پرش به محتوا

مباهله از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:
البته جای [[تعجب]] نیست؛ چراکه او در مقدمه [[سیره]] خود می‌گوید: اما من بعضی از آنچه ابن اسحاق ذکر کرده را ترک می‌کنم و از آن جمله چیزهایی است که از [[رسول خدا]]{{صل}} در آن سخنی نیامده و در مورد آن در [[قرآن]] چیزی نازل نشده و علت نقل حوادث یا [[تفسیر]] یا شاهدی بر آن نیست را نقل نمی‌کنم<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴.</ref>.
البته جای [[تعجب]] نیست؛ چراکه او در مقدمه [[سیره]] خود می‌گوید: اما من بعضی از آنچه ابن اسحاق ذکر کرده را ترک می‌کنم و از آن جمله چیزهایی است که از [[رسول خدا]]{{صل}} در آن سخنی نیامده و در مورد آن در [[قرآن]] چیزی نازل نشده و علت نقل حوادث یا [[تفسیر]] یا شاهدی بر آن نیست را نقل نمی‌کنم<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴.</ref>.


همچنین کتاب «[[المغازی]]» نوشته [[محمد بن عمر بن واقدی]] (متوفی ۲۰۷ق) که دومین کتاب [[مکتب خلافت]] پیرامون سیره و [[مغازی]] [[پیامبر]] است و به خاطر [[قدمت]] و وسعت اطلاعات مورد توجه بوده است، با اینکه از «[[وفود]]» افراد، [[قبایل]] و [[ادیان]] مختلف یعنی افرادی که [[خدمت]] پیامبر{{صل}} می‌رسیدند و [[اسلام]] می‌آوردند، نام برده است، اما متأسفانه همچون ابن هشام، «[[وفد]] [[نجران]]» و مسأله مباهله را نقل نکرده و حتی اشاره‌ای هم به آن ندارد<ref>برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به «طبقات الکبری ابن سعد» که از کتب متقدم تاریخی محسوب می‌شود و تنها اصل داستان را بدون اینکه ذکری از اهل بیت پیامبر بیاورد نقل می‌کند (الطبقات الکبری، ص۲۶۸). «طبری» نیز که از مورخین قرن چهارم هجری و کسی است که سیره خود را کاملاً از ابن اسحاق گرفته است، تنها اشاره‌ای به مسأله کرده است و اصلاً نامی از خاندان پیامبر و ماجرای مباهله نیاورده است (تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۳۹). ابن سید الناس نیز که یکی از سیره نویسان معتبر در مکتب خلافت به شمار می‌رود از داستان مباهله ذکری به میان نیاورده و تعامل رسول خدا{{صل}} با نصرانیان را به گونه‌ای دیگر و بسیار متفاوت با سایر منابع ذکر کرده است (عیون الاثر، ص۲۵۲). ذهبی هم در «تاریخ الاسلام» از قرار پیامبر اکرم{{صل}} با نصرانیان برای مباهله سخنی نگفته است (تاریخ الاسلام، ج۱، ص۴۶۶).</ref>.
همچنین کتاب «[[المغازی]]» نوشته [[محمد بن عمر واقدی]] (متوفی ۲۰۷ق) که دومین کتاب [[مکتب خلافت]] پیرامون سیره و [[مغازی]] [[پیامبر]] است و به خاطر [[قدمت]] و وسعت اطلاعات مورد توجه بوده است، با اینکه از «[[وفود]]» افراد، [[قبایل]] و [[ادیان]] مختلف یعنی افرادی که [[خدمت]] پیامبر{{صل}} می‌رسیدند و [[اسلام]] می‌آوردند، نام برده است، اما متأسفانه همچون ابن هشام، «[[وفد]] [[نجران]]» و مسأله مباهله را نقل نکرده و حتی اشاره‌ای هم به آن ندارد<ref>برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به «طبقات الکبری ابن سعد» که از کتب متقدم تاریخی محسوب می‌شود و تنها اصل داستان را بدون اینکه ذکری از اهل بیت پیامبر بیاورد نقل می‌کند (الطبقات الکبری، ص۲۶۸). «طبری» نیز که از مورخین قرن چهارم هجری و کسی است که سیره خود را کاملاً از ابن اسحاق گرفته است، تنها اشاره‌ای به مسأله کرده است و اصلاً نامی از خاندان پیامبر و ماجرای مباهله نیاورده است (تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۳۹). ابن سید الناس نیز که یکی از سیره نویسان معتبر در مکتب خلافت به شمار می‌رود از داستان مباهله ذکری به میان نیاورده و تعامل رسول خدا{{صل}} با نصرانیان را به گونه‌ای دیگر و بسیار متفاوت با سایر منابع ذکر کرده است (عیون الاثر، ص۲۵۲). ذهبی هم در «تاریخ الاسلام» از قرار پیامبر اکرم{{صل}} با نصرانیان برای مباهله سخنی نگفته است (تاریخ الاسلام، ج۱، ص۴۶۶).</ref>.


[[نزول]] [[آیه مباهله]] از حوادث مهم و مسلم [[سیره پیامبر]] و حادثه‌ای است که [[قرآن]] از آن یاد کرده است و از [[مناقب]] بزرگ [[خاندان پیامبر]] است. پس چرا ابن هشام و دیگران از نقل آن خودداری کرده‌اند؟ ابن هشام در ادامه مقدمه خود جواب این سؤال را می‌دهد و می‌گوید: {{عربی|و أشياء بعضها يشنع الحديث به، و بعض يسوء بعض الناس ذكره}}<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴.</ref>؛ من دو چیز دیگر را نیز حذف می‌کنم: اولاً مطالبی را که نقل آنها شنیع است، ثانیاً مطالبی که [[مردمان]] [[زمان]] ذکر آنها را ناخوشایند می‌دانند. بنابراین سبب اصلی عدم نقل و انتشار چنین حادثه مهم و [[فضیلت]] بی‌نظیری از جانب ابن هشام - به [[اقرار]] خود او- به خوبی روشن است. دوران تألیف و تلخیص کتاب او اوج [[قدرت]] [[بنی‌عباس]] بوده است و این دوران همچون دوران [[بنی‌امیه]] کوشش‌های [[دولت]] و [[کارگزاران]] و علمای وابسته همگی برای به [[فراموشی]] سپردن [[اهل بیت پیامبر]] معطوف بوده است. حذف [[واقعه مباهله]] در [[سیره]] ابن هشام و دیگران هم از این قاعده مستثنا نبوده و کاملاً حساب شده و از جانب خود آنها و تحت تأثیر [[سیاست]] [[حاکم]] بوده است.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۱۸.</ref>
[[نزول]] [[آیه مباهله]] از حوادث مهم و مسلم [[سیره پیامبر]] و حادثه‌ای است که [[قرآن]] از آن یاد کرده است و از [[مناقب]] بزرگ [[خاندان پیامبر]] است. پس چرا ابن هشام و دیگران از نقل آن خودداری کرده‌اند؟ ابن هشام در ادامه مقدمه خود جواب این سؤال را می‌دهد و می‌گوید: {{عربی|و أشياء بعضها يشنع الحديث به، و بعض يسوء بعض الناس ذكره}}<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴.</ref>؛ من دو چیز دیگر را نیز حذف می‌کنم: اولاً مطالبی را که نقل آنها شنیع است، ثانیاً مطالبی که [[مردمان]] [[زمان]] ذکر آنها را ناخوشایند می‌دانند. بنابراین سبب اصلی عدم نقل و انتشار چنین حادثه مهم و [[فضیلت]] بی‌نظیری از جانب ابن هشام - به [[اقرار]] خود او- به خوبی روشن است. دوران تألیف و تلخیص کتاب او اوج [[قدرت]] [[بنی‌عباس]] بوده است و این دوران همچون دوران [[بنی‌امیه]] کوشش‌های [[دولت]] و [[کارگزاران]] و علمای وابسته همگی برای به [[فراموشی]] سپردن [[اهل بیت پیامبر]] معطوف بوده است. حذف [[واقعه مباهله]] در [[سیره]] ابن هشام و دیگران هم از این قاعده مستثنا نبوده و کاملاً حساب شده و از جانب خود آنها و تحت تأثیر [[سیاست]] [[حاکم]] بوده است.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۱۸.</ref>
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش