پرش به محتوا

صحابه در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲٬۵۵۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ ژوئن ۲۰۲۳
جز (جایگزینی متن - 'ولیکن' به 'لکن')
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۶۷: خط ۱۶۷:


با تمام این مطالب، نمی‌توان این [[واقعیت]] را [[انکار]] کرد که [[تقابل]] اهل سنت با شیعه بر سر موضوع صحابه - چه ناشی از [[قانون]] [[عدالت صحابه]] باشد و چه ناظر بر افراد معدودی از صحابه - همیشه یکی از نزاع‌های دیرینه میان این دو گروه بوده است. توجه بیش از حدّ اهل سنت به صحابه‌نگاری، آن هم با [[گرایش]] فضائل‌نویسی و [[دفاع]] افراط‌گرایانه و مقدس‌مآبانه از موضوع عدالت صحابه و عملکرد آنان به منظور [[رویارویی]] با نگاه انتقادی شیعه، شیعه را به صورتی دیگر، که همانا باید آن را صحابه‌نگاری [[کلامی]] نام نهاد، به واکنش و نوعی تقابل با فضائل‌نویسی صحابه کشاند که به دو صورت [[مناقب‌نگاری]] اهل بیت {{عم}} و مثالب‌نویسی صحابه پدیدار شد، به‌طوری که مثالب‌نویسی، یکی از نشانه‌های [[رافضی]] و [[شیعی]] بودن اشخاص گردید. این تقابل ساختگی، نه اصل [[اعتقادی]] داشته و نه واقعیت خارجی و [[تاریخی]]، بلکه پس از چندین قرن عملاً «صحابه» را برای اهل سنت، و [[اهل بیت پیامبر]] را برای شیعه به عنوان [[هویت ملی]] و مذهبی جا انداخت و نتیجه آن، از یک‌سو [[القای شبهه]] دشمنی صحابه با اهل بیت پیامبر و از سوی دیگر، دشمنی شیعه با کل [[صحابه]] شد، حال آنکه تمام این مطلب خلاف واقع است؛ زیرا نه [[اهل بیت]] {{عم}} و نه [[شیعیان]] آنان چنین پنداری از تمام صحابه داشته و دارند، و نه عملکرد صحابه چنین بوده است. بسیاری از آنان - به جز تعداد اندکی که البته برخی از آنان از بزرگان صحابه نیز بوده‌اند - مدافع اهل بیت {{عم}} بوده و بسیاری از آنان، در رکاب [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] شرکت کردند و [[شهید]] شدند. اما نتایج منفی [[القا]] و نهادینه کردن چنین شبهه‌ای، بروز [[جنگ‌ها]] و کشتارهایی میان [[پیروان]] دو [[فرقه]] بود.<ref>[[محمد رضا هدایت‌پناه|هدایت‌پناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «دانش صحابه‌نگاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص ۱۴.</ref>
با تمام این مطالب، نمی‌توان این [[واقعیت]] را [[انکار]] کرد که [[تقابل]] اهل سنت با شیعه بر سر موضوع صحابه - چه ناشی از [[قانون]] [[عدالت صحابه]] باشد و چه ناظر بر افراد معدودی از صحابه - همیشه یکی از نزاع‌های دیرینه میان این دو گروه بوده است. توجه بیش از حدّ اهل سنت به صحابه‌نگاری، آن هم با [[گرایش]] فضائل‌نویسی و [[دفاع]] افراط‌گرایانه و مقدس‌مآبانه از موضوع عدالت صحابه و عملکرد آنان به منظور [[رویارویی]] با نگاه انتقادی شیعه، شیعه را به صورتی دیگر، که همانا باید آن را صحابه‌نگاری [[کلامی]] نام نهاد، به واکنش و نوعی تقابل با فضائل‌نویسی صحابه کشاند که به دو صورت [[مناقب‌نگاری]] اهل بیت {{عم}} و مثالب‌نویسی صحابه پدیدار شد، به‌طوری که مثالب‌نویسی، یکی از نشانه‌های [[رافضی]] و [[شیعی]] بودن اشخاص گردید. این تقابل ساختگی، نه اصل [[اعتقادی]] داشته و نه واقعیت خارجی و [[تاریخی]]، بلکه پس از چندین قرن عملاً «صحابه» را برای اهل سنت، و [[اهل بیت پیامبر]] را برای شیعه به عنوان [[هویت ملی]] و مذهبی جا انداخت و نتیجه آن، از یک‌سو [[القای شبهه]] دشمنی صحابه با اهل بیت پیامبر و از سوی دیگر، دشمنی شیعه با کل [[صحابه]] شد، حال آنکه تمام این مطلب خلاف واقع است؛ زیرا نه [[اهل بیت]] {{عم}} و نه [[شیعیان]] آنان چنین پنداری از تمام صحابه داشته و دارند، و نه عملکرد صحابه چنین بوده است. بسیاری از آنان - به جز تعداد اندکی که البته برخی از آنان از بزرگان صحابه نیز بوده‌اند - مدافع اهل بیت {{عم}} بوده و بسیاری از آنان، در رکاب [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] شرکت کردند و [[شهید]] شدند. اما نتایج منفی [[القا]] و نهادینه کردن چنین شبهه‌ای، بروز [[جنگ‌ها]] و کشتارهایی میان [[پیروان]] دو [[فرقه]] بود.<ref>[[محمد رضا هدایت‌پناه|هدایت‌پناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «دانش صحابه‌نگاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص ۱۴.</ref>
==تهمت عدم اعتنا به صحابه در اندیشه شیعی==
وهابیان ادعا می‌کنند: [[قرآن]] از [[صحابه پیامبر]]{{صل}} [[تمجید]] کرده، از آنان به بزرگی و [[عظمت]] یاد کرده و [[رضایت]] خویش را از همه [[صحابه]] اعلام نموده است؛ ولی [[شیعیان]] با نادیده گرفتن این [[آیات]]، هیچ حرمتی برای صحابه قائل نیستند، [[روایات]] آنان را تلقی به قبول نمی‌کنند و آنان را [[عادل]] نمی‌دانند.
'''تحلیل و بررسی''': موضوع صحابه، مانند برخی از مباحث کلیدی از لایه‌های متعددی برخوردار است، به گونه‌ای که می‌توان هر یک از آن لایه‌ها را به صورت جداگانه مورد بحث و بررسی قرار داد. مهم‌ترین سؤالاتی که با این موضوع مرتبط است عبارت است از:
# صحابه چه کسانی‌اند؟
#آیا همه صحابه عادل‌اند؟ نظر [[شیعه]] در این باره چیست؟
# شیعه درباره آیاتی که از صحابه تمجید کرده است چه پاسخی دارد؟
# شیعه درباره روایاتی چون {{متن حدیث|أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ‌}} چه می‌گوید؟
#چرا شیعیان به روایات صحابه اعتنا نمی‌کنند؟
اینها سؤالاتی است که این نوشتار طی چند نکته در پی یافتن پاسخ به آنها است:
'''نکته نخست''': «صحابه» در لغت به معنی ملازم و همراه است؛ ولی در اصطلاح حتی نزد [[دانشمندان اهل سنت]] از تعریف واحدی برخوردار نیست. بیشتر [[اهل سنت]] با نگاه حداکثری بر این باورند هر [[مسلمانی]] که [[پیامبر]]{{صل}} را دیده باشد، حتی اگر در یک [[روز]] یا یک [[ساعت]] از روز باشد «صحابه» محسوب می‌شود.
[[بخاری]] می‌نویسد: {{عربی|من صحب رسول الله أو رآه من المسلمين فهو من أصحابه}}؛ «هر کس از [[مسلمانان]] با پیامبر{{صل}} [[مصاحبت]] داشته یا او را دیده باشد از [[اصحاب]] آن حضرت به شمار می‌آید»<ref>عمدة القاری، ج۱۶، ص۱۶۹؛ اسدالغابة، ج۱، ص۱۲.</ref>.
[[احمد بن حنبل]] با توضیح بیشتری می‌گوید: {{عربی|أصحاب رسول الله كل من صحبه شهراً أو يوماً أو ساعة أو رآه}}؛ «صحابه کسی است که یک ماه یا یک روز یا حتی ساعتی (لحظه‌ای) با پیامبر{{صل}} مصاحبت کند یا او را ببیند»<ref>اسد الغابة، ج۱، ص۱۲. </ref>.
عسقلانی می‌نویسد: {{عربی|إن الصحابي هو كل من لقي النبي{{صل}} مؤمناً و لو [[ساعة]] من [[نهار]] و مات على الإسلام}}؛ «هر کس [[پیامبر]]{{صل}} را در حال [[ایمان]] [[ملاقات]] کند، هرچند به [[میزان]] یک [[ساعت]] (لحظه) در [[روز]] باشد و بر [[اسلام]] بمیرد «[[صحابی]]» به شمار می‌آید»<ref>الاصابة، ج۱، ص۱۵۷.</ref>.
در مقابل این دیدگاه، شمار کمتری از [[دانشمندان اهل سنت]] در تعریف [[صحابه]] با نگاه حداقلی قائل‌اند که تنها، دیدن یا [[مصاحبت]] مختصر برای عنوان صحابی کافی نیست، بلکه شخص صحابی باید مدت قابل ملاحظه‌ای در مصاحبت پیامبر{{صل}} به سر ببرد.
[[قاضی]] [[ابوبکر محمد بن طیب]] از [[معتقدان]] به این نکته است. وی می‌گوید: «گرچه مفهوم صحابه در لغت عام است، ولی [[عرف]] [[امت]] این واژه را برای کسانی اطلاق می‌کند که مدت قابل توجهی با پیامبر{{صل}} مصاحبت داشته باشد»<ref>الجرح، اسدالغابة، ج۱، ص۱۲. </ref>.
«عینی» - نویسنده کتاب [[عمدة القاری (کتاب)|عمدة القاری]] - از [[سعید بن مسیب]] نقل می‌کند: «[[صحابه پیامبر]]{{صل}} کسی است که حداقل یک یا دو سال با آن حضرت بوده و در یک یا دو [[غزوه]] با [[رسول خدا]]{{صل}} در [[جنگ]] [[همراهی]] کرده باشد»<ref>عمدة القاری، ج۱۶، ص۱۶۹.</ref>.
افزون بر اینها برخی از [[دانشمندان شیعه]] چون [[آیت‌الله]] [[معرفت]]، به جز از طول مصاحبت، شرط دیگری را نیز لازم می‌دانند و آن اینکه این مصاحبت باید به میزانی باشد که [[خلق و خوی پیامبر]]{{صل}} در شخص صحابی تجلی یابد و در [[رفتار]] و کردارش متبلور گردد<ref>ر.ک: التفسیر الاثری، ج۱، ص۹۸ - ۱۰۵.</ref>.
'''نکته دوم''': در نگاه عموم [[اهل سنت]]، صحابه حتی با همان تعریف حداکثری از چنان جایگاه مقدسی برخوردارند که کوچک‌ترین ایرادی بر آنان وارد نیست، بلکه حتی [[گفت‌وگو]] درباره [[عدالت]] یا عدم عدالت آنان، خلاف [[نص قرآن]] است.
گروهی پا را از این هم فراتر گذاشته بر این باورند هر کس درباره صحابه لب به [[انتقاد]] بگشاید و بر اساس معیارهای نقد [[دانش]] [[رجال]]، نسبت به آنان گفت‌وگو کند، از [[دین]] خارج شده و خونش [[مباح]] است.
عسقلانی می‌نویسد: {{عربی|فإن جميع الصحابة عدول لا يتطرق إليهم الجرح}}؛ «همه صحابه عادلند و ایرادی بر آنان نیست»<ref>الإصابة، ج۱، ص۳.</ref>. ایشان حتی تا آنجا پیش رفت که [[معتقد]] است هر کس فردی از [[صحابه]] را تنقیص کند از زنادقه است<ref>الإصابة، ج۱، ص۲۲.</ref>.
با نگاهی گذرا به [[آیات الهی]] به دست می‌آید که عنوان «صحابه» نمی‌تواند از حیث معنی به این گستردگی باشد و همچنین به دست می‌آید که فوق [[جرح و تعدیل]] دانستن صحابه با [[آیات قرآن]] سازگاری ندارد.
زیرا یکی از حکمت‌های مهم [[نزول تدریجی قرآن]] بدین دلیل بود تا آنان که در انواع آلودگی‌ها و [[زشتی‌ها]] [[غرق]] شده بودند به آرامی از آن وضعیت جدا گشته، [[تربیت]] شوند و زمینه لازم برای [[تکامل]] و [[تعالی معنوی]] آنان فراهم گردد.
[[قرآن]] با اشاره به این [[واقعیت]] می‌فرماید: ما قرآن را یکباره بر تو نازل نکردیم تا تو آرام آرام آن را برای [[مردم]] بخوانی [تا [[تربیت]] شوند]: {{متن قرآن|لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ}}<ref>«و آن را قرآنی بخش‌بخش کرده‌ایم تا بر مردم با درنگ بخوانی و آن را خرده‌خرده فرو فرستاده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۱۰۶.</ref>.
از سوی دیگر برابر [[نص قرآن]] در سال‌های آخر [[عصر رسالت]]، مردم فوج فوج به [[اسلام]] می‌گرویدند: {{متن قرآن|يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا}}<ref>«و مردم را ببینی که دسته دسته به دین خداوند درمی‌آیند،» سوره نصر، آیه ۲.</ref>.
بر اساس [[اسناد]] [[تاریخی]]، تعداد حاجیانی که در [[حجة الوداع]] [[پیامبر]]{{صل}} شرکت کرده بودند، از هشتاد هزار تا ۱۲۰ هزار نفر تخمین زده شدند.
بسیاری از این [[حاجیان]] از [[قبایل]] دوری بودند که تنها یک بار، آن هم شاید با فاصله بسیار، [[توفیق]] دیدن چهره [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را پیدا می‌کردند، حال چگونه می‌توان [[باور]] کرد اینان با همین یک بار دیدن به یکباره [[تطهیر]] شده و [[ملکه عدالت]] در [[جان]] آنان [[رسوخ]] کرده است؟ اگر چنین بود، پس [[حکمت]] نزول تدریجی قرآن برای چه بود؟
وانگهی اگر صرف دیدن یا [[مصاحبت]] لحظه‌ای دارای چنین خاصیت شگفت‌انگیزی است، پس چرا درباره [[زنان]] آن حضرت که بهترین مصادیق مصاحبت با پیامبرند چنین ویژگی گزارش نشده است؟ بلکه به عکس، [[قرآن]] درباره [[همسران پیامبر]]{{صل}} به صورت آشکارا می‌فرماید: اگر آنان [[مرتکب گناه]] شوند دو برابر [[مجازات]] می‌شوند: {{متن قرآن|يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ}}<ref>«ای زنان پیامبر! هر یک از شما دست به زشتکاری آشکاری زند عذاب او دو چندان می‌گردد و این (کار) بر خداوند آسان است» سوره احزاب، آیه ۳۰.</ref>.
همچنین درباره [[همسران]] نوح و [[لوط]] (دو [[پیامبر بزرگ الهی]]) می‌فرماید: {{متن قرآن|خَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا}}<ref>«خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد که زیر سرپرستی دو بنده شایسته از بندگان ما بودند و به آن دو، خیانت ورزیدند اما آن دو (پیامبر) در برابر (عذاب) خداوند برای آنان سودی نداشتند و (به آنان) گفته شد که با (دیگر) واردشوندگان به آتش (دوزخ) درآیید» سوره تحریم، آیه ۱۰.</ref>.
اگر [[مصاحبت]] با [[پیامبران]] چنین خاصیتی دارد، به طریق اولی [[فرزند پیامبر]] بودن باید دارای چنین خاصیتی باشد، در حالی که قرآن درباره [[فرزند نوح]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}}<ref>«فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی» سوره هود، آیه ۴۶.</ref>.
حتی [[خداوند]] به نوح{{ع}} هشدار می‌دهد درباره فرزندش [[شفاعت]] نکند و تقاضای [[نجات]] وی را ننماید: {{متن قرآن|فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ}}<ref>«فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی» سوره هود، آیه ۴۶.</ref>.
حال با این [[نصوص]] [[قرآنی]]، چگونه [[باور]] کنیم هر کس [[پیامبر]]{{صل}} را حتی اگر تنها یکبار دیده باشد، [[صحابه]] محسوب شده و دیگر نمی‌توان درباره وی لب به [[انتقاد]] گشود؟!<ref>[[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]] ص 11.</ref>


== جستارهای وابسته ==  
== جستارهای وابسته ==  
۷۳٬۳۵۲

ویرایش