پرش به محتوا

ضرورت حکومت اسلامی در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۱۱: خط ۱۱:
ولی چه بسیار از مسائل [[بدیهی]] که به‌خاطر شبهه‌های واهی به بحث و تردید و احیاناً به [[انکار]] نیز کشانده شده است. موضوع ضرورت تشکیل حکومت و [[دولت در اسلام]] یکی از این مسائل است. ما در اینجا پس از ارائه دلائل به این سؤال‌ها و [[شبهه‌ها]] که در این زمینه مطرح شده پاسخ خواهیم داد و روشن خواهیم نمود که کلیه این شبهه‌ها از یک [[تفکر]] یک بعدی و بدون توجه به جوانب مختلف [[مکتب جامع]] الاطراف اسلام ناشی شده و دست‌های [[ناپاک]] کسانی که [[قدرت سیاسی]] اسلام نقشه‌ها و [[منافع]] شوم آنها را به خطر می‌انداخته است نیز در این ماجرا نقش داشته است.
ولی چه بسیار از مسائل [[بدیهی]] که به‌خاطر شبهه‌های واهی به بحث و تردید و احیاناً به [[انکار]] نیز کشانده شده است. موضوع ضرورت تشکیل حکومت و [[دولت در اسلام]] یکی از این مسائل است. ما در اینجا پس از ارائه دلائل به این سؤال‌ها و [[شبهه‌ها]] که در این زمینه مطرح شده پاسخ خواهیم داد و روشن خواهیم نمود که کلیه این شبهه‌ها از یک [[تفکر]] یک بعدی و بدون توجه به جوانب مختلف [[مکتب جامع]] الاطراف اسلام ناشی شده و دست‌های [[ناپاک]] کسانی که [[قدرت سیاسی]] اسلام نقشه‌ها و [[منافع]] شوم آنها را به خطر می‌انداخته است نیز در این ماجرا نقش داشته است.


همین [[شبهات]] موجب گردیده که بسیاری از متفکرین اسلامی در زمینه ضرورت تشکیل [[دولت اسلامی]] به استدلال بپردازند و به استناد [[ادله عقلی]] و [[شرعی]] [[لزوم]] آن را به [[اثبات]] برسانند. اینک ما بخشی از این دلائل را در اینجا مورد بررسی قرار می‌دهیم.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده، ابراهیم]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۳.</ref>
همین [[شبهات]] موجب گردیده که بسیاری از متفکرین اسلامی در زمینه ضرورت تشکیل [[دولت اسلامی]] به استدلال بپردازند و به استناد [[ادله عقلی]] و [[شرعی]] [[لزوم]] آن را به [[اثبات]] برسانند. اینک ما بخشی از این دلائل را در اینجا مورد بررسی قرار می‌دهیم.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۳.</ref>


==[[ضرورت فطری دولت]]==
==[[ضرورت فطری دولت]]==
خط ۱۸: خط ۱۸:
در توضیح بیشتر مطلب می‌افزاید: [[انسان]] در عین [[وابستگی]] به [[نظام]] [[جهان آفرینش]] با به‌کارانداختن [[قوای ادراکی]]، حوائج خود را برآورده می‌کند و همواره [[خیر و شر]] خود را از [[راه]] [[الهام]] [[تکوینی]] و [[هدایت]] وجودی که به صورت [[علوم]] و [[افکار]] جلوه می‌کند می‌یابد و از این رهگذر است که خود را با [[سازمان]] کلی هستی منطبق می‌سازد و الگوی [[زندگی]] خود را از آفرینش می‌گیرد؛ مانند سازمان هستی [[اجتماعی]] زندگی می‌کند و نیازهای خویش را از این طریق در [[جهت]] کمال برطرف می‌سازد و تشکیلاتی چون سازمان هستی [[جهان]] برای [[زندگی اجتماعی]] خویش می‌پذیرد. [[فطری]] بودن نیاز به [[تشکیلات حکومتی]] به حدی بود که وقتی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} پس از [[هجرت به مدینه]] دست به ایجاد [[دولت اسلامی]] زد مردم با وجود سؤالاتی که در زمینه حیض و [[هلال]] و [[انفاق]] و دیگر مسائل عادی مطرح می‌کردند و از [[پیامبر]]{{صل}} توضیح می‌خواستند در این مورد [[تشکیل دولت]] هیچ‌گونه سؤالی مطرح ننمودند و توضیحی نخواستند حتی جریان‌های پس از [[رحلت]] آن [[حضرت]] نیز با تمامی فراز و نشیب آن از همین [[احساس]] [[فطری]] سرچشمه می‌گرفت.
در توضیح بیشتر مطلب می‌افزاید: [[انسان]] در عین [[وابستگی]] به [[نظام]] [[جهان آفرینش]] با به‌کارانداختن [[قوای ادراکی]]، حوائج خود را برآورده می‌کند و همواره [[خیر و شر]] خود را از [[راه]] [[الهام]] [[تکوینی]] و [[هدایت]] وجودی که به صورت [[علوم]] و [[افکار]] جلوه می‌کند می‌یابد و از این رهگذر است که خود را با [[سازمان]] کلی هستی منطبق می‌سازد و الگوی [[زندگی]] خود را از آفرینش می‌گیرد؛ مانند سازمان هستی [[اجتماعی]] زندگی می‌کند و نیازهای خویش را از این طریق در [[جهت]] کمال برطرف می‌سازد و تشکیلاتی چون سازمان هستی [[جهان]] برای [[زندگی اجتماعی]] خویش می‌پذیرد. [[فطری]] بودن نیاز به [[تشکیلات حکومتی]] به حدی بود که وقتی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} پس از [[هجرت به مدینه]] دست به ایجاد [[دولت اسلامی]] زد مردم با وجود سؤالاتی که در زمینه حیض و [[هلال]] و [[انفاق]] و دیگر مسائل عادی مطرح می‌کردند و از [[پیامبر]]{{صل}} توضیح می‌خواستند در این مورد [[تشکیل دولت]] هیچ‌گونه سؤالی مطرح ننمودند و توضیحی نخواستند حتی جریان‌های پس از [[رحلت]] آن [[حضرت]] نیز با تمامی فراز و نشیب آن از همین [[احساس]] [[فطری]] سرچشمه می‌گرفت.


هرگز شنیده نشد کسی بگوید: اصل [[انتصاب]] [[خلیفه]] لزومی ندارد یا دلیل بر لزومش نداریم؛ زیرا همه به [[انگیزه]] [[فطرت]] احساس می‌کردند که چرخ [[جامعه اسلامی]] بدون گرداننده، خود به خود گردش نخواهد کرد و [[دین اسلام]] این [[واقعیت]] را که در جامعه اسلامی باید [[حکومتی]] وجود داشته باشد، امضای [[قطعی]] نموده است<ref>ر.ک: بررسی‌های اسلامی، ص۱۶۹-۱۷۷.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده، ابراهیم]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۴.</ref>
هرگز شنیده نشد کسی بگوید: اصل [[انتصاب]] [[خلیفه]] لزومی ندارد یا دلیل بر لزومش نداریم؛ زیرا همه به [[انگیزه]] [[فطرت]] احساس می‌کردند که چرخ [[جامعه اسلامی]] بدون گرداننده، خود به خود گردش نخواهد کرد و [[دین اسلام]] این [[واقعیت]] را که در جامعه اسلامی باید [[حکومتی]] وجود داشته باشد، امضای [[قطعی]] نموده است<ref>ر.ک: بررسی‌های اسلامی، ص۱۶۹-۱۷۷.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۴.</ref>


==[[اهداف عالیه اسلام]]==
==[[اهداف عالیه اسلام]]==
تردیدی نیست که [[بعثت]] [[انبیاء]] و [[شریعت اسلام]] در [[جهت]] تحقق بخشیدن به یک [[سلسله]] اهداف بوده است که [[قرآن]] در مواردی از آن اهداف عالیه به‌صراحت یاد کرده است. مانند اقامه [[قسط و عدل]]<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}} «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> و [[وضع اغلال]]<ref>{{متن قرآن|وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}} «و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref> (رهانمودن از [[اسارت‌ها]] و بندها) و تحریرالعباد<ref>{{متن قرآن|أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ}} «که بنی اسرائیل را به بردگی گرفته‌ای؟» سوره شعراء، آیه ۲۲.</ref> (رهاسازی [[مردم]] از بند [[استکبار]] و [[طاغوت]]) و رساندن [[مستضعفان]] به [[حاکمیت]] و [[وارث زمین]] شدن<ref>{{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}} «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref> و [[هدایت]] [[انسان‌ها]] به سوی [[خدا]]<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و اجرای [[فرامین]] و [[حدود الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ}} «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref> از جمله اهداف عالیه است که باید در میان [[جامعه بشری]] [[جامه]] عمل بپوشد و تحقق [[عینی]] بیابد.
تردیدی نیست که [[بعثت]] [[انبیاء]] و [[شریعت اسلام]] در [[جهت]] تحقق بخشیدن به یک [[سلسله]] اهداف بوده است که [[قرآن]] در مواردی از آن اهداف عالیه به‌صراحت یاد کرده است. مانند اقامه [[قسط و عدل]]<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}} «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> و [[وضع اغلال]]<ref>{{متن قرآن|وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}} «و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref> (رهانمودن از [[اسارت‌ها]] و بندها) و تحریرالعباد<ref>{{متن قرآن|أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ}} «که بنی اسرائیل را به بردگی گرفته‌ای؟» سوره شعراء، آیه ۲۲.</ref> (رهاسازی [[مردم]] از بند [[استکبار]] و [[طاغوت]]) و رساندن [[مستضعفان]] به [[حاکمیت]] و [[وارث زمین]] شدن<ref>{{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}} «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref> و [[هدایت]] [[انسان‌ها]] به سوی [[خدا]]<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و اجرای [[فرامین]] و [[حدود الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ}} «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref> از جمله اهداف عالیه است که باید در میان [[جامعه بشری]] [[جامه]] عمل بپوشد و تحقق [[عینی]] بیابد.


پر واضح است که برای این منظور نیاز به وسائل و ابزار و امکانات فراوانی است که باید در [[جامعه]] فراهم گردد و یکی از ضروری‌ترین آنها [[برنامه‌ریزی]] و [[تشکیلات]] اجرائی و دستگاه‌های [[حکومتی]] است. اگر به وسعت و عمق این اهداف کلی و مراحل مختلف آن توجه کافی مبذول گردد تردیدی باقی نخواهد ماند که [[اسلام]] اگر خواهان تحقق عینی این [[هدف‌ها]] است ناگزیر به ملازمه [[عقلی]] برپائی [[تشکیلات حکومتی]] لازم برای رسیدن به آن هدف‌ها را نیز خواسته است.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده، ابراهیم]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۵.</ref>
پر واضح است که برای این منظور نیاز به وسائل و ابزار و امکانات فراوانی است که باید در [[جامعه]] فراهم گردد و یکی از ضروری‌ترین آنها [[برنامه‌ریزی]] و [[تشکیلات]] اجرائی و دستگاه‌های [[حکومتی]] است. اگر به وسعت و عمق این اهداف کلی و مراحل مختلف آن توجه کافی مبذول گردد تردیدی باقی نخواهد ماند که [[اسلام]] اگر خواهان تحقق عینی این [[هدف‌ها]] است ناگزیر به ملازمه [[عقلی]] برپائی [[تشکیلات حکومتی]] لازم برای رسیدن به آن هدف‌ها را نیز خواسته است.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۵.</ref>


==ماهیت قوانین اسلام و مسئله حکومت==
==ماهیت قوانین اسلام و مسئله حکومت==
ماهیت [[قوانین اجتماعی]] و [[سیاسی]] و نظامی و [[اقتصادی]] اسلام خود دلیلی بر [[لزوم تشکیل حکومت]] است؛ زیرا ماهیت این مجموعه [[قوانین]] متنوع نشان می‌دهد که برای پی‌ریزی یک [[دولت]] و اداره [[تشکیلات سیاسی]] و اقتصادی و نظامی یک جامعه تشریح گشته است. بررسی این مجموعه قوانین، [[ثابت]] می‌کند که [[هدف]] از آن ایجاد یک [[نظام]] کامل [[اجتماعی]] است و در این [[نظام سیاسی]] و [[حقوقی]] هر چیزی که مورد نیاز [[بشر]] بوده است فراهم آمده است تا شرائط لازم برای [[تربیت]] و [[هدایت]] [[انسان]] در درون یک نظام عادلانه به‌وجود آید. با دقت و بررسی در ماهیت و کیفیت قوانین اسلام تردیدی نمی‌توان داشت که اجرای این قوانین و عمل به آنها مستلزم [[تشکیل حکومت]] است و بدون تأسیس یک دستگاه اجرائی و [[سازمان]] گسترده سیاسی نمی‌توان به [[وظیفه]] اجرای این [[احکام]] جامه عمل پوشانید.
ماهیت [[قوانین اجتماعی]] و [[سیاسی]] و نظامی و [[اقتصادی]] اسلام خود دلیلی بر [[لزوم تشکیل حکومت]] است؛ زیرا ماهیت این مجموعه [[قوانین]] متنوع نشان می‌دهد که برای پی‌ریزی یک [[دولت]] و اداره [[تشکیلات سیاسی]] و اقتصادی و نظامی یک جامعه تشریح گشته است. بررسی این مجموعه قوانین، [[ثابت]] می‌کند که [[هدف]] از آن ایجاد یک [[نظام]] کامل [[اجتماعی]] است و در این [[نظام سیاسی]] و [[حقوقی]] هر چیزی که مورد نیاز [[بشر]] بوده است فراهم آمده است تا شرائط لازم برای [[تربیت]] و [[هدایت]] [[انسان]] در درون یک نظام عادلانه به‌وجود آید. با دقت و بررسی در ماهیت و کیفیت قوانین اسلام تردیدی نمی‌توان داشت که اجرای این قوانین و عمل به آنها مستلزم [[تشکیل حکومت]] است و بدون تأسیس یک دستگاه اجرائی و [[سازمان]] گسترده سیاسی نمی‌توان به [[وظیفه]] اجرای این [[احکام]] جامه عمل پوشانید.


در این مورد کافی است قوانین [[مالی]] و اقتصادی را بررسی کنیم و [[خمس]]، [[زکوة]]، [[جزیه]]، [[خراج]] و قوانین مربوط به [[معاملات]] و [[تجارت]] و انواع [[روابط اقتصادی]] را مورد مطالعه قرار دهیم و از سوی دیگر اگر [[احکام جهاد]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]]، مقررات مربوط به [[آثار جهاد]] و آنچه که درباره تأمین امکانات و [[بسیج]] نیروها و آمادگی‌های رزمی و نظامی، [[نفی سلطه‌پذیری]]، [[مبارزه]] با [[استکبار]] و [[طواغیت]] و [[نهی]] از [[اطاعت غیر خدا]] آمده است بنگریم؛ و نیز مقررات و دستورهای اکید [[اسلام]] را در زمینه مسائل قضائی و [[اجرای عدالت]] و [[نظام حقوقی]] [[مدنی]] و [[کیفری]] را بررسی نمائیم؛ و اهمیتی را که اسلام برای [[مبارزه]] با [[فساد]] و [[ظلم]] قائل شده مورد توجه قرار دهیم؛ تردیدی به خود [[راه]] نخواهیم داد که اجرای این همه [[قوانین]] به‌جز از طریق تشکیل یک [[حکومت]] [[مقتدر]] [[اسلامی]] امکان‌پذیر نیست<ref>ولایت فقیه، حضرت امام خمینی، ص۲۸-۳۴.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده، ابراهیم]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۵.</ref>
در این مورد کافی است قوانین [[مالی]] و اقتصادی را بررسی کنیم و [[خمس]]، [[زکوة]]، [[جزیه]]، [[خراج]] و قوانین مربوط به [[معاملات]] و [[تجارت]] و انواع [[روابط اقتصادی]] را مورد مطالعه قرار دهیم و از سوی دیگر اگر [[احکام جهاد]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]]، مقررات مربوط به [[آثار جهاد]] و آنچه که درباره تأمین امکانات و [[بسیج]] نیروها و آمادگی‌های رزمی و نظامی، [[نفی سلطه‌پذیری]]، [[مبارزه]] با [[استکبار]] و [[طواغیت]] و [[نهی]] از [[اطاعت غیر خدا]] آمده است بنگریم؛ و نیز مقررات و دستورهای اکید [[اسلام]] را در زمینه مسائل قضائی و [[اجرای عدالت]] و [[نظام حقوقی]] [[مدنی]] و [[کیفری]] را بررسی نمائیم؛ و اهمیتی را که اسلام برای [[مبارزه]] با [[فساد]] و [[ظلم]] قائل شده مورد توجه قرار دهیم؛ تردیدی به خود [[راه]] نخواهیم داد که اجرای این همه [[قوانین]] به‌جز از طریق تشکیل یک [[حکومت]] [[مقتدر]] [[اسلامی]] امکان‌پذیر نیست<ref>ولایت فقیه، حضرت امام خمینی، ص۲۸-۳۴.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۵.</ref>


==[[وحدت اسلامی]]==
==[[وحدت اسلامی]]==
[[وحدت]] اسلامی بر پایه [[اخوت]] و [[اعتصام به حبل الله]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷: {{متن حدیث|أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ‏ وَلَدِي‏ وَ أَهْلِي‏ وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ}}؛ و خطبه ۱۵۸: {{متن حدیث|وَ نَظْمَ‏ مَا بَيْنَكُمْ}}.</ref> که از ضروریات [[احکام اسلامی]] است و [[دعوت]] اسلام همواره در [[جهت]] تحقق بخشیدن به این [[آرمان]] [[انسانی]] و برای رسیدن به [[وحدت جامعه]] بشری بوده است، [[نیازمند]] به [[قدرت سیاسی]] و [[تشکیلات]] اجرائی و [[برنامه‌ریزی]] درازمدت از طریق یک حکومت مقتدر اسلامی است.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده، ابراهیم]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۶.</ref>
[[وحدت]] اسلامی بر پایه [[اخوت]] و [[اعتصام به حبل الله]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷: {{متن حدیث|أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ‏ وَلَدِي‏ وَ أَهْلِي‏ وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ}}؛ و خطبه ۱۵۸: {{متن حدیث|وَ نَظْمَ‏ مَا بَيْنَكُمْ}}.</ref> که از ضروریات [[احکام اسلامی]] است و [[دعوت]] اسلام همواره در [[جهت]] تحقق بخشیدن به این [[آرمان]] [[انسانی]] و برای رسیدن به [[وحدت جامعه]] بشری بوده است، [[نیازمند]] به [[قدرت سیاسی]] و [[تشکیلات]] اجرائی و [[برنامه‌ریزی]] درازمدت از طریق یک حکومت مقتدر اسلامی است.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۶.</ref>


==[[لزوم نظم در جامعه اسلامی]]==
==[[لزوم نظم در جامعه اسلامی]]==
[[ضرورت]] [[برقراری نظم]] در [[جامعه اسلامی]] از مسائل مسلمی است که نه تنها بر اساس [[نصوص]] اسلامی بلکه به عنوان یک [[ضرورت عقلی]] [[مورد اتفاق]] [[فقهاء]] اسلام قرار گرفته است؛ تا آنجا که [[اختلال نظام]] را یکی از [[ادله]] [[حاکم]] بر سایر [[احکام]] و [[مقررات اسلامی]] به شمار آورده‌اند و در هر موردی که حکمی از [[احکام اسلام]] موجب اختلال نظام گردد آن را منتفی و به عنوان ثانوی بی‌اثر تلقی نموده‌اند. موارد بسیاری از این نوع [[استدلال]] را می‌توان در [[کتب فقهی]] [[مشاهده]] نمود.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده، ابراهیم]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۶.</ref>
[[ضرورت]] [[برقراری نظم]] در [[جامعه اسلامی]] از مسائل مسلمی است که نه تنها بر اساس [[نصوص]] اسلامی بلکه به عنوان یک [[ضرورت عقلی]] [[مورد اتفاق]] [[فقهاء]] اسلام قرار گرفته است؛ تا آنجا که [[اختلال نظام]] را یکی از [[ادله]] [[حاکم]] بر سایر [[احکام]] و [[مقررات اسلامی]] به شمار آورده‌اند و در هر موردی که حکمی از [[احکام اسلام]] موجب اختلال نظام گردد آن را منتفی و به عنوان ثانوی بی‌اثر تلقی نموده‌اند. موارد بسیاری از این نوع [[استدلال]] را می‌توان در [[کتب فقهی]] [[مشاهده]] نمود.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۶.</ref>


==[[سیادت اسلام]] و [[اعلای کلمه حق]]==
==[[سیادت اسلام]] و [[اعلای کلمه حق]]==
[[قرآن]] صریحاً [[سیادت]] [[مسلمین]] را به عنوان اصل غیرقابل خدشه مطرح کرده و شرط تحقق آن را [[ایمان راستین]] قرار داده است، {{متن قرآن|وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«اگر مؤمن باشید شما برترید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.</ref>. و نیز یکی از اهداف اجتناب‌ناپذیر [[تشریع الهی]] و [[مؤمنین]] را اعلای [[کلمه الله]] معرفی کرده است: {{متن قرآن|كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا}}<ref>«و سخن خداوند است که فراتر است» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref>. ناگفته پیداست که این دو [[آرمان]]: [[سیادت]] [[مسلمین]] و [[اعلای کلمه حق]]، احتیاج به تمهید مقدمات و به‌دست آوردن نیروی [[برتر]] دارد و پس از دستیابی به آن، [[پاسداری]] و [[حراست]] از آن نیز به طور مداوم به [[حفظ]] [[برتری]] [[قدرت]] [[نیازمند]] است و چنین قدرتی منسجم و [[پایدار]] جز از طریق [[تشکیل حکومت]] [[مقتدر]] [[اسلامی]] امکان‌پذیر نیست.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده، ابراهیم]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۷.</ref>
[[قرآن]] صریحاً [[سیادت]] [[مسلمین]] را به عنوان اصل غیرقابل خدشه مطرح کرده و شرط تحقق آن را [[ایمان راستین]] قرار داده است، {{متن قرآن|وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«اگر مؤمن باشید شما برترید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.</ref>. و نیز یکی از اهداف اجتناب‌ناپذیر [[تشریع الهی]] و [[مؤمنین]] را اعلای [[کلمه الله]] معرفی کرده است: {{متن قرآن|كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا}}<ref>«و سخن خداوند است که فراتر است» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref>. ناگفته پیداست که این دو [[آرمان]]: [[سیادت]] [[مسلمین]] و [[اعلای کلمه حق]]، احتیاج به تمهید مقدمات و به‌دست آوردن نیروی [[برتر]] دارد و پس از دستیابی به آن، [[پاسداری]] و [[حراست]] از آن نیز به طور مداوم به [[حفظ]] [[برتری]] [[قدرت]] [[نیازمند]] است و چنین قدرتی منسجم و [[پایدار]] جز از طریق [[تشکیل حکومت]] [[مقتدر]] [[اسلامی]] امکان‌پذیر نیست.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۷.</ref>


==تأکید [[روایات]]==
==تأکید [[روایات]]==
خط ۴۶: خط ۴۶:
#و نیز فرمود: {{متن حدیث|أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ‏ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقِرُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>؛ [[آگاه]] باشید! به [[خدا]] [[سوگند]]، خدایی که دانه را شکافت و [[انسان]] را آفرید، اگر نه این بود که [[جمعیت]] بسیار گرداگردم را گرفته و به یاریم شتافتند و از این [[جهت]] [[حجت]] بر من تمام شد، و اگر نبود عهدی که خدواند از [[علما]] گرفته که در برابر شکم‌خواری [[ستمگران]] و [[گرسنگی]] [[ستمدیدگان]] [[سکوت]] نکنند من مهار شتر [[خلافت]] و [[حکومت]] را رها می‌ساختم و از آن صرف نظر می‌نمودم.
#و نیز فرمود: {{متن حدیث|أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ‏ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقِرُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>؛ [[آگاه]] باشید! به [[خدا]] [[سوگند]]، خدایی که دانه را شکافت و [[انسان]] را آفرید، اگر نه این بود که [[جمعیت]] بسیار گرداگردم را گرفته و به یاریم شتافتند و از این [[جهت]] [[حجت]] بر من تمام شد، و اگر نبود عهدی که خدواند از [[علما]] گرفته که در برابر شکم‌خواری [[ستمگران]] و [[گرسنگی]] [[ستمدیدگان]] [[سکوت]] نکنند من مهار شتر [[خلافت]] و [[حکومت]] را رها می‌ساختم و از آن صرف نظر می‌نمودم.


این سخن را [[امام]]{{ع}} به هنگامی بر زبان می‌آورد که پیشنهاد قبول خلافت بر وی عرضه می‌گردد و امام{{ع}} علت قبول این [[مسئولیت]] را به [[صراحت]] در سه امر می‌بیند خواست و [[رضایت]] انبوه [[مردم]]، وجود یارانی که عذر را از میان برمی‌دارد، و مسئولیت [[عالمان]] در برابر [[ظلم]]. دقت در این سه عامل، به خوبی نشان می‌دهد که حکومت اختصاص به [[زمان]] و شرائط خاصی ندارد و علما به دلیل میثاقی که خدا با آنان بسته است هرگاه [[رضا]] و [[خواست مردم]] بود و یارانی برای انجام مسئولیت خود یافتند باید [[حکومت اسلامی]] را برپا دارند و از قبول آن شانه خالی نکنند<ref>برای مطالعه بیشتر ر.ک: فقه سیاسی، ج۲، ص۱۵۵-۱۶۴.</ref>»<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده، ابراهیم]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۷.</ref>
این سخن را [[امام]]{{ع}} به هنگامی بر زبان می‌آورد که پیشنهاد قبول خلافت بر وی عرضه می‌گردد و امام{{ع}} علت قبول این [[مسئولیت]] را به [[صراحت]] در سه امر می‌بیند خواست و [[رضایت]] انبوه [[مردم]]، وجود یارانی که عذر را از میان برمی‌دارد، و مسئولیت [[عالمان]] در برابر [[ظلم]]. دقت در این سه عامل، به خوبی نشان می‌دهد که حکومت اختصاص به [[زمان]] و شرائط خاصی ندارد و علما به دلیل میثاقی که خدا با آنان بسته است هرگاه [[رضا]] و [[خواست مردم]] بود و یارانی برای انجام مسئولیت خود یافتند باید [[حکومت اسلامی]] را برپا دارند و از قبول آن شانه خالی نکنند<ref>برای مطالعه بیشتر ر.ک: فقه سیاسی، ج۲، ص۱۵۵-۱۶۴.</ref>»<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۱۷.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۵۶: خط ۵۶:
==منابع==
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100759.jpg  |22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده، ابراهیم]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|'''بایسته‌های فقه سیاسی''']]
# [[پرونده:1100759.jpg  |22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|'''بایسته‌های فقه سیاسی''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش