ویژگیهای علم معصوم چیست؟ (پرسش)
ویژگیهای علم معصوم چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم |
مدخل اصلی | علم معصوم |
ویژگیهای علم معصوم (ع) چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.
پاسخ نخست
آیتالله سید محمد علی قاضی طباطبایی در مقاله «رسالهای در دلالت آیۀ تطهیر بر علم گستردۀ پیامبر و امام» در اینباره گفته است:
«مراد از امام در مورد بحث که میگوییم علمش از جهت کمّیّت و کیفیّت عمومیت دارد و به همه چیز عالم است و با کوچکترین توجه میداند، آن معنی نیست که در کتب کلام و اصطلاح متکلمین است که عبارت از شخصی است که ریاست عامّه الهیه بر دین و دنیا به نصّ رسول الله (ص) داشته باشد. و نیز مراد مطلق معصوم نیست که شامل ملائکه نیز باشد که خودشان اعتراف کردند: ﴿ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا ﴾ [۱] بلکه مراد از امام در این مقام، مطلقِ آن کسی است که ریاست الهیه عامه داشته باشد خواه به توسط پیغمبر باشد مثل اوصیاء و ائمه یا بلا واسطه پیغمبر باشد مانند خود پیغمبر. پس مراد از امام در مورد بحث شامل پیغمبر نیز هست، چنان که در آیه شریفه: ﴿ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ﴾ [۲] حضرت ابراهیم (ع) نبی بود و پس از مدتها به مقام امامت نائل شد و آن مقام ولایت کلّیه را دارا گشت. مقام امامت بالاتر از مقام نبوت مطلقه است، چنانچه در محل خود تفصیلاً بیان شده است.
مراد از علم امام (ع) علم باطنی فطری لدنی موهوبی از جانب خداوند عالم است با الهام و وحی مع الواسطه یا بلاواسطه و یا با هر اسبابی که اختصاص به انبیاء و اوصیاء آنها دارد. و مراد علم ظاهری کسبی آنها که حاصل از امارات و حواس ظاهریه و اکتسابیه است نیست، زیرا بدیهی است که علم ظاهری که برای امام حاصل میشود مانند علم ظاهری حاصل برای دیگران است که تابع اسباب و حواس ظاهری است در کمیّت و کیفیّت، و در اینباره خلافی در میان علماء وجود ندارد. و اصل عدم علم امام (ع) که از قلم جمعی از بزرگان در فقه و در اصول فقه و یا در مقامهای دیگر، که تعبیر کردهاند: "امام نمیدانست"، و یا "بر ظن وی غلبه کرد" و نظایر آن عبارات، جاری و صادر گشته، نظر به این علم ظاهری است که امام مکلف است به آن عمل نماید؛ و به این مطلب در اضافات بر کتاب انیس الموحدین نراقی اشارت رفته است و مورد کلام جمعی از بزرگان هم راجع به این علم ظاهری است[۳].
مراد از عموم علم امام (ع) و کیفیت حضوری بودن آن این نیست که علم امام (ع) احاطه بر تمامی معلومات دارد به نحو علّیت و معلولیّت، زیرا واضح است که علم به این معنی از خصایص ذات واجب الوجود است که احدی از ممکنات قطعاً در آن با او شرکت ندارند. بلکه مراد از علم حضوری امام (ع) انکشاف معلومات است نزد او فعلاً، در مقابل انکشاف شأنی بر او با قوه و اراده، که از آن تعبیر آوردهاند: " لَو شاءَ اَن یَعلَمَ لَعَلِمَ " در صورتی که میخواهد و میداند[۴]. و احتیاج ندارد که هر وقت خواست بداند، چنانچه با اندک تأمل روشن است»[۵].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله فاضل لنکرانی؛ |
---|
آیتالله فاضل لنکرانی و آیتالله اشراقی در کتاب «پاسداران وحی» در اینباره گفتهاند:
«دانش اهل بیت (ع)، علم الهی و لدنی است؛ دانشی است که در اثر اتصال به عالم غیب و همنشینی با فرشتگان الهی به دست آوردهاند. دانشی است وراثتی، که از پیامبر به ارث بردهاند. امام صادق (ع) فرمود: خدای ـ تبارک و تعالی ـ را دو گونه علم است: یک، آن علمی که فرشتگانِ مقرب و پیامبران و رسولان را از آن آگاه ساخته است، این علم را ما نیز میدانیم. دو، آن علمی که ویژه ذات مقدس اوست و کسی جز او، آن را نمیداند "علم مستأثر". لکن چون خدا اراده کند که چیزی از همین علم را نیز آشکار گرداند به ما بیاموزد. و امامان پیشین را نیز از آن آگاه کرده بود[۶]»[۷].
|
۲. آیتالله مکارم شیرازی؛ |
---|
آیتالله مکارم شیرازی در «وبگاه رسمی خود» در اینباره گفته است:
«در روایاتی آمده است که پیامبر (ص) یا امامان (ع) از بعضی از نوزادان، یا از پایان عمر بعضی از افراد خبر دادند، مربوط به همان علم اجمالی است»[۸].
|
۳. آیتالله شریعتمدار جزایری؛ |
---|
آیتالله سید نورالدین شریعتمدار جزایری در مقاله «امام حسین و علم به شهادت» در این باره گفته است:
«پیامبر (ص) و امام(ع) برای راهنمایی تمام افراد بشر با وجود اختلاف زبان، طبیعت، رنگ، گسترش زمین، پراکنده بودن مردم از یکدیگر و بسیاری از جهتهای مختلف که مردمرا از هم دور میکند، باید سخن تمامی آنان را بشنود و با آنان سخن بگوید، آن گاه تمامیافراد را در اجرای عدالت و احکام خدا برابر بداند و از حال آنان با خبر باشد؛ این گونه اطلاع و خبر داشتن از مردم را، انسان عادی نمیتواند و فقط انسانی این ویژگی را دارست که ازدانش گسترده خدادادی بهره میبرد. امام باید از دورترین جاهای زمین که مردم در آن زندگانی میکنند با خبر باشد تادرد و رنج آنان را دریابد و اگر نمایندهای را به آن جاها گسیل کرد، در هر زمان از او با خبرباشد تا مبادا او در مقام خود بر مردم ستم کند. اگر امام مانند دیگر افراد عادی در زمان قدیم، پس از گذشت ماهها و سالها از اخبار دور دست خبرگیری کند و یا با وسایل متعارف آن زمان با فاصلههای زمانی بسیار ازحال دیگران با خبر گردد، ستم زمین را فرا میگیرد و فساد بر جامعه استیلا مییابد وهدف و غرضی که در فرستادن پیامبر (ص) و انتخاب امام(ع) از راهنمایی و هدایت مردم است، بهدست نخواهد آمد و نیکبختی دنیا و آخرت مردم بر رغم وجود امام تأمین نخواهد شد. پیامبر (ص) و امام(ع)، خلیفه و جانشین خدا در زمین هستند: زمانی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشین قرار میدهم. و جانشین او حضرت آدم(ع) بود که پیامبر خداست و تمام پیامبران جانشینان خدایند. جانشینی پیامبر واسطه بودن اوست میان مردم و خدا و فیض رسانی از طرف خدااوست. چون پس از آفرینش جهان، خداوند خواست جهانیان او را بشناسند تا با او ارتباط برقرار کنند و با چشم دیدن او ممکن نبود و نمیشد که ذات خود را آشکار کند تا او راببینند، افرادی از بشر را برگزید و آنان را مظهر صفات خویش قرار داد تا صفات او رابنمایانند و نقش واسطه را ایفا کنند. یکی از صفات خدا علم او به هر چیز و در هر حال است، و چون پیامبر مظهر صفات خداست باید در دانش و آگاهی وسیع نیز مظهر خدا باشد. بر مظهر نبودن پیامبر در علم دلیلی وجود ندارد، بلکه همان دلیل بر خلافت و جانشینی که مظهر بودن پیامبر درتمام صفات است، علم خدایی را نیز برای او ثابت میکند. روشن است که مقصود از مظهر صفات بودن، همانندی پیامبر (ص) و خدا در تمام صفات از جهت چگونگی و مقدار نیست؛ زیرا این باور شرک است، بلکه مقصود این است که خداوند بهره سرشاری از علم و دانش خود را به پیامبران داده، که دیگر مردم از آن بیبهره هستند و علمی را که خداوند به پیامبران داده، افراد عادی بشر به آن دسترس ندارند. پس از ثبوت این دانش خدایی برای پیامبران، همین علم برای امام نیز ثابت میشود؛ زیرا امامت، خلافت نبوت و امام جانشین پیامبر است و تمام ویژگیهای رهبری پیامبر را امام نیز دارد به جز صفات ویژه پیامبر، مانند؛ وحی»[۹]. |
۴. آیتالله محمدی ریشهری؛ |
---|
آیتالله محمد محمدی ریشهری در کتاب «شرح زیارت جامعه کبیره» در این باره گفته است:
«مهم ترین ویژگیهای دانش اهل بیت (ع) که ویژه آنان است و دیگران، از آن محروماند، عبارت است از: ۱. خزانهدار دانش خداوند: امامان (ع)، نگهبان دانش خداوند هستند و آن را به سان گنجی پر بها، پاس میدارند. در حدیث قدسی، گزارش شده که خداوند، اهل بیت (ع) ما را برای پیامبرش چنین توصیف فرموده است: ایشان، پس از تو، خزانهدار دانش من هستند.[۱۰] امام باقر (ع)، در حدیثی فرموده است: به خدا سوگند، ما خزانه داران خدا در آسمان و زمینش هستیم، نه بر زر و سیم، که خزانه داران دانش اوییم.[۱۱] ماهیت دانش الهی نیز برای ما مجهول است و ائمه (ع)، در توضیح دانش خداوند، فرمودهاند: خداوند، دانشی خاص دارد و دانشی عام. دانش خاص او، همان دانشی است که فرشتگان مقرب و پیامبران فرستاده شده او هم بر آن، آگاهی ندارند؛ و دانش عام او، همان دانشی است که فرشتگان مقرب و پیامبران فرستاده شده او بر آن، آگاهی دارند و همانا آن، از پیامبر خدا (ص) به ما رسیده است.[۱۲] دانش خاص خداوند، اشاره به علم ذات باری تعالی است که سرچشمه همه دانشهاست و کسی از آن، آگاهی ندارد. دانش عام خداوند نیز تنها از طریق خاصان الهی انتقال مییابد و از این رو، اهل بیت (ع) ما هم از طریق پیامبر (ص) به آن، آگاه شدهاند. ۲. ظرف دانش خداوند: هر کسی نمیتواند دانش الهی را تحمل کند؛ بلکه دانش الهی به سبب گستردگی، نیازمند انسانهای باظرفیتی است که دانش الهی را میپذیرند و از هم، فرو نمیریزند. یکی از ویژگیهای دانش اهل بیتها (ع)، توانایی پذیرش دانش خداوند است. آنان، برگزیده خداوند و ظرف دانش او هستند. امام سجاد (ع)، در توصیف اهل بیت (ع) فرموده است: ما، درهای خدا هستیم و ما، راه راست اوییم و ما، ظرف دانش او هستیم.[۱۳] این از عنایات خداوند به اهل بیت (ع) است و چنین ظرفیتی را خداوند، تنها برای ایشان ، فراهم آورده است. ٣. وارثان دانش پیامبران: سومین ویژگی دانش اهل بیت (ع)، میراثداری دانش پیامبران است. این ویژگی نیز در شرح قسمت دیگری از "زیارت جامعه: (و ورثة الأنبیاء)" ، بررسی خواهد شد. دانش تمام پیامبران پیشین، به پیامبر (ص) واگذار شد و پیامبر (ص)، آن را به اهل بیت (ع) خود سپرد. امام باقر (ع)، در روایتی از پیامبر خدا (ص) نقل کرده که فرمود: نخستین جانشینی که بر زمین بود، هبة الله، پسر آدم بود، و پیامبری رحلت نکرده، مگر آن که جانشینی داشته است و شمار همه پیامبران، یکصد و بیست هزار پیامبر بوده است که پنج تن از ایشان، یعنی : نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد (ص)، اولو العزم بودهاند و علی بن ابی طالب (ع)، هدیه خداوند به محمد (ص) است که دانش اوصیا و دانش کسانی را که پیش از او بودهاند، به ارث برده است؛ ولی محمد (ص)، دانش پیامبران و فرستاده شدگان پیشین را به ارث برده است.[۱۴] امیر مؤمنان (ع)، مردم را از بیراهه و کژراهه، باز میداشت و به مردم میفرمود:"إن العلم الذی هبط به آدم وجمیع ما فضلت به النبیون إلی خاتم النبیین فی عترة محمد، فأین یتاه بکم؟ بل أین تذهبون؟"[۱۵] دانشی که آدم و آن را فرود آورد و هر آنچه پیامبران تا خاتم الأنبیاء، بدان برتری داده شدهاند، در خاندان محمد (ص) است. پس به کدام کژراهه میروید؟ و به کدام سو روانید؟ ۴. همسانی سخن آنان با حدیث پیامبر (ص): در باور پیروان اهل بیت (ع)، حدیث اهل بیت (ع)، همان حدیث پیامبر (ص) است و در میان گفتار پیشوایان دینی، هیچ گونه تفاوتی دیده نمیشود. سخن خاندان رسالت، تفصیل و تبیین احادیث پیامبر (ص) است و میراث ماندگار حدیثی شیعه، ۲۷۳ سال، همراه معصومان ما بوده است، در حالی که میراث حدیثی اهل سنت، تنها به ۲۳ سال عمر پربرکت پیامبر (ص) محدود میشود و برای پاسخگویی به مشکلات دینی، به سخن صحابیان و تابعیان غیر معصوم، پناه میبرند. امام صادق (ع)، در سخن زیبایی، یکسانی سخن ائمه (ع) با حدیث پیامبر (ص) را چنین ترسیم فرموده است: سخن من، سخن پدرم (امام باقر (ع)) است و سخن پدرم، سخن جدم(امام زین العابدین (ع))است و سخن جدم، سخن حسین (ع) است و سخن حسین (ع)، سخن حسن (ع) است و سخن حسن (ع)، سخن امیر مؤمنان (ع) است و سخن امیر مؤمنان (ع)، سخن پیامبر خدا (ص) است و سخن پیامبر خدا (ص)، کلام خداوندی است.[۱۶] آنچه سخن پیامبر (ص) و خاندان ایشان را همسان کرده، اتصال آن به منبع وحی است و از آن جا که سرچشمه همه احادیث اهل بیت (ع)، سخن خداوند است، در واقع، هیچ تعارضی در میان احادیث آنان، وجود ندارد. ۵. آگاه ترین مردم: اهل بیت (ع)، آگاه ترین مردم هستند؛ زیرا دانش الهی نزد آنان است و گنجوران دانش خداوندند و بر همه نادانستنیها، آگاهاند. جابر بن عبد الله انصاری، نیکویار پیامبر (ص) که عمری طولانی داشت و سلام پیامبر خدا (ص) را به امام باقر (ع) ابلاغ کرد، نزد امام باقر (ع) میرفت و از محضر ایشان، دانش میاندوخت. یک بار امام (ع) که در آن زمان، بسیار جوان بود، درباره چیزی از او پرسید. جابر در پاسخ گفت: به خدا سوگند، من بر خلاف نهی پیامبر خدا (ص) رفتار نمیکنم! او به من، چنین فرموده است: شما امامان هدایتگر از خاندانش پس از او هستید که در کودکی، خردمندترین مردم و در بزرگی، داناترین مردمید[۱۷]»[۱۸]. |
۵. حجت الاسلام و المسلمین وکیلی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین وکیلی در سه مقاله «علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)» و مقاله «علم غیب امام (تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح)» و مقاله «علم غیب امام (تکمیل نظریه اعتدالی و پاسخ به شبهات)» در این باره گفته است:
و علم اول تا سوم قبل الخلق است و علم هفتم مع الخلق و بعدالخلق است و علم چهارم و پنجم و ششم دو حیثیتی است؛ و علم پنجم قابل تغییر بوده و ظرف بداء در علم الهی است و موارد اول تا چهارم همیشه ثابت است و مورد هفتم ثابت و لایتغیر است مگر به تغییر متعلق آن. به همین شکل همه این اعتبارات درباره امام (ع) همه این اعتبارات - بجز اعتبار اول - از جهتی جاری است و امام (ع) در هر مرتبه علمی دارد؛ علاوه بر آنکه علمی هم دارد در نفس شریف خود مانند علوم حصولی همه انسانها در نشأت ظاهر. علم امام (ع) در این مرتبه اخیر علم حصولی عادی است و علم امام (ع) در مراتب اول تا ششم ناشی از احاطه تکوینی وی به عوالم است و به اعتبار احاطه به آن عالم حضوری و به اعتبار انکشاف مادون در مافوق حصولی است و علم وی در مرتبه هفتم علم حضوری است و معیت با همه حقائق خارجیه دارد. علم امام (ع) در عالم احدیت و واحدیت و عالم عقول از حیث تجرد ازلی و از حیث مخلوقیت در قوس صعود و نزول حادث است و در دیگر مراتب فقط حادث میباشد. پس اسناد هر یک از حصولی بودن یا حضوری بودن به علم امام (ع) سخن تمامی نیست و باید حکم مرحله را در آن مرحله مراعات نمود و با این بیان بسیاری از احادیث به راحتی فهمیده میشود».[۱۹].
بر همین اساس علم اولیاء خدا را نیز در یک تقسیم ساده و با نوعی مسامحه میتوان به چهار نوع تقسیم کرد: نوع اوّل: وقتی که نفس ولی خدا در فناء تام ذاتی یا فناء در اسماء و صفات کلیه الهیه به سر میبرد. در این حالت ولیّ خدا از علم به زمانها و مکانهای دیگر و عوالم دیگر و بلکه گاه از علم به زمان و مکان خود و موجودات عالم حس نیز خالی است؛ چون عالمِ کلیات، اشرف و اعلی از این است که در آن صور امور جزئیه اعم از صور عالم طبع یا مثال یا عقل ادراک شود. در اینجا به تعبیری باید گفت ولی خدا از علم غیبخالی است؛ چون نوع مردم علم غیب را آگاهی از زمانها یا مکانهای جزئی دیگر در عالم حس و یا آگاهی از موجودات عوالم دیگر میدانند. در تعبیری دقیقتر ولی خدا در این حال غرق در علوم غیبیه کلیه است که نوع مردم با آن هیچ اُنسی ندارند و اصلاً آن را از دائره علم غیب بیرون میپندارند. کسی که در چنین حالتی به سر میبرد برای اینکه به علوم غیبیه جزئیه همان علم غیب به اصطلاح عامیانه آن دست بیابد باید از جایگاه خود تنزل کرده و به سمت عالم کثرت حرکت کند. در این حالات ولی خدا از عالم حس خود گاهی کلاً بیخبر است و اگر با او حرف بزنند متوجه نمیشود و ممکن است تیری از پای او بیرون بکشند و متوجه نشود یا در منزل آتشسوزی شود ولی امام (ع) که در نماز غرق در حالات ملکوتایند متوجه آتشسوزی و سر وصدای خانواده نگردند. نوع دوّم: وقتی که نفس ولیّ خدا در عالم لوح محفوظ در مرتبه توجّه به امور جزئیه به سر میبرد. در این حالت همه حقائق جزئیه اعم از گذشته و آینده، امور مادی و مکانهای دیگرِ عالم ماده و خصوصیات عوالم دیگر برای ولی خدا منکشف است و به هر چه التفات کند آن چیز با تمام خصوصیّات و ظرائف گذشته و آینده آن برایش آشکار میشود، و این علم از خطا و تخلف مبراست. نوع سوّم: وقتی که نفس ولی خدا در عالم لوح محو و اثبات و حقائق مثالی سیر میکند. در این حالت نیز بسیاری از حقائق گذشته و آیندهِ عالم ماده، و نیز مکانهای غائب برای ولی خدا منکشف میشود و به اصطلاح عامیانه به علم غیب دست مییابد؛ ولی از دو نکته در آن نباید غفلت کرد: اوّلاً در این حال عوالم بالاتر از عالم مثال برای شخص منکشف نیست و برای ارتباط با آن باید صعود کرد. ثانیاً چون حقائق عالم مثال متنوعند و یک حقیقت در عالم مثال به اشکال مختلف و ناقص ظهور پیدا میکند این علوم قطعی نبوده و بداء در آن راه دارد. درباره بداء در ادامه توضیحی مختصری خواهد آمد. نوع چهارم: وقتیکه نفس ولی خدا در عالم طبع سیر میکند و التفات تفصیلی به عوالم بالاتر ندارد. در این حالت در او هیچ علم فعلی نسبت به غیب وجود ندارد و از زمانها و مکانهای دیگر و نیز از عوالم دیگر بیخبر است. در این حال ولی خدا برای مطلع شدن از یک امر غیبی باید از عالم حس صعود به عوالم برتر نموده و آن حقیقت را در آن عالم مشاهده نماید. خلاصه مطلب آنکه ما هیچ دلیل عقلی یا نقلی نداریم که در همین لحظه امام زمان (ع) توجه تفصیلی به حسب عالم پایین به ما داشته باشند. باطن امام که توجه تفصیلی به همه چیز دارد و هر کاری میکنیم همیشه در سایه لطف حضرت هستیم. اما اگر الآن حضرت در یک نقطهای از عالم مشغول امور عالم طبع و یا غرق در نماز و مناجات باشند، هیچ دلیلی نداریم که در همان حال حضرت توجه تفصیلی به همه شیعیان جهان داشته باشند. مقام توجه تفصیلی در عالم پایین یک مساله است، و توجه در باطن در موطن خودش مساله دیگری است».[۲۰]
با توجّه به اینکه میدانیم امام (ع) قبل از وصول به مقام بقاء و تصدّی امر امامت حتماً در عالم علم الهی وارد شده و همه حقائق تفصیلاً بر ایشان منکشف شده است و سپس نزول نمودهاند، میتوان گفت امام (ع) همه چیز را یک بار بالفعل دانستهاند و بعداً به علّت تنزّل از آن عالم دیگر بدان التفات ندارند و برای توجّه تفصیلی باید دوباره بدان عالم و آن حقیقت التفات نمایند. «یکی از سؤالات متعارف در باب علم امام این است که آیا علم امام متوقف بر اراده و خواست امام است یا بر صرف التفات و توجّه؟ روشن است که علم باطن امام همیشه به همه چیز فعلی است و متوقف بر هیچ شرطی نیست. علمی که در اینجا از آن صحبت میشود علم فعلی در عالم ظاهر است. بر اساس اصول گذشته میتوان به این سؤال اینچنین پاسخ داد: الف) مسلّماً انسان کامل هرگاه اراده کند که به حقیقتی احاطه یافته و آن را بداند فوراً به آن علم پیدا میکند و به تعبیری اراده به نوعی علت تامّه برای علم است. به این نکته در مجموعهای از روایات اشاره شده است؛ مرحوم صفار در بصائر در «باب فی الإمام بأنه إن شاء أن یعلم العلم علم»[۲۱]. و ثقة الاسلام کلینی در کافی در «باب أنّ الْأئمّة علیهم السلام إذا شاءوا أن یَعلَموا عُلِّمُوا»[۲۲] روایت میکنند:
ب) مسلّماً گاهی علومی برای پیامبران و امامان (ع) بدون اراده حاصل میشود، بلکه خداوند به اراده خود قلب ولیش را به سوئی منعطف نموده و او را ملتفت به حقیقتی کرده و آن حقیقت برای او آشکار میشود. به دیگر تعبیر، صرف توجّه و التفات امام (ع) به یک حقیقت برای شهود و ادراک آن کافی است؛ گرچه این التفات به صورت غیرارادی حاصل شود. در بسیاری از موارد در خواب یا مکاشفه یا در شرائط عادی بر طبق اراده و حکمت الهی التفاتی برای قلب ولی خدا به موجودی حاصل میشود و در اثر این التفات آن حقیقت منکشف میشود. مثلاً این نوع تعابیر را میتوان از این قسم محسوب کرد:
تذکر این مطلب لازم است که به جهت اتصال شدید عالم مثال با عالم طبع معمولاً ارتباط حسی با یک موجود در عالم طبع، برای نفوس لطیف و طاهر سبب میشود که خودبخود و بدون اراده التفات به عالم مثال آن نیز حاصل شده و صورت ملکوتی آن شیء و گاه گذشته و آینده آن نیز برای شخص منکشف شود. این نوع علم که در میان اهل دل فراوان حاصل میشود از نوع علومی است که بسیار شائع بوده و بدون اراده حاصل میشود مگر شخص قوی بوده و اراده عدم آن را بنماید ولی مشروط به برقراری نوعی ارتباط حسی است. همین حالت در توجّه کردن به امور غائب و تمرکز بر آنان برای اولیاء و خوبان به وجود میآید. ج) همانطور که گذشت هر شیء در هر عالم و موطنی تحققی دارد، التفات به یک در یک موطن موجب علم به آن در همان موطن میشود نه در دیگر عوالم و مواطن. لذا اگر امام (ع) به ظاهر شخصی توجّه و التفات نمایند الزاماً در همان حین علم به باطن او نیز حاصل نمیشود، بلکه باید به مراتب تحقق وی در دیگر عوالم نیز التفات کنند تا به آن مراتب علم حاصل شود. مثلاً اگر فقط به مرتبه مثال وی التفات کنند به مقدار عالم محو و اثبات علم حاصل میشود و اگر به عمق وجود وی التفات نموده و عین ثابت او را نظر نمایند همان مرتبه که دیگر مراتب را نیز در بردارد آشکار میشود. نتیجه: حصول علم برای انسان کامل متوقف بر التفات و توجّه است که بدون اراده نیز حاصل میشود، ولی التفات به هر عالمی فقط علت تامه برای انکشاف همان مرتبه است و انکشاف دیگر مراتب متوقف بر التفات به خود آن مراتب است. پس در حقیقت شرط حصول علم التفات خاص به آن شیء در مرتبه خاصش است و اگر گاهی از اراده سخن به میان میآید به عنوان ملزوم التفات و راه اختیاری علم مطرح میشود»[۲۸] |
۶. حجت الاسلام و المسلمین لقمانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر لقمانی، در مقاله «شبههزدایی از قیام امام حسین» در اینباره گفته است:
«در این مسأله که ویژگیهای علم امام (ع) چیست، اختلاف نظر وجود دارد. (...) برخی از عالمان معتقدند: امام (ع) علاوه بر علم به احکام شریعت، به تمامی حوادث گذشته، حال و آینده علم دارد؛ مگر اموری که از اختصاصات علم الهی است؛ همانند زمان فرارسیدن قیامت یا اموری که در دایره بدائات قرار میگیرد. ناگفته پیداست که تفاوت اصلی علم غیب پیامبر و امام با علم الهی، در آن است که علم خداوند، ذاتی است، ولی علم پیامبر (ص) و امام (ع)، ناشی از تعلیم و اعطای الهی است. در مقابل، گروه دیگری چنین باور دارند که: مقتضای ادله بیش از این نیست که امام باید به تمامی احکام دین و مسائل مورد نیاز مردم علم داشته باشد؛ ولی دلیلی بر آگاهی امام از تمامی حوادث گذشته و آینده نداریم»[۲۹].
|
۷. حجت الاسلام و المسلمین ایمانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین ایمانی در «وبگاه بهترین سخنها» در پاسخ به این پرسش آورده است:
«بشر هوشمندِ دارای روح ایمان و دارای روح القدس؛ که حسّ دارد ولی اسیر حسّ و تجربه نیست؛ او با چشم بسته میبیند و از پشت دیوارها خبر میدهد؛ و...؛ ﴿ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ﴾[۳۰]؛ «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْعَالِمِ فَقَالَ: يَا جَابِرُ إِنَّ فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْحَيَاةِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ يَا جَابِرُ عَرَفُوا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَى ثُمَّ قَالَ: يَا جَابِرُ إِنَّ هَذِهِ الْأَرْوَاحَ يُصِيبُهَا الْحَدَثَانُ إِلَّا أَنَّ رُوحَ الْقُدُسِ لَا يَلْهُو وَ لَا يَلْعَب»[۳۱]. آری این گونه از بشر، که معصوم (ع) نامیده میشود، تجربه نمیکند؛ چون آنچه با تجربه برای دیگران حاصل میشود، بدون تجربی برای او حاصل است. لذا از گزند آفات تجربه همچون سهو و خطا نیز ایمن است. ادراک او از امور غیبی نیز همچون ادراک مومنان حکیم و عارف نیست؛ او عقل دارد، امّا تعقّل نمیکند؛ چون تعقّل برای کسی معنا دارد که میخواهد مجهولی را معلوم نماید؛ در حالی که هیچ مجهول عقلی نیست که از راه روح القدس برای او معلوم نبوده باشد. تنها راه افزایش علم برای چنین گونهای از بشر، راه وحی میباشد که راهی اختصاصی بوده از طریق روح القدس میباشد. پس او چون تعقّل نمیکند، از خطاهای حکیمان نیز مصون خواهد بود» [۳۲]. |
۸. حجت الاسلام و المسلمین حسینی شاهرودی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید مرتضی حسینی شاهرودی و خانم آسیه جمالی شوراب در مقاله «دلالت آیه عالم الغیب بر گستره علم پیامبر اکرم» در این باره گفته است:
«از موضوعات مربوط به علم غیب که اندیشمندان بسیاری را به خود مشغول کرده و رازش برای بسیاری کسان همچنان پوشیده مانده است مطلق یا مشروط بودن و به تعبیر دیگر، فعلی یا ارادی بودن اینگونه آگاهی است اینکه آیا حضرات معصومین همواره همه چیز را میدانند و تنها تفاوت دانش آنان با علم خداوندی در این است که یکی ذاتی است و دیگری غیر ذاتی؟ حضرت ختمی مرتبت و خاندان مطهرش که دارای همه نشئات وجودیاند، در مرتبه نورانیت و ولایت کلیه یعنی مرحله تام که حقیقت امامت آنهاست به عنایت الهی بر همه عوالم هستی مسلطاند و چیزی از احاطه علمی آنان مخفی نیست. به بیان دیگر همه حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی در معرض دید آنهاست و گذشته، حال و آینده برای آنان معنا ندارد، یعنی هیچ نقطه مجهول و مبهمی در علم و دانش آن حضرات وجود ندارد؛ چرا که لازمه خلیفه خدا بودن علم و دانش کامل و جامع است. چنانکه امام صادق (ع) به یکی از اصحاب خود فرمودند: أتری من جعله الله حجه علی خلقه یخفی علیـه شـیءمن امـورهم[۳۳] به تعبیر دیگر اگر حضرات معصومین (ع) مخزن علم خدا شوند- چنانکه پیشتر با استناد به آیات و روایات خزانه علم خدا بودن پیامبر اکرم و خاندان مطهرش ثابت گردید- علم وی حضوری است؛ نه حصولی و در علم حضوری عین خارجی معلوم است؛ نه صورتی از آن. ازاین جهت انسان کامل معصوم (ع) -حبیب خدا و خاندن مطهرش- که مخزن علم خداست، مخزن حقایق اشیای عینی خواهد بود، به گونهای که واجد حقیقت همه آنهاست[۳۴] به طور کلی تمامی اوصاف معصوم و کمالات وی در مقام فعلیت و در مرحله موجودیت است یعنی عالم است فعلاً و در مقام علم فعلی است.[۳۵] برخی ضمن اعتراف به این مرتبه، معتقدند که حضرات معصومین در مرحله ماده و عالم طبیعت، یعنی مرحله ناقص، مانند دیگران هستند؛ بدین معنا که شاید نخواهند چیزی را بدانند و از سیطره آنها خارج باشد. از اینرو در روایات آمده است ان الامام اذا شاء ان یعلم علم[۳۶] در پاسخ باید گفت؛ اولاً ارادی بودن به معنای متعارف اگر اراده کنند عالم باشند و اگر اراده نکنند جاهل باشند، چنین چیزی امکانپذیر نیست به خاطر اینکه اراده متأخر از علم است. ثانیاً بر فرض که بپذیریم علم آنها ارادی است باید اراده آنها را مانند مرحوم مظفر، همیشگی بدانیم در نتیجه آن خاندان مطهر، همیشه اراده به علم دارند و همیشه عالم خواهند بود[۳۷] در حقیقت، علم از افعال جوانحی است و افعال جوانح، متعلق اراده نیست پس در چنین مواردی باید روایت را تأویل یا تفسیری مطابق با قواعد عقلی نمود. چنانکه ملاصدرا در شرح روایت چنین بیان میدارد که امام دارای دو مقام تفصیل و اجماع است هنگامی که در مقام تفصیل اراده میکند که نکتهای را بداند به مقام اجماع خویش که خداوند به ایشان عطا فرموده، رجوع میکند و آنچه را که بخواهد بداند بهدست میآورد[۳۸] مقام اجماع، اشاره به همان ولایت مطلقه یا خاصه مختص حقیقت محمدیه است. حقیقتی که از جهت باطن ذات خود و مقام کلی ولایتش، بر همه مراتب هستی احاطه دارد و تمام اسماء الهی، اعیان علمی و عینی، همه اجساد، نفوس و ارواح در تمام مراتب هستی، همه اشعّات و رشحات وجود سعی آنان میباشند، چرا که آن خاندان مطهر، ظهورعینی اسم اعظم "الله" هستند[۳۹] که خود جامع تمام اسماء جمالی و جلالی حق بوده و بر تمام آنها احاطه قیومی و ولایت وجودی دارد. یعنی بر تمام مظاهر وجودی و بر تمام مراتب هستی، اعتلای وجودی، احاطه قیومی و ولایت تکوینی دارند[۴۰] بنابراین همانگونه که چیزی از حیطه علم بیپایان خدا مخفی نمیماند ﴿اَ يَخْفَىَ عَلَيْهِ شَيْءٌ﴾[۴۱]، ﴿وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۴۲]، ﴿أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌ﴾[۴۳] گستره علم پیامبر اکرم (ص) و خاندان مطهرش نیز همه موجودات نظام هستی را در برمیگیرد و چیزی بر آنها پوشیده نیست لا یخفی علیهم شیءٌ[۴۴]»[۴۵]. |
۹. آقای افقی (هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان)؛ |
---|
آقای داود افقی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات» در اینباره گفته است:
«ویژگیهای علمی اهل بیت (ع) در بصائر الدرجات:
|
۱۰. آقای رنجبر (پژوهشگر وبگاه راسخون)؛ |
---|
آقای جواد رنجبر در مقاله «کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم اهل بیت» در اینباره گفته است:
|
۱۱. خانم میرترابی حسینی (پژوهشگر دانشكده اصول دين). |
---|
خانم زهرةالسادات میرترابی حسینی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم لدنی در قرآن و حدیث» در اینباره گفته است:
«از آنچه در اخبار و نیز قرآن کریم در رابطه با شخیصت علمی امام آمده، روشن میشود آنان برگزیدگانی هستند که با عنایت خاص الهی از قدرت دید و بینشی فراتر از سطح این جهان و حوادث آن، برخوردارند. آنان به کنه جهان واقف، از اسرار قرآن آگاه، و به حوادث غیبی و سرگذشتهای آینده مطّلعند. آنان، جز از دانش غیبی سخن نمیگویند و آنچه بر زبان میآورند، یا به تعلیم رسول الله (ص) است، و یا به افاضۀ مقام رحمانی. در ترسیمی از سیمای علمی امام، توسط امام باقر (ع) میخوانیم: "امام باید در اوج علم و معرفت و بر قلّۀ رفیع بینش باشد تا بتواند قافله سالار رهروان طریق کمال باشد. او باید علم و بینش خود را از سرچشمۀ زلال حقیقت گرفته و دست پروردۀ عنایات غیبی الهی باشد تا با آگاهی از اسرار هستی، مربّی حقیقی انسانها و راهنمای آدما به سوی مقصد الهی و خیر و سعادت دنیا و آخرت باشد"[۶۴]. از اینرو در روایات اسلامی، از امام به عنوان "خزانهدار علم خدا" و "ترجمان وحی الهی" نام برده شده است:
|
۱۲. خانم عسکری (پژوهشگر حوزه علميه حضرت رقيه). |
---|
خانم حدیثه عسکری در وبگاه حوزه علمیه حضرت رقیه، در این باره گفته است:
|
۱۳. پژوهشگران وبگاه گفتگوی دینی؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه گفتگوی دینی، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«علم بر دو قسم حصولی و حضوری است مقصود از علم حضوری یا ارادی یا اشائی علمی است که از جانب خداوند به طریق الهام یا تعلیم رسول و مثل آن افاضه شود. در مقابل مقصود از علم حصولی، علمی است که به وسیله امارات و حواس ظاهری بهدست میآید. مراد از علم امام، علم حصولی نیست چون این نحو علم مشترک بین مردم است و از سویی تابع اسباب عادی است.[۷۶] باید توجه داشت این علم بر خلاف علم خداوند ذاتی نیست بلکه حادث و مسبوق به معلومات و عرضی و از جانب خدا است. در واقع مقصود، انکشاف معلومات در نزد امام است.[۷۷] از سویی این علم باید شامل موضوعات احکام کلی یا احکام باشد چون جهل امام نسبت به این موارد موجب نقص در رتبه و بطلان حجیت امامت اوست.[۷۸] بعبارت دیگر امام باید به هر آنچه در ایفای مقام امامت به آن نیاز دارد عالم باشد خواه علوم دینی باشد یا دنیوی مثل شرعیات و سیاست و آداب و....[۷۹] ولی لزوم شمول آن نسبت به تمام موضوعات خارجی جزئی صرفه مثل همه لغات حرفهها و نرخ کالاها و... محل اختلاف است[۸۰]»[۸۱].
|
۱۴. پژوهشگران مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«امامت منصبی الهی و امام حافظ شریعت و پاسخگوی تمام نیازهای دینی امت است، بنابراین شخص امام باید دارای ویژگیهای ممتازی باشد تا بتواند مسئولیت خطیر امامت را به نیکوترین وجه انجام دهد، یکی از مهمترین شرایط امام از دیدگاه شیعه، دانش گسترده وعلوم خاص امام است، علومی که از طرق عادی کسب دانشهای بشری به دست نمیآید و از این رو به آن لدنّی یا «خدادادی» میگویند، نیاز امت به امام ایجاب میکند که امام آگاهی جامع از تمام رموز و اسرار قرآن و وقوف کامل بر شریعت و تمام احکام و قوانین دینی حتی احکام موضوعات جدید و مستحدث و آمادگی کامل برای پاسخ گویی به شبهات، همگی مستلزم آنند که [امام]] از علوم ویژهای برخوردار باشد، اگر دانش امام تنها از طریق منابع عادی تأمین شود، هیچ تضمینی برای پاسخگویی به پرسشهای گسترده و متنوع مردم وجود نخواهد داشت، و این به معنای نقض غرض خداوند از تشریع دین است[۸۲]. منابع علم امامان علوم امام از منابع گوناگونی سرچشمه میگیرد که عبارتند از: ۱ . قرآن:آگاهی کامل امامان (ع) از کتاب خدا و قرآن مجید به گونهای است که تفسیر، تأویل، ظاهر، باطن و محکم و متشابه آن را به خوبی میدانند. قرآن میفرماید: ﴿ وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ﴾[۸۳]؛ از این آیه به خوبی روشن میشود کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد اوست، زیرا علمالکتاب بدون قید و مطلق آمده است و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی میشود، برخلاف آن چه در آیه ۴۰ سوره نمل آمده: ﴿ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ﴾[۸۴] آن کسی که دانشی از کتاب آسمانی و بخشی از علم کتاب نزد او بود، گفت: من تخت ملکه سبا را پیش از آن که چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد. بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانشهاست، کارهای بسیار مهمتری میتواند انجام دهد، اما چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربستهای دارد، اما مفسران بسیاری در کتب خود نقل کردهاند که این آیه اشاره به علی بن ابی طالب (ع) و ائمه هدی (ع) است. قرطبی مفسر اهل سنتدر تفسیر خود به نقل از امام باقر (ع) در تفسیر "الذی عنده علم الکتاب" میگوید: «انما ذلک علی بن ابی طالب (ع)»[۸۵]. در روایت دیگری از ابن عباس میخوانیم: «من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ»[۸۶]. آری؛ این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم امامان معصوم (ع) است[۸۷]. ۲ . وراثت از پیامبر (ص): دومین منبع از منابع علوم امامان (ع) وراثت از پیامبر (ص) است، به این معنی که پیامبر تمام معارف و شرایع اسلام را به علی (ع) آموخت و این علم و آگاهی از علی (ع) به امامان (ع) منتقل شد، امام صادق (ع) میفرمایند: «عَلَّم رسولُ اللهِ علیّاً الفَ بابٍ یُفتَحُ من کلِّ بابٍ الفُ بابٍ»[۸۸]. حدیث معروف: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» که پیامبر فرمودند: «من شهر علم هستم و علی درب آن است، را راویان مختلفی از اهل سنت و شیعه در کتب خود نقل کردهاند [۸۹]. ۳ . ارتباط با فرشتگان:از منابع علم امامان ارتباط با فرشتگان است، البته نه به این معنی که آنها در زمره پیامبران بودهاند، بلکه آنها همچون خضر، ذوالقرنین و مریم بودند که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند. در حدیثی از امام باقر میخوانیم که فرمود: «أَنَّ عَلِيّاً كَانَ مُحَدَّثا»[۹۰]. هنگامی که از آن حضرت توضیح خواستند که چه کسی با او سخن میگوید، فرمود: «يُحَدِّثُهُ مَلَك»[۹۱]. و هنگامی که سؤال کردند آیا او پیامبر بود؟ دست خود را به علامت نفی و انکار تکان میداد و سپس افزود: «مَثَلُهُ مَثَلُ صَاحِبِ سُلَيْمَانَ وَ صَاحِبِ مُوسَى وَ مَثَلُهُ مَثَلُ ذِي الْقَرْنَيْن»[۹۲]. ۴ . القای روح القدس: چهارمین منبع علم امامان، فیض روح القدس است. از روایاتی که در منابع اهل بیت (ع) وارد شده به خوبی بر میآید که روح القدس روح مقدسی بوده که با همه پیامبران و انبیاء و معصومین (ع) بوده است، و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل میساخته، حتی از روایات متعددی که در منابع اهل سنت نیز وارد شده است، استفاده میشود که گاه که کارهای مهم یا سخنان و اشعار پر مغز از کسی صادر میشد، میفرمودند: این به کمک روح القدس بوده است، این تعبیر کمک روح القدس درباره سنان بن ثابت مدافع پیامبر و کمیت بن زید اسدی مدافع اهل بیت (ع) و دعبل خزاعی شاعر قصیده معروف مدارس آیات از زبان پیامبر (ص) و امام باقر (ع) و امام رضا (ع) نقل شده است[۹۳]. و از این جا به خوبی روشن میشود که روح القدس یک روح امدادگر است که انسان را به هنگام کارهای معنوی و الهی یاری میدهد، و البته به تفاوت مراتب اشخاص متفاوت است، در پیامبران و امامان به گونه فوق العادهای قوییتر و بارزتر عمل میکند، و در دیگران به اندازه خودشان. ۵. نور الهی:منبع دیگری که برای علوم امامان میتوان ذکر کرد "نور الهی است"، امام صادق (ع) میفرماید: هنگامی که امام پیشین از دنیا میرود، خداوند برای امام بعد از او ستونی از نور بر میافرازد که به وسیله آن اعمال مردم را میبیند، و از این طریق خداوند حجت را بر خلق خود تمام میکند. با توجه به منابع فوق، امامان (ع) از سایر مردم ممتاز شده و به انجام وظایف مهمی که در مورد حفظ اسلام و تعلیمات قرآن و هدایت بندگان دارند، نایل میشوند[۹۴]. |
۱۵. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه پرسمان، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
کسی که متصل به وحی باشد، میتواند به واسطه این اتصال از علوم غیب آگاهی یابد. منظور این است که علم تنها از آن خدا هست؛ ولی خدای متعال به اولیاء خودش این اذن را میدهد تا از علم غیب با خبر شوند. به تعبیری دیگر: پیامبر به خودی خود علم غیب ندارد؛ اما به اذن خدا از علم غیب خدا توشه میگیرد و یا ذاتاً و فی نفسه علم غیب ندارد؛ اما از علم غیب خدا بهره میگیرد. این که هر وقت میخواستند میدانستند هم به خاطر این است که گاهی مأمور بودند مثل دیگر بشر به صورت عادی و طبیعی عمل کنند. لذا تنها هر وقت نیاز به علم غیب بود، چنین ارادهای مینمودند»[۹۸].
امام (ع) که برگزیده خداست و مدارج قوس صعودی را پیموده است، به لطف و اذن و اراده الهی با سرچشمه علم الهی تماس پیدا میکند و از حوادث گذشته و حال و آینده آگاه میگردد. بر این اساس: الف . علم غیب امام (ع) از سنخ علم الهی است. برای آشنایی با علم غیب باید با علم الهی آشنا شد. علم خداوند به هر پدیده، از سنخ علم حضوری است که خود شیء معلوم، با تمام وجودش، نزد عالم حاضر است. علم حضوری، بدون وجود و تحقق معلوم معنا ندارد بلکه ملازم و همراه با وجود معلوم است. به تعبیر دیگر، علم خداوند به پدیدههای عالم هستی، همانگونه که در متن واقع هستند، تعلق میگیرد. این آگاهی منشأ هیچ تغییر و تأثیری در حوادث عالم نیست و چون علم غیب امام (ع) از سنخ علم الهی است، علم غیب ائمه (ع) نیز علم حضوری است و به پدیدهها به همان شکل که در متن واقع محققند تعلق میگیرد و موجب تغییر در حوادث عالم نیست. ب . از آنجا که علم غیب به نحو ذاتی و استقلالی فقط از آن خداست ﴿ قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ﴾[۱۰۰]؛ ﴿ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾[۱۰۱]علم غیب پیامبر و ائمه (ع) محدود است به مقداری که خداوند اراده کند و بخواهد».
|
۱۶. پژوهشگران آنتی شبهه؛ |
---|
پژوهشگران «شبهه» در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«علم خداوند به امور غیبی، بالفعل و علم غیر او، بالقوّه است و به اراده آنها بستگی دارد؛ یعنی هنگامی که اراده کنند، چیزی را بدانند، میدانند و تا اراده نکنند، بالفعل نمیدانند. به بیان دیگر، علمشان به امور غیبی، علمی ارادی است؛ چنان که عدم آگاهی آنان نیز ارادی است. البته پس از اراده هم با تعلیم الهی آگاهی مییابند، لکن چون در اراده تابع اراده خدا هستند: ﴿ وَمَا تَشَاؤُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ﴾[۱۰۳]»[۱۰۴].
|
۱۷. پژوهشگران باشگاه اندیشه. |
---|
پژوهشگران باشگاه اندیشه، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«از جمله محوریترین ویژگی خلیفهالله علم او درباره اسما و صفات حق تعالی است: ﴿ وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا﴾[۱۰۵]یعنی سخن از رتبه وجودی خلیفه الله در نظام هستی است. از این رو، ما نیز درباره محوریترین نقطه انسان کامل که علم اوست بحث خواهیم کرد تا روشن گردد که انسان کامل چگونه به علم بیپایان دست مییابد؟ و گستره آن تا کجاست؟ همچنین جنبههای بشری و جسمانی او چه تأثیری بر علم وی دارد؟. از مشخصههای بارز انسان کامل، آگاهی و علم او به حقایق و اسرار عالم است و این علم، کسبی و حصولی نیست. بنابراین، این کمال وجودی از دو روش برای وی محقق میشود: روش نخست، اعطای علوم از سوی حق به بنده است که از آن به علم وهبی و اعطایی نام بردهاند. روش دیگر، به واسطه سلوک انسان و رسیدن وی به مقام حقالیقین است که در این مقام، حقایق عالم را به شکل متحد شدن با آنها درمییابد. آیا گستره علم انسان کامل، همه چیز را در بر میگیرد؟ بنابر روایات ائمه (ع)، علم حق به دو دسته تقسیم میشود: علمی که تنها حق تعالی از آن آگاه است. این علم را علم مکنون و مخزون نامیدهاند. علم دیگری که دیگران نیز از آن بهرهمندند، علمی است که حق تعالی به فرشتگان و پیامبران داده است و ائمه (ع) نیز از آن آگاهند. امام صادق (ع) میفرماید: همانا خداوند دو علم دارد: علم پنهان و رازآلود که جز خدا کسی آن را نمیداند و جایگاه بداء در این علم است و علمی که خداوند به فرشتگان و پیامبران آموخته است و ما نیز آن را میدانیم[۱۰۶]. درباره اسمای مستأثره الهی باید گفت: این اسما به دلیل آنکه جلوه خلقی ندارند و از اسمای بطونیاند، امکان دسترسی به آنها برای غیر رسول الله (ص) و وارثان آن حضرت که به مرحله تعیّن اول رسیدهاند، امکانپذیر نیست[۱۰۷]»[۱۰۸].
|
پرسشهای وابسته
- ویژگیهای علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- آیا علم معصوم حضوری است یا حصولی؟ (پرسش)
- آیا علم معصوم به طور دفعی یا تدریجی به او داده میشود؟ (پرسش)
- آیا علم معصوم تام و بیکران است یا محدود؟ (پرسش)
- آیا علم معصوم تفصیلی و با جزئیات است یا اجمالی و کلی؟ (پرسش)
- آیا علم معصوم دائمی است؟ (پرسش)
- آیا علم معصوم ذاتی است یا خداوند به او علم میآموزد؟ (پرسش)
- آیا علم معصوم اکتسابی است یا موهبتی؟ (پرسش)
- آیا علم معصوم فعلی است یا شأنی؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان مسلمان در باره ویژگیهای علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان عرفان اسلامی در باره ویژگیهای علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره ویژگیهای علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان تفسیر در باره ویژگیهای علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان حدیث در باره ویژگیهای علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره ویژگیهای علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب معتزله در باره ویژگیهای علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اشعریه در باره ویژگیهای علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اباضیه در باره ویژگیهای علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه فرقه وهابیت در باره ویژگیهای علم معصوم چیست؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم معصوم
پانویس
- ↑ ما دانشی جز آنچه تو به ما آموختهای، نداریم؛ سوره بقره، آیه: ۳۲.
- ↑ من تو را پیشوای مردم میگمارم؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
- ↑ و آنچه از سید علمالهدی و شیخ طوسی درباره امیر المؤمنین (ع) و سید الشهدا (ع) نقل شده و در تنزیه الانبیاء و تلخیص الشافی فرمودهاند، تماماً راجع به علم ظاهری امام است و اگر راجع به آن نباشد، خلط بین علم ظاهری امام و علم باطنی اوست که کاملاً در زمانهای آن اکابر تحقیق نشده بوده است.
- ↑ یعنی خواسته است و دانسته است و به فعلیت رسیده و شانی نیست – استادی.
- ↑ علم امام؛ ص:۴۸۲.
- ↑ «إنَّ لِلَّهِ ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ـ عِلْمَينِ: عِلْماً أظْهَرَ عَلَيْهِ مَلاَئِكَتَهُ وَأنْبِيَاءَهُ وَرُسُلَهُ، فَمَا أظْهَرَ عَلَيْهِ مَلاَئِكَتَهُ وَرُسُلَهُ وَأنْبِيَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ; وَعِلْماً اسْتَأثَرَ بِهِ، فَاِذَا بَدَا للهِ فِي شَيء مِنْهُ، أعْلَمْنَا ذَلِكَ وَعَرَضَ عَلَى الأئِمَّةِ الَّذِينَ كَانوُا مِنْ قَبْلِنَا»، اصول کافی، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ پاسداران وحی، ص ۱۹۳.
- ↑ وبگاه پاسخدهنده.
- ↑ مقاله امام حسین و علم شهادت؛ ص: ۸.
- ↑ "هم ځزانی علی علمی من بعدک"؛ کافی ج ۱، ص۱۹۳، ح۴.
- ↑ "والله انا لا الله فی سمائه و أرضه ، لا علی ذهب ولا علی فضة إلا علی علمه"؛ کافی ج ۱، ص۱۹۳، ح۲.
- ↑ التوحید ص۱۳۸ ح۱۴.
- ↑ "نحن أبواب الله و نحن الصراط المستقیم و نحن عیبة علمه"؛ معانی الاخبار ص۳۵ ح۵.
- ↑ الکافی ، ج ۱، ص ۲۲۴، ح ۲.
- ↑ ارشاد ج۱ ص۲۳۲.
- ↑ "حدیثی حدیث أبی، وحدیث أبی حدیث جدی، وحدیث جدی حدیث الحسین، و حدیث الحسین حدیث الحسن، وحدیث الحسن حدیث أمیر المؤمنین ، وحدیث أمیر المؤمنین حدیث رسول الله، و حدیث رسول الله قول الله"؛ کافی ج۱، ص۵۳، ح۱۴.
- ↑ "إنکم الأئمه الهداة من أهل بیته من بعده، أحلم الناس صغار أو أعلم الناس کبارا".
- ↑ شرح زیارت جامعه کبیره ، ص۷۶ الی ۸۲.
- ↑ وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
- ↑ وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
- ↑ «روایات مربوط به اینکه اگر امام بخواهد نسبت به علم آگاهی یابد، خواهد دانست».
- ↑ «روایات مربوط به اینکه امامان معصوم (ع) اگر بخواهند بدانند، تعلیم داده میشوند».
- ↑ «از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: همانا اگر امام بخواهد بداند، تعلیم داده میشود»؛ کافی (ط - دار الحدیث)، ج۱، ص ۲۵۸ ، ح ۱.
- ↑ «و از ایشان (ع) روایت شده است که فرمودند: همانا امام اگر بخواهد بداند، آگاهی داده میشود»؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص ۲۵۸ ، ح ۲.
- ↑ «و از ایشان (ع) روایت شده است که فرمودند: اگر امام بخواهد نسبت به چیزی آگاه گردد، خداوند متعال او را نسبت به آن چیز آگاه میسازد»؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص ۲۵۸ ، ح ۳.
- ↑ «در حالی که نشسته بودم چشمانم به خواب رفتند، پس حضرت رسول اکرم (ص) را دیدم. پس عرض کردم: ای رسول خدا، چه مقدار از امت تو به من مشقت و دشمنی شدید رسید. ایشان فرمودند: آنان را نفرین کن. گفتم: خداوند متعال به جای آنان گروه بهتری را برایم نصیب گرداند، و به جای من فرد بدتری را برایشان قرار دهد»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۳۴، ص ۷۹.
- ↑ «در حالی که من در محل نماز خود پس از اتمام اذکار خود نشسته بودم، چشمانم به خواب رفتند، جدم رسول الله (ص) را در خواب دیدم. شکایت خود را از موسی پسر مهدی نزد ایشان بردم، و اتفاقاتی را که میان او و خانوادهاش رخ داده بودند را خدمت ایشان عرض نمودم، در حالی که من از فساد او در ترس بودم. پس حضرت (رسول) فرمودند دلت از او آرام باشد ای موسی، که خداوند متعال راه تسلطی از موسی بر تو قرار نداده است»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۴۸، ص ۱۵۲.
- ↑ وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
- ↑ شبههزدایی از قیام امام حسین، فصلنامه فرهنگ کوثر، شماره ۵۲، ص۶۶ و ۶۷.
- ↑ و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت؛ سوره آل عمران ، آیه ۴۹.
- ↑ جابر گوید: از حضرت باقر (ع) درباره علم عالِم پرسیدم. فرمودند: در انبیاء و اوصیاء پنج روح است؛ روح القدسو روح الایمان و روح الحیاه و روح القوه و روح الشهوه؛ به سبب روح القدس میدانند آنچه را که در زیر عرش تا زیر زمین است. سپس فرمودند: ای جابر! این ارواح دستخوش تغییرند ولی روح القدس اهل لهو و لعب نیست؛ بحار الأنوار، ج۲۵، ص۵۵.
- ↑ بهترین سخنها
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ٢۶ /١٣٨
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، همتایی قرآن و اهل بیت، ٢٢٢
- ↑ ر.ک: قاضی طباطبایی، محمد علی، رساله فی علم النبی، (در علم امام «مجموعه مقالات»، ۴۹۵
- ↑ کلینی، ١ /٢۵٨
- ↑ ر.ک: مظفر، ٧٩-٧٨.
- ↑ ر.ک: صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی، ١/١۶٠
- ↑ ر.ک: آشتیانی، ۹٠۵ و ٩١۴
- ↑ رک: خمینی، التعلیقه علی الفوائد الرضویه ۵٧-۵۶
- ↑ آل عمران: ۵
- ↑ حجرات: ١۶
- ↑ فصلت: ۵۴
- ↑ مجلسی، مرآه العقول، ٣ /١٢٩
- ↑ [سید مرتضی حسینی شاهرودی]] و خانم آسیه جمالی شوراب، دلالت آیه عالم الغیب بر گستره علم پیامبر اکرم، ص ۶۹تا ۷۰.
- ↑ بصائر الدرجات، ج۱، ص۵۶.
- ↑ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص ۳۹۹، ح۳.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۱۲.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۱۰۴ ح:۱.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۶۱ ح:۳.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۶۲، ح:۷.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۱۱۸، ح:۱.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۲۶۹، ح:۱.
- ↑ اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم»، که بنیاد این کتاباند و برخی آیات «متشابه»؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۲۰۴، ح:۵.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۲۰۳، ح:۴.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۱۱۴، ح:۱.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۱۱۸، ح:۴.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۱۱۸، ص ٣٢٦ ـ ٣٢٨.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۲۵، ص ۲۱.
- ↑ بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات، ص۲۸ - ۳۲.
- ↑ «ما گنجینههای (علم) خداوند متعال در آسمان و زمین میباشیم».
- ↑ کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم اهل بیت
- ↑ کلینی،کافی، کتاب الحجه، برگرفته از سخنان امام باقر (ع) راجع به علم امام.
- ↑ کلینی، کافی (ط - دار الحدیث)، ج۱، ص ۴۷۴.
- ↑ بصائر الدرجات، ص ۵۱۳، ح۲۳.
- ↑ بصائر الدرجات فی فضائل، ص ۲۰۴، ح۶.
- ↑ بصائر الدرجات، ص ۵۸، ح۹.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه: ۱۴۷.
- ↑ علم لدنی در قرآن و حدیث؛ ص ۱۰ - ۱۱۲.
- ↑ «اگر بر دانش ما افزوده نمیشد بیدانش میماندیم»؛ الکافی، ج۱، ص۲۵۴؛ الاختصاص، ص۳۱۲.
- ↑ «هرگاه امام خواهان دانستن چیزی باشد خداوند به او خواهد آموخت»؛ الکافی، ج۱، ص۲۵۸؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۵۷؛ بصائرالدرجات، ص۳۱۵.
- ↑ «أَ تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِیَائِهِ عَلَی عِبَادِهِ ثُمَّ یُخْفِی عَنْهُمْ أَخْبَارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ الْعِلْمِ فِیمَا یَرِدُ عَلَیْهِمْ مِمَّا فِیهِ قِوَامُ دِینِهِم؟!»؛ الکافی، ج۱، ص۲۶۱؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۴۹؛ بصائرالدرجات، ص۱۲۴؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی، ۱۴۰۹، ج۲، ص۸۷۰.
- ↑ «آگاهی ما هم از این معرفت بیخلاف مانند آگاهی پیامبر خداست با این تفاوت که آنچه را پیامبر میدید ما نمیبینیم»؛ الکافی، ج۱، ص۲۴۲؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۹۷.
- ↑ حوزه علمیه حضرت رقیه
- ↑ علم الإمام، محمد حسین مظفر، ص ۱۱.
- ↑ همان، ص۱۲.
- ↑ همان، ص۱۲.
- ↑ تلخیص المحصل، ص۴۳۰؛ قواعد المرام، ص۱۷۹.
- ↑ امامت در بینش اسلامی، ص۱۷۹.
- ↑ وبگاه گفتگوی دینی
- ↑ سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، ۱۳۸۱.
- ↑ و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
- ↑ آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم؛ سوره نمل ، آیه ۴۰.
- ↑ او فقط علی بن ابی طالب (ع) است؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۵۶۵.
- ↑ کسی که علم کتاب نزد اوست فقط علی (ع) است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است؛ ینابیع الموده، ص ۱۰۴.
- ↑ روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم سوره آل عمران، ۷ وارد شده که راسخان در علم را پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) میدانند که برای رعایت اختصار در متن نیاوردهایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲ و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه.
- ↑ رسول خدا به علی (ع) هزار باب از علم را آموخت و از هر بابی هزار باب گشوده شد.
- ↑ برای آگاهی بیشتر ر.ک: حسینی المرعشی نور الله، احقاق الحق، ج ۵، ص ۴۶۸ ـ ۵۰۱؛ و برای آگاهی به منابع این حدیث به کتاب شریف «جامع الاحادیث» مراجعه شود.
- ↑ علی (ع) محدث بود.
- ↑ فرشته با او سخن میگفت.
- ↑ او همانند دوست سلیمان (آصف بن برخیا) یا دوست موسی (یوشع یا خضر) یا ذی القرنین بود.
- ↑ جلال الدین سیوطی، الدرّ المنثور، ج ۱، ۸۷؛ و سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۹۵۶؛ و کشف الغمه، ج ۳، ص ۱۱۸.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، ج ۹، ص ۱۱۱ تا ۱۳۴؛ و سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۴۸ و ۱۴۹.
- ↑ وبگاه پرسمان
- ↑ اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات محکماند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر آیات متشابهاند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران ، آیه ۷.
- ↑ و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود؛ سوره نجم ، آیه ۳ - ۴.
- ↑ وبگاه پرسشکده
- ↑ وبگاه پرسشکده
- ↑ بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند؛ سوره نمل ، آیه ۶۵.
- ↑ پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن ، آیه ۲۶ - ۲۷.
- ↑ وبگاه پرسشکده
- ↑ و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید؛ سوره انسان، آیه ۳۰.
- ↑ شبهه.
- ↑ و همه نامها را به آدم آموخت؛ سوره بقره، آیه: ۳۱.
- ↑ " عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)، قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ: عِلْمٌ مَكْنُونٌ مَخْزُونٌ لَايَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ، مِنْ ذلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ؛ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ، فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ"؛ کافی (ط - دار الحدیث)، ج۱، ص ۳۶۱.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص۱۸.
- ↑ باشگاه اندیشه