|
|
خط ۱۱۴: |
خط ۱۱۴: |
| ===برهان چهارم: فطرت=== | | ===برهان چهارم: فطرت=== |
| {{اصلی|برهان فطرت}} | | {{اصلی|برهان فطرت}} |
| فطرت در لغت به معنای [[خلقت]] است که آن نیز از ماده «[[فطر]]» مشتق شده که به معنای شق و پاره نمودن است، گویا با خلقت پرده عدم و [[حجاب]] [[غیب]] پاره میشود. فطرة [[الله]] در اصطلاح حالت و هیئتی است که [[سرشت آدمی]] را بر آن اساس [[خلق]] کرده است. فطرت به این عام بوده شامل گرایشهای ذاتی [[انسان]] به سوی انواع کمال مانند [[اعتقاد]] به اصل مبدأ، [[توحید]]، [[دین]]، [[معرفت]] را در برمیگیرد<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۷۹ و ۱۸۴؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲-۸۰؛ أنوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة، ج۲، ص۲۷.</ref>. مورد بحث در این مقال مصداق [[خداشناسی]] است که به توضیح اجمالی آن میپردازیم.
| |
|
| |
| [[امام]] بر این [[باور]] است که [[عشق به کمال]] و [[محبت]] به آن در [[سرشت]] تمام [[آدمیان]] وجود دارد، اگرچه در تشخیص کمال و آنکه کمال در چیست و [[محبوب]] و [[معشوق]] در کجاست، [[اختلاف]] دارند. هر یک معشوق خود را در چیزی یافته و [[گمان]] کرده و [[کعبه]] [[آمال]] خود را در چیزی توهم کرده و متوجه به آن شده از [[دل]] و [[جان]] آن را خواهان است. [[اهل]] [[دنیا]] [[ثروت]] و نعمتهای [[دنیوی]]، اهل [[علوم]]، علوم خود؛ [[حاکمان]]، [[سلطنت]] و [[اقتدار]] بر [[رعیت]] خود را کمال دانند.
| |
|
| |
| ولی باید دانست که با همه [[وصف]]، هیچ یک از آنها عشقشان و محبتشان، راجع به آنچه گمان کردند، نیست، و معشوق آنها و کعبه آمال آنها آنچه را توهم کردند، نمیباشد؛ زیرا هر کس به فطرت خود [[رجوع]] کند؛ مییابد که قلبش به هرچه متوجه است، اگر مرتبه بالاتری از آن بیابد فوراً [[قلب]] از اوّلی منصرف شود و به دیگری که کاملتر است متوجه گردد، و وقتی که به آن کاملتر رسید، به اکمل از آن متوجه گردد، بلکه [[آتش]] [[عشق]] و سوز و [[اشتیاق]] روزافزون گردد و [[قلب]] در هیچ مرتبه از مراتب و در هیچ حدی از حدود رحل اقامت نیندازد. تمام موجودات و عایله بشری با زبان [[فصیح]] یکدل و یک جهت گویند ما [[عاشق]] [[کمال مطلق]] هستیم، ما [[حب]] به [[جمال]] و جلال مطلق داریم، ما طالب [[قدرت]] مطلقه و [[علم مطلق]] هستیم.
| |
|
| |
| حال که [[انسان]]، طالب کمال مطلق است، این سؤال مطرح است که آیا [[انسانها]] در طول [[تاریخ]] به مقصود و [[کمالات]] فرضی خود نایل آمدهاند؟ ظاهراً بلکه قطعاً پاسخ منفی است، چون اگر [[محبوب]] انسانها این جمالهای ناقص و این کمالهای محدود بود، چرا به وصول به آنها آتش اشتیاق شما فرونشست؟ و شعله [[شوق]] شما افزون گردید؟
| |
| پس چون از یک سو، [[غرایز]] و [[فطریات]] فوق در انسان بالفعل وجود دارد؛ لذا متعلق آنها نیز باید بالفعل باشد؛ چراکه نسبت غرایز و فطریات فوق با متعلقشان نسبت تلازم و تضایف است که وجود یکی دلیل بر وجود دیگری است. از آنجا آن کمالات با کمالات مجازی و محدود بهدست نمیآید، پس یک کمال مطلقی به [[نام خداوند]] و مبدأ متعالی وجود دارد که تمام کمالات به آن ختم میشوند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۸۲-۱۸۴؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲-۸۰، ۹۹؛ طلب و اراده، ص۸۷ - ۸۵؛ صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۱۸ و ۲۱۹.</ref>.
| |
|
| |
| توضیح اینکه: در وجود و نهاد اندرونی انسان، یک سری خواستها و کششها و میلهایی وجود دارد که انسان را به طور غریزی برای پاسخ مثبت به آنها سوق میدهد؛ انسان گرسنه و [[تشنه]] میشود، انسان با شروع دوران [[بلوغ]] در صدد ارضاء آن برمیآید و [[امیال]] دیگر. با نگاهی به [[طبیعت]] درمییابیم که در عالم خارج متعلق و مایه تأمین امیال فوق وجود دارد، انسان تشنه و گرسنه با دریافت آب و [[غذا]] به میل خود پاسخ مثبت میدهد، انسان بالغ در عالم بیرونی عامل اشباع [[غریزه جنسی]] خود را مییابد.
| |
| نکته قابل توجه اینکه به نظر میرسد [[انسان]] با رسیدن به تعلق [[امیال]] فوق، اشباع شده و خود را قانع و نایل به مقصود میانگارد، اما امیال دیگری بر انسان وجود دارد که انسان متعلق و مایه تأمین آنها را نه در عالم مادی بلکه در عالم فرامادی [[حس]] میکند مانند [[میل به کمال]] مطلق که مصداق بارز آن [[عشق]] و [[محبت]] است که حس [[کمالخواهی]] و محبت و عشق انسان به دلیل مطلق خواهی، یا معشوقها و محبوبهای مادی محدود نمیشود و به دنبال [[معشوق]] و [[محبوب]] مطلق است و در واقع آن گمشده و متعلق [[واقعی]] حس [[کمال خواهی]] وی است.
| |
|
| |
| چنانکه در قسم اول، امیال درونی انسان پاسخ مثبت و متعلق آن در عالم خارج یافت میشود در قسم دوم امیال انسان نیز باید چنین باشد،؛ چراکه هر دو قسم از امیال غریزی انسان است که [[وصف]] واقع نما را دارد و نمیتوان بین امیال غریزی تفاوت گذاشت. به تعبیر منطقی، بین [[عاشق]] و معشوق، [[محب]] و محبوب، نسبت تضایف وجود دارد، مانند نسبت بین دو [[برادر]] یا فوقیت و تحتیت که وجود یکی مقتضی وجود بالفعل دیگر از سنخ آن است. بر این اساس چون انسان به معشوق و محبوب کامل عشق بالفعل دارد، باید متعلق آن نیز نه در [[ذهن]] که در عالم واقع وجود داشته باشد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۵۳.</ref>. [[استاد جوادی آملی]] به [[ترویج]] و [[تبلیغ]] [[برهان]] فوق پرداخته است<ref>ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد، ص۱۱۱؛ تفسیر موضوعی، ج۱۲، ص۲۹۹، ۳۱۲؛ تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۸۷.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۳۶.</ref>
| |
|
| |
|
| ===برهان پنجم: نفس=== | | ===برهان پنجم: نفس=== |