مقام ارتضاء به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - ':{{عربی|﴿' به ': {{عربی|﴿'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|') |
جز (جایگزینی متن - ':{{عربی|﴿' به ': {{عربی|﴿') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
::::::باور داشتن به عالم غیب یک نکته محوری است. باور به این موضوع که عالم با همه عظمتش در همین جا خلاصه نمیشود، در اعتقادات، اعمال و اخلاق تفاوت ایجاد میکند. در این باور، کره زمین با تمام اهمیتش، در کنار بقیه کرات مثل یک دانه شن کنار دریاست. اگر کسی این باور را داشته باشد، برایش فرق نمیکند که خانهاش ده متر کوچکتر یا صد متر بزرگتر باشد، چرا که میداند همه داراییاش در برابر کره زمین بسیار کم و اندک است. خود این زمین هم در کنار کهکشانها از آن دانه شن هم کمتر است و تمام این کهکشانها در کنار عالم غیب، باز از دانه شن هم کمتر است. با این باور، کسی حاضر نیست سر پنج متر مربع از کره زمین، با دیگران دعوا کند یا سر کسی کلاه بگذارد و دروغ بگوید. روح دین، اعتقاد و باور به غیب است؛ البته غیب نسبی است. یک سری مسائل برای عدهای غیب و برای عده دیگری غیب نیست. مسائل دیگری هم غیب مطلق و از آن خود خداست و برای احدی، از غیب بودن خارج نمیشود. بعضی مسائل هم مثل غیبت امام زمان {{ع}}برای ما، در زمانهایی غیب است. یکی از آسیبهایی که در مورد مسائل دینی وجود دارد، همین عدم باور به غیب است. کسانی که به غیب باور نداشتهاند، نوعاً از راه دین به خطا، انحراف، التقاط و مشکلات دیگر کشیده شدهاند. در طی تاریخ، عدهای احکام را قبول دارند و حتی از احکام اسلام دفاع میکنند؛ اما قرآن را بدون پسزمینه باور به غیب میخوانند. اگر از آنها دلیل تحریم گوشت خوک را بپرسند، بلافاصله به چند آزمایش متوسل میشوند و میگویند که آزمایشهای مختلف نشان دادهاند که در گوشت خوک مثلاً چنین مادهای است که اگر کسی بخورد، دچار مشکلات و بیماریهایی میشود. نمیخواهم بگویم چنین هست یا نیست. منظورم این است که همه چیز را در این عالم شهود یک وجبی نمیتوان نگاه کرد. باید توجه داشت حج، نماز، روزه، حجاب، احکام، واجبات و محرمات در ارتباط با عالم بزرگتری تعریف شدهاند. | ::::::باور داشتن به عالم غیب یک نکته محوری است. باور به این موضوع که عالم با همه عظمتش در همین جا خلاصه نمیشود، در اعتقادات، اعمال و اخلاق تفاوت ایجاد میکند. در این باور، کره زمین با تمام اهمیتش، در کنار بقیه کرات مثل یک دانه شن کنار دریاست. اگر کسی این باور را داشته باشد، برایش فرق نمیکند که خانهاش ده متر کوچکتر یا صد متر بزرگتر باشد، چرا که میداند همه داراییاش در برابر کره زمین بسیار کم و اندک است. خود این زمین هم در کنار کهکشانها از آن دانه شن هم کمتر است و تمام این کهکشانها در کنار عالم غیب، باز از دانه شن هم کمتر است. با این باور، کسی حاضر نیست سر پنج متر مربع از کره زمین، با دیگران دعوا کند یا سر کسی کلاه بگذارد و دروغ بگوید. روح دین، اعتقاد و باور به غیب است؛ البته غیب نسبی است. یک سری مسائل برای عدهای غیب و برای عده دیگری غیب نیست. مسائل دیگری هم غیب مطلق و از آن خود خداست و برای احدی، از غیب بودن خارج نمیشود. بعضی مسائل هم مثل غیبت امام زمان {{ع}}برای ما، در زمانهایی غیب است. یکی از آسیبهایی که در مورد مسائل دینی وجود دارد، همین عدم باور به غیب است. کسانی که به غیب باور نداشتهاند، نوعاً از راه دین به خطا، انحراف، التقاط و مشکلات دیگر کشیده شدهاند. در طی تاریخ، عدهای احکام را قبول دارند و حتی از احکام اسلام دفاع میکنند؛ اما قرآن را بدون پسزمینه باور به غیب میخوانند. اگر از آنها دلیل تحریم گوشت خوک را بپرسند، بلافاصله به چند آزمایش متوسل میشوند و میگویند که آزمایشهای مختلف نشان دادهاند که در گوشت خوک مثلاً چنین مادهای است که اگر کسی بخورد، دچار مشکلات و بیماریهایی میشود. نمیخواهم بگویم چنین هست یا نیست. منظورم این است که همه چیز را در این عالم شهود یک وجبی نمیتوان نگاه کرد. باید توجه داشت حج، نماز، روزه، حجاب، احکام، واجبات و محرمات در ارتباط با عالم بزرگتری تعریف شدهاند. | ||
::::::ایمان به غیب، شرط اصلی بهرهمندی انسان از هدایت دین است؛ البته پذیرش غیب آسیب هم دارد و آن این است که هر سخن بیربطی را به غیب نسبت میدهند. این هم کجفهمی و کم فهمی است. بین عالم غیب و عالم شهود، رابطه معنیداری وجود دارد و اتفاقاً اتکای بزرگان به عالم غیب است. در عالم غیب خدا بسیار مهم است. اما در عالم شهود، به طور مثال درمان فلان بیماری، رابطه و فرمولی دارد و معادلات همه چیز روشن است. در این عالم، کمکم خدا بازنشسته میشود. خداوند در عالم شهودی که پسزمینه عالم غیب وجود نداشته باشد، کارهای نخواهد بود. {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ...}}﴾}}<ref>یهود گفتند دست خدا بسته است. سوره مائده، آیه ۶۴.</ref> چون عالم غیب را قبول ندارند. دست خودشان بسته است و خدایشان خدای بسیار کوچک، محدود و دست بستهای است؛ به همین دلیل، خودشان هم دستبسته و محروم از رحمت خدا هستند. {{عربی|﴿{{متن قرآن|...غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ...}}﴾}}<ref>سوره مائده، آیه ۶۴</ref> معصومین {{عم}} هم بیش از آنکه در عالم شهود دست داشته باشند، در عالم غیب دست دارند. به طور مثال، عدهای از نقش امام جواد {{ع}} در مدت محدود امامتشان میپرسند. اشکال این است که سؤالکنندگان عالم غیب را نفهمیدهاند و نشناختهاند. این عالم، انعکاسی بسیار کوچک و لحظهای از آن عالم غیب است. پشتوانه ما در واقع، عالم غیب است. خدایی که قرآن معرفی میکند، خدای همهکاره عالم غیب است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ...}}﴾}}<ref>«غیب آسمان و زمین از خداست. او عالم الغيب است.» سوره هود، آیه ۱۲۳.</ref> نماز غفلیهای که بین نماز مغرب و عشا خوانده میشود، بسیار معراج دهنده است و روند مخصوصی هم دارد. در رکعت اول بعد از حمد، داستانی تعریف میکند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لّا إِلَهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ}}﴾}}<ref>«...پس او را اجابت کردیم، نجات دادیم و ما مؤمنان را اینگونه نجات میدهیم.» سوره انبیا، آیات ۸۷ – ۸۸.</ref> در رکعت اول، انسان پلهای بالا میآید و در رکعت دوم، اگر بفهمد چه میگوید، همان جا حاجتش را میگیرد. {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}}﴾}}<ref>«تمام کلیدهای غیب به دست اوست و جز خودش هیچکس نمیداند. آنچه در خشکی و دریاست، میداند. برگی از درخت نمیافتد، الا اینکه خدا حسابش را دارد و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه علم آن در کتاب مبین وجود دارد.» سوره انعام، آیه ۵۹</ref> کسی که نماز غفیله میخواند و این جهانبینی را پیدا میکند، با خیال راحت و با اطمینان کامل دست به سوی خدا بلند میکند. وقتی باور او به غیب بیشتر شود، خدای او فرق میکند، على {{ع}} و قرآن او فرق میکند. او دیگر بزرگ شده و به غیب وصل شده است. کوه به لرزه درمیآید، ولی او دچار لغزش نمیشود. {{عربی|"كُنْتَ كَالْجَبَلِ الَّذِي لاَ تُحَرِّكُهُ الْعَوَاصِفُ وَ لاَ تُزِيلُهُ الْقَوَاصِفُ"}}<ref>كمال الدین، ج ۲، ص ۳۸۹</ref> دنیای شهود در برابر دنیای غیب، مثل یک کاسه آب در برابر دریاست که با کمی خاک، تیره و مکدر میشود و با تلنگری موج برمیدارد، اما کسی که عالم غیب را شناخته و به دریای غیب وصل شده، دیگر یک کاسه آب نیست و با این تلنگرها موج برنمیدارد. اگر جماعتی هم کنار دریا باشند، در دریا التهابی ایجاد نمیشود. با هیچ حادثهای در دریا التهاب و موج ایجاد نمیشود. موج دریا از این التهابها و حوادث نیست. موجش از جای دیگر است. فرمودند: {{عربی|"وَ اعْلَمْ بِأَنَّكَ لاَ تَكُونُ لَنَا وَلِيّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْكَ أَهْلُ مِصْرِكَ وَ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ يَحْزُنْكَ ذَلِكَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ يَسُرَّكَ ذَلِكَ"}}<ref>تحف العقول، ص ۲۸۴</ref> باور به غیب، جهانبینی انسان را عوض میکند؛ وقتی انسان عوض شود، قرآن برایش موجب هدایت میشود. یکی از دلایل انحرافات اخلاقی، نداشتن ایمان به غیب است. عالم شهود گولزننده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَ خَدَعَتْنِي الدُّنْيَا بِغُرُورِهَا}}﴾}}<ref>مصباح المتهجد، دعای کمیل.</ref> کسی که خدایش خدای عالم غیب و شهود است، از پدر و مادر و محیط آموزشی و... گلایه نمیکند، چرا که میداند همه اینها معادلات عالم شهود است. به جای اعتراض، میگوید خدایا! میدانم این عالم شهود در برابر عالم غیب اصلا چیزی نیست. با آن کلیدهایی که از عالم غیب در دست داری، به قلب من عنایتی کن. پای امامان {{عم}} در عالم غیب است. تا غیب را باور نکنیم، از قرآن و [[اهل بیت]] {{عم}} بهرهمند نمیشویم. نماز برای ما یک حرکت شهودی کم معناست. به همین دلیل است که بعضی معتقدند به جای نماز، قلبمان را صاف و پاک کنیم یا درباره روزه، این موضوع را مطرح میکنند که اگر پنج دقیقه دیرتر افطار کنیم، فرقی نمیکند. از نظر شهودی فرقی نمیکند، ولی در عالم غیب، لحظه افطار، لحظه اتفاقات بزرگی است. بر همین اساس هم زمان افطار تعیین شده است. بقیه احکام هم همینطور است. تا زمانی که اتکا و نیم نگاهی به عالم غیب نداشته باشیم، عبادت را درست نمیفهمیم. خدا و عالم غیب، جایگزین علل مجهوله نیست که هر جا مجهولی پیدا شد که با معادلات دنیایی قابل حل نبود، آن را به عالم غیب بفرستیم. کسانی که اینگونه تحلیل میکنند، حرکت ائمه {{عم}} را شهودی تحلیل میکنند. خداوند در قرآن میفرماید: خدا برای عدهای غیب را اظهار میکند. نمیگوید علم غیب میدهد، چرا که علم غیب کوچکتر از اظهار غیب است. {{عربی|﴿{{متن قرآن|عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً * إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ}}﴾}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref><ref>اگر «من» در «من رسول» تبعیضیه باشد، «من رسول»، (بعضی از رسولان) ترجمه میشود؛ یعنی کسانی مورد رضایت خدایند که رسول هستند. ولی اگر «من» ابتداییه باشد، در این صورت اصلاً مصداق، شخص امیرالمؤمنین {{ع}} است. در همین مورد، فرمودند {{عربی|﴿{{متن قرآن|مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ}}﴾}} رسول الله {{صل}} است و ما ورثه ایشان هستیم.</ref> {{عربی|﴿{{متن قرآن|فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}}﴾}}<ref>سوره جن، آیه۲۷.</ref> خدا به پیامبر {{صل}} فرمود که ایشان [[ائمه]] هدی {{عم}} هستند و روح تو در وجود آنها جاری است. روحی هم که در توست، از خداست؛ بنابراین آن روح الهی که رسول خدا {{صل}} را امداد میکند، یک روح الهی است که خداوند به پیامبر {{صل}} داده و آن روح خاص به ائمه {{عم}} انتقال پیدا کرده و به "مرتضای غیب" اختصاص دارد. آشنایی ائمه{{عم}} بر [[عالم غیب]]: [[ایمان به غیب]] ما را نگه داشته و زنده کرده است:{{عربی|﴿{{متن قرآن|وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ...}}﴾}}<ref>سوره هود، آیه ۱۲۳</ref> خداوند کلید غیب را در اختیار ائمه {{عم}} گذاشته و عالم غیبی را که {{عربی|﴿{{متن قرآن|فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً}}﴾}} برای آنان اظهار کرده است؛ البته اینطور نیست که همه چیز را بدانند. خداوند برای آنها اراده خواهد کرد؛ و بنابراین زندگی عادیشان را به طور معمول انجام میدهند. بخشی از [[علم غیب]]، ارتضایی است. اصلاً مرتضی یعنی کسی که غیب را در اختیار او گذاشتهاند. وقتی موسى {{ع}} در شهود دچار مسئله میشود، نام [[علی]]{{ع}} را میآورد. [[عیسی]]{{ع}}، نام على {{ع}} را میآورد، چرا که علی {{ع}} مرتضای غیبند و نام ایشان در عالم ایجاد تصرف میکند. دلیل ندارد که خدا همه را از غیب مطلع کند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء}}﴾}}<ref>«اما عدهای را برمیگزیند که آنها را به غیب آگاه میکند»؛ سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref>» <ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱ ص: ۱۵.</ref>. | ::::::ایمان به غیب، شرط اصلی بهرهمندی انسان از هدایت دین است؛ البته پذیرش غیب آسیب هم دارد و آن این است که هر سخن بیربطی را به غیب نسبت میدهند. این هم کجفهمی و کم فهمی است. بین عالم غیب و عالم شهود، رابطه معنیداری وجود دارد و اتفاقاً اتکای بزرگان به عالم غیب است. در عالم غیب خدا بسیار مهم است. اما در عالم شهود، به طور مثال درمان فلان بیماری، رابطه و فرمولی دارد و معادلات همه چیز روشن است. در این عالم، کمکم خدا بازنشسته میشود. خداوند در عالم شهودی که پسزمینه عالم غیب وجود نداشته باشد، کارهای نخواهد بود. {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ...}}﴾}}<ref>یهود گفتند دست خدا بسته است. سوره مائده، آیه ۶۴.</ref> چون عالم غیب را قبول ندارند. دست خودشان بسته است و خدایشان خدای بسیار کوچک، محدود و دست بستهای است؛ به همین دلیل، خودشان هم دستبسته و محروم از رحمت خدا هستند. {{عربی|﴿{{متن قرآن|...غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ...}}﴾}}<ref>سوره مائده، آیه ۶۴</ref> معصومین {{عم}} هم بیش از آنکه در عالم شهود دست داشته باشند، در عالم غیب دست دارند. به طور مثال، عدهای از نقش امام جواد {{ع}} در مدت محدود امامتشان میپرسند. اشکال این است که سؤالکنندگان عالم غیب را نفهمیدهاند و نشناختهاند. این عالم، انعکاسی بسیار کوچک و لحظهای از آن عالم غیب است. پشتوانه ما در واقع، عالم غیب است. خدایی که قرآن معرفی میکند، خدای همهکاره عالم غیب است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ...}}﴾}}<ref>«غیب آسمان و زمین از خداست. او عالم الغيب است.» سوره هود، آیه ۱۲۳.</ref> نماز غفلیهای که بین نماز مغرب و عشا خوانده میشود، بسیار معراج دهنده است و روند مخصوصی هم دارد. در رکعت اول بعد از حمد، داستانی تعریف میکند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لّا إِلَهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ}}﴾}}<ref>«...پس او را اجابت کردیم، نجات دادیم و ما مؤمنان را اینگونه نجات میدهیم.» سوره انبیا، آیات ۸۷ – ۸۸.</ref> در رکعت اول، انسان پلهای بالا میآید و در رکعت دوم، اگر بفهمد چه میگوید، همان جا حاجتش را میگیرد. {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}}﴾}}<ref>«تمام کلیدهای غیب به دست اوست و جز خودش هیچکس نمیداند. آنچه در خشکی و دریاست، میداند. برگی از درخت نمیافتد، الا اینکه خدا حسابش را دارد و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه علم آن در کتاب مبین وجود دارد.» سوره انعام، آیه ۵۹</ref> کسی که نماز غفیله میخواند و این جهانبینی را پیدا میکند، با خیال راحت و با اطمینان کامل دست به سوی خدا بلند میکند. وقتی باور او به غیب بیشتر شود، خدای او فرق میکند، على {{ع}} و قرآن او فرق میکند. او دیگر بزرگ شده و به غیب وصل شده است. کوه به لرزه درمیآید، ولی او دچار لغزش نمیشود. {{عربی|"كُنْتَ كَالْجَبَلِ الَّذِي لاَ تُحَرِّكُهُ الْعَوَاصِفُ وَ لاَ تُزِيلُهُ الْقَوَاصِفُ"}}<ref>كمال الدین، ج ۲، ص ۳۸۹</ref> دنیای شهود در برابر دنیای غیب، مثل یک کاسه آب در برابر دریاست که با کمی خاک، تیره و مکدر میشود و با تلنگری موج برمیدارد، اما کسی که عالم غیب را شناخته و به دریای غیب وصل شده، دیگر یک کاسه آب نیست و با این تلنگرها موج برنمیدارد. اگر جماعتی هم کنار دریا باشند، در دریا التهابی ایجاد نمیشود. با هیچ حادثهای در دریا التهاب و موج ایجاد نمیشود. موج دریا از این التهابها و حوادث نیست. موجش از جای دیگر است. فرمودند: {{عربی|"وَ اعْلَمْ بِأَنَّكَ لاَ تَكُونُ لَنَا وَلِيّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْكَ أَهْلُ مِصْرِكَ وَ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ يَحْزُنْكَ ذَلِكَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ يَسُرَّكَ ذَلِكَ"}}<ref>تحف العقول، ص ۲۸۴</ref> باور به غیب، جهانبینی انسان را عوض میکند؛ وقتی انسان عوض شود، قرآن برایش موجب هدایت میشود. یکی از دلایل انحرافات اخلاقی، نداشتن ایمان به غیب است. عالم شهود گولزننده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَ خَدَعَتْنِي الدُّنْيَا بِغُرُورِهَا}}﴾}}<ref>مصباح المتهجد، دعای کمیل.</ref> کسی که خدایش خدای عالم غیب و شهود است، از پدر و مادر و محیط آموزشی و... گلایه نمیکند، چرا که میداند همه اینها معادلات عالم شهود است. به جای اعتراض، میگوید خدایا! میدانم این عالم شهود در برابر عالم غیب اصلا چیزی نیست. با آن کلیدهایی که از عالم غیب در دست داری، به قلب من عنایتی کن. پای امامان {{عم}} در عالم غیب است. تا غیب را باور نکنیم، از قرآن و [[اهل بیت]] {{عم}} بهرهمند نمیشویم. نماز برای ما یک حرکت شهودی کم معناست. به همین دلیل است که بعضی معتقدند به جای نماز، قلبمان را صاف و پاک کنیم یا درباره روزه، این موضوع را مطرح میکنند که اگر پنج دقیقه دیرتر افطار کنیم، فرقی نمیکند. از نظر شهودی فرقی نمیکند، ولی در عالم غیب، لحظه افطار، لحظه اتفاقات بزرگی است. بر همین اساس هم زمان افطار تعیین شده است. بقیه احکام هم همینطور است. تا زمانی که اتکا و نیم نگاهی به عالم غیب نداشته باشیم، عبادت را درست نمیفهمیم. خدا و عالم غیب، جایگزین علل مجهوله نیست که هر جا مجهولی پیدا شد که با معادلات دنیایی قابل حل نبود، آن را به عالم غیب بفرستیم. کسانی که اینگونه تحلیل میکنند، حرکت ائمه {{عم}} را شهودی تحلیل میکنند. خداوند در قرآن میفرماید: خدا برای عدهای غیب را اظهار میکند. نمیگوید علم غیب میدهد، چرا که علم غیب کوچکتر از اظهار غیب است. {{عربی|﴿{{متن قرآن|عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً * إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ}}﴾}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref><ref>اگر «من» در «من رسول» تبعیضیه باشد، «من رسول»، (بعضی از رسولان) ترجمه میشود؛ یعنی کسانی مورد رضایت خدایند که رسول هستند. ولی اگر «من» ابتداییه باشد، در این صورت اصلاً مصداق، شخص امیرالمؤمنین {{ع}} است. در همین مورد، فرمودند {{عربی|﴿{{متن قرآن|مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ}}﴾}} رسول الله {{صل}} است و ما ورثه ایشان هستیم.</ref> {{عربی|﴿{{متن قرآن|فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}}﴾}}<ref>سوره جن، آیه۲۷.</ref> خدا به پیامبر {{صل}} فرمود که ایشان [[ائمه]] هدی {{عم}} هستند و روح تو در وجود آنها جاری است. روحی هم که در توست، از خداست؛ بنابراین آن روح الهی که رسول خدا {{صل}} را امداد میکند، یک روح الهی است که خداوند به پیامبر {{صل}} داده و آن روح خاص به ائمه {{عم}} انتقال پیدا کرده و به "مرتضای غیب" اختصاص دارد. آشنایی ائمه{{عم}} بر [[عالم غیب]]: [[ایمان به غیب]] ما را نگه داشته و زنده کرده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ...}}﴾}}<ref>سوره هود، آیه ۱۲۳</ref> خداوند کلید غیب را در اختیار ائمه {{عم}} گذاشته و عالم غیبی را که {{عربی|﴿{{متن قرآن|فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً}}﴾}} برای آنان اظهار کرده است؛ البته اینطور نیست که همه چیز را بدانند. خداوند برای آنها اراده خواهد کرد؛ و بنابراین زندگی عادیشان را به طور معمول انجام میدهند. بخشی از [[علم غیب]]، ارتضایی است. اصلاً مرتضی یعنی کسی که غیب را در اختیار او گذاشتهاند. وقتی موسى {{ع}} در شهود دچار مسئله میشود، نام [[علی]]{{ع}} را میآورد. [[عیسی]]{{ع}}، نام على {{ع}} را میآورد، چرا که علی {{ع}} مرتضای غیبند و نام ایشان در عالم ایجاد تصرف میکند. دلیل ندارد که خدا همه را از غیب مطلع کند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء}}﴾}}<ref>«اما عدهای را برمیگزیند که آنها را به غیب آگاه میکند»؛ سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref>» <ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱ ص: ۱۵.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||