پرش به محتوا

یقین: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ مهٔ ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'بدست' به 'به‌دست'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[))
جز (جایگزینی متن - 'بدست' به 'به‌دست')
خط ۱۵: خط ۱۵:
*[[راغب اصفهانی]] در کتاب "مفردات ألفاظ القرآن کریم " خویش، درباره یقین می‌‌نویسد: "یقین... سکون [[فهم]] به‌همراه [[ثبات]] [[حکم]] در [[عقل]] است، [[حضرت حق]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد» سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۱-۲۷۲.</ref>.
*[[راغب اصفهانی]] در کتاب "مفردات ألفاظ القرآن کریم " خویش، درباره یقین می‌‌نویسد: "یقین... سکون [[فهم]] به‌همراه [[ثبات]] [[حکم]] در [[عقل]] است، [[حضرت حق]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد» سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۱-۲۷۲.</ref>.


==راه بدست آوردن یقین==
==راه به‌دست آوردن یقین==
*در غیر امور [[معنوی]]، یقین تنها از راه [[حس]] بدست می‌‌آید. از این‌رو هر [[علمی]] که به [[حس]] ختم شده و بوسیله آن [[ادراک]] شود، یقینی بوده از تردید برکنار خواهد ماند. [[علم]] [[انسان]] به آنکه دو امر متناقض امکان اجتماع با یکدیگر را نخواهند داشت، در همین شمار است. نیز در [[قرآن کریم]] به همین مناسبت بارها از [[مرگ]] به عنوان یقین یاد شده است: {{متن قرآن|حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ}}<ref>«تا آنکه مرگ به سراغ ما آمد پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد » سوره مدثر، آیه ۴۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۲.</ref>.
*در غیر امور [[معنوی]]، یقین تنها از راه [[حس]] به‌دست می‌‌آید. از این‌رو هر [[علمی]] که به [[حس]] ختم شده و بوسیله آن [[ادراک]] شود، یقینی بوده از تردید برکنار خواهد ماند. [[علم]] [[انسان]] به آنکه دو امر متناقض امکان اجتماع با یکدیگر را نخواهند داشت، در همین شمار است. نیز در [[قرآن کریم]] به همین مناسبت بارها از [[مرگ]] به عنوان یقین یاد شده است: {{متن قرآن|حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ}}<ref>«تا آنکه مرگ به سراغ ما آمد پس دیگر میانجیگری میانجی‌ها برای آنها سودی ندارد » سوره مدثر، آیه ۴۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۲.</ref>.
*در معنویات امّا، یقین تنها از راه دوری کردن از محرّمات و مکروهات و امور شُبهه برانگیز، و نیز انجام [[واجبات]] و مستحبّات حاصل می‌‌شود. ستردن رذائل از [[نفس]] و پیراستن آن به [[فضائل]]، راهی است که هم انجام [[واجبات]] و ترک محرّمات را برای [[آدمی]] میسر می‌‌سازد، و هم او را به مرتبه یقین می‌‌رساند.
*در معنویات امّا، یقین تنها از راه دوری کردن از محرّمات و مکروهات و امور شُبهه برانگیز، و نیز انجام [[واجبات]] و مستحبّات حاصل می‌‌شود. ستردن رذائل از [[نفس]] و پیراستن آن به [[فضائل]]، راهی است که هم انجام [[واجبات]] و ترک محرّمات را برای [[آدمی]] میسر می‌‌سازد، و هم او را به مرتبه یقین می‌‌رساند.
*[[قرآن کریم]] خود در آیاتی چند به این مسأله اشاره فرموده است؛ به این [[آیات]] بنگرید: {{متن قرآن|وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ}}<ref>«و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا}}<ref>« اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد » سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید» سوره حدید، آیه ۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا}}<ref>«و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود، چون داستان کسی است در تیرگی‌ها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدین‌گونه آنچه کافران می‌کردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه ۱۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد » سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>؛ {{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}}<ref>«و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۲-۲۷۳.</ref>.
*[[قرآن کریم]] خود در آیاتی چند به این مسأله اشاره فرموده است؛ به این [[آیات]] بنگرید: {{متن قرآن|وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ}}<ref>«و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا}}<ref>« اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد » سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید» سوره حدید، آیه ۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا}}<ref>«و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود، چون داستان کسی است در تیرگی‌ها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدین‌گونه آنچه کافران می‌کردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه ۱۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد » سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>؛ {{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}}<ref>«و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۲-۲۷۳.</ref>.
خط ۲۸: خط ۲۸:
#و عین الیقین؛
#و عین الیقین؛
#و [[حقّ]] الیقین، تقسیم کرده‌اند.  
#و [[حقّ]] الیقین، تقسیم کرده‌اند.  
*مراد آنان از "[[علم الیقین]]"، یقینی است که بواسطه مشاهدات حسّی و استدلالات اینگونه بدست می‌‌آید. در این شمار است یقین به [[مرگ]]، که بواسطه مردن افراد بدست می‌‌آید؛ و نیز یقین به وجود [[آتش]] در مکانی خاص، که در نتیجه دیدن [[دود]] در آن نقطه حاصل می‌‌شود. نیز مراد آنان از "عین الیقین"، یقینی است که بواسطه دیدن به چشم یا [[بصیرت]] انسانی حاصل می‌‌شود. یقین به [[مرگ]] در اثر دیدن صحنه [[احتضار]]، و یقین به وجود [[آتش]] در اثر دیدن حسّی خود [[آتش]]، نمونه‌های اینگونه از یقین است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۵.</ref>.
*مراد آنان از "[[علم الیقین]]"، یقینی است که بواسطه مشاهدات حسّی و استدلالات اینگونه به‌دست می‌‌آید. در این شمار است یقین به [[مرگ]]، که بواسطه مردن افراد به‌دست می‌‌آید؛ و نیز یقین به وجود [[آتش]] در مکانی خاص، که در نتیجه دیدن [[دود]] در آن نقطه حاصل می‌‌شود. نیز مراد آنان از "عین الیقین"، یقینی است که بواسطه دیدن به چشم یا [[بصیرت]] انسانی حاصل می‌‌شود. یقین به [[مرگ]] در اثر دیدن صحنه [[احتضار]]، و یقین به وجود [[آتش]] در اثر دیدن حسّی خود [[آتش]]، نمونه‌های اینگونه از یقین است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۵.</ref>.
*"[[حقّ]] الیقین" امّا، یقینی است که با درگیر شدن خود [[انسان]] با موضوع یقین، حاصل می‌‌شود. یقین به [[مرگ]] برای انسانی که خود طعم آن را چشیده، و نیز یقین به [[آتش]] برای کسی که خود در میانه آن افتاده است، [[حقّ]] الیقین نامیده می‌‌شود. اضافه می‌کنیم که این مراتب سه گانه را نیز، مراتب دیگری است که نشان از [[قوّت]] و [[ضعف]] آن یقین دارد. بدین ترتیب - همانگونه که گذشت -، مراتب یقین را پایانی نیست و پهنه بلند آن را کناری نمی‌باشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۶.</ref>.
*"[[حقّ]] الیقین" امّا، یقینی است که با درگیر شدن خود [[انسان]] با موضوع یقین، حاصل می‌‌شود. یقین به [[مرگ]] برای انسانی که خود طعم آن را چشیده، و نیز یقین به [[آتش]] برای کسی که خود در میانه آن افتاده است، [[حقّ]] الیقین نامیده می‌‌شود. اضافه می‌کنیم که این مراتب سه گانه را نیز، مراتب دیگری است که نشان از [[قوّت]] و [[ضعف]] آن یقین دارد. بدین ترتیب - همانگونه که گذشت -، مراتب یقین را پایانی نیست و پهنه بلند آن را کناری نمی‌باشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۶.</ref>.
*این مراتب سه‌گانه، در برخی از [[آیات قرآن کریم]] نیز مورد اشاره واقع شده است. به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ}}<ref>«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟ آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است » سوره فصلت، آیه ۵۳-۵۴.</ref>.  صدر آیۀ نخست به [[علم الیقین]]، و ذیل آن به عین الیقین اشاره می‌‌نماید؛ و [[آیه]] دوّم نیز حقّ‌ الیقین را به نمایش گذارده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۶.</ref>.
*این مراتب سه‌گانه، در برخی از [[آیات قرآن کریم]] نیز مورد اشاره واقع شده است. به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ}}<ref>«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟ آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است » سوره فصلت، آیه ۵۳-۵۴.</ref>.  صدر آیۀ نخست به [[علم الیقین]]، و ذیل آن به عین الیقین اشاره می‌‌نماید؛ و [[آیه]] دوّم نیز حقّ‌ الیقین را به نمایش گذارده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۶.</ref>.
خط ۳۵: خط ۳۵:
*یقین را فوائد بسیاری است: چه بسیاری از [[فضائل]] از آن سرچشمه می‌‌گیرد و بر وجود آن متوقّف است: تفصیل این مطلب پس از این خواهد آمد.  
*یقین را فوائد بسیاری است: چه بسیاری از [[فضائل]] از آن سرچشمه می‌‌گیرد و بر وجود آن متوقّف است: تفصیل این مطلب پس از این خواهد آمد.  
*امّا در اینجا تنها اشاره می‌‌کنیم، که [[توکّل]]، وانهادن امور به [[حضرت حق]]، پشت گرمی به [[حضرت]] او، [[انقطاع]] از [[مردم]]، پذیرش [[قضای الهی]]، و دیگر [[صفات نیکو]] - همچون [[شجاعت]] و [[بخشش]] و...-، تنها و تنها از یقین سرچشمه می‌‌گیرد و بس.
*امّا در اینجا تنها اشاره می‌‌کنیم، که [[توکّل]]، وانهادن امور به [[حضرت حق]]، پشت گرمی به [[حضرت]] او، [[انقطاع]] از [[مردم]]، پذیرش [[قضای الهی]]، و دیگر [[صفات نیکو]] - همچون [[شجاعت]] و [[بخشش]] و...-، تنها و تنها از یقین سرچشمه می‌‌گیرد و بس.
*بدست آوردن [[مقام]] [[خضوع]] و [[خشوع]]، و پرداختن به [[وظائف]] [[بندگی]] [[انسان]] در مقابل [[حضرت حق]] نیز، از پس حصول یقین بوجود خواهد آمد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۷.</ref>.
*به‌دست آوردن [[مقام]] [[خضوع]] و [[خشوع]]، و پرداختن به [[وظائف]] [[بندگی]] [[انسان]] در مقابل [[حضرت حق]] نیز، از پس حصول یقین بوجود خواهد آمد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۷.</ref>.
*آنچه در این میان امّا از [[ارزش]] بیشتری برخوردار است، آنست که یقین [[انسان]] را از تمامی [[اعمال]] [[حرام]] و [[مکروه]] باز می‌‌دارد، و او را به سوی تمامی [[اعمال شایسته]] گسیل می‌‌نماید. این مطلب چنان در نفسِ یقین‌مند گسترش می‌‌یابد، که حتّی او را از پرداختن به غیر [[خدا]] و التفات به دنیای فرومایه نیز باز خواهد داشت؛ از این‌رو چنین انسانی امور [[مباح]] را نیز ترک نموده [[استغفار]] را بر چنین اعمالی [[واجب]] می‌‌شمارد.
*آنچه در این میان امّا از [[ارزش]] بیشتری برخوردار است، آنست که یقین [[انسان]] را از تمامی [[اعمال]] [[حرام]] و [[مکروه]] باز می‌‌دارد، و او را به سوی تمامی [[اعمال شایسته]] گسیل می‌‌نماید. این مطلب چنان در نفسِ یقین‌مند گسترش می‌‌یابد، که حتّی او را از پرداختن به غیر [[خدا]] و التفات به دنیای فرومایه نیز باز خواهد داشت؛ از این‌رو چنین انسانی امور [[مباح]] را نیز ترک نموده [[استغفار]] را بر چنین اعمالی [[واجب]] می‌‌شمارد.
*گویا استغفارهائی که از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[نقل]] شده است نیز، از همین باب بوده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۷.</ref>.
*گویا استغفارهائی که از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[نقل]] شده است نیز، از همین باب بوده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۷.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش