چرا می‌گویند به زبان آوردن و گفتن اسم واقعی امام مهدی حرام است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
چرا می‌گویند به زبان آوردن و گفتن اسم واقعی امام مهدی حرام است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی) / محمد
تعداد پاسخ۱ پاسخ

چرا می‌گویند به زبان آوردن و گفتن اسم واقعی امام مهدی حرام است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

  • آیا صحیح است که در زمان غیبت نباید نام آن حضرت را بر زبان آورد؟ چرا؟

پاسخ نخست

سید جعفر موسوی‌نسب

حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر موسوی‌نسب، در کتاب «دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در این‌باره گفته است:

«مشهور بین جمعی از محدثان و راویان آن است که گفتن نام اصلی امام عصر (ع) حرام است[۱]. لکن سؤال پیش می‌آید که آیا این حرمت مخصوص زمان غیبت صغری بوده است همان‌گونه که علّامه مجلسی[۲]‏ از بعضی از علما نقل کرده و یا در هر زمان و مکانی تا موقعی که حضرتش ظهور کند حرام است؟ و یا این که حرمت تلفظ نام مقدس آن حضرت بستگی به موارد خاصی مانند تقیه و ترس دارد که اگر موارد ترس و تقیه نباشد جایز است؟

دانشمند معروف شیعه، شیخ حرّ عاملی در کتاب وسایل الشیعة در آغاز و آخر بابی که به همین عنوان در کتاب مذکور اختصاص داده[۳]‏ همین قول را انتخاب کرده که در مورد تقیه و خوف، تلفظ به نام آن حضرت حرام است و در غیر موارد تقیه و خوف حرام نیست.

بررسی روایات این مسأله: ما در اینجا نخست به تجزیه و تحلیل و بررسی روایاتی که در این مورد رسیده می‌پردازیم و پس از نتیجه‌گیری نظر خود را بیان می‌کنیم. روایات که در این مورد به ما رسیده، پس از بررسی به چهار قسم تقسیم می‌شوند:

  • قسم اوّل روایات: پاره‌ای از روایاتی که در این مورد رسیده دلالت دارند که تلفظ نام مبارک حضرت ولی عصر (ع) به طور مطلق (در هر زمان و مکان و شرایط) حرام است و در این قسم روایات، علّت خاصی ذکر نشده است، اینک ترجمه چند نمونه از این روایات ذکر می‌شود:
  1. مرحوم کلینی از علی بن رئاب نقل می‌کند که امام صادق (ع) فرمود: نام مبارک صاحب این امر (حضرت ولی عصر (ع)) را هیچ‌کس جز شخص کافر نمی‌برد[۴].
  2. و نیز مرحوم کلینی از ریان بن صلت نقل می‌کند که گفت: از حضرت رضا (ع) در مورد سؤالی که پیرامون حضرت قائم (ع) شده بود، شنیدم فرمود: جسمش دیده نمی‌شود و نامش برده نمی‌شود[۵].
  3. مرحوم صدوق در کتاب کمال الدین از صفوان بن مهران نقل می‌کند که شخصی از امام صادق (ع) پرسید: مهدی (ع) که از فرزندان تو است کیست؟ فرمود: مهدی پنجمین امام از فرزند امام هفتم است و وجود مقدّسش از شما پنهان می‌شود و برای شما، بردن نام او جایز نیست[۶].
  4. مرحوم صدوق نیز در کتاب نامبرده از محمد بن عثمان بن عمری می‌کند که گفت: برایم دست‌خطی (توقیع) پدیدار شد که با آن دست‌خط آشنا بودم به این عبارت: "مَنْ سَمَّانِي فِي مَجْمَعٍ مِنَ النَّاسِ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ"[۷] کسی که در میان اجتماع مردم، نام مرا ببرد، لعنت خدا بر او باد.
  1. علّامه مجلسی از محمد بن زیاد ازدی نقل می‌کند که امام موسی بن جعفر (ع) هنگامی که از امام قائم (ع) سخنی به میان آمد فرمود: تولد حضرت قائم (ع) بر مردم پنهان است، نام بردن او برای آنان جایز نیست تا وقتی که خداوند متعال او را ظاهر کند و به وسیله او زمین را همان‌گونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد نماید[۸].
  2. علّامه مجلسی از حضرت عبد العظیم حسنی روایت می‌کند که امام هادی (ع) درباره حضرت قائم (ع) فرمود: یاد کردن حضرت قائم (ع) به نام جایز نیست تا وقتی که ظهور کند و زمین را همان‌گونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد نماید[۹].
  3. مرحوم کلینی قدّس سرّه، به سند خود از ابن هاشم داود بن قاسم جعفری نقل می‌کند که امام باقر (ع) فرمود: گواهی می‌دهم به آمدن مردی از فرزندان امام عسکری (ع) که نام و کنیه‌اش برده نمی‌شود تا قیامش ظاهر گردد، زمین را همان‌گونه که پر از جور شده، پر از عدل و داد کند...[۱۰].
  1. مرحوم کلینی قدّس سرّه از ابو عبد اللّه صالحی نقل می‌کند که گفت: پس از درگذشت امام حسن عسکری (ع) اصحاب ما از من خواستند که اسم و مکان حضرت مهدی (ع) را سؤال کنم، (پس از سؤال) جواب آمد: "اگر آنها را به اسم حضرت مهدی (ع) آگاه سازید آن را ظاهر می‌سازند، اگر مکانش را بشناسند بر ضد او اقدام می‌کنند[۱۱]محدث بزرگ شیخ حرّ عاملی پس از نقل این حدیث می‌گوید: این حدیث دلالت دارد که نهی ائمه اطهار (ع) از نام بردن حضرت مهدی (ع) بخصوص مواردی است که خوف از ضرر و بروز فساد می‌باشد[۱۲].
  2. مرحوم کلینی قدّس سرّه نیز نقل می‌کند که: شخصی از محمد بن عثمان (نایب خاص دوم) پرسید: آیا جانشین حضرت امام حسن عسکری (ع) را دیده‌ای؟ در پاسخ گفت: آری به خدای سوگند، تا اینکه پرسید اسمش چیست؟ در پاسخ گفت: "پرسش از نام آن حضرت بر شما حرام است، این را از نزد خود نمی‌گویم... حکم امام را گفتم، چون هرگاه نام حضرت مهدی (ع) برده شود نتیجه‌اش طلب کردن (دشمنان) از اوست. بپرهیزید از خدا و از این مطلب دم فرو بندید"[۱۳]. این روایت همانند روایاتی است که با صراحت و روشنی دلالت دارند بر این که نهی از نام بردن حضرت، به خاطر ترس از رسیدن ضرر به آن بزرگوار است، چه آنکه وقتی نام او شناخته شد، دنبالش به جستجو خواهند پرداخت، از این رو امام (ع) از بردن نام آن حضرت نهی فرموده تا کسی که آن را نمی‏داند به آن مطّلع نشود، لذا کسی که می‏داند بر او اظهار آن نام حرام است.
  3. علّامه مجلسی نقل می‌کند که ابو خالد کابلی گفت: هنگامی که امام سجاد (ع) از دنیا رفت به حضور امام باقر (ع) رسیدم... عرض کردم پدرت، حضرت مهدی (ع) را برایم چنان توصیف کرده که اگر او را در راهی ببینم دستش را می‌گیرم. حضرت فرمود: منظورت چیست؟ گفتم می‌خواهم نام حضرت را برایم بگویی تا او را به نام بشناسم. فرمود: "از مطالبی سؤال می‌کنی که اگر فرزندان حضرت فاطمه (س) او را می‌شناختند حرص آن را داشتند که او را (حضرت مهدی (ع)) را قطعه‌قطعه کنند"[۱۴]. این که حضرت می‌فرماید اگر فرزندان فاطمه (س) او را می‌شناختند، دلالت دارد بر اینکه عدّه‌ای از آنها قصد ضرر رساندن به حضرت را داشتند تا چه رسد به غیر آنها، از این رو امام باقر (ع) آن حضرت را به نام یاد نکرد تا نامش پوشیده بماند و شناخته نشود. بنابراین، روایات قسم سوم بیانگر این است که ذکر نکردن اسم واقعی حضرت به خاطر امر تعبّدی خاص نیست بلکه تنها به خاطر تقیه می‌باشد.
  1. صدوق از کلینی و او از اعلان بن رازی و او از بعضی اصحاب نقل می‌کند: وقتی همسر حضرت امام عسکری (ع) باردار شد، امام حسن (ع) به او فرمود: به زودی پسری را حمل می‌کند که نامش "محمد" است، و قائم بعد از من اوست[۱۵].
  2. صدوق نیز نقل می‌کند که جابر بن عبد اللّه انصاری گفت: در نزد فاطمه زهرا (س) صحیفه‌ای یافتم که در آن نام ائمه اطهار (ع) از فرزندانش مذکور بود آنگاه جابر آنها را به ردیف خواند تا گفت: ابو القاسم فرزند امام حسن عسکری (ع)، حجت خدا بر آفریده‌هایش که قائم است، مادرش نرجس نام داشت[۱۶].

این روایات دلیل آن است که نام بردن حضرت مهدی (ع) به طور کلی در همه جا و همه حالات ممنوع و حرام نیست.

نظریه علّامه بزرگوار حرّ عاملی: محدث معروف شیخ حرّ عاملی، در آخر باب 33 از ابواب امر به معروف و نهی از منکر می‌گوید: درباره تصریح به نام حضرت (ع)، امر به نام بردن آن حضرت به طور عموم، یا خصوص یا صراحت، یا با اشاره ابتدائاً و یا به عنوان تقریر و بیان کردن، در روایات و زیارت‌ها و دعاها و تعقیبات نماز و تلقین میت و... جدّاً فراوان هست[۱۷].

در پاورقی وسایل الشیعه نیز بیان کرده که: جماعتی از علمای ما، در کتاب حدیث، اصول، کلام و... تصریح به نام حضرت مهدی (ع) کرده‏اند از جمله علّامه حلّی، محقق، مقداد، سید مرتضی، شیخ مفید، ابن طاووس و... می‌باشند ولی علمایی که نام بردن آن حضرت را حرام دانسته کم هستند[۱۸].

جای هیچ‌گونه تردیدی نیست که قول به حرمت نام بردن امام زمان (ع) تعبّداًً، سخنی خالی از تحقیق است. گرچه برخی از بزرگان به آن تصریح نموده‌اند ولی ظاهر آن است که ممنوعیت نام بردن حضرت بستگی به وجود ملاک تقیه دارد ولی در غیر موارد تقیه مانند امثال زمان ما، بنا بر تحقیق حرام نیست.

نقد کلام علّامه مجلسی: آیت اللّه مکارم در مورد، آنچه علّامه مجلسی پس از ذکر برخی روایات که در دلالت بر ممنوعیت نام بردن حضرت تا هنگام ظهورش دارد، می‌فرمایند: "قول به این که لحن روایات صراحت دارند که حرمت نام بردن امام زمان (ع) به خصوص زمان غیبت صغری نیست که بعضی آن را به اتکای برخی علل استنباط کرده و با استبعاد وهمی اختصاص به این زمان داده‌اند" جدّاً مردود است زیرا این اختصاص به اتّکای علل استنباط شده و استبعاد وهمی نیست، بلکه در روایات فراوان دیگر، تصریح به عدم اختصاص ممنوعیت بردن نام آن حضرت به عصر غیبت صغری شده است، به اضافه روایاتی که به روشنی دلالت بر جواز و تصریح به نام حضرت دارند. (مانند روایات قسم چهارم) نتیجه: حرمت نام بردن حضرت ولی عصر (ع) در صورت خوف، ضرر رسیدن به وی، و یا طبق ملاک‌های تقیه می‌باشد در غیر این موارد به چند دلیل جایز است:

حرمت در مورد تقیه، جواز در غیر آن موارد، تنها راه جمع بین روایات و حمل کردن روایات مطلق بر روایات مقید می‌باشد، روایات مطلق همان قسم اوّل از روایات و روایات قسم دوم (از جهت خوف مطلق بودند) به وسیله قسم سوم که دلالت داشتند بر این که حرمت نام بردن حضرت مهدی (ع) بستگی به موارد تقیه دارد، مقید می‌گردد، نتیجه این‏که منظور از عدم جواز نام بردن، در قسم اوّل و دوّم روایات در مورد تقیه است.

و اگر این راه را نپذیریم وقتی که قسم اوّل و دوّم از روایات با قسم سوّم تعارض کردند، از اعتبار ساقط می‌شوند که در این صورت اصل جواز نام بردن می‌شود. و اگر قایل به تخییر هم شویم در این صورت نیز حکم به جواز تصریح به نام حضرت مهدی (ع) خواهد بود. بهترین دلیل بر صحیح بودن این راه جمع، قسم چهارم از روایات است که دلالت صریح بر جواز نام بردن حضرت داشتند. البتّه فتوای بسیاری از اصحاب ما نیز، طبق قسم چهارم از روایات است چگونه در مقام تعارض غیر قسم چهارم از روایات را بر قسم چهارم ترجیح دهیم؟ بنابراین بهترین راه حل همین جمع بین روایات است که ذکر کردیم.

احادیث فراوان از طریق اهل بیت (ع) وارد شده که در آنها تصریح شده که اسم مهدی (ع) اسم پیامبر (ص) و کنیه‌اش همان کنیه پیامبر (ص) می‌باشد. این خود در ردیف نام بردن امام زمان (ع) است. زیرا ظاهر بعضی از روایات ممنوعیت نام حضرت را طوری دانسته که افراد مورد خطاب، اسم آن حضرت را ندانند که چیست نه این‌که محض تلفظ به نام حضرت ممنوع باشد.

گرچه برخی از اخبار دلالت بر ممنوعیت نام حضرت دارد ولی این روایات با بعضی دیگر از روایاتی که تنها تلفظ به نام امام (ع) را حرام می‌دانند منافات دارد.

بنابراین نام مبارک حضرت مهدی (ع) که عبارت از محمد (ع) فرزند امام حسن عسکری (ع) می‌باشد، در امثال زمان ما که از این جهات مورد تقیه نیست جایز است. نظر عالم بزرگوار علی بن اربلی نیز حرمت تلفظ نام حضرت در موارد تقیه و خوف است و می‌گوید: فتوای من این است که منع تلفظ به نام مهدی (ع) از روی تقیه بوده است ولی اکنون اشکالی ندارد[۱۹]»[۲۰].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین رحیمی؛
حجت الاسلام و المسلمین عباس رحیمی، در کتاب «امید فردا» در این‌باره گفته است: «بنابر روایات بسیاری، ائمه (ع) از بردن اسم خاص آن حضرت، یعنی همان نام پیامبر (ص) نهی کرده‌اند و فرمودند: او را حجت صدا بزنید. شاید یک دلیل آن جلوگیری از سوء استفاده دروغگویان و مدعیان دروغین مهدویت باشد[۲۱]. بیشتر فقها این ممنوعت را ویژه زمانی می‌دانند که افشای نام آن حضرت خطر جانی ایشان را تهدید می‌کرد»[۲۲].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. آیت اللّه مکارم شیرازى، القواعد الفقهیة، مطبعة الحکمة، (قم، منشورات دار العلم)، ج ۳، ص ۱۲۴-۱۳۶؛ (تمام پاسخ به صورت ترجمه و تلخیص است).
  2. علّامه مجلسى، بحار الانوار، چاپ قدیم، ج ۱۳.
  3. حرّ عاملى، وسایل الشیعة، (مکتبة الاسلامیة مطبعة الاسلامیة، طهران، الطبعة الخامسة، ۱۴۰۱ﻫ)، ج ۱۱، کتاب امر به معروف و نهى از منکر، باب ۳۳، ذیل حدیث ۷، ص ۴۸۷ و آخر باب، ص ۴۹۲.
  4. همان، ح ۴.
  5. همان، ح ۵.
  6. همان، ح 11.
  7. همان، ح ۱۳.
  8. علّامه مجلسى قدّس سرّه، بحار الانوار، من طبع امین الضرب، ج ۱۳، ص ۸.
  9. بحار الانوار، همان.
  10. وسایل الشیعة، پیشین، ج ۳.
  11. همان، ح ۷.
  12. همان، ذیل ح ۷.
  13. همان، ح ۸.
  14. بحار الانوار، پیشین، ص ۸.
  15. وسایل الشیعة، پیشین، ح ۱۷.
  16. همان، ح ۱۸، ح ۱۹، ۲۳- ۲۲- ۲۰- ۱۶- ۱۵.
  17. همان، ص ۴۹۲.
  18. همان.
  19. علّامه اربلى، کشف الغمّه، مکتبة بنى هاشمى، تبریز، ج ۲، ص ۵۲۰.
  20. دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۱۰۸-۱۱۷.
  21. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۳ و ۳۱.
  22. رحیمی، عباس، امید فردا، ص۱۷.