مظلومیت حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'فرهنگنامه فاطمی ج۵، ج۵ ص' به 'فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص'
جز (جایگزینی متن - 'فرهنگنامه فاطمی ج۵، ج۵ ص' به 'فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص') |
|||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
آری، [[حضرت فاطمه]]{{س}} تنها زنی است که واجد چنان شرایط و مقاماتی است و در عین حال حق او [[غصب]] و خود او [[مظلوم]] واقع شده است؛ هم حق مادی او را غصب کردهاند و هم حق [[معنوی]] او را... {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ...}}<ref>مفاتیح الجنان، زیارت حضرت فاطمه{{س}}.</ref>؛ | آری، [[حضرت فاطمه]]{{س}} تنها زنی است که واجد چنان شرایط و مقاماتی است و در عین حال حق او [[غصب]] و خود او [[مظلوم]] واقع شده است؛ هم حق مادی او را غصب کردهاند و هم حق [[معنوی]] او را... {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ...}}<ref>مفاتیح الجنان، زیارت حضرت فاطمه{{س}}.</ref>؛ | ||
جواد [[خراسانی]] قصیدهای درباره حضرت فاطمه{{س}} سرود که ترجمه بخشی از آن این است: خدا [[لعنت]] کند آن گروهی که حضرت فاطمه{{س}} را [[انکار]] کرده و با ستم به او، [[حق]] و [[حرمت]] پدرش را مراعات نکردند. درب [[خانه]] او را [[آتش]] زده و او را بین در و دیوار فشردند و پهلویش را شکستند و [[محسن]]{{ع}} او را سقط کردند....<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، | جواد [[خراسانی]] قصیدهای درباره حضرت فاطمه{{س}} سرود که ترجمه بخشی از آن این است: خدا [[لعنت]] کند آن گروهی که حضرت فاطمه{{س}} را [[انکار]] کرده و با ستم به او، [[حق]] و [[حرمت]] پدرش را مراعات نکردند. درب [[خانه]] او را [[آتش]] زده و او را بین در و دیوار فشردند و پهلویش را شکستند و [[محسن]]{{ع}} او را سقط کردند....<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۴۸.</ref> | ||
==منابع [[شیعی]] و [[مظلومیت]] زهرا{{س}}== | ==منابع [[شیعی]] و [[مظلومیت]] زهرا{{س}}== | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
ابوبکر گفت: چنین بود، اما پیامبر بعد از آن فرمود: برای [[اهل بیت]] من [[نبوت]] و خلافت جمع نمیشود؟ | ابوبکر گفت: چنین بود، اما پیامبر بعد از آن فرمود: برای [[اهل بیت]] من [[نبوت]] و خلافت جمع نمیشود؟ | ||
[[بریده]] گفت: به خدا قسم پیامبر این را نگفته است. به خدا قسم در شهری که تو در آن [[امیر]] باشی، [[سکوت]] نمیکنم. | [[بریده]] گفت: به خدا قسم پیامبر این را نگفته است. به خدا قسم در شهری که تو در آن [[امیر]] باشی، [[سکوت]] نمیکنم. | ||
عمر دستور داد تا او را هم زدند و بیرون کردند!<ref>در آستان فاطمه{{س}} (مادر خوبی داشتم)، ز. ام مهدی ج۳، ص۶۵-۶۸.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، | عمر دستور داد تا او را هم زدند و بیرون کردند!<ref>در آستان فاطمه{{س}} (مادر خوبی داشتم)، ز. ام مهدی ج۳، ص۶۵-۶۸.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۵۱.</ref> | ||
==منابع [[عامه]] و [[مظلومیت]] [[فاطمه]]{{س}}== | ==منابع [[عامه]] و [[مظلومیت]] [[فاطمه]]{{س}}== | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
[[ولی الله دهلوی]] میگوید: عمر به [[فاطمه زهرا]]{{س}} گفت: اینکه من، تو و پدرت را دوست دارم مانع نمیشود که چون این چند نفر نزد تو جمع شدهاند، دستور ندهم خانه را با آنان بسوزانند<ref>قرة العینین فی تفضیل الشیخین، ابوالفیاض قطب الدین احمد بن عبدالرحیم معروف به «شاه ولی الله دهلوی»، ص۷۸.</ref>. | [[ولی الله دهلوی]] میگوید: عمر به [[فاطمه زهرا]]{{س}} گفت: اینکه من، تو و پدرت را دوست دارم مانع نمیشود که چون این چند نفر نزد تو جمع شدهاند، دستور ندهم خانه را با آنان بسوزانند<ref>قرة العینین فی تفضیل الشیخین، ابوالفیاض قطب الدین احمد بن عبدالرحیم معروف به «شاه ولی الله دهلوی»، ص۷۸.</ref>. | ||
[[مسعودی مورخ]] هم میگوید: [[اهل]] [[سقیفه]] به [[منزل]] علی{{ع}} [[هجوم]] آوردند و در خانهاش را سوزاندند و با [[اجبار]] او را از خانه بیرون آوردند و [[سیدة النساء]] را پشت در، طوری فشار دادند که محسن{{ع}} را سقط نمود<ref>إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، أبوالحسن علی بن حسین بن علی هذلی مسعودی، ص۱۵۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، | [[مسعودی مورخ]] هم میگوید: [[اهل]] [[سقیفه]] به [[منزل]] علی{{ع}} [[هجوم]] آوردند و در خانهاش را سوزاندند و با [[اجبار]] او را از خانه بیرون آوردند و [[سیدة النساء]] را پشت در، طوری فشار دادند که محسن{{ع}} را سقط نمود<ref>إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، أبوالحسن علی بن حسین بن علی هذلی مسعودی، ص۱۵۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۵۶.</ref> | ||
==[[غربت]] و [[مظلومیت]]== | ==[[غربت]] و [[مظلومیت]]== | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
در [[حدیث]] دیگری به غربت او اشاره میکند: {{متن حدیث|سیأتی الله بقوم یحبهم و یحبونه و یملک من هو بینهم غریب...}}<ref>روزگار رهایی (یوم الخلاص)، کامل سلیمان، ج۲، ص۶۰۸؛ ینابیع المودة، سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ج۳، ص۱۳۱.</ref>؛ «[[خداوند]]، گروهی را میآورد که آنان را [[دوست]] دارد و آنان نیز او را دوست میدارند و کسی که در میان آنان [[غریب]] است، بر آنان [[حکومت]] میکند». | در [[حدیث]] دیگری به غربت او اشاره میکند: {{متن حدیث|سیأتی الله بقوم یحبهم و یحبونه و یملک من هو بینهم غریب...}}<ref>روزگار رهایی (یوم الخلاص)، کامل سلیمان، ج۲، ص۶۰۸؛ ینابیع المودة، سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ج۳، ص۱۳۱.</ref>؛ «[[خداوند]]، گروهی را میآورد که آنان را [[دوست]] دارد و آنان نیز او را دوست میدارند و کسی که در میان آنان [[غریب]] است، بر آنان [[حکومت]] میکند». | ||
[[امام کاظم]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|هُوَ الطَّرِيدُ الْوَحِيدُ الْغَرِيبُ}}؛ او همان رانده شده یکه و تنهای غریب است»<ref>کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، باب ۳۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، | [[امام کاظم]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|هُوَ الطَّرِيدُ الْوَحِيدُ الْغَرِيبُ}}؛ او همان رانده شده یکه و تنهای غریب است»<ref>کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، باب ۳۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۲۵.</ref> | ||
==گلایههای [[بیوفایی]]== | ==گلایههای [[بیوفایی]]== | ||
[[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} بعد از [[پیامبر]] همیشه سر [[مبارک]] را میبست و محزون و غمزده بود و [[اشک]] چشمانش قطع نمیشد. در یکی از روزهایی که عدهای حضور داشتند، فرمود: امتی که [[عهد]] و [[پیمان]] [[خدا]] و پدرم پیامبر{{صل}} را درباره [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} شکستند هرگز برمن [[نماز]] نخوانند. آنان در [[حق]] من [[ستم]] کردند و ارثم را گرفتند و نوشته پدرم دال بر دادن [[فدک]] بر من را پاره کردند و [[شاهدان]] مرا [[دروغگو]] خواندند. من شب و [[روز]] برای [[اتمام حجت]] بر در خانههایشان رفتم در حالی که امیرالمؤمنین مرا میبرد و حسن و حسین{{عم}} همراهم بودند. من خدا و پیامبر را به آنان یادآوری کردم که به ما [[ظلم]] نکنند و حقی که [[پروردگار]] برایمان قرار داده [[غصب]] نکنند؛ اما آنان شبها پاسخ مثبت میدادند و روزها از [[یاری]] ما سرباز میزدند. آنگاه [[عمر]] و [[قنفذ]] و خالد را بر در [[خانه]] ما فرستادند تا پسر عمویم را برای [[بیعت]] سراسر زیان خود، به [[سقیفه]] ببرند؛ اما او از خانه بیرون نیامد؛ زیرا مشغول وصایای پیامبر و [[جمع قرآن]] بود. آنان هیزم بر در خانه ما جمع کردند و [[آتش]] آوردند تا آنها را شعلهور کنند و ما بسوزیم. من پشت در ایستادم و آنان را به خدا و پدرم قسم دادم که از ما دست بردارند و به جای بیحرمتی به کمک ما بیایند. در آن هنگام عمر با لگدی محکم بر در کوبید که در، روی من افتاد در حالی که باردار بودم. من با صورت بر [[زمین]] افتادم در حالی که آتش شعله میکشید و صورتم را میسوزاند. عمر تازیانه را از قنفذ گرفت و بر بازویم زد به گونهای که اثری همانند شکل بازوبند بر بازویم نقش بست. سپس به صورتم سیلی زد و محسنم نیز به [[شهادت]] رسید. آیا این [[امت]] میخواهند بر جنازه من نماز بخوانند؟ خدا و [[رسول]] از آنان بیزار هستند و من نیز بیزارم<ref>الهدایة الکبری، حسین بن حمدان خصیبی، ص۱۷۸؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۸؛ عوالم العلوم، شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۷۳؛ الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء{{س}}، اسماعیل انصاری زنجانی خویی، ج۱۴، ص۱۶۷.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، | [[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} بعد از [[پیامبر]] همیشه سر [[مبارک]] را میبست و محزون و غمزده بود و [[اشک]] چشمانش قطع نمیشد. در یکی از روزهایی که عدهای حضور داشتند، فرمود: امتی که [[عهد]] و [[پیمان]] [[خدا]] و پدرم پیامبر{{صل}} را درباره [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} شکستند هرگز برمن [[نماز]] نخوانند. آنان در [[حق]] من [[ستم]] کردند و ارثم را گرفتند و نوشته پدرم دال بر دادن [[فدک]] بر من را پاره کردند و [[شاهدان]] مرا [[دروغگو]] خواندند. من شب و [[روز]] برای [[اتمام حجت]] بر در خانههایشان رفتم در حالی که امیرالمؤمنین مرا میبرد و حسن و حسین{{عم}} همراهم بودند. من خدا و پیامبر را به آنان یادآوری کردم که به ما [[ظلم]] نکنند و حقی که [[پروردگار]] برایمان قرار داده [[غصب]] نکنند؛ اما آنان شبها پاسخ مثبت میدادند و روزها از [[یاری]] ما سرباز میزدند. آنگاه [[عمر]] و [[قنفذ]] و خالد را بر در [[خانه]] ما فرستادند تا پسر عمویم را برای [[بیعت]] سراسر زیان خود، به [[سقیفه]] ببرند؛ اما او از خانه بیرون نیامد؛ زیرا مشغول وصایای پیامبر و [[جمع قرآن]] بود. آنان هیزم بر در خانه ما جمع کردند و [[آتش]] آوردند تا آنها را شعلهور کنند و ما بسوزیم. من پشت در ایستادم و آنان را به خدا و پدرم قسم دادم که از ما دست بردارند و به جای بیحرمتی به کمک ما بیایند. در آن هنگام عمر با لگدی محکم بر در کوبید که در، روی من افتاد در حالی که باردار بودم. من با صورت بر [[زمین]] افتادم در حالی که آتش شعله میکشید و صورتم را میسوزاند. عمر تازیانه را از قنفذ گرفت و بر بازویم زد به گونهای که اثری همانند شکل بازوبند بر بازویم نقش بست. سپس به صورتم سیلی زد و محسنم نیز به [[شهادت]] رسید. آیا این [[امت]] میخواهند بر جنازه من نماز بخوانند؟ خدا و [[رسول]] از آنان بیزار هستند و من نیز بیزارم<ref>الهدایة الکبری، حسین بن حمدان خصیبی، ص۱۷۸؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۸؛ عوالم العلوم، شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۷۳؛ الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء{{س}}، اسماعیل انصاری زنجانی خویی، ج۱۴، ص۱۶۷.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۳۹.</ref> | ||
==[[صبر بر مصیبت]]== | ==[[صبر بر مصیبت]]== | ||
[[عایشه دختر طلحه]] به حضور [[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} آمد و دید گریان است. گفت: [[پدر]] و مادرم فدایت! چرا [[گریه]] میکنی؟ | [[عایشه دختر طلحه]] به حضور [[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} آمد و دید گریان است. گفت: [[پدر]] و مادرم فدایت! چرا [[گریه]] میکنی؟ | ||
[[حضرت فاطمه]]{{س}} در جواب او فرمود: ای دختر [[طلحه]]! آیا از [[مصیبت]] و رویداد تلخی میپرسی که در همه جا انتشار یافته است؟ گویا بر پر مرغان نوشته و در [[جهان]] پراکنده شده است. گویا پیکهای چابک سوار به سرعت آن را به همه جهانیان [[ابلاغ]] کردهاند که گرد و غبار آن تا [[آسمان]] بالا رفت و [[تاریکی]] مصیبت آن [[زمین]] را فرا گرفت. میدانی [[مصیبتها]] چگونه شکل گرفتهاند؟ از [[پستترین]] [[قبایل عرب]]، [[قبیله]] [[تیم]] ([[ابوبکر بن ابی قحافه]]) و از [[حیله]] بازترین قبایل عرب، قبیله عدی ([[عمر بن خطاب]]) بر [[ابوالحسن]] (علی{{ع}}) [[ستم]] روا داشتند. [[پرچم]] مسابقه برافراشتند تا بر او پیشی بگیرند. هنگامی که موفق نشدند، [[کینه]] او را به [[دل]] گرفته و پنهان داشتند، اما همین که [[نور]] [[دین]] خاموش شد و [[پیامبر]] [[رحلت]] کرد، آن [[کینهها]] را به زبان آوردند. بر مرکب [[آرزو]] سوار شده و [[ستمها]] روا داشتند. [[فدک]] را [[غصب]] کردند. با [[شگفتی]]، بر فدک بنگرید! چه بسیار [[پادشاهان]] که مالک [[سرزمین]] فدک شدند (هم اکنون از آنها اثری نیست). آری فدک [[هدیه]] [[پروردگار متعال]] بود که بر پیامبرش بخشید. او نیز برای تأمین [[زندگی]] فرزندانم از [[دودمان]] او و [[نسل]] من با [[حکم]] و [[شهادت]] [[خدای بزرگ]] و [[گواهی]] [[جبرئیل امین]]، به من واگذار کرد. بنابراین اگر آنها آن را به ستم غصب کردند و وسیله زندگی فرزندانم را قطع کردند، با یاد [[روز رستاخیز]] بر این مصیبت [[صبر]] خواهم کرد. زود است که خورندگان [[اموال]] (فدک) [[عذاب الهی]] را در [[دوزخ]] نظاره کنند<ref>أمالی الطوسی، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۰۷؛ مسند فاطمة الزهراء{{س}}، شیخ عزیزالله عطاردی، ص۳۵۹.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، | [[حضرت فاطمه]]{{س}} در جواب او فرمود: ای دختر [[طلحه]]! آیا از [[مصیبت]] و رویداد تلخی میپرسی که در همه جا انتشار یافته است؟ گویا بر پر مرغان نوشته و در [[جهان]] پراکنده شده است. گویا پیکهای چابک سوار به سرعت آن را به همه جهانیان [[ابلاغ]] کردهاند که گرد و غبار آن تا [[آسمان]] بالا رفت و [[تاریکی]] مصیبت آن [[زمین]] را فرا گرفت. میدانی [[مصیبتها]] چگونه شکل گرفتهاند؟ از [[پستترین]] [[قبایل عرب]]، [[قبیله]] [[تیم]] ([[ابوبکر بن ابی قحافه]]) و از [[حیله]] بازترین قبایل عرب، قبیله عدی ([[عمر بن خطاب]]) بر [[ابوالحسن]] (علی{{ع}}) [[ستم]] روا داشتند. [[پرچم]] مسابقه برافراشتند تا بر او پیشی بگیرند. هنگامی که موفق نشدند، [[کینه]] او را به [[دل]] گرفته و پنهان داشتند، اما همین که [[نور]] [[دین]] خاموش شد و [[پیامبر]] [[رحلت]] کرد، آن [[کینهها]] را به زبان آوردند. بر مرکب [[آرزو]] سوار شده و [[ستمها]] روا داشتند. [[فدک]] را [[غصب]] کردند. با [[شگفتی]]، بر فدک بنگرید! چه بسیار [[پادشاهان]] که مالک [[سرزمین]] فدک شدند (هم اکنون از آنها اثری نیست). آری فدک [[هدیه]] [[پروردگار متعال]] بود که بر پیامبرش بخشید. او نیز برای تأمین [[زندگی]] فرزندانم از [[دودمان]] او و [[نسل]] من با [[حکم]] و [[شهادت]] [[خدای بزرگ]] و [[گواهی]] [[جبرئیل امین]]، به من واگذار کرد. بنابراین اگر آنها آن را به ستم غصب کردند و وسیله زندگی فرزندانم را قطع کردند، با یاد [[روز رستاخیز]] بر این مصیبت [[صبر]] خواهم کرد. زود است که خورندگان [[اموال]] (فدک) [[عذاب الهی]] را در [[دوزخ]] نظاره کنند<ref>أمالی الطوسی، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۰۷؛ مسند فاطمة الزهراء{{س}}، شیخ عزیزالله عطاردی، ص۳۵۹.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۲۴.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |