پرش به محتوا

معاویة بن ابی سفیان در معارف و سیره حسینی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۶ اوت ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵۴: خط ۱۵۴:
معاویه بعد از تثبیت [[قدرت]] خویش و پس از مسموم ساختن [[امام مجتبی]]{{ع}} برخلاف مفاد [[صلح‌نامه]]<ref>در یکی از بندهای صلح‌نامه آمده بود: {{عربی|وَ أَنْ یُؤَمَنَّ شِیعَتَهُ، وَ لَا یَتَعَرَّضَ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ}}؛ «امنیت شیعیان علی{{ع}} را تضمین کند و متعرض احدی از آنان نشود». (مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۸ و ارشاد مفید، ص۳۵۵).</ref> و بر خلاف تمام اصول [[انسانی]] و [[دینی]] به [[کشتار]] وسیع [[شیعیان امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} دست زد؛ تا با از میان برداشتن مخالفان، راه را برای خودکامگی‌هایش هموارتر سازد.
معاویه بعد از تثبیت [[قدرت]] خویش و پس از مسموم ساختن [[امام مجتبی]]{{ع}} برخلاف مفاد [[صلح‌نامه]]<ref>در یکی از بندهای صلح‌نامه آمده بود: {{عربی|وَ أَنْ یُؤَمَنَّ شِیعَتَهُ، وَ لَا یَتَعَرَّضَ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ}}؛ «امنیت شیعیان علی{{ع}} را تضمین کند و متعرض احدی از آنان نشود». (مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۸ و ارشاد مفید، ص۳۵۵).</ref> و بر خلاف تمام اصول [[انسانی]] و [[دینی]] به [[کشتار]] وسیع [[شیعیان امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} دست زد؛ تا با از میان برداشتن مخالفان، راه را برای خودکامگی‌هایش هموارتر سازد.
[[ابن ابی الحدید]] با اشاره به این دوران می‌نویسد: «فشارها بر شیعیان ادامه داشت، تا آنگاه که [[امام حسن]]{{ع}} به [[شهادت]] رسید؛ پس از آن، [[سختی‌ها]] و فشارها بر شیعیان افزایش یافت، به گونه‌ای که هر [[شیعه]]، از کشته شدن و یا [[تبعید]] و آواره شدن بیمناک بود»<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۴۶.</ref>.
[[ابن ابی الحدید]] با اشاره به این دوران می‌نویسد: «فشارها بر شیعیان ادامه داشت، تا آنگاه که [[امام حسن]]{{ع}} به [[شهادت]] رسید؛ پس از آن، [[سختی‌ها]] و فشارها بر شیعیان افزایش یافت، به گونه‌ای که هر [[شیعه]]، از کشته شدن و یا [[تبعید]] و آواره شدن بیمناک بود»<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۴۶.</ref>.
[[امام باقر]]{{ع}} با اشاره به فضای تاریک و [[وحشت]] بار عصر معاویه می‌فرماید:
[[امام باقر]]{{ع}} با اشاره به فضای تاریک و [[وحشت]] بار عصر معاویه می‌فرماید: «بیشترین و بزرگترین فشارها بر [[شیعیان]] در عصر [[معاویه]]، پس از [[شهادت امام حسن]]{{ع}} بود. در آن [[زمان]] در هر شهری شیعیان ما کشته می‌شدند و دست‌ها و پاهایشان با اندک [[گمان]] و بهانه‌ای قطع می‌شد. شدت [[سخت‌گیری]] به حدی بود که اگر کسی از [[دوستی]] ما یاد می‌کرد، [[زندانی]] می‌شد و اموالش [[مصادره]] می‌گردید و یا خانه‌اش ویران می‌گشت»<ref>{{متن حدیث|وَ كَانَ عِظَمُ ذَلِكَ وَ كِبَرُهُ زَمَنَ مُعَاوِيَةَ بَعْدَ مَوْتِ الْحَسَنِ{{ع}} فَقُتِلَتْ شِيعَتُنَا بِكُلِّ بَلْدَةٍ وَ قُطِّعَتِ الْأَيْدِي وَ الْأَرْجُلُ عَلَى الظِّنَّةِ وَ كَانَ مَنْ ذُكِرَ بِحُبِّنَا وَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْنَا سُجِنَ أَوْ نُهِبَ مَالُهُ أَوْ هُدِمَتْ دَارُهُ}}؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۴۳؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۶۸.</ref>.
{{متن حدیث|وَ كَانَ عِظَمُ ذَلِكَ وَ كِبَرُهُ زَمَنَ مُعَاوِيَةَ بَعْدَ مَوْتِ الْحَسَنِ{{ع}} فَقُتِلَتْ شِيعَتُنَا بِكُلِّ بَلْدَةٍ وَ قُطِّعَتِ الْأَيْدِي وَ الْأَرْجُلُ عَلَى الظِّنَّةِ وَ كَانَ مَنْ ذُكِرَ بِحُبِّنَا وَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْنَا سُجِنَ أَوْ نُهِبَ مَالُهُ أَوْ هُدِمَتْ دَارُهُ}}؛ «بیشترین و بزرگترین فشارها بر [[شیعیان]] در عصر [[معاویه]]، پس از [[شهادت امام حسن]]{{ع}} بود. در آن [[زمان]] در هر شهری شیعیان ما کشته می‌شدند و دست‌ها و پاهایشان با اندک [[گمان]] و بهانه‌ای قطع می‌شد. شدت [[سخت‌گیری]] به حدی بود که اگر کسی از [[دوستی]] ما یاد می‌کرد، [[زندانی]] می‌شد و اموالش [[مصادره]] می‌گردید و یا خانه‌اش ویران می‌گشت»<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۴۳؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۶۸.</ref>.


در این هنگام، معاویه [[فرمانداری کوفه]] را به «[[زیاد بن ابیه]]»<ref>شرح حال «زیاد» پیش از این گذشت.</ref> سپرد؛ وی که [[شیعیان علی]]{{ع}} را به خوبی می‌شناخت، به تعقیب آنان پرداخت و بسیاری از افرادسرشناس و مؤثر از [[دوستان]] علی{{ع}} را به [[قتل]] رساند. شدت سخت‌گیری و [[جنایت]] «زیاد» را [[ابن ابی الحدید معتزلی]] این‌گونه ترسیم می‌کند:
در این هنگام، معاویه [[فرمانداری کوفه]] را به «[[زیاد بن ابیه]]»<ref>شرح حال «زیاد» پیش از این گذشت.</ref> سپرد؛ وی که [[شیعیان علی]]{{ع}} را به خوبی می‌شناخت، به تعقیب آنان پرداخت و بسیاری از افرادسرشناس و مؤثر از [[دوستان]] علی{{ع}} را به [[قتل]] رساند. شدت سخت‌گیری و [[جنایت]] «زیاد» را [[ابن ابی الحدید معتزلی]] این‌گونه ترسیم می‌کند:
«زیاد، شیعیان علی{{ع}} را زیر هر سنگ و کلوخی (در هر مکانی) یافت به قتل رساند؛ آنها را دچار [[ترس]] و [[وحشت]] ساخت و دست و پای آنان را قطع کرد و چشم‌های آنها را از حدقه بیرون آورد، آنان را به دار آویخت و گروهی از آنان را از [[سرزمین عراق]] آواره ساخت، تا جایی که هیچ فرد سرشناسی از شیعیان در [[عراق]] نماند»<ref>{{عربی|فَقَتَلَهُمْ تَحْتَ کُلِّ حَجَرٍ وَ مَدَرٍ، وَ أَخَافَهُمْ، وَ قَطَعَ الْأَیْدِي وَ الْأَرْجُلَ، وَ سَمَلَ الْعُیُونَ وَ صَلَبَهُمْ عَلَی جُذُوعِ النَّخْلِ، وَ طَرَدَهُمْ وَ شَرَّدَهُمْ عَنِ الْعِرَاقِ؛ فَلَمْ یَبْقِ بِهَا مَعْرُوفٌ مِنْهُمْ}}؛ (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۴۴). محقق ارجمند جناب شیخ باقر قرشی می‌نویسد: زیاد قصد کرد کوفه را از شیعیان خالی کند و شوکت آنان را در هم بشکند؛ از این رو، پنجاه هزار تن از شیعیان کوفه (و عراق) را آواره منطقه خراسان کرد، و البته همین جمعیت موجب نشر تشیع در آن منطقه و تشکیل گروه‌های مقاومت و مبارزه علیه امویان شد. (حیاة الامام الحسین بن علی{{ع}}، ج۲، ص۱۷۸).</ref>.
«زیاد، شیعیان علی{{ع}} را زیر هر سنگ و کلوخی (در هر مکانی) یافت به قتل رساند؛ آنها را دچار [[ترس]] و [[وحشت]] ساخت و دست و پای آنان را قطع کرد و چشم‌های آنها را از حدقه بیرون آورد، آنان را به دار آویخت و گروهی از آنان را از [[سرزمین عراق]] آواره ساخت، تا جایی که هیچ فرد سرشناسی از شیعیان در [[عراق]] نماند»<ref>{{عربی|فَقَتَلَهُمْ تَحْتَ کُلِّ حَجَرٍ وَ مَدَرٍ، وَ أَخَافَهُمْ، وَ قَطَعَ الْأَیْدِي وَ الْأَرْجُلَ، وَ سَمَلَ الْعُیُونَ وَ صَلَبَهُمْ عَلَی جُذُوعِ النَّخْلِ، وَ طَرَدَهُمْ وَ شَرَّدَهُمْ عَنِ الْعِرَاقِ؛ فَلَمْ یَبْقِ بِهَا مَعْرُوفٌ مِنْهُمْ}}؛ (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۴۴). محقق ارجمند جناب شیخ باقر قرشی می‌نویسد: زیاد قصد کرد کوفه را از شیعیان خالی کند و شوکت آنان را در هم بشکند؛ از این رو، پنجاه هزار تن از شیعیان کوفه (و عراق) را آواره منطقه خراسان کرد، و البته همین جمعیت موجب نشر تشیع در آن منطقه و تشکیل گروه‌های مقاومت و مبارزه علیه امویان شد. (حیاة الامام الحسین بن علی{{ع}}، ج۲، ص۱۷۸).</ref>.
جنایات «زیاد» در [[نامه امام حسین]]{{ع}} به [[معاویه]] نیز آمده است؛ در بخشی از [[نامه]] آن حضرت می‌خوانیم:
جنایات «زیاد» در [[نامه امام حسین]]{{ع}} به [[معاویه]] نیز آمده است؛ در بخشی از [[نامه]] آن حضرت می‌خوانیم: «آنگاه زیاد را بر [[مسلمانان]] مسلط ساختی و او نیز آنان را به [[قتل]] می‌رساند و دست و پای آنان را به عکس یکدیگر (به طرز وحشتناک) قطع می‌کند و آنان را بر دار [[اعدام]] می‌آویزد»<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ سَلَّطْتَهُ عَلَی اَهْلِ الْإِسْلَامِ، یَقْتُلُهُمْ وَ یَقْطَعُ أَیْدِیَهُمْ وَ أَرْجُلَهُمْ مِنْ خِلَافٍ، وَ یُصَلِّبُهُمْ عَلَی جُذُوعِ النَّخْلِ}}؛ الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۰۳؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۱۳.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۱۸۶.</ref>.
{{متن حدیث|ثُمَّ سَلَّطْتَهُ عَلَی اَهْلِ الْإِسْلَامِ، یَقْتُلُهُمْ وَ یَقْطَعُ أَیْدِیَهُمْ وَ أَرْجُلَهُمْ مِنْ خِلَافٍ، وَ یُصَلِّبُهُمْ عَلَی جُذُوعِ النَّخْلِ}}؛ «آنگاه زیاد را بر [[مسلمانان]] مسلط ساختی و او نیز آنان را به [[قتل]] می‌رساند و دست و پای آنان را به عکس یکدیگر (به طرز وحشتناک) قطع می‌کند و آنان را بر دار [[اعدام]] می‌آویزد»<ref>الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۰۳؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۱۳.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۱۸۶.</ref>.


===[[شهادت]] [[حجر بن عدی]]<ref>حُجر بن عدی از بزرگان صحابی رسول خدا{{صل}} بود. دانشمندان شیعه و سنی تعبیرات بلندی در عظمت او نقل کرده‌اند. درباره او نوشته‌اند: وی هر چند از نظر سن و سال از دیگر صحابه رسول خدا{{صل}} کوچک‌تر بود، ولی از نظر عظمت از بزرگان صحابه بود. حاکم نیشابوری در مستدرک از او با عنوان «راهب أصحاب محمد» یاد کرده است و ابن اثیر در اسدالغابة و ابن حجر عسقلانی در الاصابه از او به عنوان «حُجر الخیر» یاد کرده‌اند. درباره او آمده است که وی مردی عابد بود، همیشه با وضو بود و هر گاه وضو می‌گرفت، نماز می‌خواند. ابن عبدالبر در استیعاب و ابن اثیر در اسدالغابه وی را مستجاب الدعوة دانسته‌اند. برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به: اسدالغابه، ج۱، ص۳۸۵- ۳۸۶؛ الاصابة، ج۱، ص۳۱۴؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۶، ص۲۳۶ به بعد؛ اعیان الشیعة، ج۴، ص۵۶۹ به بعد؛ الغدیر، ج۱۱، ص۵۳ به بعد.</ref>===
===[[شهادت]] [[حجر بن عدی]]<ref>حُجر بن عدی از بزرگان صحابی رسول خدا{{صل}} بود. دانشمندان شیعه و سنی تعبیرات بلندی در عظمت او نقل کرده‌اند. درباره او نوشته‌اند: وی هر چند از نظر سن و سال از دیگر صحابه رسول خدا{{صل}} کوچک‌تر بود، ولی از نظر عظمت از بزرگان صحابه بود. حاکم نیشابوری در مستدرک از او با عنوان «راهب أصحاب محمد» یاد کرده است و ابن اثیر در اسدالغابة و ابن حجر عسقلانی در الاصابه از او به عنوان «حُجر الخیر» یاد کرده‌اند. درباره او آمده است که وی مردی عابد بود، همیشه با وضو بود و هر گاه وضو می‌گرفت، نماز می‌خواند. ابن عبدالبر در استیعاب و ابن اثیر در اسدالغابه وی را مستجاب الدعوة دانسته‌اند. برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به: اسدالغابه، ج۱، ص۳۸۵- ۳۸۶؛ الاصابة، ج۱، ص۳۱۴؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۶، ص۲۳۶ به بعد؛ اعیان الشیعة، ج۴، ص۵۶۹ به بعد؛ الغدیر، ج۱۱، ص۵۳ به بعد.</ref>===
خط ۱۷۸: خط ۱۷۶:
[[قبر]] جناب [[حجر]] و یارانش امروزه در منطقه «[[مرج عذرا]]»، در نزدیکی [[دمشق]] معروف و مشهور است و [[زیارتگاه]] گروه زیادی از [[مسلمانان]] می‌باشد.
[[قبر]] جناب [[حجر]] و یارانش امروزه در منطقه «[[مرج عذرا]]»، در نزدیکی [[دمشق]] معروف و مشهور است و [[زیارتگاه]] گروه زیادی از [[مسلمانان]] می‌باشد.
شهادت حُجر بن عدی و یارانش چه در همان [[زمان]] و چه پس از آن، مورد [[اعتراض]] شدید [[مردم]] قرار گرفت و از آن به عنوان لکه ننگی در [[زندگی]] معاویه یاد می‌شد.
شهادت حُجر بن عدی و یارانش چه در همان [[زمان]] و چه پس از آن، مورد [[اعتراض]] شدید [[مردم]] قرار گرفت و از آن به عنوان لکه ننگی در [[زندگی]] معاویه یاد می‌شد.
[[امام حسین]]{{ع}} در نامه‌ای به معاویه به شهادت حُجر و یارانش اشاره می‌کند و می‌فرماید:
[[امام حسین]]{{ع}} در نامه‌ای به معاویه به شهادت حُجر و یارانش اشاره می‌کند و می‌فرماید: «(ای معاویه!) آیا تو همان نیستی که حجر و یارانش را که [[عابد]] و در برابر خدا [[متواضع]] بودند، به [[قتل]] رساندی؟ آنان که از [[بدعت‌ها]] بیزار بودند؛ [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کردند؛ ولی تو آنان را از روی [[ستم]] و [[عداوت]]- پس از پیمان‌های محکم (در عدم تعرض به آنان)- کشتی و این عمل را از روی [[نافرمانی]] در برابر [[خداوند]] و [[سبک شمردن]] [[پیمان]] او انجام دادی»<ref>{{متن حدیث|أَلَسْتَ قَاتِلَ حُجْرٍ، وَ أَصْحَابَهُ الْعَابِدِینَ الُمُخْبِتِینَ، اَلَّذِینَ کَانُوا یَسْتَفْظِعُونَ الْبِدَعَ، وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ، فَقَتَلْتَهُمْ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً، مِنْ بَعْدِ مَا أَعْطَیْتَهُمُ الْمَوَاثِیقَ الْغَلِیظَةَ، وَ الْعُهُودِ الْمُؤَکَّدَةَ، جُرْأَةً عَلَی اللهِ وَاسْتِخْفَافاً بِعَهْدِهِ}}؛ الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۰۳؛ همچنین رجوع کنید به: بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۱۳.</ref>.
{{متن حدیث|أَلَسْتَ قَاتِلَ حُجْرٍ، وَ أَصْحَابَهُ الْعَابِدِینَ الُمُخْبِتِینَ، اَلَّذِینَ کَانُوا یَسْتَفْظِعُونَ الْبِدَعَ، وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ، فَقَتَلْتَهُمْ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً، مِنْ بَعْدِ مَا أَعْطَیْتَهُمُ الْمَوَاثِیقَ الْغَلِیظَةَ، وَ الْعُهُودِ الْمُؤَکَّدَةَ، جُرْأَةً عَلَی اللهِ وَاسْتِخْفَافاً بِعَهْدِهِ}}؛ «(ای معاویه!) آیا تو همان نیستی که حجر و یارانش را که [[عابد]] و در برابر خدا [[متواضع]] بودند، به [[قتل]] رساندی؟ آنان که از [[بدعت‌ها]] بیزار بودند؛ [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کردند؛ ولی تو آنان را از روی [[ستم]] و [[عداوت]]- پس از پیمان‌های محکم (در عدم تعرض به آنان)- کشتی و این عمل را از روی [[نافرمانی]] در برابر [[خداوند]] و [[سبک شمردن]] [[پیمان]] او انجام دادی»<ref>الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۰۳؛ همچنین رجوع کنید به: بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۱۳.</ref>.
[[عایشه]] نیز در ملاقاتی با معاویه به وی گفت: چرا [[حُجر]] و یارانش را کشتی؟ [[معاویه]] پاسخ داد: [[مصلحت]] [[امت]] را در آن دیدم!!! [[عایشه]] گفت: از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که درباره آنان می‌فرمود:
[[عایشه]] نیز در ملاقاتی با معاویه به وی گفت: چرا [[حُجر]] و یارانش را کشتی؟ [[معاویه]] پاسخ داد: [[مصلحت]] [[امت]] را در آن دیدم!!! [[عایشه]] گفت: از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که درباره آنان می‌فرمود:
{{متن حدیث|سَيُقْتَلُ بِعَذْرَاءَ نَاسٌ يَغْضَبُ اللَّهُ لَهُمْ وَ أَهْلُ السَّمَاءِ}}؛ «به زودی در منطقه «[[عذراء]]»، مردمانی کشته می‌شوند که [[خداوند]] و [[آسمانیان]] به خاطر آنان [[خشمگین]] می‌شوند»<ref>مختصر تاریخ دمشق، ج۶، ص۲۴۱؛ الاصابة، ج۱، ص۳۱۵.</ref>.
{{متن حدیث|سَيُقْتَلُ بِعَذْرَاءَ نَاسٌ يَغْضَبُ اللَّهُ لَهُمْ وَ أَهْلُ السَّمَاءِ}}؛ «به زودی در منطقه «[[عذراء]]»، مردمانی کشته می‌شوند که [[خداوند]] و [[آسمانیان]] به خاطر آنان [[خشمگین]] می‌شوند»<ref>مختصر تاریخ دمشق، ج۶، ص۲۴۱؛ الاصابة، ج۱، ص۳۱۵.</ref>.
خط ۲۰۶: خط ۲۰۳:


==[[مصادره اموال]] [[معاویه]]==
==[[مصادره اموال]] [[معاویه]]==
در [[حدیثی]] آمده است که [[امام حسین]]{{ع}} اموالی را که از [[یمن]] برای معاویه می‌بردند، [[مصادره]] کرد و در پی آن به معاویه نوشت:
در [[حدیثی]] آمده است که [[امام حسین]]{{ع}} اموالی را که از [[یمن]] برای معاویه می‌بردند، [[مصادره]] کرد و در پی آن به معاویه نوشت: «از [[حسین بن علی]]{{ع}}، به [[معاویة بن ابی‌سفیان]]؛ اما بعد! گذر کاروانی به ما افتاد که از یمن همراه با [[اموال]]، [[پوشاک]]، عنبر و عطریات، به سوی تو می‌آمد، تا آنها را در [[خزانه]] [[دمشق]] جای دهی و [[فرزندان]] پدرت را با آن [[سیر]] کنی. من بدان‌ها نیاز داشتم، از این رو آنها را [[تصرف]] کردم. والسلام»<ref>{{متن حدیث|مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَی مُعَاوِیَةِ بْنِ أَبِي سُفْیَانَ، أَمَّا بَعْدُ: فَإِنَّ عِيْراً مرَّتْ بِنَا مِنَ اليَمَنِ، تَحْمِلُ مَالًا وَ حُلَلًا وَ عَنْبَراً وَ طِيْباً إِلَیْكَ لِتُودِعَهَا خَزَائِنَ دِمَشْقَ، وَ تَعُلُّ بِهَا بَعدَ النَّهَلِ بَنِي أَبِيكَ، وَإنِّي إِحْتَجْتُ إِلَیْهَا فَأَخَذْتُهَا وَ السَّلَامُ}}؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۸، ص۴۰۹؛ ناسخ التواریخ، ج۱، ص۱۹۵.</ref>.
{{متن حدیث|مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَی مُعَاوِیَةِ بْنِ أَبِي سُفْیَانَ، أَمَّا بَعْدُ: فَإِنَّ عِيْراً مرَّتْ بِنَا مِنَ اليَمَنِ، تَحْمِلُ مَالًا وَ حُلَلًا وَ عَنْبَراً وَ طِيْباً إِلَیْكَ لِتُودِعَهَا خَزَائِنَ دِمَشْقَ، وَ تَعُلُّ بِهَا بَعدَ النَّهَلِ بَنِي أَبِيكَ، وَإنِّي إِحْتَجْتُ إِلَیْهَا فَأَخَذْتُهَا وَ السَّلَامُ}}؛ «از [[حسین بن علی]]{{ع}}، به [[معاویة بن ابی‌سفیان]]؛ اما بعد! گذر کاروانی به ما افتاد که از یمن همراه با [[اموال]]، [[پوشاک]]، عنبر و عطریات، به سوی تو می‌آمد، تا آنها را در [[خزانه]] [[دمشق]] جای دهی و [[فرزندان]] پدرت را با آن [[سیر]] کنی. من بدان‌ها نیاز داشتم، از این رو آنها را [[تصرف]] کردم. والسلام»<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۸، ص۴۰۹؛ ناسخ التواریخ، ج۱، ص۱۹۵.</ref>.
معاویه با شنیدن این خبر سخت برآشفت؛ به خصوص این که [[فزونی اموال]] [[بنی‌هاشم]] را خطری برای خود می‌دید ولی چاره‌ای جز [[سکوت]] نداشت.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۲۷۱.</ref>.
معاویه با شنیدن این خبر سخت برآشفت؛ به خصوص این که [[فزونی اموال]] [[بنی‌هاشم]] را خطری برای خود می‌دید ولی چاره‌ای جز [[سکوت]] نداشت.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۲۷۱.</ref>.


خط ۲۱۵: خط ۲۱۱:
[[امام]] فرمود: {{متن حدیث|وَ مَا صَنَعْتَ بِهِمْ‌}}؛ «با آنها چگونه [[رفتار]] کردید؟».
[[امام]] فرمود: {{متن حدیث|وَ مَا صَنَعْتَ بِهِمْ‌}}؛ «با آنها چگونه [[رفتار]] کردید؟».
گفت: آنان را کشتیم و [[کفن]] کردیم و بر آنان [[نماز]] گذاردیم!!
گفت: آنان را کشتیم و [[کفن]] کردیم و بر آنان [[نماز]] گذاردیم!!
امام{{ع}} [[تبسم]] تلخی کرد و فرمود:
{{متن حدیث|خَصَمَكَ الْقَوْمُ يَا مُعَاوِيَةُ لَكِنَّنَّا لَوْ قَتَلْنَا شِيعَتَكَ مَا كَفَّنَّاهُمْ وَ لَا صَلَّيْنَا عَلَيْهِمْ وَ لَا قَبَرْنَاهُمْ وَ لَقَدْ بَلَغَنِي وَقِيعَتُكَ فِي عَلِيٍّ وَ قِيَامُكَ بِبُغْضِنَا وَ اعْتِرَاضُكَ بَنِي هَاشِمٍ بِالْعُيُوبِ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ فَارْجِعْ إِلَى نَفْسِكَ ثُمَّ سَلْهَا الْحَقَّ عَلَيْهَا وَ لَهَا... فَإِنَّكَ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَطَعْتَ فِينَا رَجُلًا مَا قَدُمَ إِسْلَامُهُ وَ لَا حَدُثَ نِفَاقُهُ وَ لَا نَظَرَ لَكَ فَانْظُرْ لِنَفْسِكَ أَوْ دَعْ}}؛ «ای معاویه آنان با تو دشمن بودند، (ولی [[مسلمان]] [[خالص]] بودند) اما اگر ما [[پیروان]] تو را به [[قتل]] برسانیم نه آنان را کفن می‌کنیم و نه بر آنان نماز می‌خوانیم و نه آنان را به خاک می‌سپاریم (چرا که آنان را [[مسلمان]] نمی‌دانیم!).


به من خبر رسیده که تو نسبت به پدرم علی{{ع}} [[دشمنی]] می‌ورزی (و [[ناسزا]] می‌گویی) و به دشمنی با ما برخاسته‌ای و نسبت به [[بنی‌هاشم]] [[عیب‌جویی]] می‌کنی. هر [[زمان]] که چنین اعمالی انجام می‌دهی، به خویشتن مراجعه کن، سپس از [[وجدان]] خود [[حق]] را بپرس (و [[عیوب]] خود را بنگر) خواه به ضرر تو باشد یا به نفع تو...
امام{{ع}} [[تبسم]] تلخی کرد و فرمود: «ای معاویه آنان با تو دشمن بودند، (ولی [[مسلمان]] [[خالص]] بودند) اما اگر ما [[پیروان]] تو را به [[قتل]] برسانیم نه آنان را کفن می‌کنیم و نه بر آنان نماز می‌خوانیم و نه آنان را به خاک می‌سپاریم (چرا که آنان را [[مسلمان]] نمی‌دانیم!). به من خبر رسیده که تو نسبت به پدرم علی{{ع}} [[دشمنی]] می‌ورزی (و [[ناسزا]] می‌گویی) و به دشمنی با ما برخاسته‌ای و نسبت به [[بنی‌هاشم]] [[عیب‌جویی]] می‌کنی. هر [[زمان]] که چنین اعمالی انجام می‌دهی، به خویشتن مراجعه کن، سپس از [[وجدان]] خود [[حق]] را بپرس (و [[عیوب]] خود را بنگر) خواه به ضرر تو باشد یا به نفع تو...
به [[خدا]] [[سوگند]]! تو در دشمنی با ما، از مردی ([[عمرو عاص]]) [[اطاعت]] کردی که سابقه‌ای در [[اسلام]] ندارد، [[نفاق]] او تازگی نداشته و قصد خیری برای تو ندارد. به هر حال، یا خودت برای خویش چاره‌ای بیندیش و یا این [[کارها]] را رها کن!»<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۸۸ - ۸۹، ح۱۶۳؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۲۹ - ۱۳۰، ح۱۹.</ref>.
به [[خدا]] [[سوگند]]! تو در دشمنی با ما، از مردی ([[عمرو عاص]]) [[اطاعت]] کردی که سابقه‌ای در [[اسلام]] ندارد، [[نفاق]] او تازگی نداشته و قصد خیری برای تو ندارد. به هر حال، یا خودت برای خویش چاره‌ای بیندیش و یا این [[کارها]] را رها کن!»<ref>{{متن حدیث|خَصَمَكَ الْقَوْمُ يَا مُعَاوِيَةُ لَكِنَّنَّا لَوْ قَتَلْنَا شِيعَتَكَ مَا كَفَّنَّاهُمْ وَ لَا صَلَّيْنَا عَلَيْهِمْ وَ لَا قَبَرْنَاهُمْ وَ لَقَدْ بَلَغَنِي وَقِيعَتُكَ فِي عَلِيٍّ وَ قِيَامُكَ بِبُغْضِنَا وَ اعْتِرَاضُكَ بَنِي هَاشِمٍ بِالْعُيُوبِ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ فَارْجِعْ إِلَى نَفْسِكَ ثُمَّ سَلْهَا الْحَقَّ عَلَيْهَا وَ لَهَا... فَإِنَّكَ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَطَعْتَ فِينَا رَجُلًا مَا قَدُمَ إِسْلَامُهُ وَ لَا حَدُثَ نِفَاقُهُ وَ لَا نَظَرَ لَكَ فَانْظُرْ لِنَفْسِكَ أَوْ دَعْ}}؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۸۸ - ۸۹، ح۱۶۳؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۲۹ - ۱۳۰، ح۱۹.</ref>.
[[معاویه]] می‌خواست با این سخن قدرت‌نمایی کند، و [[امام]] را [[تهدید]] نماید و [[شیعیان علی]]{{ع}} را [[تحقیر]] کند؛ ولی امام{{ع}} چنان پاسخی به او داد که دهانش بسته شد. در ضمن به یکی از ریشه‌های مهم [[بدبختی]] او، یعنی اطاعت از [[عمرو عاص]]، اشاره فرمود.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۲۷۳.</ref>.
[[معاویه]] می‌خواست با این سخن قدرت‌نمایی کند، و [[امام]] را [[تهدید]] نماید و [[شیعیان علی]]{{ع}} را [[تحقیر]] کند؛ ولی امام{{ع}} چنان پاسخی به او داد که دهانش بسته شد. در ضمن به یکی از ریشه‌های مهم [[بدبختی]] او، یعنی اطاعت از [[عمرو عاص]]، اشاره فرمود.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۲۷۳.</ref>.


۷۳٬۳۵۲

ویرایش