یوم‌الدار در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

یوم‌الدار از جمله روایاتی است که متکلمان برای اثبات ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین(ع) به آن تمسک جسته‌اند و قائل‌اند این روایت به صراحت بر مدعای امامیه در خلافت و جانشینی و لزوم اطاعت از امیر المؤمنین(ع) به عنوان خلافت و وصایت دلالت دارد. هرچند اهل سنت در این استدلال اشکالاتی مطرح کرده‌اند که به آن پاسخ داده شده است.

یوم الدار و ولایت امیرالمؤمنین (ع)

متکلمان امامیه مانند سید مرتضی و علامه حلی این حدیث را به عنوان دلیل بر امامت و نمونه‌ای از نص جلی بر خلافت امیرالمؤمنین آورده‌اند. در حدیث یوم‌الانذار کلماتی که رسول اکرم (ص) درباره علی (ع) فرموده‌اند مانند: «إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ‏ فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوهُ»، به صراحت بر مدعای امامیه در خلافت و جانشینی و لزوم اطاعت از امیر المؤمنین (ع) به عنوان خلافت و وصایت دلالت دارد. مخاطبان هم در آن جلسه چیز دیگری برداشت نکردند لذا به ابوطالب از روی طعنه و استهزا گفتند: «قَدْ أَمَرَکَ أَنْ تَسْمَعَ لِابْنِکَ وَ تُطِیعَ» تو را فرمان داد تا حرف پسرت را بشنوی و اطاعت کنی[۱].

دعوت همگانی برای استمرار اسلام

دعوت پیامبر(ص) از خاندان و خویشان به معنای آن نیست که رسالت پیامبر(ص) به آنان و مردمان عرب منحصر بوده، بلکه شاهدی است بر اینکه دعوت پیامبر(ص) استثناء نمی‌پذیرد و هر مصلح خیرخواهی کار اصلاح را از خود و نزدیکان خود ‌آغاز می‌‌کند و آیه، اعلانِ دعوت همگانی پیامبر(ص) است[۲].

همراه کردن خلافت و وصایت با رسالت، نشان از جدایی ناپذیری آنها از یکدیگر است. از این رو، شیعه معتقد است امامت، ادامۀ نبوت است؛ بدین معنا که شریعت الهی به واسطۀ مقام نبوت آغاز و ابلاغ می‌شود و با مقام امامت، حفظ و عملی می‌گردد و مقام و منصب امامت و جانشینی رسول اکرم(ص) برای هدایت امت بعد از آن حضرت به اندازه‌ای با اهمیت و ارزشمند است که همزمان با اعلام رسالت به آن پرداخته آن هم نه به صورت کلی و مبهم بلکه مصداق را نیز مشخص فرموده است [۳].

از دیگر پیام‌های این دو ابلاغ همزمان، عدم محدودیت زمانی و استمرار تعالیم حیات بخش اسلام برای بشریت تا آخرالزمان است. به بیان دیگر آغاز دعوت و اعلان رسالت در بردارنده پیام خاتمیت دین اسلام و استمرار آن به وسیلۀ امامان است. همراهی و همدلی امیرالمؤمنین(ع) از آغاز دعوت تا پایان عمر رسول اکرم(ص) از افتخاراتش محسوب می‌شود آن هم در زمانی که از ابتدا همه عقب رفته و حاضر به همراهی نشدند اما علی(ع) اعلام وفاداری و همکاری نمود و تا آخر بر این عهد باقی ماند. امام امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: اصحاب و یاران رازدار محمد(ص) به خوبی می‌دانند که من هرگز به معارضه با (احکام و دستورات) خدا و پیامبرش برنخاستم (بلکه پیوسته چشم بر امر وگوش بر فرمان بودم) من با جان خود در صحنه‌های نبردی که شجاعان فرار می‌کردند و گام‌هایشان به عقب بر می‌گشت او را یاری کردم. این شجاعتی است که خداوند مرا به آن اکرام فرمود[۴].

بنابراین، آیۀ انذار و حدیث یوم الدار که حدیث الدار، حدیث بدء الدعوة و حدیث العشیره هم گفته می‌شود از فضایل علی بن ابی طالب(ع) و دلایل امامت و خلافت بلافصل اوست[۵].

اشکال اهل سنت به روایت و پاسخ آن

برخی از نویسندگان اهل سنت برای رهایی از دلالت آشکار و صریح این نص معتبر به پنهان کاری و یا تحریف دست زده‌اند؛ برای مثال طبری که خود در کتاب تاریخ این روایت را با لفظ «أَخِی‏ وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ» نقل کرده، در کتاب تفسیر، وصایت و خلافت را حذف کرده و به جای آن از لفظ "کذا وکذا" استفاده کرده است بعد از طبری نیز برخی همین راه وی در کتاب تفسیر را پیموده‌اند[۶]. یا اینکه گفته شده است: در آن جلسه پیامبر (ص) حضرت علی (ع) را به امور شخصی وصیت کرده، نه به امر امامت و جانشینی خود.

پاسخ: کسی که صدر و ذیل این حدیث را ملاحظه کند، پی خواهد برد که حدیث‌ دار مربوط به امامت و خلافت است. زیرا:

  1. پیامبر (ص) در همان ابتدای جلسه خطاب به آنها فرمود: من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده‌ام و خداوند به من امر فرموده: که شما را به سوی او بخوانم. پس کدام یک از شما در این امر مرا یاری می‌کند تا او برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد؟ با توجه به این کلمات و نیز جمله «مَنْ‏ یُؤَازِرُنِی‏ عَلَی‏ هَذَا الْأَمْرِ» ـ که عبارت از دعوت توحیدی اسلام است ـ آیا از وصایت، جز جانشینی و امامت برای هدایت امت چیز دیگری فهمیده می‌شود؟
  2. در روایت بعد از کلمه «وصیی»، «خلیفتی» نیز آمده است و خلیفه به معنای جانشینی در تمام امور است که آن امامت و خلافت بلافصل است.
  3. در ذیل حدیث آمده است، «فَاسْتَمِعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوا» یعنی همه باید از علی بن ابی طالب (ع) اطاعت کنید و حرف او را بشنوید و این جملات جز با وصایت عمومی و امامت و خلافت بلافصل علی (ع) سازگاری ندارد.

برخی گفته اند: مجرد اقرار به شهادتین و معاونت بر آن موجب این همه پاداش (وصایت، وزارت و خلافت) نمی‌شود. اگر این طور بود، همه مؤمنان که اقرار به شهادتین کردند و در این امر پیامبر (ص) را کمک کردند نیز باید اوصیاء، وزراء و خلفای پیامبر (ص) باشند. در پاسخ گفته شده است:

  1. نبی اکرم (ص) نفرمود: این اجابت علت تامه برای خلافت است، تا اینکه بگوییم هرکه اجابت کرد او خلیفه است. مضمون روایت این نیست که هرکس ایمان بیاورد وصیّ و خلیفه من خواهد بود، بلکه مضمون این است که هر کس مرا در این کار معاونت و معاضدت نماید و قوت بازوی من گردد و یار و معین من باشد، او خلیفه من است.
  2. خداوند و رسول او از اول می‌دانستند این بار سنگین و درخواست مهم را جز علی (ع) نمی‌تواند اجابت کند، ولی به خاطر تثبیت امامت و اتمام حجت بر قومش، به طور عموم در این جلسه به صورت پیشنهادی مطرح شد. با این بیان، فرض تعدد اجابت کننده، درست نیست زیرا اگر درست بود پیامبر حتماً معرفی می‌کرد چرا که پیامبر (ص) در آن روز نیاز مبرم به پشتیبانی‌های زیادی داشت. ولی چون امر الهی بود باید فقط به دست اهلش یعنی امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) سپرده می‌شد.

به بیان دیگر سخنان پیامبر (ص) «أَیُّکُمْ‏ یُؤَازِرُنِی‏» در واقع یک ابلاغ امر خداوند تعالی نسبت به جعل ولایت و جانشینی برای امیر المؤمنین (ع) است نه یک انشاء و ایجاد ولایت به صورت مشروط تا فرض کنیم اگر فرد دیگری قبول می‌کرد او صاحب ولایت و خلافت می‌شد و این در حالی است که احادیث متواتر دیگر مانند، حدیث ثقلین، غدیر و غیره بر وصایت و خلافت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) تاکید دارد.

امیرالمؤمنین (ع) نیز در پاسخ به این سوال که چرا با وجود عباس عموی پیامبر (ص) او وصی و وارث پیامبر اکرم (ص) است؟ به ماجرای یوم الدار استناد فرموده و نصب پیامبر اکرم (ص) را علت و سبب این منصب می‌داند. این استناد و استشهاد در منابع فریقین ذکر شده است. حتی ابوبکر برای فیصله دادن به ادعای عباس عموی رسول الله (ص) به ماجرای یوم الانذار و نصب امیر المؤمنین به عنوان وارث و وصی رسول الله (ص) احتجاج می‌کند. نکته مهم دیگر در این حادثه دلالت بر نبوت و اعجاز است که توجه دیگر نویسندگان اسلامی را در ضبط حادثه یوم الانذار با تفاصیل آن به خود جلب نموده است زیرا با توشه کم گروه زیادی را اطعام کرده است[۷].

منابع

پانویس