|
|
خط ۹: |
خط ۹: |
| <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> |
|
| |
|
| [[عصمت]] به معنای دوری از [[خطا]] و [[گناه]] است، به شخص دارای این صفت [[معصوم]] گفته میشود. '''اثبات [[عصمت]] [[پیامبر]]''' شامل ادله نقلی و عقلی بر عصمت امام است. | | ==چیستی [[عصمت پیامبران]]== |
| | | *[[عصمت]] در لغت به معنای بازداشتن، [[حفظ]] کردن و نگهداشتن است و در اصطلاح، [[عصمت پیامبران]] به این معناست که [[پیامبران]] از هر [[گناه]] و [[خطا]] و اشتباهی [[معصوم]] و مصون هستند<ref>ر.ک. سعیدی مهر، محمد؛ دیوانی، امیر، معارف اسلامی، ج۲، ص۱۴۴ - ۱۴۵. </ref>. |
| ==مقدمه==
| | ==ادلۀ [[عصمت پیامبران]]== |
| * بر پایه عقل و منابع قرآن و حدیث، [[پیامبر]] شخصی است که هم از انجام خطا و هم از ارتکاب گناه منزه باشد، زیرا انجام شایسته وظایفی که بر عهده [[پیامبر]] است، بدون عصمت از خطا و گناه ممکن نیست، مثلاً بیان احکام دینی از سوی امامی که مصون از خطا نیست، حجت را بر مردم تمام نمیکند و چه بسا در مواردی که باید در مقابل انحرافات و تحریفات بایستد، دچار لغزش میگردد و از طرفی نمیتواند داعی مردم به تقوا و عمل صالح باشد. همچنین، سبب نیاز امت به [[پیامبر]] آن است که مردم معصوم نبوده باشند زیرا اگر معصوم باشند نیازی به [[امام]] نخوهند داشت حال اگر فرض کنیم که [[پیامبر]]، خود جایز الخطا باشد، لازم میآید که به [[پیامبر]] دیگری نیاز باشد که تسلسل لازم میآید<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]؛ [[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>.
| | *[[عصمت پیامبران]] از طریق [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] قابل [[اثبات]] است: |
| | | ===[[دلایل عقلی]]=== |
| ==دلایل عقلی==
| | # [[لزوم]] [[بعثت]] در [[نبوت]]: غرض اصلی [[بعثت پیامبران]] [[ابلاغ]] [[احکام الهی]] به [[مردم]] است و اگر [[پیامبران]] نسبت به [[ابلاغ]] چنین احکامی [[عصمت]] نداشته باشند با غرض اصلی [[بعثت]] یعنی [[ابلاغ]] [[احکام]] منافات دارد، چراکه موجب میشود [[احکام]] به صورت صحیح به دست [[مردم]] نرسد<ref>کلام تطبیقی، ص ۹۸. </ref>. |
| ===مقدمه===
| | # [[پیامبر]]، [[سرمشق]] عملی [[مؤمنین]]: یکی از هدفهای اصلی [[ارسال پیامبران]]، [[تربیت]] و [[تزکیه]] [[مردم]] است: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>، این [[هدف]] به صورت کامل محقق نمیشود مگر آنکه [[پیامبر]]، از لحاظ [[تربیت]] و [[عمل]] [[سرمشق]] و الگوی [[مؤمنین]] باشد و [[الگو]] شدن زمانی است که [[پیامبر]] از هر گونه [[گناه]] و خطایی [[معصوم]] باشد<ref>ر.ک: سعیدی مهر، محمد؛ دیوانی، امیر، آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۵. </ref>. |
| مقدمات دلایل عقلی: '''اولاً'''، هدف از آفرینش انسان قرب الهی است. '''ثانیاً'''، نظام آفرینش بر این استوار است که هر موجودی بهسوی کمال خود راهنمایی گردد. '''ثالثاً'''، هدف از [[بعثت|بعثت انبیا]] رسیدن انسان به قرب الهی است.
| | # [[اطاعت از پیامبر]]: اگر [[پیامبر]] داری [[عصمت]] از [[گناه]] و [[اشتباه]] نباشد [[خداوند]] نباید در [[قرآن]] [[دستور]] به [[اطاعت از پیامبران]] میدادند در حالی که چنین دستوری در [[قرآن]] آمده است<ref>کلام تطبیقی، ص ۹۹؛ کلام تطبیقی، ج ۲، ص ۷۶. </ref>. |
| ===دلایل===
| | #عدم [[عصمت پیامبران]] مساوی با [[ضعف]] وجودی آنان است: [[گناه]] کردن هر [[انسانی]]، زاییدۀ [[ضعف]] وجودی اوست، چراکه تمام قوای [[نفسانی]]، [[مطیع]] و تابع عقلند و [[عقل]] به هیچ عنوان ارادۀ [[گناه]] و [[معصیت]] را بر قوای [[نفسانی]] صادر نمیکند. بنابراین اگر شخصی دچار [[گناه]] و [[معصیت]] شد یعنی از نظر [[عقلی]] فردی ضعیف و ناقص است، با این وجود آیا میتوان قائل شد [[پیامبران]] [[معصوم]] نیستند و آلودۀ به [[گناه]] میشوند<ref>کلام تطبیقی، ص ۱۰۰. </ref>. |
| * برای اثبات عصمت پیامبر دلایل عقلی ذیل آورده شدهاند:
| | # [[وحی]] امر [[تکوینی]] است: عده ای معتقدند همانطور که وجود پیدا کردن [[انسانها]] [[امر]] [[تکوینی]] است، [[هدایت]] آنها هم امر [[تکوینی]] است، بنابراین باید [[وسیله]] [[هدایت]] که همان [[وحی]] است [[تکوینی]] باشد، یعنی هیچگونه خلل و خطایی در آن وجود نداشته باشد و لازمۀ [[عصمت]] [[وحی الهی]] به معنای [[عصمت پیامبران]] نیز هست چراکه اگر [[پیامبران]] [[معصوم]] نباشند [[خطا]] و [[اشتباه]] آنان به سبب اینکه حامل و مبلغ [[وحی الهی]] هستند موجب میشود [[عصمت وحی]] نیز زیر سوال برود<ref>ر.ک: احمدی، رحمتالله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص ۲۱۱ و ۲۱۲. </ref>. |
| # '''لزوم [[بعثت]] در [[نبوت]] ''': غرض اصلی از [[بعثت|بعثت پیامبران]] ابلاغ احکام الهی است و این غرض که گاهی از طریق فعل [[پیامبر]] انجام میگیرد مستلزم عصمت از خطا در افعال مربوط به تبیین [[شریعت]] است "عمدی و سهوی". مفاد این دلیل، لزوم [[عصمت]] پس از [[نبوت]] است<ref>[[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۹۸. </ref>.
| | #عدم [[عصمت پیامبران]] موجب [[تسلسل]] خواهد شد: اگر [[پیامبران]] [[معصوم]] نباشند، باید برای [[هدایت]] شدنشان [[پیامبر]] دیگری بیاید تا آنها را [[هدایت]] کنند و در صورتی که قایل به عدم [[عصمت پیامبران]] شدیم باید برای [[پیامبران]] [[جدید]] هم [[پیامبران]] جدیدی برای هدایتشان نازل شوند و چون این امر منجر به [[تسلسل]] خواهد شد و [[تسلسل]] امری محال است میتوان نتیجه گرفت [[پیامبران]] [[معصوم]] هستند<ref>ر.ک: سعیدی مهر، محمد؛ دیوانی، امیر، معارف اسلامی، ج۲، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>. |
| # '''[[پیامبر]]، سرمشق عملی''': یکی از عنایات ارسال [[پیامبران]]، تربیت و تزکیه مردم است {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>سوره بقره؛ آیه: ۱۲۹. </ref> و این هدف بهصورت کامل محقق نمیشود مگر آنکه پیامبر، خود، سرمشق عملی و عینی تقوا و پاکدامنی باشد. نه اینکه عملاً سبب تشویق مردم به گناهکاری شود<ref>[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]؛ [[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|آموزش کلام اسلامی]]، ج ۲، ص ۷۵.</ref>. همچنین خدای سبحان، مؤمنان را از گفتارهای بیعمل مؤاخذه میکند، چطور پیامبرش چنین باشد؟! {{متن قرآن|لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ}}<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۶. </ref>. این دلیل، لزوم عصمت [[انبیا]] را حتی پیش از [[بعثت]] ثابت میکند، زیرا تأثیر بیشتری در تحصیل کامل اهداف تربیتی بعثت دارد<ref>[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]؛ [[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|آموزش کلام اسلامی]]، ج ۲، ص ۷۵.</ref>. از طرفی مردم مأمور به متابعت [[انبیا]] هستند و از سوی دیگر باید گناهان را ترک کنند و اگر [[نبی]] گناه کند، مردم باید جمع ضدین نمایند که چنین تکلیفی خارج از قدرت انسان است<ref>[[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۹۹؛ [[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج ۲، ص ۷۶.</ref>. زیرا اگر مردم باید از آنها اطاعت کنند، خود گناهکارند و اگر نباید از خطای آنها تبعیت کنند که غرض از [[بعثت]] "اسوه بودن [[انبیا]]" نقض میشود<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۷. </ref>. این دلیل نیز، به عصمت از کبیره و صغیره چه عمداً و چه سهواً در حال [[نبوت]] اختصاص دارد<ref>[[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۹۹؛ [[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج ۲، ص ۷۶.</ref>. | | ==[[دلایل نقلی]]== |
| # '''لزوم ایذاء [[پیامبر]]''': اگر [[پیامبر]] مرتکب خطا و گناهی شود مخالفت با او و نهی نمودن او، بر مؤمنان واجب و لازم است، که مستلزم ایذاء و آزار [[پیامبر]] است، در حالی که آزار او حرام است. پس مخالفت و نهی از منکر هم بر مسلمین واجب میشود و هم حرام. این دلیل نیز به حال [[نبوت]] اختصاص دارد<ref>[[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۹۹؛ [[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج ۲، ص ۷۶.</ref>. | | # [[اثبات عصمت پیامبران]] در [[قرآن]]: در [[قرآن کریم]] به صراحت دربارۀ [[عصمت پیامبران]] سخنی گفته نشده است، اما به صورت التزامی از طریق [[آیات قرآن]] میتوان [[عصمت]] آنان را ثابت کرد: |
| # '''عصمت و وثوق مطلق''': [[پیامبر]] باید [[معصوم]] باشد، تا مورد وثوق و اعتماد باشد و غرض حاصل شود<ref>[[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۹۹.</ref>. مردم باید به سخنان [[انبیا]] اعتماد کنند و اعتماد، فرع بر عصمت است. زیرا مشاهده هرگونه معصیت از [[پیامبران]]، باعث سلب اعتماد میگردد و ثانیاً، گناه کردن از هر انسانی، زاییده ضعف وجودی اوست<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۵. </ref>. زیرا به طریقه حکما، جمیع قوای نفسانی، مطیع و منقاد عقلاند و عقل ممتنع است که اراده معصیت از او صادر گردد<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۴. </ref>. این استدلال، [[عصمت]] قبل از [[نبوت]] و گناه کبیره و صغیره بهصورت عمدی یا سهوی را هم شامل میشود. هر قول و فعلی که بهگونهای منشأ نفرت و عدم اعتماد افراد بشر از [[پیامبر]] گردد، بر پیامبر روا نیست و باید از آن [[معصوم]] باشد. برخی از متکلمان [[اهل سنت]]: سهو در خبرهایی که مربوط به احکام دینی نمیباشد منشأ شبهه در خبرهای دینی خواهد شد. بدیهی است که این ملاکها، شامل افعال پیامبر نیز میشود<ref>[[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ص ۱۰۰.</ref>. پس انتساب گناه به [[پیامبر]] و نفی دروغ از او، با مقام [[نبوت]]، سازگاری ندارد<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۵. </ref>.
| | ##در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمیجویند و آنان به فرمان وی کار میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که [[نقض]] [[امانتداری]] [[فرشته وحی]] محسوب میشود، [[نقض]] [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر.ک. احمدی، رحمتالله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص ۲۱۹ - ۲۲۱. </ref>. |
| # '''حکمت و لطف الهی''': ازآنجاکه هدایتگری انسانها لازم میباشد، پس [[پیامبران]] باید [[معصوم]] باشند تا بهدرستی، معارف و دستورات را ابلاغ کنند. و شک نیست که [[عصمت]] [[انبیا]] لطف است زیرا مردم به سبب [[عصمت]] به انقیاد [[نبی]] نزدیک و از مخالفت او به دور میشوند<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۴ و ۱۴۵.</ref>.
| | ##در [[قرآن کریم]] آیاتی وجود دارد که در آن [[شیطان]] قسم یاد میکند تمام [[بندگان]] [[خداوند]] را [[گمراه]] میکند مگر [[بندگان]] [[مخلص]] [[خداوند]] را: {{متن قرآن|فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲ ـ ۸۳</ref>، {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ بمَِا أَغْوَيْتَنىِ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فىِ الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنهَُّمْ أَجْمَعِين إِلَّا عِبَادَكَ مِنهُْمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>سوره حجر، آیه: ۳۹-۴۰ </ref>، [[پیامبران]] چون مصداق اصلی [[بندگان]] [[مخلص]] [[خداوند]] هستند، [[وسوسه]] [[شیطان]] نمیتواند در آنان اثری کند و این معنایی غیر از [[عصمت پیامبران]] نخواهد داشت<ref>ر.ک. احمدی، رحمتالله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص ۲۳۸-۲۴۰. </ref>. |
| # '''نبودن خطا در امور تکوینی''': [[علامه طباطبائی]]: "هدایت تکوینی، هدایتی است که به امور تکوینی تعلق میگیرد مانند راهنمایی فرموده. بنابر آن دسته از ادلهای که [[نبوت]] عامه را اثبات میکند، هدایت بشر راز راه [[وحی]]، جزء آفرینش و تکوین میباشد و ازآنجاکه در تکوین، خطا و تخلف راه ندارد، در نتیجه وحی الهی باید به عینه به دست مردم برسد و حتی فعل ؟؟؟؟؟ به اینکه از مصادیق تبلیغ وحی است باید مصون از خطا باشد". زیرا در صورت تخلف، لازم میآید که هدایت الهی از کلیت افتاده و شامل انسان نشود<ref>[[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۰۹ و ۲۱۰.</ref>. [[علامه طباطبائی]] برای اثبات تکوینی بودن [[وحی]] چنین بیان میدارد: "آن سببی که باعث شد انسان در خارج وجود حقیقی بیابد، همان سبب، او را به هدایت تکوینی بهسوی سعادتش هدایت میکند، پس مسلماً باید اشتباه و خطایی در هدایتش واقع نشود نه در اصل هدایت و نه در وسیله آن، که همان وحی باشد. پس نه در ایجاد این شعور در [[پیامبر]] اشتباه میکند و نه خودِ این [[وحی]]، در تشخیص مصالح و مفاسد دچار اشتباه میشود و اگر برفرض خطا و اشتباهی باشد، واجب است که تکوین این نقض را با امری مصون از خطا، برطرف سازد. و این [[عصمت]] غیر از عصمت از گناه و معصیت است". خداوند در قرآن کریم مطلق آفرینش و پرورش اشیاء را به خودش نسبت میدهد {{متن قرآن|الَّذي خَلَقَ فَسَوَّى * وَ الَّذي قَدَّرَ فَهَدى}} و نوع انسان از این کلیات مستثنا نیست<ref>[[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۱۱ و ۲۱۲.</ref>. | | ##همچنین [[آیات]] دیگری وجود دارد که در آن [[پیامبر]]، [[امید]] و آرزوی [[هدایت]] [[انسانها]] را دارد، ولی [[شیطان]] برخلاف این [[آرزو]] [[انسانها]] را [[وسوسه]] میکند و یا اینکه [[شیطان]] در [[تلاوت قرآن]] توسط [[پیامبر]]، القائاتی را انجام میدهد اما [[خداوند]] تمام این القائات و آرزوهایی [[شیطانی]] را از بین میبرد: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«ما پيش از تو هيچ رسول يا نبيى را نفرستاديم مگر آنكه چون به خواندن آيات مشغول شد شيطان در سخن او چيزى افكند. و خدا آنچه را كه شيطان افكنده بود نسخ كرد، سپس آيات خويش را استوارى بخشيد. و خدا دانا و حكيم است.» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>. برخی این [[آیات]] در جهت [[اثبات عصمت وحی]] [[الهی]] از صدور [[وحی]] تا [[ابلاغ]] آن است و وقتی این مطلب یعنی [[عصمت وحی]] از مرحله صدور تا مرحلۀ وصول ثابت شد، لازمهاش [[اثبات عصمت پیامبر]] هم خواهد بود، چراکه [[مسئولیت]] [[ابلاغ]] و وصول [[وحی]] بر عهدۀ [[پیامبران]] است<ref>ر.ک. علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۱۸۰-۱۸۱. </ref>. |
| * با توجه به تمام این دلایل خدای متعال در قرآن فرمود: {{متن قرآن|قَالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ}}.
| | # [[اثبات عصمت پیامبران]] در [[روایات]]: در [[روایت]] نیز به صراحت دربارۀ [[عصمت پیامبران]] [[سخن]] گفته شده است، چنانکه [[امام رضا]]{{ع}} دربارۀ [[عصمت پیامبران]] برای [[مأمون]] نوشت: «[[خداوند]] [[فرمان]] کسی که میداند [[مردم]] را [[گمراه]] میکند [[واجب]] نمیکند و برای [[رسالت]] خویش کسی را [[انتخاب]] نمیکند که میداند او به [[خدا]] و بندگانش [[کفر]] ورزیده و [[شیطان]] را به جایی [[خدا]] [[عبادت]] میکند»<ref>{{متن حدیث|فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا{{ع}} لِلْمَأْمُونِ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یُضِلُّهُمْ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ}}؛ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹. </ref>. |
| | | ==نتیجه گیری== |
| ==محال بودن تصرف شیطان در نفوس [[انبیا]] {{عم}}==
| | *براساس [[ادلۀ عقلی]] و [[نقلی]] [[عصمت پیامبران]] قابل [[اثبات]] است، [[دلایل عقلی]] مانند: [[معصوم]] نبودن ایشان، [[الگو]] بودن [[پیامبران]] را زیر سوال میبرد و مساوی با [[ضعف]] وجودی آنان است و نیز با توجه به [[آیات]] و [[روایات]] نیز میتوان [[عصمت]] را برای [[پیامبران]] [[اثبات]] کرد آیاتی مانند [[عصمت]] [[بندگان]] [[مخلَص]] و روایتی مانند [[روایت]] [[امام رضا]]{{ع}} که فرمودند [[خداوند]] [[فرمان]] کسی را که میداند [[مردم]] را [[گمراه]] میکند [[واجب]] نمیکند. |
| *آیا شیطان میتواند در نفوس [[انبیا]]{{عم}} نفوذ کرده و تصرفی در جریان [[وحی]] باشد. {{متن قرآن|فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref> به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد.مگر از میان آنان بندگان نابت را؛ سوره ص، آیه: ۸۲ - ۸۳.</ref>، {{متن قرآن|فقَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ }}<ref> گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدیها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد.بجز از میان آنان بندگان نابت را؛ سوره حجر، آیه: ۳۹-۴۰.</ref>
| |
| *از آیات قرآن چنین به دست میآید که شیطان را در مخلصین راهی نیست و [[پیامبران]] نیز مخلصین حقیقی هستند که تصرف شیطان در نفوس آنها محال است .
| |
| *اگر اشکال شود که در اینجا تنها عامل گمراهی انسانها ابلیس دانسته شده، در حالی که جهل و نادانی نیز میتواند یکی دیگر از عوامل ضلالت باشد در پاسخ میگوییم: ترک واجب یا فعل حرام هنگام گمراهی به شمار میرود که آن امر یا نهی به مکلف رسیده باشد. لذا اگر جهل و نادانی را نیز یکی از عوامل ضلالت بدانیم، منظور، آن نوع نادانی است که بهوسیله وسوسه ابلیس صورت میگیرد پس ریشه همه گمراهیها شیطان است که در این آیه از بندگان مخلص، بهطور کامل نفی شده است<ref>ر.ک. [[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۳۸-۲۴۰.</ref>.
| |
| | |
| ==دلایل نقلی [[عصمت]] [[پیامبران]]==
| |
| *استفاده از آیات [[وحی]] برای اثبات عدم تحریف [[وحی]]، دور است و استدلال باطلی است مگر اینکه بعد از دلایل عقلی، بهعنوان مؤیدات نقلی آورده شود نه دلایل نقلی، آنهم بهعنوان جدل و استفاده از مسلمات مخاطب نه بهعنوان برهان" {{متن قرآن|لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref> در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است؛ سوره فصلت، آیه:۴۲.</ref> واژه باطل، عام است و شامل هر چیزی میشود که به قرآن آسیب برساند<ref>ر. ک. [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۷۹.</ref>.
| |
| ===مصونیت [[فرشته وحی]] از خطا (در قرآن)===
| |
| *در آیات قرآن خصوصیات [[فرشته وحی]] چنین بیان شده است:
| |
| #مطیع بودن در برابر اوامر خداوند؛
| |
| #[[معصوم]] بودن از گناه؛
| |
| #امانتداری الهی.
| |
| قرآن کریم میفرماید: {{متن قرآن|لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref> در گفتار بر او پیشی نمیجویند و آنان به فرمان وی کار میکنند؛ سوره انبیاء، آیه:۲۷.</ref>. پس [[ملائکه]]، هم از جهت فعل و هم از جهت قول، تابع اراده خدا هستند. [[فرشتگان]] الهی معصوماند و در امورشان خطا و اشتباه نمیکنند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref> ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمیپیچند و آنچه فرمان یابند بجای میآورند؛ سوره تحریم، آیه:۶.</ref>. از روایات نیز به دست میآید که [[فرشتگان]] موجودات نورانی و غیرمادی هستند. به خواب نمیروند و فراموشی ندارند<ref>ر.ک. [[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱.</ref>.
| |
| ===[[عصمت]] [[پیامبران]] (در قرآن)===
| |
| *بعضی از آیات [[عصمت]] را بهصورت مطلق اثبات میکند و بعضی دیگر در حوزههای معین دلالت بر [[عصمت]] [[پیامبر]] دارد<ref>ر.ک. [[رحمتالله احمدی|احمدی، رحمتالله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۲۱ - ۲۲۲.</ref>.
| |
| *[[علامه طباطبائی]] در مورد آیات ۲۶ تا ۲۸ سوره جن میفرماید: آیه دلالت دارد که [[وحی|وحی الهی]] از منبع صدور گرفته تا ابلاغ به مردم مصون از خطا و اشتباه باشد. {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ }}<ref> و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) میافکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از میان برمیدارد سپس آیات خود را استوار میگرداند و خداوند دانایی فرزانه است؛ سوره حج، آیه:۵۲.</ref>. یعنی اگر [[پیامبر]] آرزوی ایمان آوردن مردم کند و شیطان بخواهد مردم را برخلاف این آرزو وسوسه کند یا [[پیامبر]] آیاتی را تلاوت کند و شیطان بخواهد در تلاوت او چیزی القا کند خداوند آن را از بین میبرد<ref>ر. ک. [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۸۰-۱۸۱.</ref>.
| |
| | |
| ===[[عصمت]] [[پیامبران]] (در حدیث)===
| |
| *{{عربی|"فِيمَا كَتَبَ الرِّضَا {{ع}} لِلْمَأْمُونِ لَا يَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَى طَاعَةَ مَنْ يَعْلَمُ أَنَّهُ يُضِلُّهُمْ وَ يُغْوِيهِمْ وَ لَا يَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا يَصْطَفِي مِنْ عِبَادِهِ مَنْ يَعْلَمُ أَنَّهُ يَكْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ يَعْبُدُ الشَّيْطَانَ دُونَهُ"}}<ref>بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹.</ref>
| |
|
| |
|
| ==منابع== | | ==منابع== |