پرش به محتوا

حضور قلب: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'حضرت حق' به 'حضرت حق'
جز (جایگزینی متن - '، ص:' به '، ص')
جز (جایگزینی متن - 'حضرت حق' به 'حضرت حق')
خط ۲۳: خط ۲۳:
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: "برخی از [[نمازها]] نصف آن، و برخی یک سوّم و یک چهارم و یک پنجم تا یک دهمش پذیرفته نمی‌شود؛ و برخی از [[نمازها]] درهم پیچیده می‌شود همان‌گونه که [[لباس]] کثیف درهم پیچیده می‌شود و در صورت صاحبش زده می‌شود!. آن قسمت از [[نماز]] پذیرفته می‌شود و تو از آن بهره‌مند می‌شوی که با [[قلب]] خودت بدان توجّه کرده‌ای"<ref>{{متن حدیث|عَنِ النَّبِيِّ{{صل}} إِنَّ مِنَ الصَّلَاةِ لَمَا يُقْبَلُ نِصْفُهَا وَ ثُلُثُهَا وَ رُبُعُهَا وَ خُمُسُهَا إِلَى الْعُشْرِ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا يُلَفُّ كَمَا يُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلَقُ فَيُضْرَبُ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا وَ إِنَّمَا لَكَ مِنْ صَلَاتِكَ مَا أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ بِقَلْبِكَ}}؛
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: "برخی از [[نمازها]] نصف آن، و برخی یک سوّم و یک چهارم و یک پنجم تا یک دهمش پذیرفته نمی‌شود؛ و برخی از [[نمازها]] درهم پیچیده می‌شود همان‌گونه که [[لباس]] کثیف درهم پیچیده می‌شود و در صورت صاحبش زده می‌شود!. آن قسمت از [[نماز]] پذیرفته می‌شود و تو از آن بهره‌مند می‌شوی که با [[قلب]] خودت بدان توجّه کرده‌ای"<ref>{{متن حدیث|عَنِ النَّبِيِّ{{صل}} إِنَّ مِنَ الصَّلَاةِ لَمَا يُقْبَلُ نِصْفُهَا وَ ثُلُثُهَا وَ رُبُعُهَا وَ خُمُسُهَا إِلَى الْعُشْرِ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا يُلَفُّ كَمَا يُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلَقُ فَيُضْرَبُ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا وَ إِنَّمَا لَكَ مِنْ صَلَاتِكَ مَا أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ بِقَلْبِكَ}}؛
بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۶۰.</ref>؛
بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۶۰.</ref>؛
*در این [[مقام]] والا، دو منزل تذلّل و مسکنت و یا همان [[خشوع]] و [[خضوع]] نیز نهفته است؛ [[حضرت]] [[حق]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ}}<ref>«بی‌گمان مؤمنان رستگارند * همانان که در نماز خویش فروتنند» سوره مؤمنون، آیه ۱-۲.</ref>.
*در این [[مقام]] والا، دو منزل تذلّل و مسکنت و یا همان [[خشوع]] و [[خضوع]] نیز نهفته است؛ [[حضرت حق]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ}}<ref>«بی‌گمان مؤمنان رستگارند * همانان که در نماز خویش فروتنند» سوره مؤمنون، آیه ۱-۲.</ref>.
*"[[خشوع]]" به معنای [[ذلّت]] است، و بیشتر درباره [[قلب]] به کار می‌رود؛ همانگونه که "[[خضوع]]" هم به معنای [[ذلّت]] است اما بیشتر درباره اندام‌ها و اعضاء [[بدن]] کاربرد دارد. این دو [[فضیلت]] با هم همراه می‌باشند و از گونه‌ای تلازم برخوردارند؛ چه چون [[قلب]] [[خاشع]] شود، جوارح نیز [[خاضع]] می‌گردند. بنابراین حضور قلب با [[خضوع]] و [[خشوع]] [[همراهی]] داشته، بلکه آن دو را در خود نهفته دارد.
*"[[خشوع]]" به معنای [[ذلّت]] است، و بیشتر درباره [[قلب]] به کار می‌رود؛ همانگونه که "[[خضوع]]" هم به معنای [[ذلّت]] است اما بیشتر درباره اندام‌ها و اعضاء [[بدن]] کاربرد دارد. این دو [[فضیلت]] با هم همراه می‌باشند و از گونه‌ای تلازم برخوردارند؛ چه چون [[قلب]] [[خاشع]] شود، جوارح نیز [[خاضع]] می‌گردند. بنابراین حضور قلب با [[خضوع]] و [[خشوع]] [[همراهی]] داشته، بلکه آن دو را در خود نهفته دارد.
*به همین ترتیب معنای [[خشیت]] نیز در حضور قلب نهفته است؛ چه "[[خشیت]]" همان [[خوف]] و [[ترس]] حاصل از مشاهده [[عظمت]] [[الهی]] است؛ از همین رو است که [[خداوند]] [[خشیت]] را تنها ویژه کسانی دانسته که نسبت به [[عظمت]] و کبریاء بی‌پایان او [[آگاهی]] پیدا کرده‌اند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>«از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۰.</ref>.
*به همین ترتیب معنای [[خشیت]] نیز در حضور قلب نهفته است؛ چه "[[خشیت]]" همان [[خوف]] و [[ترس]] حاصل از مشاهده [[عظمت]] [[الهی]] است؛ از همین رو است که [[خداوند]] [[خشیت]] را تنها ویژه کسانی دانسته که نسبت به [[عظمت]] و کبریاء بی‌پایان او [[آگاهی]] پیدا کرده‌اند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>«از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۰.</ref>.
خط ۴۰: خط ۴۰:
*گذشته از این‌ها، ستردن [[رذائل]] از [[نفس]] و پیراستن آن به مجموعه [[فضائل]] نیز، در شمار دیگر شروط عروج به این [[مقام]] برین است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۳.</ref>.
*گذشته از این‌ها، ستردن [[رذائل]] از [[نفس]] و پیراستن آن به مجموعه [[فضائل]] نیز، در شمار دیگر شروط عروج به این [[مقام]] برین است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۳.</ref>.
*اگر این ریاضت‌های شرعی نباشد و سالک خود را بدان نیاراید، نه تنها [[انسان]] به [[مقام]] حضور قلب در تمامی [[کارها]] نمی‌رسد، که حتّی در [[نماز]] نیز از آن برخوردار نخواهد شد؛ چه توجّه خود مرتبه‌ای از مراتب [[بندگی]] است که [[هدف]] نهایی [[آفرینش]] می‌باشد: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>.
*اگر این ریاضت‌های شرعی نباشد و سالک خود را بدان نیاراید، نه تنها [[انسان]] به [[مقام]] حضور قلب در تمامی [[کارها]] نمی‌رسد، که حتّی در [[نماز]] نیز از آن برخوردار نخواهد شد؛ چه توجّه خود مرتبه‌ای از مراتب [[بندگی]] است که [[هدف]] نهایی [[آفرینش]] می‌باشد: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>.
*بنابراین، با رسیدن به [[مقام]] توجّه قلبی به ساحت ربوبی، [[انسان]] به [[هدف آفرینش]] خویشتن رسیده است. این [[آیه شریفه]] تنها از جنّ و انس یاد کرده امّا سخنی از [[فرشتگان]] به میان نیاورده است. این از آن رو است که [[فرشتگان]] خواه ناخواه در [[مقام]] [[عبادت]] به سر می‌برند، و نیازی به طیِّ [[مسیر کمال]] ندارند؛ جنّیان و [[آدمیان]] امّا از موهبت کمال برخوردارند، از این رو با در پیش گرفتن مسیر [[عبادت]]، به مسیر [[سعادت]] می‌رسند و به [[کمالات]] [[شایسته]] خود دست می‌یابند. [[حضرت]] [[حق]] درباره [[فرشتگان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref>.
*بنابراین، با رسیدن به [[مقام]] توجّه قلبی به ساحت ربوبی، [[انسان]] به [[هدف آفرینش]] خویشتن رسیده است. این [[آیه شریفه]] تنها از جنّ و انس یاد کرده امّا سخنی از [[فرشتگان]] به میان نیاورده است. این از آن رو است که [[فرشتگان]] خواه ناخواه در [[مقام]] [[عبادت]] به سر می‌برند، و نیازی به طیِّ [[مسیر کمال]] ندارند؛ جنّیان و [[آدمیان]] امّا از موهبت کمال برخوردارند، از این رو با در پیش گرفتن مسیر [[عبادت]]، به مسیر [[سعادت]] می‌رسند و به [[کمالات]] [[شایسته]] خود دست می‌یابند. [[حضرت حق]] درباره [[فرشتگان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref>.
*گذشته از این سه دسته از موجودات، یادی از دیگر موجودات این عالَم نیز به میان نیامده است. این از آن رو است که دیگر موجودات برای [[انسان]] و به [[هدف]] به کمال رسیدن او پدید آمده‌اند، و گویی خود در این میان از اهمیّتی چندان برخوردار نیستند؛ به این [[آیه شریفه]] نیز بنگرید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ}}<ref>«آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است برای شما رام کرد» سوره لقمان، آیه ۲۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۴.</ref>.
*گذشته از این سه دسته از موجودات، یادی از دیگر موجودات این عالَم نیز به میان نیامده است. این از آن رو است که دیگر موجودات برای [[انسان]] و به [[هدف]] به کمال رسیدن او پدید آمده‌اند، و گویی خود در این میان از اهمیّتی چندان برخوردار نیستند؛ به این [[آیه شریفه]] نیز بنگرید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ}}<ref>«آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است برای شما رام کرد» سوره لقمان، آیه ۲۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۴.</ref>.
===حضور قلب [[آدمی]]===
===حضور قلب [[آدمی]]===
خط ۵۱: خط ۵۱:
*این [[فضیلت]] بزرگ را، پیش از این از نظر عملی که حضور قلب در آن صورت می‌پذیرد، تقسیم بندی کرده انواع آن را بررسی نمودیم. در اینجا سَر آن داریم که مراتب خودِ حضور قلب را بدون در نظر گرفتن فعل و یا حالتی که این ملکه در آن تحقّق می‌یابد، بررسی کنیم. از این رو بر مباحث پیشین اضافه می‌کنیم که: حضور قلب را مراتبی است که از طرف [[ضعف]] به طرف [[قوّت]] می‌رود. نخستین مراتب آن، آن است که برای نمازگذار و بلکه برای هر کسی که کاری انجام می‌دهد، لازم است که در تحصیل آن بکوشد؛ چه هر عملی که بدون حضور قلب انجام شود، همچون جسدی است که [[روح]] از آن رخت کشیده در شمار مردگانش نهاده باشد. این‌گونه [[کارها]] فقط می‌تواند [[تکلیف]] شرعی [[انسان]] را رفع کند، امّا در مسیر [[سلوک]] به سوی معبود و رسیدن به شادی‌های [[روحانی]] و [[استجابت دعا]] هیچ اثری نخواهد داشت، چه تمامی این امور وابسته به حضور قلبی است که در [[نماز]] و یا دیگر [[عبادات]]، همچون طلای موجود در [[خاک]] [[ارزش]] آن را تعیین می‌کند، و می‌تواند [[انسان]] را در مسیر [[سلوک]] گرمپو نماید. از این رو به سالکان کوی کمال توصیه می‌کنیم که برای تحصیل مراتب بالای آن بکوشند، و دست‌کم به [[برترین]] مرتبه‌ای از آن که می‌توانند، دست یابند. این مراتب را این‌گونه می‌توان یاد نمود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۷.</ref>:
*این [[فضیلت]] بزرگ را، پیش از این از نظر عملی که حضور قلب در آن صورت می‌پذیرد، تقسیم بندی کرده انواع آن را بررسی نمودیم. در اینجا سَر آن داریم که مراتب خودِ حضور قلب را بدون در نظر گرفتن فعل و یا حالتی که این ملکه در آن تحقّق می‌یابد، بررسی کنیم. از این رو بر مباحث پیشین اضافه می‌کنیم که: حضور قلب را مراتبی است که از طرف [[ضعف]] به طرف [[قوّت]] می‌رود. نخستین مراتب آن، آن است که برای نمازگذار و بلکه برای هر کسی که کاری انجام می‌دهد، لازم است که در تحصیل آن بکوشد؛ چه هر عملی که بدون حضور قلب انجام شود، همچون جسدی است که [[روح]] از آن رخت کشیده در شمار مردگانش نهاده باشد. این‌گونه [[کارها]] فقط می‌تواند [[تکلیف]] شرعی [[انسان]] را رفع کند، امّا در مسیر [[سلوک]] به سوی معبود و رسیدن به شادی‌های [[روحانی]] و [[استجابت دعا]] هیچ اثری نخواهد داشت، چه تمامی این امور وابسته به حضور قلبی است که در [[نماز]] و یا دیگر [[عبادات]]، همچون طلای موجود در [[خاک]] [[ارزش]] آن را تعیین می‌کند، و می‌تواند [[انسان]] را در مسیر [[سلوک]] گرمپو نماید. از این رو به سالکان کوی کمال توصیه می‌کنیم که برای تحصیل مراتب بالای آن بکوشند، و دست‌کم به [[برترین]] مرتبه‌ای از آن که می‌توانند، دست یابند. این مراتب را این‌گونه می‌توان یاد نمود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۷.</ref>:
===مرتبه نخست===
===مرتبه نخست===
*در این مرتبه، [[انسان]] توجّه می‌یابد که در محضر [[حضرت]] [[حق]] است. او خود را همچون معلولی که در کنار علّت و در حضور اوست دریافته، خود را برکنار از حضور علّت نمی‌داند. [[حضرت]] [[حق]] در اشاره به این مرتبه می‌فرماید:{{متن قرآن|أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ}}<ref>«آگاه باش که او به هر چیزی چیره است» سوره فصلت، آیه ۵۴.</ref>.
*در این مرتبه، [[انسان]] توجّه می‌یابد که در محضر [[حضرت حق]] است. او خود را همچون معلولی که در کنار علّت و در حضور اوست دریافته، خود را برکنار از حضور علّت نمی‌داند. [[حضرت حق]] در اشاره به این مرتبه می‌فرماید:{{متن قرآن|أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ}}<ref>«آگاه باش که او به هر چیزی چیره است» سوره فصلت، آیه ۵۴.</ref>.
*و یا همچون حضور [[بنده]] نزد مولایش، مولایی که از خود او به او نزدیک‌تر است: {{متن قرآن|أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ}}<ref>«خداوند میان آدمی و دل او میانجی می‌شود» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref>.
*و یا همچون حضور [[بنده]] نزد مولایش، مولایی که از خود او به او نزدیک‌تر است: {{متن قرآن|أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ}}<ref>«خداوند میان آدمی و دل او میانجی می‌شود» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref>.
*این مرتبه، همان است که در [[وصیّت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[ابوذر]] بیان شده است: "ای [[ابوذر]]! خدای را چنان [[عبادت]] کن که گویی او را می‌بینی، چه اگر تو او را نمی‌بینی او بدون تردید تو را می‌بیند" <ref>{{متن حدیث| يَا أَبَا ذَرٍّ اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاك‌}}؛ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۷۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۷-۱۴۸.</ref>.
*این مرتبه، همان است که در [[وصیّت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[ابوذر]] بیان شده است: "ای [[ابوذر]]! خدای را چنان [[عبادت]] کن که گویی او را می‌بینی، چه اگر تو او را نمی‌بینی او بدون تردید تو را می‌بیند" <ref>{{متن حدیث| يَا أَبَا ذَرٍّ اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاك‌}}؛ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۷۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۷-۱۴۸.</ref>.
===مرتبه دوّم===
===مرتبه دوّم===
*مرتبه دوّم حضور قلب، توجّه به این نکته است که [[نماز]] گفت‌وگوی [[انسان]] با [[خداوند متعال]] است؛ چه چون نمازگذار [[حمد]] و [[سوره]] را می‌خواند، [[خداوند]] از زبان او با او سخن می‌گوید، و چون به ذکر [[خدا]] و [[تسبیح]] او می‌رسد، او با [[خداوند]] سخن می‌گوید. این مطلب، سِرّ آن سخن مشهور در میان [[اهل دل]] را واضح می‌سازد، چه آنان بر آنند که [[قرآن]] [[کلامی]] است که از سوی [[حضرت]] [[حق]] بر [[بنده]] نازل شده، و [[دعا]] و ذکر و [[تسبیح]] او، [[کلامی]] است که از سوی [[بنده]] به سوی [[حضرت]] [[حق]] بالا می‌رود.
*مرتبه دوّم حضور قلب، توجّه به این نکته است که [[نماز]] گفت‌وگوی [[انسان]] با [[خداوند متعال]] است؛ چه چون نمازگذار [[حمد]] و [[سوره]] را می‌خواند، [[خداوند]] از زبان او با او سخن می‌گوید، و چون به ذکر [[خدا]] و [[تسبیح]] او می‌رسد، او با [[خداوند]] سخن می‌گوید. این مطلب، سِرّ آن سخن مشهور در میان [[اهل دل]] را واضح می‌سازد، چه آنان بر آنند که [[قرآن]] [[کلامی]] است که از سوی [[حضرت حق]] بر [[بنده]] نازل شده، و [[دعا]] و ذکر و [[تسبیح]] او، [[کلامی]] است که از سوی [[بنده]] به سوی [[حضرت حق]] بالا می‌رود.
*در غیر [[نماز]] امّا، توجّه به اینکه تمامی [[اعمال انسان]] [[تجارت]] و معامله‌ای است که با [[خداوند متعال]] انجام می‌دهد، مرتبه دوّم حضور قلب را فراهم می‌آورد؛ چه در معاملات تا توجّه و انشاء معامله به وجود نیاید، هیچ معامله صحیحی صورت نگرفته است. در [[اعمال انسان]] نیز تا توجّه و انشاء عمل برای [[حضرت]] [[حق]] صورت نگیرد، در [[حقیقت]] عملی از سوی او به [[حضرت]] [[حق]] عرضه نشده است. به این دو [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ}}<ref>«همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد» سوره توبه، آیه ۱۱۱.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! آیا (می‌خواهید) شما را به داد و ستدی رهنمون شوم که از عذابی دردناک رهاییتان می‌بخشد؟ * به خدا و پیامبرش ایمان آورید و در راه خداوند با مال و جان خویش جهاد کنید» سوره صف، آیه ۱۰-۱۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۸-۱۴۹.</ref>.
*در غیر [[نماز]] امّا، توجّه به اینکه تمامی [[اعمال انسان]] [[تجارت]] و معامله‌ای است که با [[خداوند متعال]] انجام می‌دهد، مرتبه دوّم حضور قلب را فراهم می‌آورد؛ چه در معاملات تا توجّه و انشاء معامله به وجود نیاید، هیچ معامله صحیحی صورت نگرفته است. در [[اعمال انسان]] نیز تا توجّه و انشاء عمل برای [[حضرت حق]] صورت نگیرد، در [[حقیقت]] عملی از سوی او به [[حضرت حق]] عرضه نشده است. به این دو [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ}}<ref>«همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد» سوره توبه، آیه ۱۱۱.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! آیا (می‌خواهید) شما را به داد و ستدی رهنمون شوم که از عذابی دردناک رهاییتان می‌بخشد؟ * به خدا و پیامبرش ایمان آورید و در راه خداوند با مال و جان خویش جهاد کنید» سوره صف، آیه ۱۰-۱۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۸-۱۴۹.</ref>.
*این توجه هرچند چندان کارساز نیست، امّا از آن گریزی هم نیست؛ چه بسیاری از [[مردم]] نه معنای الفاظ [[نماز]] را می‌دانند، و نه معنای دیگر [[اعمال]] خود را. در اینجا اینان مانند کسی می‌مانند، که در مقابل بزرگی قرار گرفته و او را بر اساس نوشته‌ای که معانی آن را نمی‌داند، به [[مدح]] می‌گیرد. [[قرآن]] [[خواندن]] و نیز قرائت [[ادعیه]] گوناگون برای اینان، حکمی همین‌گونه دارد. این حالت از جهتی [[برتر]] از حالت توجّه تفصیلی به معانی [[نماز]] و [[ادعیه]] است، چه کسی که در [[نماز]] به‌گونه اجمالی حضور قلب می‌یابد و [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}}<ref>«تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.</ref> را حکایت می‌نماید، از حالتی [[برتر]] از آن کس که همین [[آیه]] را انشاء می‌نماید، برخوردار است؛ چه اگر از نظر [[فقهی]] انشاء [[آیات]] به کار رفته در [[نماز]] و اجزاء آن جایز باشد، باز تنها کسانی می‌توانند به انشاء این [[آیات]] بپردازند، که از مراتب [[عباد ]][[صالحین]] برخوردار باشند؛ امّا دیگران در این وادی تنها [[صاحب]] ادّعاهای بی‌واقعیت‌اند!؛ [[حضرت]] [[حق]] خود می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ}}<ref>«و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان می‌آورند (در باطن همچنان) مشرکند» سوره یوسف، آیه ۱۰۶.</ref>
*این توجه هرچند چندان کارساز نیست، امّا از آن گریزی هم نیست؛ چه بسیاری از [[مردم]] نه معنای الفاظ [[نماز]] را می‌دانند، و نه معنای دیگر [[اعمال]] خود را. در اینجا اینان مانند کسی می‌مانند، که در مقابل بزرگی قرار گرفته و او را بر اساس نوشته‌ای که معانی آن را نمی‌داند، به [[مدح]] می‌گیرد. [[قرآن]] [[خواندن]] و نیز قرائت [[ادعیه]] گوناگون برای اینان، حکمی همین‌گونه دارد. این حالت از جهتی [[برتر]] از حالت توجّه تفصیلی به معانی [[نماز]] و [[ادعیه]] است، چه کسی که در [[نماز]] به‌گونه اجمالی حضور قلب می‌یابد و [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}}<ref>«تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.</ref> را حکایت می‌نماید، از حالتی [[برتر]] از آن کس که همین [[آیه]] را انشاء می‌نماید، برخوردار است؛ چه اگر از نظر [[فقهی]] انشاء [[آیات]] به کار رفته در [[نماز]] و اجزاء آن جایز باشد، باز تنها کسانی می‌توانند به انشاء این [[آیات]] بپردازند، که از مراتب [[عباد ]][[صالحین]] برخوردار باشند؛ امّا دیگران در این وادی تنها [[صاحب]] ادّعاهای بی‌واقعیت‌اند!؛ [[حضرت حق]] خود می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ}}<ref>«و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان می‌آورند (در باطن همچنان) مشرکند» سوره یوسف، آیه ۱۰۶.</ref>
*در [[ادعیه]] نیز همین‌گونه است، که برای [[اهل‌بیت]]{{عم}} جایز است که به انشاء [[دعا]] بپردازند، امّا برای دیگران تنها حکایت آن [[ادعیه]] جایز بوده نمی‌توانند خود دعایی تازه پدید آورند. [[اهل دل]] برآنند که [[خداوند]] در این حالت از زبان [[بنده]] با او سخن می‌گوید: از همین رواست که [[مستحب]] است چون [[آدمی]] به آیاتی نظیر {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا...}} رسیدید، بانگ لبیک زند و خطاب [[الهی]] را جواب گوید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۹.</ref>.
*در [[ادعیه]] نیز همین‌گونه است، که برای [[اهل‌بیت]]{{عم}} جایز است که به انشاء [[دعا]] بپردازند، امّا برای دیگران تنها حکایت آن [[ادعیه]] جایز بوده نمی‌توانند خود دعایی تازه پدید آورند. [[اهل دل]] برآنند که [[خداوند]] در این حالت از زبان [[بنده]] با او سخن می‌گوید: از همین رواست که [[مستحب]] است چون [[آدمی]] به آیاتی نظیر {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا...}} رسیدید، بانگ لبیک زند و خطاب [[الهی]] را جواب گوید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۹.</ref>.
*این [[مستحب]] بودن پاسخ، نشان می‌دهد که قرائت کننده [[قرآن]]، می‌باید [[قرآن]] را به عنوان حکایت الفاظ [[الهی]] بخواند؛ گویا او -جلَّ و علا!- بر زبان [[بنده]] سخن می‌گوید، نه آن‌که خود به انشاء این الفاظ بپردازد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۰.</ref>.
*این [[مستحب]] بودن پاسخ، نشان می‌دهد که قرائت کننده [[قرآن]]، می‌باید [[قرآن]] را به عنوان حکایت الفاظ [[الهی]] بخواند؛ گویا او -جلَّ و علا!- بر زبان [[بنده]] سخن می‌گوید، نه آن‌که خود به انشاء این الفاظ بپردازد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۰.</ref>.
===مرتبه سوّم===
===مرتبه سوّم===
*این مرتبه، گذشته از [[نماز]] در تمامی [[عبادات]] جریان پیدا می‌کند. در این مرحله، [[انسان]] [[نیازمند]] آن است که معانی تمامی عبارات به کار رفته در [[عبادات]] و رموز تمامیِ [[افعال]] عبادی را دست‌کم به اندازه [[توان]] خود دریابد، تا چون به [[آیه شریفه]]{{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}}<ref>«تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.</ref> رسید، منظور از آن را به خوبی بفهمد. به همین ترتیب در [[سجده]]، [[رکوع]]، به هنگام [[تسبیح]] گفتن، و ... معانی یکایک الفاظ و [[افعال]] را دریابد، و با توجّه تمام به آن به [[عبادت]] بپردازد. [[حضرت]] [[حق]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! در حال مستی به نماز رو نیاورید تا هنگامی که دریابید چه می‌گویید» سوره نساء، آیه ۴۳.</ref>.
*این مرتبه، گذشته از [[نماز]] در تمامی [[عبادات]] جریان پیدا می‌کند. در این مرحله، [[انسان]] [[نیازمند]] آن است که معانی تمامی عبارات به کار رفته در [[عبادات]] و رموز تمامیِ [[افعال]] عبادی را دست‌کم به اندازه [[توان]] خود دریابد، تا چون به [[آیه شریفه]]{{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}}<ref>«تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.</ref> رسید، منظور از آن را به خوبی بفهمد. به همین ترتیب در [[سجده]]، [[رکوع]]، به هنگام [[تسبیح]] گفتن، و ... معانی یکایک الفاظ و [[افعال]] را دریابد، و با توجّه تمام به آن به [[عبادت]] بپردازد. [[حضرت حق]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! در حال مستی به نماز رو نیاورید تا هنگامی که دریابید چه می‌گویید» سوره نساء، آیه ۴۳.</ref>.
*به [[باور]] ما، مراد از "مستی" در این‌جا، مستی [[غفلت]] است نه مستی ناشی از مشروبات الکلی؛ چه کسی که در آن مستی به سر می‌برد به [[سختی]] می‌تواند به [[نماز]] بپردازد، امّا کسی که در مستی [[غفلت]] به سر می‌برد، می‌تواند به [[نماز]] خیزد و از ابتدا تا انتهای آن را در همین حالت به انجام رساند. شماری از [[روایات شیعه]] و [[سنّی]] نیز بر همین مطلب دلالت می‌نماید.
*به [[باور]] ما، مراد از "مستی" در این‌جا، مستی [[غفلت]] است نه مستی ناشی از مشروبات الکلی؛ چه کسی که در آن مستی به سر می‌برد به [[سختی]] می‌تواند به [[نماز]] بپردازد، امّا کسی که در مستی [[غفلت]] به سر می‌برد، می‌تواند به [[نماز]] خیزد و از ابتدا تا انتهای آن را در همین حالت به انجام رساند. شماری از [[روایات شیعه]] و [[سنّی]] نیز بر همین مطلب دلالت می‌نماید.
*خود این مرتبه نیز از عرضی پهناور برخوردار است؛ چه [[مردمان]] در [[فهم]] معانی و [[اسرار]] چندین طبقه‌اند، و هر طبقه از آنان به گونه‌ای که برایش مقدور می‌باشد می‌تواند به التفات و توجّه به [[عبادات]] پرداخته به پیشگاه [[الهی]] راه یابد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۰.</ref>.
*خود این مرتبه نیز از عرضی پهناور برخوردار است؛ چه [[مردمان]] در [[فهم]] معانی و [[اسرار]] چندین طبقه‌اند، و هر طبقه از آنان به گونه‌ای که برایش مقدور می‌باشد می‌تواند به التفات و توجّه به [[عبادات]] پرداخته به پیشگاه [[الهی]] راه یابد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۰.</ref>.
خط ۶۸: خط ۶۸:
===مرتبه پنجم===
===مرتبه پنجم===
*آن است که برای [[انسان]] [[شهود]] عالم حقایق پدید آید. این مرتبه به این‌گونه در شماری از [[روایات]] ما یاد شده است:"ای [[ابوذر]]! خدای را چنان [[عبادت]] کن که گویی او را می‌بینی، چه اگر تو او را نمی‌بینی او بدون تردید تو را می‌بیند"<ref>{{متن حدیث|يَا أَبَا ذَرٍّ اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ}}؛ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۷۵.</ref>؛ [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز می‌فرمایند:"این‌گونه نبودم که پروردگاری را که نمی‌دیدیم به [[عبادت]] گیرم" <ref>{{متن حدیث|مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ}}؛ اصول کافی، ج۱، ص۷.</ref>؛ [[حضرت]] [[امام حسین|سیّد الشُّهداء]]{{ع}} نیز در دعای [[عرفه]] می‌فرمایند: "آیا دیگری را [[ظهور]] و بروزی است که تو را نیست تا آن دیگری [[آشکار]] کننده تو باشد؟، کی [[غائب]] شده‌ای تا [[نیازمند]] به [[راهنما]] و دلیلی باشی که به سوی تو [[هدایت]] کند؟، و کی دور شده‌ای تا [[نشانه‌ها]] به تو برسانند!؛ کورباد چشمی که تو را بر خود نگهبان نبیند، و زیانبار [[باد]] معامله بنده‌ای که آن معامله بهره‌ای از [[محبّت]] تو را برای آن [[بنده]] فراهم نیاورد"<ref>{{متن حدیث|أَ يَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَيْسَ لَكَ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِيلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَكُونَ الْآثَارُ هِيَ الَّتِي تُوصِلُ إِلَيْكَ عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاكَ عَلَيْهَا رَقِيباً وَ حَسَرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصِيباً}}؛ مفاتیح الجنان، دعای عرفه.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۱-۱۵۲.</ref>.
*آن است که برای [[انسان]] [[شهود]] عالم حقایق پدید آید. این مرتبه به این‌گونه در شماری از [[روایات]] ما یاد شده است:"ای [[ابوذر]]! خدای را چنان [[عبادت]] کن که گویی او را می‌بینی، چه اگر تو او را نمی‌بینی او بدون تردید تو را می‌بیند"<ref>{{متن حدیث|يَا أَبَا ذَرٍّ اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ}}؛ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۷۵.</ref>؛ [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز می‌فرمایند:"این‌گونه نبودم که پروردگاری را که نمی‌دیدیم به [[عبادت]] گیرم" <ref>{{متن حدیث|مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ}}؛ اصول کافی، ج۱، ص۷.</ref>؛ [[حضرت]] [[امام حسین|سیّد الشُّهداء]]{{ع}} نیز در دعای [[عرفه]] می‌فرمایند: "آیا دیگری را [[ظهور]] و بروزی است که تو را نیست تا آن دیگری [[آشکار]] کننده تو باشد؟، کی [[غائب]] شده‌ای تا [[نیازمند]] به [[راهنما]] و دلیلی باشی که به سوی تو [[هدایت]] کند؟، و کی دور شده‌ای تا [[نشانه‌ها]] به تو برسانند!؛ کورباد چشمی که تو را بر خود نگهبان نبیند، و زیانبار [[باد]] معامله بنده‌ای که آن معامله بهره‌ای از [[محبّت]] تو را برای آن [[بنده]] فراهم نیاورد"<ref>{{متن حدیث|أَ يَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَيْسَ لَكَ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِيلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَكُونَ الْآثَارُ هِيَ الَّتِي تُوصِلُ إِلَيْكَ عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاكَ عَلَيْهَا رَقِيباً وَ حَسَرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصِيباً}}؛ مفاتیح الجنان، دعای عرفه.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۱-۱۵۲.</ref>.
*این مرتبه خود از عرضی پهناور برخوردار و مراتبی چند را در خود جای داده است، مراتبی که هر یک به اسمی خاص -همچون [[کشف]]، تجلیه، لقاء، بی‌خودی، بازگشت، محو و... خوانده شده است. دست‌یابی به یکایک این مراتب، در شمار نعمت‌های بزرگ [[حضرت]] [[حق]] است که به هریک از سالکان کوی کمال بخشی از آن را متناسب با ریاضت‌های دینی‌ای که به آن می‌پردازند، اعطا می‌فرماید. اینان هریک متناسب با ظرفیت وجودیشان قطره‌ای از این دریا را در می‌کشند، دریایی که اقیانوس‌ها در مقابل آن چون قطره‌ای و بلکه چون ذرّه‌ای خُرد است!؛ در این میان اندکی از سالکان از بهره‌ای بیشتر برخوردار می‌شوند، و به همین ترتیب مراتب سالکان معین می‌گردد؛ [[حضرت]] [[حق]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا}}<ref>«از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی- هر یک به گنجایی خویش- روان شد» سوره رعد، آیه ۱۷.</ref>
*این مرتبه خود از عرضی پهناور برخوردار و مراتبی چند را در خود جای داده است، مراتبی که هر یک به اسمی خاص -همچون [[کشف]]، تجلیه، لقاء، بی‌خودی، بازگشت، محو و... خوانده شده است. دست‌یابی به یکایک این مراتب، در شمار نعمت‌های بزرگ [[حضرت حق]] است که به هریک از سالکان کوی کمال بخشی از آن را متناسب با ریاضت‌های دینی‌ای که به آن می‌پردازند، اعطا می‌فرماید. اینان هریک متناسب با ظرفیت وجودیشان قطره‌ای از این دریا را در می‌کشند، دریایی که اقیانوس‌ها در مقابل آن چون قطره‌ای و بلکه چون ذرّه‌ای خُرد است!؛ در این میان اندکی از سالکان از بهره‌ای بیشتر برخوردار می‌شوند، و به همین ترتیب مراتب سالکان معین می‌گردد؛ [[حضرت حق]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا}}<ref>«از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی- هر یک به گنجایی خویش- روان شد» سوره رعد، آیه ۱۷.</ref>
*و باز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ}}<ref>«و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمی‌فرستیم» سوره حجر، آیه ۲۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۲.</ref>.
*و باز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ}}<ref>«و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمی‌فرستیم» سوره حجر، آیه ۲۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۲.</ref>.
*این [[شهود]]، با [[ولایت تکوینی]] ملازمت دارد، چه هرکس از شهودی قوی‌تر برخوردار باشد، به مراتب والاتر از [[ولایت تکوینی]] دست می‌یابد؛ گویا [[آیه شریفه]]:{{متن قرآن| مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref> به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۷.</ref> که خطاب به [[حضرت عیسی]]{{ع}} است، نشانگر آن می‌باشد که [[شهود]] آن [[پیامبر]] [[عظیم]] الشأن{{صل}} از [[قوت]] چندانی برخوردار نبوده است؛ از همین روست که [[خداوند متعال]] از زبان ایشان حکایت می‌فرماید که: {{متن قرآن|وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ}}<ref> و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۹.</ref>
*این [[شهود]]، با [[ولایت تکوینی]] ملازمت دارد، چه هرکس از شهودی قوی‌تر برخوردار باشد، به مراتب والاتر از [[ولایت تکوینی]] دست می‌یابد؛ گویا [[آیه شریفه]]:{{متن قرآن| مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref> به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۷.</ref> که خطاب به [[حضرت عیسی]]{{ع}} است، نشانگر آن می‌باشد که [[شهود]] آن [[پیامبر]] [[عظیم]] الشأن{{صل}} از [[قوت]] چندانی برخوردار نبوده است؛ از همین روست که [[خداوند متعال]] از زبان ایشان حکایت می‌فرماید که: {{متن قرآن|وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ}}<ref> و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۹.</ref>
خط ۷۵: خط ۷۵:
*در حالی که تنها بخشی از [[امامت]] به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بخشیده شده بود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود:» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
*در حالی که تنها بخشی از [[امامت]] به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بخشیده شده بود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود:» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
*کوتاه سخن آنکه این مرتبه از حضور قلب، [[بنده]] را به دریای [[قرب الهی]] نزدیک کرده آنچه برای او در شمار [[غیب]] قرار داشت را، در شمار [[شهود]] قرار داده [[آشکار]] می‌سازد: {{متن قرآن|هُدًى لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}<ref>«این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است * همان کسانی که "غیب" را باور دارند» سوره بقره، آیه ۲-۳.</ref>.
*کوتاه سخن آنکه این مرتبه از حضور قلب، [[بنده]] را به دریای [[قرب الهی]] نزدیک کرده آنچه برای او در شمار [[غیب]] قرار داشت را، در شمار [[شهود]] قرار داده [[آشکار]] می‌سازد: {{متن قرآن|هُدًى لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}<ref>«این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است * همان کسانی که "غیب" را باور دارند» سوره بقره، آیه ۲-۳.</ref>.
*روشن است که [[علم]] به چیزی و [[آگاهی]] نسبت به آن، غیر از [[ایمان]] بدان است؛ چه علمْ دانستی است، و ایمانْ دریافتنی، علمْ عرضی است، و ایمانْ ذاتی، علمْ [[علمی]] است، و ایمانْ شهودی؛ و چه تفاوت عمیق و پهناوری میان این دو است!. اینان چون به مرتبه [[ایمان]] رسیده‌اند، [[برترین]] مراتب [[غیب]] -یعنی [[حضرت]] [[حق]]- را به [[شهود]] می‌گیرند: {{متن قرآن|وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ }}<ref>«چهره‌هایی در آن روز شاداب است *(که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش می‌نگرد» سوره قیامه، آیه ۲۲-۲۳.</ref>. و از بالاترین مرابت هستی التذاذ می‌یابند.
*روشن است که [[علم]] به چیزی و [[آگاهی]] نسبت به آن، غیر از [[ایمان]] بدان است؛ چه علمْ دانستی است، و ایمانْ دریافتنی، علمْ عرضی است، و ایمانْ ذاتی، علمْ [[علمی]] است، و ایمانْ شهودی؛ و چه تفاوت عمیق و پهناوری میان این دو است!. اینان چون به مرتبه [[ایمان]] رسیده‌اند، [[برترین]] مراتب [[غیب]] -یعنی [[حضرت حق]]- را به [[شهود]] می‌گیرند: {{متن قرآن|وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ }}<ref>«چهره‌هایی در آن روز شاداب است *(که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش می‌نگرد» سوره قیامه، آیه ۲۲-۲۳.</ref>. و از بالاترین مرابت هستی التذاذ می‌یابند.
*گفتیم که این مرتبه - که آن را "[[شهود]] عالم حقایق" خواندیم-، خود از پهنه‌ای پهناور و اجزاء بسیار برخوردار است. در اینجا به شماری از این اجزاء اشاره می‌کنیم<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۴.</ref>.
*گفتیم که این مرتبه - که آن را "[[شهود]] عالم حقایق" خواندیم-، خود از پهنه‌ای پهناور و اجزاء بسیار برخوردار است. در اینجا به شماری از این اجزاء اشاره می‌کنیم<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۴.</ref>.
==== قسمت نخست====
==== قسمت نخست====
خط ۸۲: خط ۸۲:
*پس از آن، دانسته می‌شود که [[قیامت]] همان [[باطن]] [[دنیا]] است، از این رو همان‌گونه که [[باطن]] هر چیزی به صورت کامل با ظاهر آن انطباق و هماهنگی دارد، [[قیامت]] نیز به صورت کامل با [[دنیا]] انطباق و هماهنگی خواهد داشت. بنابراین، می‌توان گفت که [[قیامت]] هم‌اکنون نیز موجود است، امّا بیشتر نزدیک به تمامی [[مردمان]] آن را در نمی‌یابند، و تنها برخی از مردمند که می‌توانند آن را [[درک]] کنند. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[مناجات]] شعبانیه می‌فرمایند: [۱۰۴۸] {{متن حدیث|إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجَبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ}}<ref>مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.</ref>؛ "پروردگارا! [[انقطاع]] کامل به سوی خود را نصیب من فرما، و دیدگان قلب‌هایمان را به [[نور]] نگاهش به سوی تو روشن فرما، تا آنجا که [[بصیرت]] قلب‌ها حجاب‌های [[نورانی]] را بشکافد و به معدن [[عظمت]] متّصل شود، و روح‌های ما به عزّ [[قدس]] تو معلّق گردد"<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۵.</ref>.
*پس از آن، دانسته می‌شود که [[قیامت]] همان [[باطن]] [[دنیا]] است، از این رو همان‌گونه که [[باطن]] هر چیزی به صورت کامل با ظاهر آن انطباق و هماهنگی دارد، [[قیامت]] نیز به صورت کامل با [[دنیا]] انطباق و هماهنگی خواهد داشت. بنابراین، می‌توان گفت که [[قیامت]] هم‌اکنون نیز موجود است، امّا بیشتر نزدیک به تمامی [[مردمان]] آن را در نمی‌یابند، و تنها برخی از مردمند که می‌توانند آن را [[درک]] کنند. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[مناجات]] شعبانیه می‌فرمایند: [۱۰۴۸] {{متن حدیث|إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجَبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ}}<ref>مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.</ref>؛ "پروردگارا! [[انقطاع]] کامل به سوی خود را نصیب من فرما، و دیدگان قلب‌هایمان را به [[نور]] نگاهش به سوی تو روشن فرما، تا آنجا که [[بصیرت]] قلب‌ها حجاب‌های [[نورانی]] را بشکافد و به معدن [[عظمت]] متّصل شود، و روح‌های ما به عزّ [[قدس]] تو معلّق گردد"<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۵.</ref>.
====قسمت دوّم====
====قسمت دوّم====
*آن است که [[آدمی]] به [[مقام]] تجلیه رسد. در این [[مقام]] [[قلب]] به واسطه [[انوار]] [[الهی]] روشن شده بدان جلا می‌یابد؛ در این حالت [[انسان]] [[حقیقت]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است» سوره نور، آیه ۳۵.</ref> را در می‌یابد، اسماء و [[صفات الهی]] بر [[قلب]] او تجلّی می‌کند و از این رو مرتبه‌ای به [[خوف]] [[مبتلا]] می‌گردد، و مرتبه‌ای دیگر به [[امیدواری]]، [[شادمانی]]، سرخوشی و... دست می‌یابد؛ چه در هر لحظه اسمی از اسماء [[مقدّس]] [[حضرت]] [[حق]] بر او تجلّی کرده حالت او را دیگرگون می‌سازد. [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا}}<ref>«از بسترها پهلو تهی می‌کنند (و برای نماز برمی‌خیزند) در حالی که پروردگارشان را به بیم و امید می‌خوانند» سوره سجده، آیه ۱۶.</ref> نیز نشانگر همین حالت اینان است. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در همان [[مناجات]] شعبانیه باز می‌فرمایند: "خدایا! شیفتگی‌ای در دلم افکن که پیوسته از یاد تو به یاد تو پردازم، و همّتم را در کامیابی به نام‌های [[مقدّس]] و [[جایگاه]] [[قُدس]] خود قرارده... خدایا و مرا به [[نور]] پرفروغ عزّتت برسان، تا تو را بشناسم و از غیر تو بگسلم و ترسان و نگران از تو باشم، ای [[صاحب]] [[شکوه]] و [[کرامت]]!" <ref>{{متن حدیث|إِلَهِي وَ أَلْهِمْنِي وَلَهاً بِذِكْرِكَ إِلَى ذِكْرِكَ وَ اجْعَلْ هِمَّتِي فِي رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِكَ وَ مَحَلِّ قُدْسِكَ ... إِلَهِي وَ أَتْحِفْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْكَ خَائِفاً مُرَاقِباً يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ}}؛ مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۶.</ref>.
*آن است که [[آدمی]] به [[مقام]] تجلیه رسد. در این [[مقام]] [[قلب]] به واسطه [[انوار]] [[الهی]] روشن شده بدان جلا می‌یابد؛ در این حالت [[انسان]] [[حقیقت]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است» سوره نور، آیه ۳۵.</ref> را در می‌یابد، اسماء و [[صفات الهی]] بر [[قلب]] او تجلّی می‌کند و از این رو مرتبه‌ای به [[خوف]] [[مبتلا]] می‌گردد، و مرتبه‌ای دیگر به [[امیدواری]]، [[شادمانی]]، سرخوشی و... دست می‌یابد؛ چه در هر لحظه اسمی از اسماء [[مقدّس]] [[حضرت حق]] بر او تجلّی کرده حالت او را دیگرگون می‌سازد. [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا}}<ref>«از بسترها پهلو تهی می‌کنند (و برای نماز برمی‌خیزند) در حالی که پروردگارشان را به بیم و امید می‌خوانند» سوره سجده، آیه ۱۶.</ref> نیز نشانگر همین حالت اینان است. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در همان [[مناجات]] شعبانیه باز می‌فرمایند: "خدایا! شیفتگی‌ای در دلم افکن که پیوسته از یاد تو به یاد تو پردازم، و همّتم را در کامیابی به نام‌های [[مقدّس]] و [[جایگاه]] [[قُدس]] خود قرارده... خدایا و مرا به [[نور]] پرفروغ عزّتت برسان، تا تو را بشناسم و از غیر تو بگسلم و ترسان و نگران از تو باشم، ای [[صاحب]] [[شکوه]] و [[کرامت]]!" <ref>{{متن حدیث|إِلَهِي وَ أَلْهِمْنِي وَلَهاً بِذِكْرِكَ إِلَى ذِكْرِكَ وَ اجْعَلْ هِمَّتِي فِي رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِكَ وَ مَحَلِّ قُدْسِكَ ... إِلَهِي وَ أَتْحِفْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْكَ خَائِفاً مُرَاقِباً يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ}}؛ مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۶.</ref>.
====قسمت سوّم====
====قسمت سوّم====
*قسمت سوّم از مرتبه [[شهود]] عالم حقایق، لقاء اوست - جلَّ وعلا-. این مرتبه به‌وفور در [[قرآن کریم]] یاد شده، می‌توان در بیست مورد از این [[کتاب آسمانی]] ذکر آن را بازجست. به این دو [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ}}<ref>«ای انسان! بی‌گمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشنده‌ای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.</ref>؛ {{متن قرآن|فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا}}<ref>«پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref>.
*قسمت سوّم از مرتبه [[شهود]] عالم حقایق، لقاء اوست - جلَّ وعلا-. این مرتبه به‌وفور در [[قرآن کریم]] یاد شده، می‌توان در بیست مورد از این [[کتاب آسمانی]] ذکر آن را بازجست. به این دو [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ}}<ref>«ای انسان! بی‌گمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشنده‌ای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.</ref>؛ {{متن قرآن|فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا}}<ref>«پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref>.
*معنای "لقاء" آن است که در [[قلب]] سالک، هیچ چیزی جز از [[حضرت]] [[حق]] [[باقی]] نماند. در این حالت، [[خداوند]] خود [[سرپرستی]] [[قلب]] را بر عهده می‌گیرد تا آن را از تنگنای [[ظلمت]] عالَم مادّی به فراخنای [[نورانی]] عالَم حقایق [[راهنمایی]] فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
*معنای "لقاء" آن است که در [[قلب]] سالک، هیچ چیزی جز از [[حضرت حق]] [[باقی]] نماند. در این حالت، [[خداوند]] خود [[سرپرستی]] [[قلب]] را بر عهده می‌گیرد تا آن را از تنگنای [[ظلمت]] عالَم مادّی به فراخنای [[نورانی]] عالَم حقایق [[راهنمایی]] فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
*در این حالت، تنها اوست که بر [[قلب]] [[حکم]] می‌راند، و جز او هیچ‌کس را [[قدرت]] حکمرانی بر آن نیست: {{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}}<ref>«و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید که خداوند دانایی فرزانه است» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref>.
*در این حالت، تنها اوست که بر [[قلب]] [[حکم]] می‌راند، و جز او هیچ‌کس را [[قدرت]] حکمرانی بر آن نیست: {{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}}<ref>«و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید که خداوند دانایی فرزانه است» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref>.
*[[قلب]] این‌گونه کسان، [[عرش]] و تخت [[حضرت]] رحمان خوانده می‌شود؛ چه از [[شیاطین]] و اندیشه‌های آنان پاک‌سازی شده می‌تواند به [[ملکوت]] و [[حقیقت]] عالم نظر دوزد، تا دریابد که تنها اوست که در تمامی عوالم هستی موجود است و پایدار، و جز او همه سراب است و فانی. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌فرمایند: [۱۰۵۰] {{متن حدیث|لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَى قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَى مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ}}<ref>بحارالأنوار، ج۵۶، ص۱۶۳.</ref>: "اگر این‌گونه نبود که [[شیاطین]] گرداگرد قلب‌های [[فرزندان آدم]] می‌گردیدند، می‌توانستند به [[حقیقت]] [[آسمان]] و [[زمین]] نظر کنند"؛ [[حضرت]] [[حق]] نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۷-۱۵۸.</ref>.
*[[قلب]] این‌گونه کسان، [[عرش]] و تخت [[حضرت]] رحمان خوانده می‌شود؛ چه از [[شیاطین]] و اندیشه‌های آنان پاک‌سازی شده می‌تواند به [[ملکوت]] و [[حقیقت]] عالم نظر دوزد، تا دریابد که تنها اوست که در تمامی عوالم هستی موجود است و پایدار، و جز او همه سراب است و فانی. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌فرمایند: [۱۰۵۰] {{متن حدیث|لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَى قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَى مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ}}<ref>بحارالأنوار، ج۵۶، ص۱۶۳.</ref>: "اگر این‌گونه نبود که [[شیاطین]] گرداگرد قلب‌های [[فرزندان آدم]] می‌گردیدند، می‌توانستند به [[حقیقت]] [[آسمان]] و [[زمین]] نظر کنند"؛ [[حضرت حق]] نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۷-۱۵۸.</ref>.
====قسمت چهارم====
====قسمت چهارم====
*چهارمین قسمت از مراتب [[شهود]] [[حقیقت]]، "صُعق" است. صُعق، مستی‌ای است که در اثر غالب شدن دریافت‌های [[الهی]] بر [[انسان]] روی می‌نهد. این حالت را در [[زبان فارسی]] "مدهوشی"، و در اصطلاح "محو" می‌خوانند. موسای کلیم{{ع}} چون به این [[مرتبت]] رسید، از دست شد و به حالت محو فرو افتاد: {{متن قرآن|فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا}}<ref>«و همین که پروردگارش بر آن کوه تجلّی کرد آن را با» سوره اعراف، آیه ۱۴۳.</ref>.
*چهارمین قسمت از مراتب [[شهود]] [[حقیقت]]، "صُعق" است. صُعق، مستی‌ای است که در اثر غالب شدن دریافت‌های [[الهی]] بر [[انسان]] روی می‌نهد. این حالت را در [[زبان فارسی]] "مدهوشی"، و در اصطلاح "محو" می‌خوانند. موسای کلیم{{ع}} چون به این [[مرتبت]] رسید، از دست شد و به حالت محو فرو افتاد: {{متن قرآن|فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا}}<ref>«و همین که پروردگارش بر آن کوه تجلّی کرد آن را با» سوره اعراف، آیه ۱۴۳.</ref>.
*[[امیرمؤمنان]]{{ع}} باز در همان [[مناجات]] شعبانیه می‌فرمایند: "پروردگارا! مرا از آنان قرار ده که خواندیشان پس تو را پاسخ دادند، و بدانان نگریستی پس برای [[عظمت]] تو مدهوش شدند، زان پس در سِرّ آنان به [[مناجات]] با آنان پرداخته و آنان آشکارا برای تو به عمل پرداختند" <ref>{{متن حدیث|إِلَهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِكَ فَنَاجَيْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْراً}}؛ مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۸.</ref>.
*[[امیرمؤمنان]]{{ع}} باز در همان [[مناجات]] شعبانیه می‌فرمایند: "پروردگارا! مرا از آنان قرار ده که خواندیشان پس تو را پاسخ دادند، و بدانان نگریستی پس برای [[عظمت]] تو مدهوش شدند، زان پس در سِرّ آنان به [[مناجات]] با آنان پرداخته و آنان آشکارا برای تو به عمل پرداختند" <ref>{{متن حدیث|إِلَهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِكَ فَنَاجَيْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْراً}}؛ مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۸.</ref>.
*یکی از امور عجیبی که برای مفسّران اهل [[سنّت]] و گروهی از مفسّران [[شیعی]] در اینجا رخ داده، آن است که اینان صُعق مذکور در [[آیه شریفه]] را، به معنای غشوه دانسته، چنین گفته‌اند که [[حضرت موسی]]{{ع}}- که در شمار [[انبیاء]] [[اولوالعزم]]{{عم}} قرار دارد-، غش کرد و به بی‌هوشی افتاد!. عجیب‌تر آنکه مفسّران [[شیعی]] با آنکه سخن [[حضرت امیر]] را دیده و دریافته‌اند که ایشان صعق را در شمار [[برترین]] مراتب توجه [[بنده]] به [[حضرت]] [[حق]] دانسته‌اند، باز از سخن آنان [[پیروی]] کرده به جای آنکه از التفات کامل [[حضرت موسی]]{{ع}} به بارگاه ربوبی سخن گویند، از غش کردن ایشان یاد کرده‌اند!.
*یکی از امور عجیبی که برای مفسّران اهل [[سنّت]] و گروهی از مفسّران [[شیعی]] در اینجا رخ داده، آن است که اینان صُعق مذکور در [[آیه شریفه]] را، به معنای غشوه دانسته، چنین گفته‌اند که [[حضرت موسی]]{{ع}}- که در شمار [[انبیاء]] [[اولوالعزم]]{{عم}} قرار دارد-، غش کرد و به بی‌هوشی افتاد!. عجیب‌تر آنکه مفسّران [[شیعی]] با آنکه سخن [[حضرت امیر]] را دیده و دریافته‌اند که ایشان صعق را در شمار [[برترین]] مراتب توجه [[بنده]] به [[حضرت حق]] دانسته‌اند، باز از سخن آنان [[پیروی]] کرده به جای آنکه از التفات کامل [[حضرت موسی]]{{ع}} به بارگاه ربوبی سخن گویند، از غش کردن ایشان یاد کرده‌اند!.
*عجیب‌تر آنکه اینان از غش کردن‌های [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اهل‌بیت]] ایشان{{عم}} نیز سخن گفته‌اند!، چه [[فریب]] برخی از الفاظ به کار رفته در [[روایات]] و متون [[سیره]] را خورده این‌گونه سخنانی ناشایست بر زبان رانده‌اند؛ [[خداوند]] همگان را به خصوص در این‌گونه [[مقامات]] از [[لغزش]] و اشتباه مصون دارد!.
*عجیب‌تر آنکه اینان از غش کردن‌های [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اهل‌بیت]] ایشان{{عم}} نیز سخن گفته‌اند!، چه [[فریب]] برخی از الفاظ به کار رفته در [[روایات]] و متون [[سیره]] را خورده این‌گونه سخنانی ناشایست بر زبان رانده‌اند؛ [[خداوند]] همگان را به خصوص در این‌گونه [[مقامات]] از [[لغزش]] و اشتباه مصون دارد!.
*اما عجیب‌تر از همه اینها، سخنانی است که از شماری از صوفیان [[نقل]] شده است، سخنانی که [[کفر]] محض و محض [[کفر]] است!. حکایت شده که برخی از آنان گفته‌اند: {{عربی| سبحانی! ما أعظم شأنی/ منزهم من}} "[[شأن]] من بسیار [[عظیم]] است!"، برخی دیگر {{عربی| أنا الحق!}} " من خدایم!"، و دیگری {{عربی| لیس فی جبتی سوی الله!}} "در [[لباس]] من چیزی جز [[الله]] نیست!" بر زبان آورده‌اند. اینان بر این [[باور]] بوده‌اند که این سخنان را در حالت محو گفته‌اند، و اکنون که به حالت طبیعی بازگشته‌اند، مجدداً [[شهادت به توحید]] و ربوبیّت [[حضرت]] [[حق]] را بر زبان جاری می‌سازند!. تمامی این سخنان [[کفر]] بوده در شمار فریب‌ها و [[دام‌های شیطان]] لعین قرار دارد. حال اگر کسی آنان را [[کافر]] نیز نخواند، دست‌کم می‌باید دیوانه و یا تحت‌تأثیر خیالات فاسدشان دانست.
*اما عجیب‌تر از همه اینها، سخنانی است که از شماری از صوفیان [[نقل]] شده است، سخنانی که [[کفر]] محض و محض [[کفر]] است!. حکایت شده که برخی از آنان گفته‌اند: {{عربی| سبحانی! ما أعظم شأنی/ منزهم من}} "[[شأن]] من بسیار [[عظیم]] است!"، برخی دیگر {{عربی| أنا الحق!}} " من خدایم!"، و دیگری {{عربی| لیس فی جبتی سوی الله!}} "در [[لباس]] من چیزی جز [[الله]] نیست!" بر زبان آورده‌اند. اینان بر این [[باور]] بوده‌اند که این سخنان را در حالت محو گفته‌اند، و اکنون که به حالت طبیعی بازگشته‌اند، مجدداً [[شهادت به توحید]] و ربوبیّت [[حضرت حق]] را بر زبان جاری می‌سازند!. تمامی این سخنان [[کفر]] بوده در شمار فریب‌ها و [[دام‌های شیطان]] لعین قرار دارد. حال اگر کسی آنان را [[کافر]] نیز نخواند، دست‌کم می‌باید دیوانه و یا تحت‌تأثیر خیالات فاسدشان دانست.
*در این رابطه سخن فراوان است، ما در اینجا این مبحث را فرو می‌پیچیم و تنها [[عاشقان]] [[معارف اسلامی]] را از فروافتادن در چنین دامگاه‌هایی که [[شیطان]] بر سر راه آنان قرار می‌دهد، باز می‌داریم<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۹.</ref>.
*در این رابطه سخن فراوان است، ما در اینجا این مبحث را فرو می‌پیچیم و تنها [[عاشقان]] [[معارف اسلامی]] را از فروافتادن در چنین دامگاه‌هایی که [[شیطان]] بر سر راه آنان قرار می‌دهد، باز می‌داریم<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۹.</ref>.
====قسمت پنجم====
====قسمت پنجم====
*قسمت پنجم از مرتبه [[شهود]] حقائق،"اِفاقه" نامیده می‌شود. منظور از افاقه، آن‌است که سالک از مستی مشاهده درآید، و به اصطلاح به حالت "صَحو" بازگردد. در این حالت باز توجه او تابع توجه [[حضرت]] [[حق]]، [[اراده]] او تابع [[اراده]] [[حضرت]] [[حق]]، و [[علم]] او تابع [[علم]] [[حضرت]] [[حق]] -سبحانه و تعالی!- خواهد بود. در یک سخن او -جل و علا!- در تمامی [[قوای ادراکی]] و نیز در همه جوارح و اندام‌های [[بنده]] [[تصرف]] می‌کند، و هرآنگونه که خود خواهد او را [[تربیت]] می‌فرماید؛ به این چند [[آیه]] بنگرید:{{متن قرآن| وَمَا تَشَاؤُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref> و شما جز آن نمی‌خواهید که خدا خواسته باشد؛ سوره انسان، آیه: ۳۰.</ref>؛ {{متن قرآن|  فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ }}<ref> پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست؛ سوره انفال، آیه: ۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref> بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند؛ دست خداوند بالای دست‌های آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش می‌شکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد؛ سوره فتح، آیه: ۱۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۰.</ref>.
*قسمت پنجم از مرتبه [[شهود]] حقائق،"اِفاقه" نامیده می‌شود. منظور از افاقه، آن‌است که سالک از مستی مشاهده درآید، و به اصطلاح به حالت "صَحو" بازگردد. در این حالت باز توجه او تابع توجه [[حضرت حق]]، [[اراده]] او تابع [[اراده]] [[حضرت حق]]، و [[علم]] او تابع [[علم]] [[حضرت حق]] -سبحانه و تعالی!- خواهد بود. در یک سخن او -جل و علا!- در تمامی [[قوای ادراکی]] و نیز در همه جوارح و اندام‌های [[بنده]] [[تصرف]] می‌کند، و هرآنگونه که خود خواهد او را [[تربیت]] می‌فرماید؛ به این چند [[آیه]] بنگرید:{{متن قرآن| وَمَا تَشَاؤُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref> و شما جز آن نمی‌خواهید که خدا خواسته باشد؛ سوره انسان، آیه: ۳۰.</ref>؛ {{متن قرآن|  فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ }}<ref> پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست؛ سوره انفال، آیه: ۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref> بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند؛ دست خداوند بالای دست‌های آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش می‌شکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد؛ سوره فتح، آیه: ۱۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۰.</ref>.
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز می‌فرمایند: "[[قلب]] [[مؤمن]] در میان دو انگشت از انگشتان [[خداوند]] است" <ref>{{متن حدیث|قَلْبُ الْمُؤْمِنِ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ الرَّحْمَن‏}}؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۳۹.</ref>. [[شیخ کلینی]] در کتاب [[شریف]] کافی از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] کرده که ایشان می‌فرمایند: "چون [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[معراج]] برده شدند، سؤال نمودند: پروردگارا! حال [[مؤمن]] نزد تو چگونه است؟ پاسخ آمد: ای [[محمّد]]! هر کس به یکی از [[اولیاء]] من اهانت کند، به میدان [[جنگ]] با من آمده است، [[بنده]] من با هیچ امری به من نزدیک نمی‌شود که نزد من [[دوست]] داشتنی‌تر از [[واجبات]] باشد؛ پس از آن، [[بنده]] با مستحبّات به من نزدیک می‌شود، تا آنگاه که من او را [[دوست]] خواهم داشت؛ در این حال من [[شنوایی]] او خواهم بود که بدان می‌شنود، و [[بینایی]] او که به آن می‌بیند، و گویایی او که به آن سخن می‌کند، و [[توانایی]] او که بدان انجام می‌دهد. این [[بنده]] اگر مرا بخواند اجابتش می‌کنم، و اگر درخواستی کند برآورده‌اش می‌سازم"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ: لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِّ{{صل}} قَالَ يَا رَبِّ مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ- قَالَ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ وَ أَنَا أَسْرَعُ شَيْ‌ءٍ إِلَى نُصْرَةِ أَوْلِيَائِي وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْ‌ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي عَنْ وَفَاةِ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْغِنَى وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَيْرِ ذَلِكَ لَهَلَكَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَقْرُ وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَيْرِ ذَلِكَ لَهَلَكَ وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْ‌ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۱.</ref>.
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز می‌فرمایند: "[[قلب]] [[مؤمن]] در میان دو انگشت از انگشتان [[خداوند]] است" <ref>{{متن حدیث|قَلْبُ الْمُؤْمِنِ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ الرَّحْمَن‏}}؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۳۹.</ref>. [[شیخ کلینی]] در کتاب [[شریف]] کافی از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] کرده که ایشان می‌فرمایند: "چون [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[معراج]] برده شدند، سؤال نمودند: پروردگارا! حال [[مؤمن]] نزد تو چگونه است؟ پاسخ آمد: ای [[محمّد]]! هر کس به یکی از [[اولیاء]] من اهانت کند، به میدان [[جنگ]] با من آمده است، [[بنده]] من با هیچ امری به من نزدیک نمی‌شود که نزد من [[دوست]] داشتنی‌تر از [[واجبات]] باشد؛ پس از آن، [[بنده]] با مستحبّات به من نزدیک می‌شود، تا آنگاه که من او را [[دوست]] خواهم داشت؛ در این حال من [[شنوایی]] او خواهم بود که بدان می‌شنود، و [[بینایی]] او که به آن می‌بیند، و گویایی او که به آن سخن می‌کند، و [[توانایی]] او که بدان انجام می‌دهد. این [[بنده]] اگر مرا بخواند اجابتش می‌کنم، و اگر درخواستی کند برآورده‌اش می‌سازم"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ: لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِّ{{صل}} قَالَ يَا رَبِّ مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ- قَالَ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ وَ أَنَا أَسْرَعُ شَيْ‌ءٍ إِلَى نُصْرَةِ أَوْلِيَائِي وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْ‌ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي عَنْ وَفَاةِ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْغِنَى وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَيْرِ ذَلِكَ لَهَلَكَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَقْرُ وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَيْرِ ذَلِكَ لَهَلَكَ وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْ‌ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۱.</ref>.
*این مرتبه از حضور قلب، به‌گونه‌ای است که هیچ چیزی نمی‌تواند سالک را از امور دیگر باز دارد. به عبارت دیگر، شنیدن هیچ سخنی او را از شنیدن دیگر سخنان در همان لحظه باز نمی‌دارد، و دیدن هیچ چیزی او را از دیدن دیگر امور، و انجام هیچ کاری او را از انجام دیگر [[کارها]] باز نمی‌دارد. می‌توان احتمال داد که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در لحظه‌ای که در [[نماز]] انگشتر خویش را به سائل بخشیدند، در این منزل به سر می‌برده‌اند؛ چه در عین توجّه کامل به بارگاه ربوبی، سخن آن سائل را نیز می‌شنیده‌اند، و در عین توجّه کامل به [[نماز]]، باز دست به انگشتری برده آن را به او می‌بخشیده‌اند.
*این مرتبه از حضور قلب، به‌گونه‌ای است که هیچ چیزی نمی‌تواند سالک را از امور دیگر باز دارد. به عبارت دیگر، شنیدن هیچ سخنی او را از شنیدن دیگر سخنان در همان لحظه باز نمی‌دارد، و دیدن هیچ چیزی او را از دیدن دیگر امور، و انجام هیچ کاری او را از انجام دیگر [[کارها]] باز نمی‌دارد. می‌توان احتمال داد که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در لحظه‌ای که در [[نماز]] انگشتر خویش را به سائل بخشیدند، در این منزل به سر می‌برده‌اند؛ چه در عین توجّه کامل به بارگاه ربوبی، سخن آن سائل را نیز می‌شنیده‌اند، و در عین توجّه کامل به [[نماز]]، باز دست به انگشتری برده آن را به او می‌بخشیده‌اند.
*آری! در اینجا سخنی دیگر نیز هست، و آن اینکه صاحبان [[مقام عصمت]] کبری{{عم}} را حالاتی گوناگون بوده، که به واسطه گوناگونی زمان و مکان تغییر می‌کرده است. گاه به حالت مدهوشی بوده‌اند، به‌گونه‌ای که تیر را از پای [[سرور]] باورمندان خارج می‌ساختند اما ایشان از آن خبری نمی‌یافتند؛ و گاه به حالت توجّه در عین بازگشت فرو می‌شده‌اند، به‌گونه‌ای که در عین توجّه کامل به طرف [[حضرت]] [[حق]]، عرض [[نیاز]] سائل را شنیده و بدان پاسخ می‌گفته‌اند. حالاتی سوم، چهارم و... دیگری نیز بوده که در [[سیره]] اینان{{عم}} نقل شده است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خود می‌فرمایند: "ما را حالاتی است که هیچ [[فرشته]] [[مقرّب]] و یا [[پیامبر]] مرسلی نمی‌تواند آن را تحمّل نماید"<ref>{{متن حدیث|ان لنا حالات لا یتحملها مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌ مُرْسَلٌ‌}}</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۱.</ref>
*آری! در اینجا سخنی دیگر نیز هست، و آن اینکه صاحبان [[مقام عصمت]] کبری{{عم}} را حالاتی گوناگون بوده، که به واسطه گوناگونی زمان و مکان تغییر می‌کرده است. گاه به حالت مدهوشی بوده‌اند، به‌گونه‌ای که تیر را از پای [[سرور]] باورمندان خارج می‌ساختند اما ایشان از آن خبری نمی‌یافتند؛ و گاه به حالت توجّه در عین بازگشت فرو می‌شده‌اند، به‌گونه‌ای که در عین توجّه کامل به طرف [[حضرت حق]]، عرض [[نیاز]] سائل را شنیده و بدان پاسخ می‌گفته‌اند. حالاتی سوم، چهارم و... دیگری نیز بوده که در [[سیره]] اینان{{عم}} نقل شده است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خود می‌فرمایند: "ما را حالاتی است که هیچ [[فرشته]] [[مقرّب]] و یا [[پیامبر]] مرسلی نمی‌تواند آن را تحمّل نماید"<ref>{{متن حدیث|ان لنا حالات لا یتحملها مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌ مُرْسَلٌ‌}}</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۱.</ref>


==[[آداب]] [[عبادت]]==
==[[آداب]] [[عبادت]]==
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:
*که [[نفس امّاره]] و [[هواهای نفسانی]] را در بر می‌گیرد. این آسودگی از آن رو است که [[جان]] [[آدمی]] بتواند به سوی [[حضرت]] معبود پرکشد، چه کسی که جسمش از [[حرام]] و یا [[مال]] مشتبه به [[حرام]] پرورش یافته، چون پرده‌ها برافتد به صورت حیوانی سهمگین و [[پست]] ظاهر می‌گردد. [[روح]] نیز چون از [[نفس امّاره]] تغذیه شود، به همین حالت دچار شده نمی‌تواند چون پرنده‌ای سبکبال در [[آسمان]] معنویّت و حقایق [[الهی]] بال گشاید.
*که [[نفس امّاره]] و [[هواهای نفسانی]] را در بر می‌گیرد. این آسودگی از آن رو است که [[جان]] [[آدمی]] بتواند به سوی [[حضرت]] معبود پرکشد، چه کسی که جسمش از [[حرام]] و یا [[مال]] مشتبه به [[حرام]] پرورش یافته، چون پرده‌ها برافتد به صورت حیوانی سهمگین و [[پست]] ظاهر می‌گردد. [[روح]] نیز چون از [[نفس امّاره]] تغذیه شود، به همین حالت دچار شده نمی‌تواند چون پرنده‌ای سبکبال در [[آسمان]] معنویّت و حقایق [[الهی]] بال گشاید.
*بنابراین، نمازگذار می‌باید از دست اهل [[عصمت]]{{عم}} سیر و سیراب گردد، تا از جانی [[پاک]] و [[پاکیزه]] برخوردار شده [[توان]] سیرو [[سلوک]] را دریابد. بنابراین، روش خاصّی که بعضی از [[مؤمنان]] در پیش گرفته تابع [[تمایلات]] خود می‌شوند، چون از روش [[اهل‌بیت]]{{عم}} به‌دور است، نه تنها آنان را به [[رستگاری]] و مقصود [[راهنمایی]] نمی‌کند، که تنها آنان را از رسیدن به [[هدف]] باز می‌دارد. در این روش، آنان به [[انتخاب]] خود برخی از [[عبادات]] را بر برخی دیگر مقدّم می‌دارند، و یا حتّی برخی از مستحبّات را از برخی از [[واجبات]] مهمتر می‌شمارند؛ خود به تولید برخی از [[امور عبادی]] دست می‌برند، و یا در اثر وسوسه‌های [[نفس]] اماّره و [[شیطان]] خبیث به انجام عملی که آن را والا می‌شمارند می‌پردازند؛ در حالی که این امور در [[شریعت]] نیامده و در سخنان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و اوصیای ایشان{{عم}} از آن خبری یافت نمی‌شود.
*بنابراین، نمازگذار می‌باید از دست اهل [[عصمت]]{{عم}} سیر و سیراب گردد، تا از جانی [[پاک]] و [[پاکیزه]] برخوردار شده [[توان]] سیرو [[سلوک]] را دریابد. بنابراین، روش خاصّی که بعضی از [[مؤمنان]] در پیش گرفته تابع [[تمایلات]] خود می‌شوند، چون از روش [[اهل‌بیت]]{{عم}} به‌دور است، نه تنها آنان را به [[رستگاری]] و مقصود [[راهنمایی]] نمی‌کند، که تنها آنان را از رسیدن به [[هدف]] باز می‌دارد. در این روش، آنان به [[انتخاب]] خود برخی از [[عبادات]] را بر برخی دیگر مقدّم می‌دارند، و یا حتّی برخی از مستحبّات را از برخی از [[واجبات]] مهمتر می‌شمارند؛ خود به تولید برخی از [[امور عبادی]] دست می‌برند، و یا در اثر وسوسه‌های [[نفس]] اماّره و [[شیطان]] خبیث به انجام عملی که آن را والا می‌شمارند می‌پردازند؛ در حالی که این امور در [[شریعت]] نیامده و در سخنان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و اوصیای ایشان{{عم}} از آن خبری یافت نمی‌شود.
*[[حضرت]] [[حق]] در [[انذار]] از این‌گونه وساوس نفسانی می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ}}<ref>«و آنان که بر نمازهای خویش نگهداشت دارند» سوره مؤمنون، آیه ۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۳.</ref>.
*[[حضرت حق]] در [[انذار]] از این‌گونه وساوس نفسانی می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ}}<ref>«و آنان که بر نمازهای خویش نگهداشت دارند» سوره مؤمنون، آیه ۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۳.</ref>.
===[[شادمانی]] و [[نشاط]] در [[عبادت]]===
===[[شادمانی]] و [[نشاط]] در [[عبادت]]===
*که از مهمترین اموری است که بعنوان مقدمه [[عبادات]] باید به تحصیل درآید؛ چه تغذیه [[روح]] به هنگام [[نشاط]] و [[شادمانی]]، همچون تغذیه جسم در این حالت است. می‌دانیم که اگر کسی در حالت [[شادمانی]] به تغذیه بپردازد، [[غذا]] بهتر جسم او را پرورش داده او را [[سلامت]] می‌دارد، در حالی که تغذیه در حالت [[اندوه]] و [[ترس]] از اثری معکوس برخوردار است.
*که از مهمترین اموری است که بعنوان مقدمه [[عبادات]] باید به تحصیل درآید؛ چه تغذیه [[روح]] به هنگام [[نشاط]] و [[شادمانی]]، همچون تغذیه جسم در این حالت است. می‌دانیم که اگر کسی در حالت [[شادمانی]] به تغذیه بپردازد، [[غذا]] بهتر جسم او را پرورش داده او را [[سلامت]] می‌دارد، در حالی که تغذیه در حالت [[اندوه]] و [[ترس]] از اثری معکوس برخوردار است.
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:
===[[درک]] معانی الفاظ و [[اعمال عبادی]]===
===[[درک]] معانی الفاظ و [[اعمال عبادی]]===
*که می‌باید توسط [[قلب]] انجام گیرد نیز، در همین شمار است. سالک می‌تواند به وسیله تلقین اذکار به [[قلب]] خود معانی آنها را در [[قلب]] به صورت ملکه در آورد، تا سرانجام قلبْ [[قبله]] زبان و دیگر اندام‌ها شده [[عبادت]] از [[روح]] لازم برخوردار شود. این مطلب به [[خواندن]] فراوان اذکار و تلقین‌های قلبی احتیاج دارد، تا زبان به تبعیّت از [[قلب]] در آید، و [[قلب]] به [[مقام]] ذکر دائمی رسد. در این صورت حتّی در [[خواب]] نیز [[قلب]] ذکر می‌گوید و از پی او زبان نیز به ذکر در می‌آید. شاید یکی از [[اسرار]] [[واجب]] بودن [[نماز]] در هر روز، و [[مستحب]] بودن ذکرهای گوناگون و نمازهای [[نافله]]، همین باشد که این حالت برای [[قلب]] حاصل آید. در [[روایات]] ما بسیار تأکید شده که [[انسان]] در [[عبادات]] خود [[قلب]] را حاضر ساخته، معانی [[عبادت]] را بر آن [[القا]] نماید، به‌گونه‌ای که در برخی از این [[روایات]] دو رکعت [[نماز]] با توجه و [[تفکر]] بهتر از یک شب کامل به [[نماز]] ایستادن در عین [[غفلت]] دانسته شده است:[[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[ابوذر]] فرمودند: "ای [[ابوذر]]! دو رکعت [[نماز]] کوتاه که در [[تفکّر]] بگذرد، بهتر از یک شب به [[نماز]] ایستادن است در حالی که [[قلب]] غافل بوده حاضر نباشد"<ref>{{متن حدیث|عَنْ رَسُولِ اللَّه‌{{صل}} لِأَبِي ذَرٍّ يَا أَبَا ذَرٍّ رَكْعَتَانِ مُقْتَصَدَتَانِ فِي تَفَكُّرٍ خَيْرٌ مِنْ قِيَامِ لَيْلَةٍ وَ الْقَلْبُ سَاهٍ‌}}؛ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۸۴.</ref>؛ [[امیر المؤمنان]]{{ع}} می‌فرمایند: به وسیله [[قرآن]] قلب‌های سنگین خود را به فزع و ناله در آورید و همّتتان آن نباشد که به آخر [[سوره]] برسید"<ref>{{متن حدیث|عَنِ الصَّادِقِ{{ع}} قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}}: أَفْزِعُوا قُلُوبَكُمُ الْقَاسِيَةَ وَ لَا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۶۱۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۶.</ref>
*که می‌باید توسط [[قلب]] انجام گیرد نیز، در همین شمار است. سالک می‌تواند به وسیله تلقین اذکار به [[قلب]] خود معانی آنها را در [[قلب]] به صورت ملکه در آورد، تا سرانجام قلبْ [[قبله]] زبان و دیگر اندام‌ها شده [[عبادت]] از [[روح]] لازم برخوردار شود. این مطلب به [[خواندن]] فراوان اذکار و تلقین‌های قلبی احتیاج دارد، تا زبان به تبعیّت از [[قلب]] در آید، و [[قلب]] به [[مقام]] ذکر دائمی رسد. در این صورت حتّی در [[خواب]] نیز [[قلب]] ذکر می‌گوید و از پی او زبان نیز به ذکر در می‌آید. شاید یکی از [[اسرار]] [[واجب]] بودن [[نماز]] در هر روز، و [[مستحب]] بودن ذکرهای گوناگون و نمازهای [[نافله]]، همین باشد که این حالت برای [[قلب]] حاصل آید. در [[روایات]] ما بسیار تأکید شده که [[انسان]] در [[عبادات]] خود [[قلب]] را حاضر ساخته، معانی [[عبادت]] را بر آن [[القا]] نماید، به‌گونه‌ای که در برخی از این [[روایات]] دو رکعت [[نماز]] با توجه و [[تفکر]] بهتر از یک شب کامل به [[نماز]] ایستادن در عین [[غفلت]] دانسته شده است:[[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[ابوذر]] فرمودند: "ای [[ابوذر]]! دو رکعت [[نماز]] کوتاه که در [[تفکّر]] بگذرد، بهتر از یک شب به [[نماز]] ایستادن است در حالی که [[قلب]] غافل بوده حاضر نباشد"<ref>{{متن حدیث|عَنْ رَسُولِ اللَّه‌{{صل}} لِأَبِي ذَرٍّ يَا أَبَا ذَرٍّ رَكْعَتَانِ مُقْتَصَدَتَانِ فِي تَفَكُّرٍ خَيْرٌ مِنْ قِيَامِ لَيْلَةٍ وَ الْقَلْبُ سَاهٍ‌}}؛ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۸۴.</ref>؛ [[امیر المؤمنان]]{{ع}} می‌فرمایند: به وسیله [[قرآن]] قلب‌های سنگین خود را به فزع و ناله در آورید و همّتتان آن نباشد که به آخر [[سوره]] برسید"<ref>{{متن حدیث|عَنِ الصَّادِقِ{{ع}} قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}}: أَفْزِعُوا قُلُوبَكُمُ الْقَاسِيَةَ وَ لَا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۶۱۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۶.</ref>
*در اینجا، می‌باید از مسأله‌ای بسیار مهم نیز یاد نمود. آن مسأله، راه به دست آوردن حضور قلب و یا حتّی مرتبه نخستین آن است. پیش از این گفتیم که توجّه به این نکته که همه عالم در محضر [[الهی]] قرار دارد، مرتبه اوّل از مراتب حضور قلب است- نمازگذار در این [[مقام]] در تمامی طول [[نماز]] در می‌یابد که در محضر او جلَّ وعلا! - [[ایستاده]]، به‌گونه‌ای که اگر او نمی‌تواند [[حضرت]] [[حق]] را ببیند، [[حضرت]] [[حق]] بدون تردید او را دیده به تمامی زوایای قلبش وقوف می‌یابد. [[خداوند]] نه تنها از رگ گردن به [[انسان]] نزدیکتر است، که حتّی از خود [[انسان]] نیز به او نزدیک‌تر می‌باشد: {{متن قرآن|وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}}<ref>«و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.</ref>؛ {{متن قرآن|أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ}}<ref>«خداوند میان آدمی و دل او میانجی می‌شود» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref>.
*در اینجا، می‌باید از مسأله‌ای بسیار مهم نیز یاد نمود. آن مسأله، راه به دست آوردن حضور قلب و یا حتّی مرتبه نخستین آن است. پیش از این گفتیم که توجّه به این نکته که همه عالم در محضر [[الهی]] قرار دارد، مرتبه اوّل از مراتب حضور قلب است- نمازگذار در این [[مقام]] در تمامی طول [[نماز]] در می‌یابد که در محضر او جلَّ وعلا! - [[ایستاده]]، به‌گونه‌ای که اگر او نمی‌تواند [[حضرت حق]] را ببیند، [[حضرت حق]] بدون تردید او را دیده به تمامی زوایای قلبش وقوف می‌یابد. [[خداوند]] نه تنها از رگ گردن به [[انسان]] نزدیکتر است، که حتّی از خود [[انسان]] نیز به او نزدیک‌تر می‌باشد: {{متن قرآن|وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}}<ref>«و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.</ref>؛ {{متن قرآن|أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ}}<ref>«خداوند میان آدمی و دل او میانجی می‌شود» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref>.
*این مطلب، پس از آن برای [[انسان]] [[درک]] می‌شود که به مرتبه نخست از مراتب حضور قلب دست یابد؛  
*این مطلب، پس از آن برای [[انسان]] [[درک]] می‌شود که به مرتبه نخست از مراتب حضور قلب دست یابد؛  
*دریغ و افسوس که بیشتر [[مردمان]] در طول حیات مادّیشان هرگز از ابتدای [[نماز]] تا انتهای آن، نمی‌توانند یاد غیر [[خدا]] را از [[لوح]] ضمیرشان بزدایند!. این در حالی است که می‌دانیم پذیرش هر عملی در محضر او متوقّف بر پذیرش [[نماز]] می‌باشد، و بدون قبول شدن [[نماز]] دیگر [[اعمال انسان]] نیز قبول نخواهد شد: "[[امام باقر]]{{ع}} می‌فرمایند: اوّلین چیزی که [[بنده]] به خاطر آن به [[محاسبه]] گرفته می‌شود [[نماز]] است، اگر [[نماز]] پذیرفته شود دیگر [[اعمال]] نیز پذیرفته می‌شود" <ref>{{متن حدیث|قَالَ الْإِمَامُ أَبُو جَعْفَرٍ{{ع}}: أَوَّلَ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا}}؛ اصول کافی، ج۳، ص۲۶۸.</ref>.
*دریغ و افسوس که بیشتر [[مردمان]] در طول حیات مادّیشان هرگز از ابتدای [[نماز]] تا انتهای آن، نمی‌توانند یاد غیر [[خدا]] را از [[لوح]] ضمیرشان بزدایند!. این در حالی است که می‌دانیم پذیرش هر عملی در محضر او متوقّف بر پذیرش [[نماز]] می‌باشد، و بدون قبول شدن [[نماز]] دیگر [[اعمال انسان]] نیز قبول نخواهد شد: "[[امام باقر]]{{ع}} می‌فرمایند: اوّلین چیزی که [[بنده]] به خاطر آن به [[محاسبه]] گرفته می‌شود [[نماز]] است، اگر [[نماز]] پذیرفته شود دیگر [[اعمال]] نیز پذیرفته می‌شود" <ref>{{متن حدیث|قَالَ الْإِمَامُ أَبُو جَعْفَرٍ{{ع}}: أَوَّلَ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا}}؛ اصول کافی، ج۳، ص۲۶۸.</ref>.
*این مطلب نیز به حضور قلب در [[نماز]]، و دست‌کم به حصول مرتبه نخست آن متوقّف است:"[[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} هردو فرموده‌اند: بهره [[بنده]] از [[نماز]] همان بخشی است که در آن رو به [[حضرت]] [[حق]] دارد، امّا اگر در تمامی [[نماز]] از او غافل باشد [[نماز]] در هم پیچیده و به صورتش زده می‌شود" <ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} أَنَّهُمَا قَالا إِنَّمَا لِلْعَبْدِ مِنْ صَلَاتِهِ مَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ مِنْهَا فَإِذَا أَوْهَمَهَا كُلَّهَا لُفَّتْ فَضُرِبَ بِهَا وَجْهُهُ‌}}؛ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۶۵.</ref>؛ "[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمایند: چون در [[نماز]] تکبیره الإحرام را گفتی به سوی [[نماز]] روی کن، چه اگر تو به [[نماز]] روی کردی [[خداوند]] نیز به سوی تو روی می‌کند، و چون تو از [[نماز]] روی گرداندی [[خداوند]] نیز از تو روی می‌گرداند، و چه بسا که از [[نماز]] تنها یک سوّم یا یک چهارم یا یک ششم آن به همان اندازه‌ای که مصلّی به نمازش توجّه کرده است به [[آسمان]] بالا [[رود]]، و [[خداوند]] به کسی که در [[نماز]] غافل است هیچ چیزی نمی‌بخشد"<ref>{{متن حدیث|وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ{{ع}}: إِذَا أَحْرَمْتَ فِي الصَّلَاةِ فَأَقْبِلْ عَلَيْهَا فَإِنَّكَ إِذَا أَقْبَلْتَ أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ إِذَا أَعْرَضْتَ أَعْرَضَ اللَّهُ عَنْكَ فَرُبَّمَا لَمْ يُرْفَعْ مِنَ الصَّلَاةِ إِلَّا الثُّلُثُ أَوِ الرُّبُعُ أَوِ السُّدُسُ عَلَى قَدْرِ إِقْبَالِ الْمُصَلِّي عَلَى صَلَاتِهِ وَ لَا يُعْطِي اللَّهُ الْغَافِلَ شَيْئاً}}؛ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۶۵.</ref>.
*این مطلب نیز به حضور قلب در [[نماز]]، و دست‌کم به حصول مرتبه نخست آن متوقّف است:"[[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} هردو فرموده‌اند: بهره [[بنده]] از [[نماز]] همان بخشی است که در آن رو به [[حضرت حق]] دارد، امّا اگر در تمامی [[نماز]] از او غافل باشد [[نماز]] در هم پیچیده و به صورتش زده می‌شود" <ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} أَنَّهُمَا قَالا إِنَّمَا لِلْعَبْدِ مِنْ صَلَاتِهِ مَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ مِنْهَا فَإِذَا أَوْهَمَهَا كُلَّهَا لُفَّتْ فَضُرِبَ بِهَا وَجْهُهُ‌}}؛ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۶۵.</ref>؛ "[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمایند: چون در [[نماز]] تکبیره الإحرام را گفتی به سوی [[نماز]] روی کن، چه اگر تو به [[نماز]] روی کردی [[خداوند]] نیز به سوی تو روی می‌کند، و چون تو از [[نماز]] روی گرداندی [[خداوند]] نیز از تو روی می‌گرداند، و چه بسا که از [[نماز]] تنها یک سوّم یا یک چهارم یا یک ششم آن به همان اندازه‌ای که مصلّی به نمازش توجّه کرده است به [[آسمان]] بالا [[رود]]، و [[خداوند]] به کسی که در [[نماز]] غافل است هیچ چیزی نمی‌بخشد"<ref>{{متن حدیث|وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ{{ع}}: إِذَا أَحْرَمْتَ فِي الصَّلَاةِ فَأَقْبِلْ عَلَيْهَا فَإِنَّكَ إِذَا أَقْبَلْتَ أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ إِذَا أَعْرَضْتَ أَعْرَضَ اللَّهُ عَنْكَ فَرُبَّمَا لَمْ يُرْفَعْ مِنَ الصَّلَاةِ إِلَّا الثُّلُثُ أَوِ الرُّبُعُ أَوِ السُّدُسُ عَلَى قَدْرِ إِقْبَالِ الْمُصَلِّي عَلَى صَلَاتِهِ وَ لَا يُعْطِي اللَّهُ الْغَافِلَ شَيْئاً}}؛ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۶۵.</ref>.
*نظیر این دو [[روایت]] بسیار است، به خواست [[خدا]] ما برخی از این [[روایات]] را در آخر همین مبحث یاد خواهیم کرد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۹.</ref>.
*نظیر این دو [[روایت]] بسیار است، به خواست [[خدا]] ما برخی از این [[روایات]] را در آخر همین مبحث یاد خواهیم کرد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۹.</ref>.
*با این همه می‌افزائیم که هیچ [[بدبختی]] و مصیبتی بالاتر از این نیست که [[عمر]] [[انسان]] بسر رسد، اما [[حضرت]] [[حق]] از [[بنده]] خود هیچ عملی را قبول ننماید!: "[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمایند: بخدا قسم که پنجاه سال از [[عمر]] کسی می‌گذرد و [[خداوند]] یک [[نماز]] را از او نمی‌پذیرد، چه چیزی بدتر از این وجود دارد؟"  <ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَيَأْتِي عَلَى الرَّجُلِ خَمْسُونَ سَنَةً وَ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَلَاةً وَاحِدَةً فَأَيُّ شَيْ‏ءٍ أَشَدُّ مِنْ هَذَا }}؛ بحار الانوار، ج۸۱، ص۲۶۱.</ref>.
*با این همه می‌افزائیم که هیچ [[بدبختی]] و مصیبتی بالاتر از این نیست که [[عمر]] [[انسان]] بسر رسد، اما [[حضرت حق]] از [[بنده]] خود هیچ عملی را قبول ننماید!: "[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمایند: بخدا قسم که پنجاه سال از [[عمر]] کسی می‌گذرد و [[خداوند]] یک [[نماز]] را از او نمی‌پذیرد، چه چیزی بدتر از این وجود دارد؟"  <ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَيَأْتِي عَلَى الرَّجُلِ خَمْسُونَ سَنَةً وَ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَلَاةً وَاحِدَةً فَأَيُّ شَيْ‏ءٍ أَشَدُّ مِنْ هَذَا }}؛ بحار الانوار، ج۸۱، ص۲۶۱.</ref>.
*نکته مهم‌تر آنکه، بدست آوردن حضور قلب در شمار، سخت‌ترین چیزها است، بگونه‌ای که برخی بر آن رفته‌اند که اصلاً حضور قلب ممکن نمی‌باشد؛ همان‌گونه که [[تهذیب نفس]] و ستردن [[رذائل]] از آن بسیار دشوار خوانده شده است.
*نکته مهم‌تر آنکه، بدست آوردن حضور قلب در شمار، سخت‌ترین چیزها است، بگونه‌ای که برخی بر آن رفته‌اند که اصلاً حضور قلب ممکن نمی‌باشد؛ همان‌گونه که [[تهذیب نفس]] و ستردن [[رذائل]] از آن بسیار دشوار خوانده شده است.
*با این وجود از نظر [[عقل]] و [[شرع]] و بنا به [[نص]] [[کتاب و سنت]]، [[تهذیب نفس]] و پرداختن به تحصیل حضور قلب در شمار مهمترین [[واجبات]] بوده، هیچ گریزی از آن نیست. سالک می‌تواند از همین اوامری که برا تحصیل آن وارد شده دریابد که نه تنها [[تهذیب نفس]] ممکن می‌باشد. [[بهترین]] [[دلیل]] در این زمینه، کاملانی هستند که در هر روزگار به بالاترین مراتب آن دست یافته‌اند. بنابراین [[مردم]] در این زمینه عذری ندارند که مورد پذیرش [[حضرت]] [[حق]] قرار گیرد. آری! پرداختن به آن، خود فضیلتی است که از جانب [[حضرت]] [[حق]] پذیرفته می‌گردد، تا سرانجام [[آدمی]] اندک اندک از [[رذائل]] تهی شده به [[فضائل]] دست یابد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۰.</ref>
*با این وجود از نظر [[عقل]] و [[شرع]] و بنا به [[نص]] [[کتاب و سنت]]، [[تهذیب نفس]] و پرداختن به تحصیل حضور قلب در شمار مهمترین [[واجبات]] بوده، هیچ گریزی از آن نیست. سالک می‌تواند از همین اوامری که برا تحصیل آن وارد شده دریابد که نه تنها [[تهذیب نفس]] ممکن می‌باشد. [[بهترین]] [[دلیل]] در این زمینه، کاملانی هستند که در هر روزگار به بالاترین مراتب آن دست یافته‌اند. بنابراین [[مردم]] در این زمینه عذری ندارند که مورد پذیرش [[حضرت حق]] قرار گیرد. آری! پرداختن به آن، خود فضیلتی است که از جانب [[حضرت حق]] پذیرفته می‌گردد، تا سرانجام [[آدمی]] اندک اندک از [[رذائل]] تهی شده به [[فضائل]] دست یابد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۰.</ref>


==راه‌های به‌دست آوردن حضور قلب==
==راه‌های به‌دست آوردن حضور قلب==
خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
===فرونیفتادن در خواسته‌های نفسانی===
===فرونیفتادن در خواسته‌های نفسانی===
*[[راز]] این مطلب در آن است، که فروافتادن در خواست‌های نفسانی [[اراده]] [[انسان]] را ضعیف نموده او را در ادامه راه [[ناتوان]] می‌سازد. اهل [[سلوک]] همواره [[شاگردان]] خود را [[وصیّت]] می‌کرده‌اند، که از این‌گونه [[خواسته‌ها]] دوری گزینند؛ چرا که نفسانیّات همچون سدّی محکم است که [[مانع]] از رسیدن [[انسان]] به مقصود شده، بلکه [[مانع]] می‌شود که او گامی در این راه به جلو نهد.
*[[راز]] این مطلب در آن است، که فروافتادن در خواست‌های نفسانی [[اراده]] [[انسان]] را ضعیف نموده او را در ادامه راه [[ناتوان]] می‌سازد. اهل [[سلوک]] همواره [[شاگردان]] خود را [[وصیّت]] می‌کرده‌اند، که از این‌گونه [[خواسته‌ها]] دوری گزینند؛ چرا که نفسانیّات همچون سدّی محکم است که [[مانع]] از رسیدن [[انسان]] به مقصود شده، بلکه [[مانع]] می‌شود که او گامی در این راه به جلو نهد.
*باز می‌توان گفت که [[راز]] این مطلب، نیز در آن است که از سویی فروافتادن در مشتهیات نفسانی موجب [[غفلت]] می‌شود، و از سویی دیگر [[غفلت]] و التفات به سوی [[حضرت]] [[حق]] نیز هرگز با هم جمع نخواهند شد. از این‌رو سالکان کوی کمال را سفارش می‌کنیم که خویشتن را از افتادن در این‌گونه امور به [[سختی]] برحذر دارند، تا مبادا از ادامه راه باز مانند. به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنان را واگذار تا بخورند و بهره گیرند و آرزو سرگرمشان دارد، زودا که بدانند» سوره حجر، آیه ۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۳.</ref>
*باز می‌توان گفت که [[راز]] این مطلب، نیز در آن است که از سویی فروافتادن در مشتهیات نفسانی موجب [[غفلت]] می‌شود، و از سویی دیگر [[غفلت]] و التفات به سوی [[حضرت حق]] نیز هرگز با هم جمع نخواهند شد. از این‌رو سالکان کوی کمال را سفارش می‌کنیم که خویشتن را از افتادن در این‌گونه امور به [[سختی]] برحذر دارند، تا مبادا از ادامه راه باز مانند. به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنان را واگذار تا بخورند و بهره گیرند و آرزو سرگرمشان دارد، زودا که بدانند» سوره حجر، آیه ۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۳.</ref>
*این [[آیه]]، کافی است تا [[آدمی]] را اگر داری قلبی شنوا و بیناست، از این [[رذیلت]] دور نماید. این در حالی است که نمونه‌های بسیار دیگری برای این [[آیه]] در [[قرآن کریم]] به چشم می‌آید. [[تشبیه]] امر معقول به محسوس ۔ که در این [[آیه]] به چشم می‌آید-، از [[بهترین]] راه‌هایی است که می‌تواند [[انسان]] را از [[زشتی]] این صفت [[اخلاقی]] [[آگاه]] سازد؛ و چه زیبا این [[تشبیه]] به کار رفته است!. نیز به این [[آیه]] بنگرید: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«ما غل‌هایی بر گردن‌هایشان تا (زیر) چانه نهاده‌ایم چنان که سرشان بالا مانده است و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۸-۹.</ref>.
*این [[آیه]]، کافی است تا [[آدمی]] را اگر داری قلبی شنوا و بیناست، از این [[رذیلت]] دور نماید. این در حالی است که نمونه‌های بسیار دیگری برای این [[آیه]] در [[قرآن کریم]] به چشم می‌آید. [[تشبیه]] امر معقول به محسوس ۔ که در این [[آیه]] به چشم می‌آید-، از [[بهترین]] راه‌هایی است که می‌تواند [[انسان]] را از [[زشتی]] این صفت [[اخلاقی]] [[آگاه]] سازد؛ و چه زیبا این [[تشبیه]] به کار رفته است!. نیز به این [[آیه]] بنگرید: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«ما غل‌هایی بر گردن‌هایشان تا (زیر) چانه نهاده‌ایم چنان که سرشان بالا مانده است و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۸-۹.</ref>.
*بر اساس آنچه [[گذشت]]، در می‌یابیم که حضور قلب به مشخّص کردن میل‌های نفسانی و ارضاء عاقلانه و [[مشروع]] آنها [[نیاز]] دارد، تا [[آدمی]] بتواند با فراغ بال به حضور قلب دست یابد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۴.</ref>
*بر اساس آنچه [[گذشت]]، در می‌یابیم که حضور قلب به مشخّص کردن میل‌های نفسانی و ارضاء عاقلانه و [[مشروع]] آنها [[نیاز]] دارد، تا [[آدمی]] بتواند با فراغ بال به حضور قلب دست یابد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۴.</ref>
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:
===دوری کامل از [[گناهان]]===
===دوری کامل از [[گناهان]]===
*[[مراقبت]] دائمی برای دوری و پرهیز کامل از [[گناهان]] نیز، در این راه از مهمترین شرایط است؛ چه [[گناه]] [[قلب]] را وارونه ساخته فراز و فرود آن را مغشوش می‌سازد. [[امام صادق]]{{ع}} در این زمینه می‌فرمایند: "هیچ چیزی برای [[قلب]] [[انسان]] [[فاسد]] کننده‌تر از [[گناه]] نیست، چرا که [[قلب]] چون گناهی انجام دهد آن [[گناه]] به همراه [[قلب]] می‌ماند تا سرانجام بر آن غالب شده بالا و پایین [[قلب]] دگرگون شود" <ref>{{متن حدیث|مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِيئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَيُوَاقِعُ الْخَطِيئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيُصَيِّرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ‌}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۲۶۸.</ref>.
*[[مراقبت]] دائمی برای دوری و پرهیز کامل از [[گناهان]] نیز، در این راه از مهمترین شرایط است؛ چه [[گناه]] [[قلب]] را وارونه ساخته فراز و فرود آن را مغشوش می‌سازد. [[امام صادق]]{{ع}} در این زمینه می‌فرمایند: "هیچ چیزی برای [[قلب]] [[انسان]] [[فاسد]] کننده‌تر از [[گناه]] نیست، چرا که [[قلب]] چون گناهی انجام دهد آن [[گناه]] به همراه [[قلب]] می‌ماند تا سرانجام بر آن غالب شده بالا و پایین [[قلب]] دگرگون شود" <ref>{{متن حدیث|مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِيئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَيُوَاقِعُ الْخَطِيئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيُصَيِّرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ‌}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۲۶۸.</ref>.
*[[حضرت]] [[حق]] نیز بر قلبی که به‌وسیله [[گناهان]] سنگین و سخت شده غضبناک است؛ حال چگونه ممکن است که او این هدیّة [[لطیف]] خاصّ خود را که تنها به [[بندگان]] مخلَصش می‌بخشد، به این‌چنین قلبی که مورد [[غضب]] اوست هدیه نماید؟؛ به این چند [[آیه]] بنگرید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند!» سوره زمر، آیه ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته می‌دارد گویی به آسمان فرا می‌رود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۸.</ref>
*[[حضرت حق]] نیز بر قلبی که به‌وسیله [[گناهان]] سنگین و سخت شده غضبناک است؛ حال چگونه ممکن است که او این هدیّة [[لطیف]] خاصّ خود را که تنها به [[بندگان]] مخلَصش می‌بخشد، به این‌چنین قلبی که مورد [[غضب]] اوست هدیه نماید؟؛ به این چند [[آیه]] بنگرید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند!» سوره زمر، آیه ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته می‌دارد گویی به آسمان فرا می‌رود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۸.</ref>
===پیراستن [[قلب]] از صفات ناشایست===
===پیراستن [[قلب]] از صفات ناشایست===
*پیراستن [[قلب]] و دست‌کم آنکه [[آدمی]] درصدد چنین کاری برآید نیز، می‌تواند [[قلب]] [[انسان]] را متوجّه بارگاه ربوبی ساخته، حضور قلب را برای او فراهم آورد. به عبارت دیگر، اگر سالک موفّق به تخلیه [[قلب]] خود از [[رذائل]] نگردد، می‌باید دست کم شعله خانمان‌سوز [[رذائل اخلاقی]] را در [[قلب]] خود خاموش نماید، تا [[نفس]] بدان‌ها مشغول نشده بتواند به [[آرامش]] روی به سوی مقصود کند. این مطلب در این راه بدون تردید لازم است، ورنه [[آتش]] خود بزرگ‌بینی، [[حسد]] و دیگر [[رذائل]]، می‌تواند تمامی [[دین]] [[انسان]] را بدون آنکه حتّی خاکستری از آن بر جای نهد، در خود سوزانده نابود کند؛ در این صورت این [[رذائل]] با فضیلتی همچون حضور قلب چه خواهد کرد؟!. از این رو می‌توان گفت که حضور قلب به قلبی [[پاک]] و [[پاکیزه]] [[نیازمند]] است؛ چه حضورْ ثمره [[قلب]] و میوهای بهشتی است که بر شاخسار آن درخت [[پاک]] می‌روید، در حالی که [[قلب]] سیاهی که به [[رذائل]] آلوده است، ثمره‌ای جز از چرک و آلودگی نخواهد داشت: {{متن قرآن|وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا}}<ref>«و گیاه سرزمین پاک به اذن پروردگارش بیرون می‌آید و از آن (سرزمین) که ناپاک است جز به سختی و کندی (گیاهی) بیرون نمی‌آید» سوره اعراف، آیه ۵۸.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ}}<ref>«بگو: هر کس به فرا خور خویش کار می‌کند» سوره اسراء، آیه ۸۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۹.</ref>
*پیراستن [[قلب]] و دست‌کم آنکه [[آدمی]] درصدد چنین کاری برآید نیز، می‌تواند [[قلب]] [[انسان]] را متوجّه بارگاه ربوبی ساخته، حضور قلب را برای او فراهم آورد. به عبارت دیگر، اگر سالک موفّق به تخلیه [[قلب]] خود از [[رذائل]] نگردد، می‌باید دست کم شعله خانمان‌سوز [[رذائل اخلاقی]] را در [[قلب]] خود خاموش نماید، تا [[نفس]] بدان‌ها مشغول نشده بتواند به [[آرامش]] روی به سوی مقصود کند. این مطلب در این راه بدون تردید لازم است، ورنه [[آتش]] خود بزرگ‌بینی، [[حسد]] و دیگر [[رذائل]]، می‌تواند تمامی [[دین]] [[انسان]] را بدون آنکه حتّی خاکستری از آن بر جای نهد، در خود سوزانده نابود کند؛ در این صورت این [[رذائل]] با فضیلتی همچون حضور قلب چه خواهد کرد؟!. از این رو می‌توان گفت که حضور قلب به قلبی [[پاک]] و [[پاکیزه]] [[نیازمند]] است؛ چه حضورْ ثمره [[قلب]] و میوهای بهشتی است که بر شاخسار آن درخت [[پاک]] می‌روید، در حالی که [[قلب]] سیاهی که به [[رذائل]] آلوده است، ثمره‌ای جز از چرک و آلودگی نخواهد داشت: {{متن قرآن|وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا}}<ref>«و گیاه سرزمین پاک به اذن پروردگارش بیرون می‌آید و از آن (سرزمین) که ناپاک است جز به سختی و کندی (گیاهی) بیرون نمی‌آید» سوره اعراف، آیه ۵۸.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ}}<ref>«بگو: هر کس به فرا خور خویش کار می‌کند» سوره اسراء، آیه ۸۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۹.</ref>
۲۱۸٬۱۲۲

ویرایش