امام علی در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'کف' به 'کف'
جز (جایگزینی متن - '{{یادآوری پانویس}}' به '') |
جز (جایگزینی متن - 'کف' به 'کف') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
*[[پیامبر اکرم]] {{صل}} پس از بازگشت از آخرین سفر [[حج]] [[بیمار]] شد. در نخستین شب [[بیماری]] همراه با خدمتکار خود به قبرستان رفت و مدتها با گورها خاموش [[نجوا]] کرد: "خوش بیاسایید، خوشا به حالتان که حال شما را از حال این [[قوم]] بهتر است." هرچه پیش میرفت و هنگام رحلتش نزدیکتر میشد بیشتر تکرار میکرد که [[فتنهها]] همچون پارههای شب سیاه روی آوردهاند. روز بعد سپاهی را به [[فرماندهی]] [[اسامة بن زید]] ([[جوانی]] هفده تا بیست ساله) به سرزمین بلقاء در شرق امپراتوری [[روم]] فرستاد. [[ابوبکر]] و [[عمر]] با وجود تأکید [[پیامبر]] بر تجهیز و اعزام [[سپاه اسامه]] و [[لعنت]] کردن متخلفان از [[سپاه]] او، چو آن [[حضرت]] را در آستانل [[مرگ]] میدیدند، در [[مدینه]] ماندند و از [[فرمان پیامبر]] سرباز زدند. [[پیامبر]] از این موضوع برآشفته شد. حال [[پیامبر]] رو به وخامت میگذاشت، بهگونهای که برای [[اقامه نماز]] با کمک [[علی]] {{ع}} و [[فضل]]، پسر عموی خویش، به [[مسجدالنبی]] وارد شد. [[مردم]] که به [[ابوبکر]] [[اقتدا]] کرده بودند [[نماز]] خود را شکستند و به [[پیامبر]] [[اقتدا]] کردند. پس از [[نماز]] فرمود: "برایم دواتی بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که پس از من هرگز [[گمراه]] نشوید." [[عمر]] مانع شد و گفت که [[پیامبر]] هذیان میگوید. [[پیامبر]] که سخت آزرده بود، فرمود: "با [[اهل بیت]] من به خوبی [[رفتار]] کنید." روز بعد [[امام علی]] {{ع}} را طلبید و مدت زمانی طولانی با او [[نجوا]] کرد. [[امیرالمؤمنین]] در پاسخ سؤال کنندگان فرمود: "آن [[حضرت]] [[هزار در علم]] را به رویم گشود که از هر در آن هزار در دیگر گشوده میشود و سفارشی کرد که انشاء [[الله]] به آن عمل خواهم کرد." هنگام احتضار [[پیامبر]] فرارسید. [[پیامبر]] به [[علی]] فرمود: "ای [[علی]]! سرم را در دامان خود بگیر، زیرا [[امر الهی]] رسید. چون [[جان]] از بدنم خارج شد، مرا به به [[قبله]] کن و کار [[غسل]] و [[کفن]] را خود برعهده بگیر و پیش از همه [[مردم]] بر من [[نماز]] گزار و از من جدا نشو تا اینکه در قبرم [[نهی]] و در همه حال از [[خدا]] [[یاری]] بخواه." آنگاه در حالیکه دست راست [[امیرالمؤمنین]] زیر چانه [[پیامبر]] بود، [[جان]] به جانآفرین [[تسلیم]] کرد (۲۸ صفر سال ۱۱ هجری). [[امام علی]] {{ع}} دست خویش را بر صورت [[پیامبر]] کشید، سپس دست را بر صورت خود کشید. [[پیکر مطهر]] [[پیامبر]] را رو به [[قبله]] خوابانید، چشمانش را بست و جامه بر بدنش کشید. [[بدن]] وا را [[غسل]] داد، [[کفن]] کرد، بر او [[نماز]] گزارد و به خاکش سپرد. | *[[پیامبر اکرم]] {{صل}} پس از بازگشت از آخرین سفر [[حج]] [[بیمار]] شد. در نخستین شب [[بیماری]] همراه با خدمتکار خود به قبرستان رفت و مدتها با گورها خاموش [[نجوا]] کرد: "خوش بیاسایید، خوشا به حالتان که حال شما را از حال این [[قوم]] بهتر است." هرچه پیش میرفت و هنگام رحلتش نزدیکتر میشد بیشتر تکرار میکرد که [[فتنهها]] همچون پارههای شب سیاه روی آوردهاند. روز بعد سپاهی را به [[فرماندهی]] [[اسامة بن زید]] ([[جوانی]] هفده تا بیست ساله) به سرزمین بلقاء در شرق امپراتوری [[روم]] فرستاد. [[ابوبکر]] و [[عمر]] با وجود تأکید [[پیامبر]] بر تجهیز و اعزام [[سپاه اسامه]] و [[لعنت]] کردن متخلفان از [[سپاه]] او، چو آن [[حضرت]] را در آستانل [[مرگ]] میدیدند، در [[مدینه]] ماندند و از [[فرمان پیامبر]] سرباز زدند. [[پیامبر]] از این موضوع برآشفته شد. حال [[پیامبر]] رو به وخامت میگذاشت، بهگونهای که برای [[اقامه نماز]] با کمک [[علی]] {{ع}} و [[فضل]]، پسر عموی خویش، به [[مسجدالنبی]] وارد شد. [[مردم]] که به [[ابوبکر]] [[اقتدا]] کرده بودند [[نماز]] خود را شکستند و به [[پیامبر]] [[اقتدا]] کردند. پس از [[نماز]] فرمود: "برایم دواتی بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که پس از من هرگز [[گمراه]] نشوید." [[عمر]] مانع شد و گفت که [[پیامبر]] هذیان میگوید. [[پیامبر]] که سخت آزرده بود، فرمود: "با [[اهل بیت]] من به خوبی [[رفتار]] کنید." روز بعد [[امام علی]] {{ع}} را طلبید و مدت زمانی طولانی با او [[نجوا]] کرد. [[امیرالمؤمنین]] در پاسخ سؤال کنندگان فرمود: "آن [[حضرت]] [[هزار در علم]] را به رویم گشود که از هر در آن هزار در دیگر گشوده میشود و سفارشی کرد که انشاء [[الله]] به آن عمل خواهم کرد." هنگام احتضار [[پیامبر]] فرارسید. [[پیامبر]] به [[علی]] فرمود: "ای [[علی]]! سرم را در دامان خود بگیر، زیرا [[امر الهی]] رسید. چون [[جان]] از بدنم خارج شد، مرا به به [[قبله]] کن و کار [[غسل]] و [[کفن]] را خود برعهده بگیر و پیش از همه [[مردم]] بر من [[نماز]] گزار و از من جدا نشو تا اینکه در قبرم [[نهی]] و در همه حال از [[خدا]] [[یاری]] بخواه." آنگاه در حالیکه دست راست [[امیرالمؤمنین]] زیر چانه [[پیامبر]] بود، [[جان]] به جانآفرین [[تسلیم]] کرد (۲۸ صفر سال ۱۱ هجری). [[امام علی]] {{ع}} دست خویش را بر صورت [[پیامبر]] کشید، سپس دست را بر صورت خود کشید. [[پیکر مطهر]] [[پیامبر]] را رو به [[قبله]] خوابانید، چشمانش را بست و جامه بر بدنش کشید. [[بدن]] وا را [[غسل]] داد، [[کفن]] کرد، بر او [[نماز]] گزارد و به خاکش سپرد. | ||
==[[امام علی]] {{ع}} در [[روزگار خلفا]]== | ==[[امام علی]] {{ع}} در [[روزگار خلفا]]== | ||
*پس از [[ماجرای سقیفه]]، [[امام]] از مسند [[خلافت]] و [[حق]] مسلم خویش به مدت ۲۵ سال کنار گذاشته شد و در اولین گام، [[ابوبکر]] بر مسند [[خلافت]] نشست. [[امام]] {{ع}} درباره او چنین میفرماید: [[آگاه]] باشید، به [[خدا]] [[سوگند]] که "فلان" [[ابوبکر]] [[خلافت]] را چون جامهای بر تن کرد و نیک میدانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است نسبت به آسیاب... (در حالیکه میدیدم [[میراث]] من به [[غارت]] میرود) دیدم که [[شکیبایی]] در ان حالت خردمندانهتر است و من طریق [[شکیبایی]] گزیدم، همانند کسی که خاشاک به چشمش رفته و استخوان در گلویش مانده باشد<ref>{{متن حدیث|أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى، يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ، فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ، يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ، فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا، أَرَى تُرَاثِي نَهْباً}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳</ref>. [[عمر]] [[خلافت ابوبکر]] دو و سه ماه بیشتر دوام نیاورد، [[ابوبکر]] پیش از مرگش [[عمر]] را به [[جانشینی]] برگزید. [[امام علی]] {{ع}} درباره این [[انتخاب]] میگوید: این چنین بود تا روزگار [[خلیفه اول]] بهسر آمد و او [[خلافت]] را به دیگری پاس داد... شگفتا او که در زندگیاش میخواست از مرکب [[خلافت]] به زیر آید، چگونه آن را برای دیگری پس از مرگش زین کرد. [[راستی]] هر یک تا توانستند ناقه [[خلافت]] را به سهم خود دوشیدند. به هر صورت او که طبیعتی [[خشن]] داشت، [[خلافت]] را در آن مستقر ساخت، طبیعتی که برخورد با آن "جراحت [[شمشیر]]" بود و ارتباط با آن "سوهان [[روح]]" و مالامال از لغزشها و عذرخواهیها. مرکب [[خلافت]] زیر پای راکب تندخویِ آن [[تعادل]] از | *پس از [[ماجرای سقیفه]]، [[امام]] از مسند [[خلافت]] و [[حق]] مسلم خویش به مدت ۲۵ سال کنار گذاشته شد و در اولین گام، [[ابوبکر]] بر مسند [[خلافت]] نشست. [[امام]] {{ع}} درباره او چنین میفرماید: [[آگاه]] باشید، به [[خدا]] [[سوگند]] که "فلان" [[ابوبکر]] [[خلافت]] را چون جامهای بر تن کرد و نیک میدانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است نسبت به آسیاب... (در حالیکه میدیدم [[میراث]] من به [[غارت]] میرود) دیدم که [[شکیبایی]] در ان حالت خردمندانهتر است و من طریق [[شکیبایی]] گزیدم، همانند کسی که خاشاک به چشمش رفته و استخوان در گلویش مانده باشد<ref>{{متن حدیث|أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى، يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ، فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ، يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ، فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا، أَرَى تُرَاثِي نَهْباً}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳</ref>. [[عمر]] [[خلافت ابوبکر]] دو و سه ماه بیشتر دوام نیاورد، [[ابوبکر]] پیش از مرگش [[عمر]] را به [[جانشینی]] برگزید. [[امام علی]] {{ع}} درباره این [[انتخاب]] میگوید: این چنین بود تا روزگار [[خلیفه اول]] بهسر آمد و او [[خلافت]] را به دیگری پاس داد... شگفتا او که در زندگیاش میخواست از مرکب [[خلافت]] به زیر آید، چگونه آن را برای دیگری پس از مرگش زین کرد. [[راستی]] هر یک تا توانستند ناقه [[خلافت]] را به سهم خود دوشیدند. به هر صورت او که طبیعتی [[خشن]] داشت، [[خلافت]] را در آن مستقر ساخت، طبیعتی که برخورد با آن "جراحت [[شمشیر]]" بود و ارتباط با آن "سوهان [[روح]]" و مالامال از لغزشها و عذرخواهیها. مرکب [[خلافت]] زیر پای راکب تندخویِ آن [[تعادل]] از کف داد و همه راههای چاره را هم بست، بدین سان که اگر افسارش را تنگ میگرفت بینیاش مجروح میشد و اگر رهایش میساخت سقوط میکرد. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[مردم]] در [[بیراهه]] و بیثباتی گرفتار آمدند و من، هرچه بود، بر این [[رنج]] طولانی و [[اندوه]] جانکاه [[شکیبا]] بودم<ref>{{متن حدیث|حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ [ابْنِ الْخَطَّابِ] بَعْدَهُ. ... فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ، لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا، فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا، فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ، فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ، فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>. [[عمر]] نیز پس از ده سال و شش ماه بهدست شخصی بهنام [[ابولؤلؤ]] به [[قتل]] رسید. او پیش از [[مرگ]] شورایی متشکل از شش نفر (شامل [[امام علی]] {{ع}}، [[عثمان]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالرحمن بن عوف]] و [[سعد بن ابی وقاص]]) تشکیل داد و [[نصب]] [[خلیفه]] بعدی را به این [[شورا]] واگذار کرد. [[امام]] درباره [[شورا]] و کسانی که در این [[شورا]] همتراز او انگاشته شدهاند فرمود: بار خدایا، در این [[شورا]] از تو مدد میجویم، چهسان در [[منزلت]] و [[مرتبت]] من نسبت به [[خلیفه]] نخستین [[تردید]] روا داشتند، که اینک با چنین مردمی همسنگ و همترازم شمارند<ref>{{متن حدیث|فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى! مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳</ref>. پس از [[عمر]]، [[عثمان بن عفان]] به [[خلافت]] رسید. [[امام]] درباره دوران او میفرماید: آنگاه سومی برخاست. در حالیکه از پرخوراگی باد به پهلوها افکنده بود، چونان ستوری که همی جز خوردن در اصطبل نداشت. [[خویشاوندان]] پدریاش با او همدست شدند و [[مال]] [[خدا]] را چنان با [[شوق]] و میل فراوان خوردند که اشتران، گیاه بهاری را. تا سرانجام، آنچه را تابیده بود باز شد و کردارش قتلش را در پی داشت و شکمبارگیاش به سر در آوردش<ref>{{متن حدیث|إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ [خَضْمَ] خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳</ref>. او نیز ۱۲ سال بر مسند [[خلافت]] تکیه زد. | ||
==[[خلافت امام علی]]== | ==[[خلافت امام علی]]== |