تقلید در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: خنثیسازی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
[[تقلید]] از ریشه "ق ـ ل ـ د" در لغت به معنای وابسته کردن امری به امر دیگر و اتصال میان آنان آمده است <ref>التحقیق، ج ۹، ص ۳۰۶، "قلد".</ref> و به تناسب همین معنا، این واژه در موارد دیگری همچون نهادن چیزی بر گردن دیگری،<ref>مقاییس اللغه، ج ۵، ص ۱۹؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۳۶۵ - ۳۶۷؛ مجمع البحرین، ج ۳، ص ۵۴۰ - ۵۴۱، "قلد".</ref> بستن [[شمشیر]] به کمر <ref>المصباح، ص ۵۱۳؛ التحقیق، ج ۹، ص ۳۰۶، "قلد".</ref> و کاری را بر عهده کسی گذاشتن <ref>المصباح، ص ۵۱۲ - ۵۱۳؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۳۶۵ - ۳۶۷؛ مجمع البحرین، ج ۳، ص ۵۴۰ - ۵۴۱، "قلد".</ref> به کار رفته است. در اصطلاح عام، [[تقلید]] عبارت است از [[پیروی]] کردن از فرد یا افرادی بدون [[تأمل]] و دقت و بدون دریافتن [[حقیقت]] [[امر]] <ref>لغت نامه، ج ۵، ص ۶۸۸۵؛ فرهنگ بزرگ سخن، ج ۳، ص ۱۸۳۶، "تقلید".</ref> و به تعبیر دیگر، همرنگی با [[جماعت]] و پیروی محض از دیگران در مسائل [[اجتماعی]] و [[اخلاقی]] بدون [[تصمیمگیری]] مستقل و مسئولانه.<ref>فرهنگ علوم سیاسی، ص ۸۰.</ref> در [[علم]] [[فقه]] نیز، تقلید دو اصطلاح دارد: | |||
#تقلید در مبحث [[حج]] که به معنای آویختن چیزی برگردن شتر، گاو یا گوسفند به [[نشانه]] [[قربانی]] بودن آن حیوان است.<ref>جواهر الکلام، ج ۱۸، ص ۵۷ - ۵۸؛ المغنی، ج ۳، ص ۵۷۴؛ القاموس الفقهی، ص ۳۰۸.</ref> | |||
#تقلید در مسائل و [[احکام دین]] که برای آن تعاریف گوناگونی ذکر شده است؛ از جمله پذیرش گفته فردی دیگر بدون درخواست [[حجت]] و دلیل،<ref>المستصفی، ص ۳۷۰، ۳۷۲؛ معارج الاصول، ص ۱۹۹؛ القاموس الفقهی، ص ۳۰۸.</ref> [[التزام]] شخص به نظر [[مجتهد]] حتی اگر به فتوای او عمل نکرده باشد؛<ref>العروة الوثقی، ج ۱، ص ۴؛ التنقیح، ج ۱، ص ۷۸؛ مصباح الاصول، ج ۳، ص ۴۴۷.</ref> اما بیشتر [[فقها]] تقلید را عمل کردن به استناد نظر دیگری یا دیدگاه مجتهد <ref>مستمسک العروه، ج ۱، ص ۹۹؛ نهایة الاحکام، ج ۱، ص ۳۹۸؛ معالم الدین، ص ۲۳۶.</ref> بدون درخواست دلیل از او دانستهاند، اعم از اینکه [[التزام]] [[قلبی]] به این دیدگاه باشد یا نباشد <ref>مصباح المنهاج، ص ۲۱.</ref> و از آن رو به این [[عمل]] [[تقلید]] گفتهاند که مقلِّد عمل خود را از جهت مطلوب یا مبغوض بودن یا صحت و بطلان بر عهده [[مجتهد]] میگذارد.<ref>مصطلحات الفقه، ص ۱۵۷؛ الرسالة السعدیه، ص ۹؛ مجمع البحرین، ج ۳، ص ۵۴۱.</ref> به تقلید کننده "مقلِّد"،<ref>رسائل کرکی، ج ۳، ص ۱۷۵؛ العروة الوثقی، ج ۱، ص ۸.</ref> به مجتهدی که از او تقلید میشود "مقلَّد" <ref>جامع المقاصد، ج ۲، ص ۷۲؛ الحدائق، ج ۶، ص ۴۰۵؛ اعانة الطالبین، ج ۲، ص ۷۰.</ref> و به مسائل و موضوعاتی که در آن تقلید میشود "مُقَلِّدٌ فیه"<ref>التقلید، ص ۷۱.</ref> گفته میشود. مقلدٌ فیه گاه از [[عقاید]] و [[اصول دین]] است که در منابع [[اصول فقه]] از چنین [[تقلیدی]] به "تقلید در اصول دین"<ref>العده، ج ۳، ص ۱۱۶؛ المحصول، ج ۶، ص ۹۱؛ الاجتهاد والتقلید، خویی، ص ۹۱.</ref> یا "تقلید در عقلیات"<ref>القواعد والفوائد، ج ۱، ص ۳۱۹؛ الاحکام، ج ۴، ص ۲۰۵؛ نضد القواعد الفقهیه، ص ۴۸۹.</ref> تعبیر میشود؛ و گاه [[احکام]] و [[فروع]] عملی [[دین]] است که آن را "تقلید در فروع"<ref>الاحکام، ج ۴، ص ۲۲۵؛ مستمسک العروه، ج ۱، ص ۴۶؛ الاجتهاد و التقلید، خویی، ص ۴۱۳.</ref> یا "تقلید در سمعیات"<ref>فرائد الاصول، ج ۱، ص ۵۷۳؛ القواعد و الفوائد، ج ۱، ص ۳۱۹.</ref> میگویند.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
==تقلید در [[قرآن]]== | |||
در قرآن از تقلید [[ناپسند]] با تعبیرهای مختلفی یاد شده است؛ مانند [[اقتدا]] و [[پیروی]] از نیاکان: "نَتَّبِعُ ما اَلفَینا عَلَیهِ ءاباءَنا" (بقره / ۲، ۱۷۰؛ [[لقمان]] / ۳۱، ۲۱ و نیز [[مائده]] / ۵، ۱۰۴؛ صافّات / ۳۷، ۶۹ - ۷۰)؛ "اِنّا وجَدنا ءاباءَنا عَلی اُمَّة واِنّا عَلی ءاثـرِهِم مُقتَدون" (زخرف / ۴۳، ۲۳)، [[پیروی]] [[ضعیفان]] از [[مستکبران]]: "فَقالَ الضُّعَفـؤُا لِلَّذینَ استَکبَروا اِنّا کُنّا لَکُم تَبَعـًا" ([[ابراهیم]] / ۱۴، ۲۱)، [[پیروی]] از رؤسا و بزرگان [[گمراه]]: "اِنّا اَطَعنا سادَتَنا و کُبَراءَنا فَاَضَلّونَا". ([[احزاب]] / ۳۳، ۶۷) این [[آیات]] ضمن اشاره به [[تقلید]] [[اقوام]] پیشین و [[اعراب]] [[عصر جاهلی]] از نیاکانشان در [[عقاید]]، [[سنن]] و [[آداب]] خود و [[نکوهش]] این تقلید، آنان را به ترک روش [[باطل]] خود و پذیرش [[آیین حق]] فراخواندهاند. (<= [[ارتجاع]] *، پیروی *) [[تقلید]] مصطلح در باب [[حج]] نیز در دو [[آیه]] مطرح شده است: "لاتُحِلّوا شَعـئِرَ [[اللّه]]... و لاَ القَلـئِد". ([[مائده]] / ۵، ۲ و نیز مائده / ۵، ۹۷) در این آیات به رعایت [[حرمت]] حیوانات تقلید شده توصیه شده است. تقلید به معنای مشهور یعنی [[پیروی]] افراد غیر متخصص از متخصصان نیز با تعابیری گوناگون در [[قرآن کریم]] آمده است؛ از جمله پیرویِ [[ناآگاه]] از عالم: "اِنّی قَد جاءَنی مِنَ العِلمِ ما لَم یَأتِکَ فَاتَّبِعنی" ([[مریم]] / ۱۹، ۴۳)، [[پرسش]] از [[اهل ذکر]] و [[اهل]] [[علم]]: "فَسـَلوا اَهلَ الذِّکر اِن کُنتُم لا تَعلَمون" (نحل / ۱۶، ۴۳؛ [[انبیاء]] / ۲۱، ۷) و تعابیر دیگر. (از جمله [[توبه]] / ۹، ۱۲۲) این آیات همراه با آیاتی دیگر از جمله آیاتی که به تقلید [[مشرکان]] از نیاکان خود در عقاید اشاره کردهاند (بقره / ۲، ۱۷۰؛ مائده / ۵، ۱۰۴ و...) و آیاتی که [[انسانها]] را از پیروی [[ظن]] و [[گمان]] برحذر داشته: "اِن یَتَّبِعونَ اِلاَّ الظَّنَّ واِنَّ الظَّنَّ لا یُغنی مِنَ الحَقِّ شیــا" ([[نجم]] / ۵۳، ۲۸) یا آنها را به [[تدبر]] و [[تفکر]] فراخوانده اند: "اَو لَم یَتَفَکَّروا.".. ([[اعراف]] / ۷، ۱۸۴ و نیز ۱۸۵) از مهم ترین مستندات [[فقهی]] [[اثبات]] یا [[نفی]] تقلید از [[عالمان]] [[دین در قرآن]] کریماند که [[فقهای اسلامی]] با استناد به این آیات و برخی آیات دیگر به مباحث مختلفی درباره این موضوع از جمله [[مشروعیت]] تقلید از [[عالمان دین]]، گستره تقلید و شرایط تقلیدکنندگان و تقلید شوندگان پرداختهاند که موضوع اصلی این مقاله نیز همین قسم از [[تقلید]] است.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
==تقلید در [[ادیان]] و [[اقوام]] پیشین=== | |||
تقلید به صورت اصطلاحی [[فقهی]] و اصولی چندان سابقه ای ندارد؛ اما تقلید به معنای "مراجعه فرد غیر متخصص به متخصص و پذیرش دیدگاه وی" اصلی عقلایی است و برای این [[سیره]] [[خردمندان]] نمیتوان مبدأ زمانی خاصی [[تعیین]] کرد، زیرا این امر در میان عقلا در همه [[جوامع]] رواج داشته است، هرچند در برخی موارد در تشخیص مصداق صحیح آن [[اشتباه]] کرده و گاه از کسانی تقلید کردهاند که [[شایستگی]] و شرایط تقلید را نداشتهاند. [[قرآن کریم]] نمونههایی از آن را ذکر کرده است؛ از جمله<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref>: | |||
===تقلید [[مشرکان]] از نیاکان [[گمراه]] خود=== | |||
برخی مشرکان در [[عقاید]] و [[سلوک]] عملی از [[پدران]] و نیاکان خود [[پیروی]] میکردند: "اِنّا وجَدنا ءاباءَنا عَلی اُمَّة و اِنّا عَلی ءاثـرِهِم مُقتَدون". (زخرف / ۴۳، ۲۳) بر اساس برخی [[آیات قرآن]] این گونه تقلید در میان افراد یا اقوام گوناگون رواج داشته است؛ از جمله [[آزر]] عمو یا جد [[مادری]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}<ref>التبیان، ج ۹، ص ۱۹۲؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۱۳۲؛ الصافی، ج ۴، ص ۳۸۷.</ref> و [[قوم]] آن [[حضرت]] ([[انبیاء]] / ۲۱، ۵۱ - ۵۴)، [[قوم ثمود]] ([[هود]] / ۱۱، ۶۱ - ۶۲)، [[قوم نوح]] (مؤمنون / ۲۳، ۲۴)، [[قوم عاد]] ([[اعراف]] / ۷، ۶۵ - ۷۰)، [[اشراف]] قوم [[فرعون]] ([[یونس]] / ۱۰، ۷۸) و مشرکان [[صدر اسلام]]. (بقره / ۲، ۱۷۰؛ اعراف / ۷، ۲۸) این تقلید [[ناپسند]] گاه در [[اصول عقاید]] و [[پرستش]] [[خدایان]] بود؛ مانند [[پرستیدن]] [[بتها]] به جای [[خدا]]: "اِذ قالَ لاَِبیهِ و قَومِهِ ما هـذِهِ التَّماثیلُ الَّتی اَنتُم لَها عـکِفون * قالوا وَجَدنا ءاباءَنا لَها عـبِدین" (انبیاء / ۲۱، ۵۲ - ۵۳ و نیز شعراء / ۲۶، ۷۰ - ۷۶)، [[نفی]] [[نبوت پیامبران]] و [[کتب آسمانی]]: "فَلَمّا جاءَهُم [[موسی]] بِـایـتِنا بَیِّنـت قالوا ما هـذا اِلاّ سِحرٌ مُفتَرًی وما سَمِعنا بِهـذا فیءابائِنَا الاَوَّلین" ([[قصص]] / ۲۸، ۳۶ و نیز [[سبأ]] / ۳۴، ۴۳ - ۴۵) و گاهی در مورد [[فروع]] و [[احکام عملی]] بود؛ مانند جواز برهنه [[طواف]] کردن بر گرد [[کعبه]]: "و اِذا فَعَلوا فـحِشَةً قالوا وجَدنا عَلَیها ءاباءَنا" ([[اعراف]] / ۷، ۲۸)<ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۲۰۱؛ المیزان، ج ۸، ص ۷۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۲۲۵.</ref>، [[حرام]] شمردن گوشت برخی حیوانات [[حلال]] گوشت یا تحریمِ [[سوار شدن]] بر آنها: "ما جَعَلَ اللّهُ مِن بَحیرَة و لاسائِبَة ولا وصیلَة و لاحام... * و اِذا قیلَ لَهُم تَعالَوا اِلی ما اَنزَلَ اللّهُ و اِلَی الرَّسولِ قالوا حَسبُنا ما وجَدنا عَلَیهِ ءَاباءَنا.".. ([[مائده]] / ۵، ۱۰۳ - ۱۰۴)<ref>التبیان، ج ۴، ص ۳۸؛ فقه القرآن، ج ۲، ص ۲۹۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۳۳۵ - ۳۳۶.</ref>؛ ولی [[قرآن کریم]] [[تقلید]] [[مشرکان]] در مسائل [[دینی]] از نیاکان را به [[ادله]] ای متعدد از جمله [[ناآگاهی]] تقلید شوندگان از [[عقاید]] و [[دستورات]] دینی صحیح: "اَولَو کانَ ءاباؤُهُم لا یعلمون شیئاً" (مائده / ۵، ۱۰۴ و نیز اعراف / ۷، ۲۸)، [[گمراهی]] آنان از [[راه]] [[حق]]: "اَولَوکانَ ءاباؤُهُم لایَعقِلونَ شَیــًا ولا یَهتَدون" (بقره / ۲، ۱۷۰) و بی بهره بودن آنان از [[اندیشه]] و [[تعقل]]: "اَو لَو کانَ ءاباؤُهُم لایَعقِلونَ شیئاً" (بقره / ۲، ۱۷۰ و نیز مائده / ۵، ۱۰۳ - ۱۰۴) [[باطل]] شمرده و چنین تقلیدهایی را در واقع پذیرش [[دعوت]] [[شیطان]] دانسته است: "اَو لَو کانَ الشَّیطـنُ یَدعوهُم اِلی عَذابِ السَّعیر". ([[لقمان]] / ۳۱، ۲۱) .<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
===[[تقلید]] [[عوام]] [[یهود]] از [[عالمان]] [[گمراه]] خود=== | |||
قرآن کریم در آیاتی به روش [[ناپسند]] برخی عالمان یهود اشاره کرده که برای [[منافع دنیوی]] خود، [[تورات]] و [[احکام الهی]] را [[تغییر]] میدادند: "یَکتُبونَ الکِتـبَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یَقولونَ هـذا مِن عِندِ اللّهِ لِیَشتَروا بِهِ ثَمَنـًا قَلِیلاً" (بقره / ۲، ۷۹)<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۷۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص ۶ - ۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۱۲۲.</ref>؛ ولی با وجود این، عوام [[یهود]] و [[نصارا]] با اطلاع از [[گمراهی]] [[عالمان]] خود از آنان [[تقلید]] میکردند که [[قرآن]] این گونه تقلید را [[نکوهیده]] است: "اِتَّخَذوا اَحبارَهُم و رُهبـنَهُم اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ". ([[توبه]] / ۹، ۳۱) براساس [[احادیث اهل بیت]]{{ع}} مراد از "اِتَّخَذوا... اربابـًا" [[تقلید]] [[عامه]] یهود از [[راهبان]] و علمای خود با وجود [[علم]] به [[تحریف تورات]] از سوی آنان است<ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۳؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۲۵، ۱۳۲؛ نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۰۹.</ref>.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
==تقلید پس از [[اسلام]]== | |||
پس از [[بعثت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، نه تنها شیوه خردمندانه تقلید یعنی [[رجوع]] به متخصص در مسائل [[دینی]] [[ممنوع]] نشد، بلکه [[مسلمانان]] به تقلید صحیح [[ترغیب]] شدند؛ از جمله در برخی [[آیات]]، [[ناآگاهان]] از [[علوم دینی]] [[مأمور]] شدهاند که از عالمان بپرسند: "فَسـَلوا اَهلَ الذِّکرِ اِن کُنتُم لا تَعلَمون" (نحل / ۱۶، ۴۳؛ [[انبیاء]] / ۲۱، ۷) و در [[آیه]] ای دیگر به مسلمانان توصیه شده که گروهی از آنان برای [[فهم]] [[معارف دین]] به مراکز [[علمی]] [[هجرت]] کنند تا پس از بازگشت به سوی [[قوم]] خویش آنان را [[راهنمایی]] کنند: "فَلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَة مِنهُم طَـائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فِی الدّینِ و لِیُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَیهِم". (توبه / ۹، ۱۲۲) برپایه این رهنمود [[قرآنی]]، مسلمانان در [[عهد پیامبر]]{{صل}} برای فرا گرفتن [[احکام دین]] به [[مدینه]] میآمدند و پس از بازگشت به [[سرزمین]] خود احکام دین را به دیگران میآموختند.<ref>فتح الباری، ج ۴، ص ۸۱.</ref> پیامبر اکرم{{صل}} نیز گاه افرادی را برای [[آموزش]] [[معارف]] و [[احکام دینی]] به [[مردم]] به [[سرزمینهای اسلامی]] میفرستاد. این [[مبلغان]] هرچند بیشتر به گونه مستقیم [[احکام شرعی]] و [[سنت پیامبر]]{{صل}} را به دیگران انتقال میدادند؛ اما در پاره ای موارد برخی [[احکام]] را [[استنباط]] کرده و آنها را به دیگران میآموختند.<ref>سنن ابی داود، ج ۲، ص ۱۶۲؛ عوالی اللئالی، ج ۴، ص ۶۲.</ref> [[رجوع به عالمان]] [[دین]] پس از [[عصر پیامبر]]{{صل}} نیز ادامه داشت، هرچند با توجه به پیدایش [[مذاهب]] گوناگون [[اسلامی]]، شیوههای متفاوتی داشت. [[شیعیان]] در [[زمان امامان]]{{ع}} کمتر نیاز به [[تقلید]] داشتند و [[احکام دین]] را به طور مستقیم از آنان میگرفتند؛ ولی با این وجود، آنان به عللی، از جمله وجود فاصله زیاد میان [[بلاد اسلامی]] و دسترسی نداشتن همگان به [[اهل بیت]]{{ع}}، وجود [[تقیه]] در برخی موارد، دشواریِ مراجعه مستقیم شیعیان به [[امامان]]{{ع}} و برای [[ترویج]] موضوع تقلید در میان [[شیعه]]، شیعیان را برای [[دریافت احکام]] به شماری از [[اصحاب]] خود ارجاع میدادند.<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۴۰ - ۱۵۰؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۱۳ - ۳۱۵؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۵۱.</ref> گاه نیز اصحاب را برای [[فتوا]] دادن به حضور در [[مساجد]] و مراکز عمومی [[ترغیب]] میکردند.<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۲۳۴؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۲۲؛ میزان الحکمه، ج ۳، ص ۲۳۷۳.</ref> پیش از آغاز [[عصر غیبت]] و [[قطع]] [[ارتباط مستقیم]] شیعیان با امامان خویش، [[امام حسن عسکری]] <ref>الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۶۳؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۳۱؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۸۸.</ref> و [[امام عصر]] ({{ع}})<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۴۰؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۸۳؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۹۰.</ref> با ذکر اوصافی خاص برای [[عالمان دین]]، شیعیان را به تقلید از آنان [[فرمان]] دادند و آنان را از [[پیروی]] از دیگران برحذر داشتند. برپایه این [[احادیث]]، فقهای واجد شرایط، [[مرجع]] شیعیان در تقلید قرار گرفتند و [[سنّت]] تقلید به تدریج در میان شیعیان رواج یافت و آثار گوناگونی در این موضوع نگاشته شد.<ref>رسائل المرتضی، ج ۱، ص ۳۸ - ۴۵؛ ر. ک: الاجتهاد والتقلید، خویی.</ref> در میان [[اهل سنت]] نیز موضوع تقلید از [[عالمان]] پس از عصر [[پیامبراکرم]]{{صل}} مطرح بود. برخی مؤلفان، [[فقه اهل سنت]] را از این جهت به ۴ دوره تقسیم کردهاند <ref>تاریخ حصر الاجتهاد، ص ۱۹ - ۲۷؛ دانشنامه جهان اسلام، ج ۷، ص ۷۹۰.</ref>: | |||
۱. دوره آغاز: یعنی [[زمان]] [[خلفا]] و [[صحابه]] که [[مذهب]] معینی نبود و [[مردم]] برای [[شناخت]] [[احکام]] به صحابه مراجعه میکردند. | |||
۲. دوره بروز [[مذاهب فقهی]]: با افزایش [[راویان احادیث]] و [[ظهور]] فقهای برجسته در مناطق گوناگون مردم به آنان مراجعه میکردند. این افراد به تدریج نوعی [[مرجعیت دینی]] یافتند و هریک مذهب [[فقهی]] خاصی را پایه گذاری کرد. | |||
۳. دوره [[حصر]] [[مذاهب]]: در این مرحله مذاهب گوناگون [[اهل سنت]] در ۴ مذهب منحصر شد و [[عامه]] اهل سنت برای [[دریافت احکام]] به [[عالمان]] و رؤسای این ۴ مذهب ارجاع داده شدند. | |||
۴. دوره رواج [[مجدد]] [[اجتهاد]] و [[تقلید]]: برخی از فقهای پیشین و کنونی اهل سنت، انسداد باب اجتهاد را نپذیرفتند و با استناد به [[اجماع]] [[مسلمانان]] در [[صدر اسلام]] مبنی بر جواز تقلید از هریک از صحابه، انحصار اجتهاد در ۴ مذهب را مردود و تقلید از هریک از عالمان مذاهب فقهی را جایز شمردند،<ref>تاریخ حصر الاجتهاد، ص ۱۹ - ۲۷؛ دانشنامه جهان اسلام، ج ۷، ص ۷۹۰.</ref> هرچند به نظر میرسد هنوز این روش در میان مذاهب اهل سنت فراگیر نشده است و آنان بیشتر به فتاوای [[امامان]] چهارگانه مراجعه میکنند.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
==اقسام تقلید== | |||
تقلید از جهت موضوع و مسائلی که در آنها [[تبعیت]] صورت میگیرد بر دو قسم است: | |||
#تقلید در [[عقاید]] و [[اصول دین]] که امری [[قلبی]] است. | |||
#تقلید در احکام فرعی و عملی که امری عملی است. در منابع اصولی از مبانی و [[ادله]] هر دو نوع تقلید بحث شده است.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
===تقلید در عقاید=== | |||
درباره جواز تقلید در عقاید و اصول دین همچون [[اثبات وجود خدا]]، [[توحید]]، [[نبوت]]، [[معاد]] و مانند آنها عالمان [[مسلمان]] دیدگاههای مختلفی دارند که مهم ترین این دیدگاهها عبارتاند از: | |||
====عدم جواز تقلید در عقاید==== | |||
از آنجا که اصل در عقاید، [[ادراک]] آن با [[یقین]] و [[اعتقاد]] است،<ref>الاحکام، ج ۴، ص ۲۲۸.</ref> بیشتر آنان تقلید را در آن جایز نمیدانند،<ref>الاحکام، ج۴، ص۲۲۸؛ الاجتهاد والتقلید، خویی، ص ۴۱۱؛ مبادی الوصول، ص ۲۴۶؛ المحصول، ج ۶، ص ۹۱.</ref> حتی شماری از آنها [[تقلید]] کننده در برخی [[عقاید]] را [[کافر]] دانستهاند.<ref>الموسوعة الذهبیه، ج ۱۰، ص ۲۴۱ - ۲۴۲؛ فتح الباری، ج ۱۳، ص ۲۹۵.</ref> از [[ادله]] [[پیروان]] نظریه عدم جواز تقلید در عقاید [[آیات قرآن]] است؛ از جمله: | |||
#آیاتی که [[مشرکان]] را بر اثر تقلید از نیاکان خود در عقاید [[مذمت]] کردهاند؛ مانند "قالوا حَسبُنا ما وجَدنا عَلَیهِ ءَاباءَنا اَو لَو کانَ ءَاباؤُهُم لا یَعلَمونَ شیــًا و لایَهتَدون". ([[مائده]] / ۵، ۱۰۴ و نیز زخرف / ۴۳، ۲۲؛ بقره / ۲، ۱۷۰) به گفته [[استدلال]] کنندگان، اگر تقلید در [[اصول دین]] جایز بود [[خداوند]] مشرکان را درباره آن مذمت نمیکرد.<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۴۳۳ - ۴۳۴؛ التبیان، ج ۲، ص ۷۷؛ تفسیر المنار، ج ۲، ص ۹۳.</ref> | |||
# آیاتی که از [[اقامه برهان]] و دلیل در اصول دین[[سخن]] به میان آورده است؛ از جمله [[آیه]] ۸۳ انعام / ۶ که از اعطای [[حجت]] به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از سوی خداوند برای [[اثبات]] عقاید خود در برابر [[مخالفان]] یاد کرده است: "و تِلکَ حُجَّتُنا ءاتَینـها اِبرهیمَ عَلی قَومِهِ" و نیز [[آیات]] ۶۹ - ۷۶ شعراء / ۲۶ که از چگونگی استدلال [[ابراهیم]]{{ع}} در برابر مشرکان سخن به میان آورده است. به نظر برخی، اگر [[اعتقاد]] [[تقلیدی]] جایز بود، حضرت ابراهیم{{ع}} برای آنان استدلال نمیکرد؛<ref>احکام القرآن، ج ۳، ص ۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۴۲؛ التبیان، ج ۴، ص ۱۸۹.</ref> همچنین عده ای آیات ۲۶ - ۲۷ زخرف / ۴۳ را که از استدلال حضرت ابراهیم{{ع}} برای اثبات عقاید خود سخن به میان آورده، دلیل بر بطلان تقلید در عقاید دانستهاند.<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۷۶؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۹۶.</ref> | |||
# آیاتی که در آنها از مشرکان برای صحت عقایدشان مطالبه [[برهان]] شده است؛ مانند آیه ۱۱۱ بقره / ۲: "قُل هاتوا بُرهـنَکُم اِن کُنتُم صـدِقین" یا از آنان [[گواه]] خواسته است؛ مانند آیه ۱۵۰ انعام / ۶: "قُل هَلُمَّ شُهَداءَکُمُ الَّذینَ یَشهَدونَ اَنَّ اللّهَ حَرَّمَ هـذا" یا آنان را به سبب نیاوردن دلیل [[نکوهیده]] است: "لَولا یَأتونَ عَلَیهِم بِسُلطـن بَیِّن" (کهف / ۱۸، ۱۵)، زیرا اگر [[تقلید]] در [[عقاید]] جایز بود آنان [[مأمور]] به آوردن [[برهان]] و دلیل برای [[اثبات]] عقاید خود نمیشدند.<ref>التبیان، ج ۱، ص ۴۱۱؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۵۰؛ المنیر، ج ۱، ص ۲۷۸.</ref> | |||
# آیاتی که [[انسانها]] را به [[تدبر]] فراخواندهاند؛<ref>التبیان، ج ۳، ص ۲۷۰؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۴۱؛ المنیر، ج ۵، ص ۱۷۳.</ref> مانند [[آیه]] ۸۲ [[نساء]] / ۴: "اَفَلا یَتَدَبَّرونَ القُرءانَ و لَو کانَ مِن عِندِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدوا فیهِ اختِلـفـًا کَثیرا" یا [[آیات]] متعددی که آنان را به [[تفکر]] و [[تأمل]] در [[نشانههای الهی]] از جمله [[زمین]] و [[آسمان]] برای پی بردن به وجود [[خدا]] و [[یگانگی]] او [[ترغیب]] کرده اند: "قُلِ انظُروا ماذا فِی السَّمـوتِ والاَرضِ و ما تُغنِی الأیـتُ والنُّذُرُ عَن قَوم لایُؤمِنون". ([[یونس]] / ۱۰، ۱۰۱ نیز [[اعراف]] / ۷، ۱۸۴ - ۱۸۵؛ بقره / ۲، ۱۶۴؛ انعام / ۶، ۱۱۶؛ [[ابراهیم]] / ۱۴، ۲۲؛ [[فرقان]]/ ۲۵، ۲۸ - ۲۹؛ فصّلت / ۴۱، ۲۹؛ زخرف / ۴۳، ۲۳؛ [[نجم]] / ۵۳، ۲۸) برخی گفته اند: تأکید بر تدبر و تفکر در این آیات دلیل بر بطلان عقاید [[تقلیدی]] ای است که بر [[استدلال]] و تفکر مبتنی نیستند.<ref>التبیان، ج ۳، ص ۲۷۰، ج ۵، ص ۴۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۹۷؛ الرسالة السعدیه، ص ۱۰ - ۱۲.</ref> | |||
# آیاتی که از [[مشرکان]] [[ادله]] [[علم]] آور بر مدعای خود [[طلب]] کرده و آنان را از [[سخن گفتن]] بدون علم درباره عقاید برحذر داشته است؛ مانند آیه ۱۴۸ انعام / ۶: "هَل عِندَکُم مِن عِلم فَتُخرِجوهُ لَنا" و نیز آیه ۳۳ اعراف / ۷: "قُل اِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الفَوحِشَ... و اَن تُشرِکوا بِاللّهِ ما لَم یُنَزِّل بِهِ سُلطـنـًا واَن تَقولوا عَلَی اللّهِ ما لا تَعلَمون". بر اساس این [[آیات]]، [[تقلید]] از دیگران چون [[علم]] آور نیست [[باطل]] است.<ref>التبیان، ج ۴، ص ۳۹۱؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۴۸؛ معارج الاصول، ص ۱۹۹.</ref> برخی با همین [[استدلال]] به [[آیه]] ۲۲ بقره / ۲ و شماری دیگر با استدلالی مشابه به آیه ۱۹ [[محمّد]] / ۴۷ استناد کردهاند.<ref>مبادی الوصول، ص ۲۴۷؛ المحصول، ج ۶، ص ۹۱؛ عمدة القاری، ج ۲، ص ۳۹.</ref> افزون بر اینها، برای [[حرمت]] [[تقلید]] در [[عقاید]] به آیات دیگری نیز استناد شده است؛ از جمله آیاتی که در آنها [[خداوند]] با [[ستودن]] [[صاحبان بصیرت]] به جهت [[عبرت]] گرفتن، دیگران را به آن [[تشویق]] کرده است: "اِنَّ فی ذلِکَ لَعِبرَةً لاُِولِی الاَبصـر" ([[نور]] / ۲۴، ۴۴)، زیرا آنان در [[اثبات]] عقایدی مانند [[توحید]] [[عقل]] خود را به کار میگیرند و از پذیرش [[تقلیدی]] آنها میپرهیزند؛<ref>التبیان، ج ۷، ص ۴۴۷؛ کشاف القناع، ج ۶، ص ۳۸۹.</ref> همچنین برخی به آیه ۶ [[توبه]] / ۹ استناد کردهاند که در آن خداوند [[پیامبر]] را به [[پناه]] دادنِ مشرکانی [[مکلف]] کرده که میخواهند از [[دعوت]] وی [[آگاه]] شوند تا در نتیجه، [[کلام الهی]] به گوش آنان برسد: "و اِن اَحَدٌ مِنَ المُشرِکینَ استَجارَکَ فَاَجِرهُ حَتّی یَسمَعَ کَلـمَ اللّهِ ثُمَّ اَبلِغهُ مَأمَنَهُ ذلِکَ بِاَنَّهُم قَومٌ لا یَعلَمون"، زیرا از آیه برمی آید که [[فهم]] [[معارف دین]] نیاز به استدلال و [[تفکر]] دارد و با تقلید و [[پیروی]] محض به دست نمیآید.<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۱۶؛ المیزان، ج ۹، ص ۱۵۶؛ البحرالمحیط، ج ۵، ص ۳۷۵.</ref> برای جایز نبودن تقلید در عقاید، افزون بر آیات به [[احادیث]]،<ref>مختلف الشیعه، ج ۳، ص ۳۰۹؛ الاقطاب الفقهیه، ص ۱۶۲؛ الاجتهاد و التقلید، صدر، ص ۲۱۰ - ۲۱۱.</ref> [[اجماع]] <ref>معالم الدین، ص ۲۴۳؛ فرائد الاصول، ج ۱، ص ۵۷۲ - ۵۷۳؛ المنیر، ج ۱، ص ۲۰۰ - ۲۰۱.</ref> و عقل <ref> قواعدالمرام، ص ۲۸، ۳۰؛ نهج الحق، ص ۵۱؛ النافع یوم الحشر، ص ۱۸ - ۲۰.</ref> نیز [[استدلال]] شده است. براساس این دیدگاه همه باید [[عقاید]] و [[اصول دین]] خود را با [[برهان]] به دست آورند؛ ولی برهان هرکس متناسب با توان [[فهم]] و [[ادراک]] خود اوست، از این رو افراد عامی یا کم سواد لازم نیست [[اصول عقاید]] خود را با استدلالهای رایج و فنی [[متکلمان]] و [[فیلسوفان]] بیاموزند، بلکه برای آنان تحصیل دلیل به گونه ای که از [[تقلید]] و [[جهل]] مطلق خارج شوند کافی است.<ref>معالم الدین، ص ۲۴۳؛ فتح الباری، ج ۱۳، ص ۲۹۵؛ رسائل کرکی، ج ۳، ص ۱۷۴ - ۱۷۶.</ref> درباره اینکه [[معرفت]] به عقاید [[واجب عقلی]] است یا [[شرعی]] نیز، در میان مکاتب [[کلامی]] دو دیدگاه مطرح است: امامیان و معتزلیان آن را واجب عقلی<ref>بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۱۳۳؛ المعالم الجدیدة للاصول، ص ۴۱؛ منیة المرید، ص ۳۷۷.</ref> و [[اشاعره]] آن را [[واجب شرعی]] دانستهاند.<ref>بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۱۳۳.</ref>.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
====[[وجوب]] تقلید در عقاید==== | |||
برخی به وجوب تقلید در عقاید قائل شده و نظر و استدلال را [[حرام]] دانستهاند.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۲، ص ۲۱۲؛ بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۱۳۳.</ref> برخی [[پیروان]] این دیدگاه به [[آیه]] ۴ [[غافر]] / ۴۰ استناد کردهاند که از [[جدال]] در [[آیات الهی]] [[نهی]] کرده است: "ما یُجـدِلُ فِی ءایـتِ اللّهِ اِلاَّ الَّذینَ کَفَروا"، با این توجیه که استدلال کردن در عقاید [[راه]] [[مجادله]] را میگشاید و با توجه به [[حرمت]] جدال استدلال نیز حرام است.<ref>المستصفی، ص ۳۷۲؛ بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۱۳۵.</ref> آنان به برخی [[احادیث نبوی]] نیز استناد کردهاند؛<ref>الاحکام، ج ۴، ص ۲۴۴؛ بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۱۳۵.</ref> ولی این [[رأی]] [[باطل]] است، زیرا مراد از نهی در آیه ۴ غافر / ۴۰ نهی از جدال به باطل است، چنان که در ادامه آیه به آن اشاره شده است: "و جـدَلوا بِالبـطِـلِ لِیُدحِضوا بِهِ الحَقَّ"(غافر / ۴۰، ۵)؛ اما از جدال [[نیکو]] و به تعبیر [[قرآنی]] "[[جدال احسن]]" نه تنها نهی نشده، بلکه به آن [[ترغیب]] هم شده است: "وجـدِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ"(نحل / ۱۶، ۱۲۵ و نیز [[هود]] / ۱۱، ۳۲)، به علاوه، دیدگاه مذکور با آیاتی که به [[پیروی]] از [[دلیل علم]] آور توصیه کرده [[متعارض]] است؛ مانند [[آیه]] ۳۶ [[اسراء]] / ۱۷: "و لاتَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ" و همچنین آیاتی که به آوردن دلیل و [[برهان]] [[فرمان]] داده است؛ مانند "قل هاتوا بُرهـنَکُم".(بقره / ۲، ۱۱۱) از استناد به [[احادیث]] هم در جای خود پاسخ داده شده است.<ref>بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۱۳۶.</ref>.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
====جواز [[تقلید]] در [[اصول عقاید]]==== | |||
برخی به جواز تقلید در [[اصول دین]] قائل شدهاند.<ref>شرح الازهار، ج ۱، ص ۴؛ المحصول، ج ۶، ص ۹۱.</ref> مستند این دیدگاه را برخی آیه ۱۴ حجرات / ۴۹ دانستهاند که در آن از [[اسلام آوردن]] [[اعراب]] بدون آنکه قلباً [[ایمان]] آورده باشند یاد شده است: "قالَتِ الاَعرابُ ءامَنّا قُل لَم تُؤمِنوا ولـکِن قولوا اَسلَمنا"، زیرا به نظر آنان مفاد آیه شامل موردی نیز میشود که شخصی با تقلید و بدون [[استدلال]] [[اسلام]] را پذیرفته باشد.<ref>الاجتهاد والتقلید، صدر، ص ۲۰۹.</ref> دلیل دیگر قائلان به این نظریه، [[سیره پیامبر اکرم]]{{صل}} است، زیرا آن [[حضرت]] [[اقرار]] به [[شهادتین]] را در [[پذیرش اسلام]] کافی میدانست و نومسلمانان را به استدلال [[مکلف]] نمیکرد؛<ref>معالم الدین، ص ۲۴۳؛ الاجتهاد والتقلید، صدر، ص ۲۰۸.</ref> همچنین [[سیره مسلمانان]] را مؤید این دیدگاه دانستهاند، زیرا آنان برای [[اثبات]] اصول عقاید خود در پی استدلال نیستند، جز در مواردی که افرادی در معرض خطر [[گمراهی]] باشند یا به [[مناظره]] با دیگران نیاز باشد.<ref>الاجتهاد و التقلید، صدر، ص ۲۰۹.</ref> با این همه، دیدگاه مزبور با [[آیات]] متعددی که [[ظن]] را برای به دست آوردن اصول [[اعتقادات]] کافی ندانسته و [[انسانها]] را به [[تحصیل علم]] فراخوانده، سازگار نیست.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
==== تفصیل میان [[قادر]] بر استدلال و غیر قادر==== | |||
دیدگاه دیگر که در واقع از اقسام دیدگاه نخست به شمار میرود، آن است که افراد قادر به تحصیل نظر و [[استدلال]] در [[عقاید]] مکلفاند با [[برهان]] و دلیل و بدون [[تقلید]] عقاید خود را به دست آورند؛ ولی آنان که [[توانایی]] این کار را ندارند، میتوانند [[اصول اعتقادی]] خود را از [[راه]] تقلید تحصیل کنند. این نظر را میتوان از اطلاق آیاتی استفاده کرد که همگان را به [[تدبر]] و نظر کردن فراخوانده است؛ مانند "اَو لَم یَنظُروا فی مَلَکوتِ السَّمـوتِ والاَر ضِ"([[اعراف]] / ۷، ۱۸۵) و "... و یُریکُم ءایـتِهِ لَعَلَّکُم تَعقِلون"(بقره / ۲، ۷۳ و نیز ۱۱۸، ۱۶۴، ۱۷۰ - ۱۷۱، ۲۴۲ و....) یا [[انسانها]] را از [[پیروی]] از [[ظن]] و [[گمان]] در عقاید برحذر داشته: "اِنَّ الظَّنَّ لا یُغنی مِنَ الحَقِّ شیــا"([[نجم]] / ۵۳، ۲۸ و [[اسراء]] / ۱۷، ۳۶) یا آیاتی که [[تکلیف]] را به اندازه توان افراد دانسته است؛ مانند [[آیه]] "لایُکَلِّفُ اللّهُ نَفسًا اِلاّ وُسعَها". (بقره / ۲، ۲۸۶ و نیز ۲۳۳) برخی بر این باورند که این دیدگاه از [[روایات اهل بیت]]{{ع}} نیز استفاده میشود.<ref>شرح اصول کافی، ج ۱، ص ۷۸؛ ج ۲، ص ۴.</ref>.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
===تقلید در [[فروع]]=== | |||
افزون بر [[اصول عقاید]]، انسانها مکلفاند به فروع و [[احکام عملی]] [[اسلام]] نیز [[اعتقاد]] داشته و به آنها عمل کنند و [[امتثال]] این [[احکام]] از سه راه [[اجتهاد]] *، [[احتیاط]] یا تقلید از دیگران امکانپذیر است؛<ref>مستمسک العروه، ج ۱، ص ۶؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص ۵ - ۶؛ الاجتهاد و التقلید، خویی، ص ۸۴.</ref> لیکن چون [[آموختن]] [[اجتهادی]] [[احکام شرعی]] به [[ادله]] متعدد مانند [[اختلال نظام]] [[معیشت]] [[جامعه]]، برای همگان میسر نیست <ref>الرسالة السعدیه، ص ۱۰؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۱۳، ص ۱۶۱.</ref> و احتیاط کردن نیز برای همه امکان ندارد،<ref>الاجتهاد و التقلید، خویی، ص ۸۴.</ref> تنها راه دستیابی عموم [[مردم]] به [[وظایف شرعی]] خود، [[تقلید]] از [[عالمان دینی]] است.<ref>الاجتهاد و التقلید، خویی، ص ۸۴.</ref> فقهای [[مذاهب اسلامی]] درباره [[مشروعیت]] تقلید، آرای گوناگونی دارند؛ بیشتر [[فقیهان]] [[شیعه]] و [[اهل سنت]] تقلید را در فروع و احکام عملی جایز دانسته <ref>العروة الوثقی، ج ۱، ص ۵۷؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۱۳، ص ۱۶۱؛ المحصول، ج ۶، ص ۷۳.</ref> و در این مورد به [[ادله]] گوناگون از جمله [[آیات قرآن]] استناد کردهاند؛ مانند: | |||
# [[آیه]] ۱۲۲ [[توبه]] / ۹ که به [[مسلمانان]] [[فرمان]] داده که عده ای از آنان برای [[تفقه در دین]] به مراکز [[دینی]] [[هجرت]] کنند تا پس از بازگشت، دیگران را [[انذار]] کنند: "فَلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَة مِنهُم طَـائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فِی الدّینِ و لِیُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرون". این آیه بر [[وجوب]] هجرت برای تفقه در دین و انذار دلالت دارد و از آنجا که غرض از [[تفقه]] [[آموزش احکام]] [[الهی]] است، [[رجوع]] آنان به [[فقیهان]] و پذیرش فتوای آنان بر دیگران [[واجب]] است. در غیر این صورت امر به تفقه و انذار دیگران [[لغو]] خواهد بود.<ref>کفایة الاصول، ص ۲۹۸؛ الاجتهاد و التقلید، خویی، ص ۸۵؛ مصباح المنهاج، ص ۱۰.</ref> برخی [[فقها]] وجوب مراجعه [[جاهل]] به عالم و انذار پذیری از وی را به موردی [[مقید]] کردهاند که از سخن انذار کننده [[علم]] حاصل شود؛<ref> نهایة الافکار، ج ۴، ص ۲۴۳.</ref> ولی شماری دیگر این دیدگاه را با توجه به اطلاق آیه و شمول آن نسبت به مواردی که برای فرد علم حاصل نشود، نپذیرفتهاند.<ref>الاجتهاد و التقلید، خویی، ص ۸۵؛ فرائد الاصول، ج ۱، ص ۲۷۷؛ فوائد الاصول، ج ۳، ص ۱۸۵.</ref> | |||
# [[آیات]] ۴۳ نحل / ۱۶ و ۷ [[انبیاء]] / ۲۱ که [[خداوند]] در آن همگان را به [[پرسش]] از [[اهل ذکر]] در مجهولات فرمان داده است: "فَسـَلوا اَهلَ الذِّکرِ اِن کُنتُم لاتَعلَمون"<ref>الاصول العامه للفقه المقارن، ص ۶۴۵؛ کشاف القناع، ج ۶، ص ۳۸۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۲۷۲.</ref>. به نظر [[استدلال]] کنندگان به آیه، غرض از مراجعه به [[عالمان]] تنها [[آگاهی]] یافتن از [[احکام دین]] نیست، زیرا سؤال در این صورت لغو خواهد بود، بلکه غرض [[فهم]] [[احکام الهی]] و سپس عمل کردن بر اساس آن است.<ref>الاجتهاد و التقلید، خویی، ص ۸۸.</ref> برخی استناد به این [[آیه]] را برای جواز [[تقلید]] نپذیرفتهاند، با این [[استدلال]] که مراد آیه [[اهل بیت]]{{ع}} یا [[عالمان]] [[اهل کتاب]] اند<ref>الاجتهاد و التقلید، خویی، ص ۲۳۰.</ref> یا آیه مربوط به [[اصول دین]] است نه [[فروع]] آن <ref>نهایة الافکار، ج ۴، ص ۲۴۳؛ الاجتهاد والتقلید، خویی، ص ۸۹.</ref> یا به مواردی اختصاص دارد که فرد از [[نص]] کتاب یا [[سنت]] بپرسد نه از فتوای [[فقیه]].<ref>فتح القدیر، ج ۳، ص ۳۹۹.</ref> در برابر، استدلال کنندگان به آیه، [[اهل ذکر]] را عام و شامل هرگونه [[رجوع]] [[جاهل]] به عالم و تقلید جاهل از عالم دانستهاند.<ref>الاجتهاد والتقلید، خویی، ص ۸۹ - ۹۰؛ مصباح الاصول، ج ۳، ص ۴۴۹؛ الفصول فی الاصول، ج ۴، ص ۲۷۹.</ref> | |||
# آیه ۵۹ [[نساء]] / ۴ که [[مسلمانان]] را به [[پیروی]] از [[خدا]] و [[رسول]] و [[صاحبان امر]] [[فرمان]] داده است: "اَطیعُوا اللّهَ و اَطیعُوا الرَّسولَ واُولِی الاَمرِ مِنکُم"، با این استدلال که مراد از صاحبان امر (اُولِی الاَمر) در آیه دانایان و عالمان هستند که غیر عالمان به پیروی از آنان [[مأمور]] شدهاند؛<ref>الاحکام، ج ۴، ص ۲۰۶.</ref> ولی با توجه به اینکه در این آیه به طور مطلق [[اطاعت از اولی الامر]] [[واجب]] شده، این افراد باید [[معصوم]] باشند.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۴۴.</ref> [[مفسران]] [[امامیه]] <ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۱۴؛ المیزان، ج ۴، ص ۳۹۸.</ref> بر اساس [[روایات اهل بیت]]{{ع}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۲۷۶؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۳۴؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۷۴.</ref> مصداق انحصاری "[[اولی الامر]]" را [[امامان شیعه]] دانستهاند. | |||
۴. آیه ۸۳ نساء / ۴ که [[خداوند]] در آن مسلمانان را برای [[کشف]] [[حقیقت]] امور به [[پیامبر]] و صاحبان امر ارجاع داده است: "و اِذَا جاءَهُم اَمرٌ مِنَ الاَمنِ اَوِ الخَوفِ اَذاعوا بِهِ و لَو رَدّوهُ اِلَی الرَّسولِ و اِلی اُولِی الاَمرِ مِنهُم لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَستَنـبِطونَهُ مِنهُم"، با این توضیح که هرچند [[شأن نزول]] این [[آیه]] درباره [[اخبار]] مربوط به [[امنیت]] و شایعات [[ترس]] آور است؛<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۴۲، جامع البیان، ج ۵، ص ۲۴۶ - ۲۴۷.</ref> ولی نیاز به [[هدایت]] [[رسول]] و [[اولواالامر]]، به این موارد اختصاص ندارد، بلکه گاهی [[جهل]] به موضوعات و [[احکام شرعی]] نیز موجب [[تحیر]] و [[سرگردانی]] میشود، از این رو بر پایه این آیه اوّلا [[فقها]] و [[عالمان دین]] [[وظیفه]] دارند [[احکام]] غیر [[منصوص]] را با توجه به نظایر آنها [[استنباط]] کنند و به افراد غیر عالم ارائه دهند. ثانیاً افراد [[ناآگاه]] به احکام شرعی نیز باید از [[عالمان]] صلاحیت دار [[تقلید]] کنند.<ref>ر. ک: احکام القرآن، ج ۲، ص ۲۷۰ - ۲۷۱.</ref> افزون بر [[آیات قرآن]]، [[احادیث]] متعددی نیز تقلید از [[فقیهان]] را در [[فروع دین]] تجویز کردهاند؛ از جمله [[حدیثی]] مشهور که عموم [[شیعیان]] را به تقلید از فقهایی فرا خوانده است که [[مخالف هوای نفس]] و [[حافظ دین]] و [[مطیع]] [[امامان معصوم]]{{ع}} هستند؛<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۳۱؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۶۳؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۸۸.</ref> یا حدیثی که [[مردم]] را در رخدادهای جدید به [[راویان حدیث]] ارجاع داده است <ref>المحاسن، ج ۱، ص ۱؛ کمال الدین، ص ۴۸۴؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۴۰.</ref> یا روایتی که فقیهان پیرو [[امامان شیعه]]{{ع}} و باسابقه در [[نقل روایات]] را [[مرجع]] مردم برای [[دریافت احکام]] [[دین]] دانسته است <ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۵۱.</ref> و نیز احادیث فراوانی که [[امامان]]{{ع}} برخی از [[اصحاب]] [[فقیه]] خود را به حضور در [[مساجد]] و [[فتوا]] دادن [[ترغیب]] میکردهاند <ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۴۸؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۲۲؛ میزان الحکمه، ج ۳، ص ۲۳۷۳ - ۲۳۷۴.</ref> یا شیعیان را برای دریافت [[معارف دین]] به آنان ارجاع میدادند؛<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۴۷؛ الفصول المهمه، ج ۱، ص ۵۹۰؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۵۱.</ref> همچنین در این باره به [[سیره]] [[متشرعه]]<ref>نهایة الافکار، ج ۴، ص ۲۴۱.</ref> و [[اجماع]] <ref>معارج الاصول، ص ۱۹۷.</ref> نیز استناد شده است. | |||
در برابر این دیدگاه، برخی [[فقها]] [[تقلید]] در [[فروع دین]] را جایز ندانسته،<ref>المحصول، ج ۶، ص ۷۸ - ۷۹؛ معارج الاصول، ص ۱۹۷.</ref> به [[ادله]] ای از جمله [[آیات قرآن]] [[استدلال]] کردهاند؛ مانند آیاتی که از [[پیروی]] از [[عقیده]] ای بدون داشتن [[علم]] [[نهی]] کرده است: "ولاتَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـنِ... * اِنَّما یَأمُرُکُم... واَن تَقولوا عَلَی اللّهِ ما لاتَعلَمون"(بقره / ۲، ۱۶۸ - ۱۶۹)؛ "ولا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ"([[اسراء]] / ۱۷، ۳۶) یا آیاتی که پیروی از [[ظن]] و [[گمان]] را [[نکوهیده]] است؛ مانند [[آیه]] ۳۶ [[یونس]] / ۱۰: "و ما یَتَّبِعُ اَکثَرُهُم اِلاّ ظَنـًّا اِنَّ الظَّنَّ لا یُغنی مِنَ الحَقِّ شیــًا"،<ref>معارج الاصول، ص ۱۹۸.</ref> زیرا تقلید از دیگران در [[احکام]] تنها موجب حصول ظن میشود و [[آیات]] یاد شده پیروی از ظن و گمان را مردود دانستهاند؛ همچنین به آیاتی که [[مشرکان]] را از تقلید نیاکان خود بازداشته استناد شده است؛ از جمله آیات ۲۳ - ۲۴ زخرف / ۴۳، با این استدلال که تقلید نهی شده در این آیات عام است و شامل تقلید از دیگران در [[احکام شرعی]] نیز میشود.<ref>ر. ک: المحصول، ج ۶، ص ۷۸.</ref> در [[مقام]] نقد استدلالهای مذکور گفتهاند که اوّلا این آیات مربوط به اصول عقایدند که به حصول علم و [[یقین]] نیاز دارند و به [[احکام دین]] [[ارتباط]] ندارند.<ref>زبدة البیان، ص ۳۴۵؛ الاجتهاد و التقلید، خویی، ص ۹۱.</ref> ثانیاً در [[فروع فقهی]] به موجب ادله [[قطعی]]، ظن <ref>زبدة البیان، ص ۳۴۶ - ۳۴۷؛ المحصول، ج ۶، ص ۸۵؛ الاحکام، ج ۴، ص ۲۰۵.</ref> و حتی گاهی [[شک]] <ref>فرائد الاصول، ج ۱، ص ۵۷۳.</ref> کافی است، از این رو هرچند [[استنباط]] برای [[فقیه]] ظن آور باشد برای مقلد [[حجت]] و پیروی از آن [[واجب]] است. ثالثاً [[لزوم]] [[تحصیل علم]] در فروع دین برای همگان، موجب [[عسر و حرج]] شدید خواهد شد که به [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] پذیرفته نیست.<ref>زبدة البیان، ص ۳۴۷.</ref> برخی برای جایز نبودن [[تقلید]] در [[احکام]] به [[آیه]] ۳۱ [[توبه]] / ۹ استناد کردهاند که [[عوام]] [[یهود]] را به سبب [[پیروی]] و تقلید از [[عالمان]] خود [[مذمت]] کرده است: "اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبـنَهُم اَربابـًا مِن دونِ [[اللّه]]"، همچنان که در آیه ۶۷ [[احزاب]] / ۳۳ آمده که برخی [[جهنمیان]] عامل [[گمراهی]] خود را پیروی از رؤسا و بزرگان خود در [[دنیا]] میدانند: "و قالوا رَبَّنا اِنّا اَطَعنا سادَتَنا و کُبَراءَنا فَاَضَلّونَاالسَّبیلا".<ref>الموسوعة الفقهیه، ج ۱۳، ص ۱۶۱.</ref> این [[ادله]] چنین نقد شده که علت [[نکوهش]] عوام یهود در آیه ۳۱ توبه / ۹ و نیز [[گمراه]] شدن جهنمیان، صِرف تقلید از عالمان و بزرگان نبوده است، بلکه مذمت آنان به سبب تقلید و پیروی آنها از عالمان و رؤسای گمراه خود با وجود [[علم]] به این گمراهی بوده است، چنان که در [[احادیث]] هم به این موضوع اشاره شده است.<ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۳؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۲۵؛ نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۰۹.</ref> قائلان به ممنوعیت تقلید در احکام، به ادله دیگری مانند احادیث <ref>المحصول، ج ۶، ص ۷۸.</ref> و نیز ادله عقلی <ref>المحصول، ج ۶، ص ۷۸؛الذریعه، ج ۲، ص ۷۹۷؛ الاحکام، ج ۴، ص ۲۳۶.</ref> استناد کردهاند که [[مخالفان]] به آنها پاسخ دادهاند.<ref>معارج الاصول، ص ۱۹۹ - ۲۰۰؛ المحصول، ج ۶، ص ۷۸ - ۷۹؛ الذریعه، ج ۲، ص ۷۹۸.</ref>.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
==شرایط تقلید (مقلد، مقلد)== | |||
به نظر [[فقها]]، [[تقلید]] در [[احکام دین]] شرایطی دارد که تنها در صورت تحقق آنها تقلید صحیح خواهد بود. برخی از این شرایط مانند [[بلوغ]]، [[عقل]] و [[اسلام]] از شرایط عام تکلیفاند که باید طرفین تقلید از آن برخوردار باشند <ref>مصباح المنهاج، ص ۲۴ - ۳۰؛ الاجتهاد والتقلید، خویی، ص ۲۱۷؛ الاجتهاد و التقلید، صدر، ص ۱۰۱ - ۱۰۷.</ref> و برخی از شرایط ویژه موضوع تقلیدند. برخی از این شرایط اختصاصی که در [[قرآن]] به آنها اشاره شده مربوط به [[تقلید]] کننده و بیشتر مربوط به تقلید شوندگاناند.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
===شرایط تقلید کننده=== | |||
افزون بر شرایط عمومی [[تکلیف]] یکی دیگر از شرایط مهم تقلید کننده [[جهل]] او به [[احکام شرعی]] و [[ناتوانی]] او بر [[استنباط]] آن هاست. برخی این شرط را از [[آیات]] ۴۳ نحل / ۱۶ و ۷ [[انبیاء]] / ۲۱ استفاده کردهاند که [[پرسش]] از "[[اهل ذکر]]" را به [[علم]] نداشتن سؤال کننده مشروط کرده است: "فَسـَلوا اَهلَ الذِّکرِ اِن کُنتُم لا تَعلَمون"<ref>تبصرة الفقهاء، ج ۱، ص ۱۴.</ref>، بر این اساس کسی که [[توانایی]] [[تحصیل علم]] و [[قدرت]] استنباط دارد، باید با تلاش خود [[احکام شرع]] را از منابع آن استنباط کند و تقلید او از دیگران جایز نیست.<ref>کشف الاسرار، ج ۱، ص ۴۵۴؛ الکاشف، ج ۱، ص ۲۶۰.</ref> برخی برای جایز نبودن تقلید عالم از عالمی دیگر به آیاتی دیگر استناد کردهاند؛ از جمله [[آیه]] ۱۰ [[شوری]] / ۴۲ که در موارد [[اختلاف]] نظر [[انسانها]]، آنان را به [[داوری]] [[خداوند]] ارجاع داده است: "و مَا اختَلَفتُم فیهِ مِن شَیء فَحُکمُهُ اِلَی [[اللّه]]"، آیه ۸۳ [[نساء]] / ۴ که از ارجاع برخی امور به [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولواالامر]] یاد کرده است: "و اِذَا جاءَهُم اَمرٌ مِنَ الاَمنِ اَوِ الخَوفِ اَذاعوا بِهِ ولَو رَدّوهُ اِلَی الرَّسولِ واِلی اُولِی الاَمرِ مِنهُم لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَستَنـبِطونَهُ" و آیه ۵۹ نساء / ۴ که [[مسلمانان]] را هنگام اختلاف نظر و [[منازعه]] به [[خدا]] و پیامبر{{صل}} ارجاع داده است: "فَاِن تَنـزَعتُم فی شَیء فَرُدّوهُ اِلَی اللّهِ والرَّسولِ".<ref>روضة الناظر، ج ۲، ص ۳۷۵ - ۳۷۶؛ کشف الاسرار، ج ۱، ص ۴۵۴.</ref> به نظر [[استدلال]] کنندگان، در این آیات خداوند افراد را در موارد اختلاف و [[تنازع]] تنها به خدا و پیامبر{{صل}} و اولواالامر ارجاع داده نه به دیگری. در برابر، برخی [[فقها]] تقلید عالم از عالمی دیگر را در مواردی که وی [[دانایی]] بالفعل ندارد، جایز یا [[واجب]] دانستهاند.<ref>کشف الاسرار، ج ۱، ص ۴۵۴؛ المنیر، ج ۱۴، ص ۱۴۸.</ref> از جمله مستندات اینان [[آیه]] ۴۳ نحل / ۱۶ است که [[نادانان]] را به [[پرسش]] از [[اهل ذکر]] [[فرمان]] داده است، زیرا شخص عالم در مواردی که [[علم]] او ناقص است، عالم به شمار نمیرود، از این رو سؤال و [[تقلید]] او از دیگران جایز است.<ref>المنیر، ج ۱۴، ص ۱۴۸؛ روضة الناظر، ج ۲، ص ۳۷۵.</ref> شماری دیگر، [[تقلید]] عالم از عالم را در مواردی که عالم نیاز به حکمی [[شرعی]] دارد و [[فرصت]] [[استنباط]] ندارد، جایز دانستهاند.<ref>کشف الاسرار، ج ۱، ص ۴۵۴؛ تبصرة الفقهاء، ج ۱، ص ۱۴.</ref>.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
===شرایط تقلید شونده=== | |||
====علم و [[فقاهت]]==== | |||
تقلید شونده باید از علم و [[قدرت]] [[اجتهاد]] برخوردار باشد.<ref>مصباح المنهاج، ص ۳۴.</ref> این شرط از برخی [[آیات قرآن]] استفاده میشود؛ از جمله ۱۲۲ [[توبه]] / ۹ که برخورداری از فقاهت در [[دین]] را برای [[انذار]] ضروری دانسته است: "لِیَتَفَقَّهوا فِی الدّینِ ولِیُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَیهِم"؛<ref>الاجتهاد والتقلید، خویی، ص ۲۲۸.</ref> همچنین این شرط از [[آیات]] ۴۳ نحل / ۱۶ و ۷ [[انبیاء]] / ۲۱ که اهل ذکر را [[مرجع]] افراد [[ناآگاه]] دانسته استفاده میشود،<ref>مصباح الاصول، ج ۳، ص ۴۴۹؛ الفصول فی الاصول، ج ۴، ص ۲۷۹.</ref> افزون بر این، در [[احادیث]] متعدد تقلید تنها از [[عالمان]] و [[فقیهان]] تجویز شده است.<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۲۳ - ۱۳۱؛ کمال الدین، ص ۴۸۴؛ خاتمة المستدرک، ج ۲، ص ۹.</ref> [[فقها]] درباره اینکه آیا علم [[فقیه]] به همه [[ابواب فقهی]] لازم است یا علم نسبی نیز کافی است [[اختلاف]] نظر دارند؛ بیشتر فقهای امامی به [[لزوم]] اجتهاد مطلق تقلید شونده <ref>تحریر العروة الوثقی، ج ۱، ص ۳۱؛ الاجتهاد والتقلید، خویی، ص ۲۲۷؛ الاجتهاد والتقلید، صدر، ص ۱۱۵ - ۱۱۶.</ref> و شماری از آنها به کفایت [[تفقه]] در برخی ابواب فقهی <ref>الاجتهاد و التقلید، صدر، ص ۱۱۶.</ref> قائلاند.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
====[[اسلام]] و [[ایمان]]==== | |||
شرط [[مسلمان]] بودن <ref>الاجتهاد و التقلید، صدر، ص ۱۰۷.</ref> و [[هدایت]] یافتگی مفتی به [[راه]] [[حق]] را میتوان از [[آیات]] متعددی دریافت؛ از جمله ۳۵ [[یونس]] / ۱۰ که تنها [[هدایت]] یافتگان را [[شایسته]] [[پیروی]] دانسته است: "اَفَمَن یَهدی اِلَی الحَقِّ اَحَقُّ اَن یُتَّبَعَ اَمَّن لا یَهِدّی اِلاّ اَن یُهدی فَما لَکُم کَیفَ تَحکُمون". در [[آیه]] ۲۱ [[یس]] / ۳۶ نیز [[مؤمنان]] به [[پیروی]] از هدایت یافتگان [[مأمور]] شده اند: "اِتَّبِعوا مَن لا یَسـَلُکُم اَجرًا وهُم مُهتَدون"(نیز آیه ۹۰ انعام / ۶)؛ همچنین این نکته از مفهوم آیاتی دیگر استفاده میشود؛ از جمله آیاتی که [[مشرکان]] را از [[تقلید]] نیاکان [[گمراه]] خود منع کرده؛ مانند ۱۰۴ [[مائده]] / ۵، ۱۷۰ بقره / ۲، و ۲۴ زخرف / ۴۳ یا آیاتی که [[اهل کتاب]] را به جهت تقلید [[عالمان]] گمراه خود [[مذمت]] کرده است؛<ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۳؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۲۵، ۱۳۲؛ نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۰۹.</ref> مانند ۳۱ [[توبه]] / ۹. افزون بر این برخی فقهای امامی، با استناد به [[احادیث]]، [[ایمان]] یعنی [[شیعه]] بودن تقلید شونده را نیز شرط دانستهاند.<ref>الاجتهاد و التقلید، خویی، ص ۲۱۸؛ مصباح المنهاج، ص ۳۰.</ref>.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
====[[عدالت]]==== | |||
مستند شرط عدالت و دوری کردن از [[گناه]] <ref>الاصول العامة للفقه المقارن، ص ۶۴۹؛ الاجتهاد والتقلید، صدر، ص ۱۱۰؛ فتح العزیز، ج ۳، ص ۲۳۱.</ref> به نظر برخی [[فقها]]، آیه ۶ حجرات / ۴۹ است که جست و جو و تحقیق را درباره [[خبر فاسق]] لازم شمرده است: "اِن جاءَکُم فاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَیَّنوا"، زیرا واژه "خبر" در این آیه شامل فتوای [[فقیه]] نیز میشود؛<ref>مصباح المنهاج، ص ۳۷؛ الاجتهاد و التقلید، صدر، ص ۱۱۱ - ۱۱۲.</ref> همچنین برخی با توجه به آیاتی که گناه را نوعی [[ستم]] شمرده ([[طلاق]] / ۶۵، ۱) و از [[اعتماد]] کردن بر [[ستمکاران]] [[نهی]] کرده ([[هود]] / ۱۱، ۱۱۳) عدالت را در مفتی شرط دانسته و تقلید از غیر [[عادل]] را جایز ندانستهاند.<ref>الاجتهاد والتقلید، صدر، ص ۱۱۲.</ref> این شرط را از احادیث نیز میتوان استفاده کرد؛ از جمله احادیثی که شرایطی مانند [[امانتداری]] <ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۳۰؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۳۸؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۸.</ref> [[حافظ دین]] بودن، [[مخالفت]] با [[هوای نفس]] و [[مطیع]] [[اوامر خدا]] و [[رسول]] بودن <ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۳۱؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۶۳؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۸۸.</ref> را برای مقلَّد ذکر کرده است؛<ref>الاجتهاد و التقلید، صدر، ص ۱۱۱.</ref> همچنین به [[سیره]] متشرعه که در [[مناصب]] پایین تری مانند [[امامت]] [[جماعت]] شرط [[عدالت]] را لازم دانستهاند، استناد شده است.<ref>الاجتهاد والتقلید، خویی، ص ۲۲۱ - ۲۲۳.</ref>.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
====[[اعلمیت]]==== | |||
شرط [[اعلم بودن]] مفتی از دیگران <ref>نهایة الافکار، ج ۴، ص ۲۴۸؛ مصباح الاصول، ج ۳، ص ۴۵۱؛ الاجتهاد و التقلید، خویی، ص ۱۳۳.</ref> به نظر برخی از [[آیات]] ۱۷ - ۱۸ زمر / ۳۹ استفاده میشود که در آنها [[پیروی]] از [[بهترین]] [[سخن]] و دیدگاه از ویژگیهای [[بندگان]] [[هدایت یافته]] به شمار رفته است: "فَبَشِّر عِباد * اَلَّذینَ یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ اَحسَنَهُ اُولـئِکَ الَّذینَ هَدهُمُ اللّهُ واُولـئِکَ هُم اولوا الاَلبـب"، زیرا نظر مجتهدِ [[اعلم]] نیکوتر و به [[حق]] و صواب نزدیکتر است، از این رو براساس [[آیه]] یاد شده پیروی از او لازم است؛<ref>تبصرة الفقهاء، ج ۱، ص ۱۱ - ۲۱.</ref> همچنین برای [[اثبات]] این شرط به آیه ۹ زمر / ۳۹ که دانایان را با [[نادانان]] برابر ندانسته استناد شده است: "هَل یَستَوِی الَّذینَ یعلَمونَ والَّذینَ لا یَعلَمونَ"، زیرا [[مجتهد]] عالم با مجتهد اعلم برابر نیست، بلکه صاحب [[علم]] کمتر نسبت به آن بخش از معلومات اعلم که او بدانها [[آگاهی]] ندارد، [[جاهل]] به شمار میرود، پس به موجب این آیه، [[تقلید]] باید از اعلم صورت گیرد؛<ref>تبصرة الفقهاء، ج ۱، ص ۲۱.</ref> همچنین این شرط از آیات متعددی استفاده میشود که در آنها [[انسانها]] به پیروی و [[اطاعت از خداوند]] ـ از آن رو که علم او فراتر از دیگران است ـ فراخوانده شده اند: "ءَاَنتُم اَعلَمُ اَمِ اللّهُ"(بقره / ۲، ۱۴۰ و نیز کهف / ۱۸، ۱۹، ۲۱ و...)، زیرا ملاک موجود در این [[آیه]] در مورد [[تقلید]] از [[اعلم]] هم صادق است، پس باید سخن و [[عقیده]] او بر غیر اعلم مقدم باشد. به علاوه، [[آیات]] ۶۶ - ۶۹ کهف / ۱۸ که از [[التزام]] [[حضرت موسی]]{{ع}} ـ با وجود [[نبوت]] ـ به [[پیروی]] از [[حضرت خضر]] را دربردارد، میتواند به گونه ای مشعر به این مطلب باشد: "قالَ لَهُ [[موسی]] هَل اَتَّبِعُکَ عَلی اَن تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمتَ رُشدا * قالَ سَتَجِدُنی اِن شاءَ اللّهُ صابِرًا و لااَعصی لَکَ اَمرا"<ref>پژوهشهای قرآنی، ش ۴، ص ۹۴ - ۹۷، "گستره مباحث فقهی قرآن".</ref>. در برخی [[احادیث]] منقول از [[امامان]]{{ع}} نیز تقلید و پیروی از اعلم لازم شمرده شده است؛ مثلا [[امام صادق]]{{ع}} [[شیعیان]] را در مورد [[اختلاف]] [[حکم]] دو [[فقیه]] به [[عادل ترین]]، فقیه ترین و صادق ترین آن دو ارجاع دادهاند <ref>الکافی، ج ۱، ص ۶۸؛ من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۹؛ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۳۰۲.</ref> یا [[حدیثی]] که [[دعوت]] به سوی خویش را با وجود فرد داناتر نوعی [[بدعت]] خوانده است.<ref> تحف العقول، ص ۳۷۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۰؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۰۸.</ref> اقتضای [[حکم عقل]] و [[سیره عقلا]] نیز [[رجوع]] به فتوای اعلم است.<ref>الاجتهاد و التقلید، خویی، ج ۱، ص ۱۴۲؛ الاجتهاد و التقلید، صدر، ص ۱۷۱.</ref> در برابر، برخی [[فقها]] برآناند که تقلید از اعلم لازم نیست و میتوان از هر فقیه و عالمی هرچند اعلم نباشد تقلید کرد.<ref>الاجتهاد والتقلید، صدر، ص ۱۸۳؛ الاحکام، ج ۴، ص ۲۳۷؛ روضة الناظر، ج ۲، ص ۳۸۵.</ref> برخی به اطلاق آیات ۴۳ نحل / ۱۶ و ۷ [[انبیاء]] / ۲۱ استناد جستهاند، زیرا در این آیات پیروی و تقلید به [[اعلم بودن]] فرد مشروط نشده است.<ref>تهذیب الاصول، ج ۳، ص ۱۷۶ و ۱۷۷؛ نهایة الافکار، ج ۴، ص ۲۴۸ - ۲۴۹؛ مصباح الاصول، ج ۳، ص ۴۵۶.</ref> [[پیروان]] این دیدگاه به [[احادیث]] هم استناد کردهاند؛<ref>الاجتهاد والتقلید، صدر، ص ۱۸۳.</ref> از جمله احادیثی که در آنها [[امامان شیعه]]{{ع}} [[مردم]] را به فقهای متعدد ـ که از نظر [[علمی]] همرتبه نبودند ـ ارجاع دادهاند.<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۴۴ - ۱۴۶؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۱۱ - ۳۱۵.</ref>.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
====[[حیات]]==== | |||
به نظر بسیاری از [[فقها]] زنده بودن مفتی از شرایط مهم [[تقلید]] است.<ref>کفایة الاصول، ص ۴۷۶؛ الاجتهاد والتقلید، خویی، ص ۹۵ - ۹۶؛ مصباح المنهاج، ص ۳۹.</ref> از جمله مستندات آن را [[آیات]] ۱۲۲ [[توبه]] / ۹ و ۴۳ نحل / ۱۶ و ۷ [[انبیاء]] / ۲۱ دانستهاند، زیرا عنوان "مُنْذِر" و "[[اهل ذکر]]" در این آیات در مفتی زنده [[ظهور]] دارد؛<ref>الاصول العامة للفقه المقارن، ص ۶۵۱ - ۶۵۲؛ الاجتهاد و التقلید، خویی، ص ۹۹ - ۱۰۴.</ref> همچنین تعابیر احادیث را مؤید این دیدگاه دانستهاند.<ref>الاجتهاد والتقلید، صدر، ص ۱۲۹؛ مصباح المنهاج، ص ۴۰ - ۴۱.</ref> در برابر، برخی فقها تقلید از مرده را جایز دانسته، برآناند که اطلاق آیات مذکور شامل [[فقیه]] غیر زنده نیز میشود،<ref>الوافیه، ص ۲۰۹ - ۳۰۰؛ الاجتهاد والتقلید، خویی، ص ۹۹؛ الاجتهاد و التقلید، صدر، ص ۱۲۷.</ref> زیرا [[پرسش]] از اهل ذکر در [[آیه]] ۴۳ نحل / ۱۶ موضوعیتی ندارد، بلکه مراد از آن [[رجوع]] به عالم با [[هدف]] برطرف شدن [[جهل]] است و رجوع به کتاب عالم میت یا فتوای او نیز این هدف را برآورده میکند.<ref>الاجتهاد والتقلید، صدر، ص ۱۲۷.</ref>[[انذار]] در آیه ۱۲۲ توبه / ۹ نیز شامل [[انذار]] شخص مرده به گونه با واسطه و غیر مستقیم مانند خواندن کتاب او یا شنیدن انذار او از فردی دیگر میشود.<ref>الاجتهاد والتقلید، صدر، ص ۱۲۷ - ۱۲۸.</ref> برخی نیز با استناد به آیه ۹ زمر / ۳۹ گفتهاند که ملاک در تقلید [[تبعیت]] و پذیرش [[بهترین]] گفتار است و این امر به مفتی زنده اختصاص ندارد، بلکه چه بسا بهترین[[سخن]] و [[حکم]] از آنِ [[فقیه]] میت باشد.<ref>تبصرة الفقهاء، ج ۱، ص ۱۸ - ۲۳.</ref>.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]؛ [[تقلید (مقاله)|مقاله "تقلید"]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]] ج۸.</ref> | |||
==تقلید در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم== | |||
منظور آن دسته از آیاتی است که در پاسخ [[پیامبر]] [[مشرکان]] مسئله تقلید از دیگران را مطرح میکنند و [[قرآن]] به آن پاسخ میدهد. | منظور آن دسته از آیاتی است که در پاسخ [[پیامبر]] [[مشرکان]] مسئله تقلید از دیگران را مطرح میکنند و [[قرآن]] به آن پاسخ میدهد. | ||
#{{متن قرآن|بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ * وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ * قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آبَاءَكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref> | #{{متن قرآن|بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ * وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ * قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آبَاءَكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>"(نه،) بلکه گفتند: ما به راستی پدرانمان را بر آیینی یافتهایم و ما نیز در پی آنان رهجوییم * و بدینگونه ما پیش از تو در هیچ شهری بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامروایان آن (شهر) گفتند: ما پدران خویش را بر آیینی یافتهایم و آثار آنان را پی میگیریم * گفت: حتّی اگر برای شما از آنچه پدران خود را بر آن یافتهاید چیزی رهنمونتر بیاورم؟ گفتند: ما آنچه را بدان فرستاده شدهاید انکار میکنیم" سوره زخرف، آیه ۲۲-۲۴.</ref> | ||
'''نکات در این [[آیات]]:''' | '''نکات در این [[آیات]]:''' | ||
#تقلید [[مشرکان]] عصر [[پیامبر اسلام]] از نیاکان خویش: {{متن قرآن|إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ}}<ref> | #تقلید [[مشرکان]] عصر [[پیامبر اسلام]] از نیاکان خویش: {{متن قرآن|إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>"(نه،) بلکه گفتند: ما به راستی پدرانمان را بر آیینی یافتهایم و ما نیز در پی آنان رهجوییم" سوره زخرف، آیه ۲۲.</ref> همانند [[مشرکان]] عصر [[پیامبران پیشین]] مطرح گردیده است: {{متن قرآن|مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ}}<ref>"و بدینگونه ما پیش از تو در هیچ شهری بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامروایان آن (شهر) گفتند: ما پدران خویش را بر آیینی یافتهایم و آثار آنان را پی میگیریم" سوره زخرف، آیه ۲۳.</ref> | ||
#[[استدلال]] [[پیامبر اسلام]] بر [[باطل]] بودن این گونه تقلید ذکر گردیده است: {{متن قرآن|أَوَلَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آبَاءَكُمْ}}<ref> | #[[استدلال]] [[پیامبر اسلام]] بر [[باطل]] بودن این گونه تقلید ذکر گردیده است: {{متن قرآن|أَوَلَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آبَاءَكُمْ}}<ref>"گفت: حتّی اگر برای شما از آنچه پدران خود را بر آن یافتهاید چیزی رهنمونتر بیاورم؟ گفتند: ما آنچه را بدان فرستاده شدهاید انکار میکنیم" سوره زخرف، آیه ۲۴.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۳۲۹.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۲۱: | خط ۹۶: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | # [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | ||
# [[پرونده:000059.jpg|22px]] [[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]، [[تقلید (مقاله)|تقلید]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۸''']] | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{یادآوری پانویس}} | {{یادآوری پانویس}} |