پرش به محتوا

سوگنامه‌های حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'صدیقه طاهره' به 'صدیقه طاهره')
خط ۹۶: خط ۹۶:
هر چه از [[ستم]] و [[فتنه]] پیش آید، همه بر گردن آن دو است و روز رستاخیز مانند گردن‌بند آتشین به گردنشان خواهد افتاد<ref>صراط المستقیم، ج۳، ص۱۳.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین]]، ج۱ ص ۵۱۵.</ref>
هر چه از [[ستم]] و [[فتنه]] پیش آید، همه بر گردن آن دو است و روز رستاخیز مانند گردن‌بند آتشین به گردنشان خواهد افتاد<ref>صراط المستقیم، ج۳، ص۱۳.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین]]، ج۱ ص ۵۱۵.</ref>


== غم‌نامه [[فراق]] از سوی علی {{ع}} ==
== غم‌نامه فراق از سوی علی {{ع}} ==
از [[ابن عباس]] نقل شده است که حسن و حسین {{عم}} در [[مسجد]]، خبر [[رحلت]] [[فاطمه]] {{س}} را به علی {{ع}} دادند. [[حضرت]] [[غش]] کرد و بی‌هوش شد. بر روی او آب پاشیدند؛ به هوش آمد؛ حسن و حسین {{عم}} را در بغل گرفت و به [[خانه]] آورد<ref>بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۸۷.</ref>.
از [[ابن عباس]] نقل شده است که حسن و حسین {{عم}} در [[مسجد]]، خبر رحلت [[فاطمه]] {{س}} را به علی {{ع}} دادند. حضرت [[غش]] کرد و بی‌هوش شد. بر روی او آب پاشیدند؛ به هوش آمد؛ حسن و حسین {{عم}} را در بغل گرفت و به [[خانه]] آورد<ref>بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۸۷.</ref>.
در روایتی آمده است که [[حسنین]] {{عم}} از خانه خارج شدند. وقتی نزدیک مسجد رسیدند، صدای خود را به [[گریه]] بلند کردند. همه [[اصحاب رسول خدا]] پرسیدند: [[خدا]] شما را نگریاند، چه چیزی شما را به گریه درآورده است؟ شاید به جایگاه پدرتان [[رسول خدا]] نگاه کرده و به گریه درآمده‌اید؟ آن دو فرمودند: خیر؛ مادرمان از [[دنیا]] رفته است. علی {{ع}} با شنیدن این سخن با رو به [[زمین]] افتاد و فرمود: ای دختر محمد من خود را به تو [[تسلی]] می‌دادم؛ پس از این خود را به چه کسی تسلی بخشم؟!<ref>کشف الغمة فی معرفة الأئمة، علی بن عیسی بن أبی الفتح الإربلی، ج۱ ص۵۰۵؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.</ref> آنگاه که به بالین [[فاطمه زهرا]] {{س}} رسید فرمود: جدایی و فقدان تو بر من بسیار سخت و ناگوار است، ولی چه می‌شود کرد از [[مرگ]] چاره‌ای نیست. به خدا قسم، [[مصیبت]] [[رسول الله]] را بر من تازه کردی. [[وفات]] و از دست دادن تو بر من بزرگ است. {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} از مصیبتی که چه دردناک، ناراحت کننده و مؤلم و محزون کننده است. به خدا قسم، این مصیبتی است که صبری در آن نیست و نظیر ندارد<ref>فرهنگ فاطمیه، محمد نیلی‌پور، ص۴۳۷؛ به نقل از: جلوه نور (پرتوی از فضائل معنوی فاطمه زهرا {{س}})، علی سعادت‌پرور، ص۲۵۳.</ref>.
در روایتی آمده است که حسنین {{عم}} از خانه خارج شدند. وقتی نزدیک مسجد رسیدند، صدای خود را به [[گریه]] بلند کردند. همه [[اصحاب رسول خدا]] پرسیدند: [[خدا]] شما را نگریاند، چه چیزی شما را به گریه درآورده است؟ شاید به جایگاه پدرتان [[رسول خدا]] نگاه کرده و به گریه درآمده‌اید؟ آن دو فرمودند: خیر؛ مادرمان از [[دنیا]] رفته است. علی {{ع}} با شنیدن این سخن با رو به [[زمین]] افتاد و فرمود: ای دختر محمد من خود را به تو [[تسلی]] می‌دادم؛ پس از این خود را به چه کسی تسلی بخشم؟!<ref>کشف الغمة فی معرفة الأئمة، علی بن عیسی بن أبی الفتح الإربلی، ج۱ ص۵۰۵؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.</ref> آنگاه که به بالین [[فاطمه زهرا]] {{س}} رسید فرمود: جدایی و فقدان تو بر من بسیار سخت و ناگوار است، ولی چه می‌شود کرد از [[مرگ]] چاره‌ای نیست. به خدا قسم، [[مصیبت]] [[رسول الله]] را بر من تازه کردی. [[وفات]] و از دست دادن تو بر من بزرگ است. {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} از مصیبتی که چه دردناک، ناراحت کننده و مؤلم و محزون کننده است. به خدا قسم، این مصیبتی است که صبری در آن نیست و نظیر ندارد<ref>فرهنگ فاطمیه، محمد نیلی‌پور، ص۴۳۷؛ به نقل از: جلوه نور (پرتوی از فضائل معنوی فاطمه زهرا {{س}})، علی سعادت‌پرور، ص۲۵۳.</ref>.


[[امیرالمؤمنین]] او را پنهانی به [[خاک]] سپرد و علامتی برای مزارش نگذاشت. سپس برخاست و متوجه [[قبر]] رسول خدا شد و فرمود: [[سلام]] من بر تو ای رسول الله و سلام برتو از جانب دختر و زائرت و فرود آمده در بقعه تو و کسی که [[خداوند]] او را برگزید تا زود به تو ملحق شود. یا [[رسول الله]]، صبرم از [[فراق]] دختر [[برگزیده]] تو به سر آمده و توان و استقامتم از دوری [[سیده زنان]] عالم از بین رفت، ولی در [[تأسی]] به [[سنت]] فراق و دوری تو، جای [[صبر]] است. چنان که در [[مصیبت]] دوری تو که سنگین‌تر بود، صبر کردم، در این مصیبت نیز [[صابر]] خواهم بود؛ زیرا من خودم، تو را (یا رسول الله) در مزارت گذاشتم و [[جان]] [[مقدس]] تو در میان گلو و سینه‌ام خارج شد<ref>جلوه نور (پرتوی از فضائل معنوی فاطمه زهرا {{س}})، علی سعادت‌پرور، ص۲۶۳.</ref>.
[[امیرالمؤمنین]] او را پنهانی به [[خاک]] سپرد و علامتی برای مزارش نگذاشت. سپس برخاست و متوجه [[قبر]] رسول خدا شد و فرمود: [[سلام]] من بر تو ای رسول الله و سلام برتو از جانب دختر و زائرت و فرود آمده در بقعه تو و کسی که [[خداوند]] او را برگزید تا زود به تو ملحق شود. یا [[رسول الله]]، صبرم از [[فراق]] دختر [[برگزیده]] تو به سر آمده و توان و استقامتم از دوری [[سیده زنان]] عالم از بین رفت، ولی در [[تأسی]] به [[سنت]] فراق و دوری تو، جای [[صبر]] است. چنان که در [[مصیبت]] دوری تو که سنگین‌تر بود، صبر کردم، در این مصیبت نیز [[صابر]] خواهم بود؛ زیرا من خودم، تو را (یا رسول الله) در مزارت گذاشتم و [[جان]] [[مقدس]] تو در میان گلو و سینه‌ام خارج شد<ref>جلوه نور (پرتوی از فضائل معنوی فاطمه زهرا {{س}})، علی سعادت‌پرور، ص۲۶۳.</ref>.
۱۱۴٬۰۳۶

ویرایش