بسترهای رشد جامعه: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[بسترهای رشد جامعه در حدیث]] - [[بسترهای رشد جامعه در کلام اسلامی]] - [[بسترهای رشد جامعه در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = سیره اجتماعی معصومان (پرسش)}} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[بسترهای رشد جامعه در حدیث]] - [[بسترهای رشد جامعه در کلام اسلامی]] - [[بسترهای رشد جامعه در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = سیره اجتماعی معصومان (پرسش)}} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
یکی از بنیادیترین [[اهداف]] [[عدالت سیاسی]] آن است تا بسترهای [[رشد]] و [[پیشرفت]] [[سیاسی]] [[جامعه]] در عرصههای مادی و [[معنوی]] فراهم شود، بسترهایی که یاریگر [[انسان]] برای رسیدن به جایگاه [[شایسته]] خود است. انسان دارای سرشتی [[اجتماعی]] است؛ جامعه، [[قدرت]] و [[حاکمیت سیاسی]] اگر بستر و زمینهای مطلوب فراهم آورد، استعدادهای او شکوفا میگردد و به رشد هماهنگ با مفهوم دقیق [[قرآنی]] خواهد رسید؛ اما اگر [[حکومت]] یا جامعهای [[فاسد]] و [[گمراه]] باشد، [[رسیدن به کمال]] و [[پویایی]] برای او بسیار سخت خواهد بود؛ پس به نظر میرسد یکی از اساسیترین سازوکارهای پیریزی [[جامعه مطلوب]] و ایجاد بسترهای رشد در جامعه، عدالت سیاسی میباشد. عدالتی که فرایند سنجیده و دقیق [[قدرت سیاسی]] را در جامعه مورد توجه قرار میدهد، [[حقوق شهروندان]] را به رسمیت میشناسد و برای رسیدن هر فرد به آن [[حقوق]]، [[برنامهریزی]] میکند و مهمتر از همه آنکه زمینه حضور فعالانه و مسئولانه [[شهروندان]] را فراهم میکند و شایستگان و [[صالحان]] در مصدر قدرت قرار گیرند. عنصری که میتواند، گامی اساسی برای رشد و [[شکوفایی]] جامعه باشد. طبق دیدگاه بعضی از [[اندیشمندان]] شرط اساسی [[دینی]] بودن جامعه، [[اجرای عدالت]] است؛ چراکه با اجرای عدالت است که مقتضیات رشد در جامعه ایجاد میشود<ref>محمدرضا حکیمی، جامعهسازی قرآنی، ص۱۴۳.</ref>. | یکی از بنیادیترین [[اهداف]] [[عدالت سیاسی]] آن است تا بسترهای [[رشد]] و [[پیشرفت]] [[سیاسی]] [[جامعه]] در عرصههای مادی و [[معنوی]] فراهم شود، بسترهایی که یاریگر [[انسان]] برای رسیدن به جایگاه [[شایسته]] خود است. انسان دارای سرشتی [[اجتماعی]] است؛ جامعه، [[قدرت]] و [[حاکمیت سیاسی]] اگر بستر و زمینهای مطلوب فراهم آورد، استعدادهای او شکوفا میگردد و به رشد هماهنگ با مفهوم دقیق [[قرآنی]] خواهد رسید؛ اما اگر [[حکومت]] یا جامعهای [[فاسد]] و [[گمراه]] باشد، [[رسیدن به کمال]] و [[پویایی]] برای او بسیار سخت خواهد بود؛ پس به نظر میرسد یکی از اساسیترین سازوکارهای پیریزی [[جامعه مطلوب]] و ایجاد بسترهای رشد در جامعه، عدالت سیاسی میباشد. عدالتی که فرایند سنجیده و دقیق [[قدرت سیاسی]] را در جامعه مورد توجه قرار میدهد، [[حقوق شهروندان]] را به رسمیت میشناسد و برای رسیدن هر فرد به آن [[حقوق]]، [[برنامهریزی]] میکند و مهمتر از همه آنکه زمینه حضور فعالانه و مسئولانه [[شهروندان]] را فراهم میکند و شایستگان و [[صالحان]] در مصدر قدرت قرار گیرند. عنصری که میتواند، گامی اساسی برای رشد و [[شکوفایی]] جامعه باشد. طبق دیدگاه بعضی از [[اندیشمندان]] شرط اساسی [[دینی]] بودن جامعه، [[اجرای عدالت]] است؛ چراکه با اجرای عدالت است که مقتضیات رشد در جامعه ایجاد میشود<ref>محمدرضا حکیمی، جامعهسازی قرآنی، ص۱۴۳.</ref>. | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
اصل در این لغت، اهتداء و [[هدایتگری]] به سوی خیر و [[صلاح]] است و [[ضد]] [[ضلالت]] است؛ آنگونه که «غی» که نقیض «رشد» به معنای [[فرورفتن]] در [[فساد]] است<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۴، ص۱۳۹.</ref>. در لغت آمده است رشد، نقیض «غی»، [[گمراهی]] و ضلالت است<ref>خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، ج۶، ص۲۴۲.</ref>. در مفردات راغب نیز همین معنا ذکر شده است و آمده است که «رشد» در معنای [[هدایت]] استعمال میشود<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۵۴.</ref>. [[رشد]] در اصطلاح به معنی [[لیاقت]] و [[شایستگی]] برای نگهداری و بهرهبرداری از امکانات و سرمایههایی که در [[اختیار انسان]] قرار داده شده است<ref>مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص۱۳۳.</ref>. در [[المیزان]] نیز آمده است که رشد به معنای هدایت و راهبری به سوی [[نجات]]<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ص۲۶۵.</ref> و [[هدایتگری]] به سوی مطلوب است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ص۲۶۴.</ref>. | اصل در این لغت، اهتداء و [[هدایتگری]] به سوی خیر و [[صلاح]] است و [[ضد]] [[ضلالت]] است؛ آنگونه که «غی» که نقیض «رشد» به معنای [[فرورفتن]] در [[فساد]] است<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۴، ص۱۳۹.</ref>. در لغت آمده است رشد، نقیض «غی»، [[گمراهی]] و ضلالت است<ref>خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، ج۶، ص۲۴۲.</ref>. در مفردات راغب نیز همین معنا ذکر شده است و آمده است که «رشد» در معنای [[هدایت]] استعمال میشود<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۵۴.</ref>. [[رشد]] در اصطلاح به معنی [[لیاقت]] و [[شایستگی]] برای نگهداری و بهرهبرداری از امکانات و سرمایههایی که در [[اختیار انسان]] قرار داده شده است<ref>مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص۱۳۳.</ref>. در [[المیزان]] نیز آمده است که رشد به معنای هدایت و راهبری به سوی [[نجات]]<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ص۲۶۵.</ref> و [[هدایتگری]] به سوی مطلوب است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ص۲۶۴.</ref>. | ||
با توجه به همین نکته است که بر اساس آموزههای [[قرآن]]، [[رهبران]] و [[انبیای الهی]] که مهمترین ویژگی آنان [[عدالتورزی]] است، دارای رشد و هدایت هستند، فرد پس از آنکه به آن [[درجه]] عالی برسد، میتواند [[ارشاد]] [[جامعه]] را به دست گیرد؛ آنگونه که [[حضرت موسی]]{{ع}} نیز از [[حضرت خضر]]{{ع}} [[طلب]] میکند تا [[راهبر]] او باشد؛ چراکه آنچه به ایشان [[تعلیم]] شده است، دارای رشد و [[صلاح]] میباشد: {{متن قرآن|قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا}}<ref>«موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموختهاند به من بیاموزی؟» سوره کهف، آیه ۶۶.</ref>. | با توجه به همین نکته است که بر اساس آموزههای [[قرآن]]، [[رهبران]] و [[انبیای الهی]] که مهمترین ویژگی آنان [[عدالتورزی]] است، دارای رشد و هدایت هستند، فرد پس از آنکه به آن [[درجه]] عالی برسد، میتواند [[ارشاد]] [[جامعه]] را به دست گیرد؛ آنگونه که [[حضرت موسی]] {{ع}} نیز از [[حضرت خضر]] {{ع}} [[طلب]] میکند تا [[راهبر]] او باشد؛ چراکه آنچه به ایشان [[تعلیم]] شده است، دارای رشد و [[صلاح]] میباشد: {{متن قرآن|قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا}}<ref>«موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموختهاند به من بیاموزی؟» سوره کهف، آیه ۶۶.</ref>. | ||
درباره [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در [[قرآن کریم]] میخوانیم: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ}}<ref>«و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱.</ref>. | درباره [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} در [[قرآن کریم]] میخوانیم: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ}}<ref>«و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱.</ref>. | ||
[[علامه طباطبایی]] مینویسد رشد بر خلاف «غیّ» به معنای اصابت به واقع است که تجلی آن در حضرت ابراهیم، [[هدایتگری]] تام و [[فطری]] او است به سوی [[توحید]] و سایر [[معارف]] و آموزههای [[حق]]<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۲۹۷.</ref>. | [[علامه طباطبایی]] مینویسد رشد بر خلاف «غیّ» به معنای اصابت به واقع است که تجلی آن در حضرت ابراهیم، [[هدایتگری]] تام و [[فطری]] او است به سوی [[توحید]] و سایر [[معارف]] و آموزههای [[حق]]<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۲۹۷.</ref>. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
همچنین، [[ایمان]] آورنده [[قوم موسی]] نیز به [[مردم]] سفارش میکند با [[پیروی]] از او به [[رشد]] و [[هدایت]] دست یابند؛ گفت: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ}}<ref>«و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم» سوره غافر، آیه ۳۸.</ref>. | همچنین، [[ایمان]] آورنده [[قوم موسی]] نیز به [[مردم]] سفارش میکند با [[پیروی]] از او به [[رشد]] و [[هدایت]] دست یابند؛ گفت: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ}}<ref>«و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم» سوره غافر، آیه ۳۸.</ref>. | ||
پس بر اساس [[آیات قرآن کریم]]، [[راهبر]] [[جامعه]]، [[عادل]] است و دارای رشد. هنگامی که این [[ساحت]] از [[شخصیت امام]] در جامعه حضور مییابد، میتواند زمینهساز رشد [[سیاسی]]- اجتماعی گردد؛ حضرت ابراهیم{{ع}} با توجه به ویژگی [[هدایتگری]] خود، جامعه را به سوی رشد، افزایش [[آگاهی]] و کاربست توانمندیها و فعلیتبخشی به آنها، هدایت میکند. اثر نمودار رشد، شکفتگی استعدادها، [[آرامش]] و [[تصمیم]] برای پیشبرد [[هدفها]] و [[حاکمیت]] بر [[غرایز]]، عادات، [[انگیزهها]] و انفعالهای [[نفسانی]] میباشد<ref>سید محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، ج۲، ص۷۲.</ref>. این شکفتگی و [[پیشرفت]] در جامعهای که [[فاسد]] باشد و [[حاکمان]]، ظالمانه [[رفتار]] کنند، به دست نمیآید یا کمتر حاصل میشود. | پس بر اساس [[آیات قرآن کریم]]، [[راهبر]] [[جامعه]]، [[عادل]] است و دارای رشد. هنگامی که این [[ساحت]] از [[شخصیت امام]] در جامعه حضور مییابد، میتواند زمینهساز رشد [[سیاسی]]- اجتماعی گردد؛ حضرت ابراهیم {{ع}} با توجه به ویژگی [[هدایتگری]] خود، جامعه را به سوی رشد، افزایش [[آگاهی]] و کاربست توانمندیها و فعلیتبخشی به آنها، هدایت میکند. اثر نمودار رشد، شکفتگی استعدادها، [[آرامش]] و [[تصمیم]] برای پیشبرد [[هدفها]] و [[حاکمیت]] بر [[غرایز]]، عادات، [[انگیزهها]] و انفعالهای [[نفسانی]] میباشد<ref>سید محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، ج۲، ص۷۲.</ref>. این شکفتگی و [[پیشرفت]] در جامعهای که [[فاسد]] باشد و [[حاکمان]]، ظالمانه [[رفتار]] کنند، به دست نمیآید یا کمتر حاصل میشود. | ||
با عدالت، بستر رشد و [[عزتمندی]] فراهم میشود و به تعبیر [[سید قطب]]، امتی که [[کریم]] و عزتمند است، ممکن نیست که در آن، فردی، [[سرکشی]] کند. هرگز یک شخص، نمیتواند در میان امتی [[رشید]] و [[آگاه]]، [[طغیان]] کند، امتی که [[پروردگار]] خویش را میشناسد و به او [[ایمان]] دارد<ref>ر.ک: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۸۱۶.</ref>. | با عدالت، بستر رشد و [[عزتمندی]] فراهم میشود و به تعبیر [[سید قطب]]، امتی که [[کریم]] و عزتمند است، ممکن نیست که در آن، فردی، [[سرکشی]] کند. هرگز یک شخص، نمیتواند در میان امتی [[رشید]] و [[آگاه]]، [[طغیان]] کند، امتی که [[پروردگار]] خویش را میشناسد و به او [[ایمان]] دارد<ref>ر. ک: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۸۱۶.</ref>. | ||
همچنین به [[روایت]] [[قرآن]]، در [[جبهه]] [[مخالف]] نیز میدانیم که [[فرعون]] و [[فرعونیان]]، دارای [[رشد]] و [[آگاهی]] نیستند؛ قدرتْمحوران، [[استبداد]] و [[خودمحوری]] را پیریزی میکنند؛ در [[کلام الهی]] از یک سو بیان میشود که [[موسی]]{{ع}} را با [[آیات]] و [[حجت]] آشکار به سوی فرعون و پیرامونیانش فرستادیم و در ادامه تأکید میکند که فرعون به عنوان [[مظهر]] [[حاکمیت]] [[طاغوت]] و [[قدرت]] [[فاسد]]، امر رشیدانه نداشت: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ * إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ}}<ref>«و بیگمان ما موسی را با نشانههای خویش و با حجّتی روشن فرستادیم * نزد فرعون و سرکردگان وی؛ آنگاه، آن (سرکرده)ها از فرمان فرعون پیروی کردند و فرمان فرعون از سر کاردانی نبود» سوره هود، آیه ۹۶-۹۷.</ref>. | همچنین به [[روایت]] [[قرآن]]، در [[جبهه]] [[مخالف]] نیز میدانیم که [[فرعون]] و [[فرعونیان]]، دارای [[رشد]] و [[آگاهی]] نیستند؛ قدرتْمحوران، [[استبداد]] و [[خودمحوری]] را پیریزی میکنند؛ در [[کلام الهی]] از یک سو بیان میشود که [[موسی]] {{ع}} را با [[آیات]] و [[حجت]] آشکار به سوی فرعون و پیرامونیانش فرستادیم و در ادامه تأکید میکند که فرعون به عنوان [[مظهر]] [[حاکمیت]] [[طاغوت]] و [[قدرت]] [[فاسد]]، امر رشیدانه نداشت: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ * إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ}}<ref>«و بیگمان ما موسی را با نشانههای خویش و با حجّتی روشن فرستادیم * نزد فرعون و سرکردگان وی؛ آنگاه، آن (سرکرده)ها از فرمان فرعون پیروی کردند و فرمان فرعون از سر کاردانی نبود» سوره هود، آیه ۹۶-۹۷.</ref>. | ||
هرچند میدانیم با توجه به آن وجه [[خودخواهی]] و [[خودبینی]] مستبدین، آنان تنها خود را صاحب رشد و [[فهم]] معرفی میکنند و چنین [[القا]] میکنند که [[مردم]] را به رشد راه میبرند: {{متن قرآن|قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ}}<ref>«فرعون گفت:» سوره غافر، آیه ۲۹.</ref>. | هرچند میدانیم با توجه به آن وجه [[خودخواهی]] و [[خودبینی]] مستبدین، آنان تنها خود را صاحب رشد و [[فهم]] معرفی میکنند و چنین [[القا]] میکنند که [[مردم]] را به رشد راه میبرند: {{متن قرآن|قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ}}<ref>«فرعون گفت:» سوره غافر، آیه ۲۹.</ref>. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
[[نزدیکی به خداوند]] آنگاه به دست میآید که [[صفات الهی]] در انسان جلوهگر شود، یکی از صفات الهی، عدل است و [[انسانی]] که بخواهد به جایگاه [[قرب الهی]] برسد، باید این صفت را در خویشتن پدید آورد، طبیعی است که گاهی این ویژگی فردی است که تنها حیطهای کوچک و محدود را شامل میشود و گاه عرصهای [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] را در بر میگیرد که میتواند مقدمات [[رشد]] و [[پویایی]] یک [[جامعه]] را فراهم سازد.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۱۴۵-۱۵۱.</ref> | [[نزدیکی به خداوند]] آنگاه به دست میآید که [[صفات الهی]] در انسان جلوهگر شود، یکی از صفات الهی، عدل است و [[انسانی]] که بخواهد به جایگاه [[قرب الهی]] برسد، باید این صفت را در خویشتن پدید آورد، طبیعی است که گاهی این ویژگی فردی است که تنها حیطهای کوچک و محدود را شامل میشود و گاه عرصهای [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] را در بر میگیرد که میتواند مقدمات [[رشد]] و [[پویایی]] یک [[جامعه]] را فراهم سازد.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۱۴۵-۱۵۱.</ref> | ||
==پرسش مستقیم== | == پرسش مستقیم == | ||
* [[ایجاد بسترهای رشد جامعه به عنوان یکی از اهداف عدالت سیاسی به چه معناست؟ (پرسش)]] | * [[ایجاد بسترهای رشد جامعه به عنوان یکی از اهداف عدالت سیاسی به چه معناست؟ (پرسش)]] | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | {{پایان مدخل وابسته}} |