آزادی فکر و عقیده به چه معناست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آزادی فکر و عقیده به چه معناست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلیآزادی اندیشه
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آزادی فکر و عقیده به چه معناست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

پاسخ نخست

شریف لک‌زایی

آقای دکتر شریف لک‌زایی در کتاب «آزادی» در این‌باره گفته‌ است:

«آزادی تفکر ناشی از استعداد ذاتی بشر است. انسان از آن‌رو که موجودی عاقل و متفکر است، می‌تواند در مسائل تفکر کند. چنین استعدادی می‌بایست آزاد باشد؛ زیرا پیشرفت و تکامل بشر در گرو این آزادی است[۱]. آزادی تفکر، شرط ترقی و تجلی افکار است. نباید مردم از تفکر وحشت داشته باشند که این خود نوعی عدم آزادی است[۲]. از این حیث، اندیشه اسلامی برجستگی خاصی دارد؛ زیرا رشته تقلید را از اساس پاره کرده و بر این نظر است که انسان اصول دین را بی‌آنکه آزادانه آن را درک کرده باشد نپذیرد[۳].

با همه تأکیدی که بر آزادی فکری در آموزه‌های اسلامی شده است باید گفت که این مسئله با آزادی عقیده متفاوت است. باورهای بشر بر یکی از دو پایه زیر استوار است: گاهی پایه اعتقاد بشر بر تفکری آزاد مبتنی است؛ زیرا انسان با عقل و فکر آزاد، عقیده‌ای را می‌پذیرد. گاهی نیز عقیده‌ای به بشر تحمیل می‌شود که ممکن است از راه تقلید از آبا و اجداد حاصل شود بی‌آنکه هیچ ارتباطی با نیروی تفکر انسان داشته باشد. نخستین خاصیت و اثر چنین عقیده‌ای این است که جلو تفکر آزاد انسان را می‌گیرد و به صورت زنجیری برای عقل و فکر انسان در می‌آید. در واقع این‌گونه عقاید عبارت است از یک سلسله زنجیرهای اعتقادی و عرفی و تقلیدی که به دست و پای فکر و روح انسان بسته می‌شود و انسان قادر نیست آن را از دست و پای خودش باز کند. کار انبیا در چنین مواقعی ارزشمند است؛ زیرا یکی از کارهای آنان این بوده است که این‌گونه پایگاه‌های اعتقادی را تخریب کنند تا افراد، آزادانه بتوانند درباره خود، سرنوشت و اعتقاد خویش بیندیشند[۴].

در این قسم دوم، آزادی عقیده معنا و مفهومی ندارد؛ زیرا آزادی یعنی رفع مانع از فعالیت یک قوه فعال و پیشرو، در حالی که پیدایش چنین عقایدی به معنای رکود و جمود است. آزادی در رکود مساوی با مفهوم آزادی زندانی در بقای در زندان و آزادی فرد به زنجیر بسته در بسته بودن است. تفاوت در این است که زندانی به زنجیر بسته شده این وضعیت را در جسم خویش احساس می‌کند اما زندانی در زنجیرِ روح این وضعیت را حس نمی‌کند. آزادی عقیده در معنای دوم از آنجا صحیح نیست که "اکثر عقایدی که مردم پیدا می‌کنند، دلبستگی است نه تفکر"[۵].

بنابراین، هر عقیده‌ای ناشی از تفکر صحیح و درست نیست، بلکه سلسله‌ای از عادت‌ها و تقلیدها و تعصب‌ها است. پذیرش چنین عقایدی نه تنها راه‌گشا نیست، بلکه نوعی انعقاد اندیشه به شمار می‌آید. فکر انسان در چنین حالتی به جای اینکه باز و فعال عمل کند بسته و منعقد شده است[۶]. هر عقیده‌ای دلبستگی می‌آورد و چه بسا دلبستگی‌هایی که در انسان تعصب، جمود، خمود و سکون به وجود می‌آورد و اغلب، دست و پای فکر را می‌بندد. نخستین اثر چنین عقیده‌ای این است که جلوی فعالیت فکر و آزادی تفکر انسان را می‌گیرد؛ زیرا دلبستگی ایجاد می‌کند. چنین وضعیتی موجب می‌شود که انسان دیگر نمی‌تواند حقیقت را ببیند و بشنود[۷]. ما براساس آیه ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ[۸] طرفدار آزادی فکر هستیم و نه آزادی عقیده[۹].

در حکومت اسلامی، رابطه حکومت با مردم یک سویه نیست و انسان مسلمان نه تنها حق دارد و بلکه موظف است در امر حکومت مشارکت کند، از این‌رو است که در صورت بروز نارسایی و وجود نابه‌سامانی در اجتماع، می‌بایست به انتقاد از وضع موجود بپردازد و آزادانه به ابراز دیدگاه‌های خویش بپردازد. افرادی که با تأمل و تفکر آزاد در مسئله‌ای، به آن معتقد شده‌اند می‌توانند حاصل اندیشه اصیل خود را بیان کنند. در جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کانالیزه کردن اندیشه‌ها، خبر و اثری نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه‌ها و تفکرات اصیل‌شان را عرضه کنند[۱۰]. آزادی ابراز عقیده یعنی اینکه فکر خودتان را، یعنی آنچه را واقعاً به آن معتقد هستید بگویید.

از نظر اسلام تفکر آزاد است. شما هر گونه می‌خواهید، بیندیشید؛ و هر گونه می‌خواهید، عقیده خودتان را - به شرطی که فکر واقعی خودتان باشد - ابراز کنید؛ هر طور که می‌خواهید بنویسید؛ هیچ کس ممانعت نخواهد کرد[۱۱].

به دلیل وجود همین آزادی‌ها بود که اسلام توانست باقی بماند. اگر در صدر اسلام در پاسخ کسی که می‌گفت من خدا را قبول ندارم، حکم به زدن و بستن و کشتن داده می‌شد، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت. یکی از دلایلی که موجب شده اسلام باقی بماند این بوده است که با شجاعت و صراحت با افکار مختلف مواجه شده است[۱۲]. در این صورت که دوام و بقای دین بر برخورد آزادانه با آرا و اندیشه‌ها مبتنی است، دیگر تکلیف حکومت و نظام سیاسی روشن است. مواجهه روشن و آزادانه با اندیشه‌ها و افکار مخالف تأثیر به سزایی در پویایی و مانایی حکومت و حاکمان دارد. در آینده هم اسلام فقط و فقط با مواجهه صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف است که می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. از این‌رو باید به جوانان و طرفداران اسلام هشدار داد که گمان نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است؛ زیرا از اسلام فقط با یک نیرو می‌شود پاسداری کرد و آن علم و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها است[۱۳].

سلب آزادی در نظام اسلامی در کنار فقدان عدالت از آفت‌های اصلی انقلاب اسلامی است[۱۴]. وظیفه قطعی همه این است که به آزادی‌ها به معنای واقعی کلمه احترام گذارند؛ زیرا اگر بنا شود جمهوری اسلامی زمینه اختناق را به وجود بیاورد، قطعاً شکست خواهد خورد[۱۵]. اسلام دین آزادی است، دینی که مروج آزادی برای همه افراد جامعه است[۱۶]. انقلاب اسلامی در صورتی راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد که افراد از آزادی فکر و بیان و قلم برخوردار باشند. هرکس باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد. تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد. اگر در جامعه، محیط آزاد برخورد آرا و عقاید به وجود بیاید، به گونه‌ای که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف‌هایشان را مطرح کنند و ما هم در مقابل، آرا و نظرات‌مان را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هرچه بیشتر رشد می‌کند[۱۷].

انسان از آن نظر محترم است که به سوی هدف تکاملی طبیعی حرکت می‌کند. پس تکامل محترم است؛ هر عقیده ولو زاییده انتخاب خود انسان باشد که نیروهای کمالی او را راکد کند و در زنجیر قرار دهد احترام ندارد. باید آن زنجیر را اگرچه به زور از دست و پای آن انسان‌ها باز کرد و هر عقیده‌ای که نیروهای او را آزاد می‌کند و او را در مسیر تکامل رهبری می‌کند ولو زاییده انتخاب خود انسان‌ها نباشد باید به انسان عرضه داشت و اگر امکان تحمیل دارد باید تحمیل کرد[۱۸]»[۱۹]

پانویس

  1. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۲۷ و ۹۳.
  2. یادداشت‌ها، ج۱، ص۹۶.
  3. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۱۲۵.
  4. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۱۱۴.
  5. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۹۷.
  6. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۸.
  7. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۹۷.
  8. "در (کار) دین هیچ اکراهی نیست" سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  9. جهاد، ص۵۵.
  10. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۱.
  11. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۵.
  12. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۸.
  13. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۹.
  14. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۲.
  15. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۶۲.
  16. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۶۲.
  17. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۶۳.
  18. یادداشت‌ها، ج۱، ص۷۱-۸۰.
  19. لک‌زایی، شریف، آزادی، ص ۵۶-۶۱.