پرش به محتوا

اثبات امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۱٬۱۲۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۵ مارس ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
==دلایل امامت==
*[[متکلمان امامیه]] از راه‌های متعدد، [[لزوم]] [[امامت]] را اثبات می‌کنند. مهم‌ترین راه همان است که از گذر آن [[لزوم]] [[نبوت]] را اثبات می‌کنند بدین گونه که: [[امامت]]، [[لطف]] است و ترک [[لطف]]، نقض غرض است و نقض غرض از [[خدای حکیم]] سر نمی‌زند. غرض [[حکیم]] جز به آنچه راجح است، تعلق نمی‌یابد و راجح این است که [[انسان]] کاملی- با ویژگی‌هایی همانند [[عصمت]]، [[عدالت]]، [[دانایی]] و [[آگاهی]]- میان [[آدمیان]] باشد و آنان را به سوی کمال راه نماید. افزون بر [[دلایل]] [[کلامی]]، [[دلایل]] [[فلسفی]] و [[نقلی]] نیز بر [[ضرورت امامت]] [[گواهی]] می‌دهند؛ چنان که ابن سینا در شفا از راه [[فلسفی]] برای اثبات این مدعا بهره جسته است. در [[قرآن کریم]] نیز آیاتی‌ روشن به چشم می‌آیند که بنابر آنها هر [[قوم]] و امتی را [[راهنما]] و امامی بایسته است{{متن قرآن|اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثَى وَمَا تَغِيضُ الْأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَكُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ}}<ref>«و خداوند می‌داند که هر مادینه چه در شکم دارد و بچّه‌دان‌ها چه می‌کاهند و چه می‌افزایند و هر چیز نزد او اندازه‌ای دارد» سوره رعد، آیه۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ}}<ref>«و زندگان و مردگان برابر نیستند؛ بی‌گمان خداوند به هر که خواهد، می‌شنواند و تو، به آن کسان که در گورهایند نمی‌توانی شنواند» سوره فاطر، آیه ۲۲.</ref>.
[[متکلمان امامیه]] برای اثبات امامت [[ائمه]] {{عم}} به دو دسته [[دلایل]] [[تمسک]] کرده‌اند: [[دلایل عقلی امامت|دلایل عقلی]] و [[دلایل نقلی امامت|دلایل نقلی]].
*نیز آیاتی از [[قرآن]] درباره ماجرای [[نصب امام علی]]{{ع}} به [[امامت]] نازل شده‌اند{{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر!  آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه۶۷.</ref>.
*[[احادیث]] نیز در این باره فراوان‌اند. از آن جمله است روایتی که [[شیعه]] و [[سنی]] [[نقل]] کرده‌اند: "هر کس بمیرد و [[امام زمان]] خویش را نشناسد، به حال [[جاهلیت]] مرده است"<ref>موسوعة الامام المهدی‌، ۹؛ دلائل الصدق‌، ۲/ ۶؛ الغدیر، ۱۰/ ۳۵۹ و ۳۶۰ به نقل از بدایة المعارف الالهیه‌، ۲/ ۱۷.</ref> همچنین است [[حدیث]] مشهور [[ثقلین]] و نظائر آن<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۳-۹۴.</ref>.


==تبیین [[دلیل]] اثبات امامت بر مبنای [[حکمت الهی]]==
==[[دلایل عقلی امامت|دلایل عقلی]]==
*بر مبنای اقتضاء [[حکمت الهی]]، مفهوم [[قاعده لطف]] به طور کلی این است که [[خداوند حکیم]] که [[بندگان]] را برای [[رسیدن به کمال]] [[دینی]] و [[مقام]] برجسته [[انسانی]] [[خلق]] کرده، بنا بر [[حکمت]] بالغه‌اش، عقلاً می‌باید ابزارکمال را در [[اختیار]] آنان قرار دهد؛ چنان‌که اگر بزرگی، عدّه‌ای را به منزل خود [[دعوت]] کند و بداند تا زمانی که شرایط خاصّی برای آنها مهیّا نشود نمی‌توانند به میهمانی بیایند، پس لازم است ابزار و شرایط آمدن آنان را نیز فراهم کند تا با [[اختیار]] خود به میهمانی بیایند. به این ترتیب، [[نامه]] [[دعوت]] و تعریف و [[تمجید]] آن بزرگ از محبّت‌هایی که راجع به میهمانی به مدعوان [[وعده]] می‌دهد، مصداق [[لطف]] مقرِّب است و [[نوشتن]] آدرس و فرستادن [[غلام]] خود برای آوردن ایشان، مصداق [[لطف]] محصِّل است<ref>عبارت مرحوم سید مرتضی در تبیین برهان لطف چنین است {{عربی|الذی یدل علی ذلک: أن أحدنا لو دعا غیره الی طعامه و تأهب لحضوره ذلک الطعام و غرضه المقصود نفع المدعو- و ان کانت للداعی فی ذلک مسره فعلی سبیل التبع للغرض الأول- و فرضنا أنه یعلم أو یغلب فی ظنه أنه متی تبسم فی وجهه أو کلمه باللطیف من الکلام أو أنفد إلیه ابنه و ما أشبه ذلک - مما لا مشقه علیه فیه و لاشیء من الکلفه - حضر و لم یتأخر، و أنه متی لم یفعل معه ذلک لم یحضر علی وجه من الوجوه، وجبت علیه متی استمر علی ارادته منه الحضور و لم یرجع عنها أن یفعل ذلک الذی علم أن الحضور لایقع الامعه، و متی لم یفعله استحق الذم، کما یستحق الذم لو أغلق الباب دونه (و لهذا قالوا: إن منع اللطف کمنع التمکین فی القبح و استحقاق الذم. و هذه الجمله تقتضی وجوب اللطف] علیه تعالی، لأن العله واحده}}. (الذخیره فی علم الکلام (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ه.ق.)، ص۱۹۱).</ref>.
===[[قاعده لطف]]===
*نتیجه آنکه: [[لطف]]، از جمله نمودهای [[رحمت]] و از [[صفات فعل]] [[الهی]] است که [[خداوند]] بر خود [[واجب]] نموده است آن را بر [[بندگان]] مبذول دارد. جریان [[لطف الهی]] به صورت‌های مختلف محقّق می‌گردد. مسئله [[بعثت]] [[انبیاء]]{{عم}} [[ارسال رسل]] و انزال [[کتب آسمانی]] و [[ارائه معجزات]] و [[تشریع]] [[ادیان]] و مقرر داشتن [[تکالیف]] بر مبنای [[مصالح]] [[بندگان]]، از جمله مظاهر [[لطف الهی]] است. بر همین اساس [[نصب]] [[وصیّ]] و [[امام]] بعد از [[پیامبران]]{{عم}}، و همچنین [[ضرورت تشکیل حکومت]] [[دینی]] به [[رهبری امام]] [[معصوم]و نیز فراهم کردن [[اسباب هدایت]] عام برای [[امت]] نیز از دیگر جلوه‌های [[لطف خداوند]] است.
به همان دلیل که بنابر [[قاعده لطف]]، [[ارسال پیامبران]] بر [[خداوند]] [[واجب]] است، [[نصب امام]] نیز [[واجب]] است. "[[امام]]" کسی است که از [[دین الهی]] [[آگاهی]] کامل و بی‌نقص دارد و در این [[آگاهی]]، از [[شک]] و [[گمان]] [[پیروی]] نمی‌کند و به اشتباه و [[خطا]] نمی‌افتد. [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[تعالیم]] [[اسلام]] را برای [[هدایت]] [[بشر]] به میان [[مردم]] آورد؛ اما در مدت زندگانی آن [[پیامبر]] بزرگ آسمانی {{صل}} فرصت نبود تا [[مردم]] همه [[احکام]] و [[معارف الهی]] را بیاموزند. لذا لازم بود کسانی که از [[معارف]] وحیانی و غیبی آگاهی دارند، پس از او میان [[مردم]] باشند و [[مردم]] را دستگیری کنند و راه [[هدایت]] را استمرار بخشند. [[پیامبر]] {{صل}} نیز این افراد را برای بعد از خویش معرفی فرمود. [[متکلمان امامیه]]، این [[استدلال]] را بر [[قاعده لطف]] بنا کرده‌اند؛ بدین معنا که [[لطف الهی]] اقتضا دارد راه [[پیامبر]] {{صل}} ادامه یابد و [[امامان معصوم]] {{عم}} بر [[مسند]] [[هدایت]] و [[امامت]] جلوس کنند<ref>مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۴/ ۸۷۱؛ کشف المراد، ۳۸۸؛ کلم الطیب، ۳۲۹؛ الالهیات‌، ۱/ ۵۲۹.</ref>. به صورت خلاصه می‌توان گفت: [[امامت]]، [[لطف]] است و ترک [[لطف]]، نقض غرض و نقض غرض از [[خدای حکیم]] سر نمی‌زند. غرض [[حکیم]] جز به آنچه راجح و بهتر است، تعلق نمی‌گیرد و راجح این است که [[انسان]] کاملی ـ با ویژگی‌هایی مانند [[عصمت]]، [[عدالت]]، [[دانایی]] و [[آگاهی]] ـ میان [[انسان‌ها]] باشد و آنان را به سوی کمال راهنمایی نماید<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 242؛ [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۶۱-۱۷۸.</ref>.
*[[برهان]] در مورد [[قاعده لطف]] به اقتضاء [[حکمت الهی]]، با بیان‌های گوناگونی مطرح شده است. حدّ وسط در همه این [[براهین]]، [[حکمت]] باری [[متعال]] است.
*شکل منطقی [[برهان]] به این صورت است که:
#[[هدف]] از [[خلقت انسان]]، [[عبادت]] [[خداوند]] و [[معرفت]] [[پروردگار]] و رسیدن به مرتبه [[یقین]] در [[ایمان]] است (صغری)؛
#برای تحصیل [[عبادت]] [[پروردگار]] (و آثار آن)، [[نصب]] [[حجج الهی]] (اعم از [[رسولان الهی]] و [[ائمه هدی]]{{عم}}) ضروری است (کبری)؛
*نتیجه حاصله از این [[قیاس]] آنکه: برای رسیدن [[انسان]] به [[هدف]] از خلقتش (که [[ضرورت]] [[حکمت الهی]] است)، [[نصب]] [[حجج الهی]]{{عم}} از سوی [[خداوند]] ضروری است.
*برای تحقّق چنین هدفی که لازمه [[حکمت الهی]] است، وجود دائمی [[حجج الهی]]{{عم}} در همه زمان‌ها و مکان‌ها ضروری است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۲.</ref>.


==اثبات امامت بر مبنای [[قاعده لطف]]، با تقریر [[علامه حلی]]==
===[[عصمت]]===  
*مرحوم [[علامه حلی]] در بیان [[ضرورت]] و حُسن [[بعثت]] [[نبی]]، دلائلی را بنا بر [[قاعده لطف]] ذکر کرده است که هریک از آنها می‌تواند در عین حال، دلیلی مستقل برضرورت [[نصب امام]] بعد از [[نبی]] به شمار آید. نوبت آن است که برگزیده‌ای از شرح ایشان بر کتاب تجرید الاعتقاد تبیین گردد: "مسئله نخست در موضوع [[حسن]] بودنِ همگی [[نصب]] ائمّه{{عم}} آن است که [[مردم]] در بحث [[نصب امام]] دچار اختلاف‌اند و البته همگی [[مسلمانان]] و [[فرمانروایان]] [[جوامع]] و برخی [[فیلسوفان]]، در این [[ضرورت]] [[اتفاق نظر]] دارند و تنها براهمه این امر را نپذیرفته‌اند. [[دلیل]] مطلوبیت و [[پسندیده]] بودن [[نصب]] [[ائمه]]{{عم}} آن است که این [[نصب]] فایده‌های فراوان دارد و هیچ ضرری ندارد و از این رو قطعا امری [[پسندیده]] است. [[صاحب]] کتاب تجریدالاعتقاد نیز فواید فراوانی برای [[نصب]] [[امامان]] برشمرده است"<ref>{{عربی|المسأله الأولی فی حسن البعثه: اختلف الناس فی ذلک فذهب المسلمون کافه و جمیع أرباب الملل و جماعه من الفلاسفه إلی ذلک و منعت البراهمه منه و الدلیل علی حسن البعثه أنها قد اشتملت علی فوائد و خلت عن المفاسد فکانت حسنه قطعا و قد ذکر المصنف - رحمه الله - جمله من فوائد البعثه}}</ref>.
از دیدگاه [[امامیه]]، [[امام]] [[حافظ]] و نگاهبان‌ [[شریعت]] و [[مرجع]] [[مردم]] برای راه یافتن به [[اسلام]] است. بنابراین، همان‌طور که [[پیامبر]] {{صل}} باید [[عصمت]] داشته باشد، [[امام]] نیز باید [[معصوم]] باشد. اگر [[امامت]]، مکمل [[نبوت]] است<ref>{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا}}؛ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، ۳.</ref>، [[امام]] باید همان [[وظایف]] [[پیامبر]] را برعهده بگیرد و لذا دلایلی که بر وجود [[عصمت]] در [[پیامبر]] تاکید دارند، به [[عصمت امام]] نیز نظر دارند. اگر گفته شود: لازم نیست [[امام]]، [[معصوم]] باشد؛ زیرا اگر به اشتباه بیافتد، افراد دیگری یاری‌اش می‌کنند و از اشتباه آگاهش می‌سازند. در جواب گفته می شود این سخن صحیح نیست؛ زیرا همین حرف درباره آن افراد هم گفته می‌شود و آنان نیز کسانی می‌خواهند تا آگاهشان سازند و این همچنان ادامه پیدا می‌کند مگر به کسی برسد که از [[خطا]] و اشتباه مصون و [[معصوم]] است. علاوه براینکه اگر [[خطا]] و اشتباه بر [[امام]] روا باشد، [[مردم]] باید او را راهنمایی کنند؛ حال آنکه [[وظیفه]] [[مردم]] [[پیروی]] از اوست نه [[راهنمایی]]. از آن رو که [[عصمت]]، حالتی [[باطنی]] است و جز [[خدا]] و [[رسول]] {{صل}} کسی از آن [[آگاه]] نیست، بازشناختن شخص [[معصوم]] از [[طاقت]] [[بشر]] بیرون است. پس تنها [[خداوند]] می‌تواند [[معصوم]] را به [[مردم]] نشان دهد و [[رسالت]] خویش را به او بسپارد<ref>{{متن قرآن|اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ}}؛ سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref>. [[مردم]] [[توانایی]] و [[شایستگی]] این امر خطیر را ندارند<ref>کشف المراد، ۳۹۰؛ راهبرد اهل سنت به مسألة امامت، ۱۸۵؛ مجموعه آثار، ۴/ ۸۶۴؛ الالهیات، ۱/ ۵۳۷.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 243.</ref>
*ایشان سپس به توضیح بیانات استاد خود، [[محقق طوسی]]، در فوائد [[بعثت]] [[نبوی]]{{صل}} پرداخته که همگی به عنوان [[دلیل]] در [[اثبات امامت عامه]] نیز قابل استناد است. در ادامه، به طور اختصار این [[دلایل]] بررسی می‌گردد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۶۷-۱۶۸.</ref>
===معاضدت [[عقل]] به وسیله [[نقل]] یا [[هدایت]] [[عقول]]===
*اولین [[دلیل]] [[علامه]]، کمک [[معارف دینی]] به [[عقل]] در احکامی است که [[عقل]] مستقلاً می‌تواند آنها را ثابت نماید و یا اموری که اصولاً راهی به [[ادراک]] آنها ندارد:"مساعدت [[عقول]] [[انسانی]] در [[درک]] عمیق‌تر اموری که [[عقل]] مستقلاً آنها را [[درک]] می‌کند و نیز [[هدایت]] به [[استنباط]] اموری که [[عقل]] به طور مستقل [[قادر]] به [[ادراک]] آنها نیست؛ مانند [[احکام شرعی]] و امور دیگری از اصول عملی [[شریعت]]"<ref>{{عربی|منها، أن یعتضد العقل بالنقل فیما یدل العقل علیه من الأحکام کوحده الصانع و غیرها و أن یستفاد الحکم من البعثه فیما لا یدلّ العقل علیه کالشرائع و غیرها من مسائل الأصول}}.</ref>
*توضیح: از آنجا که کمال [[انسان]] در گرو [[رشد]] قوّه عاقله او در [[معرفت]] به [[توحید]] و [[معارف]] [[توحیدی]] است، در برخی [[احکام]]، [[عقل]] بشری مستقل و توانا در [[درک]] است و در [[فهم]] آنها نیازی به [[شرایع الهی]] ندارد؛ مانند [[اثبات وجود خدا]] و [[صفات باری]]، رابطه آن با [[ذات اقدس خداوند]]، [[اثبات]] اصل [[معاد]]، [[حسن]] [[بعثت]] [[انبیاء الهی]]{{عم}} و امور کلّی [[عقلی]] دیگری که در کتب [[عقلی]] طرح می‌گردد.
*[[تعالیم]] [[شرع]] [[مقدّس]] نقش به‌سزایی در [[بالندگی]] امور مستقلّ [[عقلی]] دارد و احکامی را که [[عقل]] به [[تنهایی]] و با زحمت و آن هم به طور ناقص [[قادر]] به [[درک]] آن است، کامل‌تر و روشن‌تر ارائه می‌نماید و بدین ترتیب، [[سیر کمال]] [[انسان]] را سرعت می‌بخشد. [[براهین]] دقیقه [[فلسفی]] بر [[توحید]]، از قبیل [[برهان فرجه]]<ref>اشاره دارد به آیه:{{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ}} «اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی می‌بودند، هر دو تباه می‌شدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.</ref> بر [[وحدت]] ذات، و نیز [[برهان]] صدّیقین در [[تفکّر]] مشّائی، و یا [[حکمت]] متعالیه<ref>هر دو فیلسوف بزرگ اسلام، ابن‌سینا و ملاصدرا، در برهان صدّیقین خود به این آیه استشهاد کرده‌اند: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}} «به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref> در [[شناخت]] [[واجب]] و [[توحید ذات]]، همچنین [[اثبات]] [[وحدت]] ذات با [[صفات الهی]]<ref>اشاره به کلام امیرالمؤمنین علی{{ع}} در معرفی خداوند دارد که فرمود: {{متن حدیث|أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ}}. (التوحید (للصدوق) (ط. جامعه مدرسین، ۱۳۹۸ ه.ق.)، ص۵۷، باب التوحید و نفی التشبیه).</ref> و مباحث [[عقلی]] بلند معنا و ژرف دیگر، برگرفته از [[تعالیم]] ارجمند [[قرآن]] و کلمات [[اهل‌بیت]]{{عم}} است و [[بشر]] هرگز [[قادر]] نیست که صرفاً با [[تفکّر]] [[عقلانی]] به چنان قلّه‌های والای [[علمی]] دست بیاید.
*به همین [[دلیل]] است که در میان متکلّمان [[اسلامی]]، هر آن کس که بیشتر از [[قرآن]] و [[روایات]] بهره‌مند شده، [[بالندگی]] بیشتری در [[فهم]] و تبیین موضوعات [[عقلی]] داشته است<ref>در این زمینه کافی است به عبارتی از اسفار، اثر حکیم و مفسر بزرگ شیعه، ملاصدرای شیرازی اشاره کنیم: {{عربی|أن الشرع و العقل متطابقان فی هذه المسأله کما فی سائر الحکمیات و حاشی الشریعه الحقه الإلهیه البیضاء أن تکون أحکامها مصادمه للمعارف الیقینیه الضروریه و تبا لفلسفه تکون قوانینها غیر مطابقه للکتاب و السنه}} (الحکمه المتعالیه فی الأسفار العقلیه الاربعه (ط. دار احیاء التراث، ۱۹۸۱ م، ج۸، ص۳۰۳).</ref>. چنان‌که کتب [[روایی]] و [[عقلی]] از قبیل "[[توحید]]" [[صدوق]] و شروح مختلف [[فلسفی]] و [[عرفانی]] بر [[کتاب]] "[[الکافی]]"<ref>مراجعه شود به شرح میرداماد و ملاصدرا و ملاصالح مازندرانی.</ref> و یا موسوعه [[روایی]] "[[الوافی]]" از [[فیض کاشانی|ملا محسن فیض کاشانی]]، [[شاهد]] صدقی بر این مدعا است.
*به همین ترتیب، [[عقل انسان]] در [[مسیر کمال]] خود ناچار است که از موضوعاتی [[آگاهی]] یابد که به غیر از طریق [[ارتباط با عالم غیب]]، از راه دیگری حاصل نمی‌شود؛ مثلاً وضعیت [[عالم برزخ]] و [[قیامت]]، سؤال در [[قبر]]، [[میزان]] و [[صراط]] و یا مسائل و [[اعتقادات]] [[کلامی]] پیرامون [[اشقیاء]] و [[سعداء]] و احوال آنان در [[عوالم]] بعد از [[مرگ]]، همگی مطالبی است که پی بردن به آن متوقّف بر [[ارسال رسل]] و بیان [[شرایع الهی]] توسط [[انبیا]]{{عم}} است. به همین [[دلیل]]، [[خداوند]] خطاب به [[امّت اسلام]] می‌فرماید: {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>
*با توجه به ذیل [[آیه]]، روشن می‌شود که [[عقل انسان]] ممکن است به مراتب نازله ای از [[کتاب الهی]] و یا [[حکمت]] دست یابد و بتواند بر اساس [[حسن و قبح عقلی]]، برخی [[محاسن]] و معایب را بشناسد و خود را تا حدّ محدودی [[تزکیه]] کند، اما هرگز [[قادر]] نیست که بدون [[استمداد]] از [[وحی]]، بر ظرایف [[حکمت]] و دقایق [[کتاب الهی]] و راه و روش عمیق و کامل [[تهذیب نفس]] [[دست]] یازد. سیاق ادبی ذیل [[آیه]] ۱۵۱ [[سوره بقره]] نیز [[شاهد]] بر همین [[حقیقت]] است: {{متن قرآن|يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>. یعنی سنخ [[معارف]] [[انبیاء]]{{عم}} به گونه‌ای است که هرگز حتّی در گذر زمان و با [[پیشرفت]] [[علوم]] بشری نیز در دسترس قرار نمی‌گیرد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۶۸-۱۷۰.</ref>.
===رفع [[خوف]] از [[بندگان]] و [[حجیّت]] در [[افعال عباد]]===
*[[دلیل]] دوم [[علامه]]، با حدّ وسط قرار دادن [[بندگی]] عباد حاصل می‌شود و اینکه [[عبد]] باید بداند که [[تصرف]] او در [[ملک]] مولای خود غاصبانه نیست و او تحصیل [[رضایت]] مولا را می‌نماید. [[علامه]] می‌فرمایند: "برداشته شدن [[خوف]] از مکلّفین در تصرّفاتی که می‌نمایند؛ زیرا با [[دلیل عقلی]] ثابت شده که همگی، [[بندگان]] [[پروردگار]] هستیم و عقلاً [[تصرف]] در [[ملک]] غیر، بدون [[اذن]] او [[قبیح]] است. و اگر بعثتی در کار نباشد، راه تشخیص [[حسن]] [[تصرف]] در [[ملک]] غیر روشن نیست. در نتیجه، در چگونگی تصرّف، برای مکلّف [[ترس]] پدید می‌آید؛ زیرا [[عقل]] [[حکم]] به امری می‌کند که راهی در تشخیص آن، جز با [[بعثت]] وجود ندارد و در نتیجه، در صورت عدم [[بعثت]]، [[خوف]] همیشه برای [[بندگان]] باقی می‌ماند"<ref>{{عربی|إزاله الخوف الحاصل للمکلف عند تصرفاته: إذ قد علم بالدلیل العقلیّ أنه مملوک لغیره و أن التصرف فی ملک الغیر بغیر إذنه قبیح فلولا البعثه لما علم حسن التصرفات فیحصل الخوف بالتصرف و بعدمه إذ یجوز العقل طلب المالک من العبد فعلا لاسبیل إلی فعله إلا بالبعثه فیحصل الخوف}}</ref>
*توضیح: [[خداوند]] در [[سوره بقره]]، ذیل داستان [[حضرت آدم]]{{ع}}، بعد از ذکر ماجرای [[هبوط]] ایشان به [[زمین]] و پذیرفته شدن [[توبه]] او و همسرش، در قالب یک قاعده کلّی، خطاب به همه [[بنی‌آدم]] بیان می‌فرماید:{{متن قرآن|قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸.</ref>.
*این خطاب، به یک تبیین [[عقلی]] اشاره دارد. بدین ترتیب که بعد از آنکه [[امّت]] از راه [[عقل]] به [[توحید]] و [[نبوّت]] و [[معاد]] [[معتقد]] شدند و بنا را بر رعایت [[آداب]] [[بندگی]] گذاشتند، باید این [[معرفت]] را نیز کسب کنند که در قلمرو [[ملک]] [[مولی]] [[زندگی]] می‌کند، اما نمی‌دانند چه باید بکنند تا مولایشان از ایشان [[راضی]] باشد و تصرّفاتشان در [[ملک]] [[مولی]] غاصبانه محسوب نگردد. در نتیجه، [[بنده]] دائماً در [[خوف]] از [[خشم]] [[مولی]] و [[حزن]] از [[عذاب اخروی]] قرار می‌گیرد. لذا [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که باید هدایت‌گران و حججی از سوی [[خداوند]] فرستاده شوند تا راه تحصیل [[رضایت]] و دفع [[غضب]] [[پروردگار]] را به [[انسان]] ارائه نمایند.
*در [[امّت اسلام]]، [[حجّت الهی]]، [[قرآن]] و [[سنّت نبوی]]{{صل}} است. بعد از [[رحلت]] [[پیامبر خاتم|نبیّ مکرّم]]{{صل}} نیز [[امّت]] [[یقین]] دارند که [[خداوند]] تکالیفی برایشان مقرر داشته است. این در حالی است که [[ظاهر قرآن]]، ظنّی الدلاله است و [[سنّت نبوی]]{{صل}} علاوه بر قبلی، ظنّی الصدور نیز هست. در نتیجه، [[حجّت]] قطعی در [[اختیار]] [[مسلمین]] نیست تا مطمئن باشند که آیا آنچه انجام می‌دهند قطعاً [[امتثال]] [[وظیفه]] [[بندگی]] محسوب می‌شود و مولا از ایشان [[راضی]] است، یا آنکه مورد [[خشم خداوند]] واقع خواهند شد. لذا [[خوف]] و [[حزن]] به طور کلّی از [[مؤمنان]] برداشته نمی‌شود؛ چون آنچه در دست ایشان است، [[حجّت]] قطعی نیست. این در حالی است که [[خداوند]] صریحاً از متابعت [[ظن]] در [[شریعت]] [[نهی]] نموده و فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}}<ref>«و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸.</ref>.
*بنابراین و براساس [[برهان لطف]]، [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که بعد از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} همواره باید [[مقام]] معصومی مانند [[رسول خدا]]{{صل}} در [[علم]] و [[عصمت]] در میان [[مردم]] باشد تا [[کلام]] و [[سیره]] او [[حجّت]] قطعی در [[امتثال امر]] [[مولی]] در میان [[مردم]] دانسته شود و [[خوف]] و [[حزن]] در خصوص صحّت انجام [[تکلیف]] از [[مردم]] برداشته شود<ref>این بیان عقلی همانند قاعده اشتغال در علم اصول است که بر اساس آن، اشتغال یقینی، برائت یقینی را می‌طلبد. ماحصل آنکه، عبد وقتی یقین کرد که تکلیفی برعهده او آمده، باید طوری عمل کند که یقین به امتثال امرو اتیان تکلیف بنماید؛ مثل آنکه کسی می‌داند وقت نماز شده، ولی شک دارد نماز خوانده است یا خیر. در بحث حاضر نیز، عبد یقین دارد که در ملک مولی است و خداوند بر او تکالیفی را مقرّر نموده است، ولی تفصیل آنها را نمی‌داند؛ لذا باید به هر ترتیب که شده راه یقین به امتثال تکلیف را کشف کند و عمل را به‌گونه‌ای انجام دهد که اطمینان قلبی بر امتثال امر مولی برای او حاصل شود.</ref>.
*اهمیت این [[برهان]] به حدّی است که در کلمات دیگر متکلّمان، به عنوان برهانی مستقلّ بر [[امامت عامّه]] به کار رفته است. چنان‌که [[شیخ طوسی]] آن را به عنوان [[برهان]] دومی، جدا از [[قاعده لطف]]، مورد اشاره قرار می‌دهد؛ از جمله این عبارت شیخ:{{عربی|الذي يدل على ذلك: ما قد ثبت أنه ليس كل ما تمس الحاجه إليه من الشريعة عليه حجه قاطعه: من تواتر أو اجماع، أو ما جری مجراهما بل الأدله في كثير من ذلك - كال متكافئه. و لولا ما ذکرناه ما فزع خصومنا الى غلبه الظن و الاستحسان، و اجتهاد الرأي. و اذا ثبت ذلك – و كنا مكلّفين بعلم الشريعه و العمل بها، وجب أن يكون لنا مفزع نصل من جهته الى ما اختلف أقوال فیه، و هو الامام الذي نقوله}}<ref>تلخیص الشافی (ط. المحبین، ۱۳۸۲ ه.ش.)، ج۱، ص۱۱۸.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۷۰-۱۷۲.</ref>.


===بیان [[حسن و قبح شرعی]]، یا [[هدایت]] به جزئیّات امور ارزشی===
===[[افضلیت]]===  
*مسلّم است که برخی [[افعال]] [[حسن]] و برخی دیگر [[قبیح]] است؛ وانگهی در [[افعال]] [[حسن]] نیز، برخی را [[عقل]] به [[تنهایی]] [[درک]] می‌کند و برخی دیگر را نمی‌تواند به [[تنهایی]] [[درک]] کند؛ و با [[بعثت]] [[انبیاء]]{{عم}}، [[عقل]] به امور دوم راه پیدا کرده است<ref>{{عربی|أن بعض الأفعال حسنة و بعضها قبيحه؛ ثم الحسنه منها ما يستقلّ العقل بمعرفه حسنه و منها ما لا يستقل و كذا القبيحه و مع البعثه يحصل معرفه الحسن و القبح الذين لا يستقلّ العقل بمعرفتهما}}</ref>
[[امام]] باید از همه [[فضیلت‌های انسانی]] بیش از [[مردم]] نصیب برده و از [[رذائل اخلاقی]] پیراسته باشد. او باید به نیازمندی‌های [[امت]] از همه کس داناتر باشد و برای برآوردن آنها، تواناتر باشد. این ویژگی را "[[افضلیت امام]]" می‌خوانند. [[شایسته]] نیست [[امام]] با دیگران برابر یا از آنان پایین‌تر باشد؛ زیرا لازمه [[برابری]]، ترجیح بدون دلیل و [[باطل]] است و مقدم کردن انسان پایین‌تر از نظر [[عقل]] قبیح است و [[قرآن]] آنرا نکوهیده است<ref>{{متن قرآن|أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى}}؛ سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>.<ref>کشف المراد، ۳۹۲؛ الفوائد البهیه فی شرح عقائد الامامیة، ۲/ ۷۴؛ انیس الموحدین، ۱۱۵.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 243.</ref>.
*توضیح آنکه، در [[اعتقادات]] [[امامیه]]، هرچند [[عقل]] در تشخیص [[حسن و قبح]] مستقل است، ولی همان‌طور که در [[احکام اعتقادی]] اشاره شد، [[عقل]] تنها در حیطه کلیّات [[قادر]] به [[قضاوت]] است؛ و چون به مناطات [[احکام جزئی]] در [[فقه]] راه ندارد، در تشخیص مسائل فرعی ارزشی در اخلاقیّات و بسیاری از [[حقوق فردی]] و [[اجتماعی]] ساکت است. مثلاً [[عقل]] می‌داند که [[ظلم]] [[قبیح]] است، ولی آیا اجرای [[قصاص]] یا حدّ [[شرعی]] درباره [[مجرمان]] مستحق این کیفرهای [[شرعی]] نیز مصداق [[ظلم]] است؟ [[خداوند]] در این باره می‌فرماید که این کار نه تنها [[ظلم]] نیست، بلکه [[حیات اجتماعی]] درگرو آن است و لذا مصداق "عمل [[حسن]]" است: {{متن قرآن|وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.</ref>
*بنابراین، از آنجا که [[عقل]] [[قادر]] به [[استنباط]] همه امور جزئی [[حسن و قبح]] نیست، در نتیجه برای تشخیص آنها محتاج [[امام]] است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳.</ref>.


===تشخیص مضرّات امور به طور جامع===
===[[تنصیص]]===  
*با توجه به اینکه [[نفس انسانی]] [[ارتباط]] تنگاتنگی با [[جسم]] او دارد، امورنافع و یا [[مضر]] نسبت به هریک، به سرعت بر دیگری مؤثر است و [[عقل]] تنها می‌تواند [[نافع]] و [[مضر]] را در محدوده تجربیات برای [[جسم]] تشخیص دهد. لذا حدّ وسط در این [[برهان]]، تشخیص امور [[مضر]] و [[نافع]] به معنای واقعی کلمه از طرف [[شارع مقدس]] است: "مسلّم است که بعضی مواد برای [[بدن]] [[نافع]] و برخی دیگر مضراند و [[عقل]] نمی‌تواند همه آنها را [[درک]] کند و با [[بعثت]] [[نبوی]]{{صل}}، این مجهولات معلوم می‌گردد"<ref>{{عربی|أن بعض الأشياء نافعه لنا، مثل كثير من الأغذيه و الأدويه و بعضها ضار النا، مثل كثير من السموم و الحشائش و العقل لايدرك ذلك كلّه و في البعثه تحصل هذه الفائده العظيمه}}</ref>
از آنجا که [[امامت]]، [[لطف خداوند]] است، باید تحقق یابد و چون این [[لطف الهی]] بدون [[عصمت]] ممکن نیست، [[امام]] باید [[معصوم]] باشد. از همین رو [[خداوند]] باید تصریح به این امر داشته باشد. چنان که گذشت، [[مردم]] [[توان]] شناختن [[عصمت]] را ندارند و همان‌طور که شناختن شخص شایسته‌ برای [[نبوت]] در [[توان]] [[مردم]] نیست، شناختن [[امام]] نیز تنها بر عهده [[خداوند]] است. تفاوت تعیین [[پیامبر]] و [[امام]] در این است که [[پیامبر]] باید برای اثبات مدعای خویش [[معجزه]] داشته باشد؛ اما [[امام]] از راه انسانی [[معصوم]] ـ یعنی [[پیامبر]] ـ به [[مردم]] معرفی می‌شود. بدین سان، [[امامت]] از دیدگاه [[امامیه]]، مقامی است که تنها از راه [[نص پیامبر]] {{صل}} به شخص [[امام]] می‌رسد و راه [[انتخاب مردم]] در این عرصه بسته است<ref>کشف المراد، ۳۹۱؛ مجموعه آثار، ۴/ ۸۷۵؛ الفوائد البهیة، ۲/ ۷۶.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 244.</ref>.
*توضیح: [[بشر]] ممکن است به مدد [[علم]] و تجربه، امور [[نافع]] و [[مضر]] در [[غذا]] و دارو را تشخیص دهد؛ ولی گستره نفع و ضرر جسمی و [[روحی]] برای [[انسان]] به حدّی است که [[عقل]] هرگز احاطه به همه آنها ندارد و ناچار است تابع [[شرع]] [[مقدّس]] و [[فرمان]] [[نبی]] و یا [[امام]] باشد؛ چنان‌که [[خداوند]] درباره [[محرّمات]] [[شرعی]] می‌فرماید که آنها اموری خبیث و منفورند؛ حتی اگر [[عقل]]، [[ادراک]] روشنی از این امر نداشته باشد: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ... وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ...}}<ref>«همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند... چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>
*بنابراین، هرچند با [[پیشرفت‌های علمی]]، [[انسان]] [[قادر]] به تشخیص [[منافع]] مادی گردد، ولی در هر حال در تشخیص [[منافع]] [[معنوی]] قاصر است.
*برای نمونه می‌توان به [[حرمت]] شراب و قمار اشاره نمود که هرچند ممکن است [[عقل]] بشری منافعی در آنها ببیند و [[حکم]] به جواز آنها بدهد، ولی [[خداوند]] فراتر از [[عقل]] ظاهربین، به مضرّات مادّی و [[معنوی]] آنان اشاره نموده و [[حکم]] به [[حرمت]] آنها می‌دهد: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا...}}<ref>«از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است.».. سوره بقره، آیه ۲۱۹.</ref>
*و یا هنگامی که [[قرآن کریم]] [[حکم]] تیمّم، یعنی [[طهارت]] با [[خاک]] را ذکر می‌نماید، هرچند این عمل به حسب ظاهر خاک‌اندود کردن برخی از اندام و برای [[انسان]] ناخوشایند است، ولی در [[حقیقت]] عملی [[پسندیده]] و پاک‌کننده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ... فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید.... و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.</ref>
*همچنین درباره [[حکم]] [[ربا]]، [[عقل]] [[فتوا]] به تجویز آن می‌دهد، ولی [[خداوند]] [[ربا]] را [[تحریم]] نموده و به [[سختی]] با آن برخورد می‌نماید و می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمی‌خیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان می‌گویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۵.</ref>.
===[[تعیین]] و تفصیل [[مکارم اخلاق]]===
*[[اخلاق]] در نظامات فردی و [[اجتماعی]] [[انسان]] [[جایگاه]] ویژه‌ای دارد. هرچند [[عقل]] می‌تواند کلیات امور [[اخلاقی]] را تشخیص دهد، اما ممکن است که در مصادیق دچار [[خطا]] شود. حدّ وسط در این [[برهان]]، تشخیص [[مکارم اخلاق]] و مراتب آنها در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] است.
*مراتب [[اخلاق]] و تفاوت امور [[اخلاقی]] برای [[بشر]] روشن است؛ اما او [[نیازمند]] [[آگاهی]] از [[مکارم اخلاق]] است تا بتواند به واسطه آنها، رؤوس اخلاقیّات در امور فردی و [[اجتماعی]] را [[درک]] کند و با آن به [[زندگی]] خود سامان دهد. در نتیجه، [[انسان]] به [[بعثت]] [[انبیاء]]{{عم}} محتاج است<ref>{{عربی|أن مراتب الأخلاق و تفاوتها معلوم یفتقر فیه إلی مکمل بتعلیم الأخلاق و السیاسات بحیث تنتظم أمور الإنسان بحسب بلده و منزله}}.</ref>
*توضیح: [[جایگاه]] [[اخلاق]] در [[دین اسلام]] به حدّی برجسته است که [[خداوند]]، [[رسول]] خود{{صل}} را به صفت " [[خُلق عظیم]]" ستوده و فرموده است: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>.
*[[امام باقر]]{{ع}} در توضیح این [[آیه شریفه]] فرموده‌اند: {{متن حدیث|وَ هُوَ الْإِسْلَامُ‌}}<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}} قَالَ هُوَ الْإِسْلَامُ‌}} (ط. مؤسسه البعثه، قسم الدراسات الإسلامیه، ۱۴۱۵ ه.ق) ج۵، ص۴۵۵).</ref>. ایشان در بیانی دیگر، آن را به "[[دین]] [[عظیم]]" [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>تفسیر القمی (ط. دارالکتاب، ۱۳۶۳ ه.ش)، ج۲، ص۳۸۲: سوره القلم، آیات ۱۷ تا ۳۰.</ref>.
*بنا بر [[حسن و قبح عقلی]]، [[بشر]] با [[عقل]] خود [[قادر]] به [[درک]] کلیات و اصول [[اخلاق]] و فعل حَسن و [[قبیح]] است. همچنین از آنجا که [[فطرت انسان]] مطابق با [[توحید]] قرار داده شده، به هر [[میزان]] که [[فطرت انسان‌ها]] [[آلوده]] به [[گناه]] نباشد، [[معارف دینی]] را [[درک]] می‌کنند. اما [[بشر]]، در هر مرتبه از [[طهارت]] و [[علم]] که باشد، هرگز نمی‌تواند با [[عقل]] خود جزئیات [[امور دینی]] را [[درک]] نماید و لذا همیشه محتاج [[اولیاء الهی]]{{عم}} است تا به واسطه آنها، بتواند از [[عالم غیب]] بهره‌مند شود؛ خصوصاً آنکه [[رسول خدا]]{{صل}}[[اخلاق]] را جوهره [[دین]] و [[هدف]] نهایی از [[بعثت]] خود بیان کرده و فرمودند: {{متن حدیث|بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ‌}}<ref>بحار الأنوار (ط. ۱۴۰۳ ه.ق.)، ج۱۶، ص۲۱۰.</ref>.
*نظر به آنکه [[هدف]] همه [[ادیان]]، معرفی [[توحید]] و [[معارف الهی]] است، معلوم می‌شود که مراد [[رسول خدا]]{{صل}} از این [[روایت]]، "[[اخلاق]] عملی" است که رابطه تنگاتنگی با [[شناخت]] [[توحید]] دارد. چنین علومی در اصطلاح [[قرآن]] "[[حکمت]]" نام دارد و تنها [[اولیاء الهی]]، اعم از [[انبیاء]] و اوصیای آنان{{عم}}، واجد چنین علومی هستند. در عین حال، [[روابط]] [[انسانی]]، در مسائل شخصی و [[اجتماعی]]، دائماً بر محور اخلاقیّات می‌گردد و [[بشر]] بدون [[اخلاق]] نمی‌تواند [[زندگی]] سالمی داشته باشد.[[انسان]] همیشه [[نیازمند]] [[وارستگان]] و پرهیزکارانی است که راه و رسم اخلاقیّات را در سطح فردی و [[خانوادگی]] و [[اجتماعی]] به او [[تعلیم]] نمایند؛ چنان‌که [[خداوند]] درباره [[هدف]] از [[بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>.
*در میان امور [[اخلاقی]]، خواه فردی و یا [[اجتماعی]]، برخی بر بعض دیگر تقدّم دارند. همان‌طور که اشاره شد، [[امّت]] با [[عقل]] خود نمی‌تواند به طور دقیقه و کامل به مراتب [[اخلاق]] و جزئیات آن و تفکیک مکارم از غیر آن پی ببرد؛ از همین رو، [[مقام]] شامخ حضرات [[ائمه]]{{عم}} به خوبی در بیانات ایشان در تبیین این قبیل امور روشن می‌گردد<ref>برای مثال به بیانی از امام صادق{{ع}} در تبیین مکارم اخلاق اشاره می‌کنیم: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ رُسُلَهُ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنْ كَانَتْ فِيكُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ ذَلِكَ مِنْ خَيْرٍ وَ إِنْ لَا تَكُنْ فِيكُمْ فَاسْأَلُوا اللَّهَ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِيهَا قَالَ فَذَكَرَهَا عَشَرَةً الْيَقِينَ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّكْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخَاءَ وَ الْغَيْرَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ قَالَ وَ رَوَى بَعْضُهُمْ بَعْدَ هَذِهِ الْخِصَالِ الْعَشَرَةِ وَ زَادَ فِيهَا الصِّدْقَ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ}} (الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۲، ص۵۶: باب المکارم).</ref>. پیچیدگی‌ها و چالش‌های این امر، در قلمرو مسائل بغرنج و چند وجهی [[اجتماعی]] به مراتب بیشتر است و در نتیجه، [[بشر]] همواره محتاج اوصیای [[رسول خدا]]{{صل}} در تبیین آنها در هر دو بخش است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۷.</ref>.


===تبیین آثار [[اعمال]]===
==[[دلایل نقلی امامت|دلایل نقلی]]==
*[[انبیاء]]{{عم}} به [[مردم]] [[ثواب]] [[اعمال]] را می‌آموزند؛ به‌گونه‌ای که افرادی غیر از آنها نمی‌توانند خبر از آن دهند و در نتیجه، با [[بعثت]] ایشان، آثار [[افعال]] مکلّفان برای آنها روشن می‌شود<ref>{{عربی|أن الأنبیاء{{عم}} یعرفون الثواب و العقاب [[علی]] الطاعه و ترکها فیحصل للمکلّف اللطف ببعثتهم فتجب بعثتهم لهذه الفوائد}} کشف المراد فی تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۴۷.</ref>.
#آیات: در [[قرآن کریم]] آیاتی‌ وجود دارد که در آنها به موضوع امامت پرداخته شده است مانند آیاتی از [[قرآن]] که درباره ماجرای [[نصب امام علی]]{{ع}} به [[امامت]] نازل شده‌اند: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر!  آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه۶۷.</ref> و آیات دیگری مانند: [[آیه انذار]]؛ [[آیه تطهیر]]؛ [[آیه خیرالبریه]]؛ [[آیه مودت]]؛ [[آیه مباهله]] و ...<ref>کلم الطیب‌، ۴۷۱؛ پیام قرآن، ۹/ ۳۹۳- ۱۷۶.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 244.</ref>
*توضیح: این قسمت از بیان [[علامه]] حلّی، اشاره به [[برهان لطف]] [[مقرّب]] دارد؛ بدین معنا که بسیاری از توده [[امّت]]، [[امتثال]] [[تکلیف]] را نه از سر [[محبّت]] و یا [[شکر منعم]]، بلکه یا به خاطر [[شوق]] به [[ثواب]] [[اعمال]] و یا [[خوف]] از [[عقاب]] ترک [[واجبات]] و ارتکاب [[محرمات]] به جا می‌آورند. لذا بیان آثار [[اخروی]] عمل و یا [[ظهور]] [[حقیقت]] آنها، فقط از عهده کسانی بر می‌آید که خبر از [[عالم غیب]] داشته باشند و آنان [[انبیاء]] و [[ائمه]]{{عم}} هستند. لذا اخلال در [[لطف]] [[مقرّب]]، اخلال در [[لطف]] محصّل را به همراه دارد و همیشه باید کسانی باشند تا زمینه افزایش رغبت [[مردم]] به [[امتثال]] [[فرامین الهی]] را فراهم آورند.
#دلائل روایی: [[احادیث]] نیز در این باره فراوان‌اند مانند: [[حدیث یوم الدار]]؛ [[حدیث ثقلین]]؛ [[حدیث سفینه]]؛ [[حدیث منزلت]] و ...<ref>اسرار الامامه، ۲۵۰؛ پیام قرآن‌، ۹/ ۱۰۵- ۶.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۴۴.</ref>
[[علامه حلی]] ادلّه دیگری نیز طرح نموده که در سایر [[براهین عقلی]]، به مناسبت اشاره و مورد بحث قرار خواهد گرفت. آن‌چه بیان شد، وجوه مختلف [[برهان لطف]] بود که هم در [[اثبات]] [[ضرورت بعثت]] [[انبیاء]]{{عم}} به کار می‌رود و هم عیناً در [[اثبات]] [[امامت عامّه]] مورد استفاده قرار می‌گیرد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۷۷-۱۷۸.</ref>.


== [[اثبات امامت با معجزه]] ==
== اثبات امامت با معجزه==
{{اصلی|اثبات امامت با معجزه}}
معجزه، کار خارق‌العاده‌ای است که با استناد به [[مشیت]] و [[عنایت خاص]] [[خداوند]] از فردی صادر می‌شود تا [[دلیل]] بر [[حقانیت]] مدعای او باشد. برخی از [[متکلمان]]، معجزه را از مختصات [[پیامبران]] دانسته‌اند و خارق‌العاده‌هایی را که از [[اولیای الهی]] صادر می‌شود “کرامت” نامیده‌اند، اما برخی دیگر معتقدند ویژگی معجزه آن است که از اولیای الهی برای اثبات ادعای [[مقام]] و منصبی [[الهی]] یا حقانیت [[دین]] و [[آیین الهی]] صادر می‌شود؛ خواه آن مقام و [[منصب الهی]] [[نبوت]] باشد یا [[امامت]]، و [[کرامت]]، [[امر]] خارق‌العاده‌ای است که به دست اولیای الهی یا درباره آنان انجام می‌شود، ولی ناظر به اثبات مدعایی الهی نیست<ref>در این باره به کتاب ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص۳۸۲-۳۸۸ رجوع شود.</ref>. بنابراین معجزه راستگویی [[مدعی امامت]] را اثبات می‌کند و هرگاه آن مقام و منصب، [[ولایت]] و [[قرب]] [[معنوی]] در پیشگاه الهی باشد، معجزه، راستگویی مدعی آنرا اثبات می‌کند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۸۰-۸۳.</ref>.


== [[اثبات امامت با نص]] ==
==[[اثبات امامت با نص]]==
 
==دلایل امامت در فرهنگ شیعه==
*[[متکلمان امامیه]] برای اثبات امامت [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} و [[فرزندان]] [[معصوم]] او {{ع}} به دو دسته [[دلایل]] [[تمسک]] جسته‌اند: [[دلایل عقلی امامت|دلایل عقلی]] و [[دلایل نقلی امامت|دلایل نقلی]].
 
===[[دلایل عقلی امامت|دلایل عقلی]]===
#'''[[قاعده لطف]]:''' همان سان که بنابر [[قاعده لطف]]، [[ارسال پیامبران]] بر [[خدا]] [[واجب]] است، [[نصب امام]] نیز [[واجب]] است. "[[امام]]" کسی است که از [[دین الهی]] [[آگاهی]] کامل و بی‌نقص دارد و در این [[آگاهی]]، از [[شک]] و [[گمان]] [[پیروی]] نمی‌کند و به اشتباه و [[خطا]] نمی‌افتد. [[پیامبر اسلام]] {{صل}} [[تعالیم]] [[اسلام]] را برای [[هدایت]] [[بشر]] به میان [[مردم]] آورد؛ اما در مدت زندگانی آن [[پیامبر]] بزرگ‌آسمانی {{صل}} مجال نبود تا [[مردم]] همه [[احکام]] و [[معارف الهی]] را بیاموزند. بدین روی، لازم نمود کسانی که از [[معارف]] وحیانی و غیبی نصیب می‌برند، پس از او میان [[مردم]] باشند و [[مردم]] را دستگیری کنند و راه [[هدایت]] را استمرار بخشند. [[پیامبر]] {{صل}} نیز این کسان را برای روزگار پس از خویش معرفی فرمود.[[متکلمان امامیه]]، این [[استدلال]] را بر [[قاعده لطف]] بنا کرده‌اند؛ بدین معنا که [[لطف الهی]] اقتضا دارد راه [[پیامبر]] {{صل}} ادامه یابد و [[امامان معصوم]] {{عم}} بر [[مسند]] [[هدایت]] و [[امامت]] جلوس کنند<ref>مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۴/ ۸۷۱؛ کشف المراد، ۳۸۸؛ کلم الطیب، ۳۲۹؛ الالهیات‌، ۱/ ۵۲۹.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 242.</ref>.
#'''[[عصمت]]:''' از نظرگاه [[امامیه]]، [[امام]] [[حافظ]] و نگاهبان‌ [[شریعت]] و [[مرجع]] [[مردم]] برای راه یافتن به [[اسلام]] است. بدین روی، همان سان که [[پیامبر]] {{صل}} باید از نیروی [[عصمت]] نصیب بَرَد، [[امام]] نیز باید [[معصوم]] باشد. اگر [[امامت]]، مکمل [[نبوت]] است<ref>{{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ }}؛ سوره مائده، ۳.</ref>، [[امام]] باید همان [[وظایف]] [[پیامبر]] را برعهده گیرد و بدین سان، دلایلی که بر وجود [[عصمت]] در [[پیامبر]] پای می‌فشارند، به [[عصمت امام]] نیز نظر دارند. چه بسا کسی بگوید: لازم نیست [[امام]]، [[معصوم]] باشد؛ زیرا اگر به اشتباه افتد، کسان دیگر یاری‌اش می‌کنند و از اشتباه آگاهش می‌سازند. این نظر، نادرست است؛ زیرا [[کلام]] به کسان دیگر [[نقل]] می‌یابد و آنان نیز کسانی می‌خواهند تا آگاهشان سازند و این دور همچنان پیش می‌رود مگر به کسی برسد که از [[خطا]] و اشتباه مصون و [[معصوم]] است وانگهی، اگر [[خطا]] و اشتباه بر [[امام]] روا باشد، [[مردم]] باید او را راه نمایند؛ حال آنکه [[وظیفه]] [[مردم]] [[پیروی]] از او است نه [[راهنمایی]]. از آن رو که [[عصمت]]، حالتی [[باطنی]] است و جز [[خدا]] و [[رسول]] {{صل}} کسی از آن [[آگاه]] نیست، بازشناختن شخص [[معصوم]] از [[طاقت]] [[بشر]] بیرون است. پس تنها [[خدا]] را [[توان]] آن هست که [[معصوم]] را به [[مردم]] نشان دهد و [[رسالت]] خویش را بدو بسپارد<ref>{{متن قرآن| وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ }}؛ سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref>. [[مردم]] را [[توانایی]] و [[شایستگی]] این امر خطیر نیست<ref>{{متن قرآن| وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ }}؛ سوره قصص، آیه ۶۸؛ کشف المراد، ۳۹۰؛ راهبرد اهل سنت به مسألة امامت، ۱۸۵؛ مجموعه آثار، ۴/ ۸۶۴؛ الالهیات، ۱/ ۵۳۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 243.</ref>.
#'''[[افضلیت]]:''' [[امام]] باید از همه [[فضیلت‌های انسانی]] بیش از [[مردم]] نصیب برده و از [[رذائل اخلاقی]] پیراسته باشد. او باید به نیازمندی‌های [[امت]] از همه کس داناتر باشد و برای برآوردن آنها، تواناتر. این ویژگی را "[[افضلیت امام]]" می‌خوانند. [[امام]] را [[شایسته]] نیست که با دیگران برابر یا از آنان فروتر باشد؛ زیرا [[برابری]]، ترجیح بلامرجح و [[باطل]] است. تقدم فروتر بر فراتر، از نظر [[عقل]] قبیح است و [[قرآن]] آن را نکوهیده است<ref>{{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}؛ سوره یونس، آیه ۳۵؛ کشف المراد، ۳۹۲؛ الفوائد البهیه فی شرح عقائد الامامیة، ۲/ ۷۴؛ انیس الموحدین، ۱۱۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 243.</ref>.
#'''[[تنصیص]]:''' از آنجا که [[امامت]]، [[لطف خداوند]] است، باید تحقق یابد و چون این [[لطف الهی]] بدون [[عصمت]] ممکن نیست، [[امام]] باید [[معصوم]] باشد و از همین روی نیز باید [[منصوص]] باشد. چنان که گذشت، [[مردم]] را [[توان]] بازشناختن [[عصمت]] نیست و همان سان که بازشناختن شخص شایسته‌ برای [[نبوت]]، در [[توان]] [[مردم]] نیست، بازشناختن [[امام]] نیز تنها بر عهده [[خداوند]] است. تفاوت تعیین [[پیامبر]] و [[امام]] در این است که [[پیامبر]] می‌باید برای اثبات مدعای خویش [[معجزه]] از خویش بروز دهد؛ زیرا پای انسانی دیگر، که [[معصوم]] باشد و [[پیامبر]] را به [[مردم]] نشان دهد، در میان نیست. اما [[امام]] از راه انسانی [[معصوم]]- یعنی [[پیامبر]]- به [[مردم]] معرفی می‌شود. بدین سان، [[امامت]] از نظرگاه [[امامیه]]، مقامی است که تنها از راه [[نص پیامبر]] {{صل}} به شخص [[امام]] می‌رسد و راه [[انتخاب مردم]] در این عرصه بسته است<ref>کشف المراد، ۳۹۱؛ مجموعه آثار، ۴/ ۸۷۵؛ الفوائد البهیة، ۲/ ۷۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 244.</ref>.
 
===[[دلایل نقلی امامت|دلایل نقلی]]===
#دلائل [[قرآنی]]: [[آیه انذار]]؛ [[آیه تطهیر]]؛ [[آیه خیرالبریه]]؛ [[آیه مودت]]؛ [[آیه مباهله]]؛<ref>کلم الطیب‌، ۴۷۱؛ پیام قرآن، ۹/ ۳۹۳- ۱۷۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 244.</ref>.
#دلائل روایی: [[حدیث یوم الدار]]؛ [[حدیث ثقلین]]؛ [[حدیث سفینه]]؛ [[حدیث منزلت]]؛<ref>اسرار الامامه، ۲۵۰؛ پیام قرآن‌، ۹/ ۱۰۵- ۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۴۴.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۴٬۰۳۶

ویرایش