انفال در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
معناشناسی
«انفال» واژهای عربی و جمع «نَفل» است که به معانی غنیمت، مال بخشیده شده، چیزی که افزون بر مقرری به سرباز داده میشود و برخی معانی دیگر بهکار رفته است[۱]. از نظر عدّهای، انفال به معنای زیادی است و سایر معانی به آن بازمیگردد[۲].
در فقه اهل سنت تعریفهای مختلفی برای انفال ذکر شده است؛ مانند غنایم جنگی، اموالی که بدون جنگ به دست میآید، خمس غنایم یا چیزی که افزون بر سهم لشکریان به آنان میدهند.[۳] در فقه امامیه، انفال چیزی بیش از غنایم است و به اموالی گفته میشود که به پیامبر اکرم(ص)، و جانشینانش، نه به اشخاص آنها، بلکه به سبب داشتن منصب امامت و رهبری اختصاص یافته است.[۴] امام خمینی نیز به این معنا تصریح کرده[۵] و دامنه آن را به مجموعه اموال بدون مالک خصوصی توسعه داده است[۶].[۷]
پیشینه
از دیرباز بهرهبرداری و تملک منابع طبیعی اهمیت داشته؛ زیرا انسانهای نخستین برای ادامه حیات خود به کشاورزی و پرورش چارپایان میپرداختند. به همین دلیل به مناطقی میرفتند که حاصلخیز، سرسبز و پرآب باشد.[۸] در اعراب جاهلی این مناطق به شکلهای گوناگون، مانند منطقه اختصاصی به نام حِما (قرقگاه) برای رئیس قبیله وجود داشته است.[۹] همه اینها علاوه بر مرباع (یک چهارم از غنایم جنگی) و صفوةالغنایم (غنایم برگزیده و ناب) بود که به شخص رئیس قبیله اختصاص داشت[۱۰].
آغاز حکومت اسلامی در مدینه با بروز جنگها، موضوع غنایم و تقسیم و مصارف آن مورد توجه جامعه اسلامی قرار گرفت. نخستین بار در تاریخ شبه جزیره حجاز، غنایم سَریه نَخله بر پایه خمس میان رزمندگان اسلام توزیع شد.[۱۱] اندکی بعد در جنگ بدر، مسلمانان در تقسیم غنایم، دچار اختلاف شدند. در همین باره آیه نخست سوره انفال نازل شد که در آن برای نخستین بار از غنایم جنگی با نام انفال یاد شد و همه آن به خدا و پیامبر(ص)، اختصاص یافت، اگرچه پس از آرامشدن جوّ جامعه در آیه ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۲]، تقسیم غنایم با پرداخت خمس آنها به خدا و پیامبر(ص)، مطرح گردید[۱۳].
به تدریج با گسترش حکومت اسلامی، علاوه بر غنایم، اموال غیرمنقول نیز بر آن افزوده شد. نخستین نمونه از این دست، زمینها و اموال غیرمنقول بنینضیر بود که بدون جنگ و خونریزی به دست آمد[۱۴] و قرآن کریم از آنها با نام «فیء» یاد کرد. ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۵]، ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۱۶].
عالمان اهل سنت، انفال را از محدوده غنایم جنگی خارج نمیدانستند[۱۷] به همین سبب انفال به عنوان موضوعی جدا از خمس و غنیمت جنگی مورد توجه آنها قرار نگرفت؛ ولی در میان امامیه احادیث فراوانی در زمینه تفسیر آیه انفال، قلمرو، مالکیت و مصارفش وجود دارد[۱۸] و از همان آغاز به سبب حساسیت شیعه به انفال، علاوه بر طرح مسائل اصلی آن، در ابواب گوناگونی، مانند جهاد، بیع، احیای موات و ارث مطرح میشد، هرچند بیشترین مباحث مربوط به آن، زیر عنوان انفال، به صورت بابی مستقل به بحث خمس ضمیمه گردید.[۱۹] گویا دلیل انضمام این دو بحث این است که هر دو به نوعی مربوط به حق امام معصوم(ع)، و در اختیار اوست که در خمس، نصف آن و در انفال همه آن در اختیار امام(ع)، است.[۲۰] به نظر میرسد نخستین بار شیخ طوسی موضوع زمین انفال را علاوه بر باب انفال[۲۱] در کتاب تجارت نیز مطرح کرد[۲۲] و فقیهان پس از وی از او پیروی کردند[۲۳].
امام خمینی در کتاب تحریر الوسیله پس از بحث خمس[۲۴] و نیز در کتاب البیع[۲۵] در بحث شرط ملکیت، انواع زمینها، زمین انفال و ملکیت و احیای آن را بررسی کرده است. ایشان افزون بر این در بحث ولایت فقیه نیز مباحث مربوط به ولایت ائمه(ع)، و نیز ولایت فقیه بر انفال را مطرح کرده است.[۲۶] پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز سؤالات مطرح دربارهٔ انفال در استفتائات ایشان گردآوری شده است.[۲۷] در این میان قلمرو، مالکیت و مصارف انفال همواره از مهمترین محورهای بحث میان فقها بوده است[۲۸].
قلمرو انفال
با توجه به ظاهر عبارت فقها در مباحث انفال دو رویکرد وجود دارد:
رویکرد سنتی
رویکرد سنتی که از عصر غیبت به بعد آغاز شده است و در آن، انفال موضوعی شرعی و مجموعه مشخصی از اموال بود که طبق ظاهر آیات و روایات به پیامبر(ص)، و امامان معصوم(ع)، اختصاص داشت و دیگران مجاز به تصرف در آن نبودند.[۲۹] در این دیدگاه که بیشتر فقهای دورههای بعد نیز قائل به آن بودند.[۳۰] هر یک از موارد پیشگفته یا بیشتر آنها بر اساس دلیل خاصی، جزء انفال است؛ از اینرو آنان برای هر مورد به دنبال دلیل مخصوصی بودند و پیرو آن، به انفالبودن چیزهایی، مانند دریاها که دلیل معتبری دربارهٔ آن وجود نداشت، انتقاد کردهاند[۳۱].
در این رویکرد با استناد به احادیث، مواردی بر قلمرو انفال افزوده شده است که در بیشتر آنها اتفاق نظر وجود دارد؛ مانند جنگلها و بیشهها (آجام) بلندی و قله کوهها، سینه دشتها و بستر رودها (بطون الاودیه)، زمینهایی که از آغاز موات بودهاند و نیز زمینهایی که بایر شده و صاحبشان از آن اعراض کرده است، اموالی که بدون نبرد از کفار به دست آید (فیء)، اموال اختصاصی پادشاهان اعم از منقول و غیرمنقول به شرط آنکه غصبی نباشد، غنایم ناب جنگی (صفوة الغنائم) و ارث بیوارث[۳۲] میان فقیهان در شرح و تفسیر یا محدوده یا معیار در انفالبودن برخی از این موارد، اختلاف نظر وجود دارد؛ همچنین در مواردی، مانند غنیمتی که در جنگهای بدون اجازه امام معصوم(ع)، به دست آمده است، معادن و زمینهایی که از آغاز آباد بودهاند و مالک نداشته یا مالک داشته، اما تبدیل به خرابه و موات شدهاند، به سبب اختلاف در مستندات هر یک از آنها، آرای مختلفی پدید آمده است[۳۳].[۳۴]
رویکرد جدید
رویکرد جدید که امام خمینی با توجه به آن به موضوع انفال پرداخته است. بر اساس این رویکرد، انفال، مجموعه اموال بدون مالک خصوصی است که در اختیار حاکمیت قرار میگیرد تا در راه منافع عمومی و حفظ استقلال جامعه و دیگر موارد ضروری هزینه شود. ایشان در اختیار حاکم قراردادن برخی اموال را روش همه عقلا دانسته است که در میان جوامع وجود دارد و جامعه اسلامی نیز از آن مستثنا نیست. ایشان چنین رویکردی را مورد توجه فقهای عصر صدور روایات میداند،[۳۵] ولی بعدها در عصر غیبت کمرنگ و گاه به فراموشی سپرده شد، تا اینکه در عصر کنونی دوباره این نگرش مورد توجه قرار گرفت[۳۶].
بیشک امام خمینی، بر خلاف بیشتر فقها، ازجمله فقیهانی است که چه در بحث قلمرو انفال و چه در بحثهای بعدی، مانند مالکیت و مصرف انفال به آن به عنوان موضوعی عقلایی و نه صرفاً شرعی نگریسته و روایات را بازگوکننده ابعاد آن دانسته است. از نظر ایشان از مجموعه روایات این مطلب به دست میآید که همه موارد انفال و اموال امام(ع)، که در روایات از آنها نام برده شده است، تحت یک عنوان کلی قرار میگیرند و بر موارد فراوانی تطبیق میشوند و آن عنوان مال بدون مالک است که باید در اختیار حاکم قرار گیرد و این شیوهای است که در میان همه دولتها رواج دارد[۳۷].
این نظریه، افزون بر تأثیر در مالکیت انفال، در قلمرو آن نیز اثرگذار است؛ بنابراین انفال منحصر به مواردی نیست که نام آنها در روایات آمده است، بلکه اگر موارد جدیدی، مانند دریاها یا فضا یافت شود که در گذشته چندان اهمیت مالی نداشت، جزء انفال بهشمار میآید.[۳۸] ایشان در همین زمینه به مالکیت اشخاص و محدوده آن، عرفی و عقلایی نگریسته است؛ بنابراین در بحث معادن که مورد اختلاف نظر فقهاست، ایشان همسو با بسیاری از فقها، تنها معادنی را از انفال میداند که زمینش مالک خاص نداشته باشد. بر این اساس، همه معادنی که در املاک شخصی قرار دارند، خارج از محدوده انفال هستند،[۳۹] اما امام خمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در پاسخ به استفتای شورای نگهبان، به این نکته تصریح میکند که تبعیت معادن و منابع از زمین شخصی، به مقدار عرفی است؛ بنابراین معادن زیرزمینی و منابعی، چون نفت و گاز، معادن ملی است و متعلق به ملتهای حال و آینده است[۴۰] و تحت ملکیت اشخاص قرار نمیگیرد.
دربارۀ زمینهای آبادی که ملک شخصی افرادند و به حالت خرابه و موات درآمدهاند و اعراض مالکان آن ثابت نشده است، گفتههای چندی وجود دارد: بیشتر قدما و برخی متأخران قائل به بقای ملک هستند.[۴۱] نظریه مشهور عصر علامه حلی[۴۲] تا عصر حاضر اعتقاد به تفصیل است؛ با این توضیح که اگر مالکِ اول، بهاحیا، زمین را مالک شده باشد، زمین با خرابهشدن جزء انفال میشود و اگر به غیر احیا، مانند خرید و فروش یا بخشش مالک شده باشد، بر ملک او باقی است[۴۳].
امام خمینی هیچ یک از این گفتهها را صحیح ندانسته و بر این باور است که بر اساس روش عقلایی، در چنین موردی باید میان جایی که مالک از ملکش اعراض کرده و جایی که هنوز از آن اعراض نکرده است، فرق گذاشت و تنها در صورت اعراضِ مالک است که عنوان مال بدون مالک که معیار در انفال است، صدق میکند. ایشان بدینگونه اختلاف روایات مختلف را برطرف میسازد.[۴۴] ایشان و برخی دیگر، زمینهای بدون مالکی را که از آغاز آباد بودهاند، جزء انفال دانستهاند.[۴۵] نیز امام خمینی همسو با نظریه مشهور میان فقها[۴۶] غنایم جنگی را که مسلمانها بدون اجازه امام معصوم(ع)، شروع کردهاند، جزء انفال دانسته است[۴۷].[۴۸]
مالکیت انفال
با توجه به انواع مالکیت (عمومی و خصوصی و دولتی) در اسلام یکی از موضوعات مورد توجه دربارهٔ انفال، نوع مالکیت آن است. بیشتر فقها این بحث را ضمن مطالب دیگری مطرح کردهاند. تعابیر برخی فقها با مالکیت شخصی برای امام معصوم(ع)، یا برای منصب امام(ع)، سازگار است؛ مانند مسئله انتقال ارث بیوارث از یک امام(ع)، به امام(ع)، بعدی،[۴۹] لزوم رساندن انفال به دست امام(ع)، و وصیت دربارهٔ آن هنگام مرگ،[۵۰] جایز نبودن ارتزاق امام(ع)، از بیتالمال به سبب اختصاص انفال به او،[۵۱] عدم اشتراک دیگران با امام(ع)، در انفال و جایزنبودن تصرفشان مگر با اجازه امام(ع)[۵۲].
امام خمینی بر این باور است که فقهای صدر اول، یعنی اصحاب ائمه(ع)، چنین برداشتی نداشتند و نظریه ملکیت شخصی امام(ع)، بعدها رواج یافته و بر خلاف ظاهر ادله است.[۵۳] ایشان از کنار هم قرارگرفتن و عطف واژه «رسول» به «الله» در نخستین آیه سوره انفال، چنین نتیجه میگیرد ملکیتی که برای خدا و پیامبر(ص)، در این آیه اثبات شده، از یک نوع است و آن ولایت بر تصرف است، نه ملکیت شخصی یا ملکیت برای منصب امامت. ایشان همچنین با تکیه بر این آیه، روایات را نیز همینگونه تفسیر میکند و چنین برداشتی را مطابق با برداشت اصحاب ائمه(ع)، از ادله و نیز مطابق با روش عقلایی موجود در سایر دولتها در زمینه مالکیت منابع طبیعی میداند[۵۴].
مهمترین بازتاب بحث ملکیت انفال و نوع ارتباط امام(ع)، با آن را میتوان در مسئله محدوده تصرف ولی فقیه دید. بر اساس دیدگاهی که انفال و خمس را ملک امام(ع)، یا ملک منصب امامت میداند، فقها دربارهٔ چگونگی مصرف و اختیار فقیه، چند نظر به دست دادهاند؛ ازجمله حفظ و نگهداری تا رساندن آن به دست امام(ع)، مصرف در راهی که یقین به رضایت امام(ع)، دارد (مانند امور تبلیغی و اداره حوزههای دینی)، صدقه دادن به عنوان مجهولالمالک و مباح بودن برای شیعیان[۵۵].
امام خمینی انفال و خمس را از بیتالمال دانسته است و رسول اکرم(ص)، و نیز ائمه اطهار(ع)، هر یک در عصر خویش، متولی تصرّف در آن بودند.[۵۶] از آنجاکه ولایت بر انفال از شئون اصل ولایت و حاکمیت امام(ع)، است، نه مربوط به شخص امام(ع)، بر اساس ادله ولایت فقیه، چنین حق و ولایتی در عصر غیبت به فقها منتقل میشود[۵۷].[۵۸]
مصرف انفال
بر اساس برخی آیات قرآن، انفال در اختیار رسول اکرم(ص)، است ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۵۹] و آن را هر گونه که درست بداند، هزینه میکند،[۶۰] اگرچه برای برخی مصادیق آن[۶۱] مانند فیء، مصارفی با هدف جلوگیری از انحصار گردش سرمایه میان ثروتمندان ذکر شده است. ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۶۲]، ﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ﴾[۶۳].[۶۴]
سیره عملی پیامبر(ص)، نیز آن بود که انفال و ثروتهای عمومی را عادلانه و در راه آبادانی جامعه اسلامی، مانند واگذاری زمینها و تقسیم اموال بنینضیر میان مهاجران و برخی انصار تنگدست هزینه میکرد[۶۵] و گاه به همه مردم اجازه میداد زمینهای موات را احیا کنند.[۶۶] پس از رحلت آن حضرت، بهویژه در زمان خلیفه سوم، بسیاری از این منابع به صورت سرمایه شخصی گروههای خاص درآمد و گاه مردم یک شهر، حق استفاده از مراتع را برای حیوانات خود نداشتند[۶۷].
امیرالمؤمنین علی(ع)، پس از به دست گرفتن حکومت فرمان داد همه بخششها و زمینهایی که پیش از ایشان بهناحق واگذار شده بود، به بیتالمال بازگردانند.[۶۸] پس از شهادت آن حضرت و خارجشدن حکومت از دست امامحسن مجتبی(ع)، همان روش نادرست پیش از امام علی(ع)، با شدت بیشتری ادامه یافت.[۶۹] تنها چیزی که از ائمه اطهار(ع)، در این دوران یافت میشود، مجموعه روایاتی است که برخی از آنها بیانگر حق امام معصوم(ع)، بر انفال و برخی دیگر حاکی از حلال شدن این حق به صورت کلّی یا جزئی است و نیز روایاتی که بازگوکننده همان حکم نبوی(ص)، در زمینه جواز احیای موات یا حیازت است[۷۰].
وجود روایات مختلف و نیز برداشتهای متفاوت از آیات و روایات موجب اختلاف نظر فقها دربارهٔ مسائلی، مانند جواز تصرف، نیاز به اذن امام(ع)، و محدوده تحلیل انفال شده است. بیشتر فقها با رویکردی غیر حکومتی، انفال را متعلق به شخص امام(ع)، یا دستکم در اختیار شخص او میدانستند. بر این اساس تصرف در آن را نیازمند اذن خاص یا عام امام(ع)، میدیدند و ملکیت دیگران بر انفال را در طول ملکیت امام میدانستند.[۷۱] برخی فقها با حفظ حق شخص امام(ع)، بر انفال قائل شدند که در عصر غیبت، ائمه(ع)، به صورت عام، اجازه تصرف و تملک انفال را به دیگران دادهاند.[۷۲] آنان اطلاق روایات مربوط به جواز احیای موات[۷۳] و نیز روایات تحلیل[۷۴] را دلیل بر این اجازه گرفتهاند،[۷۵] از اینرو بسیاری از موارد ذکرشده در انفال را جزء مباحات شمردهاند[۷۶].
فقها معمولاً بر مسئله نیابت فقیه جامع شرایط، در اموال و امور متعلق به امام معصوم(ع)، تأکید کردهاند،[۷۷] ولی در خصوص انفال با تمسک به اجازه عام امام معصوم(ع)، به عموم مردم اجازه تصرف دادهاند[۷۸] که با وجود آن دیگر نیازی به اذن خاص نبود؛ به گونهای که بعضی در این زمینه معتقدند ولایت عامه فقیه نیز باعث محدودیت تصرف در اراضی انفال نمیشود،[۷۹] البته فقها دربارهٔ محدوده این اجازه، از جهت نوع انفال و تصرفات و نیز افرادی که برایشان انفال حلال شده است، اختلاف نظر دارند. بیشتر فقیهان بر این باورند که انفال، به صورت مالکیت یا جواز تصرف در آن، تنها برای شیعیان حلال است[۸۰].
امام خمینی همسو با برخی فقها[۸۱] با اشکال در سند یا دلالت روایاتی که حلال بودن انفال را مخصوص شیعیان میداند[۸۲] بر این باور است که تصرف و تملک اراضی انفال و منابع موجود در آن، برای همه مردم جایز است. ایشان برای اثبات این نظر به ادله متعددی استناد کرده است: شمول ادله حیازت و احیای موات، سیره قطعی شرعی و سیره عقلایی که در زمان انبیا(ع)، و امامان معصوم(ع)، وجود داشته و مورد منع ایشان قرار نگرفته است، روایاتی که همسو با قرآن کریم ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ﴾[۸۳] انسان را مأمور آبادانی زمین میداند[۸۴] و روایاتی که تعمیر و کار در زمین را باعث ایجاد حق ملک میشمارد[۸۵].
نگاه ابتدایی به مطالب موجودی که امام خمینی در کتابهای فقهی خود پیش از انقلاب اسلامی نگاشته، این گمان را تقویت میکند که ایشان نیز همانند بسیاری از فقها[۸۶] با وجود اجازه عمومی، هر نوع تصرف در انفال، بهویژه در اراضی و منابع طبیعی را بینیاز از اذن حاکم شرعی میداند و افراد هر گونه که بخواهند، میتوانند منابع طبیعی را تملک کنند؛ در صورتی که چنین برداشتی با مبانی فقهی و نیز سخنان ایشان در کتابهای فقهی؛ بهویژه با مطالبی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی بهصراحت بیان کرده، ناسازگار است؛ زیرا ایشان ولی فقیه را نایب امام(ع)، در همه کارهای مربوط به رهبری و اداره جامعه میداند؛ بنابراین روشن است که تصرف در انفال را نیازمند اذن ولی فقیه در عصر غیبت بداند.[۸۷] با توجه به فتواهای امام خمینی روشن میشود از نظر ایشان دلایل تحلیل انفال، مربوط به زمانی است که حکومت اسلامی در میان نباشد، نه جایی که فقیه جامع شرایط بتواند قدرت را به دست گیرد؛ از اینرو ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی بارها بر این نکته تأکید میکند که تصرف در انفال حق حکومت است و دولت اسلامی میتواند در زمینه بهرهبرداری از آن قانون وضع کند[۸۸].
از طرف دیگر امام خمینی با توجه به نقش زمان و مکان، به این نکته اشاره میکند که اباحه گسترده انفال مربوط به دورهای بود که بهرهبرداری از منابع طبیعی محدود بود و با فلسفه تشریع انفال که همانا بهرهمندی همه افراد جامعه از موهبتهای طبیعی، همراه با عمران و آبادانی زمین و حفظ محیط زیست است، تعارضی نداشت؛ اما امروزه که فناوری، بهرهبرداری بسیار گسترده از منابع طبیعی را برای یک نفر ممکن ساخته است، به گونهای که افزون بر محروم ساختن دیگران باعث نابودی منابع طبیعی و محیط زیست میشود، دیگر نمیتوان هر گونه تصرف در انفال را جایز دانست.[۸۹] در نتیجه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، جریان انفال به مسیر اصلی خود بازگشت و با دستور امام خمینی زمینه تصویب و اصلاح قوانین مختلف دربارهٔ انفال، مانند قانون معادن، جنگلها و مراتع بر اساس اصل چهل وپنجم قانون اساسی فراهم شد،[۹۰] چنانکه بسیاری از اموال و منابع طبیعی و انفال غارت شده به بیتالمال بازگشت و دست بسیاری از غارتگران از منابع طبیعی کوتاه و برای واگذاری زمینها، هیئت ویژهای تعیین شد و تلاش شده است از آنها در مسیر منافع عمومی بهرهبرداری کند[۹۱].
منابع
پانویس
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۸/۳۲۵؛ جوهری، الصحاح، ۵/۱۸۳۳؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۱/۶۷۰–۶۷۳.
- ↑ عسکری، الفروق فی اللغه، ۱۶۴؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۱/۶۷۱.
- ↑ قرطبی، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ۱/۳۱۷؛ وزارة الاوقاف، ۷/۱۹.
- ↑ محقق حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۱/۱۶۶؛ شهید ثانی، الروضة البهیه، ۲/۸۴؛ نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۰/۱۳۹.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۴۷.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۳/۲۶–۲۷.
- ↑ مهدیزاده آری، احمد، مقاله «انفال»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۳۹۶ ـ ۴۰۲.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۱۵۱.
- ↑ ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیه، ۱۸۶.
- ↑ واقدی، المغازی، ۱/۱۷؛ علی، عرب کهن در آستانه بعثت، ۲۳۵.
- ↑ واقدی، المغازی، ۱/۱۷.
- ↑ «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
- ↑ طوسی، التبیان، ۵/۱۲۲؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۴/۸۳۵.
- ↑ طوسی، التبیان، ۹/۵۶۲.
- ↑ «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره میگرداند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره حشر، آیه ۶.
- ↑ «آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ قرطبی، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ۱/۳۱۷–۳۲۲؛ وزارة الاوقاف، ۷/۱۹.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۹/۵۲۳–۵۳۷ و ۵۴۳ به بعد.
- ↑ مفید، المقنعه، ۲۷۸؛ محقق حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۱/۱۶۶؛ علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱/۳۶۴.
- ↑ خویی، موسوعه، ۲۵/۳۵۶.
- ↑ طوسی، النهایه، ۱۹۹–۲۰۰.
- ↑ طوسی، النهایه، ۴۱۹.
- ↑ سبزواری، کفایة الفقیه، مشهور به کفایة الاحکام، ۱/۲۲۲؛ بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، ۱۸/۲۹۴ و ۳۲۱؛ انصاری، کتاب الخمس، ۳۴۷.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۴۷.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۳/۲۲ به بعد.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۶۶۴ و ۳/۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۳۷–۳۳۸ و ۲/۵۵۷–۵۵۸.
- ↑ مهدیزاده آری، احمد، مقاله «انفال»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۳۹۶ ـ ۴۰۲.
- ↑ مفید، المقنعه، ۲۷۸؛ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ۵/۴۳۹.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۱۶/۱۳۳–۱۳۴.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۱۶/۱۳۱.
- ↑ مفید، المقنعه، ۲۷۸؛ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ۵/۴۳۹–۴۴۱؛ بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، ۱۲/۴۷۴–۴۸۱؛ خویی، موسوعه، ۲۵/۳۶۶–۳۷۰ به بعد.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۱۶/۱۱۶–۱۲۸؛ انصاری، کتاب الخمس، ۳۴۷–۳۶۶.
- ↑ مهدیزاده آری، احمد، مقاله «انفال»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۳۹۶ ـ ۴۰۲.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۳/۲۶–۲۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۵۱۳؛ منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ۱/۲۰۷–۲۰۸.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۳/۲۶.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۳/۴۱.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۴۸؛ شهید ثانی، الروضة البهیه، ۲/۸۶؛ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۴/۲۴۲؛ گلپایگانی، وسیلة النجاة المحشی، ۱/۳۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۰۲–۴۰۳.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۳/۲۶۹؛ ابنادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۱/۴۸۰؛ شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ۳/۵۵؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۸/۲۱.
- ↑ کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ۷/۱۷؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۲/۳۹۶–۴۰۰.
- ↑ برای نمونه، شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۲/۳۹۶؛ سبزواری، کفایة الفقیه، مشهور به کفایة الاحکام، ۲/۵۴۶؛ خویی، منهاج الصالحین، ۲/۱۵۱.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۳/۴۹–۵۹؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۱۸۷.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۴۷؛ امام خمینی، البیع، ۳/۴۰؛ خویی، موسوعه، ۲۵/۳۶۶.
- ↑ نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۰/۱۶۰؛ همدانی، مصباح الفقیه، ۱۴/۲۵۱.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۴۸.
- ↑ مهدیزاده آری، احمد، مقاله «انفال»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۳۹۶ ـ ۴۰۲.
- ↑ ابنزهره، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، ۳۲۸؛ ابنادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۳/۲۶۵–۲۶۶.
- ↑ حلبی، الکافی فی الفقه، ۱۷۲–۱۷۴.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۸/۸۵.
- ↑ مفید، المقنعه، ۲۷۹؛ طوسی، النهایه، ۲۰۰؛ ابنحمزه، الوسیلة الی نیل الفضیله، ۱۳۳، ابنزهره، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، ۲۰۴ و ۲۹۳.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۳/۲۵.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۶۶۳ و ۳/۲۲–۲۵.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۱/۲۶۳–۲۶۴؛ محقق حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۱/۱۶۷؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۱۶/۱۷۷؛ خویی، موسوعه، ۲۵/۳۲۹–۳۳۲.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۶۶۲ و ۳/۲۷.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۶۶۴.
- ↑ مهدیزاده آری، احمد، مقاله «انفال»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۳۹۶ ـ ۴۰۲.
- ↑ «از تو از انفال میپرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.
- ↑ طوسی، التبیان، ۵/۷۱.
- ↑ طوسی، التبیان، ۹/۵۶۴.
- ↑ «آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ «(بخشی از این غنیمتها) برای مستمندان مهاجری است که از خانهها و داراییهای خود، رانده شدهاند در حالی که بخشش و خشنودییی از خداوند را میجویند و خداوند و پیامبرش را یاری میکنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.
- ↑ طوسی، التبیان، ۹/۵۶۴.
- ↑ واقدی، المغازی، ۱/۳۷۹؛ بلاذری، فتوح البلدان، ۲۷–۳۱ و ۳۸–۳۹.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۵/۴۱۲–۴۱۳.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۱۹۸–۱۹۹ و ۲/۱۲۹.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۲۶۹؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجواهر، ۲/۳۵۳.
- ↑ ابنعقیل، النصائح الکافیه لمن یتولی معاویه، ۱۲۹.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۵/۴۱۲–۴۱۳.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۱۶/۱۳۲.
- ↑ شهید ثانی، الروضة البهیه، ۷/۱۳۵.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۵/۴۱۲–۴۱۳.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۹/۵۴۳–۵۵۴.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۸/۱۶.
- ↑ شهید ثانی، الروضة البهیه، ۲/۸۵–۸۶؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۱۶/۱۲۳ و ۲۲/۳۵۶؛ انصاری، کتاب الخمس، ۳۷۵.
- ↑ محقق حلی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ۱/۱۶۷؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۱۶/۱۷۷–۱۷۸؛ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۴/۳۰۸.
- ↑ شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ۱/۲۶۴؛ شهید ثانی، الروضة البهیه، ۲/۸۵.
- ↑ بحرالعلوم، بلغة الفقیه، ۱/۳۰۱.
- ↑ نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۰/۱۶۵؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۱۶/۱۴۱–۱۴۲.
- ↑ خویی، موسوعه، ۲۵/۳۷۰–۳۷۱.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۳/۲۸–۳۸.
- ↑ «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهندهای است» سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۹/۳۵.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۵/۴۱۱؛ امام خمینی، البیع، ۳/۳۴–۳۹، ۴۵ و ۴۸.
- ↑ شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ۱/۲۶۴؛ شهید ثانی، الروضة البهیه، ۲/۸۵؛ نراقی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، ۱۰/۱۶۵.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۶۶۴ و ۳/۲۷.
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ۲/۵۷۶ و ۳/۵۵۰؛ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۰–۱۵۱.
- ↑ یزدی، شرح و تبیین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۳۵۹ و ۳۶۳.
- ↑ مهدیزاده آری، احمد، مقاله «انفال»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۳۹۶ ـ ۴۰۲.