عمرو بن حمق خزاعی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
عمرو بن حمق خزاعی در تاریخ اسلامی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۱
، ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار'
جز (جایگزینی متن - 'ایشان' به 'ایشان') |
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار') |
||
خط ۱۶۸: | خط ۱۶۸: | ||
==[[پیشگویی]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی]]{{ع}} درباره عمرو== | ==[[پیشگویی]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی]]{{ع}} درباره عمرو== | ||
از [[جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام انصاری]] [[روایت]] شده که [[رسول خدا]]{{صل}} ما را برای [[جنگی]] فرستاد و فرمود: "شما در فلان [[ساعت]] از [[شب]] به زمینی میرسید که در آن [[زمین]] [[راهنمائی]] نمیشوید. هرگاه بدان جا رسیدید به طرف شما بروید و شما از کنار مردی دانشمند میگذرید، از او [[راهنمایی]] بخواهید، او شما را راهنمائی نمیکند تا اینکه از غذایش بخورید. او گوسفندی برای شما میکشد و از شما [[پذیرایی]] میکند. بعد با شما حرکت میکند و سپس شما را راهنمائی میکند. به او از طرف من [[سلام]] برسانید و به او [[خبر]] دهید که من در [[مدینه]] | از [[جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام انصاری]] [[روایت]] شده که [[رسول خدا]]{{صل}} ما را برای [[جنگی]] فرستاد و فرمود: "شما در فلان [[ساعت]] از [[شب]] به زمینی میرسید که در آن [[زمین]] [[راهنمائی]] نمیشوید. هرگاه بدان جا رسیدید به طرف شما بروید و شما از کنار مردی دانشمند میگذرید، از او [[راهنمایی]] بخواهید، او شما را راهنمائی نمیکند تا اینکه از غذایش بخورید. او گوسفندی برای شما میکشد و از شما [[پذیرایی]] میکند. بعد با شما حرکت میکند و سپس شما را راهنمائی میکند. به او از طرف من [[سلام]] برسانید و به او [[خبر]] دهید که من در [[مدینه]] آشکار میشوم". | ||
[[سربازان]] رفتند تا در همان وقت از شب به آن [[سرزمین]] رسیدند و [[راه]] را گم کردند. یکی از آنان گفت: مگر رسول خدا نفرمود به طرف شمال بروید، سپس به طرف شمال حرکت کردند تا اینکه به همان مردی که رسول خدا{{صل}} معرفی فرموده بود، برخوردند و از او راهنمائی خواستند. او گفت: "راه را به شما نشان نمیدهم مگر اینکه از غذای من بخورید". سربازان از غذای او خوردند و او هم با آنان حرکت کرد و راه را نشانشان داد. آنان فراموش کردند سلام رسول خدا{{صل}} را به او برسانند؛ او به آنان گفت: "پیامبر در مدینه آشکار شده؟" آنها گفتند: آری، و سلام رسول خدا{{صل}} را به او رساندند. او [[عمرو بن حمق خزاعی]] بن [[کاهن]] بود و به سمت رسول خدا{{صل}} حرکت کرد. بعد رسول خدا{{صل}} به او فرمود: "برگرد به همان جائی که از آنجا [[هجرت]] کردی تا زمانی که برادرم [[علی بن ابی طالب]] بیاید و [[کوفه]] را مقرّ [[حکومت]] خود قرار دهد". | [[سربازان]] رفتند تا در همان وقت از شب به آن [[سرزمین]] رسیدند و [[راه]] را گم کردند. یکی از آنان گفت: مگر رسول خدا نفرمود به طرف شمال بروید، سپس به طرف شمال حرکت کردند تا اینکه به همان مردی که رسول خدا{{صل}} معرفی فرموده بود، برخوردند و از او راهنمائی خواستند. او گفت: "راه را به شما نشان نمیدهم مگر اینکه از غذای من بخورید". سربازان از غذای او خوردند و او هم با آنان حرکت کرد و راه را نشانشان داد. آنان فراموش کردند سلام رسول خدا{{صل}} را به او برسانند؛ او به آنان گفت: "پیامبر در مدینه آشکار شده؟" آنها گفتند: آری، و سلام رسول خدا{{صل}} را به او رساندند. او [[عمرو بن حمق خزاعی]] بن [[کاهن]] بود و به سمت رسول خدا{{صل}} حرکت کرد. بعد رسول خدا{{صل}} به او فرمود: "برگرد به همان جائی که از آنجا [[هجرت]] کردی تا زمانی که برادرم [[علی بن ابی طالب]] بیاید و [[کوفه]] را مقرّ [[حکومت]] خود قرار دهد". |