خمس در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '"]]، ' به '»، [['
جز (جایگزینی متن - 'نفر' به 'نفر') |
جز (جایگزینی متن - '"]]، ' به '»، [[') |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
#[[انفال]] و [[فیء]] به [[امام]] و [[حکومت]] اختصاص دارند و دیگران بیاجازه حکومت برای [[تصرف]] در آنها [[حق]] ندارند؛<ref> المقنعه، ص ۲۷۸ ـ ۲۷۹؛ تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص ۴۲۸؛ بلغة الفقیه، ج ۱، ص ۲۹۱. </ref> برخلاف خمس که بنیهاشم در آن به شکل ملکیت یا [[استحقاق]] شریکاند. <ref>المعتبر، ج ۲، ص ۶۳۰ - ۶۳۱؛ مختلفالشیعه، ج ۳، ص ۳۳۰ - ۳۳۱؛ مصباحالفقیه، ج ۳، ص ۱۵۸. </ref> | #[[انفال]] و [[فیء]] به [[امام]] و [[حکومت]] اختصاص دارند و دیگران بیاجازه حکومت برای [[تصرف]] در آنها [[حق]] ندارند؛<ref> المقنعه، ص ۲۷۸ ـ ۲۷۹؛ تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص ۴۲۸؛ بلغة الفقیه، ج ۱، ص ۲۹۱. </ref> برخلاف خمس که بنیهاشم در آن به شکل ملکیت یا [[استحقاق]] شریکاند. <ref>المعتبر، ج ۲، ص ۶۳۰ - ۶۳۱؛ مختلفالشیعه، ج ۳، ص ۳۳۰ - ۳۳۱؛ مصباحالفقیه، ج ۳، ص ۱۵۸. </ref> | ||
#متعلق [[زکات]]، [[اموال]] خاصی از جمله انعام ثلاثه، طلا و نقره و [[غلات]] اربعه است؛ اما خمس همه [[منافع]] کسب [[انسان]] را شامل میشود؛ نیز مستحقان زکات گروههای هشتگانه جز بنیهاشماند؛ لیکن برخی مستحقان خمس بنیهاشماند. <ref> بهجة الخاطر، ص ۶۳. </ref> | #متعلق [[زکات]]، [[اموال]] خاصی از جمله انعام ثلاثه، طلا و نقره و [[غلات]] اربعه است؛ اما خمس همه [[منافع]] کسب [[انسان]] را شامل میشود؛ نیز مستحقان زکات گروههای هشتگانه جز بنیهاشماند؛ لیکن برخی مستحقان خمس بنیهاشماند. <ref> بهجة الخاطر، ص ۶۳. </ref> | ||
#خراج، [[مالیات]] [[زمین]] <ref> شرائع الاسلام، ج ۲، ص ۲۶۶، ۳۹۵؛ تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص ۲۲۰. </ref> یا اجرتی است که [[حکومت اسلامی]] از زمینهای [[فتح]] شده میگیرد که در [[اختیار]] [[مسلمانان]] نهاده شده است؛<ref>فقه السنه، ج ۲، ص ۶۹۱؛ فقه الصادق، ج ۱۵، ص ۶۱ ـ ۶۲. </ref> اما [[خمس]] ویژه [[زمین]] نیست و اموالی دیگر را نیز دربرمیگیرد. <ref> شرائع الاسلام، ج ۱، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۵؛ قواعد الاحکام، ج ۱، ص ۳۶۱. </ref> افزون بر این، مقدار [[خراج]] را [[حکومت]] وضع میکند؛ ولی خمس را [[خدا]] [[تشریع]] کرده است.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله | #خراج، [[مالیات]] [[زمین]] <ref> شرائع الاسلام، ج ۲، ص ۲۶۶، ۳۹۵؛ تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص ۲۲۰. </ref> یا اجرتی است که [[حکومت اسلامی]] از زمینهای [[فتح]] شده میگیرد که در [[اختیار]] [[مسلمانان]] نهاده شده است؛<ref>فقه السنه، ج ۲، ص ۶۹۱؛ فقه الصادق، ج ۱۵، ص ۶۱ ـ ۶۲. </ref> اما [[خمس]] ویژه [[زمین]] نیست و اموالی دیگر را نیز دربرمیگیرد. <ref> شرائع الاسلام، ج ۱، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۵؛ قواعد الاحکام، ج ۱، ص ۳۶۱. </ref> افزون بر این، مقدار [[خراج]] را [[حکومت]] وضع میکند؛ ولی خمس را [[خدا]] [[تشریع]] کرده است.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله «خمس»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | ||
==[[خمس]] در [[قرآن]]== | ==[[خمس]] در [[قرآن]]== | ||
[[قرآن کریم]] در یک [[آیه]] با کاربرد واژه خمس از آن به [[صراحت]] یاد کرده است: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>؛ لیکن در برخی [[آیات]] با تعبیراتی همچون دادن [[حق]] ذیالقربی: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچگونه فراخرفتاری مورز» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref>؛ {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز که این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند» سوره روم، آیه ۳۸.</ref>.<ref>احکامالقرآن، جصاص، ج ۳، ص ۲۵۷؛ فقهالقرآن، ج ۱، ص ۲۴۸. </ref>، [[اطعام]] [[مساکین]]: {{متن قرآن|وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ}}<ref>«و به بینوایان خوراک نمیدادیم» سوره مدثر، آیه ۴۴.</ref>.<ref> تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۹۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۲۸۰. </ref> و اعطای ماعون به مستحقان آن: {{متن قرآن|وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ}}<ref>«و زکات را باز میدارند» سوره ماعون، آیه ۷.</ref>.<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۴۴؛ الصافی، ج ۵، ص ۳۸۱. </ref> در این آیات مباحث مختلفی درباره خمس یاد شدهاند؛ همچون [[حکمت]] تشریع آن، متعلّق، مستحقان و [[موارد مصرف]] و [[مالکیت]] [[خمس]] و [[وظیفه]] [[مؤمنان]] در برابر این [[تکلیف الهی]].<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله | [[قرآن کریم]] در یک [[آیه]] با کاربرد واژه خمس از آن به [[صراحت]] یاد کرده است: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>؛ لیکن در برخی [[آیات]] با تعبیراتی همچون دادن [[حق]] ذیالقربی: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچگونه فراخرفتاری مورز» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref>؛ {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز که این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند» سوره روم، آیه ۳۸.</ref>.<ref>احکامالقرآن، جصاص، ج ۳، ص ۲۵۷؛ فقهالقرآن، ج ۱، ص ۲۴۸. </ref>، [[اطعام]] [[مساکین]]: {{متن قرآن|وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ}}<ref>«و به بینوایان خوراک نمیدادیم» سوره مدثر، آیه ۴۴.</ref>.<ref> تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۹۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۲۸۰. </ref> و اعطای ماعون به مستحقان آن: {{متن قرآن|وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ}}<ref>«و زکات را باز میدارند» سوره ماعون، آیه ۷.</ref>.<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۴۴؛ الصافی، ج ۵، ص ۳۸۱. </ref> در این آیات مباحث مختلفی درباره خمس یاد شدهاند؛ همچون [[حکمت]] تشریع آن، متعلّق، مستحقان و [[موارد مصرف]] و [[مالکیت]] [[خمس]] و [[وظیفه]] [[مؤمنان]] در برابر این [[تکلیف الهی]].<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله «خمس»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | ||
==حکمت و اهداف تشریع خمس== | ==حکمت و اهداف تشریع خمس== | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
حکمت دیگر تشریع خمس، انباشت نشدن [[ثروت]] در دست عدهای خاص و توزیع آن در میان نیازمندان و [[اجرای عدالت]] در [[جامعه اسلامی]] است، چنان که در [[آیه]] {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.</ref> پس از ذکر مصارف بخشی از [[غنائم جنگی]] این حکمت آمده است. زیرا در جنگهای پیش از [[اسلام]] یک چهارم [[غنایم]] به [[فرمانده]] و [[حاکم]] اختصاص داشت؛<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۴۳۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۱۳؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج ۲، ص ۱۸۳. </ref> ولی اسلام هم این سهم را به یک پنجم کاهش داد و هم با [[تعیین]] مصارفی چند، آن را از [[ملک]] و [[حق]] شخصی حاکم خارج ساخت و بدینسان زمینه [[اجرای عدالت]] را درباره این [[اموال]] فراهم ساخت. | حکمت دیگر تشریع خمس، انباشت نشدن [[ثروت]] در دست عدهای خاص و توزیع آن در میان نیازمندان و [[اجرای عدالت]] در [[جامعه اسلامی]] است، چنان که در [[آیه]] {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.</ref> پس از ذکر مصارف بخشی از [[غنائم جنگی]] این حکمت آمده است. زیرا در جنگهای پیش از [[اسلام]] یک چهارم [[غنایم]] به [[فرمانده]] و [[حاکم]] اختصاص داشت؛<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۴۳۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۱۳؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج ۲، ص ۱۸۳. </ref> ولی اسلام هم این سهم را به یک پنجم کاهش داد و هم با [[تعیین]] مصارفی چند، آن را از [[ملک]] و [[حق]] شخصی حاکم خارج ساخت و بدینسان زمینه [[اجرای عدالت]] را درباره این [[اموال]] فراهم ساخت. | ||
[[حکمت]] دیگر [[خمس]]، [[تطهیر]] [[نفوس]] [[انسانها]] با زدایش [[رذایل نفسانی]] همچون [[بخل]] و تحصیل [[ملکه]] تقواست، چنان که [[امام هادی]]{{ع}} پرداخت خمس را سبب [[تزکیه]] و [[تطهیر نفس]] شمرد و به [[آیه]] {{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«از داراییهای آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک میداری و پاکیزه میگردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref> [[استشهاد]] فرمود که [[قرآن]] در آن [[انفاق]] [[واجب]] در [[راه خدا]] را سبب تطهیر و [[تزکیه نفس]] بر شمرده<ref> تهذیب، ج ۴، ص ۱۴۱؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۰۱. </ref>؛ همچنین در روایتی پرداخت خمس سبب تطهیر نفس از بخل، [[پاک]] شدن و [[برکت]] یافتن اموال و [[تحصیل تقوا]] دانسته شده و سپس به آیه {{متن قرآن|لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْكُمْ كَذَلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«هرگز گوشت و خون آنها به خداوند نمیرسد اما پرهیزگاری شما (در قربانی کردن آنها) به او میرسد؛ بدینگونه آنها را برای شما رام گردانید تا خداوند را برای آنکه راهنماییتان کرد بزرگ دارید و نیکوکاران را نوید ده» سوره حج، آیه ۳۷.</ref> استشهاد شده که از رسیدن تقوای انسانها به [[خدا]] نه گوشت و [[خون]] [[قربانی]] یاد کرده است<ref> بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۹۲؛ مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۲۷۹. </ref>؛ نیز در [[حدیثی]] پرداخت خمس کلید روزی، سبب پاک شدن [[گناهان]]، [[ذخیره]] [[آخرت]] و مایه در آمدن فرد در زمره کسانی شمرده شده است که از دعای [[اهل بیت]]{{عم}} بهرهمند میشوند <ref> الکافی، ج ۱، ص ۵۴۸؛ تهذیب، ج ۴، ص ۱۴۰. </ref>.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله | [[حکمت]] دیگر [[خمس]]، [[تطهیر]] [[نفوس]] [[انسانها]] با زدایش [[رذایل نفسانی]] همچون [[بخل]] و تحصیل [[ملکه]] تقواست، چنان که [[امام هادی]]{{ع}} پرداخت خمس را سبب [[تزکیه]] و [[تطهیر نفس]] شمرد و به [[آیه]] {{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«از داراییهای آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک میداری و پاکیزه میگردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref> [[استشهاد]] فرمود که [[قرآن]] در آن [[انفاق]] [[واجب]] در [[راه خدا]] را سبب تطهیر و [[تزکیه نفس]] بر شمرده<ref> تهذیب، ج ۴، ص ۱۴۱؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۰۱. </ref>؛ همچنین در روایتی پرداخت خمس سبب تطهیر نفس از بخل، [[پاک]] شدن و [[برکت]] یافتن اموال و [[تحصیل تقوا]] دانسته شده و سپس به آیه {{متن قرآن|لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْكُمْ كَذَلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«هرگز گوشت و خون آنها به خداوند نمیرسد اما پرهیزگاری شما (در قربانی کردن آنها) به او میرسد؛ بدینگونه آنها را برای شما رام گردانید تا خداوند را برای آنکه راهنماییتان کرد بزرگ دارید و نیکوکاران را نوید ده» سوره حج، آیه ۳۷.</ref> استشهاد شده که از رسیدن تقوای انسانها به [[خدا]] نه گوشت و [[خون]] [[قربانی]] یاد کرده است<ref> بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۹۲؛ مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۲۷۹. </ref>؛ نیز در [[حدیثی]] پرداخت خمس کلید روزی، سبب پاک شدن [[گناهان]]، [[ذخیره]] [[آخرت]] و مایه در آمدن فرد در زمره کسانی شمرده شده است که از دعای [[اهل بیت]]{{عم}} بهرهمند میشوند <ref> الکافی، ج ۱، ص ۵۴۸؛ تهذیب، ج ۴، ص ۱۴۰. </ref>.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله «خمس»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | ||
==پیشینه خمس== | ==پیشینه خمس== | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
گروهی، تشریع خمس را در پی سریه عبداللّه بن [[جحش]] پیش از جنگ بدر دانستهاند که در پی دستیابی وی به غنائم، چهار پنجم آن را میان جنگجویان بخش کرد و یک پنجم را برای [[رسول خدا]]{{صل}} گذارد و در پی آن آیه خمس نازل شد و عمل وی را [[تأیید]] کرد. <ref>جامعالبیان، ج ۲، ص ۴۷۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۴۲. </ref> برخی نیز تشریع خمس را در [[غزوه بنیقینقاع]]<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۷۳ ـ ۱۷۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۳۰. </ref> یا [[جنگ حنین]] <ref> فتح الباری، ج ۴، ص ۲۳۷. </ref> دانستهاند؛ لیکن بعضی معتقدند <ref>الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۹۱. </ref> که [[خمس]] پیش از [[هجرت پیامبر]]{{صل}} و در [[مکه]] [[تشریع]] شد؛ مؤیدش روایتی از [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} است که در آن از گرفتن خمس همراه [[پیامبر]]{{صل}} پیش از آنکه دیگران [[ایمان]] آورند یاد شده است. <ref> نهج السعاده، ج ۱، ص ۱۳۱؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۹۰ ـ ۹۱. </ref> پس از تشریع این [[حکم الهی]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مواردی آن را [[اجرا]] و به دریافت خمس [[اقدام]] کرد؛ از جمله گزارش شده است که از خمس [[غنایم]] [[جنگ بدر]] شتری به [[حضرت علی]]{{ع}} داد<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۴۱؛ صحیح مسلم، ج ۶، ص ۸۶. </ref> و از طریق [[شیعه]] <ref>مجمعالبیان، ج ۶، ص ۲۴۳؛ بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۱۲۱. </ref> و [[اهل تسنن]] <ref>الکامل، ج ۵، ص ۱۹۰؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۷۷؛ فتحالقدیر، ج ۳، ص ۲۲۴. </ref> نیز نقل شده است که وقتی [[خیبر]] به دست [[مسلمانان]] [[فتح]] شد، [[آیه]] {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچگونه فراخرفتاری مورز» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref> نازل شد و به پیامبر{{صل}} [[فرمان]] داد که سهم ذیالقربی را به آنان [[عطا]] کند: "وءاتِ ذَا القُربی حَقَّهُ" و در پی آن، آن [[حضرت]] [[فدک]] را به حضرت [[فاطمه]]{{س}} بخشید. [[اموال]] خیبر و فدک، هر چند به دیده بسیاری فیء و همه آنها [[ملک]] [[رسول خدا]] بودند،<ref> السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۰۰؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۰۳. </ref> برخی آنها را مصداق غنایم [[جنگی]] دانستهاند که از مصادیق تعلق خمس است. <ref>سنن ابی داود، ج ۲، ص ۳۵ ـ ۳۶؛ صحیح مسلم، نووی، ج ۱۰، ص ۲۱۲. </ref> برخی نیز گفتهاند: بخشی از خیبر با [[جنگ]] و بخشی از آن با [[صلح]] فتح شد<ref> سنن ابی داود، ج ۲، ص ۳۷؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۲۲۹. </ref> و [[پیامبر]]{{صل}} [[خمس]] آن بخش را که با [[نبرد]] [[فتح]] شد گرفت. <ref>معالم المدرستین، ج ۲، ص ۱۳۴. </ref> افزون بر این، برپایه برخی [[روایات]]، آن [[حضرت]] [[خمس]] را در [[گنج]]<ref> صحیح البخاری، ج ۲، ص ۱۳۶؛ وسائل الشیعه، ج ۲۹، ص ۲۷۲. </ref> و [[معادن]] <ref>المعجم الکبیر، ج ۲۰، ص ۳۳۶؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۸. </ref> نیز [[واجب]] شمرد (همین مقاله، گستره و متعلق خمس) و در برخی موارد از این امور خمس را دریافت کرد. <ref>مسند احمد، ج۳، ص۱۲۸؛ مجمع الزوائد، ج۳، ص۷۷. </ref> همچنین با [[نوشتن]] نامههایی به [[قبایل]] مختلف، آنان را به پرداخت خمس [[ترغیب]] کرد؛ از جمله در نامهای به [[قبیله]] [[جهینه]] بهره برداری از زمینهای خود و آب و علف آن را مشروط به دادن خمس <ref> البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۳۹۱؛ کنز العمال، ج ۱۳، ص ۵۰۱؛ مکاتیب الرسول، ج ۳، ص ۲۲۶. </ref> و در نامهای دیگر به قبایل [[قضاعه]] و [[جذام]] ایشان را به پرداخت خمس خود سفارش کرد <ref>الطبقات، ج ۱، ص ۲۷۰؛ معالم المدرستین، ج ۲، ص ۱۱۲ ـ ۱۱۳. </ref> و در نامههایی دیگر به قبایل [[عبدالقیس]]،<ref>صحیح البخاری، ج ۱، ص ۳۰؛ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۴۰۸. </ref> [[اهل]] [[یمن]] <ref>مجمعالزوائد، ج ۳، ص ۷۱؛ المستدرک، ج ۱، ص ۳۹۵. </ref> و قبایلی دیگر <ref> ر.ک: مکاتیب الرسول، ج ۱ و ۲ و ۳؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۰۴. </ref> با تبیین این [[حکم الهی]]، آنان را به عملی کردن این حکم الهی فرا خواند. افزون بر این، افراد و گروههایی را نیز برای گردآوری خمس برگزید؛ از جمله [[حضرت علی]]{{ع}} را برای گردآوردن خمس [[مسلمانان]] به یمن <ref>سبل الهدی، ج ۱۱، ص ۳۳۸؛ معالم المدرستین، ج ۲، ص ۱۲۸؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۱۱. </ref> نزد خالدبن [[ولید]] <ref>صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۱۰؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۵۹. </ref> فرستاد؛ همچنین [[عمرو بن حزم]]،<ref>سنن النسائی، ج ۸، ص ۵۹؛ المستدرک، ج ۱، ص ۳۹۵. </ref> محمیة بن جزء <ref>التاریخ الکبیر، ج ۵، ص ۲۴؛ الطبقات، ج ۴، ص ۱۹۸. </ref> و اُبی و [[عنبسه]] <ref>الطبقات، ج ۱، ص ۲۷۰؛ مکاتیب الرسول، ج ۱، ص ۲۹۳. </ref> از دیگر مأموران آن [[حضرت]] برای گردآوری [[خمس]] بودند که به سوی برخی [[قبایل]] فرستاده شدند. | گروهی، تشریع خمس را در پی سریه عبداللّه بن [[جحش]] پیش از جنگ بدر دانستهاند که در پی دستیابی وی به غنائم، چهار پنجم آن را میان جنگجویان بخش کرد و یک پنجم را برای [[رسول خدا]]{{صل}} گذارد و در پی آن آیه خمس نازل شد و عمل وی را [[تأیید]] کرد. <ref>جامعالبیان، ج ۲، ص ۴۷۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۴۲. </ref> برخی نیز تشریع خمس را در [[غزوه بنیقینقاع]]<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۷۳ ـ ۱۷۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۳۰. </ref> یا [[جنگ حنین]] <ref> فتح الباری، ج ۴، ص ۲۳۷. </ref> دانستهاند؛ لیکن بعضی معتقدند <ref>الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۹۱. </ref> که [[خمس]] پیش از [[هجرت پیامبر]]{{صل}} و در [[مکه]] [[تشریع]] شد؛ مؤیدش روایتی از [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} است که در آن از گرفتن خمس همراه [[پیامبر]]{{صل}} پیش از آنکه دیگران [[ایمان]] آورند یاد شده است. <ref> نهج السعاده، ج ۱، ص ۱۳۱؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۹۰ ـ ۹۱. </ref> پس از تشریع این [[حکم الهی]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مواردی آن را [[اجرا]] و به دریافت خمس [[اقدام]] کرد؛ از جمله گزارش شده است که از خمس [[غنایم]] [[جنگ بدر]] شتری به [[حضرت علی]]{{ع}} داد<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۴۱؛ صحیح مسلم، ج ۶، ص ۸۶. </ref> و از طریق [[شیعه]] <ref>مجمعالبیان، ج ۶، ص ۲۴۳؛ بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۱۲۱. </ref> و [[اهل تسنن]] <ref>الکامل، ج ۵، ص ۱۹۰؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۷۷؛ فتحالقدیر، ج ۳، ص ۲۲۴. </ref> نیز نقل شده است که وقتی [[خیبر]] به دست [[مسلمانان]] [[فتح]] شد، [[آیه]] {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچگونه فراخرفتاری مورز» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref> نازل شد و به پیامبر{{صل}} [[فرمان]] داد که سهم ذیالقربی را به آنان [[عطا]] کند: "وءاتِ ذَا القُربی حَقَّهُ" و در پی آن، آن [[حضرت]] [[فدک]] را به حضرت [[فاطمه]]{{س}} بخشید. [[اموال]] خیبر و فدک، هر چند به دیده بسیاری فیء و همه آنها [[ملک]] [[رسول خدا]] بودند،<ref> السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۰۰؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۰۳. </ref> برخی آنها را مصداق غنایم [[جنگی]] دانستهاند که از مصادیق تعلق خمس است. <ref>سنن ابی داود، ج ۲، ص ۳۵ ـ ۳۶؛ صحیح مسلم، نووی، ج ۱۰، ص ۲۱۲. </ref> برخی نیز گفتهاند: بخشی از خیبر با [[جنگ]] و بخشی از آن با [[صلح]] فتح شد<ref> سنن ابی داود، ج ۲، ص ۳۷؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۲۲۹. </ref> و [[پیامبر]]{{صل}} [[خمس]] آن بخش را که با [[نبرد]] [[فتح]] شد گرفت. <ref>معالم المدرستین، ج ۲، ص ۱۳۴. </ref> افزون بر این، برپایه برخی [[روایات]]، آن [[حضرت]] [[خمس]] را در [[گنج]]<ref> صحیح البخاری، ج ۲، ص ۱۳۶؛ وسائل الشیعه، ج ۲۹، ص ۲۷۲. </ref> و [[معادن]] <ref>المعجم الکبیر، ج ۲۰، ص ۳۳۶؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۸. </ref> نیز [[واجب]] شمرد (همین مقاله، گستره و متعلق خمس) و در برخی موارد از این امور خمس را دریافت کرد. <ref>مسند احمد، ج۳، ص۱۲۸؛ مجمع الزوائد، ج۳، ص۷۷. </ref> همچنین با [[نوشتن]] نامههایی به [[قبایل]] مختلف، آنان را به پرداخت خمس [[ترغیب]] کرد؛ از جمله در نامهای به [[قبیله]] [[جهینه]] بهره برداری از زمینهای خود و آب و علف آن را مشروط به دادن خمس <ref> البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۳۹۱؛ کنز العمال، ج ۱۳، ص ۵۰۱؛ مکاتیب الرسول، ج ۳، ص ۲۲۶. </ref> و در نامهای دیگر به قبایل [[قضاعه]] و [[جذام]] ایشان را به پرداخت خمس خود سفارش کرد <ref>الطبقات، ج ۱، ص ۲۷۰؛ معالم المدرستین، ج ۲، ص ۱۱۲ ـ ۱۱۳. </ref> و در نامههایی دیگر به قبایل [[عبدالقیس]]،<ref>صحیح البخاری، ج ۱، ص ۳۰؛ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۴۰۸. </ref> [[اهل]] [[یمن]] <ref>مجمعالزوائد، ج ۳، ص ۷۱؛ المستدرک، ج ۱، ص ۳۹۵. </ref> و قبایلی دیگر <ref> ر.ک: مکاتیب الرسول، ج ۱ و ۲ و ۳؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۰۴. </ref> با تبیین این [[حکم الهی]]، آنان را به عملی کردن این حکم الهی فرا خواند. افزون بر این، افراد و گروههایی را نیز برای گردآوری خمس برگزید؛ از جمله [[حضرت علی]]{{ع}} را برای گردآوردن خمس [[مسلمانان]] به یمن <ref>سبل الهدی، ج ۱۱، ص ۳۳۸؛ معالم المدرستین، ج ۲، ص ۱۲۸؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۱۱. </ref> نزد خالدبن [[ولید]] <ref>صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۱۰؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۵۹. </ref> فرستاد؛ همچنین [[عمرو بن حزم]]،<ref>سنن النسائی، ج ۸، ص ۵۹؛ المستدرک، ج ۱، ص ۳۹۵. </ref> محمیة بن جزء <ref>التاریخ الکبیر، ج ۵، ص ۲۴؛ الطبقات، ج ۴، ص ۱۹۸. </ref> و اُبی و [[عنبسه]] <ref>الطبقات، ج ۱، ص ۲۷۰؛ مکاتیب الرسول، ج ۱، ص ۲۹۳. </ref> از دیگر مأموران آن [[حضرت]] برای گردآوری [[خمس]] بودند که به سوی برخی [[قبایل]] فرستاده شدند. | ||
پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[خمس]] تنها از [[غنائم جنگی]] گرفته میشد،<ref> الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۱۴. </ref> هرچند گزارشهایی درباره دریافت آن از معدن و گنج نیز در دست است؛<ref> فتح الباری، ج ۳، ص ۲۸۸؛ عمدة القاری، ج ۹، ص ۹۹. </ref> نیز با استناد به روایاتی منسوب به [[پیامبر]]{{صل}} از جمله اینکه ذیالقربی تنها در [[زمان]] [[حیات]] آن حضرت حقی از خمس دارند،<ref>کنزالعمال، ج ۵، ص ۶۲۵؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۷۲. </ref> نیز این نظریه که سهم ذیالقربی پس از پیامبر{{صل}} به [[حاکم اسلامی]] یا [[خویشاوندان]] [[حاکم]] میرسد، از دادن سهم [[ذویالقربی]] و [[بنیهاشم]] از خمس خودداری کردند. <ref>جامعالبیان، ج ۱۰، ص ۹ ـ ۱۱؛ معالم المدرستین، ج ۲، ص ۱۵۰؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۱۴. </ref> مؤیدش روایتی از [[ابن عباس]] است که گفته است: [[قوم]] ([[خلفا]]) ما را از دستیابی به سهم ذیالقربی بازداشتند. <ref> سنن الدارمی، ج ۲، ص ۲۲۵؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۹۸. </ref> [[خلیفه دوم]] [[تصمیم]] گرفت بخشی از سهم ذیالقربی را به بنیهاشم بدهد؛ ولی به [[جهت]] اندک بودن، [[ابنعباس]] آن را نپذیرفت،<ref> مسند احمد، ج ۱، ص ۳۲۰؛ سنن النسائی، ج ۷، ص ۱۲۸ ـ ۱۲۹. </ref> چنانکه [[حضرت علی]]{{ع}} نیز در همین زمان به جهت [[امتناع]] [[حکومت]] از پرداخت همه سهم آنان، از پذیرش خمس خودداری کرده است. <ref> السنن الکبری، ج ۶، ص ۳۴۴؛ معالم المدرستین، ج ۲، ص ۱۵۲. </ref> آن [[حضرت]] در روایاتی از [[محروم]] شدن خویش از [[خمس]] <ref> الکافی، ج ۸، ص ۶۳؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۱۲ ـ ۵۱۳. </ref> و ستمدیدگی خود به [[جهت]] [[محرومیت]] از این [[حق]] <ref> تهذیب، ج ۴، ص ۱۵۰؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۳۶. </ref>[[سخن]] به میان آورده است. در [[زمان]] [[خلیفه سوم]] نیز نه تنها سهم ذیالقربی به آنان داده نشد، گاه همه خمس [[غنائم]] به افراد خاصی سپرده میشد؛ از جمله نقل شده است که یک بار خمس همه [[غنایم]] [[مصر]] به [[مروان]] <ref> الطبقات، ج ۳، ص ۶۴؛ کنز العمال، ج ۵، ص ۷۱۴. </ref> و بار دیگر به [[عبدالله بن سعد ابی سرح]] از [[خویشاوندان]] [[خلیفه]] داده شد. <ref> الغدیر، ج ۹، ص ۲۶۱؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۱۶. </ref> در دوره [[خلافت حضرت علی]]{{ع}} نیز موضوع خمس در میان بوده است؛ از جمله برپایه روایاتی آن حضرت، افزون بر [[غنائم جنگی]]، معدن و گنج، [[خمس]] را در غوص <ref>وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۹۰؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۸، ص ۵۲۹. </ref> و [[مال]] [[حلال]] آمیخته به [[حرام]] <ref>تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۴؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۰۶ ـ ۵۰۷. </ref> نیز [[واجب]] میشمرد؛ ولی درباره [[مصرف]] خمس و سهم [[ذی القربی]]، آن حضرت همانند خلفای پیشین عمل میکرد <ref> تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۳۱ ـ ۳۲؛ المبسوط، سرخسی، ج ۱۰، ص ۱۰؛ معالمالمدرستین، ج ۲، ص ۱۵۸. </ref> و روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} نیز مؤید این مطلب است. <ref> بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۳۸۳؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۱۷. </ref> این امر بدان سبب بود که آن حضرت به جهت رواج [[سنت]] خلفای گذشته و [[ترس]] از [[اختلاف]] میان [[مسلمانان]] بر [[تغییر]] این سنت توان نداشت،<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۱۸. </ref> چنان که در روایتی آن [[حضرت]] علت [[تغییر]] ندادن این امر و برخی از سنتهای [[باطل]] دیگر را ـ همچون به [[جماعت]] خواندن [[نماز تراویح]] ـ [[اختلاف]] [[مسلمانان]] و پراکندگی لشکریانش در [[جنگ]] با [[معاویه]] برشمرد. <ref>الکافی، ج ۸، ص ۶۳؛ وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۴۶ ـ ۴۷. </ref> دیگر خلفای [[بنیامیه]] نیز از دادن سهم ذیالقربی [[امتناع]] و بیشتر آنان همانند مِلک شخصی با آن [[رفتار]] میکردند؛<ref>معالم المدرستین، ج ۲، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۱؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۱۸ ـ ۲۱۹. </ref> تا اینکه [[عمر بن عبدالعزیز]] در اوایل [[قرن دوم]] سهم ذیالقربی را به [[بنی هاشم]] بازگرداند<ref>الطبقات، ج ۵، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۰؛ معالمالمدرستین، ج ۲، ص ۱۶۲. </ref> و [[فدک]] را نیز به [[امام باقر]]{{ع}} داد، هرچند پس از [[مرگ]] او بنیامیه دوباره آن را باز پس گرفتند <ref>فتوحالبلدان، ج۱، ص۳۵؛ معجمالبلدان، ج۴، ص۲۳۹. </ref>.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله | پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[خمس]] تنها از [[غنائم جنگی]] گرفته میشد،<ref> الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۱۴. </ref> هرچند گزارشهایی درباره دریافت آن از معدن و گنج نیز در دست است؛<ref> فتح الباری، ج ۳، ص ۲۸۸؛ عمدة القاری، ج ۹، ص ۹۹. </ref> نیز با استناد به روایاتی منسوب به [[پیامبر]]{{صل}} از جمله اینکه ذیالقربی تنها در [[زمان]] [[حیات]] آن حضرت حقی از خمس دارند،<ref>کنزالعمال، ج ۵، ص ۶۲۵؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۷۲. </ref> نیز این نظریه که سهم ذیالقربی پس از پیامبر{{صل}} به [[حاکم اسلامی]] یا [[خویشاوندان]] [[حاکم]] میرسد، از دادن سهم [[ذویالقربی]] و [[بنیهاشم]] از خمس خودداری کردند. <ref>جامعالبیان، ج ۱۰، ص ۹ ـ ۱۱؛ معالم المدرستین، ج ۲، ص ۱۵۰؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۱۴. </ref> مؤیدش روایتی از [[ابن عباس]] است که گفته است: [[قوم]] ([[خلفا]]) ما را از دستیابی به سهم ذیالقربی بازداشتند. <ref> سنن الدارمی، ج ۲، ص ۲۲۵؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۹۸. </ref> [[خلیفه دوم]] [[تصمیم]] گرفت بخشی از سهم ذیالقربی را به بنیهاشم بدهد؛ ولی به [[جهت]] اندک بودن، [[ابنعباس]] آن را نپذیرفت،<ref> مسند احمد، ج ۱، ص ۳۲۰؛ سنن النسائی، ج ۷، ص ۱۲۸ ـ ۱۲۹. </ref> چنانکه [[حضرت علی]]{{ع}} نیز در همین زمان به جهت [[امتناع]] [[حکومت]] از پرداخت همه سهم آنان، از پذیرش خمس خودداری کرده است. <ref> السنن الکبری، ج ۶، ص ۳۴۴؛ معالم المدرستین، ج ۲، ص ۱۵۲. </ref> آن [[حضرت]] در روایاتی از [[محروم]] شدن خویش از [[خمس]] <ref> الکافی، ج ۸، ص ۶۳؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۱۲ ـ ۵۱۳. </ref> و ستمدیدگی خود به [[جهت]] [[محرومیت]] از این [[حق]] <ref> تهذیب، ج ۴، ص ۱۵۰؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۳۶. </ref>[[سخن]] به میان آورده است. در [[زمان]] [[خلیفه سوم]] نیز نه تنها سهم ذیالقربی به آنان داده نشد، گاه همه خمس [[غنائم]] به افراد خاصی سپرده میشد؛ از جمله نقل شده است که یک بار خمس همه [[غنایم]] [[مصر]] به [[مروان]] <ref> الطبقات، ج ۳، ص ۶۴؛ کنز العمال، ج ۵، ص ۷۱۴. </ref> و بار دیگر به [[عبدالله بن سعد ابی سرح]] از [[خویشاوندان]] [[خلیفه]] داده شد. <ref> الغدیر، ج ۹، ص ۲۶۱؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۱۶. </ref> در دوره [[خلافت حضرت علی]]{{ع}} نیز موضوع خمس در میان بوده است؛ از جمله برپایه روایاتی آن حضرت، افزون بر [[غنائم جنگی]]، معدن و گنج، [[خمس]] را در غوص <ref>وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۹۰؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۸، ص ۵۲۹. </ref> و [[مال]] [[حلال]] آمیخته به [[حرام]] <ref>تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۴؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۰۶ ـ ۵۰۷. </ref> نیز [[واجب]] میشمرد؛ ولی درباره [[مصرف]] خمس و سهم [[ذی القربی]]، آن حضرت همانند خلفای پیشین عمل میکرد <ref> تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۳۱ ـ ۳۲؛ المبسوط، سرخسی، ج ۱۰، ص ۱۰؛ معالمالمدرستین، ج ۲، ص ۱۵۸. </ref> و روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} نیز مؤید این مطلب است. <ref> بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۳۸۳؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۱۷. </ref> این امر بدان سبب بود که آن حضرت به جهت رواج [[سنت]] خلفای گذشته و [[ترس]] از [[اختلاف]] میان [[مسلمانان]] بر [[تغییر]] این سنت توان نداشت،<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۱۸. </ref> چنان که در روایتی آن [[حضرت]] علت [[تغییر]] ندادن این امر و برخی از سنتهای [[باطل]] دیگر را ـ همچون به [[جماعت]] خواندن [[نماز تراویح]] ـ [[اختلاف]] [[مسلمانان]] و پراکندگی لشکریانش در [[جنگ]] با [[معاویه]] برشمرد. <ref>الکافی، ج ۸، ص ۶۳؛ وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۴۶ ـ ۴۷. </ref> دیگر خلفای [[بنیامیه]] نیز از دادن سهم ذیالقربی [[امتناع]] و بیشتر آنان همانند مِلک شخصی با آن [[رفتار]] میکردند؛<ref>معالم المدرستین، ج ۲، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۱؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۲۱۸ ـ ۲۱۹. </ref> تا اینکه [[عمر بن عبدالعزیز]] در اوایل [[قرن دوم]] سهم ذیالقربی را به [[بنی هاشم]] بازگرداند<ref>الطبقات، ج ۵، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۰؛ معالمالمدرستین، ج ۲، ص ۱۶۲. </ref> و [[فدک]] را نیز به [[امام باقر]]{{ع}} داد، هرچند پس از [[مرگ]] او بنیامیه دوباره آن را باز پس گرفتند <ref>فتوحالبلدان، ج۱، ص۳۵؛ معجمالبلدان، ج۴، ص۲۳۹. </ref>.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله «خمس»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | ||
==گستره و متعلق [[خمس]]== | ==گستره و متعلق [[خمس]]== | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
برخی در انحصار تعلق خمس در موارد هفتگانه گفتهاند: تعبیر [[غنیمت]] که در آیه و [[روایات]] [[خمس]] آمده، در فواید به دست آمده از [[راه]] اکتساب و تلاش [[ظهور]] دارد، از اینرو هر فایدهای دیگر از جمله [[ارث]] و هبه را در برنمیگیرد. <ref> مستند الشیعه، ج ۱۰، ص ۱۲ - ۱۳؛ کتاب الخمس، انصاری، ص ۱۸۹. </ref> متعارف نبودن پرداخت خمس [[میراث]] در [[عهد پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]] نیز مؤیدی دیگر برای [[واجب]] نبودن خمس در میراث و مانند آن است <ref>السرائر، ج ۱، ص ۴۹۰؛ مصباح الفقیه، ج ۳، ص ۱۲۹. </ref> و روایاتی هم که خمس را در مطلق فواید به دست آمده از هر راه [[ثابت]] دانستهاند، دارای [[ضعف]] سندی و دلالتیاند که استناد کردنی نیستند. <ref>مدارک الاحکام، ج ۵، ص ۳۸۲؛ مسالک الافهام، کاظمی، ج ۲، ص ۸۱. </ref> در دیدگاه دیگر، خمس در موارد دیگر از جمله میراث، [[هدیه]]، [[صدقه]]،<ref>مختلف الشیعه، ج ۳، ص ۳۱۵؛ منتهی المطلب، ج ۱، ص ۵۴۸. </ref> عسل کوهی و امور دیگر <ref> المهذب، ج ۱، ص ۱۷۸؛ مسالک الافهام، کاظمی، ج ۲، ص ۷۹ - ۸۰. </ref> نیز واجب است، به دلیل عموم {{متن قرآن|مَا غَنِمْتُمْ}} که افزون بر موارد هفتگانه، هرگونه سود و فایده را، هرچند قهری نصیب [[انسان]] گردد، از جمله هبه و [[میراث]]، شامل میشود؛<ref>فقه الصادق، ج ۷، ص ۳۷۳؛ کتاب الخمس، انصاری، ص ۷۹ ـ ۸۱. </ref> همچنین تعبیر {{متن قرآن|مِنْ شَيْءٍ}} بر تعمیم مورد [[خمس]] دلالت دارد؛ هم از [[جهت]] نوع [[اموال]] به دست آمده و هم مقدار آن. <ref>نور علم، ش ۲، ص ۷۱ - ۷۸، "خمس در کتاب و سنت".</ref> | برخی در انحصار تعلق خمس در موارد هفتگانه گفتهاند: تعبیر [[غنیمت]] که در آیه و [[روایات]] [[خمس]] آمده، در فواید به دست آمده از [[راه]] اکتساب و تلاش [[ظهور]] دارد، از اینرو هر فایدهای دیگر از جمله [[ارث]] و هبه را در برنمیگیرد. <ref> مستند الشیعه، ج ۱۰، ص ۱۲ - ۱۳؛ کتاب الخمس، انصاری، ص ۱۸۹. </ref> متعارف نبودن پرداخت خمس [[میراث]] در [[عهد پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]] نیز مؤیدی دیگر برای [[واجب]] نبودن خمس در میراث و مانند آن است <ref>السرائر، ج ۱، ص ۴۹۰؛ مصباح الفقیه، ج ۳، ص ۱۲۹. </ref> و روایاتی هم که خمس را در مطلق فواید به دست آمده از هر راه [[ثابت]] دانستهاند، دارای [[ضعف]] سندی و دلالتیاند که استناد کردنی نیستند. <ref>مدارک الاحکام، ج ۵، ص ۳۸۲؛ مسالک الافهام، کاظمی، ج ۲، ص ۸۱. </ref> در دیدگاه دیگر، خمس در موارد دیگر از جمله میراث، [[هدیه]]، [[صدقه]]،<ref>مختلف الشیعه، ج ۳، ص ۳۱۵؛ منتهی المطلب، ج ۱، ص ۵۴۸. </ref> عسل کوهی و امور دیگر <ref> المهذب، ج ۱، ص ۱۷۸؛ مسالک الافهام، کاظمی، ج ۲، ص ۷۹ - ۸۰. </ref> نیز واجب است، به دلیل عموم {{متن قرآن|مَا غَنِمْتُمْ}} که افزون بر موارد هفتگانه، هرگونه سود و فایده را، هرچند قهری نصیب [[انسان]] گردد، از جمله هبه و [[میراث]]، شامل میشود؛<ref>فقه الصادق، ج ۷، ص ۳۷۳؛ کتاب الخمس، انصاری، ص ۷۹ ـ ۸۱. </ref> همچنین تعبیر {{متن قرآن|مِنْ شَيْءٍ}} بر تعمیم مورد [[خمس]] دلالت دارد؛ هم از [[جهت]] نوع [[اموال]] به دست آمده و هم مقدار آن. <ref>نور علم، ش ۲، ص ۷۱ - ۷۸، "خمس در کتاب و سنت".</ref> | ||
افزون بر این، برپایه روایاتی از [[اهل بیت]]{{عم}} [[غنیمت]] در آیه یاد شده مطلق فوائدی است که به انسان میرسد؛<ref>کتاب الخمس، انصاری، ص ۸۱ ـ ۸۲. </ref> از جمله در روایتی غنیمت در این آیه هر گونه سود، جایزه یا میراثی دانسته شده است که به انسان میرسد،<ref>تهذیب، ج ۴، ص ۱۴۲؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۰۲. </ref> چنان که [[امام]]{{ع}} در پاسخ سؤالی درباره غنیمت در این آیه، آن را منفعتی دانسته است که هر [[روز]] بهره انسان میگردد؛<ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۴۵؛ تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۱. </ref> همچنین برپایه [[روایات]] دیگر، متعلق خمس مطلق فوایدی است که به انسان میرسد. <ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۴۴؛ تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۱. </ref> هر چند برخی از این روایات ضعیفاند، شماری معتبر بوده و میتوان به آنها [[استدلال]] کرد. <ref> مستند العروه، ص ۲۱۱، "کتاب الخمس"؛ فقه الصادق، ج ۷، ص ۳۷۳ ـ ۳۷۴. </ref>.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله | افزون بر این، برپایه روایاتی از [[اهل بیت]]{{عم}} [[غنیمت]] در آیه یاد شده مطلق فوائدی است که به انسان میرسد؛<ref>کتاب الخمس، انصاری، ص ۸۱ ـ ۸۲. </ref> از جمله در روایتی غنیمت در این آیه هر گونه سود، جایزه یا میراثی دانسته شده است که به انسان میرسد،<ref>تهذیب، ج ۴، ص ۱۴۲؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۰۲. </ref> چنان که [[امام]]{{ع}} در پاسخ سؤالی درباره غنیمت در این آیه، آن را منفعتی دانسته است که هر [[روز]] بهره انسان میگردد؛<ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۴۵؛ تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۱. </ref> همچنین برپایه [[روایات]] دیگر، متعلق خمس مطلق فوایدی است که به انسان میرسد. <ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۴۴؛ تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۱. </ref> هر چند برخی از این روایات ضعیفاند، شماری معتبر بوده و میتوان به آنها [[استدلال]] کرد. <ref> مستند العروه، ص ۲۱۱، "کتاب الخمس"؛ فقه الصادق، ج ۷، ص ۳۷۳ ـ ۳۷۴. </ref>.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله «خمس»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | ||
==مصارف خمس== | ==مصارف خمس== | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
به نظر بیشتر فقهای شیعه، بنیهاشم که مورد [[مصرف]] خمساند، کسانیاند که از [[راه]] [[پدر]] به این [[خاندان]] منتسباند. <ref>الحدائق، ج ۱۲، ص ۳۹۰؛ مستند الشیعه، ج ۱۰، ص ۹۵. </ref> دلیل آنان [[روایات]] است؛ از جمله روایتی که در آن افرادی که از جانب [[مادر]] به این خاندان منتسباند از گرفتن [[خمس]] منع شدهاند؛ سپس به [[آیه]] {{متن قرآن|ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانهتر است و اگر پدرانشان را نمیشناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کردهاید گناهی نیست اما در آنچه دلهایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزندهای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۵.</ref> [[استشهاد]] گردیده که در آن از [[مسلمانان]] خواسته شده که فرزند خواندگان را با نام پدرانشان بخوانند: {{متن قرآن|ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ}}<ref> المعتبر، ج ۲، ص ۶۳۱؛ تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص ۲۵۴. </ref> اما برخی از ایشان با استناد به اطلاق آیه {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> و آیاتی دیگر ـ از جمله آیه {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمههایتان و خالههایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیردهتان و خواهران شیرخوردهتان و مادرزنهایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کردهاید، که اگر با آنها همخوابگی نکردهاید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۳.</ref> که [[ازدواج]] با [[دختران]] و [[همسران]] پسران را [[حرام]] شمرده است. در حالی که دختر شامل دختر دختر نیز میشود و [[همسر]] فرزند شامل همسر پسر دختر نیز میشود و آیه {{متن قرآن|وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا}}<ref>«و با زنانی که پدرانتان به نکاح آوردهاند، ازدواج نکنید که کاری زشت و ناخوشایند و بیراه است؛ مگر آنچه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است» سوره نساء، آیه ۲۲.</ref> که ازدواج فرزند با همسر پدر را منع کرده است. در حالی که همسر پدر شامل همسر اجداد [[مادری]] نیز میشود ـ نیز روایات ـ مانند روایتی که در آن [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} [[پسران]] [[رسول خدا]]{{صل}} شمرده شدهاند ـ [[فرزندان]] دختری را هم فرزند [[انسان]] دانسته و گفتهاند: کسانی که از [[مادر]] منتسب به بنیهاشماند نیز هاشمیاند و دادن [[خمس]] به آنان جایز است. <ref> المهذب البارع، ج ۱، ص ۵۶۲؛ الحدائق، ج ۱۲، ص ۳۹۰ ـ ۳۹۲. </ref> درباره شرطیت [[فقر]] در مستحقان خمس یا عدم آن، [[رأی]] [[فقیهان]] مختلف است: در مورد شخص [[پیامبر]]{{صل}} و [[نائب خاص]] ایشان، از آن [[جهت]] که سهم آنان مربوط به [[منصب حکومت]] است که بیشتر در [[مصالح مسلمانان]] هزینه میشود <ref>مستمسک العروه، ج ۹، ص ۵۸۴؛ کتاب البیع، ج ۲، ص ۶۶۲. </ref> فقر شرط نیست؛<ref>تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص ۲۵۴. </ref> ولی درباره [[خویشاوندان پیامبر]]{{صل}} و [[بنیهاشم]] آرای مختلفی هست: مشهور [[فقهای شیعه]] <ref> منتهی المطلب، ج ۱، ص ۵۵۲؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص ۴۱۸؛ مستند العروه، ص ۳۰۸، "کتاب الخمس".</ref> و برخی از [[اهل تسنن]] <ref> احکامالقرآن، جصاص، ج ۳، ص ۸۲؛ بدائع الصنائع، ج ۷، ص ۱۲۵. </ref> فقر را شرط دانستهاند، زیرا معتقدند خمس برای رفع نیاز [[سادات]] بنیهاشم [[تشریع]] شده و افراد [[غنی]]، نیازی به دریافت آن ندارند. افزون بر این با پرداخت خمس به [[فقیر]] [[یقین]] به [[برائت]] [[ذمه]] پرداخت کننده حاصل میشود، از این رو [[احتیاط]] در این است که تنها به [[فقیران]] از بنیهاشم داده شود. <ref> منتهی المطلب، ج ۱، ص ۵۵۲؛ مدارک الاحکام، ج ۵، ص ۴۱۰. </ref> بیشتر فقهای اهل تسنن <ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص ۱۶۵؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۶۹. </ref> و بعضی از فقهای شیعه <ref> المبسوط، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۲۶۲؛ السرائر، ج ۱، ص ۴۹۶. </ref> فقر را شرط ندانسته و معتقدند به [[سید]] [[ثروتمند]] نیز خمس داده میشود. مستند برخی از ایشان، عموم تعبیر {{متن قرآن|لِذِي الْقُرْبَى}} در [[آیه]] {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> است که [[ثروتمندان]] بنیهاشم را نیز دربرمیگیرد. <ref>المبسوط، سرخسی، ج ۱۰، ص ۱۰؛ المغنی، ج ۷، ص ۳۰۶. </ref> بعضی دیگر در [[تأیید]] این نظریه گفتهاند: [[استحقاق]] [[بنیهاشم]] بر [[خمس]] همانند [[ارث]] به [[جهت]] [[خویشاوند]] بودن است، از اینرو همانگونه که به خویشاوند [[فقیر]] و [[غنی]] ارث داده میشود، به [[سادات]] دارا نیز خمس پرداخت میشود. [[سیره پیامبر]]{{صل}} در دادن خمس به [[عباس]] را که [[ثروتمند]] بود، مؤیدی دیگر بر این امر شمردهاند. <ref> المبسوط، سرخسی، ج ۱۰، ص ۱۰؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۶۹. </ref> درباره [[یتیم]] نیز مشهور [[فقها]] [[فقر]] را شرط دانستهاند،<ref>شرائع الاسلام، ج ۱، ص ۱۳۶؛ الحدائق، ج ۱۲، ص ۳۸۵. </ref> زیرا خمس به جای [[زکات]] به [[یتیمان]] بنیهاشم داده میشود و همانگونه که در پرداخت زکات فقر شرط است، در پرداخت خمس نیز. <ref> ایضاح الفوائد، ج ۱، ص ۲۱۸؛ مصباح الفقیه، ج ۳، ص ۱۵۰. </ref> روایاتی چند نیز مؤیدند. <ref>کتاب الخمس، انصاری، ص ۳۱۶ ـ ۳۱۷؛ جامع المدارک، ج ۲، ص ۱۳۱. </ref> | به نظر بیشتر فقهای شیعه، بنیهاشم که مورد [[مصرف]] خمساند، کسانیاند که از [[راه]] [[پدر]] به این [[خاندان]] منتسباند. <ref>الحدائق، ج ۱۲، ص ۳۹۰؛ مستند الشیعه، ج ۱۰، ص ۹۵. </ref> دلیل آنان [[روایات]] است؛ از جمله روایتی که در آن افرادی که از جانب [[مادر]] به این خاندان منتسباند از گرفتن [[خمس]] منع شدهاند؛ سپس به [[آیه]] {{متن قرآن|ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانهتر است و اگر پدرانشان را نمیشناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کردهاید گناهی نیست اما در آنچه دلهایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزندهای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۵.</ref> [[استشهاد]] گردیده که در آن از [[مسلمانان]] خواسته شده که فرزند خواندگان را با نام پدرانشان بخوانند: {{متن قرآن|ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ}}<ref> المعتبر، ج ۲، ص ۶۳۱؛ تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص ۲۵۴. </ref> اما برخی از ایشان با استناد به اطلاق آیه {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> و آیاتی دیگر ـ از جمله آیه {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمههایتان و خالههایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیردهتان و خواهران شیرخوردهتان و مادرزنهایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کردهاید، که اگر با آنها همخوابگی نکردهاید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۳.</ref> که [[ازدواج]] با [[دختران]] و [[همسران]] پسران را [[حرام]] شمرده است. در حالی که دختر شامل دختر دختر نیز میشود و [[همسر]] فرزند شامل همسر پسر دختر نیز میشود و آیه {{متن قرآن|وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا}}<ref>«و با زنانی که پدرانتان به نکاح آوردهاند، ازدواج نکنید که کاری زشت و ناخوشایند و بیراه است؛ مگر آنچه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است» سوره نساء، آیه ۲۲.</ref> که ازدواج فرزند با همسر پدر را منع کرده است. در حالی که همسر پدر شامل همسر اجداد [[مادری]] نیز میشود ـ نیز روایات ـ مانند روایتی که در آن [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} [[پسران]] [[رسول خدا]]{{صل}} شمرده شدهاند ـ [[فرزندان]] دختری را هم فرزند [[انسان]] دانسته و گفتهاند: کسانی که از [[مادر]] منتسب به بنیهاشماند نیز هاشمیاند و دادن [[خمس]] به آنان جایز است. <ref> المهذب البارع، ج ۱، ص ۵۶۲؛ الحدائق، ج ۱۲، ص ۳۹۰ ـ ۳۹۲. </ref> درباره شرطیت [[فقر]] در مستحقان خمس یا عدم آن، [[رأی]] [[فقیهان]] مختلف است: در مورد شخص [[پیامبر]]{{صل}} و [[نائب خاص]] ایشان، از آن [[جهت]] که سهم آنان مربوط به [[منصب حکومت]] است که بیشتر در [[مصالح مسلمانان]] هزینه میشود <ref>مستمسک العروه، ج ۹، ص ۵۸۴؛ کتاب البیع، ج ۲، ص ۶۶۲. </ref> فقر شرط نیست؛<ref>تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص ۲۵۴. </ref> ولی درباره [[خویشاوندان پیامبر]]{{صل}} و [[بنیهاشم]] آرای مختلفی هست: مشهور [[فقهای شیعه]] <ref> منتهی المطلب، ج ۱، ص ۵۵۲؛ منهاج الصالحین، ج ۱، ص ۴۱۸؛ مستند العروه، ص ۳۰۸، "کتاب الخمس".</ref> و برخی از [[اهل تسنن]] <ref> احکامالقرآن، جصاص، ج ۳، ص ۸۲؛ بدائع الصنائع، ج ۷، ص ۱۲۵. </ref> فقر را شرط دانستهاند، زیرا معتقدند خمس برای رفع نیاز [[سادات]] بنیهاشم [[تشریع]] شده و افراد [[غنی]]، نیازی به دریافت آن ندارند. افزون بر این با پرداخت خمس به [[فقیر]] [[یقین]] به [[برائت]] [[ذمه]] پرداخت کننده حاصل میشود، از این رو [[احتیاط]] در این است که تنها به [[فقیران]] از بنیهاشم داده شود. <ref> منتهی المطلب، ج ۱، ص ۵۵۲؛ مدارک الاحکام، ج ۵، ص ۴۱۰. </ref> بیشتر فقهای اهل تسنن <ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص ۱۶۵؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۶۹. </ref> و بعضی از فقهای شیعه <ref> المبسوط، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۲۶۲؛ السرائر، ج ۱، ص ۴۹۶. </ref> فقر را شرط ندانسته و معتقدند به [[سید]] [[ثروتمند]] نیز خمس داده میشود. مستند برخی از ایشان، عموم تعبیر {{متن قرآن|لِذِي الْقُرْبَى}} در [[آیه]] {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> است که [[ثروتمندان]] بنیهاشم را نیز دربرمیگیرد. <ref>المبسوط، سرخسی، ج ۱۰، ص ۱۰؛ المغنی، ج ۷، ص ۳۰۶. </ref> بعضی دیگر در [[تأیید]] این نظریه گفتهاند: [[استحقاق]] [[بنیهاشم]] بر [[خمس]] همانند [[ارث]] به [[جهت]] [[خویشاوند]] بودن است، از اینرو همانگونه که به خویشاوند [[فقیر]] و [[غنی]] ارث داده میشود، به [[سادات]] دارا نیز خمس پرداخت میشود. [[سیره پیامبر]]{{صل}} در دادن خمس به [[عباس]] را که [[ثروتمند]] بود، مؤیدی دیگر بر این امر شمردهاند. <ref> المبسوط، سرخسی، ج ۱۰، ص ۱۰؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۶۹. </ref> درباره [[یتیم]] نیز مشهور [[فقها]] [[فقر]] را شرط دانستهاند،<ref>شرائع الاسلام، ج ۱، ص ۱۳۶؛ الحدائق، ج ۱۲، ص ۳۸۵. </ref> زیرا خمس به جای [[زکات]] به [[یتیمان]] بنیهاشم داده میشود و همانگونه که در پرداخت زکات فقر شرط است، در پرداخت خمس نیز. <ref> ایضاح الفوائد، ج ۱، ص ۲۱۸؛ مصباح الفقیه، ج ۳، ص ۱۵۰. </ref> روایاتی چند نیز مؤیدند. <ref>کتاب الخمس، انصاری، ص ۳۱۶ ـ ۳۱۷؛ جامع المدارک، ج ۲، ص ۱۳۱. </ref> | ||
برخی از [[فقهای شیعه]] <ref>مسالک الافهام، شهید، ج ۱، ص ۴۷۲؛ البیان، ص ۲۲۰. </ref> و [[اهل تسنن]] <ref>المجموع، ج ۱۹، ص ۳۷۰. </ref> معتقدند به یتیم ثروتمند نیز خمس داده میشود و دلیل آن به دیده برخی، عموم تعبیر {{متن قرآن|وَالْيَتَامَى}} در [[آیه]] {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> است که شامل یتیم ثروتمند نیز میشود. افزون بر این، عطف [[مسکین]] به یتیم در آیه {{متن قرآن|وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ}} دلیل بر مغایرت و تفاوت این [[دوست]]، زیرا اگر دادن خمس تنها به یتیمان فقیر جایز بود، واژه {{متن قرآن|الْمَسَاكِينِ}} آن را شامل میشد و ذکر {{متن قرآن|الْيَتَامَى}} بیفایده بود. <ref> مسالک الافهام، شهید، ج ۱، ص ۴۷۲؛ مدارک الاحکام، ج ۵، ص ۴۱۰. </ref> افزون بر این، [[خمس]] [[حق امامت]] و [[حکومت]] است و همانگونه که به [[حاکم]] با آنکه [[بینیاز]] است پرداخت میشود، به یتیم نیز. <ref> جواهر الکلام، ج ۱۶، ص ۱۱۳؛ مصباح الفقیه، ج ۳، ص ۱۵۰. </ref> [[پیروان]] نظریه مشهور از این [[ادله]] پاسخ گفتهاند. <ref>مختلف الشیعه، ج ۳، ص ۳۳۴؛ جواهرالکلام، ج ۱۶، ص ۱۱۴. </ref> درباره {{متن قرآن|ابْنِ السَّبِيلِ}} نیز بیشتر [[فقها]] [[فقر]] را شرط ندانسته و ملاک دادن [[خمس]] را نیاز او در طی [[سفر]] دانستهاند؛<ref>شرائعالاسلام، ج ۱، ص ۱۳۶؛ تحریر الاحکام، ج ۱، ص ۴۴۱. </ref> اما برخی گفتهاند: [[ابن السبیل]] نیز باید [[فقیر]] باشد<ref>التحریر و التنویر، ج ۹، ص ۱۰۷. </ref>.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله | برخی از [[فقهای شیعه]] <ref>مسالک الافهام، شهید، ج ۱، ص ۴۷۲؛ البیان، ص ۲۲۰. </ref> و [[اهل تسنن]] <ref>المجموع، ج ۱۹، ص ۳۷۰. </ref> معتقدند به یتیم ثروتمند نیز خمس داده میشود و دلیل آن به دیده برخی، عموم تعبیر {{متن قرآن|وَالْيَتَامَى}} در [[آیه]] {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> است که شامل یتیم ثروتمند نیز میشود. افزون بر این، عطف [[مسکین]] به یتیم در آیه {{متن قرآن|وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ}} دلیل بر مغایرت و تفاوت این [[دوست]]، زیرا اگر دادن خمس تنها به یتیمان فقیر جایز بود، واژه {{متن قرآن|الْمَسَاكِينِ}} آن را شامل میشد و ذکر {{متن قرآن|الْيَتَامَى}} بیفایده بود. <ref> مسالک الافهام، شهید، ج ۱، ص ۴۷۲؛ مدارک الاحکام، ج ۵، ص ۴۱۰. </ref> افزون بر این، [[خمس]] [[حق امامت]] و [[حکومت]] است و همانگونه که به [[حاکم]] با آنکه [[بینیاز]] است پرداخت میشود، به یتیم نیز. <ref> جواهر الکلام، ج ۱۶، ص ۱۱۳؛ مصباح الفقیه، ج ۳، ص ۱۵۰. </ref> [[پیروان]] نظریه مشهور از این [[ادله]] پاسخ گفتهاند. <ref>مختلف الشیعه، ج ۳، ص ۳۳۴؛ جواهرالکلام، ج ۱۶، ص ۱۱۴. </ref> درباره {{متن قرآن|ابْنِ السَّبِيلِ}} نیز بیشتر [[فقها]] [[فقر]] را شرط ندانسته و ملاک دادن [[خمس]] را نیاز او در طی [[سفر]] دانستهاند؛<ref>شرائعالاسلام، ج ۱، ص ۱۳۶؛ تحریر الاحکام، ج ۱، ص ۴۴۱. </ref> اما برخی گفتهاند: [[ابن السبیل]] نیز باید [[فقیر]] باشد<ref>التحریر و التنویر، ج ۹، ص ۱۰۷. </ref>.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله «خمس»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | ||
==[[مالکیت]] [[خمس]]== | ==[[مالکیت]] [[خمس]]== | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
[[آیه]] [[فیء]] نیز که در آن [[موارد مصرف]] فیء، هماهنگ با [[آیه خمس]] آمدهاند این نظریه را [[تأیید]] میکند: {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.</ref>، زیرا در این آیه نیز همانند آیه خمس برای فیء ۶ سهم یاد شده است که سه سهم نخست با "[[لام]]" و سه سهم دیگر بی "لام" آمدهاند، درحالی که به گفته همه [[فقها]] "[[فیء]]" [[ملک امام]] و [[حاکم اسلامی]] است <ref> دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۳، ص ۱۱۰؛ کاوشی نو در فقه اسلامی، ش ۳، ص ۱۶۳، "خمس حق الاماره"؛ ش ۱۱ ـ ۱۲، ص ۱۹۴ ـ ۱۹۶؛ "نگاهی به دیدگاه مشهور در هزینه کردن خمس".</ref> و گروههای مذکور در آیه موارد مصرفاند؛ همچنین [[آیه انفال]] که در آن همه [[انفال]] [[ملک]] [[پیامبر]]{{صل}} دانسته شده است: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ}}<ref>«از تو از انفال میپرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است » سوره انفال، آیه ۱.</ref> میتواند مؤید همین نظریه باشد، زیرا همه [[مفسران شیعه]] <ref>التبیان، ج ۵، ص ۷۱؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۲۳؛ المیزان، ج ۹، ص ۷. </ref> و [[اهل سنت]] <ref> جامع البیان، ج ۹، ص ۲۲۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۳۶۱. </ref> مورد [[نزول آیه]] را [[غنائم]] [[جنگ بدر]] دانستهاند که به دیده همه [[علمای اسلامی]] مصداق خمس به شمار میرود. <ref> قواعدالاحکام، ج ۱، ص ۴۹۶؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۵۲ ـ ۳۵۳. </ref> افزون بر این، [[روایات]] مختلفی نیز این دیدگاه را [[تأیید]] میکنند؛ از جمله روایاتی که همه [[خمس]] را [[اموال]] [[خدا]] <ref>مجمعالزوائد، ج ۳، ص ۷۱؛ المستدرک، ج ۱، ص ۳۹۵. </ref>، سهم [[پیامبر]]{{صل}} <ref> الطبقات، ج ۱، ص ۲۶۹؛ مکاتیب الرسول، ج ۳، ص ۱۸۹. </ref> و [[امام]] [[معصوم]] شمرده؛<ref>بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۲۱۰؛ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۳ ـ ۴۴. </ref> یا آن را کنار [[انفال]]، [[حق امام]] دانسته؛<ref> تهذیب، ج ۴، ص ۱۴۵؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۳۴. </ref> یا روایاتی که امام و [[حاکم اسلامی]] را به جبران کمبود [[حق]] [[ایتام]] و [[مساکین]] و [[در راه ماندگان]] از [[سهم امام]] واداشته؛ همچنین بازگشت افزون بر نیاز این سه گروه را به امام یاد کرده؛<ref>تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۷؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۲۰ ـ ۵۲۱. </ref> یا روایاتی که همه [[غنائم]] [[جنگ بدر]] را از آنِ پیامبر{{صل}} دانسته؛<ref> شرح السیر الکبیر، ج ۳، ص ۱۰۳۳؛ کنزالعرفان، ج ۱، ص ۲۵۴. </ref> یا از تحلیل خمس به دست [[امامان]]{{ع}} هم در برخی زمانها یا موارد خاص سخن به میان آوردهاند. <ref>تهذیب، ج ۴، ص ۱۳۸؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۴۳. </ref> [[سیره پیامبر]]{{صل}} و امامان در گرفتن همه خمس از صاحبان آن در مواردی و عدم واگذاری بخشی از آن به [[مردم]] <ref>کاوشی نو در فقه اسلامی، ش ۱۱ ـ ۱۲، ص ۱۹۸، "نگاهی به دیدگاه مشهور در هزینه کردن خمس".</ref> و تقسیم همه خمس در مواردی دیگر در غیر [[موارد مصرف]] نیز همین نظریه را تأیید میکند. <ref> تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۴ ـ ۵؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۴، ص ۱۰. </ref> در اینکه خمس [[ملک]] شخصی امام و حاکم اسلامی است یا ملک [[منصب امامت]] و [[حکومت]]، دو نظریه هست: برخی خمس را ملک شخصی امام و [[حاکم]] میدانند. <ref>حوزه، ش ۵۶ ـ ۵۷، ص ۲۳۶، "مبانی تصرف در وجوه شرعی".</ref> براین اساس، گفته شده است که در [[زمان غیبت]]، [[خمس]] یا [[سهم امام]] آن باید [[دفن]] گردد؛ یا به فرد امینی سپرده شود تا آن را به [[امام]] [[معصوم]] برساند. <ref>المبسوط، طوسی، ج ۱، ص ۲۶۴؛ مختلف الشیعه، ج ۳، ص ۳۵۰. </ref> در مقابل، بیشتر [[فقیهان]] خمس را [[ملک]] [[منصب]] امام و [[حاکم اسلامی]] دانستهاند که به [[بیتالمال]] [[مسلمانان]] تعلق دارد <ref> مستمسک العروه، ج ۹، ص ۵۸۴؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۳، ص ۱۱۰. </ref> و نظر برخی از فقهای [[اهل تسنن]] نیز همین است. <ref>المحلی، ج ۷، ص ۳۲۹؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۷۴ - ۳۷۵. </ref> مستند برخی از [[پیروان]] این نظریه [[آیه]] {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> است که همه [[خمس]] را نخست از آنِ [[خدا]] دانسته است: {{متن قرآن|فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ}} و این [[مالکیت]] [[الهی]] بر خمس از نوع [[مالکیت شخصی]] و اعتباری میان [[انسانها]] نیست، بلکه به معنای [[ولایت]] در [[تصرف]] این [[اموال]] است که در نخست به خدا اختصاص دارد و در مرتبه پسین، همین ولایت به [[رسول خدا]]{{صل}} و سپس به ذیالقربی واگذار شده است: {{متن قرآن|وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى}}<ref>کتاب البیع، ج ۲، ص ۶۵۹؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۳، ص ۱۰۴، ۱۱۰ ـ ۱۱۱. </ref> این مطلب از روایتی نیز که در [[تفسیر آیه]] آمده و سهم خدا را متعلق به [[رسول]] او و سپس از آنِ امام معصوم دانسته است <ref>الصافی، ج ۲، ص ۲۲۸؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۸۴. </ref> میتوان دریافت. <ref>حوزه، ش ۵۶ - ۵۷، ص ۲۵۲، "مبانی تصرف در وجوه شرعی".</ref> | [[آیه]] [[فیء]] نیز که در آن [[موارد مصرف]] فیء، هماهنگ با [[آیه خمس]] آمدهاند این نظریه را [[تأیید]] میکند: {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.</ref>، زیرا در این آیه نیز همانند آیه خمس برای فیء ۶ سهم یاد شده است که سه سهم نخست با "[[لام]]" و سه سهم دیگر بی "لام" آمدهاند، درحالی که به گفته همه [[فقها]] "[[فیء]]" [[ملک امام]] و [[حاکم اسلامی]] است <ref> دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۳، ص ۱۱۰؛ کاوشی نو در فقه اسلامی، ش ۳، ص ۱۶۳، "خمس حق الاماره"؛ ش ۱۱ ـ ۱۲، ص ۱۹۴ ـ ۱۹۶؛ "نگاهی به دیدگاه مشهور در هزینه کردن خمس".</ref> و گروههای مذکور در آیه موارد مصرفاند؛ همچنین [[آیه انفال]] که در آن همه [[انفال]] [[ملک]] [[پیامبر]]{{صل}} دانسته شده است: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ}}<ref>«از تو از انفال میپرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است » سوره انفال، آیه ۱.</ref> میتواند مؤید همین نظریه باشد، زیرا همه [[مفسران شیعه]] <ref>التبیان، ج ۵، ص ۷۱؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۲۳؛ المیزان، ج ۹، ص ۷. </ref> و [[اهل سنت]] <ref> جامع البیان، ج ۹، ص ۲۲۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۳۶۱. </ref> مورد [[نزول آیه]] را [[غنائم]] [[جنگ بدر]] دانستهاند که به دیده همه [[علمای اسلامی]] مصداق خمس به شمار میرود. <ref> قواعدالاحکام، ج ۱، ص ۴۹۶؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۵۲ ـ ۳۵۳. </ref> افزون بر این، [[روایات]] مختلفی نیز این دیدگاه را [[تأیید]] میکنند؛ از جمله روایاتی که همه [[خمس]] را [[اموال]] [[خدا]] <ref>مجمعالزوائد، ج ۳، ص ۷۱؛ المستدرک، ج ۱، ص ۳۹۵. </ref>، سهم [[پیامبر]]{{صل}} <ref> الطبقات، ج ۱، ص ۲۶۹؛ مکاتیب الرسول، ج ۳، ص ۱۸۹. </ref> و [[امام]] [[معصوم]] شمرده؛<ref>بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۲۱۰؛ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۳ ـ ۴۴. </ref> یا آن را کنار [[انفال]]، [[حق امام]] دانسته؛<ref> تهذیب، ج ۴، ص ۱۴۵؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۳۴. </ref> یا روایاتی که امام و [[حاکم اسلامی]] را به جبران کمبود [[حق]] [[ایتام]] و [[مساکین]] و [[در راه ماندگان]] از [[سهم امام]] واداشته؛ همچنین بازگشت افزون بر نیاز این سه گروه را به امام یاد کرده؛<ref>تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۷؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۲۰ ـ ۵۲۱. </ref> یا روایاتی که همه [[غنائم]] [[جنگ بدر]] را از آنِ پیامبر{{صل}} دانسته؛<ref> شرح السیر الکبیر، ج ۳، ص ۱۰۳۳؛ کنزالعرفان، ج ۱، ص ۲۵۴. </ref> یا از تحلیل خمس به دست [[امامان]]{{ع}} هم در برخی زمانها یا موارد خاص سخن به میان آوردهاند. <ref>تهذیب، ج ۴، ص ۱۳۸؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۴۳. </ref> [[سیره پیامبر]]{{صل}} و امامان در گرفتن همه خمس از صاحبان آن در مواردی و عدم واگذاری بخشی از آن به [[مردم]] <ref>کاوشی نو در فقه اسلامی، ش ۱۱ ـ ۱۲، ص ۱۹۸، "نگاهی به دیدگاه مشهور در هزینه کردن خمس".</ref> و تقسیم همه خمس در مواردی دیگر در غیر [[موارد مصرف]] نیز همین نظریه را تأیید میکند. <ref> تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۴ ـ ۵؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۴، ص ۱۰. </ref> در اینکه خمس [[ملک]] شخصی امام و حاکم اسلامی است یا ملک [[منصب امامت]] و [[حکومت]]، دو نظریه هست: برخی خمس را ملک شخصی امام و [[حاکم]] میدانند. <ref>حوزه، ش ۵۶ ـ ۵۷، ص ۲۳۶، "مبانی تصرف در وجوه شرعی".</ref> براین اساس، گفته شده است که در [[زمان غیبت]]، [[خمس]] یا [[سهم امام]] آن باید [[دفن]] گردد؛ یا به فرد امینی سپرده شود تا آن را به [[امام]] [[معصوم]] برساند. <ref>المبسوط، طوسی، ج ۱، ص ۲۶۴؛ مختلف الشیعه، ج ۳، ص ۳۵۰. </ref> در مقابل، بیشتر [[فقیهان]] خمس را [[ملک]] [[منصب]] امام و [[حاکم اسلامی]] دانستهاند که به [[بیتالمال]] [[مسلمانان]] تعلق دارد <ref> مستمسک العروه، ج ۹، ص ۵۸۴؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۳، ص ۱۱۰. </ref> و نظر برخی از فقهای [[اهل تسنن]] نیز همین است. <ref>المحلی، ج ۷، ص ۳۲۹؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۷۴ - ۳۷۵. </ref> مستند برخی از [[پیروان]] این نظریه [[آیه]] {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> است که همه [[خمس]] را نخست از آنِ [[خدا]] دانسته است: {{متن قرآن|فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ}} و این [[مالکیت]] [[الهی]] بر خمس از نوع [[مالکیت شخصی]] و اعتباری میان [[انسانها]] نیست، بلکه به معنای [[ولایت]] در [[تصرف]] این [[اموال]] است که در نخست به خدا اختصاص دارد و در مرتبه پسین، همین ولایت به [[رسول خدا]]{{صل}} و سپس به ذیالقربی واگذار شده است: {{متن قرآن|وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى}}<ref>کتاب البیع، ج ۲، ص ۶۵۹؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۳، ص ۱۰۴، ۱۱۰ ـ ۱۱۱. </ref> این مطلب از روایتی نیز که در [[تفسیر آیه]] آمده و سهم خدا را متعلق به [[رسول]] او و سپس از آنِ امام معصوم دانسته است <ref>الصافی، ج ۲، ص ۲۲۸؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۸۴. </ref> میتوان دریافت. <ref>حوزه، ش ۵۶ - ۵۷، ص ۲۵۲، "مبانی تصرف در وجوه شرعی".</ref> | ||
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} نیز با اشاره به [[آیه خمس]] {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> آن را به [[صراحت]] [[حق حکومت]] دانسته است. <ref>وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۹۰؛ الخمس، حائری، ص ۸۸۶. </ref> این نظریه از تعابیری هم که در [[روایات]] مختلف دیگر درباره [[خمس]] آمدهاند فهمیده میشود؛ از جمله از روایاتی که این [[اموال]] را به سبب [[امامت]]، [[حق امام]] [[معصوم]] دانسته؛<ref>الکافی، ج ۷، ص ۵۹؛ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۳. </ref> یا از خمس به سهم "[[اولیالامر]]" یاد کرده؛<ref>الکافی، ج۱، ص۵۴۰؛ وسائلالشیعه، ج۹، ص۵۱۳. </ref> یا تعبیر [[والی]] و [[حاکم]] را درباره هزینه کننده این اموال به کار گرفتهاند؛<ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۴۰؛ تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۹. </ref> یا اموالی دانسته شده که برای تقویت [[دین]] به [[امامان]] واگذار شده است. <ref> تهذیب، ج ۴، ص ۱۳۹؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۳۸. </ref> افزون بر این، اگر این اموال [[ملک]] شخصی [[امام]] بود، میبایست [[حضرت علی]]{{ع}} آن را در [[زمان پیامبر]] مطالبه کند؛ یا پس از [[وفات]] هریک از امامان{{عم}} به [[ورثه]] آنان برسد، در حالی که هیچیک از این موارد در [[تاریخ]] گزارش نشده است؛<ref> کتابالبیع، ج ۲، ص ۶۶۰ ـ ۶۶۲؛ حوزه، ش ۵۶ ـ ۵۷، ص ۲۵۳ ـ ۲۵۸، "مبانی تصرف در وجوه شرعی".</ref> همچنین از نظر [[عقلی]] و نیز مذاق [[شرع]] سپردن اموالی بسیار فراوان به شخص امام پذیرفتنی نیست. <ref> حوزه، ش ۵۶ ـ ۵۷، ص ۲۵۰ ـ ۲۵۷، "مبانی تصرف در وجوه شرعی".</ref> براساس هر یک از این دو دیدگاه، [[اختلاف]] هست که سهم متعلق به [[پیامبر]]{{صل}} و امام معصوم پس از وفات آنان در چه راهی باید هزینه شود: به دیده عدهای از فقهای [[اهلتسنن]] سهم پیامبر{{صل}} و [[ذوی القربی]] پس از پیامبر ساقط میگردند و همه خمس میان سه گروه نامبرده دیگر در [[آیه]] {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> یعنی [[یتیمان]]، [[مساکین]] و [[در راه ماندگان]] قسمت میشوند؛<ref> بدائع الصنائع، ج ۷، ص ۱۲۵؛ المبسوط، سرخسی، ج ۳، ص ۱۸. </ref> یا همه [[مال]] به جنگجویان داده میشود؛<ref> الشرح الکبیر، ج ۱۰، ص ۴۹۶. </ref> ولی برخی دیگر از آنان معتقدند که به دست [[جانشین پیامبر]] میرسد تا در خرید [[سلاح]] و لوازم امر [[جهاد]] <ref> بدایة المجتهد، ج ۱، ص ۳۱۳. </ref> یا دیگر [[مصالح مسلمانان]] هزینه گردد. <ref> بدائع الصنائع، ج ۷، ص ۱۲۵؛ الشرح الکبیر، ج ۱۰، ص ۴۹۵ ـ ۴۹۶. </ref> [[فقهای امامیه]] با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> [[سقوط]] سهم [[ذی القربی]] را مردود شمردهاند؛ با این [[استدلال]] که [[خدا]] در این آیه با آوردن "لامِ" اختصاص، برای ذیالقربی سهمی گذاشته است: "ولِلرَّسولِ ولِذِی القُربی"، چنانکه با همین تعبیر برای گروههای سهگانه نیز؛ و همانگونه که سهم این گروهها ساقط نمیشود، سهم ذیالقربی نیز،<ref> الخلاف، ج ۴، ص ۲۱۲؛ منتهی المطلب، ج ۱، ص ۵۵۱. </ref> از اینرو به نظر همه [[فقهای شیعه]] سهم ذی القربی همراه سهم خدا و [[رسول]]{{صل}} به [[امام]] [[معصوم]] واگذار میشود که در [[زمان]] حضور، همه این [[اموال]] باید به دست امام برسد تا او میان مستحقان آن قسمت کند؛<ref> الدروس، ج۱، ص ۲۶۲؛ الحدائق، ج۱۲، ص ۳۶۹، ۳۷۰؛ مستند الشیعه، ج ۱۰، ص ۱۰۶ ـ ۱۰۷. </ref> اما در [[روزگار غیبت]]، آرای آنان مختلف است: برخی معتقدند [[سهم امام]] در [[زمین]] [[دفن]] میشود؛ یا ساقط میگردد؛ یا باید به فردی [[امین]] سپرده شود تا به امام برسد؛ یا میان [[ذریه]] امام و فقرای [[شیعه]] قسمت میشود؛<ref>الدروس، ج ۱، ص ۲۶۲؛ مدارک الاحکام، ج ۵، ص ۴۲۴ ـ ۴۲۵. </ref> اما بعضی معتقدند: سهم امام به [[مجتهد]] و [[نائب عام]] آن [[حضرت]] در [[زمان غیبت]] <ref> الحدائق، ج ۱۲، ص ۴۷۰؛ مستند العروه، ص ۳۲۴، "کتاب الخمس".</ref> یا به [[حاکم اسلامی]] [[مشروع]] <ref> ر. ک: کتاب البیع، ج ۲، ص ۶۵۶، ۶۶۲؛ الخمس، حائری، ص ۸۳۲. </ref> داده میشود.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله | [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} نیز با اشاره به [[آیه خمس]] {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> آن را به [[صراحت]] [[حق حکومت]] دانسته است. <ref>وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۹۰؛ الخمس، حائری، ص ۸۸۶. </ref> این نظریه از تعابیری هم که در [[روایات]] مختلف دیگر درباره [[خمس]] آمدهاند فهمیده میشود؛ از جمله از روایاتی که این [[اموال]] را به سبب [[امامت]]، [[حق امام]] [[معصوم]] دانسته؛<ref>الکافی، ج ۷، ص ۵۹؛ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۳. </ref> یا از خمس به سهم "[[اولیالامر]]" یاد کرده؛<ref>الکافی، ج۱، ص۵۴۰؛ وسائلالشیعه، ج۹، ص۵۱۳. </ref> یا تعبیر [[والی]] و [[حاکم]] را درباره هزینه کننده این اموال به کار گرفتهاند؛<ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۴۰؛ تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۹. </ref> یا اموالی دانسته شده که برای تقویت [[دین]] به [[امامان]] واگذار شده است. <ref> تهذیب، ج ۴، ص ۱۳۹؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۳۸. </ref> افزون بر این، اگر این اموال [[ملک]] شخصی [[امام]] بود، میبایست [[حضرت علی]]{{ع}} آن را در [[زمان پیامبر]] مطالبه کند؛ یا پس از [[وفات]] هریک از امامان{{عم}} به [[ورثه]] آنان برسد، در حالی که هیچیک از این موارد در [[تاریخ]] گزارش نشده است؛<ref> کتابالبیع، ج ۲، ص ۶۶۰ ـ ۶۶۲؛ حوزه، ش ۵۶ ـ ۵۷، ص ۲۵۳ ـ ۲۵۸، "مبانی تصرف در وجوه شرعی".</ref> همچنین از نظر [[عقلی]] و نیز مذاق [[شرع]] سپردن اموالی بسیار فراوان به شخص امام پذیرفتنی نیست. <ref> حوزه، ش ۵۶ ـ ۵۷، ص ۲۵۰ ـ ۲۵۷، "مبانی تصرف در وجوه شرعی".</ref> براساس هر یک از این دو دیدگاه، [[اختلاف]] هست که سهم متعلق به [[پیامبر]]{{صل}} و امام معصوم پس از وفات آنان در چه راهی باید هزینه شود: به دیده عدهای از فقهای [[اهلتسنن]] سهم پیامبر{{صل}} و [[ذوی القربی]] پس از پیامبر ساقط میگردند و همه خمس میان سه گروه نامبرده دیگر در [[آیه]] {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> یعنی [[یتیمان]]، [[مساکین]] و [[در راه ماندگان]] قسمت میشوند؛<ref> بدائع الصنائع، ج ۷، ص ۱۲۵؛ المبسوط، سرخسی، ج ۳، ص ۱۸. </ref> یا همه [[مال]] به جنگجویان داده میشود؛<ref> الشرح الکبیر، ج ۱۰، ص ۴۹۶. </ref> ولی برخی دیگر از آنان معتقدند که به دست [[جانشین پیامبر]] میرسد تا در خرید [[سلاح]] و لوازم امر [[جهاد]] <ref> بدایة المجتهد، ج ۱، ص ۳۱۳. </ref> یا دیگر [[مصالح مسلمانان]] هزینه گردد. <ref> بدائع الصنائع، ج ۷، ص ۱۲۵؛ الشرح الکبیر، ج ۱۰، ص ۴۹۵ ـ ۴۹۶. </ref> [[فقهای امامیه]] با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> [[سقوط]] سهم [[ذی القربی]] را مردود شمردهاند؛ با این [[استدلال]] که [[خدا]] در این آیه با آوردن "لامِ" اختصاص، برای ذیالقربی سهمی گذاشته است: "ولِلرَّسولِ ولِذِی القُربی"، چنانکه با همین تعبیر برای گروههای سهگانه نیز؛ و همانگونه که سهم این گروهها ساقط نمیشود، سهم ذیالقربی نیز،<ref> الخلاف، ج ۴، ص ۲۱۲؛ منتهی المطلب، ج ۱، ص ۵۵۱. </ref> از اینرو به نظر همه [[فقهای شیعه]] سهم ذی القربی همراه سهم خدا و [[رسول]]{{صل}} به [[امام]] [[معصوم]] واگذار میشود که در [[زمان]] حضور، همه این [[اموال]] باید به دست امام برسد تا او میان مستحقان آن قسمت کند؛<ref> الدروس، ج۱، ص ۲۶۲؛ الحدائق، ج۱۲، ص ۳۶۹، ۳۷۰؛ مستند الشیعه، ج ۱۰، ص ۱۰۶ ـ ۱۰۷. </ref> اما در [[روزگار غیبت]]، آرای آنان مختلف است: برخی معتقدند [[سهم امام]] در [[زمین]] [[دفن]] میشود؛ یا ساقط میگردد؛ یا باید به فردی [[امین]] سپرده شود تا به امام برسد؛ یا میان [[ذریه]] امام و فقرای [[شیعه]] قسمت میشود؛<ref>الدروس، ج ۱، ص ۲۶۲؛ مدارک الاحکام، ج ۵، ص ۴۲۴ ـ ۴۲۵. </ref> اما بعضی معتقدند: سهم امام به [[مجتهد]] و [[نائب عام]] آن [[حضرت]] در [[زمان غیبت]] <ref> الحدائق، ج ۱۲، ص ۴۷۰؛ مستند العروه، ص ۳۲۴، "کتاب الخمس".</ref> یا به [[حاکم اسلامی]] [[مشروع]] <ref> ر. ک: کتاب البیع، ج ۲، ص ۶۵۶، ۶۶۲؛ الخمس، حائری، ص ۸۳۲. </ref> داده میشود.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله «خمس»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | ||
==پرداخت [[خمس]]== | ==پرداخت [[خمس]]== | ||
براساس آیه {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> [[مؤمنان]] باید بدانند که یک پنجم [[غنایم]] و سود کسب آنان به خدا و رسول{{صل}} و [[بنیهاشم]] اختصاص دارد که باید آن را از اموال خود بیرون کنند و پرداخت این [[اموال]] شرط [[ایمان به خدا]] و آنچه از طرف [[خدا]] نازل شده، شمرده است. نیز [[قرآن]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[مسلمانان]] را به دادن [[حق]] [[ذی القربی]]، [[مساکین]] و [[در راه ماندگان]] [[تکلیف]] کرده: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچگونه فراخرفتاری مورز» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد؛ به شما اندرز میدهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref> و پرداخت آن را مایه خیر و از اسباب [[رستگاری]] شمرده است: {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز که این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند» سوره روم، آیه ۳۸.</ref> به [[باور]] برخی "حق" در این [[آیات]]، [[خمس]] است که باید به [[بنیهاشم]] پرداخت شود،<ref>التبیان، ج ۸، ص ۲۵۳؛ احکام القرآن، شافعی، ج ۱، ص ۷۶. </ref> چنانکه براساس [[روایات]]، پس از [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچگونه فراخرفتاری مورز» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref> پیامبر{{صل}} [[فدک]] را به [[حضرت فاطمه]] بخشید. <ref> الکافی، ج ۱، ص ۵۴۳؛ کنز العمال، ج ۳، ص ۷۶۷. </ref> | براساس آیه {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref> [[مؤمنان]] باید بدانند که یک پنجم [[غنایم]] و سود کسب آنان به خدا و رسول{{صل}} و [[بنیهاشم]] اختصاص دارد که باید آن را از اموال خود بیرون کنند و پرداخت این [[اموال]] شرط [[ایمان به خدا]] و آنچه از طرف [[خدا]] نازل شده، شمرده است. نیز [[قرآن]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[مسلمانان]] را به دادن [[حق]] [[ذی القربی]]، [[مساکین]] و [[در راه ماندگان]] [[تکلیف]] کرده: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچگونه فراخرفتاری مورز» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد؛ به شما اندرز میدهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref> و پرداخت آن را مایه خیر و از اسباب [[رستگاری]] شمرده است: {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز که این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند» سوره روم، آیه ۳۸.</ref> به [[باور]] برخی "حق" در این [[آیات]]، [[خمس]] است که باید به [[بنیهاشم]] پرداخت شود،<ref>التبیان، ج ۸، ص ۲۵۳؛ احکام القرآن، شافعی، ج ۱، ص ۷۶. </ref> چنانکه براساس [[روایات]]، پس از [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچگونه فراخرفتاری مورز» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref> پیامبر{{صل}} [[فدک]] را به [[حضرت فاطمه]] بخشید. <ref> الکافی، ج ۱، ص ۵۴۳؛ کنز العمال، ج ۳، ص ۷۶۷. </ref> | ||
همچنین [[قرآنکریم]] در آیات {{متن قرآن|مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ }}<ref>«چه شما را به دوزخ درآورد؟ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم، و به بینوایان خوراک نمیدادیم» سوره مدثر، آیه ۴۲-۴۴.</ref> از جمله اسباب ورود به [[جهنم]] را [[امتناع]] از [[اطعام]] مساکین شمرده است. برپایه برخی روایات، یکی از مصادیق [[آیه]] کسانیاند که [[خمس]] اموال خود را به مساکین مستحق پرداخت نمیکنند؛<ref> بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۸۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۲۸۰. </ref> نیز از جمله مصادیق امتناع کنندگان ماعون که قرآن آنان را به [[عذاب]] [[تهدید]] کرده است: {{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ}}<ref>«پس وای بر (آن) نمازگزاران،» سوره ماعون، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ}}<ref>«و زکات را باز میدارند» سوره ماعون، آیه ۷.</ref> خودداری کنندگان از پرداخت خمس دانسته شدهاند،<ref> تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۴۴؛ الصافی، ج ۵، ص ۳۸۱. </ref> چنانکه در روایاتی امتناع کنندگان خمس از مصادیق بخلورزان دانسته شدهاند که در آیات {{متن قرآن|وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى}}<ref>«و اما آنکه تنگچشمی کند و بینیازی نشان دهد،» سوره لیل، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى}}<ref>«زودا که او را در راه سختی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۱۰.</ref> به [[عاقبت]] [[سختی]] [[وعید]] داده شدهاند<ref>بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۴۶؛ مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۲۸۰. </ref>؛ همچنین برپایه [[حدیثی]] تارکان [[خمس]] از جمله مصادیق کمفروشاناند که [[قرآن]] آنان را به [[عذاب]] [[تهدید]] کرده است: {{متن قرآن|وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ }}<ref>«وای بر کمفروشان! آنان که چون از مردم پیمانه گیرند تمام پیمایند و چون پیمانه دهند یا وزن کنند کم نهند» سوره مطففین، آیه ۱-۳.</ref>.<ref> مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۲۷۸؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۸، ص ۵۲۵. </ref> در روایاتی نیز به پرداخت خمس تأکید گردیده است و [[امتناع]] کنندگان آن [[مذمت]] و به عذاب تهدید شدهاند؛ از جمله در حدیثی پرداخت خمس تکلیفی [[واجب]] <ref>من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۱؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۲۷۰. </ref> و [[معامله]] با [[اموال]] [[خمس]] داده نشده، [[ممنوع]] شمرده شده است <ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۴۵؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۸۴. </ref>. در احادیثی دیگر کسانی که خمس را [[حلال]] یا از دادن آن امتناع میورزند سزاوار [[لعن الهی]]، [[ملائکه]] و همه [[مردم]] دانسته شدهاند <ref> کمالالدین، ص ۵۲۰ ـ ۵۲۱؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۴۱. </ref> که در [[قیامت]] مورد بازخواست الهی <ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۴۸؛ تهذیب، ج ۴، ص ۱۴۰. </ref> و [[اهل بیت]] <ref>وسائلالشیعه، ج ۹، ص ۵۴۰؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۸، ص ۵۲۶. </ref> قرار میگیرند و سرانجام، [[خدا]] آنان را به [[آتش جهنم]] وارد خواهد کرد. <ref> من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۱؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۸۳. </ref>.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله | همچنین [[قرآنکریم]] در آیات {{متن قرآن|مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ }}<ref>«چه شما را به دوزخ درآورد؟ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم، و به بینوایان خوراک نمیدادیم» سوره مدثر، آیه ۴۲-۴۴.</ref> از جمله اسباب ورود به [[جهنم]] را [[امتناع]] از [[اطعام]] مساکین شمرده است. برپایه برخی روایات، یکی از مصادیق [[آیه]] کسانیاند که [[خمس]] اموال خود را به مساکین مستحق پرداخت نمیکنند؛<ref> بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۸۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۲۸۰. </ref> نیز از جمله مصادیق امتناع کنندگان ماعون که قرآن آنان را به [[عذاب]] [[تهدید]] کرده است: {{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ}}<ref>«پس وای بر (آن) نمازگزاران،» سوره ماعون، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ}}<ref>«و زکات را باز میدارند» سوره ماعون، آیه ۷.</ref> خودداری کنندگان از پرداخت خمس دانسته شدهاند،<ref> تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۴۴؛ الصافی، ج ۵، ص ۳۸۱. </ref> چنانکه در روایاتی امتناع کنندگان خمس از مصادیق بخلورزان دانسته شدهاند که در آیات {{متن قرآن|وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى}}<ref>«و اما آنکه تنگچشمی کند و بینیازی نشان دهد،» سوره لیل، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى}}<ref>«زودا که او را در راه سختی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۱۰.</ref> به [[عاقبت]] [[سختی]] [[وعید]] داده شدهاند<ref>بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۴۶؛ مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۲۸۰. </ref>؛ همچنین برپایه [[حدیثی]] تارکان [[خمس]] از جمله مصادیق کمفروشاناند که [[قرآن]] آنان را به [[عذاب]] [[تهدید]] کرده است: {{متن قرآن|وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ }}<ref>«وای بر کمفروشان! آنان که چون از مردم پیمانه گیرند تمام پیمایند و چون پیمانه دهند یا وزن کنند کم نهند» سوره مطففین، آیه ۱-۳.</ref>.<ref> مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۲۷۸؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۸، ص ۵۲۵. </ref> در روایاتی نیز به پرداخت خمس تأکید گردیده است و [[امتناع]] کنندگان آن [[مذمت]] و به عذاب تهدید شدهاند؛ از جمله در حدیثی پرداخت خمس تکلیفی [[واجب]] <ref>من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۱؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۲۷۰. </ref> و [[معامله]] با [[اموال]] [[خمس]] داده نشده، [[ممنوع]] شمرده شده است <ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۴۵؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۸۴. </ref>. در احادیثی دیگر کسانی که خمس را [[حلال]] یا از دادن آن امتناع میورزند سزاوار [[لعن الهی]]، [[ملائکه]] و همه [[مردم]] دانسته شدهاند <ref> کمالالدین، ص ۵۲۰ ـ ۵۲۱؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۴۱. </ref> که در [[قیامت]] مورد بازخواست الهی <ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۴۸؛ تهذیب، ج ۴، ص ۱۴۰. </ref> و [[اهل بیت]] <ref>وسائلالشیعه، ج ۹، ص ۵۴۰؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۸، ص ۵۲۶. </ref> قرار میگیرند و سرانجام، [[خدا]] آنان را به [[آتش جهنم]] وارد خواهد کرد. <ref> من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۱؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۸۳. </ref>.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله «خمس»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | ||
==تحلیل خمس== | ==تحلیل خمس== | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
#این دیدگاه با ظاهر [[آیات قرآن]] از جمله [[آیه]] ۴۱ [[انفال]] / ۸ و روایات متعددی منافات دارد که بر پرداخت خمس و حلال نبودن آن دلالت دارند. <ref> الحدائق، ج ۱۲، ص ۴۴۱، ۴۴۸. </ref> | #این دیدگاه با ظاهر [[آیات قرآن]] از جمله [[آیه]] ۴۱ [[انفال]] / ۸ و روایات متعددی منافات دارد که بر پرداخت خمس و حلال نبودن آن دلالت دارند. <ref> الحدائق، ج ۱۲، ص ۴۴۱، ۴۴۸. </ref> | ||
#[[حلال]] بودن [[خمس]] با [[سیره]] خود [[اهل بیت]]{{عم}} از [[زمان]] [[امام باقر]]{{ع}} تا پایان [[غیبت صغرا]] معارض است که وکیلانی را برای دریافت خمس از [[شیعیان]] و هزینه کردن آن در [[مصالح مسلمانان]] [[برگزیده]] بودند. <ref>جواهر الکلام، ج ۱۶، ص ۱۶۳.</ref> | #[[حلال]] بودن [[خمس]] با [[سیره]] خود [[اهل بیت]]{{عم}} از [[زمان]] [[امام باقر]]{{ع}} تا پایان [[غیبت صغرا]] معارض است که وکیلانی را برای دریافت خمس از [[شیعیان]] و هزینه کردن آن در [[مصالح مسلمانان]] [[برگزیده]] بودند. <ref>جواهر الکلام، ج ۱۶، ص ۱۶۳.</ref> | ||
#این نظریه با [[حکمت]] [[تشریع]] [[خمس]] در [[تعارض]] است که رفع نیاز فقرای [[بنی هاشم]] <ref> جواهر الکلام، ج ۱۶، ص ۱۶۳؛ مستند العروه، ص ۳۴۳، "کتاب الخمس".</ref> و دیگر مصالح مسلمانان از جمله تأمین هزینه [[حکومت اسلامی]] است<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۳، ص ۸۱ ـ ۸۲.</ref>.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله | #این نظریه با [[حکمت]] [[تشریع]] [[خمس]] در [[تعارض]] است که رفع نیاز فقرای [[بنی هاشم]] <ref> جواهر الکلام، ج ۱۶، ص ۱۶۳؛ مستند العروه، ص ۳۴۳، "کتاب الخمس".</ref> و دیگر مصالح مسلمانان از جمله تأمین هزینه [[حکومت اسلامی]] است<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۳، ص ۸۱ ـ ۸۲.</ref>.<ref>[[ سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[خمس (مقاله)|مقاله «خمس»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref> | ||
==آیه خمس == | ==آیه خمس == |