پرش به محتوا

صلح امام حسن مجتبی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۸۱: خط ۱۸۱:
وقتی معاویه شنید قیس به [[کوفه]] بازگشته او را برای [[بیعت]] با خود به حضور‌طلبید، ولی قیس پذیرا نشد زیرا او با خدای خویش [[پیمان]] بسته بود که دیدار او با معاویه جز با [[شمشیر]] و نیزه میسّر نخواهد بود، به همین دلیل معاویه دستور داد شمشیر و نیزه‌ای بیاورند تا میان خود و قیس بنهد و قیس سوگند خود را بی‌آن‌که [[کفاره]] دهد بشکند، که قیس در آن [[اجتماع]] حضور یافت و با معاویه بیعت کرد<ref>برای شرح بیشتر به مقاتل الطالبیین و حیاة الامام الحسن مراجعه شود.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۴، ص ۲۱۸.</ref>
وقتی معاویه شنید قیس به [[کوفه]] بازگشته او را برای [[بیعت]] با خود به حضور‌طلبید، ولی قیس پذیرا نشد زیرا او با خدای خویش [[پیمان]] بسته بود که دیدار او با معاویه جز با [[شمشیر]] و نیزه میسّر نخواهد بود، به همین دلیل معاویه دستور داد شمشیر و نیزه‌ای بیاورند تا میان خود و قیس بنهد و قیس سوگند خود را بی‌آن‌که [[کفاره]] دهد بشکند، که قیس در آن [[اجتماع]] حضور یافت و با معاویه بیعت کرد<ref>برای شرح بیشتر به مقاتل الطالبیین و حیاة الامام الحسن مراجعه شود.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۴، ص ۲۱۸.</ref>


===[[حجر بن عدی‌]]===
===[[حجر بن عدی]]===
وی از یاران بزرگ [[رسول خدا]]{{صل}} و [[امیر مؤمنان]]{{ع}} و از [[نیک]] مردان برجسته [[زمان]] خود به‌شمار می‌آمد و به گفته [[ابن اثیر جزری]] در «[[أسد]] الغابة» و نیز دیگران، [[حجر بن عدی]] در [[تقرب]] به پیشگاه خدا به پایه‌ای رسید که دعایش [[مستجاب]] می‌شد و سرانجام در منطقه «[[مرج]] [[عذراء]]» یکی از روستاهای [[شام]] به دستور معاویه توسط جلادانش به [[شهادت]] رسید و شهادتش موجی از [[اعتراضات]] مردم را نسبت به سیاست‌های غلط معاویه به دنبال داشت، به گونه‌ای که [[عایشه]] و دیگران نیز این [[جنایت]] را محکوم کردند<ref>اسد الغابة، ج۱، ص۳۸۶.</ref>.
وی از یاران بزرگ [[رسول خدا]]{{صل}} و [[امیر مؤمنان]]{{ع}} و از [[نیک]] مردان برجسته [[زمان]] خود به‌شمار میآمد و به گفته [[ابن اثیر جزری]] در «[[أسد]] الغابة» و نیز دیگران، [[حجر بن عدی]] در [[تقرب]] به پیشگاه خدا به پایه‌ای رسید که دعایش [[مستجاب]] میشد و سرانجام در منطقه «[[مرج]] [[عذراء]]» یکی از روستاهای [[شام]] به دستور معاویه توسط جلادانش به [[شهادت]] رسید و شهادتش موجی از [[اعتراضات]] مردم را نسبت به سیاست‌های غلط معاویه به دنبال داشت، به گونه‌ای که [[عایشه]] و دیگران نیز این [[جنایت]] را محکوم کردند<ref>اسد الغابة، ج۱، ص۳۸۶.</ref>.


با وجود [[عشق]] و محبتی که «[[حجر]]» نسبت به [[امام حسن]]{{ع}} و پدر بزرگوارش می‌ورزید، ولی زمانی که [[قرارداد صلح]] انجام پذیرفت، تأثّرات و [[نگرانی‌ها]] وی را به [[تاریکی]] [[یأس]] و [[نومیدی]] کشاند. به همین سبب، در برابر معاویه، [[امام]]{{ع}} را مخاطب قرار داد و گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]]! [[آرزو]] می‌کردم در آن [[روز]] از [[دنیا]] بروی و ما نیز با تو بمیریم و چنین روزی را [[شاهد]] نباشیم؛ زیرا ما [[شکست]] خورده و حسرت‌زده به [[شهر]] خود باز می‌گردیم و [[دشمنان]] ما با [[شادمانی]] و [[پیروزی]] باز می‌گردند».
با وجود [[عشق]] و محبتی که «[[حجر]]» نسبت به [[امام حسن]]{{ع}} و پدر بزرگوارش میورزید، ولی زمانی که [[قرارداد صلح]] انجام پذیرفت، تأثّرات و [[نگرانیها]] وی را به [[تاریکی]] [[یأس]] و [[نومیدی]] کشاند. به همین سبب، در برابر معاویه، [[امام]]{{ع}} را مخاطب قرار داد و گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]]! [[آرزو]] میکردم در آن [[روز]] از [[دنیا]] بروی و ما نیز با تو بمیریم و چنین روزی را [[شاهد]] نباشیم؛ زیرا ما [[شکست]] خورده و حسرت‌زده به [[شهر]] خود باز میگردیم و [[دشمنان]] ما با [[شادمانی]] و [[پیروزی]] باز میگردند».
به گفته مداینی، سخنان «حجر» [[دل]] امام{{ع}} را پر از [[رنج]] و [[اندوه]] ساخت و به‌پا خاست و پس از [[خلوت]] شدن [[مسجد]] علت و سبب [[صلح]] خود را برای «حجر» تشریح کرد و فرمود:
به گفته مداینی، سخنان «حجر» [[دل]] امام{{ع}} را پر از [[رنج]] و [[اندوه]] ساخت و به‌پا خاست و پس از [[خلوت]] شدن [[مسجد]] علت و سبب [[صلح]] خود را برای «حجر» تشریح کرد و فرمود:
ای حجر! سخنت را در مجلس معاویه شنیدم، هر [[انسانی]] آن‌چه را تو [[دوست]] داری دوست ندارد و دیدگاهش چون دیدگاه تو نیست آن‌چه را من انجام دادم تنها برای [[حفظ جان]] شما بود و [[خدای متعال]] هر روز در [[شأن]] و کاری است<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۱۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۴، ص ۲۲۰.</ref>
ای حجر! سخنت را در مجلس معاویه شنیدم، هر [[انسانی]] آن‌چه را تو [[دوست]] داری دوست ندارد و دیدگاهش چون دیدگاه تو نیست آن‌چه را من انجام دادم تنها برای [[حفظ جان]] شما بود و [[خدای متعال]] هر روز در [[شأن]] و کاری است<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۱۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۴، ص ۲۲۰.</ref>
۷۳٬۳۴۶

ویرایش