خوارج در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'نادرست' به 'نادرست'
جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ' [[') |
جز (جایگزینی متن - 'نادرست' به 'نادرست') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*[[خوارج]] فرقهای بودند که در نیمه نخست هجری و در [[جنگ]] [[صفّین]] پدیدار شدند. اساس پیدایش آنها بر مبنای [[برائت از امام علی]] {{ع}} شکل گرفت. آنها در ابتدا گروهی از [[سپاهیان]] [[امام علی]] {{ع}} بودند که پس از ماجرای [[حکمیّت]] از زمره [[یاران امام]] خارج شدند، علیه [[امام]] موضعگیری کردند و در نهایت با [[امام]] به مقابله برخاستند. آنان گرچه هنگام [[حیله]] [[عمروعاص]] و بر نیزه کردن قرآنها با موضع [[امام]] که ادامه [[جنگ]] بود [[مخالفت]] کردند و نبردی را که در آستانه [[پیروزی]] بود به [[حکمیّت]] کشاندند، اما پس از آن و بهدنبال نتیجه [[حکمیّت]]، با [[شعار]] {{عربی| لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ }} <ref>(نیست حکمی جز [[حکم خدا]])</ref>، برگرفته از [[آیه]] [[قرآن]] {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ }}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>، اصل [[حکمیّت]] را امری | *[[خوارج]] فرقهای بودند که در نیمه نخست هجری و در [[جنگ]] [[صفّین]] پدیدار شدند. اساس پیدایش آنها بر مبنای [[برائت از امام علی]] {{ع}} شکل گرفت. آنها در ابتدا گروهی از [[سپاهیان]] [[امام علی]] {{ع}} بودند که پس از ماجرای [[حکمیّت]] از زمره [[یاران امام]] خارج شدند، علیه [[امام]] موضعگیری کردند و در نهایت با [[امام]] به مقابله برخاستند. آنان گرچه هنگام [[حیله]] [[عمروعاص]] و بر نیزه کردن قرآنها با موضع [[امام]] که ادامه [[جنگ]] بود [[مخالفت]] کردند و نبردی را که در آستانه [[پیروزی]] بود به [[حکمیّت]] کشاندند، اما پس از آن و بهدنبال نتیجه [[حکمیّت]]، با [[شعار]] {{عربی| لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ }} <ref>(نیست حکمی جز [[حکم خدا]])</ref>، برگرفته از [[آیه]] [[قرآن]] {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ }}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>، اصل [[حکمیّت]] را امری نادرست و مغایر با [[شرع]] دانستند. از اینرو به آنها "مُحَکِّه" نیز میگویند. [[امام]] {{ع}} گرچه با اتفاقی که در ماجرای [[حکمیّت]] رخ داد موافق نبود، اما اصل [[حکمیّت]] را خلاف [[قرآن]] نمیدید. از اینرو خطاب به آنان فرمود: سخن حقّی است که به آن باطلی خواسته شده. آری، [[حکم]] جز از آن [[خدا]] نیست، ولی اینان میگویند که [[امارت]] و [[حکومت]] ویژه [[خداوند]] است و بس؛ و حال آنکه، [[مردم]] را [[امیر]] و [[فرمانروایی]] باید، خواه [[نیکوکار]] و خواه [[بدکار]]، که [[مؤمن]] در سایه [[حکومت]] او به کار خود پردازد و [[کافر]] از [[زندگی]] خود بهره گیرد، تا زمان هر یک به سرآید و [[حق]] [[بیت المال]] [[مسلمانان]] گرد آورده شود و با [[دشمن]] [[پیکار]] کنند و راهها امن شود و [[حق]] ضعیف را از [[قوی]] بستانند و [[نیکوکار]] بیاساید و از [[شر]] [[بدکار]] آسوده ماند<ref>{{متن حدیث|كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ، نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ وَ يُبَلِّغُ اللَّهُ فِيهَا الْأَجَلَ وَ يُجْمَعُ بِهِ الْفَيْءُ وَ يُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ يُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِيفِ مِنَ الْقَوِيِّ حَتَّى يَسْتَرِيحَ بَرٌّ وَ يُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۴۰</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۳۷۵- ۳۷۶.</ref>. | ||
*[[خوارج]] پس از [[صفین]] با رهبرشان، [[عبدالله بن وهب راسبی]] بهعنوان [[خلیفه]] [[بیعت]] کردند و با ۱۲ هزار تن در منطقه [[حروراء]] در نزدیکی [[کوفه]] گرد آمدند و موجودیت و انشعاب خود را از [[امام]] اعلام کردند.[[امام]] {{ع}} با آنها به [[احتجاج]] برخاست و در صدد [[اصلاح]] آنها برآمد. [[حضرت]] آنها را دارای [[حقوق]] [[اجتماعی]] میدانست، چنانکه سه [[حق]] را در مورد آنها رعایت کرد: حضور در مساجد؛ تا زمانی که دست آنها در دست ماست از فیء ([[بیت المال]]) برخوردار باشند؛ و تا زمانی که [[سلاح]] برنداشتند با آنها نجنگیم. این همه بدان سبب بود که در [[منطق]] [[امام]] آنها در جستوجوی [[حقیقت]] دچار [[خطا]] شده بودند. از اینرو فرمود: پس از من [[خوارج]] را نکشید، زیرا آنکه [[حق]] را جوید ولی به [[خطا]] [[رود]]، چون کسی نیست که [[باطل]] را خواهد و بدان رسد<ref>{{متن حدیث|لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِي فَلَيْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ، كَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَكَهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۶۰</ref>. از اینرو [[امام]] در طریق [[عدالتگستر]] خویش با آنان بر اساس [[حکمت]] و [[عدالت]] [[رفتار]] کرد. اگر کاری به کار [[حکومت]] نداشتند، آنها را به حال خویش رها میکرد و اگر زبان میگشودند با آنها به [[احتجاج]] برمیخاست، چنانکه [[احتجاجات]] [[امام]] و برخی از [[اصحاب]] ایشان تا حدودی مؤثر واقع شد و تعداد زیادی از آنان را منصرف کرد و از [[امام]] [[امان]] طلبیدند. [[امام]] نیز به آنها [[امان]] داد به شرطی که [[خوارج]] را [[یاری]] نرسانند. تعدادی را نیز بهسوی [[حق]] [[هدایت]] کرد<ref>خطبههای ۱۱۸، ۱۲۱ و ۱۲۳</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۳۷۶.</ref>. | *[[خوارج]] پس از [[صفین]] با رهبرشان، [[عبدالله بن وهب راسبی]] بهعنوان [[خلیفه]] [[بیعت]] کردند و با ۱۲ هزار تن در منطقه [[حروراء]] در نزدیکی [[کوفه]] گرد آمدند و موجودیت و انشعاب خود را از [[امام]] اعلام کردند.[[امام]] {{ع}} با آنها به [[احتجاج]] برخاست و در صدد [[اصلاح]] آنها برآمد. [[حضرت]] آنها را دارای [[حقوق]] [[اجتماعی]] میدانست، چنانکه سه [[حق]] را در مورد آنها رعایت کرد: حضور در مساجد؛ تا زمانی که دست آنها در دست ماست از فیء ([[بیت المال]]) برخوردار باشند؛ و تا زمانی که [[سلاح]] برنداشتند با آنها نجنگیم. این همه بدان سبب بود که در [[منطق]] [[امام]] آنها در جستوجوی [[حقیقت]] دچار [[خطا]] شده بودند. از اینرو فرمود: پس از من [[خوارج]] را نکشید، زیرا آنکه [[حق]] را جوید ولی به [[خطا]] [[رود]]، چون کسی نیست که [[باطل]] را خواهد و بدان رسد<ref>{{متن حدیث|لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِي فَلَيْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ، كَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَكَهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۶۰</ref>. از اینرو [[امام]] در طریق [[عدالتگستر]] خویش با آنان بر اساس [[حکمت]] و [[عدالت]] [[رفتار]] کرد. اگر کاری به کار [[حکومت]] نداشتند، آنها را به حال خویش رها میکرد و اگر زبان میگشودند با آنها به [[احتجاج]] برمیخاست، چنانکه [[احتجاجات]] [[امام]] و برخی از [[اصحاب]] ایشان تا حدودی مؤثر واقع شد و تعداد زیادی از آنان را منصرف کرد و از [[امام]] [[امان]] طلبیدند. [[امام]] نیز به آنها [[امان]] داد به شرطی که [[خوارج]] را [[یاری]] نرسانند. تعدادی را نیز بهسوی [[حق]] [[هدایت]] کرد<ref>خطبههای ۱۱۸، ۱۲۱ و ۱۲۳</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۳۷۶.</ref>. | ||
*[[روایت]] است که [[امام]] {{ع}} به لشگرگاه [[خوارج]] رفت و آنان همچنان با [[حکمیّت]] [[مخالفت]] میکردند.[[حضرت]] به آنان فرمود: "آیا همه شمایان با ما در [[نبرد]] [[صفّین]] حاضر بودید؟" گفتند: "گروهی از ما بودند و دیگر گروه نه." [[امام]] فرمود: "دو گروه شوید: آنان که در [[جبهه]] [[صفّین]] حضور داشتند در یک گروه، و آنان که نبودند در گروه دیگر، تا با هر یک جداگانه سخن گویم." به [[مردم]] ندا در داد که: "از سخن گفتن بازایستید و به سخنانم گوش فرادهید و با دلهاتان بنیوشید و تمام توجّهتان به سوی باشد تا از هر کس شهادتی خواستم، با [[آگاهی]] کامل پاسخ گوید." آنگاه [[امام]] {{ع}} با آنان بسیار سخن گفت که از جمله فرمود: "مگر شمایان نبودید آنگاه که [[لشکر]] [[معاویه]] از روی [[مکر]] و [[فریب]] و [[خدعه]] و [[نیرنگ]] قرآنها را بر سرِ نیزه کردند، گفتید اینان [[برادران]] و همرزمان مایند که پشیمان شده و به [[پناه]] [[کتاب خدا]] آمدهاند، از آنان باید پذیرفت و اندوهشان را زدود، امّا من به شما گفتم این کاری است که ظاهر آن [[ایمان]] و [[باطن]] آن [[دشمنی]] و [[ستم]]، آغاز آن [[رحمت]] و پایانش [[ندامت]] است. [[شأن]] خویش نگه دارید و در [[جبهه]] بمانید و بر راهتمان [[استوار]] باشید و با همه وجود به [[جهاد]] پردازید و به هر صدایی که از هر کس بر آید گوش فراندهید، اگر پاسخ داده شود [[گمراه]] کند و اگر آن را وانهند [[خوار]] شود. امّا آن کار که نمیبایست، شد و دیدم که شما [[حکمیّت]] را پذیرفتید. به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر از آن سر برمیتافتم هیچ مسئولیّتی بر دوشم نمیافتاد و [[خدا]] هم [[گناه]] آن را بر من نمینوشت؛ و به [[خدا]] قسم، اگر آن را میپذیرفتم راه حقّی بود که میبایست [[پیروی]] میشد. بیشک [[قرآن]] با من است، از آنگاه که آن را یافتم و کنارش بودم از آن جدا نشدم. ما در میدانهای [[نبرد]] با [[پیامبر]] {{صل}} بودیم و [[مرگ]] و [[شهادت]] میان [[پدران]] و [[فرزندان]] و [[برادران]] و [[خویشاوندان]] دور میزد و آن همه [[مصیبت]] و [[سختی]] بر ایمانمان میافزود و در راه [[حق]] کاراتر و کارسازتر و [[تسلیم]] [[فرمان]] و شکیبای پر درد و جراحت بودیم. امّا امروز ما با [[برادران]] مسلمانمان به خاطر کژی و [[انحراف]] و [[شبهه]] و [[تأویل]] میجنگیم. پس اگر راهی مییافتیم که [[خداوند]] پراکندگی ما را به همدلی و هماهنگی برمیگرداند و همگان را به یکدیگر نزدیک میساخت، مشتاق آن بودیم و از دیگر مسائل دست میشستیم<ref>{{متن حدیث|أَكُلُّكُمْ شَهِدَ مَعَنَا صِفِّينَ؟ فَقَالُوا مِنَّا مَنْ شَهِدَ وَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَشْهَدْ. قَالَ فَامْتَازُوا فِرْقَتَيْنِ فَلْيَكُنْ مَنْ شَهِدَ صِفِّينَ فِرْقَةً وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْهَا فِرْقَةً حَتَّى أُكَلِّمَ كُلًّا مِنْكُمْ بِكَلَامِهِ. وَ نَادَى النَّاسَ فَقَالَ أَمْسِكُوا عَنِ الْكَلَامِ وَ أَنْصِتُوا لِقَوْلِي وَ أَقْبِلُوا بِأَفْئِدَتِكُمْ إِلَيَّ فَمَنْ نَشَدْنَاهُ شَهَادَةً فَلْيَقُلْ بِعِلْمِهِ فِيهَا. ثُمَّ كَلَّمَهُمْ بِكَلَامٍ طَوِيلٍ مِنْ جُمْلَتِهِ أَنْ قَالَ (علیه السلام): أَ لَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ الْمَصَاحِفَ حِيلَةً وَ غِيلَةً وَ مَكْراً وَ خَدِيعَةً إِخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا اسْتَقَالُونَا وَ اسْتَرَاحُوا إِلَى كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَالرَّأْيُ الْقَبُولُ مِنْهُمْ وَ التَّنْفِيسُ عَنْهُمْ؟ فَقُلْتُ لَكُمْ هَذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِيمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ، فَأَقِيمُوا عَلَى شَأْنِكُمْ وَ الْزَمُوا طَرِيقَتَكُمْ وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهَادِ بَنَوَاجِذِكُمْ وَ لَا تَلْتَفِتُوا إِلَى نَاعِقٍ نَعَقَ إِنْ أُجِيبَ أَضَلَّ وَ إِنْ تُرِكَ ذَلَّ، وَ قَدْ كَانَتْ هَذِهِ الْفَعْلَةُ وَ قَدْ رَأَيْتُكُمْ أَعْطَيْتُمُوهَا. وَ اللَّهِ لَئِنْ أَبَيْتُهَا مَا وَجَبَتْ عَلَيَّ فَرِيضَتُهَا وَ لَا حَمَّلَنِي اللَّهُ ذَنْبَهَا وَ وَ اللَّهِ إِنْ جِئْتُهَا إِنِّي لَلْمُحِقُّ الَّذِي يُتَّبَعُ وَ إِنَّ الْكِتَابَ لَمَعِي مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ. فَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ إِنَّ الْقَتْلَ لَيَدُورُ عَلَى الْآباءِ وَ الْأَبْنَاءِ وَ الْإِخْوَانِ وَ الْقَرَابَاتِ، فَمَا نَزْدَادُ عَلَى كُلِّ مُصِيبَةٍ وَ شِدَّةٍ إِلَّا إِيمَاناً وَ مُضِيّاً عَلَى الْحَقِّ وَ تَسْلِيماً لِلْأَمْرِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْجِرَاحِ. وَ لَكِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِي الْإِسْلَامِ عَلَى مَا دَخَلَ فِيهِ مِنَ الزَّيْغِ وَ الِاعْوِجَاجِ وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأْوِيلِ، فَإِذَا طَمِعْنَا فِي خَصْلَةٍ يَلُمُّ اللَّهُ بِهَا شَعَثَنَا وَ نَتَدَانَى بِهَا إِلَى الْبَقِيَّةِ فِيمَا بَيْنَنَا رَغِبْنَا فِيهَا وَ أَمْسَكْنَا عَمَّا سِوَاهَا}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۱؛ نیز نک: خطبه ۱۲۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۳۷۶- ۳۷۷.</ref>. | *[[روایت]] است که [[امام]] {{ع}} به لشگرگاه [[خوارج]] رفت و آنان همچنان با [[حکمیّت]] [[مخالفت]] میکردند.[[حضرت]] به آنان فرمود: "آیا همه شمایان با ما در [[نبرد]] [[صفّین]] حاضر بودید؟" گفتند: "گروهی از ما بودند و دیگر گروه نه." [[امام]] فرمود: "دو گروه شوید: آنان که در [[جبهه]] [[صفّین]] حضور داشتند در یک گروه، و آنان که نبودند در گروه دیگر، تا با هر یک جداگانه سخن گویم." به [[مردم]] ندا در داد که: "از سخن گفتن بازایستید و به سخنانم گوش فرادهید و با دلهاتان بنیوشید و تمام توجّهتان به سوی باشد تا از هر کس شهادتی خواستم، با [[آگاهی]] کامل پاسخ گوید." آنگاه [[امام]] {{ع}} با آنان بسیار سخن گفت که از جمله فرمود: "مگر شمایان نبودید آنگاه که [[لشکر]] [[معاویه]] از روی [[مکر]] و [[فریب]] و [[خدعه]] و [[نیرنگ]] قرآنها را بر سرِ نیزه کردند، گفتید اینان [[برادران]] و همرزمان مایند که پشیمان شده و به [[پناه]] [[کتاب خدا]] آمدهاند، از آنان باید پذیرفت و اندوهشان را زدود، امّا من به شما گفتم این کاری است که ظاهر آن [[ایمان]] و [[باطن]] آن [[دشمنی]] و [[ستم]]، آغاز آن [[رحمت]] و پایانش [[ندامت]] است. [[شأن]] خویش نگه دارید و در [[جبهه]] بمانید و بر راهتمان [[استوار]] باشید و با همه وجود به [[جهاد]] پردازید و به هر صدایی که از هر کس بر آید گوش فراندهید، اگر پاسخ داده شود [[گمراه]] کند و اگر آن را وانهند [[خوار]] شود. امّا آن کار که نمیبایست، شد و دیدم که شما [[حکمیّت]] را پذیرفتید. به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر از آن سر برمیتافتم هیچ مسئولیّتی بر دوشم نمیافتاد و [[خدا]] هم [[گناه]] آن را بر من نمینوشت؛ و به [[خدا]] قسم، اگر آن را میپذیرفتم راه حقّی بود که میبایست [[پیروی]] میشد. بیشک [[قرآن]] با من است، از آنگاه که آن را یافتم و کنارش بودم از آن جدا نشدم. ما در میدانهای [[نبرد]] با [[پیامبر]] {{صل}} بودیم و [[مرگ]] و [[شهادت]] میان [[پدران]] و [[فرزندان]] و [[برادران]] و [[خویشاوندان]] دور میزد و آن همه [[مصیبت]] و [[سختی]] بر ایمانمان میافزود و در راه [[حق]] کاراتر و کارسازتر و [[تسلیم]] [[فرمان]] و شکیبای پر درد و جراحت بودیم. امّا امروز ما با [[برادران]] مسلمانمان به خاطر کژی و [[انحراف]] و [[شبهه]] و [[تأویل]] میجنگیم. پس اگر راهی مییافتیم که [[خداوند]] پراکندگی ما را به همدلی و هماهنگی برمیگرداند و همگان را به یکدیگر نزدیک میساخت، مشتاق آن بودیم و از دیگر مسائل دست میشستیم<ref>{{متن حدیث|أَكُلُّكُمْ شَهِدَ مَعَنَا صِفِّينَ؟ فَقَالُوا مِنَّا مَنْ شَهِدَ وَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَشْهَدْ. قَالَ فَامْتَازُوا فِرْقَتَيْنِ فَلْيَكُنْ مَنْ شَهِدَ صِفِّينَ فِرْقَةً وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْهَا فِرْقَةً حَتَّى أُكَلِّمَ كُلًّا مِنْكُمْ بِكَلَامِهِ. وَ نَادَى النَّاسَ فَقَالَ أَمْسِكُوا عَنِ الْكَلَامِ وَ أَنْصِتُوا لِقَوْلِي وَ أَقْبِلُوا بِأَفْئِدَتِكُمْ إِلَيَّ فَمَنْ نَشَدْنَاهُ شَهَادَةً فَلْيَقُلْ بِعِلْمِهِ فِيهَا. ثُمَّ كَلَّمَهُمْ بِكَلَامٍ طَوِيلٍ مِنْ جُمْلَتِهِ أَنْ قَالَ (علیه السلام): أَ لَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ الْمَصَاحِفَ حِيلَةً وَ غِيلَةً وَ مَكْراً وَ خَدِيعَةً إِخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا اسْتَقَالُونَا وَ اسْتَرَاحُوا إِلَى كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَالرَّأْيُ الْقَبُولُ مِنْهُمْ وَ التَّنْفِيسُ عَنْهُمْ؟ فَقُلْتُ لَكُمْ هَذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِيمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ، فَأَقِيمُوا عَلَى شَأْنِكُمْ وَ الْزَمُوا طَرِيقَتَكُمْ وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهَادِ بَنَوَاجِذِكُمْ وَ لَا تَلْتَفِتُوا إِلَى نَاعِقٍ نَعَقَ إِنْ أُجِيبَ أَضَلَّ وَ إِنْ تُرِكَ ذَلَّ، وَ قَدْ كَانَتْ هَذِهِ الْفَعْلَةُ وَ قَدْ رَأَيْتُكُمْ أَعْطَيْتُمُوهَا. وَ اللَّهِ لَئِنْ أَبَيْتُهَا مَا وَجَبَتْ عَلَيَّ فَرِيضَتُهَا وَ لَا حَمَّلَنِي اللَّهُ ذَنْبَهَا وَ وَ اللَّهِ إِنْ جِئْتُهَا إِنِّي لَلْمُحِقُّ الَّذِي يُتَّبَعُ وَ إِنَّ الْكِتَابَ لَمَعِي مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ. فَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ إِنَّ الْقَتْلَ لَيَدُورُ عَلَى الْآباءِ وَ الْأَبْنَاءِ وَ الْإِخْوَانِ وَ الْقَرَابَاتِ، فَمَا نَزْدَادُ عَلَى كُلِّ مُصِيبَةٍ وَ شِدَّةٍ إِلَّا إِيمَاناً وَ مُضِيّاً عَلَى الْحَقِّ وَ تَسْلِيماً لِلْأَمْرِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْجِرَاحِ. وَ لَكِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِي الْإِسْلَامِ عَلَى مَا دَخَلَ فِيهِ مِنَ الزَّيْغِ وَ الِاعْوِجَاجِ وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأْوِيلِ، فَإِذَا طَمِعْنَا فِي خَصْلَةٍ يَلُمُّ اللَّهُ بِهَا شَعَثَنَا وَ نَتَدَانَى بِهَا إِلَى الْبَقِيَّةِ فِيمَا بَيْنَنَا رَغِبْنَا فِيهَا وَ أَمْسَكْنَا عَمَّا سِوَاهَا}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۱؛ نیز نک: خطبه ۱۲۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۳۷۶- ۳۷۷.</ref>. |