پرش به محتوا

آخرالزمان پس از ظهور: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ']] صفحه ' به ']]، ص')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۰: خط ۶۰:
[[امام صادق]]{{ع}} به [[مفضل]] فرمود: به [[خدا]] سوگند‌ ای [[مفضل]]! گویا می‌بینم که [[حضرت مهدی]]{{ع}} به [[مکه]] آمده است، او عبای [[رسول خدا]]{{صل}} را بر دوش دارد و [[عمامه]] زرد رنگ [[پیامبر]] را بر سر بسته است، [[کفش‌های حضرت]] [[محمد]]{{صل}} را به پای کرده است و عصای آن [[حضرت]] را در دست گرفته است. چند رأس بز لاغر اندام پیشاپیش او می‌روند و تا نزدیکی [[خانه خدا]] پیش می‌رود و هیچ کس هم او را نمی‌شناسد. او به صورت [[جوانی]] ظاهر می‌شود و به تنهایی به سوی [[کعبه]] خواهد رفت و داخل [[کعبه]] می‌شود. او همچنان در تنهایی خواهد بود، تا نیمه‌های شب فرارسد. سپس [[جبرئیل]] و [[میکائیل]]{{عم}} و گروه گروه [[فرشتگان]] به سوی [[حضرت]] می‌آیند. [[جبرئیل]]{{ع}} به [[حضرت]] عرض می‌کند: سرور من! [[فرمان]] ده که [[دستور]] تو [[حق]] است و [[اطاعت]] می‌کنیم. سپس [[حضرت]] دست به صورت [[مبارک]] خود کشیده و می‌فرماید: {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ}}<ref>«و می‌گویند: سپاس خداوند را که وعده خود را بر ما راست گرداند و این سرزمین را به ما به میراث داد، هر جای بهشت که بخواهیم جای می‌گیریم و پاداش اهل کردار، نیکوست» سوره زمر، آیه ۷۴.</ref>؛ سپس [[حضرت]] در میان [[رکن و مقام]] می‌ایستد و با صدای بلند می‌فرماید: "ای گروه نقبای من، و‌ ای کسانی که از [[خواص]] [[پیروان]] من هستید، و‌ای کسانی که [[خداوند]] [[پیش از ظهور]] شما را برای من [[ذخیره]] نموده است تا به [[یاری]] من آیید، پس با رضایت خاطر و [[اشتیاق]] به سوی من بیایید" آنگاه صدای [[حضرت]] به تک‌تک آنان می‌رسد، در حالی که برخی در [[محراب]] عبادتند و برخی در رختخواب خود می‌باشند. آنان در یک چشم به هم زدن از [[شرق]] و [[غرب]] عالم نزد [[حضرت]] حاضر می‌شوند، آنان [[سیصد و سیزده]] نفرند که در صبح همگی در رکاب [[حضرت]] خواهند بود. آن‌گاه [[خداوند]] نوری را به صورت ستون از [[زمین]] تا [[آسمان]] می‌تاباند و تمام ساکنین [[زمین]] از آن [[نور]] منور شوند و در هر خانه‌ای خواهد تابید و [[دل]] [[مؤمنین]] از این [[نور]] شاد می‌شود، در حالی که هنوز از [[قیام]] [[حضرت]] [[آگاهی]] ندارند. [[مفضل]] پرسید: سرور من! آیا [[حضرت قائم]]{{ع}} در [[مکه]] [[باقی]] خواهد ماند؟ [[حضرت]] فرمود: خیر، بلکه مردی از [[اهل بیت]] خود را [[نایب]] قرار داده، بر [[مردم]] [[مکه]] [[حاکم]] می‌کند و از [[مکه]] خارج می‌شود. اما زمانی که [[حضرت]] از [[شهر]] بیرون می‌رود، [[اهل مکه]] [[شورش]] نموده و [[حاکم]] خود را می‌کشند. [[حضرت قائم]]{{ع}} به سوی [[مکه]] باز می‌گردد و [[مردم]] به عنوان عذرخواهی نزد او آمده و شروع به [[گریه و زاری]] می‌کنند و از محضر ایشان طلب [[توبه]] می‌کنند. آن‌گاه [[حضرت]] بدان‌ها [[پند]] می‌دهد و آنان را زنهار می‌دهد که دیگر چنین عملی را مرتکب نشوند و شخصی را از میان خودشان [[منصوب]] نموده و [[حاکم مکه]] می‌نماید. هنگامی که [[حضرت]] از [[مکه]] خارج می‌شود، باز هم [[مردم]] [[مکه]] دست به [[آشوب]] زده و آن [[خلیفه]] را ‌می‌کشند. آن‌گاه [[حضرت]] [[نقباء]] خود را به همراه گروهی از اجنه که او را [[یاری]] کنند فرا می‌خواند و بدان‌ها می‌گوید: من جلوه [[رحمت الهی]] هستم که بر همه چیز گسترده است، من نمی‌توانم به [[انتقام]] از آنان برخیزم، شما بروید و احدی از آنان را [[باقی]] نگذارید و همه آنان را به جز [[مؤمنین]] به [[قتل]] برسانید، زیرا آنان بهانه‌ای برای خود در نزد [[پروردگار]] و من [[باقی]] نگذاشتند. آن‌گاه [[لشکر]] [[حضرت]] به سوی [[مکه]] می‌رود؛ [[سوگند]] به [[خدا]]! از هر صد نفر آنان یکی هم [[باقی]] نمی‌ماند، بلکه بالاتر، از هر هزار نفر هم یکی [[باقی]] نمی‌ماند<ref>بحار الأنوار: ج ۵۳ ص ۶ و ۱۱۰.</ref>.
[[امام صادق]]{{ع}} به [[مفضل]] فرمود: به [[خدا]] سوگند‌ ای [[مفضل]]! گویا می‌بینم که [[حضرت مهدی]]{{ع}} به [[مکه]] آمده است، او عبای [[رسول خدا]]{{صل}} را بر دوش دارد و [[عمامه]] زرد رنگ [[پیامبر]] را بر سر بسته است، [[کفش‌های حضرت]] [[محمد]]{{صل}} را به پای کرده است و عصای آن [[حضرت]] را در دست گرفته است. چند رأس بز لاغر اندام پیشاپیش او می‌روند و تا نزدیکی [[خانه خدا]] پیش می‌رود و هیچ کس هم او را نمی‌شناسد. او به صورت [[جوانی]] ظاهر می‌شود و به تنهایی به سوی [[کعبه]] خواهد رفت و داخل [[کعبه]] می‌شود. او همچنان در تنهایی خواهد بود، تا نیمه‌های شب فرارسد. سپس [[جبرئیل]] و [[میکائیل]]{{عم}} و گروه گروه [[فرشتگان]] به سوی [[حضرت]] می‌آیند. [[جبرئیل]]{{ع}} به [[حضرت]] عرض می‌کند: سرور من! [[فرمان]] ده که [[دستور]] تو [[حق]] است و [[اطاعت]] می‌کنیم. سپس [[حضرت]] دست به صورت [[مبارک]] خود کشیده و می‌فرماید: {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ}}<ref>«و می‌گویند: سپاس خداوند را که وعده خود را بر ما راست گرداند و این سرزمین را به ما به میراث داد، هر جای بهشت که بخواهیم جای می‌گیریم و پاداش اهل کردار، نیکوست» سوره زمر، آیه ۷۴.</ref>؛ سپس [[حضرت]] در میان [[رکن و مقام]] می‌ایستد و با صدای بلند می‌فرماید: "ای گروه نقبای من، و‌ ای کسانی که از [[خواص]] [[پیروان]] من هستید، و‌ای کسانی که [[خداوند]] [[پیش از ظهور]] شما را برای من [[ذخیره]] نموده است تا به [[یاری]] من آیید، پس با رضایت خاطر و [[اشتیاق]] به سوی من بیایید" آنگاه صدای [[حضرت]] به تک‌تک آنان می‌رسد، در حالی که برخی در [[محراب]] عبادتند و برخی در رختخواب خود می‌باشند. آنان در یک چشم به هم زدن از [[شرق]] و [[غرب]] عالم نزد [[حضرت]] حاضر می‌شوند، آنان [[سیصد و سیزده]] نفرند که در صبح همگی در رکاب [[حضرت]] خواهند بود. آن‌گاه [[خداوند]] نوری را به صورت ستون از [[زمین]] تا [[آسمان]] می‌تاباند و تمام ساکنین [[زمین]] از آن [[نور]] منور شوند و در هر خانه‌ای خواهد تابید و [[دل]] [[مؤمنین]] از این [[نور]] شاد می‌شود، در حالی که هنوز از [[قیام]] [[حضرت]] [[آگاهی]] ندارند. [[مفضل]] پرسید: سرور من! آیا [[حضرت قائم]]{{ع}} در [[مکه]] [[باقی]] خواهد ماند؟ [[حضرت]] فرمود: خیر، بلکه مردی از [[اهل بیت]] خود را [[نایب]] قرار داده، بر [[مردم]] [[مکه]] [[حاکم]] می‌کند و از [[مکه]] خارج می‌شود. اما زمانی که [[حضرت]] از [[شهر]] بیرون می‌رود، [[اهل مکه]] [[شورش]] نموده و [[حاکم]] خود را می‌کشند. [[حضرت قائم]]{{ع}} به سوی [[مکه]] باز می‌گردد و [[مردم]] به عنوان عذرخواهی نزد او آمده و شروع به [[گریه و زاری]] می‌کنند و از محضر ایشان طلب [[توبه]] می‌کنند. آن‌گاه [[حضرت]] بدان‌ها [[پند]] می‌دهد و آنان را زنهار می‌دهد که دیگر چنین عملی را مرتکب نشوند و شخصی را از میان خودشان [[منصوب]] نموده و [[حاکم مکه]] می‌نماید. هنگامی که [[حضرت]] از [[مکه]] خارج می‌شود، باز هم [[مردم]] [[مکه]] دست به [[آشوب]] زده و آن [[خلیفه]] را ‌می‌کشند. آن‌گاه [[حضرت]] [[نقباء]] خود را به همراه گروهی از اجنه که او را [[یاری]] کنند فرا می‌خواند و بدان‌ها می‌گوید: من جلوه [[رحمت الهی]] هستم که بر همه چیز گسترده است، من نمی‌توانم به [[انتقام]] از آنان برخیزم، شما بروید و احدی از آنان را [[باقی]] نگذارید و همه آنان را به جز [[مؤمنین]] به [[قتل]] برسانید، زیرا آنان بهانه‌ای برای خود در نزد [[پروردگار]] و من [[باقی]] نگذاشتند. آن‌گاه [[لشکر]] [[حضرت]] به سوی [[مکه]] می‌رود؛ [[سوگند]] به [[خدا]]! از هر صد نفر آنان یکی هم [[باقی]] نمی‌ماند، بلکه بالاتر، از هر هزار نفر هم یکی [[باقی]] نمی‌ماند<ref>بحار الأنوار: ج ۵۳ ص ۶ و ۱۱۰.</ref>.
در روایتی آمده است که [[حضرت مهدی]]{{ع}} با [[لشکر]] خود به سوی [[سوریه]] رفته و آنجا را [[فتح]] می‌کند. او هر [[بنده]] و غلامی را از صاحبش می‌خرد و آزاد می‌نماید<ref>ملاحم: ص ۷۲.</ref><ref> [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۳۲-۴۷.</ref>.
در روایتی آمده است که [[حضرت مهدی]]{{ع}} با [[لشکر]] خود به سوی [[سوریه]] رفته و آنجا را [[فتح]] می‌کند. او هر [[بنده]] و غلامی را از صاحبش می‌خرد و آزاد می‌نماید<ref>ملاحم: ص ۷۲.</ref><ref> [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۳۲-۴۷.</ref>.
 
==پرسش مستقیم==
* [[وضعیت جهان پس از ظهور امام مهدی چگونه است؟ (پرسش)]]
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==


۱۹٬۴۱۸

ویرایش