پرش به محتوا

توکل در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'جلیل' به 'جلیل'
جز (جایگزینی متن - 'جلیل' به 'جلیل')
خط ۶۴: خط ۶۴:
==حکایتی از [[توکّل]] [[پیامبر]]{{صل}}==
==حکایتی از [[توکّل]] [[پیامبر]]{{صل}}==
#به [[نقل]] از [[جابر بن عبد الله]]: با [[پیامبر خدا]]{{صل}} برای شرکت در [[جنگی]] به طرف نجد، حرکت کردیم.[[پیامبر]]{{صل}} در یک وادی پر از درختان خاردار، به ما رسید و زیر درختی فرود آمد و شمشیرش را به یکی از شاخه‌های آن آویخت. [[مسلمانان]] برای [[پناه]] گرفتن در سایه درختان، در وادی، پراکنده شدند. [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: "من خوابیده بودم که مردی آمد و [[شمشیر]] را برداشت. از [[خواب]] که بیدار شدم، دیدم او بالای سرم [[ایستاده]] است. همین [[قدر]] فهمیدم که [[شمشیر]] در دست‌های او می‌درخشد. آن مرد به من گفت: کیست که تو را از دست من برهاند؟ گفتم: [[خدا]]. دوباره گفت: کیست که تو را از دست من برهاند؟ گفتم: [[خدا]]. آن مرد، [[شمشیر]] را غلاف کرد و نشست". [[پیامبر خدا]]{{صل}} هم متعرّض او نشد<ref>{{عربی|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ: غَزَوْنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ{{صل}} غَزْوَةً قِبَلَ نَجْدٍ، فَأَدْرَكَنَا رَسُولُ اللهِ{{صل}} فِي وَادٍ كَثِيرِ الْعِضَاهِ، فَنَزَلَ رَسُولُ اللهِ{{صل}} تَحْتَ شَجَرَةٍ، فَعَلَّقَ سَيْفَهُ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا قَالَ وَتَفَرَّقَ النَّاسُ فِي الْوَادِي يَسْتَظِلُّونَ بِالشَّجَرِ قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ اللهِ{{صل}}: إِنَّ رَجُلًا أَتَانِي وَأَنَا نَائِمٌ، فَأَخَذَ السَّيْفَ فَاسْتَيْقَظْتُ وَهُوَ قَائِمٌ عَلَى رَأْسِي، فَلَمْ أَشْعُرْ إِلَّا وَالسَّيْفُ صَلْتًا فِي يَدِهِ، فَقَالَ لِي: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ قُلْتُ: اللهُ، ثُمَّ قَالَ فِي الثَّانِيَةِ: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ قُلْتُ: اللهُ، قَالَ: فَشَامَ السَّيْفَ فَهَا هُوَ ذَا جَالِسٌ " ثُمَّ لَمْ يَعْرِضْ لَهُ رَسُولُ اللهِ{{صل}}}}؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۸۶، ح۱۳؛ صحیح البخاری، ج۳، ص۱۰۶۵، ح۲۷۵۳؛ السنن الکبری للنسائی، ج۵، ص۲۳۶، ح۸۷۷۲؛ مسند ابن حنبل، ج۵، ص۴۴، ح۱۴۳۴۱، کلّها نحوه؛ الإرشاد، ج۱، ص۱۲، نحوه؛ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۱۴، ح۱۱.</ref>.
#به [[نقل]] از [[جابر بن عبد الله]]: با [[پیامبر خدا]]{{صل}} برای شرکت در [[جنگی]] به طرف نجد، حرکت کردیم.[[پیامبر]]{{صل}} در یک وادی پر از درختان خاردار، به ما رسید و زیر درختی فرود آمد و شمشیرش را به یکی از شاخه‌های آن آویخت. [[مسلمانان]] برای [[پناه]] گرفتن در سایه درختان، در وادی، پراکنده شدند. [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: "من خوابیده بودم که مردی آمد و [[شمشیر]] را برداشت. از [[خواب]] که بیدار شدم، دیدم او بالای سرم [[ایستاده]] است. همین [[قدر]] فهمیدم که [[شمشیر]] در دست‌های او می‌درخشد. آن مرد به من گفت: کیست که تو را از دست من برهاند؟ گفتم: [[خدا]]. دوباره گفت: کیست که تو را از دست من برهاند؟ گفتم: [[خدا]]. آن مرد، [[شمشیر]] را غلاف کرد و نشست". [[پیامبر خدا]]{{صل}} هم متعرّض او نشد<ref>{{عربی|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ: غَزَوْنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ{{صل}} غَزْوَةً قِبَلَ نَجْدٍ، فَأَدْرَكَنَا رَسُولُ اللهِ{{صل}} فِي وَادٍ كَثِيرِ الْعِضَاهِ، فَنَزَلَ رَسُولُ اللهِ{{صل}} تَحْتَ شَجَرَةٍ، فَعَلَّقَ سَيْفَهُ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا قَالَ وَتَفَرَّقَ النَّاسُ فِي الْوَادِي يَسْتَظِلُّونَ بِالشَّجَرِ قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ اللهِ{{صل}}: إِنَّ رَجُلًا أَتَانِي وَأَنَا نَائِمٌ، فَأَخَذَ السَّيْفَ فَاسْتَيْقَظْتُ وَهُوَ قَائِمٌ عَلَى رَأْسِي، فَلَمْ أَشْعُرْ إِلَّا وَالسَّيْفُ صَلْتًا فِي يَدِهِ، فَقَالَ لِي: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ قُلْتُ: اللهُ، ثُمَّ قَالَ فِي الثَّانِيَةِ: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ قُلْتُ: اللهُ، قَالَ: فَشَامَ السَّيْفَ فَهَا هُوَ ذَا جَالِسٌ " ثُمَّ لَمْ يَعْرِضْ لَهُ رَسُولُ اللهِ{{صل}}}}؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۸۶، ح۱۳؛ صحیح البخاری، ج۳، ص۱۰۶۵، ح۲۷۵۳؛ السنن الکبری للنسائی، ج۵، ص۲۳۶، ح۸۷۷۲؛ مسند ابن حنبل، ج۵، ص۴۴، ح۱۴۳۴۱، کلّها نحوه؛ الإرشاد، ج۱، ص۱۲، نحوه؛ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۱۴، ح۱۱.</ref>.
#به [[نقل]] از [[جابر بن عبد الله]]: [[پیامبر خدا]]{{صل}} در [[جنگ]] ذات الرقاع با [[قبیله]] عارب خصفه زیر نخلی فرود آمد و چون [[مشرکان]]، [[غفلت]] [[مسلمانان]] را در [[حفاظت]] از [[پیامبر]]{{صل}} دیدند، یکی از آنها به نام [[غورث بن حارث]] آمد و خود را به [[پیامبر]]{{صل}} رساند و با [[شمشیر]]، بالای سر ایشان ایستاد و گفت: چه کسی تو را در برابر من حفظ می‌کند؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[خداوند]] [[عزیز]] [[جلیل]]". [[شمشیر]] از دست آن مرد افتاد و [[پیامبر خدا]]{{صل}} آن را برداشت و فرمود: "حالا چه کسی تو را در برابر من حفظ می‌کند؟". مرد گفت: تو [[بهترین]] دستگیر من باش. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "آیا [[گواهی]] می‌دهی که معبودی جز [[خداوند]] یکتا نیست؟". گفت: نه؛ امّا با تو [[عهد]] می‌کنم که با تو نجنگم و با کسانی هم که با تو می‌جنگند، [[همراهی]] نکنم. [[پیامبر]]{{صل}} آزادش گذاشت. او نزد همراهانش باز گشت و گفت: از نزد [[بهترین]] [[مردم]] پیش شما آمده‌ام<ref>{{عربی|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ:: قَاتَلَ رَسُولُ اللهِ{{صل}} مُحَارِبَ خَصَفَةَ بِنَخْلٍ، فَرَأَوْا مِنَ الْمُسْلِمِينَ غِرَّةً، فَجَاءَ رَجُلٌ مِنْهُمْ يُقَالَ لَهُ: غَوْرَثُ بْنُ الْحَارِثِ، حَتَّى قَامَ عَلَى رَأْسِ رَسُولِ اللهِ{{صل}} بِالسَّيْفِ، فَقَالَ: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ: " اللهُ "، فَسَقَطَ السَّيْفُ مِنْ يَدِهِ، فَأَخَذَهُ رَسُولُ اللهِ{{صل}} فَقَالَ: " مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ " قَالَ: كُنْ كَخَيْرِ آخِذٍ، قَالَ: " أَتَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ "، قَالَ: لَا، وَلَكِنِّي أُعَاهِدُكَ أَنْ لَا أُقَاتِلَكَ، وَلَا أَكُونَ مَعَ قَوْمٍ يُقَاتِلُونَكَ، فَخَلَّى سَبِيلَهُ، قَالَ: فَذَهَبَ إِلَى أَصْحَابِهِ، قَالَ: قَدْ جِئْتُكُمْ مِنْ عِنْدِ خَيْرِ النَّاسِ}}؛ مسند ابن حنبل، ج۵، ص۱۵۱، ح۱۴۹۳۴؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۱، ح۴۳۲۲، بزیادة «وأنّی رسول الله» بعد «أتشهد أن لا إله إلا الله»؛ صحیح ابن حبان، ج۷، ص۱۳۸، ح۲۸۸۳، و فیه «کن خیراً منّی» بدل «کن کخیر آخذ»؛ مسند أبی یعلی، ج۲، ص۳۱۸، ح۱۷۷۲؛ المنتخب من مسند عبد بن حمید، ص۳۳۰، ح۱۰۹۶، و راجع؛ الکافی، ج۸، ص۱۲۷، ح۹۷.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۴۹۲-۴۹۵.</ref>.
#به [[نقل]] از [[جابر بن عبد الله]]: [[پیامبر خدا]]{{صل}} در [[جنگ]] ذات الرقاع با [[قبیله]] عارب خصفه زیر نخلی فرود آمد و چون [[مشرکان]]، [[غفلت]] [[مسلمانان]] را در [[حفاظت]] از [[پیامبر]]{{صل}} دیدند، یکی از آنها به نام [[غورث بن حارث]] آمد و خود را به [[پیامبر]]{{صل}} رساند و با [[شمشیر]]، بالای سر ایشان ایستاد و گفت: چه کسی تو را در برابر من حفظ می‌کند؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[خداوند]] [[عزیز]] جلیل". [[شمشیر]] از دست آن مرد افتاد و [[پیامبر خدا]]{{صل}} آن را برداشت و فرمود: "حالا چه کسی تو را در برابر من حفظ می‌کند؟". مرد گفت: تو [[بهترین]] دستگیر من باش. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "آیا [[گواهی]] می‌دهی که معبودی جز [[خداوند]] یکتا نیست؟". گفت: نه؛ امّا با تو [[عهد]] می‌کنم که با تو نجنگم و با کسانی هم که با تو می‌جنگند، [[همراهی]] نکنم. [[پیامبر]]{{صل}} آزادش گذاشت. او نزد همراهانش باز گشت و گفت: از نزد [[بهترین]] [[مردم]] پیش شما آمده‌ام<ref>{{عربی|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ:: قَاتَلَ رَسُولُ اللهِ{{صل}} مُحَارِبَ خَصَفَةَ بِنَخْلٍ، فَرَأَوْا مِنَ الْمُسْلِمِينَ غِرَّةً، فَجَاءَ رَجُلٌ مِنْهُمْ يُقَالَ لَهُ: غَوْرَثُ بْنُ الْحَارِثِ، حَتَّى قَامَ عَلَى رَأْسِ رَسُولِ اللهِ{{صل}} بِالسَّيْفِ، فَقَالَ: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ: " اللهُ "، فَسَقَطَ السَّيْفُ مِنْ يَدِهِ، فَأَخَذَهُ رَسُولُ اللهِ{{صل}} فَقَالَ: " مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ " قَالَ: كُنْ كَخَيْرِ آخِذٍ، قَالَ: " أَتَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ "، قَالَ: لَا، وَلَكِنِّي أُعَاهِدُكَ أَنْ لَا أُقَاتِلَكَ، وَلَا أَكُونَ مَعَ قَوْمٍ يُقَاتِلُونَكَ، فَخَلَّى سَبِيلَهُ، قَالَ: فَذَهَبَ إِلَى أَصْحَابِهِ، قَالَ: قَدْ جِئْتُكُمْ مِنْ عِنْدِ خَيْرِ النَّاسِ}}؛ مسند ابن حنبل، ج۵، ص۱۵۱، ح۱۴۹۳۴؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۱، ح۴۳۲۲، بزیادة «وأنّی رسول الله» بعد «أتشهد أن لا إله إلا الله»؛ صحیح ابن حبان، ج۷، ص۱۳۸، ح۲۸۸۳، و فیه «کن خیراً منّی» بدل «کن کخیر آخذ»؛ مسند أبی یعلی، ج۲، ص۳۱۸، ح۱۷۷۲؛ المنتخب من مسند عبد بن حمید، ص۳۳۰، ح۱۰۹۶، و راجع؛ الکافی، ج۸، ص۱۲۷، ح۹۷.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۴۹۲-۴۹۵.</ref>.


==توکل در زمزم هدایت==
==توکل در زمزم هدایت==
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش