پرش به محتوا

نظام خلافت مسلمین: تفاوت میان نسخه‌ها

۶٬۵۲۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ فوریهٔ ۲۰۲۱
خط ۶۴: خط ۶۴:
در یک [[نقل]] [[تاریخی]] وقتی [[مردم]] از [[امام علی]]{{ع}} در واپسین روزهای [[عمر]] شریفشان پرسیدند که، آیا پس از شما با [[حسن]]{{ع}} [[بیعت]] کنیم؟ فرمود: بر این کار نه شما را [[فرمان]] می‌دهم و نه شما را از آن باز می‌دارم، خود بهتر می‌دانید که چگونه عمل کنید<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۴۳۳.</ref>. عبارت {{متن حدیث|أَبْصَرْ}} که آن [[حضرت]] به کار برده‌اند، می‌تواند حامل این معنا باشد که شما طعم [[حکومت]]. عدل‌محور [[علوی]] را چشیده‌اید و پرورش ولایی یافته‌اید. [[انتظار]] می‌رود که [[راه]] را به خوبی یافته و تشخیص دهید که فرزندم حسن [[شایسته‌ترین]] مردم به [[امامت]] [[جامعه اسلامی]] پس از من است. [[طبری]] می‌گوید: نخستین کسی که با [[امام حسن]]{{ع}} بیعت کرد [[قیس بن سعد]] بود که گفت: دست بیاور تا بر [[کتاب خداوند]] عز و جل و [[سنت پیامبر]] و [[جنگ]] با [[منحرفان]] با تو بیعت کنم. [[امام]] در جواب فرمود: بر [[کتاب خدا]] و سنت پیامبر وی که همه شرط‌ها در آنهاست؛ ولی با هر کس، من [[نبرد]] کردم، شما نیز بجنگید و با هر کس به [[صلح]] [[رفتار]] کردم شما نیز چنین کنید<ref>واضح است که این سخن به معنای آن نیست که امام، ابتدا قصد جنگ نداشته است؛ بلکه به عنوان امام و پیشوای جامعه لازم است، این حق را برای خود محفوظ دارد، امر، فرمان، اختیار جنگ، صلح با خود او باشد شرطی را نپذیرد که اقتدار و اختیار او را محدود سازد؛ هر چند آن شرط: جهاد در راه خدا، مبارزه با دشمنان خدا و رسول او باشد. اقدامات بعدی آن حضرت و پافشاری آن بزرگوار بر از میان بردن فتنه معاویه، گویای این حقیقت است.</ref>. [[قیس]] خاموش شد و [[بیعت]] کرد و [[مردم]] نیز بیعت کردند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۸.</ref>.
در یک [[نقل]] [[تاریخی]] وقتی [[مردم]] از [[امام علی]]{{ع}} در واپسین روزهای [[عمر]] شریفشان پرسیدند که، آیا پس از شما با [[حسن]]{{ع}} [[بیعت]] کنیم؟ فرمود: بر این کار نه شما را [[فرمان]] می‌دهم و نه شما را از آن باز می‌دارم، خود بهتر می‌دانید که چگونه عمل کنید<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۴۳۳.</ref>. عبارت {{متن حدیث|أَبْصَرْ}} که آن [[حضرت]] به کار برده‌اند، می‌تواند حامل این معنا باشد که شما طعم [[حکومت]]. عدل‌محور [[علوی]] را چشیده‌اید و پرورش ولایی یافته‌اید. [[انتظار]] می‌رود که [[راه]] را به خوبی یافته و تشخیص دهید که فرزندم حسن [[شایسته‌ترین]] مردم به [[امامت]] [[جامعه اسلامی]] پس از من است. [[طبری]] می‌گوید: نخستین کسی که با [[امام حسن]]{{ع}} بیعت کرد [[قیس بن سعد]] بود که گفت: دست بیاور تا بر [[کتاب خداوند]] عز و جل و [[سنت پیامبر]] و [[جنگ]] با [[منحرفان]] با تو بیعت کنم. [[امام]] در جواب فرمود: بر [[کتاب خدا]] و سنت پیامبر وی که همه شرط‌ها در آنهاست؛ ولی با هر کس، من [[نبرد]] کردم، شما نیز بجنگید و با هر کس به [[صلح]] [[رفتار]] کردم شما نیز چنین کنید<ref>واضح است که این سخن به معنای آن نیست که امام، ابتدا قصد جنگ نداشته است؛ بلکه به عنوان امام و پیشوای جامعه لازم است، این حق را برای خود محفوظ دارد، امر، فرمان، اختیار جنگ، صلح با خود او باشد شرطی را نپذیرد که اقتدار و اختیار او را محدود سازد؛ هر چند آن شرط: جهاد در راه خدا، مبارزه با دشمنان خدا و رسول او باشد. اقدامات بعدی آن حضرت و پافشاری آن بزرگوار بر از میان بردن فتنه معاویه، گویای این حقیقت است.</ref>. [[قیس]] خاموش شد و [[بیعت]] کرد و [[مردم]] نیز بیعت کردند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۸.</ref>.
مردم طی دو [[روز]] پس از [[شهادت امام]] علی‌{{ع}} با [[امام حسن]]{{ع}} به عنوان [[خلیفه پیامبر]] بیعت کردند و آن [[حضرت]] کارگزارانش را برای [[اداره امور]] [[کشور]] پهناور [[اسلامی]] به سوی نقاط دور و نزدیک گسیل داشت<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۵.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۰.</ref>
مردم طی دو [[روز]] پس از [[شهادت امام]] علی‌{{ع}} با [[امام حسن]]{{ع}} به عنوان [[خلیفه پیامبر]] بیعت کردند و آن [[حضرت]] کارگزارانش را برای [[اداره امور]] [[کشور]] پهناور [[اسلامی]] به سوی نقاط دور و نزدیک گسیل داشت<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج۳، ص۵.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۰.</ref>
==[[خلافت بنی‌امیه]]==
از روزی که [[خلیفه دوم]]، [[معاویه]] بن [[ابو سفیان]] را به [[فرمانروایی]] [[شام]] [[منصوب]] کرد، اولین پایه‌های [[حکومت]] [[بنی‌امیه]] نهاده شد و در سال چهل‌ویک [[هجری]] پس از برقراری [[پیمان]] [[صلح امام حسن]]{{ع}} با معاویه، [[حکومت امویان]] به نحو رسمی، آغاز گردید<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۱۱.</ref>.
بنی‌امیه بیش از هشتاد سال بر [[سرزمین‌های اسلامی]] حکومت کردند و در سال یکصدو‌سی‌و‌دو ه‍. ق با کشته شدن [[مروان بن محمد]] معروف به [[مروان حمار]]، [[خلافت]] آنان پایان یافت<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۲۷۷.</ref>.
در [[عهد]] بنی‌امیه، [[فتوحات اسلامی]]، همچنان ادامه یافت و [[سپاهیان]] [[مسلمان]] با [[خلق]] حماسه‌های شگفت‌انگیز، سرزمین‌های پهناور دیگری را به [[تصرف]] خود درآورند. [[فتح]] [[اندلس]] و [[نفوذ]] [[مسلمانان]] به شمال [[آفریقا]] از جمله حوادث مهم این دوره از [[تاریخ]] به شمار می‌رود.
با ورود بنی‌امیه به عرصه [[سیاست]]، چهره جدیدی از [[نظام خلافت]] به نمایش گذاشته شد؛ زیرا [[حاکمان]] بنی‌امیه، هم از لحاظ شکل به [[قدرت]] رسیدن و هم از لحاظ شیوه عملکرد و [[برخورد با مردم]]، وضعیتی کاملاً متفاوت با خلفای پیشین داشتند. آنان در نخستین گام با تصرف در مفهوم خلافت، آن را به [[سلطنت]] موروثی تبدیل نموده و قدرت و [[حاکمیت]] را به نام خود و فرزندانشان به [[ثبت]] رساندند و سپس در ادامه از هر طریق [[مشروع]] یا غیرمشروعی برای باقی ماندن خلافت در دست [[آل ابوسفیان]] و [[آل مروان]] تلاش کردند؛ بنابراین [[نظام سیاسی]] در [[زمان]] [[بنی‌امیه]]، نه تنها جنبه [[دینی]] نداشت؛ بلکه حتی فاقد هرگونه وجهه مردمی و [[مشروعیت]] رایج [[سیاسی]] بود<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۲۳۰-۲۴۰.</ref>.
علاوه بر این، خلفای بنی‌امیه [[خط مشی]] تازه‌ای برای [[اداره جامعه]] در پیش گرفتند که آمیخته از سه ابزار مهم [[قدرت]]، یعنی زر، [[زور]] و [[تزویر]] بود. آنان با استفاده از این سه ابزار، توانستند همه کانون‌های [[مقاومت]] را [[تصرف]] کرده و دامنه [[سلطه]] خود بر [[جامعه اسلامی]] فراگیر سازند؛ از این رو در زمان بنی‌امیه از فضای [[آزاد]] و [[انتقادپذیری]] خلفای پیشین، خبری نبود و [[استبداد]] بر همه جا سایه افکنده بود. در این [[نظام]] استبدادی، ملاک و [[قانون]] ویژه‌ای برای اداره جامعه، جز [[اراده]] [[خلیفه]] و [[تأمین منافع]] مادی وی و اطرافیان وجود نداشت و حتی اساسی‌ترین [[احکام دین]] نیز در صورت [[تعارض]] با این ملاک، کنار گذاشته می‌شد؛ یعنی هرگاه که [[منافع]] [[خلفا]] ایجاب می‌کرد، [[خون]] انسان‌های بی‌گناه به [[زمین]] ریخته می‌شد، [[اموال مسلمانان]] به تاراج می‌رفت و آبروی آنان سلب می‌شد و در این میان، هیچ کس [[حق]] [[اعتراض]] و [[انتقاد]] نداشت.
در زمان بنی‌امیه، جنایاتی در [[جهان اسلام]] صورت گرفت که [[تاریخ]] از بازگویی آن، [[شرم]] دارد و [[حقوقی]] از [[مسلمانان]] پایمال شد که [[محاسبه]] آن امکان‌پذیر نیست. حادثه [[عظیم]] [[عاشورا]] و [[به شهادت رسیدن]] [[سیدالشهداء]] و دیگر شهدای گلگون [[کفن]] [[کربلا]]، تنها یکی از جنایات [[دودمان بنی‌امیه]] است که تا ابد [[قلوب]] [[شیعیان]] را جریحه‌دار کرده است؛ همچنین “واقعه حرّه” یکی دیگر از جنایات این [[خاندان]] است. در این حادثه “یزید بن معاویه”، [[شهر مدینه]] و [[جان]]، [[مال]] و [[ناموس]] [[مردم]] آن را به مدت سه [[روز]] بر لشکرش [[مباح]] کرد و [[سربازان]] وی در این مدت، یکی از دردناک‌ترین جنایات بشری را در [[شهر پیامبر]] مرتکب شدند<ref>انساب الاشراف، ج۴، ص۳۷.</ref>.
شیوه عملکرد [[حاکمان]] بنی‌امیه، متأثر از الگویی بود که [[معاویه]]، اولین خلیفه این خاندان، طراحی کرده بود. معاویه که پس از [[فتح مکه]]، به [[اجبار]] [[مسلمان]] شده بود با [[اهل‌بیت پیامبر]] [[دشمنی]] می‌کرد و حاضر به [[تبعیت از امام علی]]{{ع}} نشد. وی پس از [[سلطه]] بر [[حجاز]] و [[عراق]]، بسیاری از [[شیعیان]] را به [[شهادت]] رساند و [[لعن]] و [[ناسزاگویی]] به [[امیرالمؤمنین]] را رواج داد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۳.</ref>.
این [[سنّت]] شرم‌آور پس از [[معاویه]]، توسط دیگر خلفای [[بنی‌امیه]] نیز دنبال شد تا هنگامی که [[عمر بن عبدالعزیز]] آن را [[ممنوع]] ساخت، اما دشمنی با [[اهل بیت پیامبر]] و شیعیان آنها، همچنان در میان بنی‌امیه تداوم یافت<ref>جلال‌الدین السیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۲.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۲٬۴۴۲

ویرایش