عصمت پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخهها
←آیه ۵۲ سوره انعام
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = عصمت پیامبران | | موضوع مرتبط = عصمت پیامبران | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = [[عصمت پیامبر خاتم در قرآن]] - [[عصمت پیامبر خاتم در کلام اسلامی]] | | مداخل مرتبط = [[عصمت پیامبر خاتم در قرآن]] - [[عصمت پیامبر خاتم در کلام اسلامی]] - [[عصمت پیامبر خاتم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = عصمت (پرسش) | | پرسش مرتبط = عصمت (پرسش) | ||
}} | }} | ||
'''عصمت پیامبر خاتم{{صل}}،''' از جمله مباحثی است که در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[اهل بیت]]{{ع}} به وضوح بیان شده است. متکلمان امامیه [[عصمت]] را شرط لازم [[نبوت]] دانسته و [[پیامبر خاتم]] را پیش و پس از تصدی منصب از ارتکاب هر نوع [[گناه]]، | '''عصمت پیامبر خاتم{{صل}}،''' از جمله مباحثی است که در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[اهل بیت]]{{ع}} به وضوح بیان شده است. متکلمان امامیه [[عصمت]] را شرط لازم [[نبوت]] دانسته و [[پیامبر خاتم]] را پیش و پس از تصدی منصب از ارتکاب هر نوع [[گناه]]، نسیان، [[خطا]]، [[اشتباه]] و حتی [[ترک اولی]] [[معصوم]] میدانند. در مقابل، مشهور متکمان [[اهل سنت]] هر چند به اصل [[معصوم]] بودن آن حضرت [[باور]] دارند اما به طور کلی هیچیک از آنها قائل به عصمت مطلق [[پیامبر خاتم]]{{ع}} از انواع [[معاصی]]، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]]، قبل یا بعد از [[نبوت]] نیستند. [[متکلمان]] عوامل مختلفی همچون [[علم]] و [[اراده]]، تمامیت عقل و مجموع علل طبیعی، [[انسانی]] و الوهی را در شمار [[منشأ عصمت]] نام بردهاند. عصمت پیامبر خاتم{{صل}} را میتوان با استناد به براهین عقلی و [[ادله نقلی]] اعم از [[آیات]] و [[روایات]] بیشماری به [[اثبات]] رساند. | ||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
ریشههای [[اندیشه]] عصمت پیامبر خاتم به [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات اسلامی]] باز میگردد. با این حال، [[اختلافات]] بسیاری پیرامون این مسأله، [[ضرورت]] و گستره آن در پیامبر، پیش و پس از تصدی [[منصب نبوت]] در میان [[پیروان]] [[مذاهب مختلف اسلامی]] به چشم میخورد که به نوع نگاه و باور ایشان به اصل مساله [[عصمت پیامبران]] باز میگردد. | ریشههای [[اندیشه]] عصمت پیامبر خاتم به [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات اسلامی]] باز میگردد. با این حال، [[اختلافات]] بسیاری پیرامون این مسأله، [[ضرورت]] و گستره آن در پیامبر، پیش و پس از تصدی [[منصب نبوت]] در میان [[پیروان]] [[مذاهب مختلف اسلامی]] به چشم میخورد که به نوع نگاه و باور ایشان به اصل مساله [[عصمت پیامبران]] باز میگردد. | ||
متکلمان امامیه عصمت را شرط لازم نبوت دانسته و پیامبر خاتم را پیش و پس از تصدی منصب از ارتکاب هر نوع گناه، نسیان، خطا، اشتباه و حتی ترک اولی معصوم میدانند<ref>نک: ابن قبه، نقض کتاب الاشهاد، به نقل از صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۹۵-۹۴؛ مفید محمدبن محمد بن نعمان، وقعة الجمل، ص۷۷؛ همو، اوائل المقالات، ص۶۵؛ همو، المقنعة، ص۳۲-۳۱؛ همو، الفصول المختاره، ص۱۰۵-۱۹۴.</ref>.<ref>محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۲۰-۳۲۱. نیز ر.ک: همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۶۱؛ همو، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۱۰۶؛ محمد بن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمد جواد انصاری، ج۲، ص۵۶۶-۵۶۸؛ همان، ج۱، ص۴۸.</ref> در مقابل، مشهور متکمان اهل سنت به اصل [[معصوم]] بودن [[انبیا]]{{ع}} باور دارند با این حال در گستره عصمت انبیا میان پیروان [[مذاهب]] مختلف اهل سنت، اختلافات بسیاری وجود دارد و به طور کلی هیچیک از [[پیروان]] [[مذاهب اهل سنت]] در بحث [[عصمت]]، قائل به عصمت مطلق [[انبیا]]{{ع}} از انواع [[معاصی]]، [[خطا]]، | متکلمان امامیه عصمت را شرط لازم نبوت دانسته و پیامبر خاتم را پیش و پس از تصدی منصب از ارتکاب هر نوع گناه، نسیان، خطا، اشتباه و حتی ترک اولی معصوم میدانند<ref>نک: ابن قبه، نقض کتاب الاشهاد، به نقل از صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۹۵-۹۴؛ مفید محمدبن محمد بن نعمان، وقعة الجمل، ص۷۷؛ همو، اوائل المقالات، ص۶۵؛ همو، المقنعة، ص۳۲-۳۱؛ همو، الفصول المختاره، ص۱۰۵-۱۹۴.</ref>.<ref>محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۲۰-۳۲۱. نیز ر.ک: همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۶۱؛ همو، الرسائل العشر، تحقیق واعظ زاده خراسانی، ص۱۰۶؛ محمد بن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، تحقیق محمد جواد انصاری، ج۲، ص۵۶۶-۵۶۸؛ همان، ج۱، ص۴۸.</ref> در مقابل، مشهور متکمان اهل سنت به اصل [[معصوم]] بودن [[انبیا]]{{ع}} باور دارند با این حال در گستره عصمت انبیا میان پیروان [[مذاهب]] مختلف اهل سنت، اختلافات بسیاری وجود دارد و به طور کلی هیچیک از [[پیروان]] [[مذاهب اهل سنت]] در بحث [[عصمت]]، قائل به عصمت مطلق [[انبیا]]{{ع}} از انواع [[معاصی]]، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]]، قبل یا بعد از [[نبوت]] نیستند. جستاری در کلمات و اقوال پیروان دیگر مذاهب اسلامی گویای آن است که از منطر ایشان تفاوت چندانی در بحث عصمت میان پیامبر خاتم با سایر انبیای الهی وجود ندارد. | ||
== منشأ و سرچشمه == | == منشأ و سرچشمه == | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
{{اصلی|منشأ عصمت}} | {{اصلی|منشأ عصمت}} | ||
در اینکه منشأ عصمت چیست و چه عامل یا عواملی موجب میشود تا [[معصومان]] در مقام عمل به [[اختیار]] خود آلودگیها را ترک کنند و از [[خطا]] و | در اینکه منشأ عصمت چیست و چه عامل یا عواملی موجب میشود تا [[معصومان]] در مقام عمل به [[اختیار]] خود آلودگیها را ترک کنند و از [[خطا]] و نسیان نیز در [[امان]] باشند، دیدگاههای مختلفی از سوی [[متکلمان]] [[اسلامی]] مطرح شده است: | ||
# '''[[اجتماع]] چهار عنصر:''' برخی معتقدند اجتماع چهار عنصر موجب پیدایشِ صفت عصمت ([[لطف]] خفی) میشود که عبارتاند از: وجود خاصیتی در نفس یا بدن [[معصوم]]؛ [[علم]] و [[یقین]] نسبت به زیانها و [[مفاسد]] [[معاصی]] و فوائد [[طاعات]]؛ [[وحی]] یا [[الهام]] مستمرّ به معصومان، [[بینش]] ایشان نسبت به [[حقیقت]] [[معاصی]] و [[طاعات]] را موکد و عمیق میسازد؛ توجه به اینکه در صورت [[ترک اولی]] و راجح، مورد مواخذه و سختگیری [[الهی]] قرار خواهد گرفت<ref>حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۶۵.</ref>. | # '''[[اجتماع]] چهار عنصر:''' برخی معتقدند اجتماع چهار عنصر موجب پیدایشِ صفت عصمت ([[لطف]] خفی) میشود که عبارتاند از: وجود خاصیتی در نفس یا بدن [[معصوم]]؛ [[علم]] و [[یقین]] نسبت به زیانها و [[مفاسد]] [[معاصی]] و فوائد [[طاعات]]؛ [[وحی]] یا [[الهام]] مستمرّ به معصومان، [[بینش]] ایشان نسبت به [[حقیقت]] [[معاصی]] و [[طاعات]] را موکد و عمیق میسازد؛ توجه به اینکه در صورت [[ترک اولی]] و راجح، مورد مواخذه و سختگیری [[الهی]] قرار خواهد گرفت<ref>حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۶۵.</ref>. | ||
# '''[[علم خاص]]:''' بسیاری از [[اندیشوران اسلامی]]، [[منشأ عصمت]] را نوعی خاصّ از [[علم]] و [[آگاهی]] میدانند<ref>طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص۱۳۹ و ج ۱۱، ص۱۶۳؛ سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۳، ص۱۵۹.</ref>. | # '''[[علم خاص]]:''' بسیاری از [[اندیشوران اسلامی]]، [[منشأ عصمت]] را نوعی خاصّ از [[علم]] و [[آگاهی]] میدانند<ref>طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص۱۳۹ و ج ۱۱، ص۱۶۳؛ سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۳، ص۱۵۹.</ref>. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
=== گستره زمانی === | === گستره زمانی === | ||
در گستره زمانی، عصمت [[پیامبر خاتم]] به لحاظ قبل از تصدی منصب نبوت و از [[زمان]] تولد و نیز پس از تصدی منصب بررسی میشود و متکلمان امامیه بدون هیچ اختلافی آن حضرت را در هر دو بخش معصوم میدانند. به خلاف اهل سنت که در اصل عصمت حضرت پیش از تصدی منصب اختلافات بسیاری داشته و پس از تصدی نیز در مواردی مناقشه کردهاند. | در گستره زمانی، عصمت [[پیامبر خاتم]] به لحاظ قبل از تصدی منصب نبوت و از [[زمان]] تولد و نیز پس از تصدی منصب بررسی میشود و متکلمان امامیه بدون هیچ اختلافی آن حضرت را در هر دو بخش معصوم میدانند. به خلاف اهل سنت که در اصل عصمت حضرت پیش از تصدی منصب اختلافات بسیاری داشته و پس از تصدی نیز در مواردی مناقشه کردهاند. | ||
# '''عصمت پیش از تصدی منصب ([[نبوت]])''' | # '''عصمت پیش از تصدی منصب ([[نبوت]])''' | ||
# '''عصمت پس از تصدی منصب (نبوت)'''<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۲.</ref>. این بخش خود به چهار قسم دیگر تقسیم میشود که عبارتاند از: عصمت در تلقی و ابلاغ وحی؛ عصمت در [[تفسیر]] و تبیین وحی؛ [[عصمت از اشتباه]]، [[خطا]] و | # '''عصمت پس از تصدی منصب (نبوت)'''<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۲.</ref>. این بخش خود به چهار قسم دیگر تقسیم میشود که عبارتاند از: عصمت در تلقی و ابلاغ وحی؛ عصمت در [[تفسیر]] و تبیین وحی؛ [[عصمت از اشتباه]]، [[خطا]] و فراموشی] در انجام [[تکالیف]] شخصی و [[اجتماعی]] و [[عصمت از گناه]]. | ||
=== گستره متعلق (ابعاد [[عصمت]]) === | === گستره متعلق (ابعاد [[عصمت]]) === | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
# '''ادله قرآنی:''' | # '''ادله قرآنی:''' | ||
## '''آیات مشتمل بر عصمت پیامبران:''' در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسانهای برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، | ## '''آیات مشتمل بر عصمت پیامبران:''' در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسانهای برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیهای خطاب به شيطان مىفرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}}<ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنهکاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شدهاند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر [[وسوسههای ابلیس]] نشأت میگیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسههای ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] میکنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان واقعی خدا، [[ثابت]] مینماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و ۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]].</ref> | ||
## '''آیات منحصر در عصمت پیامبر خاتم{{صل}}:''' [[آیات]] دال بر [[عصمت رسول خدا]]{{صل}} را میتوان در چهار دسته کلی زیر خلاصه نمود. | ## '''آیات منحصر در عصمت پیامبر خاتم{{صل}}:''' [[آیات]] دال بر [[عصمت رسول خدا]]{{صل}} را میتوان در چهار دسته کلی زیر خلاصه نمود. | ||
### '''خبر دوری حضرت از [[گمراهی]] و [[هوای نفس]]''': [[قرآن کریم]] ضمن بیان [[اوصاف پیامبر]] خاتم{{صل}} و [[نفی]] هر گونه گمراهی از آن حضرت، سخنان و گفتههای [[پیامبر]]{{صل}} را مستند به [[وحی الهی]] دانسته و میفرماید: {{متن قرآن|ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوي * وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحي}}<ref>صاحب شما (محمّد مصطفی) هیچگاه در ضلالت و گمراهی نبوده است و هرگز به هوای نفس سخن نمیگوید. سخن او هیچ غیر وحی خدا نیست.» سوره نجم، آیات ۴-۲.</ref>. | ### '''خبر دوری حضرت از [[گمراهی]] و [[هوای نفس]]''': [[قرآن کریم]] ضمن بیان [[اوصاف پیامبر]] خاتم{{صل}} و [[نفی]] هر گونه گمراهی از آن حضرت، سخنان و گفتههای [[پیامبر]]{{صل}} را مستند به [[وحی الهی]] دانسته و میفرماید: {{متن قرآن|ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوي * وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحي}}<ref>صاحب شما (محمّد مصطفی) هیچگاه در ضلالت و گمراهی نبوده است و هرگز به هوای نفس سخن نمیگوید. سخن او هیچ غیر وحی خدا نیست.» سوره نجم، آیات ۴-۲.</ref>. | ||
### '''[[امر]] به [[اطاعت]] مطلق از آن حضرت''': قرآن کریم در آیهای به طور مطلق به اطاعت از [[فرامین]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، امر کرده<ref>سوره نساء، آیه ۵۹ و سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref> و بدیهی است، مقام آمریت مطلق مستلزم [عصمت است. این معنا از [[آیات]] دیگری که به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[اوامر و نواهی]] [[رسول خدا]]{{صل}} امر فرموده نیز قابل استفاده است. | ### '''[[امر]] به [[اطاعت]] مطلق از آن حضرت''': قرآن کریم در آیهای به طور مطلق به اطاعت از [[فرامین]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، امر کرده<ref>سوره نساء، آیه ۵۹ و سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref> و بدیهی است، مقام آمریت مطلق مستلزم [عصمت است. این معنا از [[آیات]] دیگری که به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[اوامر و نواهی]] [[رسول خدا]]{{صل}} امر فرموده نیز قابل استفاده است. | ||
### '''معرفی حضرت به عنوان [[اسوه حسنه]]''': مصونیت [[پیامبر خاتم]] {{عم}} را میتوان از آیهای که آن حضرت را به صورت مطلق و بدون قید و شرط، به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از ایشان ترغیب نموده، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوهای [[نیکو]] یاد کرده و میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. | ### '''معرفی حضرت به عنوان [[اسوه حسنه]]''': مصونیت [[پیامبر خاتم]] {{عم}} را میتوان از آیهای که آن حضرت را به صورت مطلق و بدون قید و شرط، به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از ایشان ترغیب نموده، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوهای [[نیکو]] یاد کرده و میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. | ||
### '''تاکید بر عدم ارتکاب | ### '''تاکید بر عدم ارتکاب فراموشی]''': آنچه باقی میماند عصمت آن حضرت از نسیان و فراموشی است که قرآن کریم در این باره نیز چنین میفرماید: {{متن قرآن|سَنُقْرِؤُكَ فَلا تَنسَى}}<ref>ما تو را قرائت آیات قرآن چندان آموزیم که هیچ فراموش نکنی». سوره اعلی، آیه۶.</ref>. | ||
# '''ادله روایی:''' | # '''ادله روایی:''' | ||
## '''روایات مشتمل بر عصمت انبیاء:''' در [[روایات]] متعددی بر [[قطعی]] بودن [[عصمت انبیا]]{{ع}} تأکید شده است<ref>نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.</ref> از جمله آنها روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} که در آن آمده است: «[[انبیا]] [[گناه]] نمیکنند؛ چون همگی [[معصوم]] و پاکاند و آنان [[مرتکب گناه]] کوچک یا بزرگ نمیشوند»<ref>صدوق، الخصال، ص۳۹۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۸۰-۱۸۱.</ref> | ## '''روایات مشتمل بر عصمت انبیاء:''' در [[روایات]] متعددی بر [[قطعی]] بودن [[عصمت انبیا]]{{ع}} تأکید شده است<ref>نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.</ref> از جمله آنها روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} که در آن آمده است: «[[انبیا]] [[گناه]] نمیکنند؛ چون همگی [[معصوم]] و پاکاند و آنان [[مرتکب گناه]] کوچک یا بزرگ نمیشوند»<ref>صدوق، الخصال، ص۳۹۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۸۰-۱۸۱.</ref> | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
# '''پردهبرداری از [[دروغ]] [[منافقان]]''': [[آیه]] در مقام پردهبرداری از [[دروغگویی]] و [[دورویی]] منافقان است. گرچه این آیه، از [[سرزنش]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} حکایت دارد، در [[حقیقت]]، از [[توطئه]] منافقان پرده برمیدارد. این خطاب با این مَثَل مشهور در زبان فارسی همخوان است که «به در میگویم، دیوار تو بشنو»<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۲۸۵؛ محمدجواد مغنیه، التفسیر الکاشف، ج۴، ص۴۸.</ref>. | # '''پردهبرداری از [[دروغ]] [[منافقان]]''': [[آیه]] در مقام پردهبرداری از [[دروغگویی]] و [[دورویی]] منافقان است. گرچه این آیه، از [[سرزنش]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} حکایت دارد، در [[حقیقت]]، از [[توطئه]] منافقان پرده برمیدارد. این خطاب با این مَثَل مشهور در زبان فارسی همخوان است که «به در میگویم، دیوار تو بشنو»<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۲۸۵؛ محمدجواد مغنیه، التفسیر الکاشف، ج۴، ص۴۸.</ref>. | ||
# '''[[اجازه]] دادن؛ نوعی [[ترک اولی]]''': این اجازه دادن، [[لغزش]] نبوده است، بلکه به اصطلاح نوعی ترک اولی به شمار میآمد؛ یعنی بهتر آن بود که این اجازه با تأخیر صادر میشد تا [[دروغگویی]] آنان بهتر آشکار میگشت<ref>ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۰، ص۱۰۷؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج۳، ص۴۴۱؛ نظام الدین حسن بن محمد قمی نیشابوری، غرائب القرآن، ج۳، ص۴۷۵.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۴۴۷-۴۵۳.</ref> | # '''[[اجازه]] دادن؛ نوعی [[ترک اولی]]''': این اجازه دادن، [[لغزش]] نبوده است، بلکه به اصطلاح نوعی ترک اولی به شمار میآمد؛ یعنی بهتر آن بود که این اجازه با تأخیر صادر میشد تا [[دروغگویی]] آنان بهتر آشکار میگشت<ref>ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۰، ص۱۰۷؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج۳، ص۴۴۱؛ نظام الدین حسن بن محمد قمی نیشابوری، غرائب القرآن، ج۳، ص۴۷۵.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۴۴۷-۴۵۳.</ref> | ||
# '''خطاب در آیه در واقع مدح شبیه ذم است''': این آیه نه به منظور توبیخ پیامبر که به قصد مادح و [[ستایش]] از ایشان ـ به خاطر [[شفقت]] و [[مهربانی]] بیاندازه آن گرامی نسبت به [[مردم]] ـ صادر شده و به اصطلاح، "[[مدح]] شبیه به | # '''خطاب در آیه در واقع مدح شبیه ذم است''': این آیه نه به منظور توبیخ پیامبر که به قصد مادح و [[ستایش]] از ایشان ـ به خاطر [[شفقت]] و [[مهربانی]] بیاندازه آن گرامی نسبت به [[مردم]] ـ صادر شده و به اصطلاح، "[[مدح]] شبیه به ذم" است<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۲۱۸؛ [[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۳۴.</ref>. | ||
=== آیات ۱ و ۲ سوره فتح === | === آیات ۱ و ۲ سوره فتح === | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۱ و ۲ سوره فتح بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت دارد؟ (پرسش)| آیا آیه ۱ و ۲ سوره فتح بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت دارد؟]]'''{{پایان}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۱ و ۲ سوره فتح بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت دارد؟ (پرسش)| آیا آیه ۱ و ۲ سوره فتح بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت دارد؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
یکی دیگر از آیاتی که از آن، توهم عدم [[عصمت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} شده، آیهای است که برای آن حضرت [[گناه]] متقدم و متأخری را بیان نموده، میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ}}<ref>«بیگمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم * تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد» سوره فتح، آیه ۱-۲.</ref>. در این [[آیه]]، از [[آمرزش گناهان]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} سخن به میان آمده و [[گناه]] که لغزشی است بس بزرگ، با [[عصمت]] تضاد و ناسازگاری دارد. با این حال، چگونه میتوان [[لغزش]] ناپذیری آن حضرت را [[باور]] داشت؟!<ref>ر.ک: اجناس جولد تسهیر، العقیدة و الشریعة فی الاسلام، ترجمه محمد یوسف موسی، علی حسن عبدالقادر و عبدالعزیز عبدالحق، ص۲۰۹.</ref> | یکی دیگر از آیاتی که از آن، توهم عدم [[عصمت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} شده، آیهای است که برای آن حضرت [[گناه]] متقدم و متأخری را بیان نموده، میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ}}<ref>«بیگمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم * تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد» سوره فتح، آیه ۱-۲.</ref>. در این [[آیه]]، از [[آمرزش گناهان]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} سخن به میان آمده و [[گناه]] که لغزشی است بس بزرگ، با [[عصمت]]، تضاد و ناسازگاری دارد. با این حال، چگونه میتوان [[لغزش]] ناپذیری آن حضرت را [[باور]] داشت؟!<ref>ر.ک: اجناس جولد تسهیر، العقیدة و الشریعة فی الاسلام، ترجمه محمد یوسف موسی، علی حسن عبدالقادر و عبدالعزیز عبدالحق، ص۲۰۹.</ref> | ||
پاسخهای متعددی به این شبهه داداه شده که البته برخی از آنها دارای اشکالات و ایراداتی است و قابل استناد نیستند. لذا از نقل آنها صرفنظر میشود. بهترین پاسخها دو پاسخ زیر است: | پاسخهای متعددی به این شبهه داداه شده که البته برخی از آنها دارای اشکالات و ایراداتی است و قابل استناد نیستند. لذا از نقل آنها صرفنظر میشود. بهترین پاسخها دو پاسخ زیر است: | ||
# '''پاسخ نخست:''' [[حقیقت]] این است که نه "[[ذنب]]" در این آیه به معنای ارتکاب [[حرام]] و [[مخالفت]] با امر مولوی است و نه "غفران" به معنای رفع | # '''پاسخ نخست:''' [[حقیقت]] این است که نه "[[ذنب]]" در این آیه به معنای ارتکاب [[حرام]] و [[مخالفت]] با امر مولوی است و نه "غفران" به معنای رفع عقاب از مستحق آن میباشد؛ زیرا در این [[آیات]]، غفران ذنب متقدم و متأخر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[دلیل]] [[فتح مکّه]] دانسته شده است. حال آنکه، هیچ رابطهای بین اعطای [[پیروزی]] و [[بخشش گناهان]] [[شرعی]] نیست و معنا ندارد گفته شود "ما تو را [[پیروز]] کردیم تا [[گناهان]] پیشین و پسین تو را بیامرزیم". به طور حتم در این آیه، ذنب و همچنین [[مغفرت]] در معنای لغوی خود به کار رفتهاند. معنای لغوی ذنب، عبارت است از: "هر کاری که دارای پیامدهای ناگوار باشد" و [[مغفرت]] هم به معنای "بر چیزی [[پوشش]] نهادن" است<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۲۲۰؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۴۲۲-۴۳۹؛ [[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۳۲.</ref>. | ||
# '''پاسخ دوم''': مراد از «ذنب» همان گناهی است که قوم پیامبر درباره حضرت روا داشتند و ایشان را (در جریان [[حدیبیه]]) از ورود به [[مکه]] بازداشتند؛ ولی [[خداوند]] این نقصان را با [[فتح مکه]] از حضرت برداشت و آن را جزای جهادش در فتح مکه قرار داد<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۹، ص۳۱۴؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان، تصحیح محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، ج۱۷، ص۳۲۴.</ref>. بنابراین آیه این سان [[تفسیر]] میشود: «خداوند گناهی که [[مشرکان]] در [[حق]] تو مرتکب شدهاند ـ که تو را از ورود به مکه و [[مسجدالحرام]] بازداشتند ـ میآمرزد و راه ورود به مکه و مسجدالحرام را به روی تو میگشاید»<ref>سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۶۱.</ref>. این پاسخ با ظاهر آیه همخوان نیست؛ زیرا در این دو آیه [[خداوند متعال]]، پیامبر {{صل}} را مخاطب قرار داده و فتح مبین را از آن حضرتش دانسته است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۷۶؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۴۲۲-۴۳۹.</ref>. | # '''پاسخ دوم''': مراد از «ذنب» همان گناهی است که قوم پیامبر درباره حضرت روا داشتند و ایشان را (در جریان [[حدیبیه]]) از ورود به [[مکه]] بازداشتند؛ ولی [[خداوند]] این نقصان را با [[فتح مکه]] از حضرت برداشت و آن را جزای جهادش در فتح مکه قرار داد<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۹، ص۳۱۴؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان، تصحیح محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، ج۱۷، ص۳۲۴.</ref>. بنابراین آیه این سان [[تفسیر]] میشود: «خداوند گناهی که [[مشرکان]] در [[حق]] تو مرتکب شدهاند ـ که تو را از ورود به مکه و [[مسجدالحرام]] بازداشتند ـ میآمرزد و راه ورود به مکه و مسجدالحرام را به روی تو میگشاید»<ref>سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۶۱.</ref>. این پاسخ با ظاهر آیه همخوان نیست؛ زیرا در این دو آیه [[خداوند متعال]]، پیامبر {{صل}} را مخاطب قرار داده و فتح مبین را از آن حضرتش دانسته است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۷۶؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۴۲۲-۴۳۹.</ref>. | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
{{متن قرآن|...مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ...}}<ref>«... تو نمیدانستی کتاب و ایمان چیست ...» سوره شوری، آیه ۵۲.</ref>. در مباحث [[کلامی]] و [[تفسیری]]، درباره [[آیین]] [[حضرت رسول]] {{صل}} پیش از [[رسالت]]، دیدگاههای گوناگونی مطرح شده است. برخی بر آناند که حضرتش دارای هیچ آیینی نبوده است. این [[آیه]] میتواند ریشه این دیدگاه باشد. | {{متن قرآن|...مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ...}}<ref>«... تو نمیدانستی کتاب و ایمان چیست ...» سوره شوری، آیه ۵۲.</ref>. در مباحث [[کلامی]] و [[تفسیری]]، درباره [[آیین]] [[حضرت رسول]] {{صل}} پیش از [[رسالت]]، دیدگاههای گوناگونی مطرح شده است. برخی بر آناند که حضرتش دارای هیچ آیینی نبوده است. این [[آیه]] میتواند ریشه این دیدگاه باشد. | ||
'''پاسخ: [[آگاه]] نبودن حضرت به تفصیل معارف و [[احکام]]، پیش از بعثت''': برخی پاسخهای افراطگرایانه، بر ایمان کامل و | '''پاسخ: [[آگاه]] نبودن حضرت به تفصیل معارف و [[احکام]]، پیش از بعثت''': برخی پاسخهای افراطگرایانه، بر ایمان کامل و أعلای حضرت در تمام عمر تکیه دارد و برخی دیگر در ناحیه تفریط بر بیایمانی حضرت پیش از بعثت پافشاری دارد؛ اما در دیدگاه [[اعتدالی]]، پاسخ اینگونه تبیین میشود: [[آیه شریفه]] گویای این [[حقیقت]] است که [[معارف الهی]] که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از آنها [[آگاهی]] یافته است، همه از سوی [[خداوند]] به وسیله [[وحی]] پس از [[نبوت]] به آن حضرت داده شده است. پس منظور از اینکه حضرت از کتاب آگاهی نداشته، این است که [[معارف اعتقادی]] و احکام عملی را تا پیش از وحی به تفصیل نمیدانسته است؛ همچنان که {{متن قرآن|وَلَا الْإِيمَانُ}} به این معناست که تو به مجموعه [[عقاید]] صحیح و [[اعمال شایسته]] التزام عملی نداشتی<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۷۷.</ref>. این پاسخ با ظاهر [[آیه شریفه]] همخوان و با دیدگاه صواب در [[قلمرو عصمت]] حضرت هماهنگ است<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۳۸۹.</ref>. | ||
=== آیه ۷ سوره ضحی === | === آیه ۷ سوره ضحی === | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
برای [[نفی]] [[عصمت]] در [[حضرت رسول]] {{صل}} به این [[آیه شریفه]] نیز استناد شده است: {{متن قرآن|وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى}}<ref>«و تو را گمگشته یافت و راه نمود» سوره ضحی، آیه ۷.</ref>. «ضال» در لغت به معنای [[انحراف]] از [[مسیر حق]] و ضد [[ارشاد]] و [[هدایت]] است<ref>ر.ک: حسین راغب اصفهانی، المفردات الفاظ قرآن، ماده «ضل».</ref>، همچنین به معنای [[گمراهی]] (گم کردن راه) آمده است<ref>ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، ج۲، ص۱۰۵۰.</ref>. | برای [[نفی]] [[عصمت]] در [[حضرت رسول]] {{صل}} به این [[آیه شریفه]] نیز استناد شده است: {{متن قرآن|وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى}}<ref>«و تو را گمگشته یافت و راه نمود» سوره ضحی، آیه ۷.</ref>. «ضال» در لغت به معنای [[انحراف]] از [[مسیر حق]] و ضد [[ارشاد]] و [[هدایت]] است<ref>ر.ک: حسین راغب اصفهانی، المفردات الفاظ قرآن، ماده «ضل».</ref>، همچنین به معنای [[گمراهی]] (گم کردن راه) آمده است<ref>ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، ج۲، ص۱۰۵۰.</ref>. | ||
در این مجال، به | در این مجال، به دو پاسخ شایان توجه اشاره میشود: | ||
# '''پاسخ نخست: [[ضلالت]]؛ همان نیاز ذاتی به هدایت''': [[انسان]] در اصل ذاتش نیازمند [[هدایت الهی]] است و ضلالت [[پیامبر]] {{صل}} بدان معناست که حضرت بدون هدایت الهی، خود از هدایت بهرهای ندارد. حضرت گرچه ذاتاً هدایت یافته نیست، هدایت الهی از [[آغاز آفرینش]] حضرتش، همچنان او را [[همراهی]] کرده و حضرت هیچ زمانی دور از وادی هدایت نبوده است<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص۴۴۴.</ref>. | |||
'''پاسخ نخست: [[ضلالت]]؛ همان نیاز ذاتی به هدایت''': [[انسان]] در اصل ذاتش نیازمند [[هدایت الهی]] است و ضلالت [[پیامبر]] {{صل}} بدان معناست که حضرت بدون هدایت الهی، خود از هدایت بهرهای ندارد. حضرت گرچه ذاتاً هدایت یافته نیست، هدایت الهی از [[آغاز آفرینش]] حضرتش، همچنان او را [[همراهی]] کرده و حضرت هیچ زمانی دور از وادی هدایت نبوده است<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص۴۴۴.</ref>. | # '''پاسخ دوم: ضلالت؛ یعنی [[آگاهی]] نداشتن از [[بعثت]] خود''': پیامبر اکرم{{صل}} از [[نبوت]] و [[رسالت]] خود، آگاهی نداشت و [[خداوند]] ایشان را به نبوت و رسالت [[هدایت]] فرمود. [[آیات]] ۵۲ [[سوره شوری]] و ۳ [[سوره یوسف]] نیز این تفسیر را [[تأیید]] میکنند<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۱۰۳؛ محمد سبزواری نجفی، الجدید، ج۷، ص۲۸۲؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۲۰، ص۹۶؛ اسماعیل حقی بروسوی، روح البیان، ج۱۰، ص۴۵۷؛ ابوالفضل رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار، به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت، ج۱۰، ص۵۲۵؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، تحقیق خالد عبدالرحمن العک و مروان سوار، ج۵، ص۳۶۹؛ محمدجمال قاسمی، محاسن التأویل، ج۷، ص۳۴۱.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۳۹۱-۳۹۸.</ref> | ||
'''پاسخ دوم: ضلالت؛ یعنی [[آگاهی]] نداشتن از [[بعثت]] خود''': | |||
=== آیات ۶۵ و ۶۶ سوره زمر === | === آیات ۶۵ و ۶۶ سوره زمر === | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۶۵ و ۶۶ سوره زمر بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۶۵ و ۶۶ سوره زمر بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۶۵ و ۶۶ سوره زمر بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۶۵ و ۶۶ سوره زمر بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
یکی دیگر از آیاتی که ممکن است است برای عدم [[عصمت انبیا]] در حوزه [[اعتقادات]]، به آن استناد شود، آیهای است که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را مورد خطاب قرار داده، [[تهدید]] میکند که اگر [[مشرک]] شوی، تمامی اعمالت حبط و [[باطل]] خواهند شد. سپس میافزاید: به تمامی [[پیامبران]] پیش از تو نیز چنین خطابی شده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بیگمان کردارت از میان خواهد رفت و بیشک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>. اقامهکنندگان این [[استدلال]] میافزایند که تهدید بر عواقب [[شرک]]، [[بهترین]] [[دلیل]] بر امکان شرک به انبیاست؛ زیرا اگر [[انبیا]] [[معصوم]] از شرک بودند و در اعتقادات آنها هیچگونه [[انحرافی]] روی نمیداد، تهدید آنان لغو و بیفایده بود. همچنین، [[خداوند]] کریم در برخی دیگر از [[آیات]]، | یکی دیگر از آیاتی که ممکن است است برای عدم [[عصمت انبیا]] در حوزه [[اعتقادات]]، به آن استناد شود، آیهای است که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را مورد خطاب قرار داده، [[تهدید]] میکند که اگر [[مشرک]] شوی، تمامی اعمالت حبط و [[باطل]] خواهند شد. سپس میافزاید: به تمامی [[پیامبران]] پیش از تو نیز چنین خطابی شده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بیگمان کردارت از میان خواهد رفت و بیشک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>. اقامهکنندگان این [[استدلال]] میافزایند که تهدید بر عواقب [[شرک]]، [[بهترین]] [[دلیل]] بر امکان شرک به انبیاست؛ زیرا اگر [[انبیا]] [[معصوم]] از شرک بودند و در اعتقادات آنها هیچگونه [[انحرافی]] روی نمیداد، تهدید آنان لغو و بیفایده بود. همچنین، [[خداوند]] کریم در برخی دیگر از [[آیات]]، پیامبر اکرم {{صل}} را از شرک [[نهی]] کرده، میفرماید: {{متن قرآن|لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا}}<ref>«با خداوند خدایی دیگر قرار مده که نکوهیده بییاور فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۲.</ref>. بنابراین، [[انبیای الهی]] نه تنها پیش از بعثت، بلکه حتی پس از آن نیز شرک معصوم نیستند<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۱۶۲-۱۶۴.</ref>. | ||
'''پاسخ: فرضی بودن قضیه''': در این آیه به حضرت نسبت شرک داده نشده، بلکه فرض آن مطرح شده است؛ یعنی [[خداوند متعال]] میداند. پیامبرانش هرگز در راه شرک گام نخواهند نهاد، اما با این بیان ایشان را مورد خطاب قرار میدهد. فرض محال چه بسا برای هدفی [[عقلی]] در گفتار آورده میشود، مانند آیه شریفه {{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ}}<ref>«و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.</ref>؛ ولی ایمان آوردن اجباری نیست<ref>ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۱۴۳.</ref>، پس وجود این فرض در این آیه، هرگز [[عصمت پیامبران]] {{عم}} را [[نفی]] نمیکند. این بدان معنا نیست که خطاب را صوری بدانیم، بلکه میتوان گفت خطاب به [[نبی]] [[اسلام]] و دیگر [[پیامبران الهی]] خطابی [[حقیقی]] است؛ چراکه آن حضرات، همگی بر ایمان به خداوند و دوری از [[شرک]] مکلفاند و هرگز آنان را روا نیست تا به پیشنهاد [[مشرکان]]، به [[عبادت]] خدایان روی آورند و اینکه [[پیامبران]] معصوماند، هرگز خطاب [[تکلیف]] را از ایشان منصرف نمیسازد؛ زیرا با وجود [[عصمت]]، باز [[اختیار]] و قدرتشان بر [[گناه]] همچنان باقی است<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۱۶۲-۱۶۴؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۳۹۸.</ref> | '''پاسخ: فرضی بودن قضیه''': در این آیه به حضرت نسبت شرک داده نشده، بلکه فرض آن مطرح شده است؛ یعنی [[خداوند متعال]] میداند. پیامبرانش هرگز در راه شرک گام نخواهند نهاد، اما با این بیان ایشان را مورد خطاب قرار میدهد. فرض محال چه بسا برای هدفی [[عقلی]] در گفتار آورده میشود، مانند آیه شریفه {{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ}}<ref>«و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.</ref>؛ ولی ایمان آوردن اجباری نیست<ref>ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۱۴۳.</ref>، پس وجود این فرض در این آیه، هرگز [[عصمت پیامبران]] {{عم}} را [[نفی]] نمیکند. این بدان معنا نیست که خطاب را صوری بدانیم، بلکه میتوان گفت خطاب به [[نبی]] [[اسلام]] و دیگر [[پیامبران الهی]] خطابی [[حقیقی]] است؛ چراکه آن حضرات، همگی بر ایمان به خداوند و دوری از [[شرک]] مکلفاند و هرگز آنان را روا نیست تا به پیشنهاد [[مشرکان]]، به [[عبادت]] خدایان روی آورند و اینکه [[پیامبران]] معصوماند، هرگز خطاب [[تکلیف]] را از ایشان منصرف نمیسازد؛ زیرا با وجود [[عصمت]]، باز [[اختیار]] و قدرتشان بر [[گناه]] همچنان باقی است<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۱۶۲-۱۶۴؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۳۹۸.</ref> | ||
=== آیه ۱۴ سوره انعام === | === آیه ۱۴ سوره انعام === | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۰: | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۷۳ سوره اسراء بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۷۳ سوره اسراء بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۷۳ سوره اسراء بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۷۳ سوره اسراء بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
{{همچنین|افسانه غرانیق}} | |||
از جمله مواردی که منکران [[عصمت پیامبران]] بدان استناد کردهاند، آیاتی است که در ظهور ابتدایی خود، لغزشی در مورد [[وحی]] به [[حضرت رسول]] {{صل}} نسبت میدهد؛ از جمله آن [[آیات]]، این [[آیه]] است: {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۴۰۳-۴۰۸.</ref> | از جمله مواردی که منکران [[عصمت پیامبران]] بدان استناد کردهاند، آیاتی است که در ظهور ابتدایی خود، لغزشی در مورد [[وحی]] به [[حضرت رسول]] {{صل}} نسبت میدهد؛ از جمله آن [[آیات]]، این [[آیه]] است: {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۴۰۳-۴۰۸.</ref> | ||
برخی با استناد به این آیه و نقل افسانهای ساختگی به نام غرانیق، در [[عصمت پیامبر]]{{صل}} در دریافت و ابلاغ وحی شبهه کردهاند. بر اساس برخی از [[روایات]] وارد شده در [[تفاسیر]] و منابع حدیثی [[اهل سنت]]<ref>ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۳۶۸؛ ابن حجر العسقلانی، فتح الباری، ج۸ ص۴۹۸؛ حلبی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۳۲۶.</ref> هنگامی که [[سوره نجم]] نازل شد، [[پیامبر]]{{صل}} آن را در [[مکه]] قرائت کرد. هنگام [[تلاوت]]، وقتی به این [[آیات]] رسید که {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى* وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى}}<ref>«آیا بتهای «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیدهاید؟ * و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.</ref>. [[شیطان]] دو جمله را بر زبان او جاری ساخت: {{عربی|"تِلْكَ الْغَرَانِيقُ الْعُلَى وَ إِنَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجَى"}}؛ «آنها بتهای والایی هستند و از آنها [[امید]] [[شفاعت]] میرود». چون حضرت به واسطه جبرئیل، متوجه القائات شیطان و [[اشتباه]] خویش در تلاوت آن به عنوان آیات [[وحیانی]] برای مردم شد، [[ترس]] و [[اضطراب]] وجودش را فرا گرفت. در چنین شرایطی، آیات زیر در نکوهش و [[سرزنش]] وی نازل شد: {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۳۸-۲۴۳.</ref> | |||
برخی با استناد به این آیه و نقل افسانهای ساختگی به نام غرانیق، در [[عصمت پیامبر]]{{صل}} در دریافت و ابلاغ وحی شبهه کردهاند. بر اساس برخی از [[روایات]] وارد شده در [[تفاسیر]] و منابع حدیثی [[اهل سنت]] <ref>ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۳۶۸؛ ابن حجر العسقلانی، فتح الباری، ج۸ ص۴۹۸؛ حلبی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۳۲۶.</ref> هنگامی که [[سوره نجم]] نازل شد، [[پیامبر]]{{صل}} آن را در [[مکه]] قرائت کرد. هنگام [[تلاوت]]، وقتی به این [[آیات]] رسید که {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى* وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى}}<ref>«آیا بتهای «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیدهاید؟ * و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.</ref>. [[شیطان]] دو جمله را بر زبان او جاری ساخت: {{عربی|"تِلْكَ الْغَرَانِيقُ الْعُلَى وَ إِنَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجَى"}}؛ «آنها بتهای والایی هستند و از آنها [[امید]] [[شفاعت]] میرود». چون حضرت به واسطه جبرئیل، متوجه القائات شیطان و [[اشتباه]] خویش در تلاوت آن به عنوان آیات [[وحیانی]] برای مردم شد، [[ترس]] و [[اضطراب]] وجودش را فرا گرفت. در چنین شرایطی، آیات زیر در نکوهش و [[سرزنش]] وی نازل شد: {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۳۸-۲۴۳.</ref> | |||
'''پاسخ به شبهه''' | '''پاسخ به شبهه''' | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۰: | ||
علاوه بر اینکه این داستان با [[عصمت پیامبر]] در مقام تلقی و ابلاغ وحی منافات دارد و ادله عقلی و [[نقلی]] بسیاری برای ردّ این گونه افسانهها کافی است. اشکالات دیگری نیز در آن وجود دارد که به آنها اشاره کنیم: | علاوه بر اینکه این داستان با [[عصمت پیامبر]] در مقام تلقی و ابلاغ وحی منافات دارد و ادله عقلی و [[نقلی]] بسیاری برای ردّ این گونه افسانهها کافی است. اشکالات دیگری نیز در آن وجود دارد که به آنها اشاره کنیم: | ||
# بسیاری از صاحبنظران [[اهل سنت]]، در سند حدیث خدشه وارد کرده و آن را از [[احادیث]] موضوعه و مجعوله توسط [[کفار]] و زنادقه شمرده<ref>تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۱۴۹-۱۵۰؛ فتح الباری، ج۸، ص۴۹۸؛ ر.ک: الرحلة المدرسیة، ص۴۴-۴۵.</ref> و گفتهاند که سند هیچ یک از طرق این [[روایت]]، به [[زمان]] معاصر با این واقعه نمیرسد؛ یعنی، هیچ یک از راویان این قصه از کسانی نبودهاند که زمان نزول [[سوره نجم]] را [[درک]] کرده باشند | # بسیاری از صاحبنظران [[اهل سنت]]، در سند حدیث خدشه وارد کرده و آن را از [[احادیث]] موضوعه و مجعوله توسط [[کفار]] و زنادقه شمرده<ref>تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۱۴۹-۱۵۰؛ فتح الباری، ج۸، ص۴۹۸؛ ر.ک: الرحلة المدرسیة، ص۴۴-۴۵.</ref> و گفتهاند که سند هیچ یک از طرق این [[روایت]]، به [[زمان]] معاصر با این واقعه نمیرسد؛ یعنی، هیچ یک از راویان این قصه از کسانی نبودهاند که زمان نزول [[سوره نجم]] را [[درک]] کرده باشند<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۳۸-۲۴۳؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۱۲۰-۱۳۱.</ref>. | ||
# به [[اجماع]] [[امت اسلام]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} از تلفظ به کلمات [[کفرآمیز]] همچون [[مدح]] بتها<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۰؛ تنزیه الانبیاء، ص ۱۷، ۲۳، ۱۵۱، ۱۵۴؛ روح المعانی، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۶۳.</ref> و در [[تبلیغ دین]] از [[تسلط]] [[شیطان]] [[معصوم]] بوده است<ref>روحالمعانی، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۷۰؛ المیزان، ج۱۴، ص ۳۹۶ـ ۳۹۷؛ تاریخ قرآن، ص ۱۴۸.</ref>. | # به [[اجماع]] [[امت اسلام]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} از تلفظ به کلمات [[کفرآمیز]] همچون [[مدح]] بتها<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۰؛ تنزیه الانبیاء، ص ۱۷، ۲۳، ۱۵۱، ۱۵۴؛ روح المعانی، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۶۳.</ref> و در [[تبلیغ دین]] از [[تسلط]] [[شیطان]] [[معصوم]] بوده است<ref>روحالمعانی، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۷۰؛ المیزان، ج۱۴، ص ۳۹۶ـ ۳۹۷؛ تاریخ قرآن، ص ۱۴۸.</ref>. | ||
# چنین حادثهای موجب تردید در [[صداقت]] و حقانیت و سلب اعتماد [[مردم]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و رهآورد او میشود، چنان که اگر در یک مورد القای شیطان [[ثابت]] شد، این احتمال در همه [[آیات]] و [[روایات]] آن حضرت خواهد آمد و به لحاظ عقلی چگونه ممکن است [[خداوند]] که پیامبرش را برای [[تبلیغ]] فرستاده و معجزاتی در اختیارش قرار داده است چنین مجالی به [[شیطان]] دهد تا در نتیجه موجب سلب اعتماد از سخنان آن حضرت گردد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۱.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref> | # چنین حادثهای موجب تردید در [[صداقت]] و حقانیت و سلب اعتماد [[مردم]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و رهآورد او میشود، چنان که اگر در یک مورد القای شیطان [[ثابت]] شد، این احتمال در همه [[آیات]] و [[روایات]] آن حضرت خواهد آمد و به لحاظ عقلی چگونه ممکن است [[خداوند]] که پیامبرش را برای [[تبلیغ]] فرستاده و معجزاتی در اختیارش قرار داده است چنین مجالی به [[شیطان]] دهد تا در نتیجه موجب سلب اعتماد از سخنان آن حضرت گردد<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۱.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن]]، ص ۳۷۶.</ref> | ||
# تناقضات فراوانی در نقلهای مختلف این داستان به چشم میخورد که از هر شخص منصفی سلب اعتماد کرده، [[دروغ]] بودن آن را مینمایاند<ref>الهدی الی دین المصطفی۹، ج ۱، ص ۱۶۸، ۱۷۲؛ الرواشح، ص ۱۹۰؛ نصب المجانیق، ص ۱۹.</ref>. | # تناقضات فراوانی در نقلهای مختلف این داستان به چشم میخورد که از هر شخص منصفی سلب اعتماد کرده، [[دروغ]] بودن آن را مینمایاند<ref>الهدی الی دین المصطفی۹، ج ۱، ص ۱۶۸، ۱۷۲؛ الرواشح، ص ۱۹۰؛ نصب المجانیق، ص ۱۹.</ref>. | ||
# تنافی با [[قرآن]]: این داستان با تمام آیات بیانگر [[عصمت پیامبران]] ناسازگار است. با مروری گذرا بر [[آیات قرآن]]، تنافی این داستان با قرآن به خوبی نمایان میشود؛ آن آیات عبارتاند از: {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۲-۴.</ref>. این [[آیات]] با صراحت، دخالت هرگونه [[هوای نفسانی]] را از گفتار پیامبر {{صل | # تنافی با [[قرآن]]: این داستان با تمام آیات بیانگر [[عصمت پیامبران]] ناسازگار است. با مروری گذرا بر [[آیات قرآن]]، تنافی این داستان با قرآن به خوبی نمایان میشود؛ آن آیات عبارتاند از: {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۲-۴.</ref>. این [[آیات]] با صراحت، دخالت هرگونه [[هوای نفسانی]] را از گفتار پیامبر {{صل}، و گفتار آن حضرت را در [[تبیین آموزههای دینی]]، تنها برگرفته از سرچشمه زلال [[وحی]] معرفی میکنند و هرگونه [[انحراف]] از راه [[حق]] و گم کردن مقصد را از ساحت [[نبوی]] حضرت به دور میدارند، چه [[گمراهی]] و [[انحرافی]] از این بالاتر که ناخواسته در میان آیات [[توحید]]، ناگاه لب به [[ستایش]] از بتان بگشاید و چه نطقی از روی [[هوا و هوس]] از این بدتر که سخن [[شیطان]] را بر [[کلام خداوند]] بیفزاید؟! دیگر آیات این [[سوره]]، به نکوهش [[بت]] و [[بتپرستان]] میپردازند که مجالی برای [[شک و تردید]] در [[پست]] بودن آنها باقی نمیگذارد: {{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ}}<ref>«آنها جز نامهایی که شما و پدرانتان نامیدهاید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوسهایی که در دل دارند پیروی نمیکنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.</ref>.<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۷۲.</ref> | ||
'''پاسخ دوم: صیانت از [[لغزش]] با [[حفظ]] [[الهی]]''': ظاهر سیاق آیه حکایت از آن دارد که منظور از {{متن قرآن|أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ}} همان [[توحید]] و روش درست و نفی شرک است. برخی [[اسباب نزول]] آیه نیز این برداشت را [[تأیید]] میکند. [[سبب نزول]] این آیه، این سان نقل شده است که [[مشرکان]] از حضرت خواستند خدایان آنان را به بدی یاد نکند و بردگانشان را که به حضرت [[ایمان]] آوردهاند، از خود دور سازد تا مشرکان با حضرت بنشینند و بحث را دنبال کنند. پس آیه این گونه [[تفسیر]] میشود: نزدیک بود مشرکان تو را بلغزانند و از آنچه به تو وحی شده است دور گردانند و در نتیجه بر ما [[افترا]] ببندی؛ چراکه [[رفتار]] تو افترا بر ما شمرده میشود؛ چون به ما منسوبی؛ اما با حفظ و صیانت ما از این لغزش در [[امان]] ماندی<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۱۷۲.</ref>. | '''پاسخ دوم: صیانت از [[لغزش]] با [[حفظ]] [[الهی]]''': ظاهر سیاق آیه حکایت از آن دارد که منظور از {{متن قرآن|أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ}} همان [[توحید]] و روش درست و نفی شرک است. برخی [[اسباب نزول]] آیه نیز این برداشت را [[تأیید]] میکند. [[سبب نزول]] این آیه، این سان نقل شده است که [[مشرکان]] از حضرت خواستند خدایان آنان را به بدی یاد نکند و بردگانشان را که به حضرت [[ایمان]] آوردهاند، از خود دور سازد تا مشرکان با حضرت بنشینند و بحث را دنبال کنند. پس آیه این گونه [[تفسیر]] میشود: نزدیک بود مشرکان تو را بلغزانند و از آنچه به تو وحی شده است دور گردانند و در نتیجه بر ما [[افترا]] ببندی؛ چراکه [[رفتار]] تو افترا بر ما شمرده میشود؛ چون به ما منسوبی؛ اما با حفظ و صیانت ما از این لغزش در [[امان]] ماندی<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۱۷۲.</ref>. | ||
'''پاسخ سوم: مماشات با [[مشرکان]]''': در [[شأن نزول آیه]] چنین [[روایت]] شده است که مشرکان به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} گفتند: ما [[اجازه]] نمیدهیم بدون دست زدن به بتهای ما [[حجر الاسود]] را استلام کنی. [[پیامبر]] {{صل}} نیز [[عزم]] داشت تا در ظاهر، این کار را انجام دهد، اما در [[قلب]] همچنان این کار را ناپسند میداشت که این [[آیه]] نازل شد | '''پاسخ سوم: مماشات با [[مشرکان]]''': در [[شأن نزول آیه]] چنین [[روایت]] شده است که مشرکان به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} گفتند: ما [[اجازه]] نمیدهیم بدون دست زدن به بتهای ما [[حجر الاسود]] را استلام کنی. [[پیامبر]] {{صل}} نیز [[عزم]] داشت تا در ظاهر، این کار را انجام دهد، اما در [[قلب]] همچنان این کار را ناپسند میداشت که این [[آیه]] نازل شد<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۵، ص۸۸.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۴۰۳-۴۰۸.</ref> | ||
=== آیه ۹۴ سوره یونس === | === آیه ۹۴ سوره یونس === | ||
خط ۱۹۹: | خط ۱۹۶: | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۱۱۴ سوره طه بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۱۱۴ سوره طه بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۱۱۴ سوره طه بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۱۱۴ سوره طه بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
یکی دیگر از آیاتی که توهم عدم عصمت پیامبر خاتم{{صل}} را برای برخی به وجود آورده، [[آیه]] {{متن قرآن|وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا}}<ref>«و تو (ای رسول) پیش از آنکه وحی قرآن تمام و کامل به تو رسد تعجیل در (تلاوت و تعلیم) آن مکن و دائم بگو: پروردگارا بر علم من بیفزا.» سوره طه، آیه ۱۱۴.</ref> است. عدهای پنداشتهاند که بر اساس این خطاب، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گاهی در رساندن [[وحی]] به [[مردم]] [[عجله]] کرده و قبل از تمام شدن نزول آن، به [[ابلاغ]] آن به | یکی دیگر از آیاتی که توهم عدم عصمت پیامبر خاتم{{صل}} را برای برخی به وجود آورده، [[آیه]] {{متن قرآن|وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا}}<ref>«و تو (ای رسول) پیش از آنکه وحی قرآن تمام و کامل به تو رسد تعجیل در (تلاوت و تعلیم) آن مکن و دائم بگو: پروردگارا بر علم من بیفزا.» سوره طه، آیه ۱۱۴.</ref> است. عدهای پنداشتهاند که بر اساس این خطاب، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گاهی در رساندن [[وحی]] به [[مردم]] [[عجله]] کرده و قبل از تمام شدن نزول آن، به [[ابلاغ]] آن به مردم [[اقدام]] میکرده است و روشن است که [[نهی]] [[قرآن]] از این [[کار]] بدان سبب است که این اقدام گاه موجب خطای در فهم دقیق معنا و یا خطای در رساندن وحی را به دنبال داشته که منافی با [[عصمت]] است. | ||
در پاسخ گفته شده است: [[تفسیر آیه]] این است که تا پیش از تمام شدن وحی، در خواندن آن [[شتاب]] مکن. در [[آیه]] ۱۶ [[سوره قیامت]] {{متن قرآن|لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ}}<ref>«زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی» سوره قیامه، آیه ۱۶.</ref> نیز این امر بازگو شده است. از ادامه آیه ۱۱۴ [[سوره طه]] که میفرماید: {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا}}<ref>«پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴.</ref> چنین برداشت میشود که از حضرت خواسته شده است به جای [[عجله]] در خواندن، برای خود، [[افزایش علم]] را از [[خداوند]] درخواست کند؛ گرچه ایشان درباره وحی دارای [[علم اجمالی]] بود (زیرا [[قرآن]] قبلاً به گونه دفعی بر قلبش نازل شده بود)، توصیه شده است که بدان اکتفا نکند و [[علم]] بیشتر را با [[صبر]] و شنیدن تمام وحی به دست بیاورد<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۲۱۴.</ref>. از آنجا که [[پیامبر]] {{صل}} به دلیل [[عشق]] به فراگیری قرآن و [[حفظ]] آن برای [[مردم]]، گاهی هنگام دریافت وحی عجله میکرد و مهلت نمیداد تا [[جبرئیل]] سخن خود را تمام کند، در دنباله این آیه چنین به او [[تذکر]] داده میشود: {{متن قرآن|وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ}}<ref>«پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴.</ref> {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا}}<ref>«پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴.</ref>. روشن است که این کار منافاتی با عصمت ندارد<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۴۱۳.</ref>. | در پاسخ گفته شده است: [[تفسیر آیه]] این است که تا پیش از تمام شدن وحی، در خواندن آن [[شتاب]] مکن. در [[آیه]] ۱۶ [[سوره قیامت]] {{متن قرآن|لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ}}<ref>«زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی» سوره قیامه، آیه ۱۶.</ref> نیز این امر بازگو شده است. از ادامه آیه ۱۱۴ [[سوره طه]] که میفرماید: {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا}}<ref>«پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴.</ref> چنین برداشت میشود که از حضرت خواسته شده است به جای [[عجله]] در خواندن، برای خود، [[افزایش علم]] را از [[خداوند]] درخواست کند؛ گرچه ایشان درباره وحی دارای [[علم اجمالی]] بود (زیرا [[قرآن]] قبلاً به گونه دفعی بر قلبش نازل شده بود)، توصیه شده است که بدان اکتفا نکند و [[علم]] بیشتر را با [[صبر]] و شنیدن تمام وحی به دست بیاورد<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۲۱۴.</ref>. از آنجا که [[پیامبر]] {{صل}} به دلیل [[عشق]] به فراگیری قرآن و [[حفظ]] آن برای [[مردم]]، گاهی هنگام دریافت وحی عجله میکرد و مهلت نمیداد تا [[جبرئیل]] سخن خود را تمام کند، در دنباله این آیه چنین به او [[تذکر]] داده میشود: {{متن قرآن|وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ}}<ref>«پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴.</ref> {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا}}<ref>«پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴.</ref>. روشن است که این کار منافاتی با عصمت ندارد<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۴۱۳.</ref>. | ||
خط ۲۵۲: | خط ۲۴۹: | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۵۲ سوره انعام بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۵۲ سوره انعام بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۵۲ سوره انعام بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۵۲ سوره انعام بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
یکی از آیاتی که موجب شده تا برخی چنین توهم کنند که با عصمت پیامبر خاتم تعارض دارد، آیه {{متن قرآن|وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِم مِّن شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ}} | یکی از آیاتی که موجب شده تا برخی چنین توهم کنند که با عصمت پیامبر خاتم تعارض دارد، آیه {{متن قرآن|وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِم مِّن شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و كسانى را كه پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان مىخوانند -در حالى كه خشنودى او را مىخواهند- مران. از حساب آنان چيزى بر عهده تو نيست، و از حساب تو [نيز] چيزى بر عهده آنان نيست، تا ايشان را برانى و از ستمكاران باشى.».</ref> است. | ||
این [[شبهه]] از جهاتی چند درخور بررسی است: | این [[شبهه]] از جهاتی چند درخور بررسی است: | ||
# [[حضرت رسول]] {{صل}} [[مؤمنان]] را از حضور خود رانده است و چون [[خداوند]] از این کار [[نهی]] فرموده، [[گناه]] بودن آن به [[اثبات]] میرسد؛ | # [[حضرت رسول]] {{صل}} [[مؤمنان]] را از حضور خود رانده است و چون [[خداوند]] از این کار [[نهی]] فرموده، [[گناه]] بودن آن به [[اثبات]] میرسد؛ | ||
# از فراز {{متن قرآن|فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.</ref> چنین برداشت میشود که حضرت با این کار در زمره [[ظالمان]] قرار گرفته است؛ | # از فراز {{متن قرآن|فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.</ref> چنین برداشت میشود که حضرت با این کار در زمره [[ظالمان]] قرار گرفته است؛ | ||
# خداوند از قول [[حضرت نوح]] {{ع}} نقل میفرماید: {{متن قرآن|...وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا...}}<ref>«و من کسانی را که ایمان آوردهاند (از خود) نمیرانم» سوره هود، آیه ۲۹.</ref>. از سوی دیگر، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را به [[پیروی]] از برنامه [[پیامبران]] گذشته [[مأمور]] میسازد: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ...}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>. پس بر حضرت [[واجب]] بود از طرد آن مؤمنان خودداری ورزد. در نتیجه طرد آنان [[لغزش]] محسوب | # خداوند از قول [[حضرت نوح]] {{ع}} نقل میفرماید: {{متن قرآن|...وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا...}}<ref>«و من کسانی را که ایمان آوردهاند (از خود) نمیرانم» سوره هود، آیه ۲۹.</ref>. از سوی دیگر، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را به [[پیروی]] از برنامه [[پیامبران]] گذشته [[مأمور]] میسازد: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ...}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>. پس بر حضرت [[واجب]] بود از طرد آن مؤمنان خودداری ورزد. در نتیجه طرد آنان [[لغزش]] محسوب میگردد. | ||
'''پاسخ نخست: ناسازگاری طرد [[مؤمنان]] با اخلاق حضرت''': جمله {{متن قرآن|وَلَا تَطْرُدِ}} که در آغاز [[آیه]] مورد بحث میخوانیم، نشان میدهد که آنها پیشنهاد طرد مطلق آن دسته از [[یاران پیامبر]] {{صل}} را داشتهاند، نه پیشنهاد تناوب [(یک [[روز]] برای آنان و [[روز]] دگر از آن ایشان)؛ زیرا تناوب با طرد فرق بسیار دارد<ref>ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۵۳.</ref>. البته این با عظمت خُلق حضرت که پیش از [[سوره انعام]]، در [[سوره قلم]]، [[خداوند]] با چندین تأکید، از آن یاد کرده است، سازگاری ندارد {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. پس هر گونه [[روایت]] مخالف با این خلق عظیم، مخالف [[قرآن]] و مطرود است و بیگمان پذیرش پیشنهاد طرد یا تناوب با چنین خلق عظیمی هماهنگی ندارد<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۲۵، ص۳۰۴.</ref>. پس ساحت قدسی حضرت از این [[لغزش]]، [[پاک]] و [[منزه]] است. | '''پاسخ نخست: ناسازگاری طرد [[مؤمنان]] با اخلاق حضرت''': جمله {{متن قرآن|وَلَا تَطْرُدِ}} که در آغاز [[آیه]] مورد بحث میخوانیم، نشان میدهد که آنها پیشنهاد طرد مطلق آن دسته از [[یاران پیامبر]] {{صل}} را داشتهاند، نه پیشنهاد تناوب [(یک [[روز]] برای آنان و [[روز]] دگر از آن ایشان)؛ زیرا تناوب با طرد فرق بسیار دارد<ref>ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۵۳.</ref>. البته این با عظمت خُلق حضرت که پیش از [[سوره انعام]]، در [[سوره قلم]]، [[خداوند]] با چندین تأکید، از آن یاد کرده است، سازگاری ندارد {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. پس هر گونه [[روایت]] مخالف با این خلق عظیم، مخالف [[قرآن]] و مطرود است و بیگمان پذیرش پیشنهاد طرد یا تناوب با چنین خلق عظیمی هماهنگی ندارد<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۲۵، ص۳۰۴.</ref>. پس ساحت قدسی حضرت از این [[لغزش]]، [[پاک]] و [[منزه]] است. | ||
خط ۲۸۳: | خط ۲۸۰: | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۲ سوره شرح بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۲ سوره شرح بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۲ سوره شرح بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۲ سوره شرح بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت پیامبر خاتم{{صل}} را برای برخی به وجود آورده [[آیه]] ۲ [[سوره انشراح]] است که میفرماید: {{متن قرآن|وَوَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ}}<ref>«و بار گرانت را از (دوش) تو برنداشتیم؟» سوره انشراح، آیه ۲.</ref>. به این [[آیه شریفه]] این گونه [[استدلال]] شده است که | یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت پیامبر خاتم{{صل}} را برای برخی به وجود آورده [[آیه]] ۲ [[سوره انشراح]] است که میفرماید: {{متن قرآن|وَوَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ}}<ref>«و بار گرانت را از (دوش) تو برنداشتیم؟» سوره انشراح، آیه ۲.</ref>. به این [[آیه شریفه]] این گونه [[استدلال]] شده است که آیه یکی از [[نعمتهای خداوند]] در مورد [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را باز میگوید و آن، برداشتن «وزر» از دوش آن حضرت است. «وزر» در [[قرآن]]، به معنای [[گناه]] به کار رفته است. در [[سوره انعام]] میخوانیم: {{متن قرآن|وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى}}<ref>«و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمیدارد» سوره انعام، آیه ۱۶۴.</ref>. حال با توجه به معنای «وزر»، در استدلال به این آیه باید گفت پیامبر اسلام {{صل}} در گذشته [[تاریخ]] زندگانی خود، بار گناه بر دوش میکشیده که [[خداوند]] این بار سنگین را از دوش آن حضرت فرو نهاده است. | ||
'''پاسخ نخست: سنگینی بار [[رسالت]]''': از آنجا که این آیه در سیاق و به دنبال آیه شرح صدر قرار گرفته است، {{متن قرآن|وِزْرَ}} به همان سنگینی بار [[رسالت الهی]] که بر عهده حضرت نهاده شده بود، [[تفسیر]] میشود. این همان بار سنگینی است که نیازمند [[شرح صدر]] و تفضل الهی است. پس تفسیر وزر به گناه<ref>ر.ک: عبدالله بن مسلم بن قتیبه، تفسیر غریب القرآن، تحقیق احمد صقر، ص۳۹۵.</ref>، [[تفسیری]] بیدلیل و ناهمخوان با سیاق آیات<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص۳۵۹؛ نصرت بیگم امین، مخزن العرفان، ج۱۵، ص۱۷۸؛ محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۲۴، ص۳۱۶.</ref> و ناسازگار با گفتار لغتشناسان است. | '''پاسخ نخست: سنگینی بار [[رسالت]]''': از آنجا که این آیه در سیاق و به دنبال آیه شرح صدر قرار گرفته است، {{متن قرآن|وِزْرَ}} به همان سنگینی بار [[رسالت الهی]] که بر عهده حضرت نهاده شده بود، [[تفسیر]] میشود. این همان بار سنگینی است که نیازمند [[شرح صدر]] و تفضل الهی است. پس تفسیر وزر به گناه<ref>ر.ک: عبدالله بن مسلم بن قتیبه، تفسیر غریب القرآن، تحقیق احمد صقر، ص۳۹۵.</ref>، [[تفسیری]] بیدلیل و ناهمخوان با سیاق آیات<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص۳۵۹؛ نصرت بیگم امین، مخزن العرفان، ج۱۵، ص۱۷۸؛ محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۲۴، ص۳۱۶.</ref> و ناسازگار با گفتار لغتشناسان است. | ||
خط ۲۹۴: | خط ۲۹۱: | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۱ و ۲ سوره عبس بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۱ و ۲ سوره عبس بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۱ و ۲ سوره عبس بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۱ و ۲ سوره عبس بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
از جمله آیاتی که توهم عدم عصمت پیامبر خاتم{{صل}} را برای برخی به وجود آورده [[آیه]] ۱ و ۲ [[سوره عبس]] است که میفرماید: {{متن قرآن|عَبَسَ وَتَوَلَّى * أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى}}<ref>«روی ترش کرد و رخ بگردانید * که آن نابینا نزد وی آمد» سوره عبس، آیه ۱-۲.</ref>. ظاهر | از جمله آیاتی که توهم عدم عصمت پیامبر خاتم{{صل}} را برای برخی به وجود آورده [[آیه]] ۱ و ۲ [[سوره عبس]] است که میفرماید: {{متن قرآن|عَبَسَ وَتَوَلَّى * أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى}}<ref>«روی ترش کرد و رخ بگردانید * که آن نابینا نزد وی آمد» سوره عبس، آیه ۱-۲.</ref>. ظاهر آیه گویای آن است که حضرت با فرد نابینا برخوردی نامناسب داشته است و این خود لغزشی قابل توجه برای آن حضرت به حساب میآید. | ||
'''پاسخ: فاعل «عبس» شخصی غیر از حضرت''': مرحوم [[سید مرتضی]]، [[شیخ طوسی]] و دیگر [[مفسران شیعه]] چنین پاسخ دادهاند که از این [[آیات]] نمیتوان به این نتیجه رسید که [[حضرت رسول]] {{صل}} این برخورد نامناسب را داشته است؛ بلکه رخ درهم کشیدن آن حضرت حتی برای [[کافران]] نیز تحقق نپذیرفته است، چه رسد به پویندگان راه هدایت؛ همانگونه که توجه به [[ثروتمندان]] و رویگردانی از [[فقیران]] با سیره رفتاری حضرتش ناسازگار است<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۶۳؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۱۰، ص۲۶۸.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۴۷۳-۴۸۵.</ref> | '''پاسخ: فاعل «عبس» شخصی غیر از حضرت''': مرحوم [[سید مرتضی]]، [[شیخ طوسی]] و دیگر [[مفسران شیعه]] چنین پاسخ دادهاند که از این [[آیات]] نمیتوان به این نتیجه رسید که [[حضرت رسول]] {{صل}} این برخورد نامناسب را داشته است؛ بلکه رخ درهم کشیدن آن حضرت حتی برای [[کافران]] نیز تحقق نپذیرفته است، چه رسد به پویندگان راه هدایت؛ همانگونه که توجه به [[ثروتمندان]] و رویگردانی از [[فقیران]] با سیره رفتاری حضرتش ناسازگار است<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۶۳؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۱۰، ص۲۶۸.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۴۷۳-۴۸۵.</ref> | ||
خط ۳۰۱: | خط ۲۹۸: | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۲۰۰ سوره اعراف بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۲۰۰ سوره اعراف بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۲۰۰ سوره اعراف بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۲۰۰ سوره اعراف بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت پیامبر خاتم{{صل}} را برای برخی به وجود آورده [[آیه]] ۲۰۰ [[سوره اعراف]] است که میفرماید: {{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و اگر دمدمهای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.</ref>. بر اساس این | یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت پیامبر خاتم{{صل}} را برای برخی به وجود آورده [[آیه]] ۲۰۰ [[سوره اعراف]] است که میفرماید: {{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و اگر دمدمهای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.</ref>. بر اساس این آیه برخی تصور کردهاند [[پیامبر]] هم مانند سایر [[مردم]] ممکن است مورد [[وسوسه]] و تسلط شیطان قرار گرفته و [[خطا]] کند به همین جهت است که [[قرآن کریم]] به آن حضرت سفارش میکند که در چنین شرایطی باید به [[خدای متعال]] پناه برد. | ||
'''پاسخ نخست: مخاطب | '''پاسخ نخست: مخاطب واقعی؛ [[امت]]''': [[تفسیر]] آیه شریفه این است که اگر [[شیطان]] [[وسوسه]] کند که تو را در برابر [[جهالت]] و بدی آنان [[غضبناک]] سازد تا دست به [[انتقام]] زنی، پس به خداوند پناه ببر. گرچه خطاب به [[پیامبر]] {{صل}} است، مخاطب واقعی، همه امت آن حضرتاند<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۳۸۱؛ نصرت بیگم امین، مخزن العرفان، ج۵، ص۳۴۵.</ref> در واقع مراد از نزغ [[وسوسه]] شیطان نسبت به [[قوم]] آن حضرت است که وادار میکند آنها را بر [[مخالفت]] آن حضرت و [[اذیت]] به آن بزرگوار<ref>ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۶، ص۶۲.</ref>. | ||
'''پاسخ دوم: منظور از وسوسه؛ همان چیرگی [[خشم]] بر [[انسان]]''': برخی چنین توجه کردهاند که منظور از وسوسه شیطان، همان معنای مجازی آن، یعنی چیرگی خشم بر انسان است و امر به [[استعاذه]] (پناه بردن به [[خداوند]]) مفید آن است که این از امور پیچیده و مشکلی است که تنها با پناه بردن به [[حرم]] [[عصمت]] میتوان از زیان آن در [[امان]] ماند<ref>ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۶، جزء ۹، ص۲۱۴.</ref>. | '''پاسخ دوم: منظور از وسوسه؛ همان چیرگی [[خشم]] بر [[انسان]]''': برخی چنین توجه کردهاند که منظور از وسوسه شیطان، همان معنای مجازی آن، یعنی چیرگی خشم بر انسان است و امر به [[استعاذه]] (پناه بردن به [[خداوند]]) مفید آن است که این از امور پیچیده و مشکلی است که تنها با پناه بردن به [[حرم]] [[عصمت]] میتوان از زیان آن در [[امان]] ماند<ref>ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۶، جزء ۹، ص۲۱۴.</ref>. | ||
'''پاسخ سوم: [[لزوم]] پناه بردن به خداوند در برابر [[وسوسههای شیطان]]''': «در [[آیات]] یاد شده، هیچ مطلبی وجود ندارد که مخالف [[مقام عصمت]] بوده باشد؛ زیرا [[پیامبران]] و [[معصومان]] هم در برابر وسوسههای شیطان باید خود را به [[خدا]] بسپارند و هیچ کسی از [[لطف]] و حمایت خدا در برابر وساوس [[شیاطین]] و نفس بینیاز نیست، حتی | '''پاسخ سوم: [[لزوم]] پناه بردن به خداوند در برابر [[وسوسههای شیطان]]''': «در [[آیات]] یاد شده، هیچ مطلبی وجود ندارد که مخالف [[مقام عصمت]] بوده باشد؛ زیرا [[پیامبران]] و [[معصومان]] هم در برابر وسوسههای شیطان باید خود را به [[خدا]] بسپارند و هیچ کسی از [[لطف]] و حمایت خدا در برابر وساوس [[شیاطین]] و نفس بینیاز نیست، حتی معصومان<ref>ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۷، ص۶۴.</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۵۰۵.</ref> | ||
=== آیه ۶۷ سوره انفال === | === آیه ۶۷ سوره انفال === | ||
خط ۳۲۳: | خط ۳۲۰: | ||
در آیاتی چند، از تأثیرگذاری [[شیطان]] بر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به گونهای خاص سخن به میان آمده است. «یکی از آیاتی که توهم [[معصوم]] نبودن [[پیامبر خاتم]]{{صل}} را برای برخی به وجود آورده، [[آیه]] ۶۸ [[سوره انعام]] است که میفرماید: {{متن قرآن|وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>واگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.</ref>. آیه ۲۰۰ [[اعراف]] نیز بسان این آیه است که پیشتر درباره آن بحث شد. سخن در این است که اگر شیطان بتواند در [[روح]] [[پاک]] پیامبر اکرم {{صل}} راه یابد و حکم الهی را از یاد حضرتش ببرد، چگونه میتوان عصمت آن حضرت را [[باور]] داشت؟ | در آیاتی چند، از تأثیرگذاری [[شیطان]] بر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به گونهای خاص سخن به میان آمده است. «یکی از آیاتی که توهم [[معصوم]] نبودن [[پیامبر خاتم]]{{صل}} را برای برخی به وجود آورده، [[آیه]] ۶۸ [[سوره انعام]] است که میفرماید: {{متن قرآن|وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>واگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.</ref>. آیه ۲۰۰ [[اعراف]] نیز بسان این آیه است که پیشتر درباره آن بحث شد. سخن در این است که اگر شیطان بتواند در [[روح]] [[پاک]] پیامبر اکرم {{صل}} راه یابد و حکم الهی را از یاد حضرتش ببرد، چگونه میتوان عصمت آن حضرت را [[باور]] داشت؟ | ||
'''پاسخ: مخاطب اصلی؛ [[امت]]''': ظاهر این جمله بر [[سلطه]] و نفوذ [[شیطان]] در امر | '''پاسخ: مخاطب اصلی؛ [[امت]]''': ظاهر این جمله بر [[سلطه]] و نفوذ [[شیطان]] در امر فراموشی] [[تکلیف]] ([[اعراض]] از مجالس [[کافران]]) دلالت دارد؛ حال آنکه پذیرفتنی نیست که مخاطب آن پیامبر اکرم {{صل}} باشد؛ زیرا ادله عقلی [[قطعی]] و [[نقلی]] معتبر بر [[عصمت]] آن حضرت از [[سهو]] و نسیان و [[گناه]] دلالت دارند. پس ممکن نیست که ایشان با نفوذ شیطان، چیزی ([[حکم شرعی]] یا موضوع آن) را فراموش کند. افزون بر این، [[خداوند]] در پایان [[آیه]] یادشده (آیه ۱۴۰ [[سوره نساء]]) میفرماید که اگر [[مسلمانان]] در مجلس [[استهزای دین]] باشند، باید بکوشند آن مجلس را به مجلس [[استدلال]] و دفاع علمی از [[دین]] بدل کنند، یا آن مجلس را ترک گویند و گرنه از [[منافقان]] و کافران به شمار میآیند: {{متن قرآن|إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ}}. این گونه تعبیرها تنها در مورد مسلمانان عادی و سست ایمان رواست، نه پیامبر عظیمالشأن اسلام {{صل}}. در نتیجه آیه سوره نساء گویاست که مخاطب آن، مسلماناناند نه پیامبر اکرم {{صل}}<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۵۱۴-۵۱۹.</ref>. | ||
=== آیه ۳۷ سوره احزاب === | === آیه ۳۷ سوره احزاب === | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۳۷ سوره احزاب بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۳۷ سوره احزاب بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''[[آیا آیه ۳۷ سوره احزاب بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)| آیا آیه ۳۷ سوره احزاب بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟]]'''{{پایان}} | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پسزمینه=#F8FBF9| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
یکی از آیاتی که توهم معصوم نبودن [[پیامبر خاتم]] {{صل}} را برای برخی به وجود آورده، آیه ۳۷ [[سوره احزاب]] است که میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ...}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref>. | یکی دیگر از آیاتی که توهم معصوم نبودن [[پیامبر خاتم]] {{صل}} را برای برخی به وجود آورده، آیه ۳۷ [[سوره احزاب]] است که میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ...}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref>. | ||
'''شأن نزول آیه''' | '''شأن نزول آیه''' | ||
یکی از سنتهای رایج در [[عصر جاهلیت]] این بود که [[عربها]] پسرخوانده خود را همانند پسر [[حقیقی]] خود میپنداشتند. بر این اساس، پسرخوانده نیز از پدرخوانده خود [[ارث]] میبرد و [[زن]] وی همانند عروس | یکی از سنتهای رایج در [[عصر جاهلیت]] این بود که [[عربها]] پسرخوانده خود را همانند پسر [[حقیقی]] خود میپنداشتند. بر این اساس، پسرخوانده نیز از پدرخوانده خود [[ارث]] میبرد و [[زن]] وی همانند عروس واقعی بر پدرخوانده [[حرام]] [[ابدی]] بود و او نمیتوانست در صورت [[طلاق]] گرفتن [[همسر]] فرزندخواندهاش با وی [[ازدواج]] کند. [[اسلام]] این [[سنت]] را غلط دانست<ref>{{متن قرآن|ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ}} «آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانهتر است» سوره احزاب، آیه ۵.</ref>. این سنت چنان در [[فرهنگ جاهلی]] نهادینه شده بود که عمل کردن برخلاف آن پذیرفته نبود و با واکنش شدید [[اجتماعی]] روبهرو میشد. برای همین، [[حکمت خداوند]] اقتضا کرد که این سنت جاهلی عملاً به دست خود [[پیامبر]]{{صل}} در ازدواج با همسر فرزند خوانده خود، ([[زید بن حارثه]]) شکسته شود تا پذیرش آن برای [[مسلمانان]] آسان شده و قطعیت پیدا کند و استمرار یابد. در چنین فضای [[فکری]] و [[فرهنگی]]، [[خداوند]] به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[وحی]] کرد که [[زید بن حارثه]] همسر خود را که [[زینب دختر جحش]] و عمه زاده پیامبر بود طلاق خواهد داد و تو با آن ازدواج خواهی کرد. روزی زید نزد پیامبر آمد و از قصد خود مبنی بر طلاق دادن همسرش خبر داد. پیامبر{{صل}} درحالیکه از فرجام کار زید و همسرش [[آگاه]] بود، به وی توصیه کرد که همسر خود را طلاق ندهد و با رعایت [[تقوا]]، [[عدالت]] را درباره او رعایت کند. در چنین شرایطی [[آیه]] ۳۷ [[سوره احزاب]] نازل شد: {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ...}}<ref>سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref>. | ||
'''پاسخ نخست:''' جمله {{متن قرآن|اللَّهُ مُبْدِيهِ}} بدین معناست که [[خداوند]] [[طلاق]] گرفتن [[زینب]] و [[ازدواج پیامبر]]{{صل}} را با وی به آن حضرت خبر داده بود و [[رسول خدا]] با [[آگاهی]] از این موضوع و پنهان داشتن آن به زید توصیه میکرد همسرش را طلاق ندهد. هراس پیامبر نیز به این دلیل بود که میترسید مردم [[حکم خداوند]] مبنی بر [[ازدواج]] وی با [[همسر]] مطلقه پسرخواندهاش را نپذیرند و با [[مقاومت]] آنها مواجه شود زیرا | '''پاسخ نخست:''' جمله {{متن قرآن|اللَّهُ مُبْدِيهِ}} بدین معناست که [[خداوند]] [[طلاق]] گرفتن [[زینب]] و [[ازدواج پیامبر]]{{صل}} را با وی به آن حضرت خبر داده بود و [[رسول خدا]] با [[آگاهی]] از این موضوع و پنهان داشتن آن به زید توصیه میکرد همسرش را طلاق ندهد. هراس پیامبر نیز به این دلیل بود که میترسید مردم [[حکم خداوند]] مبنی بر [[ازدواج]] وی با [[همسر]] مطلقه پسرخواندهاش را نپذیرند و با [[مقاومت]] آنها مواجه شود زیرا پیامبر{{صل}} میخواست سنتشکنی کند و با این کار یکی از سنتهای غلط رایج آن [[زمان]] را بشکند<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، مجمع البیان، ج۷ - ۸ ص۴۶۷؛ شیخ طوسی، التبیان، ج۸، ص۳۴۲؛ علامه طباطبائی، المیزان، ج۱۶، ص۳۲۰؛ مصباح یزدی، راه و راهنماشناسی، ص۱۸۴.</ref>.<ref>دشمنان اسلام بر اساس این آیه داستان نادرستی را ساخته و پرداختهاند که عصمت پیامبر را زیر سوال میبرد و از آنجایی که این داستان به دروغ به پیامبر نسبت داده شده و بطلان آن واضح است، از نقل آن خودداری کردیم و تنها به تفسیر صحیح آیه پرداختیم.</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص ۲۳۶.</ref> | ||
'''پاسخ دوم: [[بیم]] حضرت در راستای [[رسالت]]''': با نگاهی به [[تفسیر]] بندهای این | '''پاسخ دوم: [[بیم]] حضرت در راستای [[رسالت]]''': با نگاهی به [[تفسیر]] بندهای این آیه و آیات پس از آن، میتوان به مراد [[خداوند]] پی برد و راه را بر [[تفسیرها]] و برداشتهای [[انحرافی]] بست. از [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ}}<ref>«همان کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref> چنین برداشت میشود که این بیم [[حضرت رسول]] {{صل}} جنبه شخصی نداشته، بلکه کاملاً در راستای اجرای [[رسالت الهی]] بوده است؛ چراکه اگر حضرت مأموریت خود را به اطلاع [[مردم]] میرساند، [[دشمنان]] با خردهگیری بر ایشان، تأثیر نامطلوبی بر [[قلب]] و [[دل]] افراد سست ایمان [[جامعه]] میگذاشتند و روند تکاملی [[ایمان]] آنان را دچار مشکل میکردند. بدیهی است چنین بیمی، به هیچ عنوان ناپسند نیست. این پاسخ، پاسخی درست و کامل است. بر اساس برخی [[روایات]]، زینب به دیگر [[همسران پیامبر]] {{صل}} فخر میفروخت که [[پیامبر]] {{صل}} شما را به ازدواج خود درآورده است؛ ولی ازدواج من با آن حضرت، از سوی خداوند انجام شده است<ref>{{عربی|زوجكن اهلوكن و زوجني الله من السماء}}؛ (عزالدین علی بن محمد بن محمد بن اثیر، الکامل فی التاریخ، تحقیق علی شیری، ج۲، ص۱۷۷).</ref>.<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۴۹۲-۵۰۵.</ref> | ||
=== خطاب مزمل و مدثر به [[پیامبر خاتم]] {{صل}} === | === خطاب مزمل و مدثر به [[پیامبر خاتم]] {{صل}} === | ||
خط ۴۳۰: | خط ۴۲۷: | ||
# [[پرونده:1100840.jpg|22px]] [[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|'''خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم''']]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]] | # [[پرونده:1100840.jpg|22px]] [[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباسزاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|'''خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم''']]، [[شبههپژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبههپژوهی مطالعات قرآنی]] | ||
# [[پرونده:1379718.jpg|22px]] [[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|'''عصمت ضرورت و آثار''']] | # [[پرونده:1379718.jpg|22px]] [[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|'''عصمت ضرورت و آثار''']] | ||
# [[پرونده:معارف کلامی شیعه.jpg|22px]] [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[عصمت امامان شیعه (مقاله)|'''عصمت امامان شیعه''']]، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]] | # [[پرونده:معارف کلامی شیعه.jpg|22px]] [[مهدی فرمانیان|فرمانیان، مهدی]]، [[عصمت امامان شیعه (مقاله)|'''عصمت امامان شیعه''']]، [[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]] | ||
# [[پرونده:1100453.jpg|22px]] [[هادی اکبری ملکآبادی]] و [[رقیه یوسفی سوته]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی''']] | # [[پرونده:1100453.jpg|22px]] [[هادی اکبری ملکآبادی]] و [[رقیه یوسفی سوته]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی''']] |