پرش به محتوا

امام حسن مجتبی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'خروج' به 'خروج'
جز (جایگزینی متن - 'خروج' به 'خروج')
خط ۱۸۶: خط ۱۸۶:
*[[نقل]] شده است، "روزی [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} و [[عبدالله بن جعفر]] به قصد [[حج]] حرکت کردند و شتری که زاد و راحله آنها را حمل می‌کرد، گم شد و ایشان گرسنه و [[تشنه]] و بی‌توشه ماندند. پس آمدند تا اینکه به [[خیمه]] پیره ‌زنی رسیدند؛ از او پرسیدند: "آیا چیزی داری که رفع [[تشنگی]] کنیم؟"
*[[نقل]] شده است، "روزی [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} و [[عبدالله بن جعفر]] به قصد [[حج]] حرکت کردند و شتری که زاد و راحله آنها را حمل می‌کرد، گم شد و ایشان گرسنه و [[تشنه]] و بی‌توشه ماندند. پس آمدند تا اینکه به [[خیمه]] پیره ‌زنی رسیدند؛ از او پرسیدند: "آیا چیزی داری که رفع [[تشنگی]] کنیم؟"
*گفت: "بلی"؛ پس وارد [[خیمه]] شدند و جلو [[خیمه]] پیرزن گوسفندی بود، گفت: "از این، بدوشید و از شیر او بیاشامید"؛ چنین کردند؛ باز، گفتند: هیچ طعامی داری؟"
*گفت: "بلی"؛ پس وارد [[خیمه]] شدند و جلو [[خیمه]] پیرزن گوسفندی بود، گفت: "از این، بدوشید و از شیر او بیاشامید"؛ چنین کردند؛ باز، گفتند: هیچ طعامی داری؟"
*گفت: "غیر از این گوسفند چیز دیگری ندارم؛ اگر می‌خواهید این گوسفند را بکشید تا برای شما غذایی آماده کنم"؛ یکی از ایشان آن گوسفند را کشت و پوست کند و پیرزن از گوشت آن گوسفند برای ایشان غذایی فراهم ساخت و ایشان خوردند و استراحتی کردند تا هوا خنک شد. آنها به هنگام [[خروج]] از منزل آن [[زن]]، گفتند: "ما از [[قریش]] هستیم که برای به جا آوردن [[حج]] می‌رویم؛ چون به [[سلامت]] بازگردیم ان‌شاءالله، در [[مدینه]] پیش ما بیا تا جبران این [[پذیرایی]] کرده و از تو [[قدردانی]] کنیم". و ایشان رفتند چون شوهر این [[زن]] به [[خانه]] آمد، پیرزن همه ماجرا را برای شوهرش [[نقل]] کرد؛ شوهر از این کار او عصبانی شده و گفت: وای بر تو! این چه کاری بود کردی؟ تنها گوسفند مرا برای افرادی که نمی‌شناسی، کشتی و حالا می‌گوئی که ایشان می‌گفتند که ما از قریشیم!" بعد از مدتی ایشان برای رفع نیاز خود به [[مدینه]] رفتند؛ روزی این مرد و [[زن]] از کوچه‌های [[مدینه]] می‌گذشتند؛ [[امام حسن]]{{ع}} که بر در [[خانه]] خود نشسته بود، آن [[زن]] را [[شناخت]]، پس غلامی را فرستاد و او را [[طلب]] کرد و فرمود: "یا أمة [[الله]] مرا می‌شناسی؟"
*گفت: "غیر از این گوسفند چیز دیگری ندارم؛ اگر می‌خواهید این گوسفند را بکشید تا برای شما غذایی آماده کنم"؛ یکی از ایشان آن گوسفند را کشت و پوست کند و پیرزن از گوشت آن گوسفند برای ایشان غذایی فراهم ساخت و ایشان خوردند و استراحتی کردند تا هوا خنک شد. آنها به هنگام خروج از منزل آن [[زن]]، گفتند: "ما از [[قریش]] هستیم که برای به جا آوردن [[حج]] می‌رویم؛ چون به [[سلامت]] بازگردیم ان‌شاءالله، در [[مدینه]] پیش ما بیا تا جبران این [[پذیرایی]] کرده و از تو [[قدردانی]] کنیم". و ایشان رفتند چون شوهر این [[زن]] به [[خانه]] آمد، پیرزن همه ماجرا را برای شوهرش [[نقل]] کرد؛ شوهر از این کار او عصبانی شده و گفت: وای بر تو! این چه کاری بود کردی؟ تنها گوسفند مرا برای افرادی که نمی‌شناسی، کشتی و حالا می‌گوئی که ایشان می‌گفتند که ما از قریشیم!" بعد از مدتی ایشان برای رفع نیاز خود به [[مدینه]] رفتند؛ روزی این مرد و [[زن]] از کوچه‌های [[مدینه]] می‌گذشتند؛ [[امام حسن]]{{ع}} که بر در [[خانه]] خود نشسته بود، آن [[زن]] را [[شناخت]]، پس غلامی را فرستاد و او را [[طلب]] کرد و فرمود: "یا أمة [[الله]] مرا می‌شناسی؟"
*گفت: "نه"؛
*گفت: "نه"؛
*فرمود: "من مهمان تو بودم که در فلان روز از ما [[پذیرایی]] کردی"، و آن [[حضرت]] هزار گوسفند از گوسفندهای [[صدقه]] برای او خرید و هزار [[دینار]] اشرفی دیگر به وی داد و [[غلام]] را همراه وی کرده، او را به نزد برادرش، [[امام حسین]]{{ع}} فرستاد؛ [[امام حسین]]{{ع}} فرمود: "برادرم، [[امام حسن|حسن]] به تو چه داد؟"
*فرمود: "من مهمان تو بودم که در فلان روز از ما [[پذیرایی]] کردی"، و آن [[حضرت]] هزار گوسفند از گوسفندهای [[صدقه]] برای او خرید و هزار [[دینار]] اشرفی دیگر به وی داد و [[غلام]] را همراه وی کرده، او را به نزد برادرش، [[امام حسین]]{{ع}} فرستاد؛ [[امام حسین]]{{ع}} فرمود: "برادرم، [[امام حسن|حسن]] به تو چه داد؟"
خط ۳۹۹: خط ۳۹۹:
##از [[ترس]]، [[گناه]] را رها می‌کند"<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۴.</ref>.
##از [[ترس]]، [[گناه]] را رها می‌کند"<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۴.</ref>.
#[[نقل]] شده است، [[امام]]{{ع}} در روز [[عید فطر]]، در راه عده‌ای را که به [[بازی]] و [[خنده]] مشغول بودند، دید؛ پس بالای سرشان ایستاد و فرمود: "[[خداوند]] [[ماه رمضان]] را میدان مسابقه [[خلق]] قرار داده که با [[اطاعت]] و [[عبادت]] بر یکدیگر پیشی گیرند و به [[هدف]] [[رضا]] و [[خشنودی]] او برسند؛ قومی [[سبقت]] جستند و [[امیدوار]] شدند؛ قومی دیگر عقب ماندند و [[ناامید]] شدند و بسا شگفتی از آنها که در روزی که [[نیکوکاران]] [[پاداش]] می‌گیرند و باطل‌گرایان زیان می‌بینند، به [[خنده]] و [[بازی]] پردازند! به [[خدا]] قسم، اگر پرده برافتد، خواهید دید که [[نیک]] [[رفتار]]، به [[نیکی]] خویش مشغول است و بد [[کردار]] به [[رفتار]] بدش، گرفتار". سپس (آنها را رها کرد و) رفت<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۵.</ref>.
#[[نقل]] شده است، [[امام]]{{ع}} در روز [[عید فطر]]، در راه عده‌ای را که به [[بازی]] و [[خنده]] مشغول بودند، دید؛ پس بالای سرشان ایستاد و فرمود: "[[خداوند]] [[ماه رمضان]] را میدان مسابقه [[خلق]] قرار داده که با [[اطاعت]] و [[عبادت]] بر یکدیگر پیشی گیرند و به [[هدف]] [[رضا]] و [[خشنودی]] او برسند؛ قومی [[سبقت]] جستند و [[امیدوار]] شدند؛ قومی دیگر عقب ماندند و [[ناامید]] شدند و بسا شگفتی از آنها که در روزی که [[نیکوکاران]] [[پاداش]] می‌گیرند و باطل‌گرایان زیان می‌بینند، به [[خنده]] و [[بازی]] پردازند! به [[خدا]] قسم، اگر پرده برافتد، خواهید دید که [[نیک]] [[رفتار]]، به [[نیکی]] خویش مشغول است و بد [[کردار]] به [[رفتار]] بدش، گرفتار". سپس (آنها را رها کرد و) رفت<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۵.</ref>.
*[[زمخشری]] در کتاب خویش در [[الکشاف]] ذیل [[آیه]]: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ}}<ref>«و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید و گناهکارانه رو مگردانید» سوره هود، آیه ۵۲.</ref> آورده است که روزی [[حسن بن علی]]{{عم}} نزد [[معاویه]] بود. به هنگام [[خروج]] ایشان، یکی از اطرافیان به آن [[حضرت]] گفت: "من فرد [[ثروتمندی]] هستم ولی [[فرزندی]] ندارم؛ دعایی به من یاد دهید تا شاید [[خداوند]] به من [[فرزندی]] عطا کند؟" آن [[حضرت]] در پاسخ فرمود: "بر تو باد به [[استغفار]]".
*[[زمخشری]] در کتاب خویش در [[الکشاف]] ذیل [[آیه]]: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ}}<ref>«و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید و گناهکارانه رو مگردانید» سوره هود، آیه ۵۲.</ref> آورده است که روزی [[حسن بن علی]]{{عم}} نزد [[معاویه]] بود. به هنگام خروج ایشان، یکی از اطرافیان به آن [[حضرت]] گفت: "من فرد [[ثروتمندی]] هستم ولی [[فرزندی]] ندارم؛ دعایی به من یاد دهید تا شاید [[خداوند]] به من [[فرزندی]] عطا کند؟" آن [[حضرت]] در پاسخ فرمود: "بر تو باد به [[استغفار]]".
*وی پیوسته به [[استغفار]] مشغول بود و چه بسا روزی هفتصد بار آن را تکرار می‌کرد تا اینکه [[خداوند]] به او ده پسر عطا کرد؛ وقتی این خبر به [[معاویه]] رسید، با تعجب گفت: "آیا از او نپرسیدید چگونه چنین چیزی ممکن است؟" آن مرد این موضوع را از [[امام حسن]]{{ع}} پرسید؛ ایشان فرمود: "آیا گفتار [[هود]] [[نبی]]{{ع}} را نشنیده‌ای که فرمود: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ}}<ref>«و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید» سوره هود، آیه ۵۲.</ref> و نیز فرمایش [[نوح]] [[پیامبر]]{{ع}} را نشنیده‌ای که فرمود: {{متن قرآن|فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا}}<ref>«و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است * تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد * و شما را با دارایی‌ها و پسران، یاوری کند و برایتان بوستان‌ها پدید آورد و جویبارها پدیدار گرداند» سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲.</ref>"<ref>فضائل الخمسة من الصحاح السته، فیروز آبادی، ج۳، ص۲۵۴.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۲۹-۱۳۷ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۸-۳۹۴.</ref>
*وی پیوسته به [[استغفار]] مشغول بود و چه بسا روزی هفتصد بار آن را تکرار می‌کرد تا اینکه [[خداوند]] به او ده پسر عطا کرد؛ وقتی این خبر به [[معاویه]] رسید، با تعجب گفت: "آیا از او نپرسیدید چگونه چنین چیزی ممکن است؟" آن مرد این موضوع را از [[امام حسن]]{{ع}} پرسید؛ ایشان فرمود: "آیا گفتار [[هود]] [[نبی]]{{ع}} را نشنیده‌ای که فرمود: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ}}<ref>«و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید» سوره هود، آیه ۵۲.</ref> و نیز فرمایش [[نوح]] [[پیامبر]]{{ع}} را نشنیده‌ای که فرمود: {{متن قرآن|فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا}}<ref>«و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است * تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد * و شما را با دارایی‌ها و پسران، یاوری کند و برایتان بوستان‌ها پدید آورد و جویبارها پدیدار گرداند» سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲.</ref>"<ref>فضائل الخمسة من الصحاح السته، فیروز آبادی، ج۳، ص۲۵۴.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۲۹-۱۳۷ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۸-۳۹۴.</ref>


۲۱۷٬۵۷۱

ویرایش