینه]] بیرون رفته است. اما چون از خانه بیرون آمدم، آن مرد همچنان در [[مدینه]] بود، پس مرا گرفت و به حضور [[پیامبر]]{{صل}} برد و موضوع را به ایشان اطلاع داد؛ [[پیامبر]]{{صل}} از من پرسید: "چه چیزی تو را به این کار واداشت؟" گفتم: با بهای آن دو شتر، [[نیاز]] خود را برطرف کردم؛ فرمود: هماکنون بهایش را به او بپرداز!"؛ گفتم: چیزی ندارم؛ فرمود: " تو سرق (دزد ورزیده) هستی". سپس به [[اعرابی]] گفت: "او را با خود ببر و به [[بردگی]] بفروش تا به [[حق]] خود برسی!" پس [[مردم]] در پی من و [[اعرابی]] به راه افتادند و [[اعرابی]] به ایشان نگریست و گفت: "چه میخواهید؟" گفتند: "میخواهی چه کنی؟ ما میخواهیم تاوان او را بپردازیم و او را آزاد کنیم"؛ آن [[اعرابی]] گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]]! هیچ یک از شما به [[لطف خداوند]] از خود من شایستهتر نیستید" و به من رو کرد و گفت: "برو که تو را آزاد کردم"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۷، ص ۳۴۹.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۵-۵۶۶.</ref>. | ||
*از [[علی]]{{ع}} نیز درباره یکی از قضاوتهای [[رسول خدا]]{{صل}} روایتی به این مضمون [[نقل]] شده است: "روزی زنی از [[مسلمانان]]، [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و گفت: "ای [[رسول خدا]]{{صل}} فلانی شوهر من است و من خود را نثارش کرده، در [[امور دنیا]] و [[آخرت]] او [[یاری]] کردم و او چیز نا پسندی از من ندید؛ اما من از او به [[خدا]] و تو شکایت میبرم"؛ [[حضرت]] فرمود: "از چه چیز او شکایت و گله داری؟" آن [[زن]] گفت: "او امروز به من گفت که تو مانند مادرم بر من [[حرام]] هستی؛ من هم از منزلم خارج شدم. حال، درباره شرایط من نظر دهید"؛ آن [[حضرت]] فرمود: "[[خداوند]] در این باره چیزی نازل نفرموده است تا با آن بین تو و شوهرت | *از [[علی]]{{ع}} نیز درباره یکی از قضاوتهای [[رسول خدا]]{{صل}} روایتی به این مضمون [[نقل]] شده است: "روزی زنی از [[مسلمانان]]، [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و گفت: "ای [[رسول خدا]]{{صل}} فلانی شوهر من است و من خود را نثارش کرده، در [[امور دنیا]] و [[آخرت]] او [[یاری]] کردم و او چیز نا پسندی از من ندید؛ اما من از او به [[خدا]] و تو شکایت میبرم"؛ [[حضرت]] فرمود: "از چه چیز او شکایت و گله داری؟" آن [[زن]] گفت: "او امروز به من گفت که تو مانند مادرم بر من [[حرام]] هستی؛ من هم از منزلم خارج شدم. حال، درباره شرایط من نظر دهید"؛ آن [[حضرت]] فرمود: "[[خداوند]] در این باره چیزی نازل نفرموده است تا با آن بین تو و شوهرت قضاوت کنم و من از اینکه از سختگیران باشم، اکراه دارم". پس، آن [[زن]] گریست و دوباره به [[خدا]] و رسولش [[شکوه]] کرد و برگشت؛ سپس [[خداوند]] این [[آیه]] را نازل کرد: {{متن قرآن|قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}<ref>«خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه میکرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را میشنود که خداوند، شنوایی بیناست» سوره مجادله، آیه ۱.</ref>. پس، [[رسول خدا]]{{صل}} آن [[زن]] را به حضور خواست و به شوهر آن [[زن]] فرمود: "آیا تو به همسرت گفتی که پشت تو مانند پشت مادرم بر من [[حرام]] است؟" آن مرد گفت: "بله، چنین گفتم"؛ [[حضرت]] فرمود: "[[خداوند]] درباره تو و همسرت این [[آیه]] را نازل کرد. "سپس آن را برای آن دو خواند و فرمود: "این [[زن]]، همسرت است و تو حرف ناپسندی را بر زبان راندی. به تحقیق، [[خداوند]] تو را بخشید؛ پس [[ظلم]] نکن!" سپس آن مرد برگشت، در حالی که از کار خود پشیمان بود"<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۲، ص ۳۵۳ - ۳۵۴؛ الکافی، ج ۲، ص ۱۵۲ و وسائل الشیعه، ج ۲۲، ص ۳۰۴ - ۳۰۵.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۶-۵۶۷.</ref>. | ||
==رعایت [[مساوات]] هنگام [[حکم]] کردن و [[اجرای احکام الهی]]== | ==رعایت [[مساوات]] هنگام [[حکم]] کردن و [[اجرای احکام الهی]]== | ||
*[[رسول خدا]]{{صل}} در اجرای [[حکم]]، همگان را یکسان میدید و به [[مساوات]] عمل میکرد. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در توصیف آن [[حضرت]] چنین [[روایت]] کرده است: "در رعایت [[حق]]، همه نزد او مساوی بودند"<ref>{{متن حدیث|صَارُوا عِنْدَهُ فِي الْحَقِ سَوَاءً}}؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۴۶؛ ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۱۹۳ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۹۰.</ref>؛ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[اجرای قانون]] به هیچ کس اجازه نمیداد خود را فراتر از [[قانون]] بداند و [[قانون]] زیر پا گذاشته شود. نمونه این [[قاطعیت]] [[پیامبر]]{{صل}} در اجرای [[حکم]] [[الهی]]، ماجرای دزدی زنی از [[قبیله]] [[بنی مخزوم]] است. [[روایت]] کردهاند که پس از [[فتح مکه]]، زنی از اشراف [[قریش]] چیزی را دزدید و جرمش نیز ثابت شد. پس [[خاندان]] او به تکاپو افتادند تا [[رسول خدا]]{{صل}} را از اجرای این [[حکم]] منصرف سازند؛ و برای این کار با [[اسامة بن زید]] که نزد آن [[حضرت]] [[محبوبیت]] خاصی داشت، [[گفتگو]] کردند تا درباره آن [[زن]] [[شفاعت]] کند و [[بخشش]] او را از [[پیامبر]]{{صل}} بخواهد. [[اسامه]] چنین کرد؛ وقتی [[پیامبر خدا]]{{صل}} این حرف را شنید و تلاش [[خاندان]] [[بنیمخزوم]] را برای متوقف کردن [[حکم]] [[الهی]] دید، بسیار ناراحت شد و رنگش از [[خشم]] برافروخته شد و خطاب به [[اسامه]] فرمود: "آیا برای [[اجرا]] نشدن حدی از حدود [[خداوند]] وساطت میکنی؟"<ref>صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۵۰ - ۱۵۱؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۵۲، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و مسند ابن راهویه، ج۲، ص۲۳۵-۲۳۶.</ref>. سپس برای روشن شدن افکار عمومی [[سخنرانی]] کرد و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] فرمود: "اما بعد؛ همانا ملتهای پیشین به این [[دلیل]] نابود شدند که چون شخص صاحبنسب و با نفوذی از میان آنان جرمی انجام میداد، او را رها کرده، از مجازات معاف میداشتند؛ اما چون شخص ضعیفی، جرمی انجام میداد، بر او حد جاری میساختند؛ به [[خدا]] [[سوگند]] [در [[اجرای قانون]] [[خدا]] درباره هیچ کس [[سستی]] و کوتاهی نمیکنم و] اگر [[فاطمه]]{{س}} دختر [[محمد]]{{صل}} هم دزدی کرده بود، دست او را میبریدم"<ref>صحیح بخاری، ج۴، ص ۱۵۱؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۸۸؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و مسند ابن راهویه ج ۲، ص ۲۳۶.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۷-۵۶۸.</ref>. | *[[رسول خدا]]{{صل}} در اجرای [[حکم]]، همگان را یکسان میدید و به [[مساوات]] عمل میکرد. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در توصیف آن [[حضرت]] چنین [[روایت]] کرده است: "در رعایت [[حق]]، همه نزد او مساوی بودند"<ref>{{متن حدیث|صَارُوا عِنْدَهُ فِي الْحَقِ سَوَاءً}}؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۴۶؛ ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۱۹۳ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۹۰.</ref>؛ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[اجرای قانون]] به هیچ کس اجازه نمیداد خود را فراتر از [[قانون]] بداند و [[قانون]] زیر پا گذاشته شود. نمونه این [[قاطعیت]] [[پیامبر]]{{صل}} در اجرای [[حکم]] [[الهی]]، ماجرای دزدی زنی از [[قبیله]] [[بنی مخزوم]] است. [[روایت]] کردهاند که پس از [[فتح مکه]]، زنی از اشراف [[قریش]] چیزی را دزدید و جرمش نیز ثابت شد. پس [[خاندان]] او به تکاپو افتادند تا [[رسول خدا]]{{صل}} را از اجرای این [[حکم]] منصرف سازند؛ و برای این کار با [[اسامة بن زید]] که نزد آن [[حضرت]] [[محبوبیت]] خاصی داشت، [[گفتگو]] کردند تا درباره آن [[زن]] [[شفاعت]] کند و [[بخشش]] او را از [[پیامبر]]{{صل}} بخواهد. [[اسامه]] چنین کرد؛ وقتی [[پیامبر خدا]]{{صل}} این حرف را شنید و تلاش [[خاندان]] [[بنیمخزوم]] را برای متوقف کردن [[حکم]] [[الهی]] دید، بسیار ناراحت شد و رنگش از [[خشم]] برافروخته شد و خطاب به [[اسامه]] فرمود: "آیا برای [[اجرا]] نشدن حدی از حدود [[خداوند]] وساطت میکنی؟"<ref>صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۵۰ - ۱۵۱؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۵۲، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و مسند ابن راهویه، ج۲، ص۲۳۵-۲۳۶.</ref>. سپس برای روشن شدن افکار عمومی [[سخنرانی]] کرد و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] فرمود: "اما بعد؛ همانا ملتهای پیشین به این [[دلیل]] نابود شدند که چون شخص صاحبنسب و با نفوذی از میان آنان جرمی انجام میداد، او را رها کرده، از مجازات معاف میداشتند؛ اما چون شخص ضعیفی، جرمی انجام میداد، بر او حد جاری میساختند؛ به [[خدا]] [[سوگند]] [در [[اجرای قانون]] [[خدا]] درباره هیچ کس [[سستی]] و کوتاهی نمیکنم و] اگر [[فاطمه]]{{س}} دختر [[محمد]]{{صل}} هم دزدی کرده بود، دست او را میبریدم"<ref>صحیح بخاری، ج۴، ص ۱۵۱؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۸۸؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و مسند ابن راهویه ج ۲، ص ۲۳۶.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۷-۵۶۸.</ref>. | ||
*همچنین در روایتی دیگر [[نقل]] شده است که روزی مرد شکم گنده [[بیماری]] را که با زنی مریض [[زنا]] کرده بود، نزد آن [[حضرت]] آوردند و آن بزرگوار، با چوب خوشه خرما که صد سرشاخه داشت، برای [[اجرای حد]]، یک ضربه به او نواخت؛ زیرا خوش نداشت که حدی از حدود [[خدا]] را تعطیل کند<ref>الکافی، ج ۷، ص ۲۴۳ - ۲۴۴؛ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۱۰، ص ۳۲ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۲۶۹.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۸.</ref>. | *همچنین در روایتی دیگر [[نقل]] شده است که روزی مرد شکم گنده [[بیماری]] را که با زنی مریض [[زنا]] کرده بود، نزد آن [[حضرت]] آوردند و آن بزرگوار، با چوب خوشه خرما که صد سرشاخه داشت، برای [[اجرای حد]]، یک ضربه به او نواخت؛ زیرا خوش نداشت که حدی از حدود [[خدا]] را تعطیل کند<ref>الکافی، ج ۷، ص ۲۴۳ - ۲۴۴؛ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۱۰، ص ۳۲ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۲۶۹.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۸.</ref>. | ||
*[[رسول خدا]]{{صل}} از [[کیفر]] افراد در اموری که برای آنها در [[شرع]]، حد معین نشده بود، میگذشت <ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۷.</ref> و در قضاوتهای خود بر اساس [[ادله]] و [[ظواهر]] [[حکم]] میفرمود. در این باره روایاتی از منابع [[اهل سنت]] و [[امامیه]] [[نقل]] شده است که آن [[حضرت]] در هنگام اقامه دعوا به دو طرف [[نزاع]] میفرمود: "من مانند شما [[بشر]] هستم و بر اساس گفتههای شما | *[[رسول خدا]]{{صل}} از [[کیفر]] افراد در اموری که برای آنها در [[شرع]]، حد معین نشده بود، میگذشت <ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۷.</ref> و در قضاوتهای خود بر اساس [[ادله]] و [[ظواهر]] [[حکم]] میفرمود. در این باره روایاتی از منابع [[اهل سنت]] و [[امامیه]] [[نقل]] شده است که آن [[حضرت]] در هنگام اقامه دعوا به دو طرف [[نزاع]] میفرمود: "من مانند شما [[بشر]] هستم و بر اساس گفتههای شما قضاوت خواهم کرد و به هر یک از آن دو توصیه میکرد که [[حق]] و [[حقیقت]] را در نظر داشته باشد و در صورت ضایع شدن [[حق]] [[برادر دینی]] اش، خود، [[عدالت]] را [[اجرا]] کند"<ref>الکافی، ج ۷، ص ۴۱۴؛ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۲۹؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۴۰ - ۲۴۱؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۲، مسند احمد، ج ۶، ص ۲۰۳ و الطبرانی، مسند الشامیین، ج ۲، ص ۲۴۳.</ref><ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ج۲، ص۳۲۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۶۸.</ref>. | ||
*[[روایت]] شده است که روزی دو نفر از [[مسلمانان]] درباره [[ارث]] و مقداری اشیای فرسوده با هم [[اختلاف]] پیدا کردند و برای [[داوری]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفتند؛ [[حضرت]] به آن دو فرمود: "ممکن است یکی از شما در [[اقامه حجت]] و آوردن [[دلیل]]، از دیگری زیان آورتر باشد؛ پس هر کس که من به نفع او [[حکم]] دهم، در [[حقیقت]]، تکهای از [[آتش]] را در اختیارش گذاشتهام". در این هنگام، هر کدام گفتند: "ای [[رسول خدا]]{{صل}}! من سهمم را به طرف مقابلم بخشیدم"؛ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "نه؛ بلکه بروید و منصفانه" [[اموال]] را بین خود قسمت کنید و آنگاه قرعه بزنید و سپس یکدیگر را [[حلال]] کنید"<ref>تاج الدین شعیری، معانی الاخبار، ص ۲۷۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۷۵ و ج ۴، ص ۹۵ و مسند ابییعلی، ج ۱۲، ص ۵۶۸ - ۵۶۹.</ref>. | *[[روایت]] شده است که روزی دو نفر از [[مسلمانان]] درباره [[ارث]] و مقداری اشیای فرسوده با هم [[اختلاف]] پیدا کردند و برای [[داوری]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفتند؛ [[حضرت]] به آن دو فرمود: "ممکن است یکی از شما در [[اقامه حجت]] و آوردن [[دلیل]]، از دیگری زیان آورتر باشد؛ پس هر کس که من به نفع او [[حکم]] دهم، در [[حقیقت]]، تکهای از [[آتش]] را در اختیارش گذاشتهام". در این هنگام، هر کدام گفتند: "ای [[رسول خدا]]{{صل}}! من سهمم را به طرف مقابلم بخشیدم"؛ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "نه؛ بلکه بروید و منصفانه" [[اموال]] را بین خود قسمت کنید و آنگاه قرعه بزنید و سپس یکدیگر را [[حلال]] کنید"<ref>تاج الدین شعیری، معانی الاخبار، ص ۲۷۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۷۵ و ج ۴، ص ۹۵ و مسند ابییعلی، ج ۱۲، ص ۵۶۸ - ۵۶۹.</ref>. | ||