عمرو بن حمق خزاعی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'بزرگی' به 'بزرگی'
جز (جایگزینی متن - 'کف' به 'کف') |
جز (جایگزینی متن - 'بزرگی' به 'بزرگی') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
[[حجر بن عدی]] و [[عمرو بن حمق]] بیرون آمدند و به اظهار تنفر و [[لعنت]] بر [[شامیان]] پرداختند. امام علی{{ع}} به [[ایشان]] [[پیام]] فرستاد: "از آنچه درباره شما گزارش میدهند، [[دست]] بکشید و نزد من بیایید. (چون آن دو آمدند) گفتند: ای [[امیرمؤمنان]]، آیا ما حق نداریم؟ فرمودند: "چرا". گفتند: آیا آنان بر [[باطل]] نیستند؟ فرمود: "چرا". گفتند: پس از چه رو ما را از [[دشنام]] گویی به آنان بازداشتی؟ فرمود: "بر شما روا ندانستم که نفرینگر و دشنامگو باشید، و [[فحش]] دهید و اظهار [[نفرت]] کنید. ولی اگر کردارهای [[زشت]] آنان را توصیف میکردید و میگفتید: [[رفتار]] آنان چنین و چنان و کردارشان چنین و چنان بوده، سخنی درستتر گفته و عذری رساتر آورده بودید و اگر به جای [[نفرین]] بر آنها و اظهار [[بیزاری]] خود از آنان (این گونه [[دعا]] میکردید) و میگفتید: بار خدایا! [[خون]] ما و ایشان را مریز و میان ما و آنان سازشی به [[سازگاری]] آنها برقرار فرما و آنان را از گمراهیشان به [[راه هدایت]] باز آر تا پارهای از آنها که [[حق]] را نمیشناسند، بشناسندش و آنکه به گردنکشی و [[ستم]] پرداخته، از پافشاری در آن دست کشد، این مرا خوشتر و برای خود شما نیکوتر میبود". | [[حجر بن عدی]] و [[عمرو بن حمق]] بیرون آمدند و به اظهار تنفر و [[لعنت]] بر [[شامیان]] پرداختند. امام علی{{ع}} به [[ایشان]] [[پیام]] فرستاد: "از آنچه درباره شما گزارش میدهند، [[دست]] بکشید و نزد من بیایید. (چون آن دو آمدند) گفتند: ای [[امیرمؤمنان]]، آیا ما حق نداریم؟ فرمودند: "چرا". گفتند: آیا آنان بر [[باطل]] نیستند؟ فرمود: "چرا". گفتند: پس از چه رو ما را از [[دشنام]] گویی به آنان بازداشتی؟ فرمود: "بر شما روا ندانستم که نفرینگر و دشنامگو باشید، و [[فحش]] دهید و اظهار [[نفرت]] کنید. ولی اگر کردارهای [[زشت]] آنان را توصیف میکردید و میگفتید: [[رفتار]] آنان چنین و چنان و کردارشان چنین و چنان بوده، سخنی درستتر گفته و عذری رساتر آورده بودید و اگر به جای [[نفرین]] بر آنها و اظهار [[بیزاری]] خود از آنان (این گونه [[دعا]] میکردید) و میگفتید: بار خدایا! [[خون]] ما و ایشان را مریز و میان ما و آنان سازشی به [[سازگاری]] آنها برقرار فرما و آنان را از گمراهیشان به [[راه هدایت]] باز آر تا پارهای از آنها که [[حق]] را نمیشناسند، بشناسندش و آنکه به گردنکشی و [[ستم]] پرداخته، از پافشاری در آن دست کشد، این مرا خوشتر و برای خود شما نیکوتر میبود". | ||
[[عمرو بن حمق]] گفت: "راستی، ای [[امیرمؤمنان]]، به [[خدا]] من نه از آن رو تو را دوست دارم و نه به آن سبب با تو [[بیعت]] کردهام که میان من و تو [[خویشاوندی]] است و یا قصد دریافت [[مالی]] دارم که تو به من دهی یا خواستار چیرهدستی و تسلطی هستم که نامم به آن بلند آوازه شود، بلکه از آن روست که من تو را به پنج ویژگیت دوست دارم: این که تو [[پسر عموی پیامبر]] خدا و نخستین کسی هستی که به او [[ایمان]] آورده و [[همسر]] [[سرور]] [[بانوان]] [[امت]]، [[فاطمه دختر محمد]] و [[پدر]] [[خاندان]] [[پاکی]] هستی که [[پیامبر خدا]] در میان ما به جای نهاده و بزرگترین [[مرد]] [[مهاجران]] هستی که سهم عمده در [[جهاد]]، از آن توست. و روا بود من به جابهجا کردن کوههای بلند و [[استوار]] و برکشیدن [[آب]] دریاهای سرشار و انباشته مکلّف میشدم تا چنین ([[خجسته]]) روزیم میرسید که در کاری دوستانت را تقویت کنم و دشمنت را [[زبون]] سازم. [[راستی]] که من نتوانستهام [[تمام]] و [[کمال]]، حق | [[عمرو بن حمق]] گفت: "راستی، ای [[امیرمؤمنان]]، به [[خدا]] من نه از آن رو تو را دوست دارم و نه به آن سبب با تو [[بیعت]] کردهام که میان من و تو [[خویشاوندی]] است و یا قصد دریافت [[مالی]] دارم که تو به من دهی یا خواستار چیرهدستی و تسلطی هستم که نامم به آن بلند آوازه شود، بلکه از آن روست که من تو را به پنج ویژگیت دوست دارم: این که تو [[پسر عموی پیامبر]] خدا و نخستین کسی هستی که به او [[ایمان]] آورده و [[همسر]] [[سرور]] [[بانوان]] [[امت]]، [[فاطمه دختر محمد]] و [[پدر]] [[خاندان]] [[پاکی]] هستی که [[پیامبر خدا]] در میان ما به جای نهاده و بزرگترین [[مرد]] [[مهاجران]] هستی که سهم عمده در [[جهاد]]، از آن توست. و روا بود من به جابهجا کردن کوههای بلند و [[استوار]] و برکشیدن [[آب]] دریاهای سرشار و انباشته مکلّف میشدم تا چنین ([[خجسته]]) روزیم میرسید که در کاری دوستانت را تقویت کنم و دشمنت را [[زبون]] سازم. [[راستی]] که من نتوانستهام [[تمام]] و [[کمال]]، حق بزرگی را که تو بر گردن من داری، چنان که باید ادا کنم". امیرمؤمنان{{ع}} به [[دعا]] گفت: "بارالها، [[دل]] او را به [[نور]] [[تقوا]] روشن دار و وی را به [[راه راست]] برگمار" و خطاب به او گفت: "ای کاش در [[سپاه]] من صد تن چون تو میبودند". حجر گفت: "ای امیرمؤمنان، بنابراین تو را به خدا، سپاه خود را پاکسازی کن و از شمار آنان که با تو [[نیرنگ]] میبازند، بکاه"<ref>پیکار صفین، نصر بن مزاحم (ترجمه: اتابکی)، ص۱۴۴-۱۴۶.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عمرو بن حمق خزاعی (مقاله)|مقاله «عمرو بن حمق خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۶۲-۴۶۳.</ref> | ||
==بستن [[پرچمها]] و گماشتن [[فرماندهان]]== | ==بستن [[پرچمها]] و گماشتن [[فرماندهان]]== |