پرش به محتوا

آیا امام مهدی فرزند دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ']]' به ' [['
جز (جایگزینی متن - 'رده:اتمام لینک داخلی' به '')
جز (جایگزینی متن - ']]' به ' [[')
خط ۶۱: خط ۶۱:
::::#'''قواعد کلی:''' [[احکام]] کلی [[شریعت]] محمدی{{صل}} ایجاب می‌کند که [[حضرت]] [[بقیة الله]]{{ع}} نیز مانند دیگر [[پیشوایان]] [[معصوم]] [[تشکیل خانواده]] داده، از [[سنت]] جد بزرگوارش [[پیامبر خاتم|حضرت محمد مصطفی ]]{{صل}} [[پیروی]] نماید. مرحوم [[محدث نوری]] می‌فرماید: "چگونه ترک خواهند نمود چنین [[سنت]] عظیمه جد بزرگوار خود را، با آن همه ترغیب و تحریص، که در فعل آن، و تهدید و تخویف که در ترک آن شده است، سزاوارترین [[امت]] در اخذ به [[سنت]] [[پیامبر]]{{صل}} [[امام]] هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن را ازخصایص آن جناب نشمرده است"<ref> نجم الثاقب، ص ۲۲۴.</ref>. مرحوم [[نهاوندی]] می‌فرمایند: "بالجمله بعد از [[اعتقاد]] به [[زندگی]] و [[غیبت]] آن بزرگوار، و استحباب تناکح و تناسل و منع از [[رهبانیت]] و عزوبت، لابد آن بزرگوار را عیال و [[اولاد]] خواهد بود، و کثرت آن به سبب [[طول عمر]]، چنانکه عادت اقتضا می‌کند، باعث [[اختیار]] بلدی خاص است که خالی از غیر [[خواص]] باشد، تا آنکه ذکر آن [[حضرت]] چنانکه مقتضای [[حکمت غیبت]] است، مستور بماند و [[اولاد]] او هم به آسودگی خاطر [[زندگی]] کنند، پس گول این [[شبهات]] را مخور و [[انکار]] وجود بلاد و [[اولاد]] آن بزرگوار را افسانه شمر"<ref> العبقری الحسان، ج ۲، ص ۱۳۴.</ref>. بنابراین، طبق قواعد کلی باید [[حضرت]] دارای [[همسر]] و [[فرزند]] باشد چنانکه این دو بزرگوار اشاره فرموده‌اند.  
::::#'''قواعد کلی:''' [[احکام]] کلی [[شریعت]] محمدی{{صل}} ایجاب می‌کند که [[حضرت]] [[بقیة الله]]{{ع}} نیز مانند دیگر [[پیشوایان]] [[معصوم]] [[تشکیل خانواده]] داده، از [[سنت]] جد بزرگوارش [[پیامبر خاتم|حضرت محمد مصطفی ]]{{صل}} [[پیروی]] نماید. مرحوم [[محدث نوری]] می‌فرماید: "چگونه ترک خواهند نمود چنین [[سنت]] عظیمه جد بزرگوار خود را، با آن همه ترغیب و تحریص، که در فعل آن، و تهدید و تخویف که در ترک آن شده است، سزاوارترین [[امت]] در اخذ به [[سنت]] [[پیامبر]]{{صل}} [[امام]] هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن را ازخصایص آن جناب نشمرده است"<ref> نجم الثاقب، ص ۲۲۴.</ref>. مرحوم [[نهاوندی]] می‌فرمایند: "بالجمله بعد از [[اعتقاد]] به [[زندگی]] و [[غیبت]] آن بزرگوار، و استحباب تناکح و تناسل و منع از [[رهبانیت]] و عزوبت، لابد آن بزرگوار را عیال و [[اولاد]] خواهد بود، و کثرت آن به سبب [[طول عمر]]، چنانکه عادت اقتضا می‌کند، باعث [[اختیار]] بلدی خاص است که خالی از غیر [[خواص]] باشد، تا آنکه ذکر آن [[حضرت]] چنانکه مقتضای [[حکمت غیبت]] است، مستور بماند و [[اولاد]] او هم به آسودگی خاطر [[زندگی]] کنند، پس گول این [[شبهات]] را مخور و [[انکار]] وجود بلاد و [[اولاد]] آن بزرگوار را افسانه شمر"<ref> العبقری الحسان، ج ۲، ص ۱۳۴.</ref>. بنابراین، طبق قواعد کلی باید [[حضرت]] دارای [[همسر]] و [[فرزند]] باشد چنانکه این دو بزرگوار اشاره فرموده‌اند.  
::::#'''[[روایات]] :''' در رابطه با [[همسر]] یا [[همسران]] [[حضرت]] [[بقیة الله]]{{ع}} تنها یک [[روایت]] است که سر نخی به دست می‌دهد و ن روایتی است که مرحوم "[[کفعمی]]" در کتاب [[شریف]] مصباح، [[نقل]] کرده است، بر اساس این [[روایت]]، [[همسر]] [[حضرت]]، از [[نسل]] "[[عبد العُزی]]" پسر [[عبدالمطلب]] می‌باشد<ref> نجم الثاقب، ص ۲۲۵.</ref>. و در این رابطه با [[اولاد]] آن [[حضرت]] که وجود آنها به روشنی اثبات می‌کند و این [[روایات]] ضمناً وجود [[همسر]] را نیز اثبات می‌کنند:  
::::#'''[[روایات]] :''' در رابطه با [[همسر]] یا [[همسران]] [[حضرت]] [[بقیة الله]]{{ع}} تنها یک [[روایت]] است که سر نخی به دست می‌دهد و ن روایتی است که مرحوم "[[کفعمی]]" در کتاب [[شریف]] مصباح، [[نقل]] کرده است، بر اساس این [[روایت]]، [[همسر]] [[حضرت]]، از [[نسل]] "[[عبد العُزی]]" پسر [[عبدالمطلب]] می‌باشد<ref> نجم الثاقب، ص ۲۲۵.</ref>. و در این رابطه با [[اولاد]] آن [[حضرت]] که وجود آنها به روشنی اثبات می‌کند و این [[روایات]] ضمناً وجود [[همسر]] را نیز اثبات می‌کنند:  
::::##[[سید بن طاوس]]، در [[جمال]] الاسبوع می‌فرماید: روایتی با سندهای متصل یافتم که [[حضرت]] [[ولی عصر]]{{ع}} را [[اولاد]] بسیاری هست که در شهرهای کرانه دریا [[حاکم]] و [[والی]] هستند و در [[نیکی]] و [[بزرگواری]] در رأس [[نیکان]] روزگار و در قله [[صفات ]][[ابرار]] و [[اخیار]] هستند"<ref> جمال الاسبوع، ص ۵۱۲. </ref>.
::::##[[سید بن طاوس]]، در [[جمال]] الاسبوع می‌فرماید: روایتی با سندهای متصل یافتم که [[حضرت]] [[ولی عصر]]{{ع}} را [[اولاد]] بسیاری هست که در شهرهای کرانه دریا [[حاکم]] و [[والی]] هستند و در [[نیکی]] و [[بزرگواری]] در رأس [[نیکان]] روزگار و در قله [[صفات ]] [[ابرار]] و [[اخیار]] هستند"<ref> جمال الاسبوع، ص ۵۱۲. </ref>.
::::##[[روایت]] انباری که مرحوم [[علامه مجلسی]] در بحار آن را آورده و روایتی طولانی است<ref> بحارالانوار، ج ۵۳، از ص ۲۱۳ تا ص ۲۲۱، حکایت ثالثه.</ref>. البته بسیاری از بزرگان در داستان انباری [[تردید]] کرده‌اند از جمله مرحوم حاج [[آقا بزرگ تهرانی]] در کتاب [[شریف]] الذریعه<ref> الذریعه، ج ۵، ص ۱۰۶.</ref> و [[آیت الله]] [[ابراهیم امینی]] در کتاب [[دادگستر جهان]]<ref> دادگستر جهان، ص ۲۰۶.</ref>.
::::##[[روایت]] انباری که مرحوم [[علامه مجلسی]] در بحار آن را آورده و روایتی طولانی است<ref> بحارالانوار، ج ۵۳، از ص ۲۱۳ تا ص ۲۲۱، حکایت ثالثه.</ref>. البته بسیاری از بزرگان در داستان انباری [[تردید]] کرده‌اند از جمله مرحوم حاج [[آقا بزرگ تهرانی]] در کتاب [[شریف]] الذریعه<ref> الذریعه، ج ۵، ص ۱۰۶.</ref> و [[آیت الله]] [[ابراهیم امینی]] در کتاب [[دادگستر جهان]]<ref> دادگستر جهان، ص ۲۰۶.</ref>.
::::##[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "برای [[صاحب]] این امر دو [[غیبت]] است، یکی از آنها به قدری طولانی می‌شود که برخی [[مردم]] می‌گویند [[وفات]] کرده و برخی می‌گوید کشته شده و برخی می‌گویند آمده و رفته، جز تعدادی اندک از [[شیعیان]]، بر [[باور]] خود [[استوار]] نماند و کسی از اقامتگاه او مطلع نمی‌شود، حتی [[فرزندان]] او [[جایگاه]] او نمی‌دانند، به جز کسی که متصدی امور اوست"<ref> غیبت شیخ طوسی، ص ۱۰۳؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۳.</ref>.
::::##[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "برای [[صاحب]] این امر دو [[غیبت]] است، یکی از آنها به قدری طولانی می‌شود که برخی [[مردم]] می‌گویند [[وفات]] کرده و برخی می‌گوید کشته شده و برخی می‌گویند آمده و رفته، جز تعدادی اندک از [[شیعیان]]، بر [[باور]] خود [[استوار]] نماند و کسی از اقامتگاه او مطلع نمی‌شود، حتی [[فرزندان]] او [[جایگاه]] او نمی‌دانند، به جز کسی که متصدی امور اوست"<ref> غیبت شیخ طوسی، ص ۱۰۳؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۳.</ref>.
خط ۸۲: خط ۸۲:
:::::*گمانه‌های سه گانه‌ای که مطرح شده بدین قرار است:
:::::*گمانه‌های سه گانه‌ای که مطرح شده بدین قرار است:
:::::'''۱) [[ازدواج]] کرده و دارای فرزندانی نیز هست:'''<ref> میرزا حسین طبرسینوری، نجم الثاقب، ص ۴۰۲.</ref>کسانی که بر این باورند، [[اعتقاد]] دارند آن [[حضرت]] نه فقط [[ازدواج]] کرده، که دارای فرزندانی نیز هست و آنان نیز فرزندانی دارند و....
:::::'''۱) [[ازدواج]] کرده و دارای فرزندانی نیز هست:'''<ref> میرزا حسین طبرسینوری، نجم الثاقب، ص ۴۰۲.</ref>کسانی که بر این باورند، [[اعتقاد]] دارند آن [[حضرت]] نه فقط [[ازدواج]] کرده، که دارای فرزندانی نیز هست و آنان نیز فرزندانی دارند و....
:::::*[[میرزا]] [[حسین طبرسی نوری]] از جمله کسانی که بر این مطلب پافشاری زیادی دارد. ایشان در [[نجم الثاقب]] با عنوان "[[دفع شبهه]] نبودن [[اولاد]] برای آن [[حضرت]]" آورده است: [[سید بن طاووس]] در اواخر کتاب "[[جمال]] الاسبوع"<ref> سید بن طاووس، جمال الاسبوع، ص ۵۱۲.</ref> گفته که: "من یافتم روایتی به [[سند]] متصل به اینکه از برای [[مهدی]] گروهی از [[اولاد]] است که والیانند در اطراف [[شهرها]] که در دریاست و ایشان دارایند [[غایت]] بزرگی و [[صفات ]][[نیکان]] را"<ref> میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، ص ۴۰۲.</ref>. در مراجعه به [[جمال]] الاسبوع درخواهیم یافت که نه فقط سندی بر این ادعا نیاورده، بلکه مشخص نکرده این سخن از چه کسی ذکر شده است. استناد به چنین سخنی بر مطلبی به این مهمّی، جای بسی شگفتی است. کسانی که بر دیدگاه نخست پای می‌فشارند، بر این باورند که [[زن]] و [[فرزند]] داشتن [[حضرت]] با قواعد کلی [[روایات]] و [[ادعیه]] سازگار است<ref>سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ۱جلد، شباب الجنه - قم (ایران)، چاپ: ۲، ۱۳۸۵ ه.ش.</ref>. ایشان بر این باورند که [[احکام]] کلی [[شریعت]] محمّدی{{صل}} ایجاب می‌کند که [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} نیز به مانند دیگر [[پیشوایان]] [[معصوم]]{{عم}} [[تشکیل خانواده]] داده از [[سنّت]] جد بزرگوار خود [[پیروی]] نماید<ref> ر. ک: نجم الثاقب، ص ۴۰۲.</ref>.
:::::*[[میرزا]] [[حسین طبرسی نوری]] از جمله کسانی که بر این مطلب پافشاری زیادی دارد. ایشان در [[نجم الثاقب]] با عنوان "[[دفع شبهه]] نبودن [[اولاد]] برای آن [[حضرت]]" آورده است: [[سید بن طاووس]] در اواخر کتاب "[[جمال]] الاسبوع"<ref> سید بن طاووس، جمال الاسبوع، ص ۵۱۲.</ref> گفته که: "من یافتم روایتی به [[سند]] متصل به اینکه از برای [[مهدی]] گروهی از [[اولاد]] است که والیانند در اطراف [[شهرها]] که در دریاست و ایشان دارایند [[غایت]] بزرگی و [[صفات ]] [[نیکان]] را"<ref> میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، ص ۴۰۲.</ref>. در مراجعه به [[جمال]] الاسبوع درخواهیم یافت که نه فقط سندی بر این ادعا نیاورده، بلکه مشخص نکرده این سخن از چه کسی ذکر شده است. استناد به چنین سخنی بر مطلبی به این مهمّی، جای بسی شگفتی است. کسانی که بر دیدگاه نخست پای می‌فشارند، بر این باورند که [[زن]] و [[فرزند]] داشتن [[حضرت]] با قواعد کلی [[روایات]] و [[ادعیه]] سازگار است<ref>سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ۱جلد، شباب الجنه - قم (ایران)، چاپ: ۲، ۱۳۸۵ ه.ش.</ref>. ایشان بر این باورند که [[احکام]] کلی [[شریعت]] محمّدی{{صل}} ایجاب می‌کند که [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} نیز به مانند دیگر [[پیشوایان]] [[معصوم]]{{عم}} [[تشکیل خانواده]] داده از [[سنّت]] جد بزرگوار خود [[پیروی]] نماید<ref> ر. ک: نجم الثاقب، ص ۴۰۲.</ref>.
:::::*اما نکته قابل توجّه این است که این استحباب با مسئله بسیار مهمّی با عنوان [[غیبت]] و [[فلسفه]] آن در [[تعارض]] است. از ایشان می‌پرسیم اهمیت [[ازدواج]] به عنوان یک [[مستحب]] بیشتر است یا امر بسیار مهمّ "[[امر به معروف و نهی از منکر]]"؟ حتما پاسخ خواهد داد: [[امر به معروف]] مهمّ‌تر است. حال آیا [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} از این همه منکری که رخ می‌دهد خبر دارد یا خیر؟ حتما می‌گوید: خبر دارد. پس چرا [[نهی از منکر]] نمی‌کند؟ خواهد گفت با [[مقام]] [[غیبت]] [[حضرت]] در [[تعارض]] است. حال این پرسش پیش می‌آید که واجبی به این مهمّی در [[تعارض]] با [[غیبت]] ترک می‌شود، اما امر [[مستحب]] نه!! نه فقط [[امر به معروف]] که بسیاری از شئونات [[امام]] است که به خاطر [[غیبت]] ایشان به صورت موقت ترک می‌شود. افزون بر اینکه [[روایت]] [[نبوی]] می‌گوید {{عربی|"فَمَنْ‏ رَغِبَ‏ عَنْ‏ سُنَّتِي‏ فَلَيْسَ‏ مِنِّي‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref> محمّد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۰.</ref> و آن بدین معناست که با آن به [[مخالفت]] برخیزد و بر ما روشن است که هرکس اگر به دلیل‌هایی نتوانست [[ازدواج]] کند به این معنا نیست که با آن مخالف است. همچنین آنها بر این باورند که پاره‌ای از [[روایات]] شاهدی بر [[همسر]] و فرزنددار بودن آن [[حضرت]] است.
:::::*اما نکته قابل توجّه این است که این استحباب با مسئله بسیار مهمّی با عنوان [[غیبت]] و [[فلسفه]] آن در [[تعارض]] است. از ایشان می‌پرسیم اهمیت [[ازدواج]] به عنوان یک [[مستحب]] بیشتر است یا امر بسیار مهمّ "[[امر به معروف و نهی از منکر]]"؟ حتما پاسخ خواهد داد: [[امر به معروف]] مهمّ‌تر است. حال آیا [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} از این همه منکری که رخ می‌دهد خبر دارد یا خیر؟ حتما می‌گوید: خبر دارد. پس چرا [[نهی از منکر]] نمی‌کند؟ خواهد گفت با [[مقام]] [[غیبت]] [[حضرت]] در [[تعارض]] است. حال این پرسش پیش می‌آید که واجبی به این مهمّی در [[تعارض]] با [[غیبت]] ترک می‌شود، اما امر [[مستحب]] نه!! نه فقط [[امر به معروف]] که بسیاری از شئونات [[امام]] است که به خاطر [[غیبت]] ایشان به صورت موقت ترک می‌شود. افزون بر اینکه [[روایت]] [[نبوی]] می‌گوید {{عربی|"فَمَنْ‏ رَغِبَ‏ عَنْ‏ سُنَّتِي‏ فَلَيْسَ‏ مِنِّي‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref> محمّد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۰.</ref> و آن بدین معناست که با آن به [[مخالفت]] برخیزد و بر ما روشن است که هرکس اگر به دلیل‌هایی نتوانست [[ازدواج]] کند به این معنا نیست که با آن مخالف است. همچنین آنها بر این باورند که پاره‌ای از [[روایات]] شاهدی بر [[همسر]] و فرزنددار بودن آن [[حضرت]] است.
:::::*مهمّترین روایاتی را که در این بخش ارائه می‌نمایند از این قرار است:
:::::*مهمّترین روایاتی را که در این بخش ارائه می‌نمایند از این قرار است:
خط ۹۷: خط ۹۷:
:::::'''۲) [[ازدواج]] انجام گرفته، ولی [[اولاد]] ندارد:'''<ref> سید محمّد صدر، تاریخ الغیبة الکبری، مقدمه ص ۲۳.</ref>عده‌ای به [[دلیل]] مواجهه با اشکالاتی که بر [[زن]] و [[فرزند]] داشتن [[حضرت]] ذکر شده، گمانه وسطی را برگزیده‌اند. به این بیان که [[حضرت]] به خاطر عمل به [[سنّت]] [[پیامبر]] [[ازدواج]] کرده، ولی به خاطر مصون ماندن از مشکلات [[فرزند]] داشتن، دارای [[فرزند]] نیست. غافل از اینکه اشکالات [[فرزند]] داشتن [[حضرت]]، درباره [[همسر]] [[حضرت]] همچنان [[باقی]] خواهد ماند. با این بیان که اگر قرار باشد، آن [[حضرت]] شخصی را به عنوان [[همسر]] برگزیند، یا باید بگوییم که [[عمر]] او نیز مانند [[عمر]] [[حضرت]] طولانی است- که بر این امر دلیلی نداریم- یا اینکه بگوییم مدتی با آن [[حضرت]] [[زندگی]] کرده و از [[دنیا]] رفته است. در این صورت، [[حضرت]] به [[سنّت]] [[ازدواج]] عمل کرده و پس از آن، تنها و بدون [[زن]] و [[فرزند]] [[زندگی]] را ادامه میدهد.
:::::'''۲) [[ازدواج]] انجام گرفته، ولی [[اولاد]] ندارد:'''<ref> سید محمّد صدر، تاریخ الغیبة الکبری، مقدمه ص ۲۳.</ref>عده‌ای به [[دلیل]] مواجهه با اشکالاتی که بر [[زن]] و [[فرزند]] داشتن [[حضرت]] ذکر شده، گمانه وسطی را برگزیده‌اند. به این بیان که [[حضرت]] به خاطر عمل به [[سنّت]] [[پیامبر]] [[ازدواج]] کرده، ولی به خاطر مصون ماندن از مشکلات [[فرزند]] داشتن، دارای [[فرزند]] نیست. غافل از اینکه اشکالات [[فرزند]] داشتن [[حضرت]]، درباره [[همسر]] [[حضرت]] همچنان [[باقی]] خواهد ماند. با این بیان که اگر قرار باشد، آن [[حضرت]] شخصی را به عنوان [[همسر]] برگزیند، یا باید بگوییم که [[عمر]] او نیز مانند [[عمر]] [[حضرت]] طولانی است- که بر این امر دلیلی نداریم- یا اینکه بگوییم مدتی با آن [[حضرت]] [[زندگی]] کرده و از [[دنیا]] رفته است. در این صورت، [[حضرت]] به [[سنّت]] [[ازدواج]] عمل کرده و پس از آن، تنها و بدون [[زن]] و [[فرزند]] [[زندگی]] را ادامه میدهد.
:::::'''۳) [[ازدواج]] نکرده است:''' به طور اساسی [[همسر]] [[اختیار]] کردن برای [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} با [[فلسفه غیبت]] در [[تعارض]] است. و بسیار بعید است آن [[حضرت]] [[ازدواج]] کرده باشد. اگرچه وقتی [[ادله]] قائلین به اثبات [[زن]] و [[فرزند]] داشتن [[حضرت]] ناکافی دانسته شد، نیازی به آوردن [[دلیل]] بر [[زن]] و [[فرزند]] نداشتن نخواهد بود؛ لکن کسانی که احتمال سوم را مطرح کرده‌اند، به ادله‌ای نیز [[تمسک]] کرده‌اند. که از جمله آنهاست:
:::::'''۳) [[ازدواج]] نکرده است:''' به طور اساسی [[همسر]] [[اختیار]] کردن برای [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} با [[فلسفه غیبت]] در [[تعارض]] است. و بسیار بعید است آن [[حضرت]] [[ازدواج]] کرده باشد. اگرچه وقتی [[ادله]] قائلین به اثبات [[زن]] و [[فرزند]] داشتن [[حضرت]] ناکافی دانسته شد، نیازی به آوردن [[دلیل]] بر [[زن]] و [[فرزند]] نداشتن نخواهد بود؛ لکن کسانی که احتمال سوم را مطرح کرده‌اند، به ادله‌ای نیز [[تمسک]] کرده‌اند. که از جمله آنهاست:
::::#[[مسعودی]] در "[[اثبات الوصیه]]" [[نقل]] کرده در محضر [[امام رضا]]{{ع}} [[علی بن حمزه]] و [[ابن سراج]] و [[ابن ابی سعید مکاوی]] وارد شدند. [[علی بن ابی حمزه]] آغاز به سخن کرده گفت: برای ما از پدرانتان [[نقل]] شده که تمام [[وظائف]] [[امام]] پس از [[رحلت]] به [[امامی]] مانند او منتقل می‌شود. [[امام رضا]]{{ع}} به او فرمود: خبر بده مرا از [[حسین بن علی]]{{ع}} [[امام]] بود یا نه؟ گفت: [[امام]] بود. [[حضرت]] فرمود: پس چه کسی [[جانشین]] او شد؟ عرض کرد: [[علی بن حسین]]{{ع}}. این پرسش و پاسخ ادامه یافت تا اینکه [[ابن ابی حمزه]] گفت: برای ما [[روایت]] شده که [[امام]] در نخواهد گذشت تا اینکه [[جانشین]] و [[نسل]] خود را ببیند. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: آیا در این [[روایت]] بیش از چیزی برای شما گفته نشده؟. گفت: نه. [[حضرت]] فرمود: بله به [[خدا]] [[سوگند]] برایتان [[روایت]] شده مگر [[قائم]]  [[ابی حمزه]] با حالتی [[شبیه ]][[اعتراض]] گفت: این قسمت در [[حدیث]] است؟! [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: وای بر تو چگونه جرأت کردی به چیزی که بخشی از آن را نادیده گرفته‌ای بر من [[احتجاج]] کنی"<ref> ابو الحسن علی بن حسین مسعودی رحمه اللّه، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب{{ع}}، ص ۲۰۸.</ref>. افزون بر [[مسعودی]]، [[کشی]] در [[رجال]] خود<ref> محمّد بن عمر کشی، رجال کشی، ص ۴۶۵.</ref> و [[شیخ طوسی]] در "[[اختیار]] معرفه الرجال"<ref>[[شیخ طوسی]]، اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۷۶۴.</ref> نیز این [[روایت]] را با اندک تفاوتی آورده‌اند. روشن است که این [[روایت]] نه فقط داشتن [[فرزند]] برای [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} را در [[دوران غیبت]] منتفی می‌داند، بلکه در تمامی [[عمر]] آن [[حضرت]] چنین می‌داند.
::::#[[مسعودی]] در "[[اثبات الوصیه]]" [[نقل]] کرده در محضر [[امام رضا]]{{ع}} [[علی بن حمزه]] و [[ابن سراج]] و [[ابن ابی سعید مکاوی]] وارد شدند. [[علی بن ابی حمزه]] آغاز به سخن کرده گفت: برای ما از پدرانتان [[نقل]] شده که تمام [[وظائف]] [[امام]] پس از [[رحلت]] به [[امامی]] مانند او منتقل می‌شود. [[امام رضا]]{{ع}} به او فرمود: خبر بده مرا از [[حسین بن علی]]{{ع}} [[امام]] بود یا نه؟ گفت: [[امام]] بود. [[حضرت]] فرمود: پس چه کسی [[جانشین]] او شد؟ عرض کرد: [[علی بن حسین]]{{ع}}. این پرسش و پاسخ ادامه یافت تا اینکه [[ابن ابی حمزه]] گفت: برای ما [[روایت]] شده که [[امام]] در نخواهد گذشت تا اینکه [[جانشین]] و [[نسل]] خود را ببیند. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: آیا در این [[روایت]] بیش از چیزی برای شما گفته نشده؟. گفت: نه. [[حضرت]] فرمود: بله به [[خدا]] [[سوگند]] برایتان [[روایت]] شده مگر [[قائم]]  [[ابی حمزه]] با حالتی [[شبیه ]] [[اعتراض]] گفت: این قسمت در [[حدیث]] است؟! [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: وای بر تو چگونه جرأت کردی به چیزی که بخشی از آن را نادیده گرفته‌ای بر من [[احتجاج]] کنی"<ref> ابو الحسن علی بن حسین مسعودی رحمه اللّه، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب{{ع}}، ص ۲۰۸.</ref>. افزون بر [[مسعودی]]، [[کشی]] در [[رجال]] خود<ref> محمّد بن عمر کشی، رجال کشی، ص ۴۶۵.</ref> و [[شیخ طوسی]] در "[[اختیار]] معرفه الرجال"<ref>[[شیخ طوسی]]، اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۷۶۴.</ref> نیز این [[روایت]] را با اندک تفاوتی آورده‌اند. روشن است که این [[روایت]] نه فقط داشتن [[فرزند]] برای [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} را در [[دوران غیبت]] منتفی می‌داند، بلکه در تمامی [[عمر]] آن [[حضرت]] چنین می‌داند.
::::#[[شیخ طوسی]] در [[کتاب الغیبه]] نزدیک به همین مضمون را در روایتی دیگر آورده است. [[حسن بن علی خزاز]] گفت [[علی بن ابی حمزه]] وارد بر [[امام رضا]]{{ع}} شد. پرسید آیا شما [[امام]] هستی؟ [[حضرت]] فرمود: آری. [[علی بن ابی حمزه]] گفت: از [[پدر]] بزرگ شما [[جعفر بن محمّد]] شنیدم که: [[امامی]] نیست مگر اینکه فرزندی دارد. [[امام]] فرمود: آیا فراموش کردی یا خود را به [[فراموشی]] زدی؟ اینچنین که گفتی نفرمود. بلکه ایشان فرمود: [[امامی]] نیست مگر اینکه فرزندی داشته باشد مگر [[امامی]] که [[حسین بن علی]] برای او خارج می‌شود "[[رجعت]] می‌کند" پس همانا او فرزندی نخواهد داشت. [[علی بن ابی حمزه]] گفت راست فرمودی اینچنین فرمود جد بزرگوار شما<ref>{{عربی|"يَكُونُ‏ الْإِمَامُ‏ إِلَّا وَ لَهُ‏ عَقِبٌ‏ إِلَّا الْإِمَامُ‏ الَّذِي‏ يَخْرُجُ‏ عَلَيْهِ‏ الْحُسَيْنُ‏ بْنُ‏ عَلِيٍ‏{{ع}} فَإِنَّهُ لَا عَقِبَ لَهُ‏ ‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ شیخ طوسی رحمه اللّه، کتاب الغیبة، ص ۲۲۴.</ref>
::::#[[شیخ طوسی]] در [[کتاب الغیبه]] نزدیک به همین مضمون را در روایتی دیگر آورده است. [[حسن بن علی خزاز]] گفت [[علی بن ابی حمزه]] وارد بر [[امام رضا]]{{ع}} شد. پرسید آیا شما [[امام]] هستی؟ [[حضرت]] فرمود: آری. [[علی بن ابی حمزه]] گفت: از [[پدر]] بزرگ شما [[جعفر بن محمّد]] شنیدم که: [[امامی]] نیست مگر اینکه فرزندی دارد. [[امام]] فرمود: آیا فراموش کردی یا خود را به [[فراموشی]] زدی؟ اینچنین که گفتی نفرمود. بلکه ایشان فرمود: [[امامی]] نیست مگر اینکه فرزندی داشته باشد مگر [[امامی]] که [[حسین بن علی]] برای او خارج می‌شود "[[رجعت]] می‌کند" پس همانا او فرزندی نخواهد داشت. [[علی بن ابی حمزه]] گفت راست فرمودی اینچنین فرمود جد بزرگوار شما<ref>{{عربی|"يَكُونُ‏ الْإِمَامُ‏ إِلَّا وَ لَهُ‏ عَقِبٌ‏ إِلَّا الْإِمَامُ‏ الَّذِي‏ يَخْرُجُ‏ عَلَيْهِ‏ الْحُسَيْنُ‏ بْنُ‏ عَلِيٍ‏{{ع}} فَإِنَّهُ لَا عَقِبَ لَهُ‏ ‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ شیخ طوسی رحمه اللّه، کتاب الغیبة، ص ۲۲۴.</ref>
::::#روایاتی [[حضرت خضر]] را به عنوان کسی معرفی کرده که [[وحشت]] تنهایی [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} را در [[دوران غیبت]] برطرف می‌سازد و در حالی که اگر آن [[حضرت]] [[زن]] و [[فرزند]] داشت، نیازی به ملازم و همراه نبود. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: "[[حضرت خضر]]{{ع}} از [[آب]] حیات نوشید و او زنده است... ، [[خداوند]] به واسطه او تنهایی [[قائم]] ما را در دوران غیبتش به انس تبدیل کند و [[غربت]] و تنهایی‌اش را با او مرتفع سازد"<ref>{{عربی|"يإِنَ‏ الْخَضِرَ شَرِبَ‏ مِنْ‏ مَاءِ الْحَيَاةِ فَهُوَ حَيٌ‏ لَا يَمُوتُ‏ حَتَّى يُنْفَخَ فِي الصُّورِ وَ إِنَّهُ لَيَحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَةٍ وَ يَقِفُ بِعَرَفَةَ فَيُؤَمِّنُ عَلَى دُعَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيُونِسُ اللَّهُ بِهِ وَحْشَةَ قَائِمِنَا فِي غَيْبَتِهِ وَ يَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُ‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۳۸۵، ح ۱.</ref>
::::#روایاتی [[حضرت خضر]] را به عنوان کسی معرفی کرده که [[وحشت]] تنهایی [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} را در [[دوران غیبت]] برطرف می‌سازد و در حالی که اگر آن [[حضرت]] [[زن]] و [[فرزند]] داشت، نیازی به ملازم و همراه نبود. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: "[[حضرت خضر]]{{ع}} از [[آب]] حیات نوشید و او زنده است... ، [[خداوند]] به واسطه او تنهایی [[قائم]] ما را در دوران غیبتش به انس تبدیل کند و [[غربت]] و تنهایی‌اش را با او مرتفع سازد"<ref>{{عربی|"يإِنَ‏ الْخَضِرَ شَرِبَ‏ مِنْ‏ مَاءِ الْحَيَاةِ فَهُوَ حَيٌ‏ لَا يَمُوتُ‏ حَتَّى يُنْفَخَ فِي الصُّورِ وَ إِنَّهُ لَيَحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَةٍ وَ يَقِفُ بِعَرَفَةَ فَيُؤَمِّنُ عَلَى دُعَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيُونِسُ اللَّهُ بِهِ وَحْشَةَ قَائِمِنَا فِي غَيْبَتِهِ وَ يَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُ‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۳۸۵، ح ۱.</ref>
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:
:::::##بر فرض که بپذیریم، باز هم چیزی در [[روایت]] وجود ندارد که حاکی از زمان و [[فرزندان]] [[امام]]{{ع}} باشد. و شاید پس از چند قرن فرزندانش متولّد شوند.
:::::##بر فرض که بپذیریم، باز هم چیزی در [[روایت]] وجود ندارد که حاکی از زمان و [[فرزندان]] [[امام]]{{ع}} باشد. و شاید پس از چند قرن فرزندانش متولّد شوند.
:::::#[[روایت]] [[جزیره خضرا]]ء که [[مرحوم مجلسی]] در [[بحار الانوار]] [[نقل]] کرده است، در صورتی که این [[روایت]] دارای [[سند]] معتبر و قابل [[اعتماد]] نیست، و بیشتر شبیه یک افسانه و رمان است تا واقعیت.
:::::#[[روایت]] [[جزیره خضرا]]ء که [[مرحوم مجلسی]] در [[بحار الانوار]] [[نقل]] کرده است، در صورتی که این [[روایت]] دارای [[سند]] معتبر و قابل [[اعتماد]] نیست، و بیشتر شبیه یک افسانه و رمان است تا واقعیت.
:::::#[[روایت]] پنج [[شهر]] [[احمد]] بن [[محمد]] بن یحیی انباری مبنی بر اینکه [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} فرزندانی دارد که [[پنج تن]] از آنان [[حکومت]] پنج [[شهر]] و پایتخت را عهده دارند. این [[روایت]] نیز به یک افسانه می‌‏ماند، ضمن اینکه [[سند]] این داستان بسیار [[سست]] و بی‌‏اساس است. علّامه محقق، [[شیخ]] [[آقا بزرگ تهرانی]]، در صحّت [[روایت]] مذکور تشکیک کرده چنین می‌‏‏نویسد: این داستان در آخر یکی از نسخه‌‏های کتاب تعازی تألیف [[محمد]] بن [[علی]] علومی مرقوم بوده است. پس [[علی]] بن [[فتح]] اللّه کاشانی، [[گمان]] کرده که داستان مرقوم، جزو آن کتاب است، در صورتی که اشتباه کرده و ممکن نیست داستان، جزء آن کتاب باشد، زیرا یحیی بن [[هبیره ]][[وزیر]]، که این قضیه در منزلش اتفاق افتاده، در [[تاریخ]] ۵۶۰ [[وفات]] کرده و مؤلّف کتاب تعازی قریب دویست سال بر وی تقدّم داشته است. علاوه بر آن، در متن داستان نیز، تناقضاتی دیده می‌‏‏شود، زیرا [[احمد]] بن [[محمد]] بن یحیی انباری که ناقل داستان است، می‌‏گوید: [[وزیر]] از ما [[پیمان]] گرفت که داستان مذکور را، برای احدی [[نقل]] نکنیم، ما هم به [[عهد]] خود وفا کردیم و تا زنده بود برای هیچ‏کس ابراز ننمودیم. بنابراین باید حکایت آن داستان، بعد از [[تاریخ]] [[وفات]] [[وزیر]] یعنی ۵۶۰ اتفاق افتاده باشد، در صورتی که در متن داستان، [[عثمان]] بن [[عبد]] الباقی می‌‏‏گوید: [[احمد]] بن [[محمد]] بن یحیی انباری‏ داستان را در [[تاریخ]] ۵۴۳ برای من حکایت کرد.<ref> دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص ۲۰۷.</ref>
:::::#[[روایت]] پنج [[شهر]] [[احمد]] بن [[محمد]] بن یحیی انباری مبنی بر اینکه [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} فرزندانی دارد که [[پنج تن]] از آنان [[حکومت]] پنج [[شهر]] و پایتخت را عهده دارند. این [[روایت]] نیز به یک افسانه می‌‏ماند، ضمن اینکه [[سند]] این داستان بسیار [[سست]] و بی‌‏اساس است. علّامه محقق، [[شیخ]] [[آقا بزرگ تهرانی]]، در صحّت [[روایت]] مذکور تشکیک کرده چنین می‌‏‏نویسد: این داستان در آخر یکی از نسخه‌‏های کتاب تعازی تألیف [[محمد]] بن [[علی]] علومی مرقوم بوده است. پس [[علی]] بن [[فتح]] اللّه کاشانی، [[گمان]] کرده که داستان مرقوم، جزو آن کتاب است، در صورتی که اشتباه کرده و ممکن نیست داستان، جزء آن کتاب باشد، زیرا یحیی بن [[هبیره ]] [[وزیر]]، که این قضیه در منزلش اتفاق افتاده، در [[تاریخ]] ۵۶۰ [[وفات]] کرده و مؤلّف کتاب تعازی قریب دویست سال بر وی تقدّم داشته است. علاوه بر آن، در متن داستان نیز، تناقضاتی دیده می‌‏‏شود، زیرا [[احمد]] بن [[محمد]] بن یحیی انباری که ناقل داستان است، می‌‏گوید: [[وزیر]] از ما [[پیمان]] گرفت که داستان مذکور را، برای احدی [[نقل]] نکنیم، ما هم به [[عهد]] خود وفا کردیم و تا زنده بود برای هیچ‏کس ابراز ننمودیم. بنابراین باید حکایت آن داستان، بعد از [[تاریخ]] [[وفات]] [[وزیر]] یعنی ۵۶۰ اتفاق افتاده باشد، در صورتی که در متن داستان، [[عثمان]] بن [[عبد]] الباقی می‌‏‏گوید: [[احمد]] بن [[محمد]] بن یحیی انباری‏ داستان را در [[تاریخ]] ۵۴۳ برای من حکایت کرد.<ref> دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص ۲۰۷.</ref>
:::::#روایتی که [[سید بن طاووس]] [[نقل]] کرده است که [[امام رضا]]{{ع}} در [[مقام]] [[دعا]] عرض کرد: {{عربی| اللّهمّ صلّ علی ولاة عهده و الائمّة من ولده }} <ref> جمال الاسبوغ، سید بن طاووس، ص ۵۱۲</ref> این [[روایت]] نیز قابل [[اعتماد]] نیست، زیرا [[سند]] آن ضعیف است. ضمنا بنابر تصریح خود [[سید بن طاووس]]، دارای متن دیگری نیز می‌‏‏باشد که به این شکل است: {{عربی| اللّهمّ صلّ علی ولاة عهده و الائمّة من بعده }}. و همچنین اگر صحّت [[روایت]] را بپذیریم، باز هم در آن نکته‏‌ای که حاکی از زمان ولادت [[فرزندان]] [[امام]] باشد، وجود ندارد. روایاتی که در بحث پیش آوردیم، نمی‌‏‏تواند ثابت کند که [[امام زمان]]{{ع}} [[فرزند]] داشته باشد. زیرا دلایلی وجود دارد که می‌‏‏رساند [[امام زمان]]{{ع}} لااقل در حال حاضر [[فرزند]] ندارد. از جمله:
:::::#روایتی که [[سید بن طاووس]] [[نقل]] کرده است که [[امام رضا]]{{ع}} در [[مقام]] [[دعا]] عرض کرد: {{عربی| اللّهمّ صلّ علی ولاة عهده و الائمّة من ولده }} <ref> جمال الاسبوغ، سید بن طاووس، ص ۵۱۲</ref> این [[روایت]] نیز قابل [[اعتماد]] نیست، زیرا [[سند]] آن ضعیف است. ضمنا بنابر تصریح خود [[سید بن طاووس]]، دارای متن دیگری نیز می‌‏‏باشد که به این شکل است: {{عربی| اللّهمّ صلّ علی ولاة عهده و الائمّة من بعده }}. و همچنین اگر صحّت [[روایت]] را بپذیریم، باز هم در آن نکته‏‌ای که حاکی از زمان ولادت [[فرزندان]] [[امام]] باشد، وجود ندارد. روایاتی که در بحث پیش آوردیم، نمی‌‏‏تواند ثابت کند که [[امام زمان]]{{ع}} [[فرزند]] داشته باشد. زیرا دلایلی وجود دارد که می‌‏‏رساند [[امام زمان]]{{ع}} لااقل در حال حاضر [[فرزند]] ندارد. از جمله:
:::::##[[مسعودی]] [[روایت]] کرده است: [[علی]] بن ابی حمزه، ابن السرّاج و ابن سعید مکاری بر [[امام رضا]]{{ع}} وارد شدند. [[علی]] بن ابی حمزه، به آن [[حضرت]] عرض کرد: از پدرانت [[روایت]] کرده‏‌ایم، تا بدین‏جا رسید که: [[روایت]] کرده‌‏ایم که [[امام]] از [[دنیا]] نمی‌‏رود تا فرزندش را ببیند؟ [[حضرت]] فرمود: آیا در این [[حدیث]] [[روایت]] کرده‏‌اید: الّا القائم عرض کردند: بلی. [[حضرت]] فرمود: آری، [[روایت]] کرده‌‏اید، شما نمی‌‏‏دانید که چرا گفته شده و معنای آن چیست؟ ابن ابی حمزه گفت: این مطلب در [[حدیث]] چیست؟ [[حضرت]] به او فرمود: وای بر تو، چگونه جرأت کردی با چیزی بر من [[استدلال]] کنی که بعضی از آن، با بعضی دیگر در هم آمیخته است. و فرمود: [[خداوند متعال]] بزودی فرزندم را به من نشان خواهد داد.<ref> اثبات الوصیه، مسعودی، ترجمه نجفی، ص ۲۰۱</ref>
:::::##[[مسعودی]] [[روایت]] کرده است: [[علی]] بن ابی حمزه، ابن السرّاج و ابن سعید مکاری بر [[امام رضا]]{{ع}} وارد شدند. [[علی]] بن ابی حمزه، به آن [[حضرت]] عرض کرد: از پدرانت [[روایت]] کرده‏‌ایم، تا بدین‏جا رسید که: [[روایت]] کرده‌‏ایم که [[امام]] از [[دنیا]] نمی‌‏رود تا فرزندش را ببیند؟ [[حضرت]] فرمود: آیا در این [[حدیث]] [[روایت]] کرده‏‌اید: الّا القائم عرض کردند: بلی. [[حضرت]] فرمود: آری، [[روایت]] کرده‌‏اید، شما نمی‌‏‏دانید که چرا گفته شده و معنای آن چیست؟ ابن ابی حمزه گفت: این مطلب در [[حدیث]] چیست؟ [[حضرت]] به او فرمود: وای بر تو، چگونه جرأت کردی با چیزی بر من [[استدلال]] کنی که بعضی از آن، با بعضی دیگر در هم آمیخته است. و فرمود: [[خداوند متعال]] بزودی فرزندم را به من نشان خواهد داد.<ref> اثبات الوصیه، مسعودی، ترجمه نجفی، ص ۲۰۱</ref>
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش