بحث:امامت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←پانویس
(←پانویس) |
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۳۲۰: | خط ۳۲۰: | ||
* گاهی [[امام]] به معنای [[مقتدا]] و پیشواست: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، نیز در آیهای دیگر به همین معنا آمده است: {{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}}<ref>«و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref>، به معنای [[نامه]]: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>، [[لوح محفوظ]]: {{متن قرآن|كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref> و [[تورات]] نیز به کار رفته است: {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا}}<ref>«و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷.</ref>. مقصود از [[امام]] در [[آیه]] اخیر، [[تورات]] است. در [[قرآن]] [[امام]] به معنای [[راه]] آشکار و روشن نیز آمده است: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>؛ مراد [[راه]] واضح و آشکار است<ref>ر.ک: جیش بن ابراهیم تفلیسی، وجوه القرآن، ترجمه مهدی محقق، ص۲۸-۲۹.</ref>.<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۴۴.</ref> | * گاهی [[امام]] به معنای [[مقتدا]] و پیشواست: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، نیز در آیهای دیگر به همین معنا آمده است: {{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}}<ref>«و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref>، به معنای [[نامه]]: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>، [[لوح محفوظ]]: {{متن قرآن|كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref> و [[تورات]] نیز به کار رفته است: {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا}}<ref>«و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است» سوره هود، آیه ۱۷.</ref>. مقصود از [[امام]] در [[آیه]] اخیر، [[تورات]] است. در [[قرآن]] [[امام]] به معنای [[راه]] آشکار و روشن نیز آمده است: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>؛ مراد [[راه]] واضح و آشکار است<ref>ر.ک: جیش بن ابراهیم تفلیسی، وجوه القرآن، ترجمه مهدی محقق، ص۲۸-۲۹.</ref>.<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۴۴.</ref> | ||
==[[مقام امامت]] در [[مکتب شیعه]]== | |||
در این [[مکتب]]، مقام امامت یک [[مقام]] و [[منصب الهی]] است که باید متصدی و [[مسئول]] آن را [[خداوند]] مشخص سازد. | |||
به عبارت دیگر: همان طور که [[مقام نبوت]]، یک مقام و منصب الهی است و باید [[نبی]] و [[پیامبر]] را خداوند تعیین نماید و هرگز امکان ندارد فردی از طریق [[گزینش]] [[مردم]] به مقام نبوت برسد، همچنین مقام امامت، یک [[مقام الهی]] است که هرگز فردی از طریق [[انتخاب مردم]] و یا [[انتخاب]] [[اهل حل و عقد]] و دایره [[شوری]] به مقام امامت نمیرسد. | |||
مردم در برابر پیامبر به دو دسته تقسیم میشوند: [[مؤمن]] و [[کافر]]، و هرگز مردم بسان حکومتهای [[دموکراتیک]] برنامهای ندارند که فردی را برای [[پیامبری]] انتخاب کنند و یا انتخاب نکنند، بلکه بحث از انتخاب و اتفاق آراء و [[اکثریت]] و [[شورا]] در این مورد بیمعنی است. در اینجا مسأله [[شناخت]] و عدم شناخت، [[ایمان]] و [[انکار]]، [[تصدیق]] و [[تکذیب]] مطرح است. | |||
اگر همه مردم [[جهان]] در یک [[انتخابات]] کاملاً [[آزاد]] [[مُسیلمه]] [[کذاب]] را با [[اتفاق نظر]] برای [[نبوت]] برگزینند، و بر [[پیامبر اسلام]] یک [[رأی]] هم ندهند، دموکراتترین روشنفکر [[لیبرال]]، نباید برای چنین گزینش و ردی، پشیزی [[ارزش]] قائل شود. | |||
در اینجا مسأله [[وراثت]] و [[انتصاب]] از مقام بشری، انتخاب و [[غلبه]] و [[پیروزی]]، کاندیداتوری، بیمعنی است. | |||
عین این مطلب در [[امام]] نیز حکمفرماست. [[امامت]] واقعیتی است در امام، همچنانکه نبوت حقیقتی است در پیامبر، و [[نبوغ]] واقعیتی است در [[نابغه]]، از این جهت باید رفت و نبی و نابغه را شناخت. گاهی مردم راه شناسائی موضوعی را در [[اختیار]] دارند و الماس را از سنگهای قیمتی میشناسند و آن را از شیشه و الماس تقلبی و بلور و الماس مصنوعی تشخیص میدهند، ولی گاهی در مردم چنین تشخیصی وجود ندارد، بلکه باید از طریق [[خدا]] به مردم معرفی گردد، و هرگز [[سنت]] و [[اشرافیت]] و انتخابات قلابی و [[فضیلت]] تراشیهای بیمبنا و تعیین رسمی به وسیله عوامل داخلی و خارجی، ملاک نیل به این [[مقام]] نیست. | |||
کمی این [[حقیقت]] را بیشتر بشکافیم و روشن کنیم که چرا [[مقام امامت]] بالاتر و [[برتر]] از موضوع [[انتخاب]] و [[گزینش]] است. | |||
اصولاً دو نوع مقام داریم: | |||
مقام و منصبی که به وسیله یک عامل خارجی تحقق میپذیرد، مانند [[وکالت]] که از طریق انتخاب و اخذ [[رأی]] انجام میپذیرد، همچنانکه از طریق [[نصب]] یک مقام بالا و برتر صورت میپذیرد. | |||
نوع دیگر از [[مقامات]] داریم که هرگز با انتخاب افراد و نصب مقام برتر صورت نمیپذیرد. مثلاً یک [[نابغه]]، یک [[پارسا]]، یک [[شاعر]]، یک نویسنده، یک مخترع، یک مکتشف بزرگ و... مقامش انتخابی یا [[انتصابی]] نیست. یک قهرمان [[ورزش]]، نه با انتخاب تعیین میشود و نه کاندیدا شدن درباره او معنی صحیح دارد، اگر [[منصوب]] بشود یا نشود، برگزیده گردد یا نگردد، نابغه نابغه است و نویسنده نویسنده، ولو هیچ فرد و مقامی به [[نبوغ]] او پی [[نبرد]] و هیچ فرد و مقامی او را [[تأیید]] ننماید. | |||
[[ابن سینا]] نابغه فسلفه [[مشاء]] است، شهاب الدین سهروردی استاد [[فلسفه اشراق]] است، سیبویه بزرگ مرد [[جهان]] [[ادب]] [[عرب]] است، [[محقق حلی]] استاد [[فقه شیعه]] است و... این مقامات و [[مناصب]]، جزء ذات آنهاست، با تصویب و رأیگیری درست نمیگردد، و به اصطلاح [[فلسفه]] از امور [[حقیقی]] و [[واقعی]] است، نه اعتباری و جعلی. | |||
اگر در [[مکتب تشیع]] میگویند [[امام]] باید از جانب [[خدا]] منصوب گردد، مقصود این است که فردی شرائط [[رهبری]] در او جمع است، به [[مردم]] معرفی گردد و در حقیقت، [[نصب الهی]] وسیله تشخیص مردم است، نه تعیین فردی برای [[خلافت]]؛ زیرا صاحب این مقام، در واقع مردد نیست تا معین گردد، بلکه [[حق]] با صاحب حق ملازم میباشد، فقط پرده [[جهل]] روی آن را گرفته آن هم به وسیله [[وحی]] آسمانی برطرف میگردد. | |||
اصولاً لفظ نصب و [[انتصاب]] و... در مکالمات روزمره ما در مواردی به کار میرود که با [[استبداد]] و خودسری، با سلب [[حریت]] و [[آزادی]]، با سلب [[حقوق]] از دیگران همراه میباشد. به کار بردن این لفظ در این مسائل [[عقیدتی]] بر اثر تداعی معانی مفاهیم غیر صحیحی را همراه دارد. از این جهت به توضیح این قسمت پرداختیم، تا روشن گردد که [[انتصابی]] داریم تا انتصابی! | |||
[[انتصاب]] افراد غیر لایق برای اشغال کرسیهای [[شورا]] و [[سنا]] موجب [[محرومیت]] لایقها و شایستههاست، ولی [[انتصاب الهی]] به معنای [[ارائه طریق]] برای شناسائی فرد لایق و [[شایسته]] است که میتواند [[مسئولیت]] [[رهبری]] [[امت]] را در تمام [[شؤون]] مادی و [[معنوی]] به عهده بگیرد و کاروان بشری را به کمال مطلوب خود برساند و اگر چنین انتصابی نبود، یعنی فرد لایق و شایسته از جانب [[خدا]] معین نمیشد، نه [[دین]] تکمیل میگشت و نه [[انقلاب]] به ثمر میرسید. | |||
در پایان یادآور میشویم که در میان [[دانشمندان]] [[اهل تسنن]]، [[ابن خلدون]] در مقدمه خود توانسته است که [[حقیقت]] و [[واقعیت]] دو [[مکتب]] را با عبارت کوتاه منعکس کند. | |||
وی [[امامت]] را از نظر اهل تسنن چنین تعریف میکند: | |||
{{عربی|الأمامة: المصالح العامة التي تفوض الى نظر الامة و يتعين القائم بها بتعيينهم}}. | |||
امامت در نظر اهل تسنن از [[مصالح همگانی]] است که به خود امت بستگی دارد، هر کس را تعیین کردند او [[پیشوا]] خواهد بود. | |||
{{عربی|الامامة لدى الشيعة: ركن الدين و قاعدة الاسلام و لا يجوز لنبي اغفاله و لا تفويضه الى الامة، بل يجب عليه تعيين الامام لهم و يكون معصوماً من الكبائر و الصغائر}}<ref>مقدمه ابن خلدون، طبع المکتبة التجاریة، مصر، ص۱۹۶.</ref>. | |||
امامت، [[ستون]] و پایه دین است، بر [[پیامبر]] جائز نیست آن را نادیده بگیرد و نه به امت واگذار کند، بلکه باید [[امام]] را تعیین کند و باید از [[گناهان کبیره]] و [[صغیره]] مصون باشد. | |||
به عبارت روشنتر: امامت و [[پیشوائی]] پس از پیامبر، اداره [[وظائف]] [[مقام رسالت]] است و یک فرد امام، تمام وظائفی را که [[رسول]] و پیامبر بر عهده دارد، بر عهده بگیرد<ref>از نظر دقیقتر، امامت فردی پس از پیامبر، ادامه مقام امامت پیامبر گرامی است، و با درگذشت پیامبر اسلام، نبوت و رسالت پایان پذیرفت ولی امامت او به وسیله امامان بعدی ادامه داشت. </ref> تنها تفاوتی که [[رسول]] و [[امام]] دارند، این است که [[پیامبر]] پایهگذار [[دین]] و طرف [[وحی الهی]] و دارای کتاب است، و امام منهای این جهت و یا جهات دیگر، نسخه دوم پیامبر، [[مبین]] و بیانگر اصول و [[فروع]]، [[حافظ]] و [[نگهبان دین]] از [[تحریف]]، [[مرجع]] کلیه [[امور دینی]] و [[دنیوی]] و تعقیب کننده تمام [[وظائف]] [[مقام نبوت]] به عنوان [[جانشینی]] از پیامبر است. | |||
در این نظر و دید که [[امامت]]، ادامه وظائف [[رسالت]] و امام نسخه دوم پیامبر، منهای [[نزول وحی]] آسمانی است، باید امام علاوه بر شرائط گذشته دو شرط دیگر را نیز دارا باشد: | |||
# [[اعلم امت]] و آگاهترین فرد نسبت به اصول و [[فروع اسلام]] بوده و [[علم]] او از افراد عادی مکتسب نباشد، تا سرانجام مبین اصول و فروع اسلام و برطرف کننده کلیه نیازهای [[علمی]] و [[معنوی]] [[امت]] گردد و امت با وجود او به کسی و مقامی نیازمند نشود. به عبارت دیگر: داشتن اطلاع و [[آگاهی]] وسیعتر نسبت به [[معارف]] و اصول و کلیه فروع و [[احکام اسلام]]؛ زیرا بدون یک چنین [[علم وسیع]] نمیتواند خلائی را که از رفتن پیامبر در [[جامعه اسلامی]] پدید میآید، پرکند. | |||
# مصونیت از [[گناه]] و [[پیراستگی]] از [[خطا]]؛ زیرا بدون داشتن [[عصمت]] نمیتواند [[اعتماد]] [[مردم]] را به گفتار و [[رفتار]] خود جلب کند و الگوئی برای مردم باشد. | |||
همچنانکه بدون [[مقام عصمت]] نمیتواند در [[قلوب]] و [[ارواح]] [[نفوذ]] کند. بنابراین امام به خاطر دو جهت - [[جلب اعتماد]] مردم نفوذ در [[افکار]] و [[اندیشهها]] - باید از تمام لغزشهای عمدی و [[سهوی]] مصون بوده باشد. | |||
همانطور که در این [[مکتب]]، شرائط امام افزایش یافت، علاوه بر [[لیاقت]] و [[کاردانی]] و [[عدل]] و [[دادگری]]، دو شرط دیگر به نام علم وسیع و [[عصمت]] بر شرائط اضافه گردید. | |||
همچنین [[وظیفه امام]] در این [[مکتب]]، علاوه بر تأمین [[عدالت اجتماعی]] و [[تحکیم]] [[امنیت]] و [[گسترش اسلام]] و دیگر امور [[متشابه]]، دو موضوع زیر میباشد: | |||
# بیان اصول و [[فروع اسلام]] و رفع هر نوع نیازمندیهای [[علمی]] و [[فکری]] و [[سیاسی]] [[جامعه اسلامی]]. | |||
# صیانت [[دین]] از هر نوع [[تحریف]]، تا [[معارف]] و [[احکام دین]] به صورت دست نخورده به دست [[مردم]] برسد، و از اسلاف به اخلاف منتقل گردد و سوداگران و [[بازرگانان]] [[حدیث]] و [[تاریخ]] و [[دشمنان خارجی]] با حقائق دین [[بازی]] ننمایند<ref>مشروح این قسمت را در تشریح زمینههای دهگانه خواهید خواند.</ref>.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|پیشوائی از نظر اسلام]] ص ۲۴.</ref>. | |||
==معرفیهای فشردهای از دو [[مکتب]]== | |||
معرفیهائی که در [[کتابهای کلامی]] از [[مقام امامت]] صورت پذیرفته است، بیانگر [[نظریه]] [[دانشمندان]] [[اهل تسنن]] است. آنان [[مقام خلافت]] را این چنین توصیف میکنند: | |||
١. {{عربی|الخلافة نیابة عن صاحب الشریعة فی حفظ الدین و سیاسة الدنیا}}<ref>مقدمه عبد الرحمن بن خلدون، ص۱۹۱، طبع مصر، المکتبة التجاریة، وی در سال ۷۷۹ از نگارش مقدمه تاریخ، فارغ شده و در سال ۸۰۸ درگذشته است.</ref> | |||
[[خلافت]] یک نوع [[جانشینی]] از [[صاحب شریعت]] برای [[حفاظت]] [[دین]] و [[اداره امور]] دنیاست. | |||
مقصود از [[حفظ دین]]، همان اجراء [[احکام]] و [[حدود الهی]] و جلوگیری از منکر و [[گناه]] است. در نظر صاحبان این مکتب، فردی که کار او اجراء احکام و تأمین [[زندگی]] [[مردم]] است، باید [[لیاقت]] و صلاحیت این کار را داشته باشد، ولی هرگز لازم نیست که [[آگاهترین]] فرد به اصول و [[معارف]] و [[فروع]] و [[احکام اسلام]] باشد و یا از هر نوع گناه و [[خطا]] پیراسته گردد<ref>در دلائل حقانیت مکتب تشیع خواهیم گفت ایجاد حکومت اسلامی و اجراء احکام و حدود آن، به صورت کامل و بینقص، به گونهای که در زمان پیامبر گرامی اسلام{{صل}} بود، بدون آگاهی کامل و بدون عصمت، صورت نمیپذیرد.</ref>. | |||
[[فضل بن روزبهان]]، که مدافع سرسخت مکتب [[اشاعره]] است، مقام امامت را به گونه زیر تعریف میکند: | |||
٢. {{عربی|الامامة، خلافة عن الرسول في اقامة الدين و حفظ حوزة الملة، بحيث يجب اتباعه على كافة الامة}}<ref>دلائل الصدق، ج۲، ص۴.</ref>. | |||
[[امامت]] جانشینی و [[نیابت از پیامبر]] است برای به پا داشتن دین و نگاهداری [[جامعه اسلامی]] به طوری که [[پیروی]] همه افراد لازم است. | |||
این تعریف و تعریفهایی که [[متشابه]] آن است، همگی نمائی روشن از مکتب اهل تسنن است که [[مسئولیت امام]] را در [[اقامه دین]] و اجراء حدود، و [[امر به معروف]] و بازداری مردم از گناه، و [[حفظ]] و [[حراست]] جامعه اسلامی از هر نوع [[تباهی]] و خرابکاری خلاصه میکند. | |||
ولی از نظر [[شیعه]]، امامت تعریف دیگری دارد. اینک تعریف: | |||
۳. {{عربی|الإمامة رئاسة في امور الدين و الدنيا خلافةً عن الرسول}}. | |||
[[امامت]]، [[ریاست]] گستردهای است نسبت به کلیه [[امور دینی]] و [[دنیوی]] به عنوان [[جانشینی]] از جانب [[رسول خدا]]. | |||
این تعریف با دو تعریف دیگر، فرق روشنی دارد. در دو تعریف پیش سخن، تنها از اقامه و [[حفاظت]] و [[نگهداری دین]] به میان آمده، و [[امام]] [[حافظ دین]] و [[منافع دنیوی]] [[مردم]] معرفی شده است<ref>حق این است که اقامه دین و حفاظت آن به صورت واقعی و به شکل جامع و گسترده، بدون علم وسیع و عصمت از خطا امکان پذیر نیست، این دو تعریف بسان تعریف سوم به گونهای مبین مکتب تسنن، و به گونهای که هم اکنون اشاره کردیم، مبین مکتب تشیع نیز میباشد، تا مقصود از اقامه دین و حفاظت آن چه باشد؟!</ref>، دیگر امام نه [[مبین شریعت]] است و نه [[معلم]]، او فقط مراقب و [[نگهبان دین]] و اجراء آن و تأمین کننده نیازمندیهای مردم است و یک چنین [[منصب]] جز به [[لیاقت]] و [[کاردانی]] به چیز دیگری نیاز ندارد. | |||
ولی در این معرفی، امام، به عنوان [[رئیس]] عمومی و [[سرپرست]] کلیه امور دینی و دنیوی مردم شناسانده شده است، یک چنین [[سرپرستی]] جامع و کامل که امام [[مرجع]] عمومی [[جامعه]] [[مسلمانان]] در تمام امور دینی و دنیوی مردم باشد، جز در [[سایه]] [[علم وسیع]] و گسترده و [[عصمت]] که از شرائط اساسی امامت در نزد [[شیعه]] است، عملی و ممکن نیست. | |||
به عبارت دیگر: این تعریف به گونهای میتواند [[مبین]] [[مکتب]] [[تسنن]]، و به گونه دیگر بیانگر [[مکتب شیعه]] باشد زیرا: هرگاه مقصود از ریاست [[دینی]] و سرپرستی امور مربوط به [[دین]] و [[دنیا]]، همان موضوع حفاظت و [[حراست]] و [[مراقبت]] دین و [[منافع]] مسلمانان باشد، در این صورت در امام جز لیاقت و کاردانی چیز دیگری شرط نیست. | |||
ولی اگر مقصود یک سرپرستی کامل و همه جانبه باشد، قطعاً بدون [[آگاهی]] کامل از امور دینی ممکن و عملی نیست؛ زیرا چگونه میتواند فردی [[سرپرستی]] [[دینی]] و [[دنیوی]] ملتی را بر عهده بگیرد، در حالی که ممکن است در بیان اصول و [[فروع دین]] عمداً [[دروغ]] بگوید، و یا [[اشتباه]] کند؟! چگونه میتواند فردی [[سرپرست]] و [[رئیس]] مطلق [[دین]] و دنیای [[مردم]] گردد، در صورتی که پاسخ بسیاری از مسائل مورد [[ابتلاء]] را نمیداند و دست احتیاج به سوی این و آن دراز میکند؟! | |||
از این نظر برخی از [[دانشمندان]] [[اهل تسنن]] که تعریف فوق را با نظریه خود موافق ندیدند، فوراً به توضیح آن پرداخته و گفتهاند که دائره این سرپرستی محدود به [[حفظ شریعت]] و [[دفاع]] عملی از زوال آن است و سائر [[شئون]] سرپرستی مانند [[تعلیم]] [[احکام]] و [[راهنمایی]] [[جاهلان]] و حل گرههای [[علمی]] [[مسلمانان]]، مربوط به [[امام]] نیست<ref>نظریة الامامه، ص۲۵.</ref>. | |||
ولی در تطبیق این تعریف بر [[مکتب شیعه]] بهتر است پس از لفظ رئاسة لفظ الهیة نیز اضافه گردد، تا روشن گردد که [[حکومت]] و [[ریاست]] او از جانب خداست. | |||
از این جهت، مؤلف کفایة الموحدین این لفظ را در تعریف خود آورده است و میگوید: | |||
۴. {{عربی|الامامة هي الرئاسة العامة الالهية}}<ref>کفایة الموحدین، ج۱، ص۲. </ref>. | |||
بیان گسترده پیشین و همچنین تعریفهای گوناگون توانست ما را با سیمای این دو [[مکتب]] آشنا سازد، حالا کدام یک از این دو مکتب صحیح و [[استوار]] است، تشریح آن موکول به فصول [[آینده]] است. ولی باید در اینجا به دو نکته اشاره شود: | |||
# [[اختلاف]] در معنی اصطلاحی [[امامت]]، ارتباطی به معنی لغوی آن ندارد؛ زیرا معنی لغوی آن، بالاتفاق [[رهبری]] و [[پیشوائی]] است و در لغت و [[قرآن مجید]] در این معنی زیاد به کار رفته است مانند: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>. {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>. | |||
#مورد بحث در این فصول، امامتی است که جنبه [[نمایندگی]] از جانب [[پیامبر]] دارد، و اگر در بعضی تعریفها لفظ [[خلافت]] اخذ شده است، روی واقعگرائی بیشتر میباشد؛ زیرا بحث و بررسی دو [[مکتب]]، پیرامون امامی است که به رنگ خلافت و [[جانشینی]] از پیامبر درآید ولی امامتی که در آن جنبه جانشینی از پیامبر نباشد، هرچند یکی از حقائق [[قرآنی]] است و بسیاری از [[پیامبران]]، پس از طی مرحله [[نبوت]]، به آن [[مقام]] نائل میآیند، ولی فعلاً محل بحث و [[گفتگو]] نمیباشد، بلکه باید در [[حقیقت]] چنین [[امامت]] (که مقام آن بالاتر از [[مقام نبوت]] است. و [[حضرت ابراهیم]] پس از طی مقام نبوت، به چنین مقامی رسید، [[خداوند]] در دوران کهولت به وی فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. در فصل دیگری سخن گفت، و ما در کتاب مفاهیم القرآن در بحث الرسول و النبی و الامام فی القرآن [[الکریم]] پیرامون این نوع از [[امامت در قرآن کریم]]، به طرز گسترده سخن گفتهایم.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|پیشوائی از نظر اسلام]] ص ۲۹.</ref>. | |||
==[[تاریخ]] پیدایش این [[اختلاف]]== | |||
#عوامل خارجی که پیوسته [[مطامع]] آنان با [[اتحاد]] و [[وحدت]] [[جمعیت]]، سازگار نیست، تخم [[نفاق]] و اختلاف را در اذهان [[پیروان]] [[مکتب]] میپاشند و آنان را به گروههایی تبدیل میکنند و در تاریخ [[ادیان]]، خصوصاً ادیان [[مسیحی]] و [[اسلام]] برای این نوع از [[اختلافها]]، شواهد فراوانی وجود دارد. تقسیم آئین [[مسیح]] بر ملکانی، [[نسطوری]] و [[یعقوبی]] از این قماش است. آئینهایی که اخیراً در میان [[تشیع]] و [[تسنن]] پدید آمده است، همگی از عوامل خارجی [[الهام]] گرفته است. | |||
#زمینههای [[ذهنی]] و [[فکری]] پیروان یک مکتب، پدید آورنده چنین اختلاف میگردد و هرگز دست خارجی، پشت پرده [[بازی]] نکرده و در [[افکار]] اثر نگذارده است. | |||
[[اختلاف امت]] در موضوع [[امامت]]، از قبیل دومی است. درست است که موج اختلاف و [[دودستگی]] در [[روز سقیفه]] به اوج رسید و آیندگان هر دو گروه با مرور [[زمان]] مطابق با [[پیشرفت]] [[علمی]] و فکری [[امت]]، برای مکتبی که از آن [[پیروی]] میکردند، دست و پا کرده و دلائل اقامه کردهاند، ولی ریشه اختلاف به زمان خود صاحب [[رسالت]] باز میگردد. در [[زمان پیامبر]] گروهی به [[امید]] [[جانشینی]] پس از [[وفات پیامبر]]، به گروه اسلام و [[مسلمین]] میپیوستند و یا درخواست پیوست میکردند. | |||
به عبارت روشنتر: دقت در [[احادیث]] و [[روایات]] و [[تواریخ اسلامی]] این مطلب را [[اثبات]] میکند که مسأله امامت و موضوع جانشینی از [[رسول خدا]]، اگرچه در میان قشرها و تودهها پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} مطرح گردید ولی برای گروه معینی در زمان خود [[پیامبر]] مطرح بود و هسته مسأله در اذهان گروهی از [[مسلمانان]] در [[عهد]] رسالت در [[رشد]] و نمو بود و پیوسته گروهی در زمان خود پیامبر درباره [[زمامداری]] امور مسلمانان پس از درگذشت وی، زمزمهها و گفتگوها میکردند، حتی گروهی مانند [[اخنس بن شویق]] فرمانروای یمامه و افراد دیگر از این نظر از [[گرایش]] به اسلام خودداری نمودند و اسلام خود را منوط به این کردند که موضوع [[خلافت]] پس از [[وفات پیامبر]]، به آنان واگذار گردد، و چون از جانب [[پیامبر]] پاسخ منفی شنیدند، از پذیرش به آئین [[اسلام]] سرباز زدند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۱۷۲، تاریخ کامل، ج۲، ص۶ و ۸۲.</ref>. | |||
بنابراین نمیتوان گفت آغاز توجه به این مسأله حیاتی پس از [[درگذشت پیامبر]] بود، بلکه باید گفت در [[زمان حیات پیامبر]] [[مسلمانان]] در این موضوع کم و بیش [[فکر]] میکردند، اگرچه توجه وسیع و گسترده به آن پس از [[رحلت پیامبر]] صورت پذیرفت. | |||
مسلمانان با دیدگان خود میدیدند که هر موقع پیامبر [[مدینه]] را به [[عزم]] [[سفر]] و یا [[جنگ]] و [[دفاعی]] ترک میگوید، [[جانشینی]] برای خود تعیین میکند، آیا در این موقع میتوانند درباره [[جانشین پیامبر]] پس از درگذشت او فکر نکنند؟ بلکه تکرار این عمل در دوران [[حیات پیامبر]]، [[حس]] [[کنجکاوی]] آنان را تحریک میکرد که در مسأله [[وصایت]] به طور کلی فکر کنند و نظر دهند. | |||
این بیان و تجزیه و تحلیل در تعیین [[تاریخ]] طرح این مسأله میان مسلمانان، از نقطه نظر کلی است، ولی بر اساس دلائل [[شیعه]] درباره [[امامت]] و وصایت [[امیرمؤمنان]]{{ع}} به طور قطع باید گفت که موضوع امامت در [[زمان]] خود پیامبر مطرح بوده و بعدها هر نوع گفتگوئی پیرامون آن، به دنبال تعیین [[رسول خدا]] بوده است. | |||
امامت و خلافت: این دو واژه هر چند به صورت دو لفظ مترادف به کار میروند، ولی هم از نظر لغت و هم از نظر اصطلاح میان این دو لفظ فرق روشنی وجود دارد. | |||
[[امام]] در لغت به معنای [[قائد]] و پیشواست که گفتار و [[رفتار]] او الگوی دیگران باشد و [[مسئولیت]] [[رهبری جامعه]] را بر عهده بگیرد. خواه [[رهبری]] او به عنوان جانشینی از جانب پیامبر باشد، یا اصالتاً دارای این [[مقام]] گردد. و همانطور که گفته شد، [[امام در قرآن]] یک معنی وسیع و گستردهای دارد که بسیاری از [[پیامبران]] زیر [[پوشش]] آن قرار گرفتهاند. به گفته ابن منظور خود پیامبر امام الائمه<ref>لسان العرب، ج۱۴، ص۲۹۰، ذیل لغت ام.</ref> است زیرا عالیترین [[مقام]] و موقعیت [[رهبری]] را دارا میباشد، و رهبری او از اصالت خاص برخوردار است و عنوان [[جانشینی]] از کسی نیست. در حالی که در مسأله [[خلافت]] موضوع رهبری، شکل و قیافه دیگری دارد و رهبری شخص به عنوان جانشینی از [[پیامبر]] صورت میگیرد، از این جهت گروهی از [[دانشمندان]] در [[تعریف امامت]]، لفظ خلافةً عن الرسول را گنجانیدهاند، به طور مسلم نظر آنان [[تفسیر]] [[امامت]] و معنی لغوی و [[قرآنی]] نیست؛ زیرا از نظر [[قرآن]] و لغت، چنین قیدی در [[حقیقت امامت]] اخذ نشده است، بلکه نظر آنان به آن قسم از رهبریست که به عنوان جانشینی از طرف پیامبر باشد. | |||
از این بحث و بررسی چه سودی میبریم؟ | |||
گاهی دیده میشود که برخی از [[روشنفکران]] [[لیبرال]]، بر چنین بحثها ایراد و خرده میگیرند و میگویند که بر چنین بحثها و گفتگوها چه سودی مترتب است؟ فرض کنید با دلائل [[قطعی]] فهمیدیم که [[پیشوائی]] [[امت]] پس از [[درگذشت پیامبر]] با [[امام علی]]{{ع}} و یا با فرد دیگری بوده است، [[آگاهی]] از این [[حقیقت]] ارزشی بیش از آگاهی از یک حقیقت [[تاریخی]] ندارد و بر چنین موضوعی نباید این همه صفآرائی کرد و صدها کتاب و مقاله نوشت و هزاران [[سخنرانی]] و کنفرانس تشکیل داد. | |||
آگاهی از اینکه [[مسئول]] پیشوائی [[مردم]] [[مسلمان]] پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} از آن چه کسی بوده، بسان این است که بدانیم: در [[قرن]] هیجدهم چه کسانی در فرانسه و [[آلمان]] شاغل کرسیهای [[زمامداری]] بودهاند. | |||
به خاطر دارم، وقتی در قاهره با شیخ الجامع الازهر<ref>دکتر عبدالحلیم محمود این ملاقات در بیست و نهم رجب سال ۱۳۹۷ رخ داد. وی مرد به وارسته و خلیق و صوفی منش است. </ref> ملاقاتی رخ داد، در گفتگوی مفصل و گستردهای که با ایشان در مسائل مربوط به رهبری داشتیم، وی بر تمام این بحثها قلم قرمز کشید و گفت: | |||
{{عربی|هؤلاء انتقلوا الى رحمة الله و حسابهم مع ربهم}}. | |||
[[خلفا]] همگی به [[رحمت]] [[حق]] پیوستند و حساب ایشان با خداست. | |||
ما نباید پس از چهارده [[قرن]] بنشینیم، درباره آنان [[رأی]] غیابی صادر کنیم و [[حاکم]] حق را از حاکم [[باطل]] بشناسیم و درباره کشمکشهای [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] سخن بگوئیم و.... | |||
این نوع اعتراضها و ایرادها و بحث و بررسیها، در موضوع [[رهبری]] پس از [[پیامبر]] و هر نوع [[انتقاد]] و نقد منطقی را رأی غیابی [[اندیشیدن]]، حاکی است که [[روشنفکران]] و نویسندگان ما هنوز [[حقیقت]] مسأله رهبری را [[درک]] نکرده و به اصطلاح از دور، دست به [[آتش]] دارند. | |||
آنان تصور میکنند که بحث [[امامت]]، یک بعد بیشتر ندارد و آن تعیین [[زمامدار]] وقت، پس از [[درگذشت پیامبر]] گرامی{{صل}} است، به طور مسلم اگر موضعگیری ما در بحث امامت، در همین بعد خلاصه گردد، قطعاً بحث ما رنگ [[تاریخی]] گرفته، ارزشهای دیگر خود را از دست میدهد. [[آگاهی]] از اینکه پس از [[پیامبر گرامی]] چه کسی مسؤول [[تأمین امنیت]] و اجراء حدود و [[حفظ]] [[ثغور]] [[کشور]] و... بود، بسان این است که بدانیم که پس از درگذشت فلان زمامدار در غرب و شرق، چه کسی زمام امور را به دست گرفت و خلاء را پر کرد. | |||
یک چنین طرز [[تفکر]] و اندیشیدن از تز و [[مکتب فکری]] [[اهل تسنن]] درباره [[حقیقت امامت]] سرچشمه میگیرد؛ زیرا امامت در نظر آنان، یک بعد بیش ندارد و آن بعد [[زمامداری]] است و از این جهت شیخ ازهر چنین بحثها را بحث تاریخی خواند و از [[ارزش]] آن کاست. ولی در تز [[شیعه]] و [[مکتب]] [[علمی]] این گروه، امامت و رهبری دارای ابعاد مختلف و گوناگونی است که اگر یک بعد آن جنبه تاریخی پیدا کرد، ابعاد دیگر بحث، ارزش علمی و [[اجتماعی]] و [[دینی]] خود را از دست نخواهد داد؛ زیرا: | |||
اولاً: بحث درباره امامت، بحث درباره [[شیوه حکومت]] [[اسلام]] است که یکی از لازمترین و ضروریترین بحثهاست. ما در [[قرآن مجید]] و [[احادیث اسلامی]] صدها [[حکم]] و [[فرمان]] داریم که مربوط به [[حاکم]] و [[زمامدار]] وقت است. درست است که خطاب [[قرآن]] به [[جامعه]] و افراد است، ولی به طور مسلم مجری آن، زمامدار وقت و حاکم [[علی الاطلاق]] [[مسلمانان]] میباشد، [[قرآن مجید]] میفرماید: | |||
{{متن قرآن|السَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا...}}<ref>«و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.</ref>. | |||
{{متن قرآن|الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ}}<ref>«به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دستهای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.</ref>. | |||
و [[آیات]] و دستورهای دیگری که همگی مربوط به مسؤول و [[متعهد]] جامعه است. آیا [[احکام اسلام]] و [[حقوق اجتماعی]] و [[سیاسی]] و [[قوانین]] جزائی و [[کیفری]] آن [[منسوخ]] شده است، یا اینکه به حکم [[جاودانی]] بودن این [[دین]] تا [[روز رستاخیز]]، باقی و جاودانی است؟ اگر واقعاً به [[خاتمیت]] و جاودانی بودن این دین و آئین [[ایمان]] داریم، باید مسؤول این [[احکام]] را از طریق بحث و بررسی روشن سازیم. اگر [[مقام امامت]] یک [[مقام]] [[انتصابی]] است، باید اجراء این احکام را به دست گروهی سپرد که از جانب [[خدا]] [[مسئولیت]] [[رهبری]] [[امت]] به آنها سپرده شده است و اگر آنان یکی پس از دیگری شربت [[شهادت]] نوشیدهاند و آخرین فرد از آنان نیز بر اثر مساعد نبودن محیط در پس پرده [[غیبت]] باقی مانده است، باید از طرح [[اسلام]] برای اجراء این احکام در [[دوران غیبت]] او [[آگاه]] شد و مورد بحث و بررسی قرار داد. | |||
مسأله رهبری در اسلام و تعیین [[شیوه حکومت]] از بحثهای لازم و ضروری است که بدون روشن شدن این نقطه نمیتوان [[واقعیت]] جاودانی این آئین را لمس و [[درک]] کرد؛ زیرا آئینی میتواند [[ابدی]] و [[جاودانی]] باشد که ضامن اجراء جاودانی داشته باشد، و بدون یک چنین ضمانت اجرائی، وضع قانونی به شکل ابدی، کاری [[لغو]] و [[بیهوده]] میباشد. | |||
بنابراین، بحث درباره [[حکومت]] و [[خلافت]] و اینکه باید [[مردم]] [[سرنوشت]] خود را به برجستهترین [[انسان]] که از جانب [[خدا]] معرفی میشود، بسپارند و باید [[خداوند]] رابطه مردم را با [[امام عصر]] خود روشن سازد و او را به [[رهبری سیاسی]] مردم بگمارد، و یا اینکه مردم به [[شورا]] و [[انتخاب]] او را برگزینند، هم اکنون نیز مطرح و مفید است و هم اکنون نیز باید دید که حکومت [[اسلام]] بر اساس [[نصب الهی]] و یا [[اجماع امت]] است و تا این مسأله که زیربنای دیگر مباحث مربوط به [[حکومت اسلامی]] است روشن نگردد، هیچ بحثی سر و سامان صحیحی پیدا نمیکند. | |||
جای [[تأسف]] است که در طول قرون درخشان [[اسلامی]] درباره تمام موضوعات، کتابهای فراوانی نوشته شده است، حتی درباره [[فضائل]] و [[مناقب]] خلفائی مانند [[معاویه]] و یزید و [[خلفای عباسی]] و کنیزان و [[غلامان]] و مجالس شبنشینی و شرابخواری آنان با [[زنان]] طناز و ماهرو و... کتابهای چندی به رشته تحریر درآمده<ref>از باب نمونه کتاب الاغانی فی انواع الالحان و الاصوات نگارش ابوالفرج علی بن الحسین، محمد الاصفهانی البغدادی که در سال ۳۵۶ درگذشته، مراجعه کنید.</ref>. ولی هرگز درباره شیوه حکومت اسلامی و [[احکام]] و [[وظائف]] [[حاکم]] و دیگر مباحث مربوط به [[زمامداری]]، کتاب جامع و کافی تألیف نگردیده است. | |||
در میان [[دانشمندان]] [[اهل تسنن]]، برخی که دارای [[اندیشه]] بلند و از نویسندگان پرشور و هدفی بودهاند، در قرون نخست اسلامی کتابهائی در این زمینه نوشتهاند که میتواند شیوههای حکومت جاری آن [[زمان]] را روشن سازد<ref>مانند الاحکام السلطانیة، تألیف ابوالحسن علی بن محمد ماوردی متوفای سال ۴۵۰ این کتاب برای بار دوم در سال ۱۳۸۶ چاپ شده است. </ref>، نه [[واقعیت]] حکومت اسلامی و شیوههای [[راستین]] آن را. | |||
[[دانشمندان شیعه]] که پیوسته در [[اقلیت]] و [[تقیه]] به سر میبردند کمتر به این مسأله پرداختهاند، اگر هم خواستهاند به مسائل مربوط به [[حکومت]] وارد شوند، موضوعاتی از قبیل: جوائز [[سلطان جائر]]، [[کمک به حاکم ستمگر]] را عنوان کردهاند، تو گوئی مقدر است که پیوسته [[ظالم]] بر ما حکومت کند و هیچگاه به [[فکر]] طرح حکومت [[عادل]] و [[دادگر]] نبودهاند که حکومت او مورد رضای [[حق]] باشد که به بیان خصوصیات و شرائط آن بپردازند. | |||
از بحث دور نشویم. فشرده سخن اینکه: [[امامت]] دارای ابعاد مختلف است، یک بعد آن مربوط به تعیین [[شیوه حکومت]] در [[اسلام]]، این [[دین]] [[ابدی]] و [[جاودانی]] است و هیچ روشنفکر [[لیبرالی]] نمیتواند خود را از این بحث که پایه [[سعادتها]] و [[شقاوتها]] در همین جا قرار دارد، [[بینیاز]] بداند. | |||
ثانیاً: هر گاه [[امام]] و [[خلیفه]]، وظیفهاش در مسائل مربوط به [[زمامداری]] و تأمین [[عدالت اجتماعی]] و... خلاصه میگردید، جا داشت که برخی آن را یک بحث [[تاریخی]] بیندیشند، در حالی که یکی از [[ابعاد امامت]] در نظریه [[شیعه]] موضوع تشریح اصول و [[معارف]] و [[بیان احکام]] و [[فروع دین]] و [[داوری]] میان اندیشههای مختلف که در میان [[مسلمانان]] پدید میآید، میباشد به طور مسلم آراء و [[افکار]] و نظرات و اندیشههای بلند امام در این [[مکتب]] از [[مقام الهی]] و [[نبی گرامی]] گرفته شده و هرگز مربوط به خود او نیست، از این جهت سخنان و کلمات و [[قضاء]] و داوریهای او نه تنها برای معاصران او [[حجت]] میباشد، بلکه برای نسلهای [[آینده]] که در بسیاری از مسائل نوظهور به سخنان او نیاز مبرمی دارند، نیز حجت و نافذ خواهد بود. | |||
درست است که یک بعد از ابعاد مربوط به امامت سپری گردیده است و بحث درباره آن [[سود]] چشمگیری ندارد، و آن اینکه بدانیم پس از [[پیامبر گرامی]] چه کسی باید بر [[مردم]] حکومت کند، ولی بعد دیگر آنکه مربوط به شناسائی [[مرجع دینی]] و [[فکری]] و [[علمی]] مسلمانان پس از [[پیامبر گرامی]] به قوت خود باقی است. | |||
هماکنون میتوان این بحث صد درصد مفید را مطرح کرد و آن اینکه پس از درگذشت [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} [[مرجع]] [[فکری]] [[امت]] و گرهگشای [[جماعت]]، بازگوکننده اصول و [[معارف اسلام]]، تشریح کننده [[احکام]] و [[فروع دین]]، [[قاضی]] و داور میان [[مسلمانان]] در مسائل اختلافی و مکتبهای متضاد و متناقض کیست؟ زیرا این نوع [[مسئولیتها]] در [[مکتب]] انتخابی هر چند از دوش [[امام]] برداشته شده است، ولی در مکتب دیگر همه این مسئولیتها و رهبریها بر دوش امام و پیشوای پس از [[پیامبر]] گذاشته شده است. | |||
در این جا برای کسی که منکر سودمند بودن این نوع کنکاشها و کوششهاست، دو راه بیش نیست: | |||
یا باید بگوید که پس از [[درگذشت پیامبر]] مسلمانان به هیچ نوع مرجع فکری و [[علمی]] که بازگوکننده [[مشکلات]] [[عقیدتی]] و فکری و [[قرآنی]] و [[حدیثی]] و قضائی و [[داوری]] باشد، نیازی ندارند، و تنها [[قرآن]] و [[احادیث]] انگشتشمار پیامبر، پیرامون احکام به ضمیمه [[اجتهاد]] [[صحابه]] برای حل تمام مشکلات [[جامعه]] تا [[روز رستاخیز]] کافی است، همچنانکه مکتب [[اهل تسنن]]، روی این اساس [[استوار]] است و یا اینکه باید بگوید: نیاز امت، پس از درگذشت [[رسول اکرم]]{{صل}} از [[فیض الهی]] و [[تعلم]] آسمانی قطع نشده و حتماً باید میان [[مردم]] فردی باشد که گرهگشای مشکلات علمی و فکری و بازگو کننده اصول و [[فروع اسلام]] بوده و [[ملت]] را از هر نوع [[انحراف]] غلط که لازمه [[اجتماع]] بدون [[معصوم]] است، باز دارد. | |||
سرانجام، بحث درباره این موضوع لازم و ضروری است؛ زیرا یا از بحث خود نتیجه منفی میگیرد و [[کوشش]] میکند مانند فقهای [[سنی]] در پرتو [[کتاب و سنت]]، و یا [[قواعد]] دیگر (که از هر نوع اصالت و [[صحت]] پیراسته است، مانند [[قیاس]] و [[استحسان]] و...) تمام نیازمندیهای فردی و [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] و فکری و... [[جامعه اسلامی]] را برطرف کند، و یا بحث و بررسی به او [[بینش]] دیگری میدهد و [[ضرورت]] چنین [[امام]] و [[مرجع]] را که از [[علم]] و [[عصمت الهی]] بهرهمند است، لمس میکند در این صورت پس از شناسائی او گفتار و [[رفتار]] او را درباره تمام [[امت]] تا [[روز رستاخیز]]، [[حجت]] و نافذ تلقی مینماید. در هر حال از بحث و بررسی و تشخیص [[حقیقت]] [[بینیاز]] نخواهیم بود. | |||
تا اینجا بحثهای مقدماتی درباره مسأله [[امامت]] و [[رهبری]] و تشریح ماهیت و [[واقعیت]] هر دو [[مکتب]] پایان پذیرفت، اکنون وقت آن رسیده که با کمال [[بیطرفی]] و دور از هر نوع [[عصبیت]] در اصل بحث وارد شویم و سیمای حقیقت را از لابهلای اندیشههای فراوان و ضد و نقیض، نشان دهیم. | |||
بهترین راه برای [[درک]] حقیقت این سنخ مسائل، این است که زمینههای مساعد این مسأله را در نظر بگیریم و سپس درباره آن [[داوری]] نمائیم. | |||
و به عبارت دیگر: باید دید آیا شرائط [[سیاسی]] و [[فرهنگی]] و [[اجتماعی]] و [[اخلاقی]] [[مسلمانان]] آن [[روز]]، کدام یک از این روشها را ایجاب میکرد؟ | |||
آیا [[مصلحت]] [[دین]] و دنیای [[مردم]] در این بود که از جانب [[خداوند]]، فردی مشخص گردد که مرجع [[فکری]] و [[علمی]] و سیاسی و اجتماعی مسلمانان شود و [[سرنوشت]] مردم را از جانب [[خدا]] به دست بگیرد و یا اینکه مصحلت، درست در نقطه مقابل آن بوده و [[لیاقت]] و [[شایستگی]] مردم به حدی رسیده بود که میتوانستند روی پای خود بایستند و [[زمامدار]] خود را با دست خود تعیین کنند. | |||
روشنتر بگوئیم: آیا بقاء [[انقلاب]] و به ثمر رسیدن هسته و نهالی که به دست [[با کفایت]] [[پیامبر گرامی]] غرس گردید، در [[سایه]] کدام یک از دو روش عملی بود؟ | |||
اینجاست که مسأله رهبری پس از [[پیامبر]]، ابعاد مختلفی پیدا میکند و میتوان آن را از جهات گوناگونی مورد مطالعه قرار داد. | |||
زمینههای مساعد این مسأله عبارتند از: | |||
#آیا [[رشد عقلی]] و فکری و فرهنگی [[جامعه اسلامی]] آن روز به پایهای رسیده بود که بتواند بزرگترین [[میراث]] [[الهی]] (دین) را از گزند حوادث و از [[تحریف]] خائنان، از بروز مکتبهای [[باطل]] و متضاد که هر کدام برای خود [[دلیل قرآنی]] و [[حدیثی]] دارد و... صیانت کند، یا اینکه برای صیانت [[دین]]، [[نگهبان]] و مراقبی لازم بود که اصول و [[فروع]] و [[معارف]] و [[عقائد]] آن را از تحریف و [[تأویل]] [[حفاظت]] نماید؟ به عبارت دیگر: آیا [[درک]] و [[شعور]] [[دینی]] [[مردم]] به پایهای رسیده بود که از بروز مکتبهای متضاد و متناقض از پیدایش [[اختلاف]] در اصول و [[فروع اسلام]]، و ورود [[اخبار دروغ]] جلوگیری کند، یا اینکه [[رشد فکری]] و [[فرهنگی]] در این حد نبود، بلکه برای جلوگیری از این حوادث، مراقب و [[نگهبانی]] لازم بود. | |||
#آیا [[سیاست خارجی اسلام]]، ایجاب میکرد که [[پیامبر گرامی]] [[جانشین]] و [[نماینده]] خود را در میان مردم معین کند و یا ایجاب میکرد که [[سرنوشت]] مردم را به دست خود آنان بسپارد؟ | |||
#آیا [[جامعه اسلامی]] از نظر [[رشد]] [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] و دینی به حدی رسیده بود که در [[پوشش]] حکومتهای [[دموکراسی]] [[زندگی]] کنند؟ و یا اینکه دموکراسی برای ملتهای در حال رشد مفید و سودمند نیست، بلکه باید برای این [[جوامع]]، غیر از [[استبداد]] و دموکراسی طرح دیگری ریخت؟ | |||
#آیا اطلاعات و [[آگاهی]] [[امت]] از [[کتاب و سنت]] و فروع و اصول و کلیه نیازمندیهای [[انسان]] تا [[روز رستاخیز]] به حدی رسیده بود که آنان را از [[وجود امام معصوم]] و مطلع که [[علم]] و [[عصمت]] او بسان علم و اطلاع و [[عصمت پیامبر]] باشد، [[بینیاز]] سازد. یا پس از [[درگذشت پیامبر اکرم]]{{صل}} نیاز شدیدی بر چنین [[امام]] [[آگاه]] [[معصوم]] داشتند؟ | |||
#آیا رشد فکری و [[قدرت]] [[دفاع]] منطقی امت از [[حریم]] عقائد به پایهای رسیده بود که از حریم [[اسلام]] دفاع کنند و به سئوالات و مناقشات [[یهود]] و [[نصاری]] پاسخ بگویند؟ | |||
#آیا برداشت [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} و [[یاران]] [[پاک]] او از مسأله [[امامت]] چگونه بود؟ آیا آن را یک [[مقام]] [[انتصابی]] و [[الهی]] تلقی میکردند و یا آن را بسان دیگر مقامهای [[اجتماعی]] مربوط به خود [[مردم]] میدانستند؟ | |||
#آیا [[تکامل]] [[امت]] در [[سایه]] [[نصب امام]] [[معصوم]] است، با [[انتخاب امام]] غیر معصوم؟ هرگاه تکامل امت در سایه نصب امام معصوم انجام میگیرد، چگونه ممکن است [[خداوند]] که خواهان [[تکامل انسان]] است، همه نوع ابزار تکامل مادی را در [[اختیار]] او بگذارد، ولی او را از وسیله [[تکامل معنوی]] که همان نصب امام معصوم است، [[محروم]] سازد؟ | |||
#وضع [[امامت]] در امتهای گذشته چگونه بوده است؟ آیا آنان زحمات خود را به دست افراد کامل میسپردند، و [[تربیت]] دیگران را به او واگذار میکردند، یا در این باره [[سکوت]] مینمودند. | |||
به عبارت دیگر: آیا [[جانشینان]] و [[اوصیاء]] [[پیامبران پیشین]] به وسیله [[پیامبران]] برای مردم معرفی میشدند، با اینکه مردم، آنان را [[انتخاب]] میکردند؟ اگر وضع در امتهای گذشته بر اساس نصب امام بوده است، [[تغییر]] و دگرگونی در [[امت اسلام]] نیاز به دلیل محکم و بیان رسا دارد که امت را از [[سیره]] مستمره باز دارد و در غیر این صورت مردم به دنبال سیره ملتهای گذشته خواهند رفت. | |||
#آیا [[حکومت]] حقه الهیه که داوود{{ع}} بر آن [[مأموریت]] پیدا کرد، و [[پیامبر گرامی]] نیز [[حاکم]] به [[حق الهی]] بود، بدون [[سرپرستی]] یک [[امام]] معصوم و [[آگاه]] از حدود [[اسلام]] امکان پذیر است؟ به عبارت دیگر: کسی که میخواهد به عنوان [[خلیفه]] و [[جانشین پیامبر]] حکومت کند، بدون [[علم گسترده]] و [[عصمت]] میتواند [[حکومت پیامبر]] را ادامه دهد، و حکومت وی بسان حکومت پیامبر باشد و خلائی که از فقدان وجود [[پیامبر]] به وجود آمده است، پرکند؟! | |||
#درباره [[آینده]] امت، پیامبر باید یکی از امور ممکن را انتخاب نماید: | |||
##بیتفاوت بودن درباره آینده اسلام، و لب فروبستن درباره [[شیوه رهبری]] در میان امت و آنان را به حال خود واگذاردن که هر چه میخواهند بکنند. | |||
##انتخاب [[سیستم حکومت]] [[شورا]] برای امت. | |||
##[[تعیین وصی]] و [[جانشین]] برای خود. | |||
در اینجاست که مسأله امامت از نظر تجزیه و تحلیل، ابعاد گوناگونی پیدا کرده و در [[علوم]] مختلفی مانند: [[تاریخ]]، [[سیاست]]، [[جامعهشناسی]]، [[تفسیر]] و [[حدیث]] ریشه پیدا میکند و هر فردی مطابق رشته [[علمی]] خود میتواند در این مسأله [[قضاوت]] و [[داوری]] کند. | |||
همانطور که ملاحظه مینمائید، داوری در این موضوعات دهگانه نیاز به یک رشته اطلاعات [[تاریخی]]، [[سیاسی]]، جامعهشناسی، [[قرآنی]] و [[حدیثی]] دارد. از این جهت کمتر فردی میتواند [[حق]] این نقاط را ادا کند. ما [[اندیشمندان]] بزرگ را [[دعوت]] میکنیم که این نقاط حساس از مسأله [[رهبری]] را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند، تا حق را برای گروه آماده و [[نیک]] اندیش روشن سازند. | |||
نتایج این زمینههای دهگانه تقریباً یکی است و همگی [[هدف]] واحدی را تعقیب میکنند. | |||
هر چند برخی از آنها به روشنی ثابت خواهند کرد که [[امام]] و [[پیشوای امت]] باید از جانب [[پیامبر]] معرفی گردد و برخی دیگر ثابت میکنند که باید در میان [[امت]]، پیشوای عالم و معصومی باشد که به نیازهای امت پاسخ گوید، ولی چون شناسائی چنین فردی برای امت ممکن نیست، باید چنین فردی از جانب [[خداوند]] به وسیله [[پیامبر گرامی]] معرفی گردد. | |||
و به عبارت روشنتر: این بررسیهای ده گانه، در عین اینکه هدف مشترکی را تعقیب میکنند، ولی هر کدام از طریق خاصی به آن هدف میرسد. | |||
#برخی به روشنی ثابت میکنند که [[مصالح اسلام]] و امت ایجاب میکرد که امام و [[پیشوای مسلمانان]]، از طریق [[خدا]] و پیامبر تعیین گردد، و هرگز [[مصلحت]] نبود که [[گزینش]] [[سرپرست]] در [[اختیار]] امت باشد. | |||
#برخی ثابت میکنند که باید پس از [[درگذشت پیامبر]]، امام [[معصوم]] با [[علم]] گستردهای در میان امت باشد که [[نیازهای مردم]] را برطرف سازد و شناسائی چنین فردی از عهده امت خارج است و باید خدا آن را معرفی کند. | |||
سرانجام هر دو طریق ما را به یک هدف رهبری میکند و آن اینکه [[مقام امامت]]، پس از پیامبر گرامی، [[انتصابی]] است، نه انتخابی. و خواننده گرامی با مطالعه و دقت در محتویات هر یک از بررسیها، میتواند تشخیص دهد که کدام بررسی مربوط به کدام یک از این دو طریق است.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|پیشوائی از نظر اسلام]] ص ۳۲-۴۴.</ref>. | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:IM010595.jpg|22px]] [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|'''پیشوائی از نظر اسلام''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |