پرش به محتوا

خداشناسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۹۹: خط ۹۹:
#'''[[برهان صدیقین]]:''' این برهان بدون وساطت موجود خارجی و ماسوی‌الله، وجود [[خدا]] را ثابت می‌کند<ref>عبودیت، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ۲/۱۵۸–۱۵۹.</ref>؛ یعنی همین که معلوم شد واقعیتی هست، [[اثبات]] می‌شود [[خداوند]] باید موجود باشد.<ref>رحیقی، تأملی در راه‌های خداشناسی، ۵۴.</ref> از این‌رو برهان صدیقین، برهانی است که در آن وجود خدا با [[تأمل]] در محض وجود یا نفس وجود یا [[طبیعت]] وجود ثابت می‌شود.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۲۳۹؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۷.</ref> در این برهان، برای [[شناخت خدا]] تنها به ذات [[حق]] استناد می‌شود<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۶۹.</ref>؛ به این بیان که «وجود لذاته» قبول عدم نمی‌کند. از طرفی، هرچه لذاته قبول عدم نکند، [[واجب‌الوجود]] است؛ در نتیجه وجود، واجب‌الوجود است.<ref>عبودیت، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ۲/۱۵۹–۱۶۲.</ref> [[برهان صدیقین]]، از این جهت که وجود [[خدا]] را بدون وساطت وجود مخلوق ثابت می‌کند، مشابه [[برهان وجودی]] (مفهومی) است؛ اما در [[فلسفه اسلامی]] در [[صحت]] برهان وجودی، از آن جهت که مبتنی بر مفهوم است، [[تردید]] شده، مورد توجه [[فلاسفه]] قرار نگرفته‌است؛ برخلاف برهان صدیقین که هم [[مقبولیت]] عام یافته‌است و هم [[فیلسوفان]] به آن اهتمام داشته‌اند.<ref>عبودیت، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ۲/۱۸۷.</ref>
#'''[[برهان صدیقین]]:''' این برهان بدون وساطت موجود خارجی و ماسوی‌الله، وجود [[خدا]] را ثابت می‌کند<ref>عبودیت، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ۲/۱۵۸–۱۵۹.</ref>؛ یعنی همین که معلوم شد واقعیتی هست، [[اثبات]] می‌شود [[خداوند]] باید موجود باشد.<ref>رحیقی، تأملی در راه‌های خداشناسی، ۵۴.</ref> از این‌رو برهان صدیقین، برهانی است که در آن وجود خدا با [[تأمل]] در محض وجود یا نفس وجود یا [[طبیعت]] وجود ثابت می‌شود.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۲۳۹؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۷.</ref> در این برهان، برای [[شناخت خدا]] تنها به ذات [[حق]] استناد می‌شود<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۶۹.</ref>؛ به این بیان که «وجود لذاته» قبول عدم نمی‌کند. از طرفی، هرچه لذاته قبول عدم نکند، [[واجب‌الوجود]] است؛ در نتیجه وجود، واجب‌الوجود است.<ref>عبودیت، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ۲/۱۵۹–۱۶۲.</ref> [[برهان صدیقین]]، از این جهت که وجود [[خدا]] را بدون وساطت وجود مخلوق ثابت می‌کند، مشابه [[برهان وجودی]] (مفهومی) است؛ اما در [[فلسفه اسلامی]] در [[صحت]] برهان وجودی، از آن جهت که مبتنی بر مفهوم است، [[تردید]] شده، مورد توجه [[فلاسفه]] قرار نگرفته‌است؛ برخلاف برهان صدیقین که هم [[مقبولیت]] عام یافته‌است و هم [[فیلسوفان]] به آن اهتمام داشته‌اند.<ref>عبودیت، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ۲/۱۸۷.</ref>
برهان صدیقین گرچه از ابتکارات [[حکمای اسلامی]] است، اما به اعتراف آنان، از [[نصوص دینی]] گرفته شده‌است؛ از این‌رو خاستگاه اصلی آن [[متون دینی]] است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۲۸؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۳–۱۴؛ جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ۳/۱۸۷؛ قراملکی، خدا در حکمت و شریعت، ۱۲۴.</ref> برخی [[آیات]]<ref>فصلت، ۵۳؛ آل عمران، ۱۸.</ref> و برخی [[روایات]] و [[دعاها]]، به این [[برهان]] اشاره دارند؛ مانند این فراز [[دعای ابوحمزه ثمالی]]: {{متن حدیث| بِكَ عَرَفْتُكَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إِلَيْكَ وَ لَوْ لاَ أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ}}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۹۵/۸۲؛ اله‌بداشتی، برهان صدیقین، ۵/۵۳۴–۵۳۵.</ref> برای این برهان، تقریرهای پرشماری بیان شده‌است. این برهان را نخست [[فارابی]] به صورت شکل برهانی و منطقی تنظیم کرده، بعدها در آثار دیگر [[حکما]] مورد توجه قرار گرفته‌ است.<ref>قراملکی، خدا در حکمت و شریعت، ۱۲۰–۱۲۱.</ref> [[ملاصدرا]] در تقریر این برهان، با گواه‌ گرفتن [[آیات الهی]] و بر مبنای مقدماتی چون اصالت وجود و تشکیک در وجود، [[ثابت]] می‌کند در سلسله مراتب تشکیکی وجود مرتبه‌ای هست که کامل‌تر و تمام‌تر از آن مرتبه‌ای وجود ندارد و آن مرتبه وجودی در ذات خویش مستغنی است، که همان [[واجب‌الوجود]] است.<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۴۶؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۶؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۲۸؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۲/۸۳–۸۴؛ ۴/۳۶۰–۳۶۱ و ۶/۱۵۶؛  قراملکی، خدا در حکمت و شریعت، ۱۲۲؛  اله‌بداشتی، برهان صدیقین، ۵/۵۳۶.</ref>
برهان صدیقین گرچه از ابتکارات [[حکمای اسلامی]] است، اما به اعتراف آنان، از [[نصوص دینی]] گرفته شده‌است؛ از این‌رو خاستگاه اصلی آن [[متون دینی]] است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۲۸؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۳–۱۴؛ جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ۳/۱۸۷؛ قراملکی، خدا در حکمت و شریعت، ۱۲۴.</ref> برخی [[آیات]]<ref>فصلت، ۵۳؛ آل عمران، ۱۸.</ref> و برخی [[روایات]] و [[دعاها]]، به این [[برهان]] اشاره دارند؛ مانند این فراز [[دعای ابوحمزه ثمالی]]: {{متن حدیث| بِكَ عَرَفْتُكَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إِلَيْكَ وَ لَوْ لاَ أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ}}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۹۵/۸۲؛ اله‌بداشتی، برهان صدیقین، ۵/۵۳۴–۵۳۵.</ref> برای این برهان، تقریرهای پرشماری بیان شده‌است. این برهان را نخست [[فارابی]] به صورت شکل برهانی و منطقی تنظیم کرده، بعدها در آثار دیگر [[حکما]] مورد توجه قرار گرفته‌ است.<ref>قراملکی، خدا در حکمت و شریعت، ۱۲۰–۱۲۱.</ref> [[ملاصدرا]] در تقریر این برهان، با گواه‌ گرفتن [[آیات الهی]] و بر مبنای مقدماتی چون اصالت وجود و تشکیک در وجود، [[ثابت]] می‌کند در سلسله مراتب تشکیکی وجود مرتبه‌ای هست که کامل‌تر و تمام‌تر از آن مرتبه‌ای وجود ندارد و آن مرتبه وجودی در ذات خویش مستغنی است، که همان [[واجب‌الوجود]] است.<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۴۶؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۶؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۲۸؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۲/۸۳–۸۴؛ ۴/۳۶۰–۳۶۱ و ۶/۱۵۶؛  قراملکی، خدا در حکمت و شریعت، ۱۲۲؛  اله‌بداشتی، برهان صدیقین، ۵/۵۳۶.</ref>
[[ابن‌سینا]] کوشیده‌ است تقریر جدیدی از این برهان به دست دهد.<ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۶۶–۶۷.</ref> [[ملاصدرا]] [[برهان]] ابن‌سینا را معتبر و تام دانسته،<ref>المبدأ و المعاد، ۹۰؛ تفسیر القرآن، ۴/۷۲.</ref> روش او را در [[اقامه برهان]] پذیرفته‌است؛ اما آن را از نوع [[برهان صدیقین]] به حساب نیاورده است؛ زیرا به نظر [[ملاصدرا]] این [[برهان]] به مفهوم موجود نظر دارد نه به [[حقیقت]] وجود<ref>الحکمة المتعالیه، ۶/۲۶–۲۷؛ عبودیت، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ۲/۱۸۸.</ref>؛ زیرا برهان ابن‌سینا وجود [[خداوند]] را با بررسی چگونگی تحقق مفهوم موجود که مشروط به وجود [[واجب]] بالذات است، [[ثابت]] می‌کند نه با بررسی چگونگی تحقق مصداق این مفهوم؛ در حالی‌که ملاصدرا تأکید دارد برهان صدیقین باید با بررسی مصداق وجود، یعنی با نظر در حقیقت وجود، خداوند را ثابت کند.<ref>الحکمة المتعالیه، ۶/۲۶–۲۷؛ عبودیت، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ۲/۱۸۸.</ref> وی با توجه به اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، مصداق مفهوم موجود، یعنی [[واقعیت]] خارجی را همان حقیقت وجود می‌داند، نه امری ماهوی؛ از این‌رو برهان خود را براساس [[تأمل]] در حقیقت وجود تقریر کرده‌است.<ref>الشواهد الربوبیه، ۴۶؛ الحکمة المتعالیه، ۶/۲۶؛ مفاتیح الغیب، ۱۲۸؛  عبودیت، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ۲/۱۹۰ و ۱۹۲.</ref> [[امام خمینی]] نیز یکی از راه‌های [[اثبات وجود خداوند]] را برهان صدیقین می‌داند. ایشان اساساً با رویکرد دیگری به برهان صدیقین پرداخته، این برهان را طریقی [[شهودی]] برای [[اثبات]] [[حق‌تعالی]] تلقی می‌کند؛ طریقی که از مقدمات [[فلسفی]] خالی است و تنها در [[مقام]] تعبیر با الفاظ بیان می‌شود.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱؛ احمدی سعدی، برهان صدیقین از دیدگاه امام خمینی، ۶۹.</ref> از این‌رو هر کس این برهان را بداند، دلیل بر این نیست که از [[صدیقین]] باشد؛ زیرا در اینجا [[علم]] مطرح نیست، بلکه [[شهود]] و [[رؤیت]] مطرح است. بنابر نظر ایشان، برهان صدیقین [[برهان عقلی]] و فلسفی نیست که [[عقل]] با فعالیت خود بدان راه پیدا کرده باشد؛ برهانی ذوقی و شهودی است که سالک [[مشاهده]] خود را در مرحله نازله آن، در قالب الفاظ بیان می‌کند<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱؛ احمدی سعدی، برهان صدیقین از دیدگاه امام خمینی، ۶۹–۷۰.</ref> و از این جهت، آن را [[برهان صدیقین]] می‌گویند که نقشه تجلیات [[قلوب]] [[صدیقین]] است؛ زیرا آنان از [[مشاهده]] ذات، به [[شهود]] [[اسما]] و صفات نایل می‌آیند و در آینه اسما و صفات، اعیان و مظاهر را شهود می‌کنند؛ بنابراین این قسم [[برهان]] را صدیقین می‌گویند، برای آنکه اگر صدیقی بخواهد مشاهدات خود را به‌صورت برهان درآورد و آنچه را به ذوق و شهود یافته‌است، در قالب الفاظ بریزد، به صورت چنین برهانی بیان می‌کند نه اینکه [[معارف]] صدیقین از سنخ [[براهین]] باشد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱؛ احمدی سعدی، برهان صدیقین از دیدگاه امام خمینی، ۶۹–۷۰.</ref> [[امام خمینی]] این برهان را شریف‌ترین، محکم‌ترین و کوتاه‌ترین برهان می‌داند. از این‌جهت شریف‌ترین برهان است که از دیدن ذات وجود، [[واجب]] که عین وجود است، [[ثابت]] می‌شود<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۳.</ref> و از این‌جهت محکم‌ترین است؛ زیرا این برهان به [[اثبات]] دور و [[تسلسل]] نیازی ندارد و از این جهت کوتاه‌ترین برهان است که به مقدماتی غیر از اصالت وجود و تشکیک در وجود، نیازی ندارد.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۳.</ref> بنابر نظر ایشان، این برهان بر مبنای اصالت وجود است و هر کس ایمانش در اصالت وجود راسخ‌تر باشد، در اثبات [[حق‌تعالی]] پیش‌قدم‌تر است. در [[حقیقت]]، [[ایمان]] به [[واجب‌الوجود]] ایمان به اصالت وجود است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۹.</ref> ایشان خاطرنشان کرده‌است این برهان به برهان خُلف نیز مشهور است؛ زیرا وقتی به اصل وجود که از ماهیات و [[اعدام]] به دور است، توجه شود، موجودیت وجود به خودی خود اثبات می‌شود.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۴.</ref>:
[[ابن‌سینا]] کوشیده‌ است تقریر جدیدی از این برهان به دست دهد.<ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۶۶–۶۷.</ref> [[ملاصدرا]] [[برهان]] ابن‌سینا را معتبر و تام دانسته،<ref>المبدأ و المعاد، ۹۰؛ تفسیر القرآن، ۴/۷۲.</ref> روش او را در [[اقامه برهان]] پذیرفته‌است؛ اما آن را از نوع [[برهان صدیقین]] به حساب نیاورده است؛ زیرا به نظر [[ملاصدرا]] این [[برهان]] به مفهوم موجود نظر دارد نه به [[حقیقت]] وجود<ref>الحکمة المتعالیه، ۶/۲۶–۲۷؛ عبودیت، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ۲/۱۸۸.</ref>؛ زیرا برهان ابن‌سینا وجود [[خداوند]] را با بررسی چگونگی تحقق مفهوم موجود که مشروط به وجود [[واجب]] بالذات است، [[ثابت]] می‌کند نه با بررسی چگونگی تحقق مصداق این مفهوم؛ در حالی‌که ملاصدرا تأکید دارد برهان صدیقین باید با بررسی مصداق وجود، یعنی با نظر در حقیقت وجود، خداوند را ثابت کند.<ref>الحکمة المتعالیه، ۶/۲۶–۲۷؛ عبودیت، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ۲/۱۸۸.</ref> وی با توجه به اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، مصداق مفهوم موجود، یعنی [[واقعیت]] خارجی را همان حقیقت وجود می‌داند، نه امری ماهوی؛ از این‌رو برهان خود را براساس [[تأمل]] در حقیقت وجود تقریر کرده‌است.<ref>الشواهد الربوبیه، ۴۶؛ الحکمة المتعالیه، ۶/۲۶؛ مفاتیح الغیب، ۱۲۸؛  عبودیت، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ۲/۱۹۰ و ۱۹۲.</ref> [[امام خمینی]] نیز یکی از راه‌های [[اثبات وجود خداوند]] را برهان صدیقین می‌داند. ایشان اساساً با رویکرد دیگری به برهان صدیقین پرداخته، این برهان را طریقی [[شهودی]] برای [[اثبات]] [[حق‌تعالی]] تلقی می‌کند؛ طریقی که از مقدمات [[فلسفی]] خالی است و تنها در [[مقام]] تعبیر با الفاظ بیان می‌شود.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱؛ احمدی سعدی، برهان صدیقین از دیدگاه امام خمینی، ۶۹.</ref> از این‌رو هر کس این برهان را بداند، دلیل بر این نیست که از [[صدیقین]] باشد؛ زیرا در اینجا [[علم]] مطرح نیست، بلکه [[شهود]] و [[رؤیت]] مطرح است. بنابر نظر ایشان، برهان صدیقین [[برهان عقلی]] و فلسفی نیست که [[عقل]] با فعالیت خود بدان راه پیدا کرده باشد؛ برهانی ذوقی و شهودی است که سالک [[مشاهده]] خود را در مرحله نازله آن، در قالب الفاظ بیان می‌کند<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱؛ احمدی سعدی، برهان صدیقین از دیدگاه امام خمینی، ۶۹–۷۰.</ref> و از این جهت، آن را [[برهان صدیقین]] می‌گویند که نقشه تجلیات [[قلوب]] [[صدیقین]] است؛ زیرا آنان از [[مشاهده]] ذات، به [[شهود]] [[اسما]] و صفات نایل می‌آیند و در آینه اسما و صفات، اعیان و مظاهر را شهود می‌کنند؛ بنابراین این قسم [[برهان]] را صدیقین می‌گویند، برای آنکه اگر صدیقی بخواهد مشاهدات خود را به‌صورت برهان درآورد و آنچه را به ذوق و شهود یافته‌است، در قالب الفاظ بریزد، به صورت چنین برهانی بیان می‌کند نه اینکه [[معارف]] صدیقین از سنخ [[براهین]] باشد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۱؛ احمدی سعدی، برهان صدیقین از دیدگاه امام خمینی، ۶۹–۷۰.</ref> [[امام خمینی]] این برهان را شریف‌ترین، محکم‌ترین و کوتاه‌ترین برهان می‌داند. از این‌جهت شریف‌ترین برهان است که از دیدن ذات وجود، [[واجب]] که عین وجود است، [[ثابت]] می‌شود<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۳.</ref> و از این‌جهت محکم‌ترین است؛ زیرا این برهان به [[اثبات]] دور و [[تسلسل]] نیازی ندارد و از این جهت کوتاه‌ترین برهان است که به مقدماتی غیر از اصالت وجود و تشکیک در وجود، نیازی ندارد.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۳.</ref> بنابر نظر ایشان، این برهان بر مبنای اصالت وجود است و هر کس ایمانش در اصالت وجود راسخ‌تر باشد، در اثبات [[حق‌تعالی]] پیش‌قدم‌تر است. در [[حقیقت]]، [[ایمان]] به [[واجب‌الوجود]] ایمان به اصالت وجود است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۹.</ref> ایشان خاطرنشان کرده‌است این برهان به برهان خُلف نیز مشهور است؛ زیرا وقتی به اصل وجود که از ماهیات و [[اعدام]] به دور است، توجه شود، موجودیت وجود به خودی خود اثبات می‌شود.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۴.</ref>.
# '''[[برهان وجوب و امکان]]:''' این [[برهان]] بر پایه تقسیم وجود واجب و ممکن، به [[اثبات وجود]] [[خدای متعال]] می‌پردازد<ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۱۸؛ حلی، کشف المراد، ۲۸۰؛ حلی، باب الحادی‌عشر، ۵.</ref>؛ به این بیان که هر شیء در صورت مقایسه با وجود خارجی، اگر اتصاف‌اش به وجود جایز نباشد، ممتنع خواهد بود و اگر جایز باشد، چنان‌که اتصاف‌اش به وجود، ضروری باشد، واجب وگرنه ممکن است. وجودهای ممکن نیازمند علت‌اند<ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۱۹؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۲/۲۵۴–۲۶۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۰/۱۵۸–۱۵۹؛ اسحاق‌نیا، برهان امکان و وجوب، ۵/۵۱۷؛ عبودیت، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ۲/۱۷۶–۱۸۲.</ref>؛ دور و [[تسلسل]] نیز [[باطل]] است؛ از این‌رو همه حوادث و موجودات ممکن به موجودی [[غنی]] بالذات و [[قائم]] به خویش منتهی می‌شوند و آن [[واجب‌الوجود]] است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۲۱۹؛ اسحاق‌نیا، برهان امکان و وجوب، ۵/۵۱۸.</ref> [[امام خمینی]] نیز یکی از راه‌های [[اثبات]] واجب‌تعالی را [[برهان امکان]] می‌داند. ایشان با [[ابطال]] تسلسل قائل است ممکنات به وجود قیومی مقوم‌اند که آن همان واجب‌ تعالی است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۴.</ref>؛ از این‌رو در این [[برهان]] با بهره‌ گرفتن از ابطال تسلسل مستقیماً بر اثبات واجب‌تعالی [[استدلال]] می‌شود.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۷.</ref> از آنجا که [[اختلاف]] روش [[متکلمان]] و [[حکمای الهی]] در اثبات [[صانع]]، مبتنی بر اختلاف آنان دربارهٔ سبب احتیاج شیء به علت است که به [[عقیده]] متکلمان حدوث و به [[اعتقاد]] [[حکما]] امکان ماهوی آن است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۴۱، ۴۶ و ۲/۵۵، ۵۷.</ref> امام خمینی [[معتقد]] است امکان ماهوی تنها می‌تواند در اثبات واسطه باشد، اما در ثبوت واسطه نیست؛ زیرا اگر در ثبوت واسطه باشد، محذور «تحقق و لاتحقق» و «سلب شیء عن نفسه» لازم می‌آید.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰–۱۴.</ref> اگر سبب احتیاج وجود چیزی به علت، امکان ماهوی آن باشد، امکان ماهوی باید بر [[حاجت]] و نیاز مقدم باشد<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۴۱–۴۶ و ۵۵–۵۷.</ref>؛ در حالی‌که بنابر اصالت وجود، وجود مقدم بر ماهیت و ماهیت تابع آن است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۴.</ref> و امکان ماهوی که از سلب [[ضرورت]] وجود و عدم برای ماهیت به دست می‌آید،<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۳.</ref> وصف و لازم ماهیت و مؤخر از آن است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۳۱ و ۳۸.</ref> چنانچه ایجاب و [[وجوب]] نیز که در تحلیل [[ذهنی]] بر ایجاد و وجود مقدم‌اند، لحاظ شوند، مراتب افزون خواهد شد.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۱/۴۹–۵۰.</ref> پس اگر حدوث به دلیل اینکه وصف وجود و مؤخر از آن است، نمی‌تواند سبب احتیاج وجود به علت باشد،<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۴۹–۵۱.</ref> امکان ماهوی نیز ـ با همین [[قیاس]] ـ نمی‌تواند سبب احتیاج باشد.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۳–۱۴.</ref> [[امام خمینی]] با بیان معنای دیگری از امکان (فقری) نیاز و احتیاج را به واقع و [[هویت]] معلول انتقال می‌دهد و بر این [[باور]] است که امکان در باب وجودات به معنای امکان ماهوی نیست؛ زیرا دربارهٔ خود وجود نمی‌توان گفت نسبت آن به عدم و وجود یکسان است؛ بلکه آنچه تحقق دارد، تحقق برای آن ضروری است؛ بنابراین امکان در باب وجودات به معنای ربط و [[فقر]] است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۳–۱۴.</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[خداشناسی - صاحبی (مقاله)| مقاله «خداشناسی»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۵ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۵، ص۱۲۶ – ۱۳۶.</ref>


=== [[برهان حرکت]] ===
=== [[برهان حرکت]] ===
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش