جهانبینی سیاسی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←مقدمه) |
(←منابع) |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
*با توجه به نکتۀ یاد شدۀ بالا که در نوشتۀ برخی مؤرخین [[فلسفۀ سیاسی]] میخوانیم: "گفتار [[سیاسی]] ارسطو، به گفتار مابعدالطبیعۀ وی موقوف است و به نوعی از آن [[استنتاج]] میشود... در نظر ارسطو، [[احکام]] خاص وجود [[سیاسی]]، [[تابعی]] است از [[احکام]] وجود من حیث هو وجود؛ اما نزد ماکیاولی، گفتار [[سیاسی]]، موقوف به بحث [[فلسفی]] مقدماتی نیست و وی جدای از ملاحظات [[فلسفی]]، به [[استنتاج]] [[احکام]] وجود [[سیاسی]] میپردازد"<ref>سیدجواد طباطبایی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، ص۱۱.</ref>. | *با توجه به نکتۀ یاد شدۀ بالا که در نوشتۀ برخی مؤرخین [[فلسفۀ سیاسی]] میخوانیم: "گفتار [[سیاسی]] ارسطو، به گفتار مابعدالطبیعۀ وی موقوف است و به نوعی از آن [[استنتاج]] میشود... در نظر ارسطو، [[احکام]] خاص وجود [[سیاسی]]، [[تابعی]] است از [[احکام]] وجود من حیث هو وجود؛ اما نزد ماکیاولی، گفتار [[سیاسی]]، موقوف به بحث [[فلسفی]] مقدماتی نیست و وی جدای از ملاحظات [[فلسفی]]، به [[استنتاج]] [[احکام]] وجود [[سیاسی]] میپردازد"<ref>سیدجواد طباطبایی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، ص۱۱.</ref>. | ||
*به هرحال، خواه [[اندیشمند]] یا [[فیلسوف سیاسی]] جهانبینی خاصی را در [[اندیشه]] و نظریۀ [[سیاسی]] خود مد نظر قرار دهد یا نه، در واقع و از نظر [[ارتباط]] واقعی میان حقایق و موجودات [[جهان هستی]] و اینکه [[جامعۀ بشری]] بخشی از [[جهان هستی]] و محکوم [[قوانین]] و [[روابط]] عام [[حاکم]] بر کلیت [[جهان هستی]] است، [[اندیشه]] و نظریۀ [[سیاسی]] وی از نظر منطقی، تنها با نوعی تحلیل و [[فهم]] ویژهای از [[جهان هستی]] و [[قوانین]] و [[روابط]] کلّی و عامّی که بر کلیت [[جهان هستی]] [[حاکم]] است، سازگار و منسجم خواهد بود که معنای آن، وجود رابطۀ منطقی بین جهانبینی و نظریۀ [[سیاسی]] است و نتیجۀ منطقی آن، ناصواب بودن نظریۀ [[سیاسی]] وابسته به جهانبینی غیر واقعی و ناصواب است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۵۹-۶۱.</ref>. | *به هرحال، خواه [[اندیشمند]] یا [[فیلسوف سیاسی]] جهانبینی خاصی را در [[اندیشه]] و نظریۀ [[سیاسی]] خود مد نظر قرار دهد یا نه، در واقع و از نظر [[ارتباط]] واقعی میان حقایق و موجودات [[جهان هستی]] و اینکه [[جامعۀ بشری]] بخشی از [[جهان هستی]] و محکوم [[قوانین]] و [[روابط]] عام [[حاکم]] بر کلیت [[جهان هستی]] است، [[اندیشه]] و نظریۀ [[سیاسی]] وی از نظر منطقی، تنها با نوعی تحلیل و [[فهم]] ویژهای از [[جهان هستی]] و [[قوانین]] و [[روابط]] کلّی و عامّی که بر کلیت [[جهان هستی]] [[حاکم]] است، سازگار و منسجم خواهد بود که معنای آن، وجود رابطۀ منطقی بین جهانبینی و نظریۀ [[سیاسی]] است و نتیجۀ منطقی آن، ناصواب بودن نظریۀ [[سیاسی]] وابسته به جهانبینی غیر واقعی و ناصواب است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۵۹-۶۱.</ref>. | ||
==: انواع [[جهانبینی سیاسی]]== | |||
*در یک دسته بندی کلی، میتوان انواع عمدۀ [[جهانبینی سیاسی]] را در چهار نوع خلاصه کرد: | |||
#[[جهانبینی سیاسی]] [[ماتریالیسم دیالکتیک]]؛ | |||
#[[جهانبینی سیاسی]] [[ماتریالیسم لیبرال]]؛ | |||
#[[جهانبینی سیاسی]] [[معتقد]] به خدای غیر فعال (لائیسم مذهبی)؛ | |||
#[[جهانبینی سیاسی]] [[معتقد]] به [[خدای فعال]]. | |||
*[[ادیان]] عمدۀ [[جهان]] در اصل، به نوع چهارم [[جهانبینی]] معتقدند. در برخی [[ادیان]]، نظیر [[یهودیت]] و [[مسیحیت]] اثر پذیرفتۀ از آن، [[جهانبینی]] نوع سوم مطرح گردیده، لکن با توجه به متون اصلی این [[ادیان]] و [[اعتقادی]] که دربارۀ [[توحید الهی]] در متون اصلی این [[ادیان]] مطرح شده، [[جهانبینی سیاسی]] نوع چهارم، دیدگاه اصلی این [[ادیان]] را تشکیل میدهد، بلکه نظریۀ [[سیاسی]] [[یهود]] و نیز [[کلیسا]]، در طول قرنها که [[معتقد]] به واگذاری [[حقّ]] [[حکومت]] و [[سیاست]] بهعنوان [[حقّ]] [[الهی]] به [[سلاطین]] و [[انبیاء]] [[یهود]] - نزد [[یهودیان]] - یا [[رهبران]] [[کلیسا]] - نزد [[مسیحیان]] - بوده است، مبتنی بر همین [[جهانبینی سیاسی]] نوع چهارم است. متأسفانه به سبب تحریفی که در [[عمل]] - نزد [[یهودیان]] و نیز [[مسیحیان]] - دربارۀ [[حقّ]] [[الهی]] صورت گرفت، [[سلاطین]] استبدادگر و [[ظالم]] یا [[رهبران]] [[فاسق]] [[کلیسا]] را به جای [[رهبران الهی]] که [[انبیاء]] و اوصیای آنان بودهاند، بهعنوان صاحبان [[حقّ]] [[الهی]] در [[حکومت]] و [[سیاست]] معرفی کردند و در نتیجه، بدترین جنایتها را به نام [[دین]] و به [[ادعای دروغ]] واگذاری [[حقّ]] [[الهی]] در [[حکومت]] و [[سلطنت]] به آنان، در [[حقّ]] [[بشریت]] روا داشتند و در نتیجه، اساس نظریۀ [[حقّ]] [[الهی]] را در دیدگاه [[جوامع]] [[مسیحی]] و [[یهودی]] زیر سؤال بردند. | |||
*آنچه را در نتیجۀ [[تحریف]] نظریۀ [[حقّ]] [[الهی]] در [[جوامع]] [[مسیحی]] و [[یهودی]] صورت پذیرفته است، نباید به پای اصل نظریۀ [[حق الهی]] نوشت. نظریۀ [[حقّ]] [[الهی]]، نظریه ای [[استوار]] و مبتنی بر [[عدل]] و [[حق]] محض است؛ لکن در مرحله [[اجرا]] و عمل همانگونه که در [[آینده]] توضیح داده خواهد شد؛ نظیر: تحریفی که در مرحلۀ اجرای [[حقّ]] [[الهی]] [[حکومت]] و [[سیاست]] در [[تاریخ]] [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] صورت گرفت، در [[تاریخ اسلام]] نیز صورت گرفته است، با این تفاوت که در [[تاریخ اسلام]]، حامیان اصلی [[شریعت]] [[رسول اکرم]]{{صل}}، که [[اهل بیت پیامبر]] اکرم{{صل}} و [[پیروان]] آنان بودهاند، در برابر این [[تحریف]] [[ایستادگی]] و [[مقاومت]] کردند و در نتیجۀ [[مبارزات]] و [[جهاد]] آنان برای همگان معلوم شد که [[سلطنت]] [[سلاطین]] [[اموی]] و [[عباسی]] و امثال آنان، ربطی به [[حقّ]] [[الهی]] در [[حکومت]] و [[سیاست]] ندارد و اینکه [[سلاطین]] و حکامی که بر [[جامعۀ اسلامی]] [[حکومت]] کردند -به جز خلفای [[حقیقی]] و [[راستین]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}}- همگی غاصبان عنوان [[خلافت]]، و سارقانی بودهاند که افزون بر [[سرقت]] [[اموال]] و [[حقوق]] عامۀ [[مردم]] و [[ظلم و جور]] مستبدانهای که در [[حق مردم]] روا داشتند، نامگذاری خویش به عنوان خلیفۀ [[پیامبر]] و ادعای برخورداری از [[حقّ]] [[الهی]] در [[حکومت]] و [[سیاست]]، خود به عنوان مجرمانهترین [[دروغ]] و [[افتراء]] نسبت به [[خدا]] و [[پیامبر]]، بزرگترین [[سرقت]] و [[غصب]] در [[تاریخ]] [[بشر]] بوده است. | |||
*در هر صورت اینکه در [[تاریخ]] [[ادیان]]، عدهای از جنایت کاران با ممانعت از اجرای صحیح [[حقّ]] [[الهی]] در [[حاکمیت]] و [[سیاست]] و با [[سرقت]] عنوان [[حقّ]] [[الهی]]، جنایات بیشماری به [[بشریت]] کردهاند، گردی بر دامن اصل نظریۀ [[حقّ]] [[الهی]] نمینشاند. همانگونه که ادعای [[تقوا]] و [[فضیلت]] و [[نیکوکاری]] و [[پارسایی]] توسّط [[دروغگویان]] و [[ریاکاران]] بسیاری، که بدترین فجایع را در [[تاریخ]] [[بشر]] مرتکب شدهاند، گردی بر دامن [[تقوا]] و [[فضیلت]] و [[نیکوکاری]] و [[پارسایی]] ننشانده است. [[تقوا]] و [[فضیلت]] و [[پارسایی]] و [[عدالت]]، ارزشهای والایی هستند که همواره مطلوب و [[محبوب]] انسانهای حق طلب و ارزشمدار بوده و هست و ادّعای دروغین [[پارسایی]] و [[زهد]] و [[عدل]] و [[فضیلت]] به وسیلۀ مشتی [[ریاکار]] و عوام فریب و شیاد، از [[ارزش]] والای این خصلتهای [[نیکو]] نمی کاهد. داستان [[حقّ]] [[الهی]] در [[حاکمیت]] و [[رهبری]] نیز از این قبیل است. ادّعای دروغین [[حقّ]] [[الهی]] در [[حکومت]] به وسیلۀ [[حاکمان ظالم]] و [[دروغگو]] و [[ریاکار]]، از [[ارزش]] و [[استواری]] اصل [[حق الهی]] در [[حکومت]] نمیکاهد و [[تحمیل]] جنایت جنایتکاران دروغگوی مدّعی [[حقّ]] [[الهی]]، بر نظریۀ [[حقّ]] [[الهی]]، آنچنان که [[عقل]] و نیز [[شرع]] [[مقدّس]] مقرر نموده است، تحمیلی ناروا و ستمی [[آشکار]] است. فاجعۀ [[غصب]] این [[جایگاه]] توسّط جنایتکاران [[ستمگر]]، جنایتی مضاعف است و نباید به پای [[حقیقت]] [[حقّ]] [[الهی]] و ارزشهای والا و [[عقلانی]] نهفته در این [[حقّ]] سرنوشتساز و بنیادین گذاشته شود. | |||
*به هر صورت، نوع چهارم [[جهانبینی سیاسی]] که میتوان از آن به "[[توحید]] [[سیاسی]]" یا "[[توحید در اطاعت]]" نام برد، [[جهانبینی]] اصلی همۀ [[ادیان توحیدی]]، بهویژه [[اسلام]] است. | |||
==منابع== | ==منابع== |