مقام نور الهی به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
[[پرونده:373589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی حسینی میلانی]]]] | [[پرونده:373589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی حسینی میلانی]]]] | ||
::::::آیتالله '''[[سید علی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[[با پیشوایان هدایتگر (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آیتالله '''[[سید علی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[[با پیشوایان هدایتگر (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«{{عربی|"وَ نُوِرِه"}}؛ [[ائمه]]{{عم}} نور خدا هستند. نور چیزی است که ذاتاً روشن است و روشنایی میبخشد. آن بزرگواران در طول تاریخ نور و روشنیبخش بودهاند. آیا به واقع، [[ائمه]]{{عم}} در ظلمات و تاریکیهای جهل و جهالت، فتنهها و ضلالت و اختلاف نور نبودند؟ بنابراین، اگر افرادی در پی آن انوار نرفتند و از آنها استفاده نکردند (به بیانی که گذشت) چه کسی مقصر است؟ [[ائمه]]{{عم}} در همه زمانها، در همه زمینهها، برای همه عوالم و همه اُمّتها نور هستند. به راستی، چه کسی به خانه آنان مراجعه کرد و دست خالی برگشت؟ [[ابوخالد کابلی]] میگوید: از [[امام باقر]]{{ع}} درباره تفسیر این آیه که میفرماید: {{متن قرآن|فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا}}؛<ref>سوره تغابن، آیه ۸. «به خدا و رسول او و نوری که فرستادیم ایمان بیاورید»</ref>؛ پرسیدم. فرمود: ای ابوخالد! به خدا سوگند که مقصود از نور، [[ائمه]] از [[آل محمد]]{{عم}} تا روز قیامت هستند. به خدا سوگند که اینان همان نور خدا که فرو فرستاده است. به خدا که اینان نور خدا در آسمانها و زمین هستند. ای [[ابوخالد]]! به خدا سوگند، نور امام در دل مؤمنان از نورِ خورشیدِ تابان در روز، روشنتر است. به خدا که [[ائمه]] دلهای مؤمنان را نورانی میسازند و خدا هر کس را که بخواهد از نور آنان پنهان میدارد تا دل آنها تاریک گردد. به خدای ای ابوخالد! بندهای ما را دوست ندارد و از ما پیروی نمیکند تا این که خدا قلبش را پاکیزه کرده باشد و خدا قلب بندهای را پاکیزه نمیکند تا این که تسلیم ما باشد و از در آشتی با ما وارد شده باشد و آن گاه که با ما صلح و آشتی کرد، خدا او را از حساب سخت روز قیامت نگاهش داشته و از هراس بزرگ روز قیامت ایمنش سازد.<ref>«یا أبا خالد! النور –والله- الأئمّة من آل محمّد{{عم}} إلی یوم القیامة، و هم والله نور الذی أنزل، و هم والله نور الله فی السماوات و فی الأرض. و الله یا أبا خالد! لنور الإمام فی قلوب المؤمنین أنوار من الشمس المضیئة بالنهار، و هم –والله- ینوّرون قلوب المؤمنین، و یحجب الله عزوجل نورهم عمّن یشاء فتظلم قلوبهم. و الله، یا أبا خالد! لا یحبّنا عبد و یتولّانا حتی یطهر الله قلبه، ولا یطهّر الله قلب عبدٍ حتّی یسلم لنا و یکون سِلماً لنا سلّمه من شدید الحساب و آمنه من فزع یوم القیامة الأکبر»؛ (الکافی: ۱ / ۱۹۴، باب أن الائمة نورالله ، حدیث ۱.)</ref>» <ref>ر. ک. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر ج۱ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]؛ ج۱، ص۴۳۷.</ref>. | |||
== پاسخها و دیدگاههای متفرقه == | == پاسخها و دیدگاههای متفرقه == | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۵: | خط ۲۶: | ||
[[پرونده:11196.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی]]]] | [[پرونده:11196.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی]]]] | ||
::::::آیتالله '''[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی]]''' در ''«[http://mesbahyazdi.ir/node/5631 وبگاه رسمی خود]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آیتالله '''[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی]]''' در ''«[http://mesbahyazdi.ir/node/5631 وبگاه رسمی خود]»'' در اینباره گفته است: | ||
«یکی از حقایقی که ما به تعلیم معصومان بدان معتقدیم (گرچه حقیقت آن را بهدرستی درک نمیکنیم) این است که [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} و [[ائمه]] اطهار {{عم}} مقامی به نام مقام نورانیت دارند. در روایت آمده که "ای جابر! اول چیزی که خدا خلق کرد نور نبی تو بود"؛ و در روایتی که در کتب اهل تسنن هم نقل شده آمده است که این نور با نور علی {{ع}} یکی بود و در صلب ابوطالب و عبدالله از هم جدا شدند. ما نباید طمعی داشته باشیم که حقیقت این عوالم را درک کنیم، اما باید بدانیم بالاخره مرتبهای از عالم هستی وجود دارد که بهترین واژه برای اشاره به ماهیت آن واژه "نور" است زیرا خداوند واژه نور را بر خودش هم اطلاق کرده، میفرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ}}<ref>سوره نور آیه ۳۵</ref>؛ ما در این عالم چیزی پاکتر، مفیدتر و لطیفتر از نور نداریم. نور، موجود شریفی است که همه به آن احترام میگذارند. نور، آلودگی، کثافت، بو و ... ندارد. اگر ما بخواهیم لفظی درباره آن عوالم به کار ببریم لفظی بهتر از نور نداریم. نور ظاهر بذاته و مظهر لغیره است، یعنی خود به خود روشن است و برای روشن بودن، نیاز به چیز دیگری ندارد. خداوند هم خود به خود وجود دارد و برای وجود داشتن به چیز دیگری وابسته نیست. هر چیزی غیر از نور با نور روشن میگردد و دیده میشود و وجود همه ماسوی الله هم از خدا است. به این مناسبت کلمه نور بر خدا اطلاق پیدا میکند. | |||
::::::نور مراتبی دارد و شاهد آن هم در آیه نور است که خداوند میفرماید: {{متن قرآن|مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ}}<ref>«مثل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى است.» سوره نور آیه ۳۵</ref>؛ خدای متعال نور است: {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ}}؛ که در این آیه مصداق مرجع ضمیر "نُورِهِ" است. اما یک نور هم مخلوق خداست (مَثَلُ نُورِهِ). پس نور یک مرتبهای دارد که منسوب به خداست و آن نور مراتبی دارد. عوالم وجود هم همین طور است. اگر در روایات آمده است که خداوند از نور پیامبر {{صل}} بهشت را آفرید و تعبیراتی از این قبیل، به این معناست که نورِ اولین موجودْ کمالاتی داشت که وقتی تنزل میکند چنین مخلوقاتی پدید میآیند. بهشت و آنچه در آن است پرتویی از وجود نوری ایشان است نه وجود مادی ایشان. وجودی مادی ایشان تکلیف دارد، باید زحمت و ریاضت بکشد، باید بلا ببیند، و شهید شود. این امور مربوط به آن نور نیست. اگر قرار بود آن نور کشته شود، همه عالم به هم میخورد. آن نور فوق تکلیف است و همه انسانهای مکلف پرتویی از وجود او هستند. پس این که ملائکه نازل میشوند و مقدرات را به امام زمان {{ع}} عرضه میکنند امری باورناپذیر نیست. برای تقریب به ذهن میتوان گفت: خدای متعال در آن شب نوری را به وسیله ملائکه به قلب امام زمان میتاباند که همه چیز برای ایشان روشن میشود. اگر در روایت آمده است که اگر نزول ملائکه در شب قدر و ارائه تقدیرات نبود ما چیزی از آنها نمیدانستیم، این امر برای مرحله مادی وجود پیامبر و [[ائمه]] اطهار {{عم}} است، وگرنه وجود نورانی ایشان احتیاج به ملک و ارائه آنها ندارد، بلکه ملک از آن نور آفریده شده است. اما اینکه نزول ملائکه و ارائه تقدیرات در چند شب است، برخی از بزرگان فرمودهاند: از آیات و روایات استنباط میشود که مقدرات سه مرحله دارد؛ در شب اول هنوز یقینی نیست، در شب دوم مرتبهای از حتمیت و جزمیت پیدا میکند، و در شب سوم امضا میشود، که مرحله قضا است. این احتمالی است که برخی بزرگان دادهاند و بعید هم نیست. البته ممکن است مرحله دیگری هم برای تغییر قضا وجود داشته باشد. زیرا در برخی روایات آمده که ممکن است حتی در برخی مقدرات تثبیت شده هم تغییر حاصل شود. در دعای بعد از زیارت [[امام رضا]] {{ع}} آمده است: {{عربی|" قضائک الذی تحجبه بالایسر الدعاء"}}<ref>تو را میخوانم به قضایی که آن را با آسانترین دعا میپوشانی.</ref>؛ یعنی قضایی است که صرف نظر از دعا تمام و حتمی است، اما خدای متعال راه دیگری برای بندگان گشوده که هر چند اسباب اقتضا میکند که قضیه هیچ تغییری نکند، اما اگر بندهای دعایی جدی کند، آن قضیه تغییر میکند. بنابراین ما باید این شبها را غنیمت بشماریم»<ref>[http://mesbahyazdi.ir/node/5631 پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مصباح یزدی]</ref>. | ::::::نور مراتبی دارد و شاهد آن هم در آیه نور است که خداوند میفرماید: {{متن قرآن|مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ}}<ref>«مثل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى است.» سوره نور آیه ۳۵</ref>؛ خدای متعال نور است: {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ}}؛ که در این آیه مصداق مرجع ضمیر "نُورِهِ" است. اما یک نور هم مخلوق خداست (مَثَلُ نُورِهِ). پس نور یک مرتبهای دارد که منسوب به خداست و آن نور مراتبی دارد. عوالم وجود هم همین طور است. اگر در روایات آمده است که خداوند از نور پیامبر {{صل}} بهشت را آفرید و تعبیراتی از این قبیل، به این معناست که نورِ اولین موجودْ کمالاتی داشت که وقتی تنزل میکند چنین مخلوقاتی پدید میآیند. بهشت و آنچه در آن است پرتویی از وجود نوری ایشان است نه وجود مادی ایشان. وجودی مادی ایشان تکلیف دارد، باید زحمت و ریاضت بکشد، باید بلا ببیند، و شهید شود. این امور مربوط به آن نور نیست. اگر قرار بود آن نور کشته شود، همه عالم به هم میخورد. آن نور فوق تکلیف است و همه انسانهای مکلف پرتویی از وجود او هستند. پس این که ملائکه نازل میشوند و مقدرات را به امام زمان {{ع}} عرضه میکنند امری باورناپذیر نیست. برای تقریب به ذهن میتوان گفت: خدای متعال در آن شب نوری را به وسیله ملائکه به قلب امام زمان میتاباند که همه چیز برای ایشان روشن میشود. اگر در روایت آمده است که اگر نزول ملائکه در شب قدر و ارائه تقدیرات نبود ما چیزی از آنها نمیدانستیم، این امر برای مرحله مادی وجود پیامبر و [[ائمه]] اطهار {{عم}} است، وگرنه وجود نورانی ایشان احتیاج به ملک و ارائه آنها ندارد، بلکه ملک از آن نور آفریده شده است. اما اینکه نزول ملائکه و ارائه تقدیرات در چند شب است، برخی از بزرگان فرمودهاند: از آیات و روایات استنباط میشود که مقدرات سه مرحله دارد؛ در شب اول هنوز یقینی نیست، در شب دوم مرتبهای از حتمیت و جزمیت پیدا میکند، و در شب سوم امضا میشود، که مرحله قضا است. این احتمالی است که برخی بزرگان دادهاند و بعید هم نیست. البته ممکن است مرحله دیگری هم برای تغییر قضا وجود داشته باشد. زیرا در برخی روایات آمده که ممکن است حتی در برخی مقدرات تثبیت شده هم تغییر حاصل شود. در دعای بعد از زیارت [[امام رضا]] {{ع}} آمده است: {{عربی|" قضائک الذی تحجبه بالایسر الدعاء"}}<ref>تو را میخوانم به قضایی که آن را با آسانترین دعا میپوشانی.</ref>؛ یعنی قضایی است که صرف نظر از دعا تمام و حتمی است، اما خدای متعال راه دیگری برای بندگان گشوده که هر چند اسباب اقتضا میکند که قضیه هیچ تغییری نکند، اما اگر بندهای دعایی جدی کند، آن قضیه تغییر میکند. بنابراین ما باید این شبها را غنیمت بشماریم»<ref>[http://mesbahyazdi.ir/node/5631 پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مصباح یزدی]</ref>. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۵: | ||
[[پرونده:260.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]]] | [[پرونده:260.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]]] | ||
::::::آیت الله '''[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]''' در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آیت الله '''[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]''' در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«دیگر ویژگی که [[امامان معصوم]]{{عم}} را در [[زیارت جامعه کبیره]] به آن میستاییم، ویژگی "نور" است. در فرازهای متعدّدی در این زیارت، [[امامان معصوم]]{{عم}} به وصف فوق، ستوده شدهاند: {{عربی|" نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَكُم"}}، {{عربی|"انْتَجَبَكُمْ لِنُورِهِ"}}، {{عربی|" خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً "}}، {{عربی|"وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ "}}، {{عربی|"تَمَامَ نُورِكُمْ "}}، {{عربی|"وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ "}}، {{عربی|"كَلَامُكُمْ نُورٌ "}}، {{عربی|"وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ "}} و {{عربی|"مَصَابِيحِ الدُّجَى"}}. واژه "نور" واژهای است روشن که نیاز به توضیح ندارد؛ روشن و روشنگر. در قرآن کریم واژه "نور"، هم در نور حسّی به کار رفته و هم در نور معنوی، نور حسّی مانند روشنایی روز: {{متن قرآن| وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ }} <ref> و تاریکیها و نور قرار داد؛ سوره انعام، آیه: ۱.</ref>؛ روشنایی ماه: {{متن قرآن| هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاء وَالْقَمَرَ نُورًا }} <ref> او خدایی است که خورشید را روشنایی و ماه را نور قرار داد؛ سوره یونس، آیه: ۵.</ref>. | |||
:::::: "نور" در عرصه نور معنوی، بر مصادیقی اطلاق شده است: | :::::: "نور" در عرصه نور معنوی، بر مصادیقی اطلاق شده است: | ||
۱. ذات مقدس ربوبی جلّ شأنه: {{متن قرآن| اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ }} <ref> خداوند، نور آسمانها و زمین است؛ سوره نور، آیه: ۳۵.</ref>. او پدید آورنده جهان هستی و روشنی بخش عالم آفرینش است، همه موجودات زنده به برکت فرمان او زندهاند و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند و اگر لحظهای چشم لطف خود را از آنها باز گیرد، همگی در ظلمات فنا و نیستی فرو میروند و هر موجودی به هر نسبت با او ارتباط دارد، به همان اندازه نورانیت و روشنایی کسب میکند. | |||
۲. قرآن کریم: {{متن قرآن| قَدْ جَاءَكُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ }} <ref> از سوی خداوند، نور و کتاب آشکاری برای شما آمد؛ سوره مائده، آیه: ۱۵.</ref>. | ۲. قرآن کریم: {{متن قرآن| قَدْ جَاءَكُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ }} <ref> از سوی خداوند، نور و کتاب آشکاری برای شما آمد؛ سوره مائده، آیه: ۱۵.</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۷: | ||
:::::: "نور" دارای خواص و ویژگیهای ذیل است: | :::::: "نور" دارای خواص و ویژگیهای ذیل است: | ||
۱. "نور" زیباترین و لطیفترین موجودات در جهان مادّه است و سرچشمه همه زیباییها و لطافتهاست. | |||
۲. "نور" بالاترین سرعت را طبق آنچه در میان دانشمندان معروف است در جهان مادّه دارد؛ نور، با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه میتواند کره زمین را در یک چشم بر هم زدن "کمتر از یک ثانیه" هفت بار دور بزند، به همین دلیل در مسافتهای فوقالعاده عظیم و سرسامآور نجومی را فقط با سرعت سیر نور میسنجند و واحد سنجش در آنها "سال نوری" است؛ یعنی مسافتی را که نور در یک سال با آن سرعت سرسامآورش میپیماید. | ۲. "نور" بالاترین سرعت را طبق آنچه در میان دانشمندان معروف است در جهان مادّه دارد؛ نور، با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه میتواند کره زمین را در یک چشم بر هم زدن "کمتر از یک ثانیه" هفت بار دور بزند، به همین دلیل در مسافتهای فوقالعاده عظیم و سرسامآور نجومی را فقط با سرعت سیر نور میسنجند و واحد سنجش در آنها "سال نوری" است؛ یعنی مسافتی را که نور در یک سال با آن سرعت سرسامآورش میپیماید. | ||
خط ۷۶: | خط ۸۱: | ||
[[پرونده:11662.JPG|بندانگشتی|right|100px|[[سید مجتبی بحرینی]]]] | [[پرونده:11662.JPG|بندانگشتی|right|100px|[[سید مجتبی بحرینی]]]] | ||
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید مجتبی بحرینی]]''' در کتاب ''«[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید مجتبی بحرینی]]''' در کتاب ''«[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«{{عربی|"وَ نُورِهِ"}} کلمه نور و انوار، نُه مرتبه در زیارت جامعه به خاندان [[رسالت]]{{عم}} نسبت داده شده که هر کدام خصوصیّتی دارد و در جای مناسب خودش خواهیم گفت. ظاهر عبارت نوره این است که خاندان رسالت {{عم}} نور خدایند، و چون ظاهر این جمله قابل فهم و پذیرش نیست باید با توجه به سایر آثار و گفتارهای رسیده از حضراتشان معنای مناسبی برای آن جستجو نمود و چنین گفت: این خاندان مخلوق از نور عظمت پروردگارند. در حدیثی که از ذخائر روایات است، [[امام کاظم|حضرت کاظم]]{{ع}} فرمود: به درستی که خدای تبارک و تعالی نور [[محمد]]{{صل}} را از نوری که از نور عظمت و جلالت خودش اختراع و ایجاد نمود بود آفرید، و آن نوری بود لاهوتی که برای موسی{{ع}} در طور سیناء تجلّی نمود و کوه قرار نگرفت و موسی{{ع}} متحمل دیدارش نگردید و ثباتش را از دست داده از هوش رفت و به خاک افتاد، و این نور نور محمد{{صل}} بود. وقتی خداوند متعال خواست حضرتش را از آن نور بیافریند آن نور را دو بخش نموده، از قسمت نخستش نقطه ختمیّه رسالت محمد{{صل}} را آفرید و از بهره دیگرش علی{{ع}} را خلق نمود. آنگاه از نور حضرت ختمی مرتبت دختر گرامیاش فاطمه{{س}} را ایجاد نمود همان گونه که از نور او و نور [[فاطمه]] و [[علی]]، [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} را اقتباس نمود مانند اقتباس و روشن کردن چراغها از یکدیگر، اینانند که مخلوق از انوارند. .<ref>إنّ الله تبارک و تعالی خلق نور محمد من نور اخترعه من نور عظمته و جلاله، و هو نور لا هوتیته الذی تبدی و تجلی لموسی بن عمران{{ع}} فی طور سیناء فما استقر له و لا اطاق موسی لرؤیته و لا ثبت له حتی خر صعقا مغشیا علیه، و کان ذلک النور محمد {{صل}}، فلما اراد ان یخلق محمدا منه قسم ذلک النور شطرین فخلق من الشطر الاول محمدا و من الشطر الآخر علی بن ابی طالب {{ع}}... ثم اقتبس من نور محمد فاطمه ابنته کما اقتبس من نوره، و اقتبس من نور فاطمه و علی الحسن و الحسین کاقتباس المصابیح، هم خلقوا من الانوار... تفسیر تأویل الآیات ۱ / ۳۹۷.</ref> | |||
::::::همین حقیقت نسبت به همه خاندان رسالت {{عم}} در حدیثی از حضرت سجّاد {{ع}} رسیده است که فرمود: {{عربی|"إنّ الله عزّوجل خلق محمدا و علیا و الائمه الاحد عشر من نور عظمته ارواحا فی ضیاء نوره."}}<ref>«به درستی که خدای عزوجل آفرید محمّد و علیّ و امامان یازدهگانه را از نور عظمت خودش به صورت ارواحی که در پرتو فروغ نور او بودند». بحار الانوار ۲۵ / ۱۵.</ref> و یا بگوییم حضراتشان مرکز تعلق نور حق تعالی هستند، که از خطبه نفیسی که مورّخ مشهور و سترگ، واقعه نویس معروف، مسعودی حدود صد سال قبل، از امیرالمؤمنین{{ع}} آورده است، این حقیقت استفاده میشود. حضرتش فرمود: خداوند قبل از گسترش زمین و برافراشتن آسمان، خلق را به صورت ذراتی پراکنده هستی بخشید آنگاه خدا نوری از نور خودش را آماده نمود و آن نور به لمعان و درخشش آمده، شعلهاش از فروغش جلوهگری نمود و سرانجام آن نور در میان آن صورتهای پنهانی قرار گرفت و به صورت پیامبر ما حضرت محمّد {{صل}} توافق و تعلّق پیدا کرد.<ref>فَاَتاح نورا من نوره فلمع، و نزع قبسا من ضیائه فسطع ثم؟؟؟ النور فی وسط تلک الخفیه فوافق ذلک صورة نبیا محمد {{صل}}.</ref> آنگاه آن نور به ما خاندان منتقل شد و در ائمّه و پیشوایان دودمان ما درخشش گرفت، پس ماییم انوار آسمان و انوار زمین، و نجات فقط به وسیله ماست و دانشهای پنهانی فقط در نزد ما و از ناحیه ماست و مصیر امور و بازگشت کارها فقط به سوی ماست، و به مهدیّ ما حجّتها بریده و منقطع گردد، همان که آخرین پیشوایان و نجات بخش امّت است، و غایت و نهایت نور است و مصدر امور است، پس ماییم برترین خلایق و شریفترین یکتا پرستان و حجتهای پروردگار جهانیان، پس هر کس به ولایت ما متمسّک شده، دست بر دستاویز مهر ما آویخته، گوارا باشد این نعمت برای او.<ref>ثم انتقل النور الی غرائزنا و لَمَع فی ائمّتنا فنحن انوار السماء و انوار الارض، فبنا النجاة و منا مکنون العلم و الینا مصیر الامور و بمهدینا تنقطع الحجج، خاتمه الائمه و منقذ الامه و غایه النور و مصدر الامور، فنحن افضل المخلوقین و اشرف الموحدین و حجج رب العالمین، فلیهنا بالنعمه من تمسک بولایتنا و قبض علی عروقنا. مروج الذهب ۱ / ۴۲.</ref> | ::::::همین حقیقت نسبت به همه خاندان رسالت {{عم}} در حدیثی از حضرت سجّاد {{ع}} رسیده است که فرمود: {{عربی|"إنّ الله عزّوجل خلق محمدا و علیا و الائمه الاحد عشر من نور عظمته ارواحا فی ضیاء نوره."}}<ref>«به درستی که خدای عزوجل آفرید محمّد و علیّ و امامان یازدهگانه را از نور عظمت خودش به صورت ارواحی که در پرتو فروغ نور او بودند». بحار الانوار ۲۵ / ۱۵.</ref> و یا بگوییم حضراتشان مرکز تعلق نور حق تعالی هستند، که از خطبه نفیسی که مورّخ مشهور و سترگ، واقعه نویس معروف، مسعودی حدود صد سال قبل، از امیرالمؤمنین{{ع}} آورده است، این حقیقت استفاده میشود. حضرتش فرمود: خداوند قبل از گسترش زمین و برافراشتن آسمان، خلق را به صورت ذراتی پراکنده هستی بخشید آنگاه خدا نوری از نور خودش را آماده نمود و آن نور به لمعان و درخشش آمده، شعلهاش از فروغش جلوهگری نمود و سرانجام آن نور در میان آن صورتهای پنهانی قرار گرفت و به صورت پیامبر ما حضرت محمّد {{صل}} توافق و تعلّق پیدا کرد.<ref>فَاَتاح نورا من نوره فلمع، و نزع قبسا من ضیائه فسطع ثم؟؟؟ النور فی وسط تلک الخفیه فوافق ذلک صورة نبیا محمد {{صل}}.</ref> آنگاه آن نور به ما خاندان منتقل شد و در ائمّه و پیشوایان دودمان ما درخشش گرفت، پس ماییم انوار آسمان و انوار زمین، و نجات فقط به وسیله ماست و دانشهای پنهانی فقط در نزد ما و از ناحیه ماست و مصیر امور و بازگشت کارها فقط به سوی ماست، و به مهدیّ ما حجّتها بریده و منقطع گردد، همان که آخرین پیشوایان و نجات بخش امّت است، و غایت و نهایت نور است و مصدر امور است، پس ماییم برترین خلایق و شریفترین یکتا پرستان و حجتهای پروردگار جهانیان، پس هر کس به ولایت ما متمسّک شده، دست بر دستاویز مهر ما آویخته، گوارا باشد این نعمت برای او.<ref>ثم انتقل النور الی غرائزنا و لَمَع فی ائمّتنا فنحن انوار السماء و انوار الارض، فبنا النجاة و منا مکنون العلم و الینا مصیر الامور و بمهدینا تنقطع الحجج، خاتمه الائمه و منقذ الامه و غایه النور و مصدر الامور، فنحن افضل المخلوقین و اشرف الموحدین و حجج رب العالمین، فلیهنا بالنعمه من تمسک بولایتنا و قبض علی عروقنا. مروج الذهب ۱ / ۴۲.</ref> | ||
خط ۹۳: | خط ۹۹: | ||
[[پرونده:11439.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید مجتبی حسینی]]]] | [[پرونده:11439.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید مجتبی حسینی]]]] | ||
::::::آقای'''[[سید مجتبی حسینی]]''' در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آقای'''[[سید مجتبی حسینی]]''' در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«پیش از آنکه نور را تعریف کنیم، لازم است دلیل نیاز به نور را بدانیم. ما در دنیای تاریکیها زندگی میکنیم. تاریکیها، معنی زندگی را برای انسان تغییر داده است، به دلیل تغییر معنای زندگی، همه کسل هستند و دائماً درگیر این مسئلهاند که چرا اصلاً به دنیا آمدهاند. فیلسوف در تاریکی بحث میکند، متکلم در تاریکی بحث میکند، و جاهل در تاریکی بحث میکنند و کسی هم که سؤال میکند، در تاریکی سؤال میکند و کسی هم که جواب میدهد، در تاریکی جواب میدهد. اگر کسی کتاب معالجه یک بیماری را در دست داشته باشد، هزار سال هم در تاریکی بنشیند این کتاب هیچ خاصیتی برایش ندارد، چون کتاب را باید در نور خواند. حتی برای خواندن قرآن هم نور لازم است. قرآن برای کسانی که نور ندارند، هدایت به همراه نمیآورد. کسانی که میگویند {{عربی|" حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّه "}}؛ گویی در یک اتاق تاریک نشستهاند و میخواهند مطالعه کنند<ref>ر.ک: [[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیا]]؛ ج۱، ص۲۲۸.</ref>. | |||
::::::نور خاصیتهای درونی و بیرونی دارد. خاصیت درونی و اصلی نور این است که انسان برای حیات به نور نیاز دارد و نور برای انسان مثل آب برای ماهی است. همانطور که در هوای آلوده مشکل تنفسی پیدا میکنیم، هرچه نور کمتر باشد، قلب ما هم تنگتر میشود. پس نیاز ما به نور، نیاز حیاتی قلب است و تغذیه و تنفس قلب ما به نور است. قرآن میفرماید: {{متن قرآن| أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ }}<ref> و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زندهاش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه میرود؛ سوره انعام، آیه: ۱۲۲.</ref>. این آیه، نیاز حیاتی و حرکتی را بسیار زیبا بیان فرموده است. کسی که مرده با نور زنده میشود و در بین مردم، حرکت میکند، در بین مردم میدرخشد و خودش برای دیگران مبنای نور میشود. نیاز دیگر به نور که نیازی بیرونی است و بعضاً بیشتر به آن توجه میشود، نیاز به نور هنگام حرکت، دیدن اطراف و مطالعه است. اگر رانندگی بلد باشیم و جاده هم فراهم باشد، اما نور نداشته باشیم، نمیتوانیم رانندگی کنیم. معمولاً ما نیاز به نور را از نوع نیاز بیرونی میدانیم، اما نیاز به نور، نیاز حیاتی ماست؛ یعنی اگر نور نباشد، قلب و موقعیت انسانی ما از کار میافتد. مثل ماهی که از آب بیرون افتاده باشد و نمیتواند دوام بیاورد. فایده دیگر نور این است که اگر نور باشد، قبل از اینکه عمل کنیم، مشاهده میکنیم.{{عربی|" الْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ الطَّرِيقِ "}}<ref>اصول کافی، ج ۱، ص ۴۳.</ref>. وجود نور کمک میکند تا درک ما از جهان، آیات تکوین و تشریع، قرآن و حتی خودمان، درست باشد؛ بنابراین میفرماید: {{متن قرآن| فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ }}<ref> به خدا و رسول او و نوری که نازل کردهایم ایمان بیاورید و بدانید خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است؛ سوره تغابن، آیه:۸.</ref> عرض کردند {{عربی|"النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا"}} کیست. فرمودند: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و اولاد ایشان{{عم}} هستند و بعد فرمودند:[[ائمه]]{{عم}} قلوب مؤمنین را منور میکنند<ref>{{عربی|" وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِين "}}؛اصول کافی، ج ۱، ص ۱۹۴.</ref>. اینجاست که معنای {{عربی|" إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً "}}<ref>احتجاج طبرسی، ج ۳، ص ۴۰۴.</ref> روشن میشود. اگر انسان چراغ و نور همراه داشته باشد، ولی کتابی برای خواندن نداشته باشد، بیسواد میماند. اگر کتاب داشته باشد، اما نور و چراغ نداشته باشد، باز هم بیسواد میماند. اگر قرآن داشته باشیم و همراهی [[اهل بیت]]{{عم}} را نداشته باشیم، از هدایت بویی نمیبریم و اگر [[اهل بيت]]{{عم}} را در کنار خود داشته باشیم، اما همراهی قرآن را نداشته باشیم، باز هم از هدایت بیبهرهایم. کسی که حقیقتاً تابع قرآن است، به سراغ [[اهل بیت]]{{عم}} میرود و کسی که واقعاً تابع [[اهل بیت]]{{عم}} است، تابع قرآن هم میشود. عدهای هستند که ظاهراً به یکی از این دو ثقل تمسک دارند، اما این تمسک، واقعی نیست و در حقیقت، آنها به نفس خود متمسک هستند. [[امام محمد باقر]]{{ع}} فرمودند: کسی نیست که محب ما باشد، مگر اینکه خدا قلبش را تطهیر میکند. قلب طاهر میتواند در مسیر فهم، تعلیم و تعلّم قرآن قرار بگیرد، اما قلبی که طاهر نباشد و در آن مرض باشد، با متشابه قرآن گمراه میشود{{متن قرآن|فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ }}<ref> اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند؛ سوره آل عمران، آیه:۷.</ref>. وقتی که نور باشد، دیگر کسی سؤال نمیکند، چون به پاسخ مطلب رسیده است. نیاز ما به نور، برای درک درست و مشی صحیح است. قرآن مثال بسیار دقیق و در عین حال، بسیار لطیف و زیبایی دارد؛ میفرماید: {{متن قرآن| مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ }}<ref> داستان اینان، چون داستان کسانی است که آتشی برافروزند و همین که دور و برشان روشن شد، خداوند روشناییشان را ببرد و آنان را در تاریکیها که چیزی نمیبینند رها کند؛ سوره بقره، آیه: ۱۷.</ref>. | ::::::نور خاصیتهای درونی و بیرونی دارد. خاصیت درونی و اصلی نور این است که انسان برای حیات به نور نیاز دارد و نور برای انسان مثل آب برای ماهی است. همانطور که در هوای آلوده مشکل تنفسی پیدا میکنیم، هرچه نور کمتر باشد، قلب ما هم تنگتر میشود. پس نیاز ما به نور، نیاز حیاتی قلب است و تغذیه و تنفس قلب ما به نور است. قرآن میفرماید: {{متن قرآن| أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ }}<ref> و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زندهاش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه میرود؛ سوره انعام، آیه: ۱۲۲.</ref>. این آیه، نیاز حیاتی و حرکتی را بسیار زیبا بیان فرموده است. کسی که مرده با نور زنده میشود و در بین مردم، حرکت میکند، در بین مردم میدرخشد و خودش برای دیگران مبنای نور میشود. نیاز دیگر به نور که نیازی بیرونی است و بعضاً بیشتر به آن توجه میشود، نیاز به نور هنگام حرکت، دیدن اطراف و مطالعه است. اگر رانندگی بلد باشیم و جاده هم فراهم باشد، اما نور نداشته باشیم، نمیتوانیم رانندگی کنیم. معمولاً ما نیاز به نور را از نوع نیاز بیرونی میدانیم، اما نیاز به نور، نیاز حیاتی ماست؛ یعنی اگر نور نباشد، قلب و موقعیت انسانی ما از کار میافتد. مثل ماهی که از آب بیرون افتاده باشد و نمیتواند دوام بیاورد. فایده دیگر نور این است که اگر نور باشد، قبل از اینکه عمل کنیم، مشاهده میکنیم.{{عربی|" الْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ الطَّرِيقِ "}}<ref>اصول کافی، ج ۱، ص ۴۳.</ref>. وجود نور کمک میکند تا درک ما از جهان، آیات تکوین و تشریع، قرآن و حتی خودمان، درست باشد؛ بنابراین میفرماید: {{متن قرآن| فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ }}<ref> به خدا و رسول او و نوری که نازل کردهایم ایمان بیاورید و بدانید خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است؛ سوره تغابن، آیه:۸.</ref> عرض کردند {{عربی|"النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا"}} کیست. فرمودند: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و اولاد ایشان{{عم}} هستند و بعد فرمودند:[[ائمه]]{{عم}} قلوب مؤمنین را منور میکنند<ref>{{عربی|" وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِين "}}؛اصول کافی، ج ۱، ص ۱۹۴.</ref>. اینجاست که معنای {{عربی|" إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً "}}<ref>احتجاج طبرسی، ج ۳، ص ۴۰۴.</ref> روشن میشود. اگر انسان چراغ و نور همراه داشته باشد، ولی کتابی برای خواندن نداشته باشد، بیسواد میماند. اگر کتاب داشته باشد، اما نور و چراغ نداشته باشد، باز هم بیسواد میماند. اگر قرآن داشته باشیم و همراهی [[اهل بیت]]{{عم}} را نداشته باشیم، از هدایت بویی نمیبریم و اگر [[اهل بيت]]{{عم}} را در کنار خود داشته باشیم، اما همراهی قرآن را نداشته باشیم، باز هم از هدایت بیبهرهایم. کسی که حقیقتاً تابع قرآن است، به سراغ [[اهل بیت]]{{عم}} میرود و کسی که واقعاً تابع [[اهل بیت]]{{عم}} است، تابع قرآن هم میشود. عدهای هستند که ظاهراً به یکی از این دو ثقل تمسک دارند، اما این تمسک، واقعی نیست و در حقیقت، آنها به نفس خود متمسک هستند. [[امام محمد باقر]]{{ع}} فرمودند: کسی نیست که محب ما باشد، مگر اینکه خدا قلبش را تطهیر میکند. قلب طاهر میتواند در مسیر فهم، تعلیم و تعلّم قرآن قرار بگیرد، اما قلبی که طاهر نباشد و در آن مرض باشد، با متشابه قرآن گمراه میشود{{متن قرآن|فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ }}<ref> اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند؛ سوره آل عمران، آیه:۷.</ref>. وقتی که نور باشد، دیگر کسی سؤال نمیکند، چون به پاسخ مطلب رسیده است. نیاز ما به نور، برای درک درست و مشی صحیح است. قرآن مثال بسیار دقیق و در عین حال، بسیار لطیف و زیبایی دارد؛ میفرماید: {{متن قرآن| مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ }}<ref> داستان اینان، چون داستان کسانی است که آتشی برافروزند و همین که دور و برشان روشن شد، خداوند روشناییشان را ببرد و آنان را در تاریکیها که چیزی نمیبینند رها کند؛ سوره بقره، آیه: ۱۷.</ref>. |