مقام نور الهی به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '.</ref> ::::::' به '.</ref> '
جز (جایگزینی متن - '. ::::::' به '. ') |
جز (جایگزینی متن - '.</ref> ::::::' به '.</ref> ') |
||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
::::::همین حقیقت نسبت به همه خاندان رسالت {{عم}} در حدیثی از حضرت سجّاد {{ع}} رسیده است که فرمود: {{عربی|"إنّ الله عزّوجل خلق محمدا و علیا و الائمه الاحد عشر من نور عظمته ارواحا فی ضیاء نوره."}}<ref>«به درستی که خدای عزوجل آفرید محمّد و علیّ و امامان یازدهگانه را از نور عظمت خودش به صورت ارواحی که در پرتو فروغ نور او بودند». بحار الانوار ۲۵ / ۱۵.</ref> و یا بگوییم حضراتشان مرکز تعلق نور حق تعالی هستند، که از خطبه نفیسی که مورّخ مشهور و سترگ، واقعه نویس معروف، مسعودی حدود صد سال قبل، از امیرالمؤمنین{{ع}} آورده است، این حقیقت استفاده میشود. حضرتش فرمود: خداوند قبل از گسترش زمین و برافراشتن آسمان، خلق را به صورت ذراتی پراکنده هستی بخشید آنگاه خدا نوری از نور خودش را آماده نمود و آن نور به لمعان و درخشش آمده، شعلهاش از فروغش جلوهگری نمود و سرانجام آن نور در میان آن صورتهای پنهانی قرار گرفت و به صورت پیامبر ما حضرت محمّد {{صل}} توافق و تعلّق پیدا کرد.<ref>فَاَتاح نورا من نوره فلمع، و نزع قبسا من ضیائه فسطع ثم؟؟؟ النور فی وسط تلک الخفیه فوافق ذلک صورة نبیا محمد {{صل}}.</ref> آنگاه آن نور به ما خاندان منتقل شد و در ائمّه و پیشوایان دودمان ما درخشش گرفت، پس ماییم انوار آسمان و انوار زمین، و نجات فقط به وسیله ماست و دانشهای پنهانی فقط در نزد ما و از ناحیه ماست و مصیر امور و بازگشت کارها فقط به سوی ماست، و به مهدیّ ما حجّتها بریده و منقطع گردد، همان که آخرین پیشوایان و نجات بخش امّت است، و غایت و نهایت نور است و مصدر امور است، پس ماییم برترین خلایق و شریفترین یکتا پرستان و حجتهای پروردگار جهانیان، پس هر کس به ولایت ما متمسّک شده، دست بر دستاویز مهر ما آویخته، گوارا باشد این نعمت برای او.<ref>ثم انتقل النور الی غرائزنا و لَمَع فی ائمّتنا فنحن انوار السماء و انوار الارض، فبنا النجاة و منا مکنون العلم و الینا مصیر الامور و بمهدینا تنقطع الحجج، خاتمه الائمه و منقذ الامه و غایه النور و مصدر الامور، فنحن افضل المخلوقین و اشرف الموحدین و حجج رب العالمین، فلیهنا بالنعمه من تمسک بولایتنا و قبض علی عروقنا. مروج الذهب ۱ / ۴۲.</ref> | ::::::همین حقیقت نسبت به همه خاندان رسالت {{عم}} در حدیثی از حضرت سجّاد {{ع}} رسیده است که فرمود: {{عربی|"إنّ الله عزّوجل خلق محمدا و علیا و الائمه الاحد عشر من نور عظمته ارواحا فی ضیاء نوره."}}<ref>«به درستی که خدای عزوجل آفرید محمّد و علیّ و امامان یازدهگانه را از نور عظمت خودش به صورت ارواحی که در پرتو فروغ نور او بودند». بحار الانوار ۲۵ / ۱۵.</ref> و یا بگوییم حضراتشان مرکز تعلق نور حق تعالی هستند، که از خطبه نفیسی که مورّخ مشهور و سترگ، واقعه نویس معروف، مسعودی حدود صد سال قبل، از امیرالمؤمنین{{ع}} آورده است، این حقیقت استفاده میشود. حضرتش فرمود: خداوند قبل از گسترش زمین و برافراشتن آسمان، خلق را به صورت ذراتی پراکنده هستی بخشید آنگاه خدا نوری از نور خودش را آماده نمود و آن نور به لمعان و درخشش آمده، شعلهاش از فروغش جلوهگری نمود و سرانجام آن نور در میان آن صورتهای پنهانی قرار گرفت و به صورت پیامبر ما حضرت محمّد {{صل}} توافق و تعلّق پیدا کرد.<ref>فَاَتاح نورا من نوره فلمع، و نزع قبسا من ضیائه فسطع ثم؟؟؟ النور فی وسط تلک الخفیه فوافق ذلک صورة نبیا محمد {{صل}}.</ref> آنگاه آن نور به ما خاندان منتقل شد و در ائمّه و پیشوایان دودمان ما درخشش گرفت، پس ماییم انوار آسمان و انوار زمین، و نجات فقط به وسیله ماست و دانشهای پنهانی فقط در نزد ما و از ناحیه ماست و مصیر امور و بازگشت کارها فقط به سوی ماست، و به مهدیّ ما حجّتها بریده و منقطع گردد، همان که آخرین پیشوایان و نجات بخش امّت است، و غایت و نهایت نور است و مصدر امور است، پس ماییم برترین خلایق و شریفترین یکتا پرستان و حجتهای پروردگار جهانیان، پس هر کس به ولایت ما متمسّک شده، دست بر دستاویز مهر ما آویخته، گوارا باشد این نعمت برای او.<ref>ثم انتقل النور الی غرائزنا و لَمَع فی ائمّتنا فنحن انوار السماء و انوار الارض، فبنا النجاة و منا مکنون العلم و الینا مصیر الامور و بمهدینا تنقطع الحجج، خاتمه الائمه و منقذ الامه و غایه النور و مصدر الامور، فنحن افضل المخلوقین و اشرف الموحدین و حجج رب العالمین، فلیهنا بالنعمه من تمسک بولایتنا و قبض علی عروقنا. مروج الذهب ۱ / ۴۲.</ref> | ||
و یا بگوییم مقصود از نور این است که این خاندان رهمنونان به توریت و نورانیت آن ذات نور مطلق و مطلق نور هستند. | |||
و یا هیا کل نورانیّهای میباشند منسوب به حقّ متعال. | و یا هیا کل نورانیّهای میباشند منسوب به حقّ متعال. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
عدهای در مسائل دینی زحمت زیادی میکشند و نماز و روزه بهجا میآورند، اما قرآن میفرماید مَثَل اینها مثل کسی است که آتشی برپا میکند تا جلو را ببیند، ولی این آتش، تنها گرما و سوزندگی دارد و حرارتش او را اذیت میکند. خداوند نور را برده است؛ یعنی او فعالیت کرده، ولی این عبادت برای او نور نشده است، بلکه تبدیل به آتش و جهنم شده است. روایاتی به همین مطلب اشاره میفرماید: یا علی! اگر کسی شب تا صبح عبادت کند، ولی ولایت تو را نداشته باشد، به جهنم میافتد. ما برای رسیدن به عرفان نفس به نور نیازمندیم. وقتی در تاریکی به خود نگاه میکنیم، تصور میکنیم خود را شناختهایم و بعد اسم این شناخت را عرفان و معرفت نفس میگذاریم و بعد گمان میکنیم که خدا را هم شناختهایم؛ مثل همان کسی که در تاریکی فیل را نشانش دادند. فرمودند:و ما [[اهل بیت]]{{عم}} دامن [[رسول الله]]{{صل}} را میگیریم و شیعه ما دامن ما را میگیرند<ref> {{عربی|" نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجْزَةِ نَبِيِّنَا وَ شِيعَتُنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا"}}؛توحید صدوق، ص ۱۶۵.</ref>. سؤال شد که دامن شما و دامن خدا چیست؟ فرمودند: نور است؛ یعنی سلسله مراتب این وجود، بر اساس نور است. انوار نیست، بلکه یک نور است. منتها از هر پنجرهای به شکل همان پنجره به درون اتاق و از هر زاویهای به هندسه همان زاویه میتابد. هر ظرف، هر زمان و هر مکانی بهقدر ظرفیت خود، از این نور بهره میگیرد. انسانی که از نور [[اهل بیت]]{{عم}} حیات پیدا کند و نور بیابد، در زندگی روشنبینی پیدا میکند. شاید اگر کسی بخواهد با چنین انسانی بحث و جدل کند، او جوابی نداشته باشد، چرا که بحث و جدل متعلق به اتاقهای تاریک است، ولی متوجه میشود که درست میبیند و راه را درست طی میکند گاهی میدانیم که مسیر درستی را طی میکنیم، اما گاهی هم با بحث و جدل میخواهیم مسیر را پیدا کنیم. این دو با هم متفاوت هستند. قرآن در همین زمینه به کسانی که راه دوم را در پیش گرفتهاند و این خط درونی و ضعف و تاریکی را دارند، میفرماید: {{متن قرآن| أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاء فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> یا چون (گرفتارانند زیر) رگبار بارانی از آسمان که در آن، تاریکیها و تندر و برقی است؛ از (نهیب) آذرخشها، به پرهیز از مرگ، سرانگشتان در گوشها مینهند- و خداوند، فراگیر کافران است-نزدیک است آن برق، بیناییهاشان را برباید؛ هرگاه برای آنان روشن شود در آن (روشنایی) راه میافتند و چون بر آنها تاریک گردد وا میمانند. و اگر خداوند میخواست، شنوایی و بیناییهاشان را از میان میبرد؛ بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۹ - ۲۰.</ref>. آنها مثل کسانی هستند که در یک بیابان لحظهای حرکت میکنند و لحظهای دیگر میایستند. رعد و برقی میزند و کمی جلو پایشان روشن میشود، حرکت میکنند و باز میایستند، چرا که نور ندارند، روشنبینی و آرامش خاطر را هم در مسیر زندگی ندارند، اما شیعیان [[اهل بیت]]{{عم}} اینگونه نیستند. آنها زندهاند در حالی که بقیه ادای زندگی را درمیآورند، به منبع نور وصلند، میدانند چگونه زندگی کنند و باید به کدام سو حرکت کنند. قرآن میفرماید: {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ }}<ref> ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده میشوید؛ سوره انفال، آیه: ۲۴.</ref>. قرآن برای کسی قابل فهم است که نور داشته باشد: {{متن قرآن| قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ }}<ref> بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۴.</ref> | عدهای در مسائل دینی زحمت زیادی میکشند و نماز و روزه بهجا میآورند، اما قرآن میفرماید مَثَل اینها مثل کسی است که آتشی برپا میکند تا جلو را ببیند، ولی این آتش، تنها گرما و سوزندگی دارد و حرارتش او را اذیت میکند. خداوند نور را برده است؛ یعنی او فعالیت کرده، ولی این عبادت برای او نور نشده است، بلکه تبدیل به آتش و جهنم شده است. روایاتی به همین مطلب اشاره میفرماید: یا علی! اگر کسی شب تا صبح عبادت کند، ولی ولایت تو را نداشته باشد، به جهنم میافتد. ما برای رسیدن به عرفان نفس به نور نیازمندیم. وقتی در تاریکی به خود نگاه میکنیم، تصور میکنیم خود را شناختهایم و بعد اسم این شناخت را عرفان و معرفت نفس میگذاریم و بعد گمان میکنیم که خدا را هم شناختهایم؛ مثل همان کسی که در تاریکی فیل را نشانش دادند. فرمودند:و ما [[اهل بیت]]{{عم}} دامن [[رسول الله]]{{صل}} را میگیریم و شیعه ما دامن ما را میگیرند<ref> {{عربی|" نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجْزَةِ نَبِيِّنَا وَ شِيعَتُنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا"}}؛توحید صدوق، ص ۱۶۵.</ref>. سؤال شد که دامن شما و دامن خدا چیست؟ فرمودند: نور است؛ یعنی سلسله مراتب این وجود، بر اساس نور است. انوار نیست، بلکه یک نور است. منتها از هر پنجرهای به شکل همان پنجره به درون اتاق و از هر زاویهای به هندسه همان زاویه میتابد. هر ظرف، هر زمان و هر مکانی بهقدر ظرفیت خود، از این نور بهره میگیرد. انسانی که از نور [[اهل بیت]]{{عم}} حیات پیدا کند و نور بیابد، در زندگی روشنبینی پیدا میکند. شاید اگر کسی بخواهد با چنین انسانی بحث و جدل کند، او جوابی نداشته باشد، چرا که بحث و جدل متعلق به اتاقهای تاریک است، ولی متوجه میشود که درست میبیند و راه را درست طی میکند گاهی میدانیم که مسیر درستی را طی میکنیم، اما گاهی هم با بحث و جدل میخواهیم مسیر را پیدا کنیم. این دو با هم متفاوت هستند. قرآن در همین زمینه به کسانی که راه دوم را در پیش گرفتهاند و این خط درونی و ضعف و تاریکی را دارند، میفرماید: {{متن قرآن| أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاء فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> یا چون (گرفتارانند زیر) رگبار بارانی از آسمان که در آن، تاریکیها و تندر و برقی است؛ از (نهیب) آذرخشها، به پرهیز از مرگ، سرانگشتان در گوشها مینهند- و خداوند، فراگیر کافران است-نزدیک است آن برق، بیناییهاشان را برباید؛ هرگاه برای آنان روشن شود در آن (روشنایی) راه میافتند و چون بر آنها تاریک گردد وا میمانند. و اگر خداوند میخواست، شنوایی و بیناییهاشان را از میان میبرد؛ بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۹ - ۲۰.</ref>. آنها مثل کسانی هستند که در یک بیابان لحظهای حرکت میکنند و لحظهای دیگر میایستند. رعد و برقی میزند و کمی جلو پایشان روشن میشود، حرکت میکنند و باز میایستند، چرا که نور ندارند، روشنبینی و آرامش خاطر را هم در مسیر زندگی ندارند، اما شیعیان [[اهل بیت]]{{عم}} اینگونه نیستند. آنها زندهاند در حالی که بقیه ادای زندگی را درمیآورند، به منبع نور وصلند، میدانند چگونه زندگی کنند و باید به کدام سو حرکت کنند. قرآن میفرماید: {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ }}<ref> ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده میشوید؛ سوره انفال، آیه: ۲۴.</ref>. قرآن برای کسی قابل فهم است که نور داشته باشد: {{متن قرآن| قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ }}<ref> بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۴.</ref> | ||
بنابراین شناخت خدا، [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} هم اگر با نورانیت همراه باشد کارساز است. فرمودند: از فراست مؤمن بپرهیزید، چرا که او با نور خدا میبیند<ref>{{عربی|" اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ "}}؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۱۸.</ref>. معاویه بن عمار سؤال کرد که تفسیر این حدیث چیست که فرمودند:{{عربی|" إِنَ الْمُؤْمِنَ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ "}}<ref>بصائر الدرجات، ج۱، ص ۸۰.</ref>. حضرت فرمودند:هنگامی که خداوند مردم را از نور خود خلق کرد، میثاق ولایت ما را از آنها گرفت. آنها را از نور خودش خلق کرد. پس مؤمن، برادر تنی مؤمن است. پدر مؤمنین نور و مادر مؤمنین رحمت است <ref>{{عربی|" إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَغَهُمْ فِي رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِيثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَايَةِ فَالْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ فَاتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ الَّذِي خُلِقَ مِنْهُ "}}؛ فضائل الشیعه، ص ۲۷.</ref> ریشه، مبنا و حقیقت وجودی مؤمن، نور است. برادر تنی یک اصطلاح شرعی و فقهی است، ولی اگر از باب معرفتی نگاه کنیم، مؤمن برادر تنی مؤمن است. روح مؤمنین با هم برادر است. مؤمن همه چیز را به نور خدا میبیند. گاهی هیچکس چیزی نمیبیند یا همه چیز را بنبست میبیند، اما مؤمن، همه چیز را روشن و با نور خدا میبیند. {{عربی|" إِنَ الْمُؤْمِنَ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ "}}<ref>بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۸۰.</ref>. روایتی است که انسان باید سالها در ذهن و ضمیر خود روی آن تأمل کند تا عمقش را دریابد: "مؤمن به وسیله و همراه با آن نوری که از آن خلقشده نگاه میکند"<ref>{{عربی|" إِنَّمَا يَنْظُرُ بِذَلِكَ النُّورِ الَّذِي خُلِقَ مِنْه "}}؛ فضائل الشیعه، ص ۲۷.</ref> [[پیغمبر]]{{صل}} فرمودند: هنگامی که خداوند بهشت را از نور خود خلق کرد، آن نور را تقسیم کرد. یک سوم آن نور به من رسید و یک سوم آن به [[حضرت زهرا]]{{س}} رسید. یک سوم دیگر هم به [[حضرت علی]]{{ع}} و فرزندانشان{{عم}} رسید. کسی که آن نور به او رسیده باشد و در محل تابش آن نور قرار گرفته باشد به ولایت [[پیغمبر]]{{صل}} و [[آل پیغمبر]]{{عم}} هدایت میشود و اگر آن نور به کسی برخورد نکند، او از ولایت [[آل پیغمبر]]{{عم}} به دور خواهد بود. خداوند میفرماید: {{متن قرآن| اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ }}<ref> خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۷.</ref> نور مورد نیاز ما، نوری است که اصلش خداست و در وجود مقدس [[رسول الله]]{{صل}}، [[حضرت زهرا]]{{س}}، [[امیرالمؤمنين]]{{ع}} و اولاد ایشان{{عم}} تجلی کرده است. یکی از طریق [[حضرت زهرا]]{{س}}، دیگری از طریق [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و یکی هم از طریق [[پیغمبر]]{{صل}} به این نور میرسد. قرآن کریم میفرماید: {{متن قرآن| فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ }}<ref> به خدا و رسول او و نوری که نازل کردهایم ایمان بیاورید و بدانید خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است؛ سوره تغابن، آیه:۸.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} وظیفه بیان و تبیین قرآن را داشتند، ولی نوری به همراه دارند که می تواند در فهم قرآن به ما کمک کند. برای به دست آوردن این نور باید بدانیم که هیچکس برای دیدن خورشید، در غار پنهان نمیشود، بلکه از غار بیرون میآید و در مقابل تابش نور خورشید قرار میگیرد. در این صورت -خواه ناخواه- نور خورشید بر او میتابد و او برای بهرهگیری بیشتر، خود را در جهت تابش نور قرار میدهد. آیینه هم برای انعکاس نور، باید خود را با نور تنظیم کند و اگر پشت به نور باشد، نمیتواند نور را منعکس کند. اگر کسی به سراغ [[ائمه]]{{عم}} بیاید، ناخودآگاه به چیزی رسیده که نیاز اوست. دلیل توصیههای مکرر [[پیغمبر]]{{صل}} به رفتن در خانه [[اهل بيت]]{{عم}}، این است که نیاز و تغذیه قلب ما از نور [[ائمه]]{{عم}} است، چرا که ایشان در واقع چشمههای نور الهی هستند و هر جا که ذکر این بزرگواران باشد، نورشان نازل میشود» <ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱ ص: ۲۲۸.</ref>. | |||
}} | }} | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |