|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش غیرنهایی}}
| | #تغییر_مسیر [[حذیفة بن اسید غفاری]] |
| {{امامت}}
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[حذیفة بن اسید الغفاری در رجال و تراجم]] | [[حذیفة بن اسید الغفاری در تاریخ اسلامی]]</div>
| |
| : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[حذیفة بن اسید الغفاری (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| |
| <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
| |
| | |
| ==مقدمه==
| |
| *نام کامل او [[حذیقه بن أسید بن الأعوس بن عدنان]] است<ref>المعجم الکبیر، طبرانی، ج۳، ص۱۷۰.</ref> و برخی نام پدرش را [[امیه]] و نام جدش را اسید گفتهاند<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۲، ص۲۵۳.</ref>. کنیهاش، [[ابوسریحه]] و در برخی منابع، ابوسرعه<ref>رجال ابن داود، ابن داوود، ص۷۰.</ref> و لقبش، غفاری، [[نقل]] شده<ref>المعجم الکبیر، طبرانی، ج۳، ص۱۷۰؛ رجال الطوسی، طوسی، ص۳۵.</ref> و [[شیخ طوسی]] او را از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} و [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} دانسته است. همچنین درباره او گفتهاند که او صاحب النبی{{صل}} بوده است<ref>رجال الطوسی، طوسی، ص۳۵ و ۹۳.</ref>.
| |
| *[[برقی]] او را از [[اصحاب امام حسن]]{{ع}} و [[حواریون]] ایشان برشمرده است<ref>رجال البرقی، برقی، ص۷.</ref>. [[کشی]] در روایتی که [[حواریون]] و [[اصحاب خاص]] هر [[امام]] را میشمارد، [[حذیفة بن اسید الغفاری|حذیفه بن اسید]] را در شمار [[حواریون]] و [[اصحاب خاص]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} دانسته است<ref>رجال الکشی، کشی، جزء اول، ص۱۰؛ الإختصاص، شیخ مفید، ص۶۱.</ref>. همچنین [[کشی]]، ضمن نام بردن [[اصحاب پیامبر]] نام [[حذیفه]] را نیز آورده و درباره او گفته است او "صاحب النبی{{صل}}" است؛ لذا [[محقق شوشتری]] اقوالی درباره "صاحب" بیان کرده که به اختصار چنین است: اگر منظور از صاحب این باشد که [[حذیفه]] از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} بوده است، با این مشکل روبهرو میشویم که وقتی [[شیخ طوسی]] نام او را ذیل [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} آورده، دیگر چه نیازی هست که دوباره نام او را تکرار کند و اگر منظور از "صاحب" این است که [[حذیفه]] از [[اصحاب خاص]] آن [[حضرت]] است، دلیلی بر این مدعا وجود ندارد. این سخنان [[محقق شوشتری]] نیز ابهام موجود درباره کلمه "صاحب" را برطرف نمیکند.
| |
| *اشکال دیگری که به نظر [[محقق شوشتری]] میرسد، این است که [[شیخ طوسی]] او را "ابن [[امیه]]" نامیده است.[[محقق شوشتری]] در این باره نیز بحث [[زیبایی]] مطرح کرده و گفته است که در [[سلسله]] آباء [[حذیفه]] کسی به این نام وجود ندارد، لذا ممکن است اشتباهی صورت گرفته باشد و قول [[علامه حلی]] را در این باره یاد آور میشود که شاید "ابن [[آمنه]]" صحیح است و منظور این است که نام مادرش، [[آمنه]] بوده است. اما [[محقق شوشتری]] در جواب گفته است که بر این مدعا نیز دلیلی وجود ندارد<ref>قاموس الرجال، ج۳، ص۱۳۵.</ref>.
| |
| *در برخی از منابع او را از [[اصحاب]] [[شجره]] برشمرده و گفتهاند که او در [[حدیبیه]] حضور داشته است <ref>تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۹۲.</ref>. علاوه بر این، او [[فتح دمشق]] به دست [[خالد بن ولید]] را [[شاهد]] بوده است<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۱۲، ص۲۵۳.</ref>.
| |
| *هر چند از [[زندگی]] او اطلاع چندانی در دست نیست ولی روایاتی از او به ما رسیده که نشان دهنده [[افکار]] و [[مذهب]] اوست؛ لذا [[مامقانی]] و برخی از [[علمای رجال]] و تراجم، به قرائن موجود در این [[روایات]]، او را از [[امامیه]] دانسته، [[مدح]] کردهاند<ref>تنقیح المقال فی علم الرجال، مامقانی، ج۱۸، ص۱۱۲.</ref><ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفة بن اسید الغفاری (مقاله)|مقاله «حذیفة بن اسید الغفاری»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۲۹۷-۲۹۸.</ref>.
| |
| | |
| ==[[حذیفه]] و [[امامت]]==
| |
| *[[حذیفه]] از کسانی است که [[روایات]] زیادی درباره [[امامت]] از او [[نقل]] شده است؛ از [[حذیفه]] و برخی [[محدثان]] دیگر [[نقل]] شده است که از [[پیامبر]]{{صل}} سؤال شد: [[ائمه]] بعد از شما چند نفر هستند؟ ایشان فرمودند: "[[ائمه]] بعد از من به تعداد [[نقباء بنی اسرائیل]] هستند"<ref>مناقب آل أبی طالب{{ع}}، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۳۰۰.</ref> او در جای دیگری نیز از [[پیامبر]] [[نقل]] میکند که نام [[آخرین امام]]، [[محمد]]، [[عبدالله]] و [[مهدی]] است<ref>الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۳، ص۱۱۴۹.</ref>.
| |
| *[[حذیفه بن اسید]] به [[نقل]] از [[ابوذر غفاری]]، از [[پیامبر]] [[نقل]] میکند که فرمودند: "هر کس [[جایگاه اهل بیت]] را [[تضعیف]] کند و بگوید من بر [[اهل بیت]] مقدم هستم، او از طرفداران [[دجال]] است. همانا مَثَل [[اهل بیت]] در [[امت]] من، مثل [[کشتی نوح]]{{ع}} در دریای متلاطم است که هر کس بر آن سوار شود، [[نجات]] مییابد و هر کس که از آن [[تخلف]] کند، [[غرق]] میشود"<ref>امالی، شیخ طوسی، ص۴۵۹.</ref>.
| |
| *همچنین از [[حذیفه]] [[نقل]] شده است که او از [[پیامبر]] فرمود: "[[ائمه]] بعد از من به تعداد [[نقباء بنی اسرائیل]] هستند که نه نفر آنها از صلب [[امام حسین]]{{ع}} هستند و [[خداوند]] [[دانش]] و [[اندیشه]] مرا به آنها عطا کرده است و آنها از شما چیزی یاد نمیگیرند؛ زیرا از شما آگاهتر هستند و از آنها [[پیروی]] کنید که آنها قرین [[حق]] هستند و [[حق]] نیز با آنهاست"<ref>کفایة الاثر، خزاز قمی، ص۱۲۹-۱۳۰.</ref>. او در [[روایت]] دیگری به تعداد [[ائمه]] و به نام [[امام دوازدهم]]، یعنی [[حضرت مهدی]]{{ع}} نیز اشاره میکند<ref>کفایة الاثر، خزاز قمی، ص۱۳۰.</ref><ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفة بن اسید الغفاری (مقاله)|مقاله «حذیفة بن اسید الغفاری»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۲۹۸-۲۹۹.</ref>.
| |
| | |
| ==[[حذیفه]]؛ روایتگر [[فضیلت امام علی]]{{ع}}==
| |
| *[[ابن مغازلی شافعی]] به هشت [[سند]] و از جمله از "[[حذیفه بن اسید غفاری]]" [[نقل]] کرده که گفته است: چون [[پیامبر]] و [[یاران]] او به [[مدینه]] وارد شدند، برای آنها خانههایی نبود که در آنها سکونت کنند، لذا آنها در [[مسجد]] میخوابیدند؛ پس [[پیامبر]] به آنها فرمود: "در [[مسجد]] نخوابید، زیرا ممکن است جنب شوید"؛ پس از آن، همان افرادی که [[خانه]] نداشتند، در اطراف [[مسجد]] برای خود [[خانه]] ساختند، در حالی که درهایش به [[مسجد]] باز میشد. سپس [[پیامبر]]{{صل}} [[معاذ بن جبل]] را نخست به سوی [[ابوبکر]] فرستاد و به او گفت: که در خانهاش را ببندد؛ [[ابوبکر]] گفت: "با کمال میل" و در خانهاش را بست و از [[مسجد]] خارج شد؛ سپس او را به سوی [[عمر]] فرستاد که در خانهاش را ببندد و از [[مسجد]] خارج شود؛ او نیز گفت: "با کمال میل امر [[خدا]] و رسولش را [[اطاعت]] میکنم، الا اینکه علاقه دارم لااقل روزنهای به [[مسجد]] باز باشد"؛ معاذ سخن [[عمر]] را به [[پیامبر]]{{صل}} رساند؛ سپس [[پیامبر]] او را به سوی [[عثمان]] فرستاد که [[رقیه]]، [[دختر پیامبر]] [[همسر]] او بود؛ او گفت: "با کمال میل"، و در خانهاش را بست و از [[مسجد]] خارج شد. سپس [[پیامبر]] معاذ را به سوی [[حمزه]] فرستاد و او نیز در خانهاش را بست و گفت: "با علاقه از [[خدا]] و رسولش [[اطاعت]] میکنم"، اما [[علی]]{{ع}} نمیدانست که او چه باید بکند؛ پس [[پیامبر]]{{صل}} به او فرمود: "تو بمان که [[پاک]] و [[پاکیزه]] هستی"؛ وقتی این [[سخن پیامبر]] درباره [[علی]]{{ع}} به گوش کسی رسید- که [[ابن مغازلی]] نام او را [[نقل]] کرده است - به [[پیامبر]]{{صل}} گفت: "ای [[رسول خدا]] ما را از [[مسجد]] بیرون میکنی و در [[مسجد]] به پسران [[عبدالمطلب]] جا میدهی؟!"
| |
| *[[پیامبر اسلام]] جواب داد: اگر با من بود، جز تو به کسی دیگر نمیدادم، ولی به [[خدا]] قسم او را در [[مسجد]] سکنی نداد مگر [[خداوند]]. به تو مژده میدهم که تو از طرف [[خدا]] و رسولش در خیر و [[سعادت]] هستی"؛ و [[پیامبر]] به او مژده داد که او در روز [[احد]] به [[فیض]] [[شهادت]] نائل خواهد شد.
| |
| *پس عدهای به حال [[علی]]{{ع}} [[غبطه]] خوردند و از ته [[دل]] ناراحت شدند اما، [[فضل]] [[علی]]{{ع}} بر آنها و غیر آنها روشن شد. وقتی این مطلب به [[گوش]] [[پیامبر]] رسید، برای آنها [[سخنرانی]] کرد و فرمود: "گروهی از اینکه من [[علی]] را در [[مسجد]] سکونت داده و آنها را خارج کردهام، نگرانیهایی در [[دل]] دارند؛ به [[خدا]] [[سوگند]]! من آنها را بیرون نکردم و من [[علی]] را سکونت ندادم، بلکه [[خدا]] آنها را بیرون کرد و [[علی]] را سکونت داد. [[خدای بزرگ]] به [[موسی]] و برادرش، [[هارون]] [[وحی]] فرستاد: "برای قومتان در [[مصر]] خانههایی بسازید و این [[خانهها]] را [[قبله]] خود قرار دهید و [[نماز]] به پا دارید"؛ آنگاه به [[موسی]] [[دستور]] داد تا در مسجدش هیچ کس سکونت نکند و در آن، [[عمل]] [[زناشویی]] انجام ندهد و جز [[هارون]] و دو پسر او، کسی در حالت جنب به آن وارد نشود. {{متن حدیث|وَ أَنَّ عَلِيّاً مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ هُوَ أَخِي دُونَ أَهْلِي وَ لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يَنْكِحَ فِيهِ النِّسَاءَ إِلَّا عَلِيٌّ وَ ذُرِّيَّتُهُ}}؛ [[علی]] نسبت به من به منزله [[هارون]] نسبت به [[موسی]] است؛ او [[برادر]] من است و برای هیچ کس جز [[علی]] و فرزندانش [[حق]] انجام [[عمل]] [[زناشویی]] در [[مسجد]] نیست؛ پس هر کس اینجا برایش بد است، به آنجا برود (و با دست خود به طرف [[شام]] اشاره کرد)"<ref>الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید بن طاووس، ج۱، ص۶۶۲؛ العمده، ابن بطریق، ص۱۷۷؛ عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ابن بطریق، ص۱۷۷.</ref>.
| |
| *[[ابیطفیل]] از قول [[حذیفه بن اسید]] [[نقل]] کرده که گفته است: [[پیامبر]]{{صل}} [[دست]] [[علی]]{{ع}} را گرفت و فرمود: "[[یا علی]]! موسای کلیم{{ع}} از [[خدای حکیم]] خواست تا [[هارون]] را که از اهلش بود، [[وزیر]] او قرار دهد، امّا من از پروردگارم خواستم [[علی]] را که از [[اهل بیت]] و برادرم است، وزیرم قرار دهد؛ تا با او پشتم را [[قوی]] گرداند، و او را [[شریک]] من در [[مسئولیت]] سنگین من قرار دهد"<ref>شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حاکم حسکانی، ج۱، ص۴۷۸؛ عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص۱۷۷.</ref>. همو در این باره از [[حذیفه بن اسید غفاری]] چنین [[نقل]] کرده است: [[پیامبر خاتم|نبیّ اکرم]]{{صل}} [[ایستاده]]، [[خطبه]] خواندند و سپس فرمودند: "مردانی که نفسشان [[راضی]] نیست از اینکه من [[علی]] را در [[مسجد]]، ساکن و آنها را [[اخراج]] کردهام، بدانند؛ به [[خدا]] [[سوگند]]! من آنها را از [[مسجد]]، بیرون و [[علی]] را ساکن نکردهام، بلکه [[خداوند]] آنها را بیرون و [[علی]]{{ع}} را در [[مسجد]] ساکن کرده است. [[خداوند عزّوجلّ]] به جناب [[موسی]] و برادرش [[هارون]] [[وحی]] فرمود که برای قومشان در [[مصر]] خانههایی بسازند و این [[خانهها]] را [[قبله]] قرار داده و [[نماز]] بخوانند؛ سپس به [[موسی]] امر فرمود که کسی در مسجدش ساکن نشود و در آن [[نکاح]] نکند و مرد جنب در آن داخل نشود، مگر [[هارون]] و [[فرزندان]] او؛ و [[آگاه]] باشید که [[علی]]{{ع}} نسبت به من مانند [[هارون]] نسبت به [[موسی]] است؛ او [[برادر]] من است، نه [[اهل]] من و جایز نیست کسی در [[مسجد]] من [[نکاح]] کند، مگر [[علی]] و [[ذریه]] او"<ref>علل الشرائع ۱، ص۲۰۲.</ref>.
| |
| *همچنین [[حذیفه بن اسید غفاری]] گفته است: [[رسول خدا]]{{صل}} به من فرمود: "ای [[حذیفه]]! به [[درستی]] که [[حجت خدا]] بر شما بعد از من [[علی بن ابی طالب]] است؛ [[کفر]] به وی [[کفر به خدا]] و [[شرک]] به وی [[شرک]] به [[خدا]] و [[شک]] به وی [[شک]] در [[خدا]] و ملحد شدن نسبت به وی ملحد شدن به [[خدا]] و [[انکار]] او [[انکار]] [[خدا]] و [[ایمان]] به وی [[ایمان]] به خداست؛ برای آنکه او [[برادر]] [[رسول خدا]] و [[وصی]] او و [[امام امت]] او و مولای ایشان است و او {{متن حدیث|حبل اللَّه المتين و عروة الْوُثْقى لَا انْفِصامَ لَها}} است و به زودی دو گروه به خاطر او هلاک میشوند در حالی که او گناهی ندارد: [[دوستی]] که در [[دوستی]] از حد بگذرد و دیگری، [[دشمنی]] که با وی [[دشمنی]] کند. یا [[حذیفه]]! از [[علی]] جدا نشو که از من جدا شدهای و با [[علی]] [[مخالفت]] نکن که با من [[مخالفت]] کردهای؛ به [[درستی]] که [[علی]] از من است و من از اویم؛ هر که او را ناخشنود کند، البته مرا ناخشنود کرده و هر که او را [[راضی]] کند، مرا [[راضی]] کرده است<ref>جامع الأخبار، شعیری، ص۱۳؛ الأمالی، شیخ صدوق، ص۱۹۷.</ref>.
| |
| *[[شیخ صدوق]] گوید: [[ابوالطفیل]] از [[حذیفه بن اسید غفاری]] [[نقل]] میکند که چون [[پیامبر خدا]]{{صل}} از [[حجة الوداع]] بازگشت و ما در [[خدمت]] او بودیم، وقتی به [[جحفه]] رسید، به [[اصحاب]] [[فرمان]] داد که فرود آیند و آنها هم فرود آمدند؛ آنگاه ندای [[نماز]] داده شد و [[پیامبر]]{{صل}} با [[اصحاب]] خود دو رکعت [[نماز]] خواند. سپس صورت خود را به سوی آنان کرد و به آنان فرمود: "همانا [[خداوند]] لطیف خبیر به من خبر داده است که من میمیرم و شما هم میمیرید و نزدیک است که من به سوی او [[دعوت]] شوم و [[دعوت]] او را [[اجابت]] کنم و من درباره آن چیزی که با آن به سوی شما فرستاده شدهام، [[مسئول]] هستم و نیز از آنچه میان شما باقی میگذارم؛ یعنی [[کتاب خدا]] و [[حجّت]] او؛ و شما نیز [[مسئول]] هستید. شما به پروردگارتان چه خواهید گفت؟"
| |
| *گفتند: "میگوییم: تو [[پیام]] را رسانیدی و [[نصیحت]] و [[مجاهدت]] کردی؛ پس [[خداوند]] به جای ما [[بهترین]] [[پاداش]] را به تو بدهد!".
| |
| *آنگاه [[پیامبر خدا]]{{صل}} به آنان فرمود: "آیا شما [[گواهی]] میدهید که خدایی جز خدای یگانه نیست و من [[فرستاده خدا]] به سوی شما هستم و [[بهشت]] و [[آتش جهنم]]، و زنده شدن پس از [[مرگ]] [[حق]] است؟"
| |
| *گفتند: "به همه اینها [[گواهی]] میدهیم"؛
| |
| *[[پیامبر]] فرمود: "خدایا! به آنچه میگویند، [[شاهد]] باش! [[آگاه]] باشید که من شما را [[گواه]] میگیرم که من [[شهادت]] میدهم، [[خداوند]]، مولای من است و من مولای هر [[مسلمانی]] هستم و من به [[مؤمنان]] از خودشان اولی هستم؛ آیا شما به آن [[اقرار]] میکنید و به آن [[گواهی]] میدهید؟"
| |
| *گفتند: "آری، ما درباره تو، به آن [[شهادت]] میدهیم"؛ پس فرمود: "[[آگاه]] باشید! هر کس که من مولای او هستم، [[علی]]{{ع}} مولای اوست و او این شخص است"؛ و سپس دست [[علی]]{{ع}} را گرفت و آن را با دست خود بالا برد تا اینکه زیر بغل هر دو [[آشکار]] شد؛ سپس فرمود: "خداوندا! [[دوست]] بدار هر کس را که او را [[دوست]] بدارد و [[دشمن]] بدار هر کس را که او را [[دشمن]] بدارد و [[یاری]] کن هر کس را که او را [[یاری]] کند و خوار کن هر کس را که او را [[خوار]] سازد؛ [[آگاه]] باشید که من پیشتاز شما (در [[مرگ]]) هستم و شما در کنار [[حوض]] ([[کوثر]]) بر من وارد خواهید شد؛ [[حوض]] من، فردا وسعتی چون وسعت میان بصری و [[صنعا]] خواهد داشت و در آن پیالههایی از نقره به تعداد [[ستارگان]] [[آسمان]] است؛ [[آگاه]] باشید! فردا که کنار [[حوض]] ([[کوثر]]) بر من شوید از شما درباره آنچه از شما در چنین روزی [[گواهی]] گرفتم، خواهم پرسید که چه [[رفتاری]] کردید و بعد از من با "[[ثقلین]]؛ دو چیز گرانبها" چه کردید؟ وقتی با من [[ملاقات]] کردید، به من بگویید که پس از من چگونه با آنها [[رفتار]] کردید"؛
| |
| *[[اصحاب]] گفتند: "یا [[رسول الله]] این دو چیز گرانبها چیست؟"
| |
| *فرمود: "چیز گرانبهای بزرگتر، [[کتاب خداوند]] است که واسطهای است کشیده شده از سوی [[خدا]] و من به سوی دستان شما، که یک طرف آن در [[دست خدا]] و طرف دیگرش در دست شماست و [[دانش]] گذشته و [[آینده]] تا [[روز قیامت]] در آن است؛ و اما چیز گرانبهای کوچک که ملازم [[قرآن]] است، [[علی بن ابیطالب]] و [[عترت]] او هستند و این دو [[امانت]] از هم جدا نمیشوند تا وقتی که در کنار [[حوض]] ([[کوثر]]) بر من وارد شوند".
| |
| *[[معروف بن خرّبوذ]] میگوید: این سخن را برای [[امام باقر]]{{ع}} بازگو کردم؛ فرمود: "[[أبو الطفیل]] راست گفته است؛ [[خدا]] رحمتش کند! و ما آن را در [[کتاب علی]]{{ع}} چنین یافتیم و شناختیم"<ref>الخصال، شیخ صدوق، ج۱، ص۶۵.</ref><ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفة بن اسید الغفاری (مقاله)|مقاله «حذیفة بن اسید الغفاری»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۲۹۹-۳۰۴.</ref>.
| |
| | |
| ==[[حذیفه]]؛ [[محرم اسرار]] [[امام حسن]]{{ع}}==
| |
| *[[حذیفه]] [[نقل]] میکند: "در یکی از روزها همراه [[امام حسن]]{{ع}} بودم که بار شتری توجه من را به خود جلب کرد؛ پس پیش قدم شده، گفتم: یا [[ابا محمد]]، بار این شتر چیست که آن را از خودت جدا نمیکنی؟
| |
| *فرمودند: "دیوانی است که نام [[شیعیان]] در آن جمع شده است"؛
| |
| *گفتم: آیا نام من در آن هست؟
| |
| *فرمودند که تا فردا [[صبر]] کنید؛ فردا به همراه پسر برادرم که [[خواندن]] میدانست، به نزد آن [[حضرت]] رفتم و از خواست خود سخن گفتم و [[حضرت]] آن [[دیوان]] را آورد و من اسم خود را در آن یافتم<ref>بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، حسن صفار، ج۱، ص۱۷۲.</ref><ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفة بن اسید الغفاری (مقاله)|مقاله «حذیفة بن اسید الغفاری»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۳۰۴.</ref>.
| |
| | |
| ==سرانجام==
| |
| *او در سال ۴۲ [[هجری]] از [[دنیا]] رفت در [[کوفه]] به [[خاک]] سپرده شد<ref>تقریب التهذیب، ابن حجر، ج۲، ص۱۹۲؛ التاریخ الکبیر، بخاری، ج۳، ص۹۶؛ الجرح والتعدیل، ابن ابی حاتم، ج۳، ص۲۵۶.</ref> و [[زید بن ارقم]] بر جنازه او [[نماز]] خواند<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۲، ص۲۵۸.</ref><ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفة بن اسید الغفاری (مقاله)|مقاله «حذیفة بن اسید الغفاری»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۳۰۵.</ref>.
| |
| | |
| == جستارهای وابسته ==
| |
| | |
| ==منابع==
| |
| * [[پرونده:1100376.jpg|22px]] [[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفة بن اسید الغفاری (مقاله)|مقاله «حذیفة بن اسید الغفاری»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|'''اصحاب امام حسن مجتبی''']]
| |
| | |
| ==پانویس==
| |
| {{یادآوری پانویس}}
| |
| {{پانویس2}}
| |
| | |
| [[رده:مدخل]]
| |
| [[رده:اعلام]]
| |
| [[رده:حذیفة بن اسید الغفاری]]
| |
| [[رده:مدخل اصحاب امام حسن مجتبی]]
| |