ادب در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +)) |
(←منابع) |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
#به [[نقل]] از اَنَس: هنگامی که یکی از [[یاران پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} با ایشان [[ملاقات]] میکرد، ایشان همراهش میایستاد و از او جدا نمیشد تا این که خود او از [[پیامبر]]{{صل}} جدا میشد، و هنگامی که یکی از یارانش، ایشان را میدید و دست میداد، [[پیامبر]] هم با او دست میداد و دستش را جدا نمیکرد تا آن گاه که آن مرد دستش را جدا میکند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَنَس: كَانَ رَسُولُ اللهُ{{صل}} إِذَا لَقِيَهُ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَامَ مَعَهُ فَلَمْ يَنْصَرِفْ حَتَّى يَكُونَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذِي يَنْصَرِفُ عَنْهُ وَ إِذَا لَقِيَهُ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَتَنَاوَلَ بِيَدِهِ نَاوَلَهَا إِيَّاهُ فَلَمْ يَنْزِعْ عَنْهُ حَتَّى يَكُونَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذِي يَنْزِعُ}}؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۹، ح۱۳؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۸؛ تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۶۷، کلاهما نحوه؛ کنزالعمال، ج۷، ص۱۵۴، ح۱۸۴۸۶.</ref>. | #به [[نقل]] از اَنَس: هنگامی که یکی از [[یاران پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} با ایشان [[ملاقات]] میکرد، ایشان همراهش میایستاد و از او جدا نمیشد تا این که خود او از [[پیامبر]]{{صل}} جدا میشد، و هنگامی که یکی از یارانش، ایشان را میدید و دست میداد، [[پیامبر]] هم با او دست میداد و دستش را جدا نمیکرد تا آن گاه که آن مرد دستش را جدا میکند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَنَس: كَانَ رَسُولُ اللهُ{{صل}} إِذَا لَقِيَهُ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَقَامَ مَعَهُ فَلَمْ يَنْصَرِفْ حَتَّى يَكُونَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذِي يَنْصَرِفُ عَنْهُ وَ إِذَا لَقِيَهُ أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَتَنَاوَلَ بِيَدِهِ نَاوَلَهَا إِيَّاهُ فَلَمْ يَنْزِعْ عَنْهُ حَتَّى يَكُونَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذِي يَنْزِعُ}}؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۹، ح۱۳؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۸؛ تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۶۷، کلاهما نحوه؛ کنزالعمال، ج۷، ص۱۵۴، ح۱۸۴۸۶.</ref>. | ||
#به [[نقل]] از اَنَس: هیچگاه مردی نزد [[پیامبر خدا]]{{صل}} ننشست، مگر آن که چون برخاست، [[پیامبر]]{{صل}} هم با او برخاست<ref>{{متن حدیث|مَکارِمُ الْأخْلاقِ عَنْ أَنَس: مَا قَعَدَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} رَجُلٌ قَطُّ فَقَامَ حَتَّى يَقُومَ}}؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۹، ح۱۳؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۳۰، ح۳۵؛ المصنّف لابن أبی شیبه، ج۶ ص۱۳۱، ح۵؛ مسند أبی حنیفه، ص۱۶۱؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۵۵.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۲۶۰-۲۶۳.</ref>. | #به [[نقل]] از اَنَس: هیچگاه مردی نزد [[پیامبر خدا]]{{صل}} ننشست، مگر آن که چون برخاست، [[پیامبر]]{{صل}} هم با او برخاست<ref>{{متن حدیث|مَکارِمُ الْأخْلاقِ عَنْ أَنَس: مَا قَعَدَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} رَجُلٌ قَطُّ فَقَامَ حَتَّى يَقُومَ}}؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۹، ح۱۳؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۳۰، ح۳۵؛ المصنّف لابن أبی شیبه، ج۶ ص۱۳۱، ح۵؛ مسند أبی حنیفه، ص۱۶۱؛ تاریخ دمشق، ج۴، ص۵۵.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۲۶۰-۲۶۳.</ref>. | ||
==[[مظلومیت پیامبر]]{{صل}} در بیادبی جهال== | |||
[[انسان]] موجودی ادبپذیر است و [[آداب]] [[اجتماعی]] را علیرغم [[سنن]] قبیلهای و [[خانوادگی]] میپذیرد؛ ولی گاهی ریشههای [[جاهلیت]] آنچنان در ساختار خُلقی و [[روحی]] افراد [[نفوذ]] کردهاند که [[پیامبر]] [[رحمت]] و [[رسول]] [[ادب]] و [[مغفرت]] را بعد از سالها [[رؤیت]] و [[معاشرت]] با او ولی باز هم ادب را نسبت به آن بزرگوار رعایت نمیکنند. البته گاهی ریشه در [[جهالت]] دارد و گاهی [[نفاق]] و [[دورویی]] افراد در مسئله موثر است. ما معتقدیم همه آنها که به نحوی به پیامبر{{صل}} [[جسارت]] کردند [[بدوی]] نبودند، بلکه بعضی با ریشه نفاق قصد [[اذیت]] و [[آزار رسول خدا]] را داشتند. | |||
روزی [[عربی]] آمد و ردای مبارکش را به شدت کشید، به حدی که در گردن مبارکش جای کنار ردا ماند. پس گفت: از [[مال]] [[خدا]] به من بده! پس آن [[حضرت]] از روی [[لطف]] به سوی او التفات کرد و خندید و فرمود که به او عطایی دادند. پس [[حق تعالی]] این [[آیه]] را فرستاد که: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref> و از [[ابن عباس]] است که پیامبر{{صل}} فرموده که من تأدب کرده خدایم و علی [[تأدیب]] کرده من است. | |||
نقل شده دو [[طایفه]] [[بنیعدی]] و [[بنیتمیم]] نزد [[رسول خدا]] میآمدند و در مقابل حجره پیامبر{{صل}} ایستاده و با صدای بلند آواز میدادند و میگفتند: یا [[رسول الله]] بیرون بیا که تو را ببینیم! وقتی که پیامبر{{صل}} از حجره بیرون آمد و با آنان مشغول صحبت گردید در [[راه رفتن]] از پیامبر{{صل}} جلوتر میرفتند و هنگام صحبت با یکدیگر با صدای بلند همدیگر را میخواندند و به رسول خدا با لفظ یا محمد خطاب مینمودند. سپس این آیه نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند و پیامبرش پیش نیفتید و از خداوند پروا کنید که خداوند شنوایی داناست» سوره حجرات، آیه ۱.</ref>. | |||
نقل شده که [[طایفه]] [[بنیتمیم]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمده بودند و میخواستند تا یکی از ایشان از طرف [[رسول خدا]] به سمت [[امیر]] [[برگزیده]] شود. [[ابوبکر]] شخصی را به نام [[قعقاع]] پیشنهاد کرد و [[عمر بن خطاب]] دیگری را به نام [[اقرع بن حابس]] بدین منظور برگزیده بود. در این میان ابوبکر به [[عمر]] گفت: آیا مقصود تو از این [[انتخاب]] [[مخالفت]] با من بوده است؟ عمر در جواب گفت: قصد من مخالفت با تو نبود. سخنان این دو به [[مشاجره]] لفظی کشیده شد و در حضور [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} بدون [[رعایت ادب]] مجلس و [[احترام]] به ساحت [[مقدس]] [[پیامبر خدا]]، صداهای خود را در حین مشاجره بلند کرده با یکدیگر سخن میگفتند. سپس این [[آیه]] نازل شد {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.</ref><ref>تفسیر کشف الاسرار.</ref>. | |||
نقل شده گروهی از بنیتمیم نزد [[پیامبر اکرم]] آمدند و گفتند: یا محمد نزد ما بیا تا با تو حرف بزنیم. پیامبر{{صل}} از [[سوء ادب]] و طرز [[رفتار]] بد آنها ناراحت شده و این آیه نازل شد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«به راستی آنان که تو را از پشت (در) اتاقها صدا میزنند، بیشترشان خرد نمیورزند» سوره حجرات، آیه ۴.</ref><ref>ربیع الابرار، زمخشری.</ref>. | |||
[[انس بن مالک]] گوید: وقتی که پیامبر اکرم با [[زینب]] [[ازدواج]] کرد، [[حضرت]] ولیمهای را تهیه دید و به من فرمود: تا بروم هر کس از [[اصحاب]] و [[یاران]] را ببینم به سفره [[دعوت]] کنم. من هم رفتم و گفتم و دسته دسته [[مردم]] میآمدند و میخوردند و باز میگشتند. تا اینکه گفتم: یا [[رسول الله]] کسی نمانده که به او نگفته باشم و هر کسی که طعام میخورد بیرون میرفت و متفرق میگشت، فقط سه نفر از آنها مانده بودند در حالی که پاهای خود را دراز کرده و تکیه داده بودند و از هر دری سخن میگفتند. [[پیامبر اکرم]] میخواست که آنها بیرون روند ولی [[شرم]] میکرد. [[پیامبر]]{{صل}} چند بار میرفت و باز میآمد، به [[خانه]] [[عایشه]] رفت و برگشت، شاید آنها خارج شوند تا اینکه [[جبرئیل]] نازل شد و این [[آیه]] را آورد: {{متن قرآن|...فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا}}<ref>«... و چون خوراک خوردید پراکنده شوید» سوره احزاب، آیه ۵۳.</ref> و (بعد از صرف [[غذا]]) به بحث و صحبت ننشینید این عمل، پیامبر را ناراحت مینماید، ولی از شما شرم میکند (و چیزی نمیگوید) اما [[خداوند]] از (بیان) [[حق]] شرم ندارد!.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۲۵۶.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:1379259.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|'''سیره پیامبر خاتم ج۱''']] | #[[پرونده:1379259.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|'''سیره پیامبر خاتم ج۱''']] | ||
# [[پرونده:IM009684.jpg|22px]] [[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|'''مظلومیت پیامبر''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||