نظام سیاسی در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) |
(←منابع) |
||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
دومین عامل قوام یک کشور، وجود قلمرو یا سرزمین است و شامل بخشی از [[زمین]]، دریا و هوا میشود که در آن محدوده [[حاکمیت]] کشور، [[اعمال]] میشود. هیچ کشوری را بدون سرزمین نمیتوان [[تصور]] کرد؛ چنانچه اگر همه جمعیت یک کشور به هر [[دلیل]]، کشور خود را ترک کنند و به آوارگی تن داده، در یک نقطه [[زندگی]] نمایند، به علت فقدان عنصر سرزمین، نمیتوانند کشوری، تشکیل دهند. | دومین عامل قوام یک کشور، وجود قلمرو یا سرزمین است و شامل بخشی از [[زمین]]، دریا و هوا میشود که در آن محدوده [[حاکمیت]] کشور، [[اعمال]] میشود. هیچ کشوری را بدون سرزمین نمیتوان [[تصور]] کرد؛ چنانچه اگر همه جمعیت یک کشور به هر [[دلیل]]، کشور خود را ترک کنند و به آوارگی تن داده، در یک نقطه [[زندگی]] نمایند، به علت فقدان عنصر سرزمین، نمیتوانند کشوری، تشکیل دهند. | ||
سومین عنصر پدیدآورنده کشور، [[قدرت]] عالی با حاکمیت است. قدرت عالی، بالاترین قدرت ممکن در محدوده سرزمینی یک کشور محسوب میشود که توان خود را از هیچ [[مقام]] و [[اجتماع]] دیگری کسب نکرده و تحت [[نظارت]]، [[مراقبت]] و [[دستور]] هیچ قدرت دیگری قرار نگرفته است. کشور برای اعمال حاکمیت از ابزار و وسایل مختلفی نظیر: قدرت [[اقتصادی]]، امکانات [[حقوقی]]، [[امور مالی]]، [[نیروی نظامی]] و تجهیزات [[جنگی]] استفاده میکند<ref>برای مطالعه تفصیلی پیرامون “کشور” رجوع کنید به: سید جلالالدین مدنی، مبانی و کلیات علوم سیاسی، ص۲۸۷-۳۲۴.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۴۲-۵۰.</ref> | سومین عنصر پدیدآورنده کشور، [[قدرت]] عالی با حاکمیت است. قدرت عالی، بالاترین قدرت ممکن در محدوده سرزمینی یک کشور محسوب میشود که توان خود را از هیچ [[مقام]] و [[اجتماع]] دیگری کسب نکرده و تحت [[نظارت]]، [[مراقبت]] و [[دستور]] هیچ قدرت دیگری قرار نگرفته است. کشور برای اعمال حاکمیت از ابزار و وسایل مختلفی نظیر: قدرت [[اقتصادی]]، امکانات [[حقوقی]]، [[امور مالی]]، [[نیروی نظامی]] و تجهیزات [[جنگی]] استفاده میکند<ref>برای مطالعه تفصیلی پیرامون “کشور” رجوع کنید به: سید جلالالدین مدنی، مبانی و کلیات علوم سیاسی، ص۲۸۷-۳۲۴.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۴۲-۵۰.</ref> | ||
==انواع [[نظامهای سیاسی]]== | |||
مشکل موجود در تعریف “نظام سیاسی” این است که تلقی واحدی از مفهوم آن، در میان [[اندیشمندان]] [[سیاسی]] وجود ندارد و این مفهوم با عناوینی؛ چون: [[دولت]]، [[حکومت]] و [[رژیم سیاسی]]، بیان میشود. این اِشکال در طبقهبندی نظامهای سیاسی نیز وجود دارد؛ زیرا برخی اندیشمندان، نظامهای سیاسی را تحت عنوان دولت و برخی دیگر، تحت عنوان حکومت طبقهبندی نمودهاند. | |||
در فصل اول، بین مفاهیم فوق، تفکیک به عمل آمد و از هر کدام تعریف مستقلی ارائه گردید. مفهوم [[نظام سیاسی]] در میان سایر مفاهیم، تعریف روشن و خاصّی دارد و با توجه به آن تعاریف، در یک دستهبندی کلّی، نظامهای سیاسی به دو نوع تقسیم میشوند: نظامهای سیاسی [[دینی]] که منشأ دینی دارند و حکومت، مدعی انتساب به [[دین]]، [[ترویج]] آن و [[اجرای شریعت]] است. نظامهای سیاسی غیر دینی که هیچگونه [[ارتباط]] و [[وابستگی]] به دین ندارند؛ در این صورت [[ادیان آسمانی]] نیز نقشی در پیدایش نظام سیاسی نداشته و [[حاکمیت]] نیز در [[رفتار]] سیاسی خویش، التزامی به [[قوانین]] دینی ندارد؛ به طور طبیعی این نوع [[حکومتها]] بر مبانی مادی [[استوار]] و [[مقید]] به ضوابط و مقررات غیردینی هستند. اکنون به بررسی این دو نوع نظام سیاسی میپردازیم: | |||
==نظامهای سیاسی غیر دینی== | |||
نظامهای سیاسی که به هیچ شکلی خود را [[متعهد]] به [[پاسداری]] و [[ترویج دین]] نمیدانند و ریشه دینی ندارند، شکلهای متفاوتی دارند که در [[حقیقت]] میتوان به تعداد این نوع [[جوامع]] سیاسی و حکومتها، نظام سیاسی غیردینی ذکر کرد؛ زیرا هر کدام دارای ویژگیهایی است که آن را از دیگر [[نظامها]] متمایز میسازد. برای طبقهبندی، سادهسازی و [[شناخت]] نظامهای سیاسی، باید از نقاط اشتراک آنها استفاده کنیم؛ زیرا در تقسیمبندی، امور مشترکی در همه انواع مورد تقسیم، وجود دارد. [[دانشمندان]] و [[پژوهشگران]] [[علم]] [[سیاست]] از ملاکهای مختلفی برای این طبقهبندی بهره بردهاند. برخی از این ملاکها عبارتند از: [[منبع مشروعیت]]، تعداد [[احزاب]]، [[تئوری]] پیدایش حکومت، [[میزان]] [[مشارکت]] [[شهروندان]] در [[حکومت]]، تمرکز یا توزیع [[قدرت]] در داخل [[کشور]] و تعداد [[حاکمان]]. در ابتدا برای آنکه انواع [[نظامهای سیاسی]] غیردینی با دقت بیشتری مورد توجه قرار گیرد، به لحاظ تعداد [[فرمانروایان]] به دستهبندی آنها میپردازیم و پس از آن بر اساس کیفیت و اهداف هر [[نظام سیاسی]]، تقسیمبندی را ادامه میدهیم. | |||
در قدم اول این دستهبندی را میتوان با نموداری به صورت زیر ترسیم نمود.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۵۴.</ref> | |||
==نظام سیاسی با [[حاکمیت]] یک فرد== | |||
در این نوع حکومت، یک نفر در رأس [[نظام]] قرار میگیرد و با عنوانهایی همانند [[سلطان]]، شاه و امپراتور، [[جامعه]] [[سیاسی]] را اداره میکند. عنصر اداره کننده نظام، تنها [[اراده]] شخص [[حاکم]] و سلطان است و [[مشارکت]] مردمی در امر حکومت بسیار اندک اتفاق میافتد. نظام سیاسی فردی به یکی از شکلهای زیر وجود دارد: | |||
*'''نظام استبدادی''': معمولاً [[منابع علم]] [[سیاست]] نظام استبدادی یا مطلقه را در شکل حکومت [[پادشاهی]] معرفی میکنند که اصطلاحاً به آن فرد سالاری با “اتوکراسی”<ref>autocracy.. </ref> میگویند. که در این تعریف، به خصوصیات و ویژگیهای آن اشاره میشود؛ از جمله: | |||
#استیلای آشکار یک شخص در رأس [[سلسله]] مراتب [[اداری]] حکومت. | |||
#فقدان محدودیتهای مرسوم با قانونی در حوزه [[اقتدار]] او. | |||
#وجود روشی خودسرانه و غیرقابل [[پیشبینی]] در [[اعمال]] قدرت<ref>فرهنگ علوم اجتماعی، مازیار، ص۵۶ و ۳۹۰.</ref>. | |||
امروزه حکومت استبدادی را در شکل رژیمهای [[دیکتاتوری]] جدید میتوان یافت. این نوع رژیمها، غالباً پس از [[جنگ]] جهانی اول به وجود آمدند و منشأ پیدایش آنها نیز بحرانهای حاصل از جنگ ویرانگر جهانی بود؛ چنانچه در همین برهه [[تاریخی]]، [[شاهد]] نظامهای سیاسی از این دست در صحنه بینالمللی هستیم؛ نظیر: [[رژیم]] نازی [[آلمان]]، فاشیسم ایتالیا، امپراتوری ژاپن، دیکتاتوری آتاتورک در [[ترکیه]] و [[رضاخان]] در [[ایران]]؛ همچنین در کشورهای دیگری نیز دیکتاتوریهای [[سوسیالیستی]]، حکومت [[نظامیان]] و یا [[پادشاهان]] [[خودکامه]]، [[اداره نظام سیاسی]] را برعهده دارند. | |||
برخی امتیازهای نسبی این نوع نظام سیاسی عبارتند از: سرعت عمل در [[تصمیمگیری]]، با ثباتی [[حکومت]] و [[پایداری]] [[سیاستها]] در مقابل، ایرادهای زیادی را میتوان برای [[نظام]] استبدادی فردی برشمرد؛ از جمله: تمامیتخواهی و [[منفعتطلبی]] شخص [[حاکم]] و [[نزدیکان]] وی، بیتوجهی به [[خواستهها]]، [[منافع]] و [[مصالح عمومی جامعه]]، استقرار [[روابط]] ظالمانه میان [[حکام]] و رعایا، [[تحمیل]] [[حاکمیت]] ناشایستگان و بیکفایتان وابسته به حکومت بر [[ملت]] و در یک [[کلام]]؛ [[بردگی]] [[مردم]]؛ البته به طور طبیعی، بقا و استمرار این نوع [[نظامها]] در درازمدت ناممکن میگردد. | |||
*'''نظام [[پادشاهی]] [[مشروطه]]''': معمولاً در مطالعات [[سیاسی]]، حکومت پادشاهی مشروطه در مقابل حکومت استبدادی قرار میگیرد؛ چنانچه در توصیف آن گفته میشود، نظامی است که از یک طرف “قانون اساسی، [[قدرت]] [[پادشاه]] را محدود کرده باشد و پادشاه بر طبق [[قوانین]] تصویب شده و نه مطابق میل و دلخواه خود، حکومت کند”<ref>فلسفه سیاست، ص۱۰۵.</ref>. از سوی دیگر، “نظامی است که: با به کار بردن روشهای [[منظم]] و مؤثر تصمیمگیرندگان یک [[جامعه]] سیاسی را تحت کنترل در میآورد؛ معمولاً این کنترل به وسیله ضوابط و ملاکهایی و توسط نهادهای قانونی با ارزیابی عملکرد حکومت بر طبق هنجارهای مورد قبول، صورت میپذیرد”<ref>رجوع کنید به: فرهنگ علوم اجتماعی، مازیار، ص۷۸۲. </ref>. | |||
اساساً پادشاهی مشروطه یا مشروطه سلطنتی را در محدوده میان [[نظامهای سیاسی]] کاملاً بسته یا [[دیکتاتوری]] و کاملاً مشروط و محدود، قرار میدهند<ref>فرهنگ علوم اجتماعی، مازیار، ص۷۸۲.</ref>. این نظام، در شکلهای مختلفی به وجود میآید؛ نظیر: [[سلطنت]] مشروطه پارلمانی که در آن مجالس [[مقننه]] به طور غیر مستقیم در [[قوه مجریه]] دخالت دارند و شاه در [[عزل]] و [[نصب]] [[وزرا]] [[آزاد]] نیست؛ بلکه باید آنها را از بین افرادی برگزیند که مورد [[اعتماد]] [[اکثریت]] [[پارلمان]] باشند، وزرا در مقابل مجلس مسؤولند و ممکن است با [[رأی]] عدم اعتماد مواجه شده و مجبور به استعفا شوند، [[نمایندگان]] ممکن است از شاه بخواهند که وزرایی را برکنار و اشخاص جدیدی را [[انتخاب]] کند، وقتی [[اوامر]] و [[احکام]] شاه [[اجرا]] میشود که امضای [[وزیر]] را داشته باشد؛ زیرا [[وزرا]] با اینکه از جانب شاه [[منصوب]] میشوند، اما میتوانند از امضای [[فرامین]] و [[اوامر]] بادشاه خودداری کنند و در این صورت امر صادره [[اجرا]] نمیشود؛ بنابراین در ممالک پارلمانی، شاه [[سلطنت]] میکند نه [[حکومت]]. سلطنت پارلمانی امروزه در کشورهایی همانند: [[انگلستان]]، بلژیک، سوئد، نروژ، دانمارک و نیز [[غالب]] کشورهای سلطنتی برقرار است. | |||
شکل دیگر، سلطنت [[مشروطه]] دوگانه است که در آن [[قوه مجریه]] با [[ریاست]] شاه در مقابل [[پارلمان]] [[استقلال]] تام و تمام دارد، شاه، در [[انتخاب]] وزرا و [[عزل]] آنها محدودیتی ندارد و میتواند آنها را از بین [[اکثریت]] یا [[اقلیت]] پارلمان و یا خارج از پارلمان انتخاب کند. وزرایی که با این ترتیب [[برگزیده]] میشوند، فقط در برابر شاه مسؤولند و پارلمان نمیتواند آنها را مورد [[مؤاخذه]]، سؤال و استیضاح قرار دهد و یا با اظهار عدم [[اعتماد]]، آنها را وادار به استعفا نماید. سلطنت دوگانه در پروس؛ طبق [[قانون اساسی]] [[سال]] ۱۸۵۰ م، اطریش؛ مطابق قانون اساسی ۱۸۶۷ م، امپراتوری [[عثمانی]]؛ مطابق قانون اساسی ۱۸۷۶ م و در روسیه تزاری؛ طبق قانون اساسی ۱۹۰۶ م، معمول بوده است. | |||
[[نظام سلطنتی]] مشروطه در مقایسه با [[نظام]] استبدادی از دو امتیاز آشکار برخوردار است؛ یکی آنکه، [[مشارکت]] [[مردم]] در [[اداره نظام سیاسی]] توسط [[نمایندگان]] پارلمان [[سازماندهی]] میشود و از این رو، [[احساس]] [[مشارکت اجتماعی]] موجب دوام [[حمایت]] مردم از [[نظام سیاسی]] و سیاستهای آن است. دیگر آنکه، با محدود شدن شاه توسط قانون اساسی، تا حدودی از خودسریها و یکهتازی [[پادشاهان]] میکاهد؛ ولی در عین حال معایب نظام سلطنتی را به همراه دارد که از جمله مهمترین آنها: ۱. انتخاب [[پادشاه]] بر اساس [[وراثت]] است که [[قدرت]] را بدون [[دلیل]] موجه [[عقلی]] در [[اختیار]] [[خاندان]] و فردی خاص قرار میدهد. ٢. احتمال سلطنت فردی نالایق و بیکفایت، وجود دارد. ۳. امکان [[تسلط]] پادشاه و اطرافیان او بر دستگاه [[حکومتی]] و گسترش [[سلطه]] استبدادی با ابزار [[قانون]]، به شکل غیرمستقیم فراوان است.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۵۶.</ref> | |||
==[[نظام سیاسی]] با [[حاکمیت]] گروهی== | |||
در برخی [[نظامهای سیاسی]]، [[حکومت]] توسط تنی چند یا گروه معدودی اداره میشود که با توجه به ویژگیها و اهداف موردنظر آنان، سه نوع حکومت آریستوکراسی، الیگارشی و حکومت [[نخبگان]] را میتوان نام برد: | |||
*'''آریستوکراسی''' Aristocracy: کتاب “بنیادهای [[علم]] سیاست” در [[تبیین]] نظام سیاسی آریستوکراسی مینویسد: واژه آریستوکراسی از واژه یونانی آریستوس (Aristos)؛ به معنی [[بهترین]] اخذ شده است، در نتیجه بسیاری از متفکران [[سیاسی]] یونان آن را حکومت بهترین [[شهروندان]] و شایستگان دانستهاند. از نظر ارسطو، [[حکومتی]] که [[صلاح]] عموم را در نظر داشته باشد و به وسیله جمعی از [[مردم]] (اشراف و برجستگان) [[اعمال]] شود؛ آریستوکراسی نامیده میشود. شاید به این [[دلیل]] که بهترین [[مردمان]] در آن حکومت میکنند و یا شاید به این دلیل که [[هدف]] آن تأمین بهتر چیزها برای مملکت و اعضایش است<ref>عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، ص۲۸۱.</ref>. در تعریفی دقیق میتوان گفت: آریستوکراسی شکلی از حکومت است که در آن به طور نسبی بخش کوچکی از شهروندان در [[تعیین]] [[مقامات]] عمومی و تدوین [[سیاستها]] نقش دارند”<ref>عنایت، حمید، بنیاد اندیشه سیاسی در غرب، ص۸۲.</ref>. | |||
آریستوکراسی ممکن است، در [[اختیار]] [[نظامیان]]، زمینداران، پیشهوران و یا ترکیبی از اینها باشد. در دیدگاه روسو، سه نوع آریستوکراسی وجود دارد: | |||
#آریستوکراسی طبیعی و آن را حکومت کسانی میداند که بنا به [[توانایی]] طبیعی [[رهبری]]، بهترین افراد برای حکومت کردن هستند. | |||
#آریستوکراسی انتخابی، حکومت عده به نسبت کمی است که [[توده]] مردم آن را [[انتخاب]] کردهاند. | |||
#آریستوکراسی موروثی که در آن [[قدرت]] از [[پدر]] به فرزند میرسد. | |||
آریستوکراسی از [[قرن چهارم]] تا دوم قبل از میلاد در [[روم]] [[عمومیت]] داشت و هرچند دیر زمانی است که به ظاهر حیثیت و [[قدرت سیاسی]] این طبقات [[برتر]] که به طور موروثی و خاندانی یا بر پایه قدرت و [[ثروت]]، منصبهای حکومتی را اشغال میکردند، رو به زوال نهاده است؛ اما هنوز هم شکل کمرنگی از آن را میتوان در مجلس لردهای بریتانیا [[مشاهده]] کرد. | |||
برای [[نظام سیاسی]] آریستوکراسی سودمندیهای چندی بر شمردهاند: | |||
#شکل طبیعی [[حکومت]]؛ گفته میشود که آریستوکراسی شکل طبیعی از حکومت است؛ زیرا به طور طبیعی، همیشه بخش کوچکی از [[مردم]] [[اعمال]] [[قدرت]] میکنند. حتی امروزه در بریتانیا که [[دموکراسی]] کهنی دارد، [[حفظ]] مجلس لردها، آشکارا بر اهمیت آریستوکراسی دلالت میکند. | |||
# [[فضیلت]] [[میانهروی]]؛ [[احتیاط]] و میانهروی ویژگی آریستوکراسی است. این نوع حکومت، [[ابتکار]] یا تغییرات اساسی را به ندرت مطلوب میداند؛ زیرا نگران است که مبادا این نوع دگرگونیها، باعث افزایش مداخله مردم و نیز [[مقاومت]] ناپذیری حکومت شود؛ بنابراین توانسته است، در برابر طغیانهای احساسی و پرشور [[سیاسی]] به صورت بازدارنده خوبی عمل نماید. | |||
#شکل باثبات حکومت؛ از آنجا که عیبهای [[پادشاهی]] استبدادی را ندارد و از [[حکمرانی]] [[عوام]] در دموکراسی نیز [[آزاد]] است، [[توانایی]] حکومت را در ایجاد [[ثبات]] افزایش داده است. | |||
# حفظ تجربهها؛ [[شیوه]] عمل محتاطانه باعث میشود که آریستوکراسی بین خود و گذشته، فاصله نیندازد و در واقع از تجربههای پیشین میآموزد و همان را حفظ میکند. | |||
#توجه به کیفیات؛ بر خلاف دموکراسی که به کمیت اهمیت میدهد، آریستوکراسی بر [[شخصیت]] افراد و کیفیت [[کارها]] اهمیت میدهد. در آریستوکراسی، فقط به مردان [[ارزشمند]] و هوشمند [[فرصت]] حکمرانی بر [[کشور]] داده میشود<ref>عنایت، حمید، بنیاد اندیشه سیاسی در غرب، ص۲۸۳.</ref>. | |||
از طرفی آریستوکراسی متضمن [[عیبها]] و زیانهایی است که چنین ذکر میشود: عملکرد حکومت دموکراسی نشان میدهد که آریستوکراسی شکل سودمندی از حکومت نبوده است؛ به همین [[دلیل]] بیاعتبار و متروک شده است. [[علل]] ناشایستگی این نوع حکومت به قرار زیر است: | |||
#انحصارگری؛ حکومت در انحصار طبقه خاصی در میآید؛ زیرا آریستوکراتها به جز طبقه خود، دیگر طبقات مردم را نادیده میگیرند؛ از این رو فقط به [[منافع]] خود میاندیشند، [[فاسد]] میشوند و سرانجام به الیگارشی تبدیل میگردند. | |||
# [[سختگیری]] و بیتحرکی؛ میانهروی و بیتحرکی آن به طور معمول به سختگیری و ایستایی میانجامد که این امر از [[پیشرفت]] [[کشور]] جلوگیری نموده، مانع هماهنگی با تغییرات [[زمان]] میشود. | |||
# [[اسرافکاری]]؛ آریستوکراسی به فریبندگی [[دروغین]]، [[جاه]]، جلال و [[شکوه]] [[اعتقاد]] دارد که البته با هزینه [[مردم]] به دست میآید و موجب [[اسراف]] و اتلاف [[اموال عمومی]] میشود. | |||
# [[دشواری]] [[گزینش]] افراد با صلاحیت؛ یعنی حتی اگر بپذیریم که آریستوکراسی، [[حکومت]] [[بهترین]] [[مردمان]] است، این [[پرسش]] به قوت خود باقی میماند که چگونه میتوان بهترین را برگزید. [[تولد]] در [[خانواده]] آریستوکرات و داشتن [[ثروت]]، نمیتواند معیار درست گزینش بهترین فرد برای حکومت باشد؛ زیرا ثروت به [[تنهایی]] [[قادر]] نیست، [[فرهنگ]] و [[هوشمندی]] را که لازمه یک حکومت [[توانمند]] است، تأمین کند. | |||
#نداشتن [[آموزش]] [[سیاسی]] برای مردم؛ آریستوکراسی به دشواری میپذیرد که آموزش سیاسی، [[حق مردم]] است؛ زیرا هنگامی مردم، آموزش سیاسی را فرا میگیرند که برای [[مشارکت]] در کارهای سیاسی و [[حکومتی]] [[فرصت]] یکسان و [[برابری]] را در [[اختیار]] داشته باشند. | |||
# [[عیب]] آشکار اصول موروثی؛ همانطور که [[سخن گفتن]] از ریاضیدانی موروثی، امری ابلهانه تلقی میشود؛ به همین [[دلیل]] هم خردمندانه نیست، به بهانه اینکه فردی در خانواده آریستوکراتها به [[دنیا]] آمده است، [[قدرت]] را به دست گیرد<ref>عنایت، حمید، بنیاد اندیشه سیاسی در غرب، ص۲۸۳-۲۸۴.</ref>. | |||
*'''الیگارشی''' (OliGarchy): گفته میشود که: “الیگارشی مأخوذ از ریشه یونانی الیگوس (oliGos) به معنای معدود و اندک است و در [[علم]] [[سیاست]] به مفهوم [[سیادت]] سیاسی و [[اقتصادی]] گروههای معدودی از [[ثروتمندان]]، استثمارگران و صاحبان [[نفوذ]] میباشد”<ref>غلامرضا علی بابایی؛ بهمن آقایی، فرهنگ علوم سیاسی، ص۷۳.</ref>. در فرهنگ [[علوم اجتماعی]] آمده است که: “الیگارشی در نظر [[افلاطون]]، شکل منحط و [[فاسد]] شده آریستوکراسی است که در آن گروه [[حاکم]]، تنها به [[منافع]] خود میاندیشند و منافع عموم افراد [[جامعه]] را نادیده میگیرند؛ از این رو کلمهای است که اشارههای تحقیرآمیزی دارد؛ یعنی نه تنها حکومت یک گروه کوچک؛ بلکه حکومت گروهی اندک است که در برابر [[توده]] مردم مسؤول نیست، فاسد است و یا از جهات دیگر مورد [[نفرت]] همگانی است”<ref>غلامرضا علی بابایی؛ بهمن آقایی، فرهنگ علوم سیاسی، ص۹۲.</ref>. | |||
اگر بتوان با [[مسامحه]] برخی مزایای آریستوکراسی را در مورد الیگارشی، قابل سرایت دانست؛ اما علاوه بر عیبهای آریستوکراسی، باید جنبههای تنفرآمیز [[فساد]] و [[منفعتطلبی]] گروهی را به آن اضافه نمود. | |||
امروزه الیگارشی در اشکال مختلف قابل [[مشاهده]] است؛ چه الیگارشی [[سیاسی]] که در آن معدودی از سران [[احزاب]] و [[صاحبان قدرت]] [[حاکمیت سیاسی]] را در انحصار خود دارند و چه الیگارشی [[مالی]] که نتیجه آن نیز [[سیادت]] [[اقتصادی]] و سیاسی معدودی از [[سرمایهداران]] بزرگ مالی و صاحبان انحصارات صنعتی و بانکی است. که در هر صورت [[توده]] متمرکزی از [[قدرت]] دولتی را در دست قشر اندک و سطح بالای طبقه حاکمه، قرار میدهد. | |||
*'''[[حکومت]] [[نخبگان]]''' (Elite): در کتاب “فرهنگ [[علوم]] اجتماعی” آورده است: “نخبه در کلیترین مفهوم به: گروهی از اشخاص که در هر جامعهای موقعیتهای [[برتری]] را در [[اختیار]] دارند دلالت میکند. به بیان جزییتر، به گروهی از اشخاص که در گرایشی خاصی دارای برتری هستند اطلاق میشود. | |||
این اصطلاح ریشه در زبان فرانسه دارد و به معنای “بخش [[برگزیده]] یا گل سرسبد و کالاهایی است که به قصد فروش به بازار عرضه میشود. در قرون اخیر، این اصطلاح در [[جامعهشناسی]] و [[علوم سیاسی]] نیز [[راه]] یافته و در مفهوم سرآمدی و برتری اشخاص و گروهها در صحنه سیاسی و [[اجتماعی]] به کار رفته است. | |||
باتوجه به اینکه نخبگان بیشترین دسترسی را به امکانات و بیشترین کنترل را بر آنها دارند و اعم از آنکه در صحنههای [[فرهنگی]]، سیاسی و اقتصادی به امتیازات [[برتر]] دست یافته باشند، با پیوندهایی که در درون گروه حرفهای خود ایجاد میکنند، تلاش میکنند تا [[نظام سیاسی]] را تحت تأثیر قرار داده و با [[منافع]] خویش هماهنگ سازند”<ref>غلامرضا علی بابایی؛ بهمن آقایی، فرهنگ علوم سیاسی، ص۸۳۵.</ref>. | |||
بسیاری از حکومتهای امروزی، به ویژه در [[غرب]]، با [[تسلط]] نخبگانی؛ خواه سیاسی و حزبی و خواه اقتصادی و یا [[علمی]] و فنی، بر شریانهای [[قدرت]]، پدیده آمده و اداره میشود. | |||
اگر به طور طبیعی بتوان در رأس قرار گرفتن عدهای نخبه و سرآمد در فن [[اداره نظام سیاسی]] را از جمله مزایای مدل [[نخبگان]] برشمرد و برخی مزایای آریستوکراسی را برای آن ذکر نمود؛ ولی به [[اطمینان]] و [[تحقیق]] میتوان گفت که همه عیبهای آریستوکراسی و بسیاری از ایرادهای الیگارشی را به همراه دارد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۵۸.</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== |